Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «اکوفارس»
2024-05-02@00:58:57 GMT

پدرم را به خاطر صدای موسیقی کشتم

تاریخ انتشار: ۳ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۳۹۴۳۲۸

رسیدگی به این پرونده از سال گذشته آغاز شد و مأموران پس از حضور در محل جنایت متوجه شدند که پدری توسط پسرش بشدت مجروح شده است اما پس از انتقال به بیمارستان جان باخت. در ادامه تحقیقات دختر مقتول به مأموران گفت: برادرم صدای موسیقی را زیاد کرده بود. پدرم از او خواست صدا را کم کند و همین مسأله باعث بحث و جدل میان آنها شد و برادرم بلافاصله به آشپزخانه رفت و با چاقو به سمت پدرم حمله کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پدرم با دیدن این صحنه قصد داشت از خانه فرار کند که در مسیر پله‌ها برادرم از پشت چند ضربه چاقو به او زد. پس از آن پسر جوان بازداشت شد و در همان ابتدا به قتل اعتراف کرد و گفت: علت این درگیری صدای موسیقی نبوده بلکه به‌خاطر جنایتی بوده که پدرم سال‌ها پیش در حق پدر و مادرخوانده‌ام انجام داده و آنها را به‌طور مخفیانه به قتل رسانده است.

او در توضیحات بیشتر گفت: من پس از آنکه متولد شدم پدر و مادر خودم مرا به مرد و زنی سپردند تا آنها بزرگم کنند و من علاقه زیادی به آن دو نفر داشتم و پدرم بعد از اینکه متوجه رابطه خوب من با آنها شد حسادت کرد و آنها را کشت.

بعد از ادعای متهم به قتل، مادر و خواهر متهم دوباره احضار و مورد بازجویی قرار گرفتند. مادراین پسر متهم به قتل گفت: حرف‌های پسرم فقط یک توهم است. او یک بیمار روانی است و بارها در بیمارستان بستری شده است. توهم پدر و مادرخوانده هم زاییده ذهن اوست و واقعیت ندارد. به‌خاطر شرایط روانی‌ای پسرم هیچ‌کدام از اعضای خانواده با او بحث نمی‌کردیم. البته پس از ترخیص از بیمارستان وضعیت روحی اش نسبت به قبل خیلی بهتر شده بود و ما فکر می‌کردیم دیگر مشکلی پیش نمی‌آید.

در ادامه تحقیقات پسر جوان برای انجام معاینات روانی به پزشکی قانونی منتقل شد و کارشناسان این سازمان روانی بودن او را تأیید کردند و صبح دیروز محاکمه او در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد.

در ابتدای این جلسه پس از قرائت کیفرخواست برادر مقتول که خودش به اتهام حمل مواد مخدر در زندان بود و با لباس زندان هم به دادگاه آمده بود، به‌عنوان یکی از اولیای دم اعلام گذشت کرد. اما خواهر متهم که در مرحله دادسرا درخواست قصاص کرده بود در دادگاه دیروز حضور پیدا نکرد. پس از آن متهم به قتل در جایگاه قرار گرفت و گفت: از اتفاقی که افتاده بشدت پشیمانم. آن روز پدرم برای بلند بودن صدای موسیقی سرم داد زد و چون حال روحی مناسبی نداشتم به او حمله کردم. اما واقعاً اختیار کاری را که انجام دادم نداشتم و حالا هم از همه می‌خواهم که من را عفو کنند.

پس از آن قضات شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران برای صدور حکم وارد شور شدند.

منبع: روزنامه ایران       

منبع: اکوفارس

کلیدواژه: صدای موسیقی پس از آن

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ecofars.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «اکوفارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۳۹۴۳۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...

به گزارش همشهری آنلاین، دختر ۳۰ ساله که برای مشورت‌های تخصصی درباره ماجرای ازدواجش به مرکز انتظامی آمده بود، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم‌آباد مشهد گفت: پدر ومادرم بازنشسته فرهنگی هستند و حساسیت خاصی روی فرزندانشان دارند به همین دلیل همه خواهران و برادرانم مطابق سلیقه خانواده‌ام ازدواج کرده‌اند و زندگی آرامی دارند.

من به دلیل استعداد خوبی که در تحصیل داشتم، درس و مدرسه را در اولویت زندگی قرار دادم و ادامه تحصیل دادم به طوری که به خواست پدر و مادرم رشته دامپزشکی را انتخاب کردم، ولی آرام‌آرام در دوران تحصیل به این رشته علاقه‌مند شدم.

موضوع این است که پدرم درباره خواستگارانم بسیار سختگیری می‌کند و مدعی است که باید مانند دیگر خواهران و برادرانم ازدواج کنم تا به خوشبختی برسم. یک بار یکی از همکلاسی‌هایم به خواستگاریم آمد اما پدرم او را به دلیل اقامت در روستای زادگاهش رد کرد در حالی که من به او علاقه‌مند بودم.

درگیری شدید زن رسمی و زن صیغه‌ای در کلانتری | شوهرم دیپلمه بود، من او را آقای دکتر کردم! فرار دختر جوان با پسری که او را کنیز خودش کرد | کتکم می‌زد و دست‌هایم را می‌سوزاند

در این میان، یکی از دوستان مادرم جوانی مقیم آمریکا را به من معرفی کرد که فقط می‌تواند سالی دو بار به ایران بیاید. وقتی فرید به خواستگاریم آمد، ابتدا پدر و مادرم مخالفت نکردند، اما زمانی که قرار ازدواج گذاشتیم، ناگهان پدرم شرط کرد که باید یک واحد مسکونی را به نام من سند بزند. او هم ناراحت شد و به آمریکا بازگشت.

او حتی به پدر و مادرم پیشنهاد کرد برایشان بلیت پرواز به عراق را تهیه می‌کند تا مراسم عقد را در یکی از مکان‌های مذهبی برگزار کنیم، ولی باز هم پدرم مخالفت کرد و اکنون چاره‌ای جز مخالفت با خواسته پدرم ندارم و می‌خواهم به تنهایی به سوی آمریکا پرواز کنم.

در همین حال پدر نوشابه که به دعوت مشاور در اتاق مددکاری اجتماعی حضور داشت، با بیان اینکه هیچ پدری دوست ندارد دخترش را غمگین ببیند و سرنوشت تلخ فرزندش را نظاره کند، به کارشناس کلانتری گفت: من شرط واحد آپارتمانی را فقط برای این منظور مطرح کردم که بدانم خواستگار دخترم در چه سطحی از نظر مالی قرار دارد و آیا دخترم را به اندازه یک واحد مسکونی دوست دارد یا نه.

وی ادامه داد: الان هم از این شرط صرف‌نظر کرده‌ام اما دلیل اصلی مخالفت من این است که فرید اصرار به عقد موقت دارد و حاضر نیست با دخترم به صورت دائمی و رسمی ازدواج کند. او معتقد است باید طبق فرهنگ غربی مدتی را زیر یک سقف زندگی کنند و در صورتی که بعد از چند سال به توافق رسیدند، با هم ازدواج کنند. حالا اگر او در مدت کوتاهی از دخترم سیر شد و او را در کشور غریب به حال خودش رها کرد، باید چه کنیم؟

پدر نوشابه اظهار کرد: از سوی دیگر، او حتی خانواده‌اش را به ما معرفی نکرده و حاضر نشد به همراه خانواده‌اش به خواستگاری بیاید. ما هم نمی‌توانیم برای انجام تحقیقات درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی او به آمریکا برویم. بنابراین به ازدواج او با دخترم رضایت ندادم چراکه نمی‌خواهم سیه‌روزی و بدبختی او را شاهد باشم.

وی افزود: با وجود این، دخترم خانه را رها کرده و با شکستن لوازم منزل، نزد یکی از دوستانش در غرب کشور رفته بود. حالا هم قصد دارد به تنهایی به آمریکا پرواز کند.

اقدامات کارشناسی و بررسی‌های روانشناختی این پرونده با دستور سرهنگ محمد بزی (رئیس کلانتری قاسم‌آباد مشهد) به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

کد خبر 848292 منبع: خراسان برچسب‌ها خبر مهم ازدواج - طلاق خانواده حوادث ایران

دیگر خبرها

  • معلمی که برای نسل جوان جاذبه داشت
  • فرمانده‌ای که پسرخاله صدام را اسیر کرده بود
  • ماجرای قتل غزاله و اعدام آرمان؛ رابطه‌ای بی فرجام
  • دستگیری سارق مسلح موتورسیکلت در کمتر از یک ساعت
  • ♦️دستگیری سارق مسلح موتورسیکلت در کمتر از یک ساعت
  • جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...
  • یخ؛ جواهر کمیاب!
  • ماجرای عجیب قتل حسین به دست «ع» گدا
  • شعری که در فضای مجازی ۱۰ میلیون بازدیدکننده داشت
  • اعتراف مادر دیانا به قتل فجیع فرزندش / او را با چاقو کشتم و آتش زدم!