درباره سیدعلی اندرزگو
تاریخ انتشار: ۷ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۴۲۶۸۴۱
امام خمینی (ره) در عرصه های اندیشه و عمل، شاگردان و یاران بسیاری با ویژگی های متفاوت داشته اند؛ اما همه آنها در ۲ جنبه در یک راستا بودند: «اندیشه» و «عمل». به تعبیر دیگر، آنان مردانی بزرگ و معتقد به جامعیت دین اسلام در ۲ قلمرو سیاست و عرفان بودند و در متن جامعه به مبارزه علیه استبداد، استثمار، بی عدالتی و تبعیض برخاستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تولد و خانواده
سید علی اندرزگو در ۱۳۱۶ خورشیدی در یکی از محلات جنوب تهران دیده به جهان گشود. پدرش سیداسدالله در ابتدا شغل بنایی داشت و سپس به خرده فروشی در میدان شوش تهران روی آورد و زندگی فقیرانه ای را برای هفت فرزندش، چهار پسر و سه دختر، فراهم آورد. علی کوچکترین فرزند خانواده بود. پس از رسیدن به هفت سالگی، برای فراگیری علم و دانش، قدم به مدرسه گذاشت و در دبستان فرخی که در نزدیکی محله شان بود، ثبت نام کرد. پس از گذراندن دوران ابتدایی به علت فقر خانوادگی و برای کمک به معیشت خانواده، ترک تحصیل کرد و وارد بازار کار شد.
وی برای فراگیری دروس حوزوی به مسجد محل می رفت و نزد اساتیدی چون آقایان بروجردی و میرزا علی اصغرهرندی به آموختن دانش پرداخت و در طول این مدت، جامع المقدمات، تحف العقول، نهج البلاغه، فقه و اصول و... را فرا گرفت.
آغاز مبارزه
اندرزگو با وارد شدن به شاخه نظامی هیاتهای موتلفه اسلامی از شغل خود دست کشید و تا پایان عمر، مهمترین کار او مبارزه و فعالیت برای سرنگونی رژیم پهلوی بود. وی نسبت به فدائیان اسلام و سیدمجتبی نواب صفوی، ارادتی خاص داشت و در جریان مبارزات آنان قرار گرفته بود و از طرفی روحیه شدید مذهبی و ظلم ستیزی داشت، بر این اساس، پس از شهادت نواب صفوی، برسر مزار او حاضر شد و با روح او پیمان بست تا از ادامه دهنگان راهش باشد.
هیات های موتلفه اسلامی
با شکل گیری جمعیت های موتلفه اسلامی که خواستگاه آن، هیات های مذهبی و بازار تهران بود و متولیان آن از مبارزان سال های دور مبارزه و بعضاً با نواب صفوی و جمعیت فدائیان اسلام در مبارزات، سهیم بودند و با اخذ نظر موافق از امام خمینی(ره) فعالیت های انقلابی خود را شروع کردند. سیدعلی اندرزگو نیز که در بازار تهران در مغازه برادرش به صندوق سازی، اشتغال داشت به هیات حاج صادق امانی که یکی از هیات های تشکیل دهنده موتلفه بود، راه یافت و در پخش اعلامیه امام خمینی (ره) و روحانیت به فعالیت پرداخت.
در این دوران اندرزگو که در درس میرزا علی اصغر هرندی با صفار هرندی و بخارایی آشنا شده بود با آنان ارتباطی تشکیلاتی برقرار کرد و به عنوان رابط بخارایی، صفار هرندی و نیک نژاد با صادق امانی وارد عمل شد و در شاخه نظامی به فعالیت پرداخت. در کمیته مرکزی تصمیم بر اعدام انقلابی حسنعلی منصور نخست وزیر وقت گرفته شد چرا که او طراح لایحه ننگین کاپیتولاسیون و عنصر خود فروخته ای بود که از حمایت انگلیس و آمریکا، برخوردار و مجری سیاست غرب بود و می بایست دست جنایتکارش از صحنه کشور کوتاه می شد تا درس عبرتی باشد، برای دیگر افرادی که سند عبودیت و بندگی ایران را به امضا می نشستند.
نقش اندرزگو در این میان به عنوان ناظر و تمام کننده، تعیین شد تا اگر گلوله های بخارایی به منصور اصابت نکرد، او کار را تمام کند. بعد از ترور با دستگیری محمد بخارایی، تمامی نیروهای اطلاعاتی و امنیتی اعم از شهربانی و ساواک به صحنه می آیند و نصیری که در آن زمان، ریاست شهربانی کل کشور را به عهده داشت، شخصاً برای بازجویی از وی به کلانتری می رود و سرانجام نیک نژاد و صفار هرندی، نیز دستگیر می شوند و دربازجویی های فنی و تحت شکنجه نام حاج صادق امانی و سید علی اندرزگو نیز مطرح می شود که در نهایت، آنها به شهادت می رسند و اندرزگو نیز به طور غیابی به اعدام محکوم می شود.
اقدامات ساواک و شهربانی برای دستگیری
نیروهای اطلاعاتی ساواک و شهربانی به طور طبیعی، نخست به سراغ خانواده او رفتند. پدر، برادرها، همسر و پدر همسر او را دستگیر کردند تا شاید از طریق آنان، راهی به دستگیری اندرزگو بیابند. عکس وی را از طریق ثبت احوال و برادرش، بدست آوردند با تکثیر بسیار زیاد، آن را به همه ساواک ها، شهربانی و مرزبانی ها ارسال کردند.
در همین زمان بخشنامه ای سراسری هم به مراکز استان ها ارسال و ضمن اعلام بی اعتباری گذرنامه اندرزگو خواسته شد که به محض مشاهده، وی را دستگیر کنند اما این اقدامات بعد از ماه ها بی نتیجه ماند. اندرزگو چون حلقه محاصره را تنگ دید، مدتی به عراق رفت اما پس از توقفی چند ماهه به ایران بازگشت. در تیر ۱۳۴۶ ساواک گزارش داد که سید علی اندرزگو به تازگی از عراق به ایران آمده و حامل پیش نویس اعلامیه امام(ره) در خصوص وقایع خاورمیانه است. ضمناً در خیابان غیاثی رویت شده است. به دنبال این گزارش منازل مسکونی برادر و دایی او که در این آدرس قرار داشت، مورد بازرسی ناگهانی قرار می گیرد و از رفت و آمدهای آنان، مراقبت به عمل می آید اما گزارش هایی از سر عجز و ناامیدی در شناسایی و دستگیری وی تهیه و به سلسله مراتب ارسال می شود.
اندرزگو بهترین راه را تغییر لباس تشخیص می دهد و از این رو به قم می رود و در حوزه علمیه مشغول به تحصیل می شود و با نام مستعار شیخ عباس تهرانی به زندگی مخفی و مبارزات خود ادامه می دهد. وی پس از مدتی که در مدرسه علمیه چیذر اقامت کرد، دوباره در مراسمی در نیمه شعبان، ملبس به لباس روحانیت شد و در ظاهر مانند یک طلبه معمولی به فعالیت تبلیغی می پرداخت. در درس ها شرکت و تدریس می کرد و با قبول روضه های خانگی به منبر می رفت و امام جماعت مسجد رستم آباد شد.
اندرزگو در این دوران با محمد مفیدی، ارتباط گرفت و با تامین اسلحه و طرح های اطلاعاتی در سازماندهی تشکیلات حزب الله شرکت کرد و در راستای ضربه زدن بر پیکره نظام رژیم، وارد عمل شد. این فعالیت ها، ادامه داشت تا اینکه محمد مفیدی، بعد از اعدام انقلابی تیمسار طاهری، دستگیر شد. دستگیری محمد مفیدی، باعث شد یک روز، اندرزگو با ترفندی خاص، تعدادی از اسباب و اثاثیه، خانه را جمع کرده و به قم نقل مکان کند و مدتی در رفت و آمد به چیذر با احتیاط عمل کرد، تا اینکه متوجه شد، محمد مفیدی، اعترافاتی علیه وی نداشته است، پس با خیالی راحت به ادامه فعالیت پرداخت اما به دلیل اینکه ساواک بار دیگر به او مشکوک می شود به تهران می رود اما با تغییر لباس و تراشیدن صورت، به قصد خروج از کشور به همراه خانواده به مشهد می رود و برای رفتن به افغانستان به زاهدان و پس از رفت و برگشتی که به داخل افغانستان داشت، آنجا را برای اقامت مناسب تشخیص نمی دهد و بار دیگر به مشهد بازمی گردد.
با ورود به مشهد در نخستین اقدام برای خود و همسر و فرزندش شناسنامه جعلی می سازد و با نام سید حسین حسینی مشغول به فعالیت می شود و در مشهد مدت زمانی را در یکی از کوچه های فرعی خیابان خاکی، مستاجری می کند و پس از انجام طرح ساواک مبنی بر معرفی مستاجرین توسط موجرین به شهربانی ها به کمک دوستان در کوچه بازار سرشور، خانه ای تهیه و در آنجا ساکن می شود.
فعالیت های اندرزگو این بار با نام دکترحسین حسینی، در این مرحله از گستردگی ویژه ای برخوردار است و به آن طرف مرزها نیز کشیده می شود. او سفرهای متعددی به لبنان، پایگاه های فلسطینی و ... داشته، مقدمات آموزش نیروهای مذهبی را در سازمان الفتح و به کمک جلال الدین فارسی مهیا می کند.
شهادت
سرانجام با دستگیری چند تن از مرتبطین سید علی اندرزگو، توسط کمیته مشترک ضد خرابکاری در تهران، وی دوباره شناسایی و تلفن یکی از مرتبطین در اختیار ساواک قرار داده می شود. با کنترل این تلفن بود که ساواک به آدرس وی در مشهد دست می یابد و متوجه می شود، این بار، سیدعلی اندرزگو با نام مستعار جوادی به فعالیت پرداخته است. کمیته اوین در این مرحله با استفاده از تمامی شیوه های اطلاعاتی و با بکارگیری خود فروختگانی تا کنار دست اندرزگو نفوذ کرد و از چگونگی فعالیت های او مطلع شد.
انقلاب اسلامی در حال رسیدن به نقطه های اوج بود و دستگاه امنیتی در سردرگمی شدید گرفتار بود، دامنه تظاهرات و پخش اعلامیه ها روز بروز گسترده تر می شد، کنترل پنهانی اندرزگو، گویای این است که نقش او در سازماندهی گروه ها و پخش اعلامیه ها حیاتی و اساسی بود. ۲ تن از منافذ نفوذی برای آموزش به لبنان رفته بودند، بنا بر نظر کارشناسان ساواک، اگر آنان بازمی گشتند در گروه دارای مسوولیت های بالا می شدند و ساواک کنترل گروه را از طریق این منابع به دست می گرفت، گزارش تهیه می شود اما وقت گذشته است و دستور داده می شود: «تحقیقات کافی است، او را دستگیر کنید و از طریق او بقیه افراد را شناسایی کنید»، اندرزگو شب ۱۹ ماه رمضان برابر با ۲ شهریور ۱۳۵۷ خورشیدی را در منزل دوستش رجبعلی طاهر افشار احیاء گرفت. نزدیکی های افطار عازم منزل حاج اکبر می شود، تیم های عملیاتی ساواک که در مسیر کمین کرده بودند با حرکتی موجبات تیراندازی مامورین را فراهم کردند، صدها تیر به طرف او شلیک شد و تعدادی زیادی گلوله در بدن او نشست تا با زبان روزه به دیدار خدای خویش بشتابد.
برچسبها ساواک انقلاب اسلامی ایران افغانستان قم لبنان عراق بازار تهرانمنبع: ایرنا
کلیدواژه: ساواک انقلاب اسلامی ایران افغانستان قم لبنان عراق بازار تهران ساواک انقلاب اسلامی ایران افغانستان قم لبنان عراق بازار تهران سید علی اندرزگو فعالیت پرداخت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۴۲۶۸۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رفاقتی در میان راهپیماییها/ از تدریس برابر چشم ساواک تا تشکیل شبکههای زیرزمینی
در میان جلسه هفتم تیر سال ۱۳۶۰ در دفتر حزب جمهوری، یکباره صدای مهیبی به همهچیز پایان میدهد؛خبرها میگوید ۷۲ نفر از اعضای حزب شهیدشده و «علیاکبر» هم یکی از این ۷۲ نفر است؛ معلمی که پایه ثابت تمام جلسات و راهپیماییهای پیش از انقلاب بود و با اندیشه و خون خود، بسیاری را بیدار کرد.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، یکشنبه هفتم تیر سال ۱۳۶۰ در دفتر حزب جمهوری جلسهای برگزار شده و در میان شور عجیبی که میان حاضران برقرار بود، یکباره صدای مهیبی به همهچیز پایان میدهد؛خبرها میگوید ۷۲ نفر از اعضای حزب شهیدشده و «علیاکبر» هم یکی از این ۷۲ نفر است.
علیاکبر اژهای متولد سال ۱۳۳۱ بود و در درس فلسفه شهید دکتر بهشتی به طور خصوصی شرکت میکرد؛ پس از گرفتن لیسانس در دبیرستانهای احمدیه، فارابی وحکیم سنایی اصفهان به تدریس مشغول شد و فعالیتهای اجتماعی سیاسی خود را از سال ۱۳۴۴ در کانون علمی و تربیتی جهان اسلام شروع و پس از بسته شدن آن به دست ساواک در سال ۱۳۵۲، فعالیتهای خود را در مسجد امام علی(ع) اصفهان متمرکز کرد.
وی در همان دوره، نوشتههایی در نقد کتاب شناخت مجاهدین خلق نوشت و انتشار داد، منزلش پایگاهی برای فعالیت و برگزاری جلسات خصوصی بود، که چندین بار مورد هجوم و تفتیش ساواک قرار گرفت؛ همزمان با شروع انقلاب اسلامی از مدیران و مدرسان جلسات مذهبی جوانان در اصفهان بود و از این طریق به تربیت جوانان در اصفهان میپرداخت.
رفاقتی که در میان خیابانهای شهر شکل گرفتوی با اغلب گروهها و سازمانهای اسلامی ارتباط داشت و پس از تأسیس حزب جمهوری اسلامی، به عضویت شورای مرکزی حزب (شاخه اصفهان) انتخاب شد؛ حجتالاسلام احمد سالک که از دوستان قدیمی شهید اژهای است، میگوید که ارتباطش با خانواده شهید اژهای از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد و صحبت را اینطور ادامه میدهد: با علیاکبر اژهای از همان قدیمالایام بودم بهویژه در فعالیتهای اجتماعی از جمله راهپیمایی که از مصلی اصفهان به سمت نقاط مختلف شهر حرکت میکردیم و به یاد دارم آنجا با شهید اژهای به سمت پل خواجو، خیابان نشاط و شکرشکن رفتیم و در نهایت به سبزه میدان رفتیم تا مجسمه شاه را پایین بکشیم که آنجا درگیری و تیراندازی صورت گرفت و سر شاه را زیر عبا گرفتم و در رگباری که نیروهای ساواک بسته بودند، به سمت منازل مردم رفتیم؛ شهید علیاکبر اژهای در این حرکت نقشی قابل توجه داشت.
وی با بیان اینکه مسئله بعد در جلسات تفسیر قرآن در مسجدعلی داشت و با ارتباطی که با جوانان داشت به تربیت نیروی انسانی پرداخت، ادامه میدهد: با شهید بهشتی نیز تیمی داشتیم و در این راستا شهید اژهای بهعنوان یک معلم دین و قرآن مطرح بوده و فعالیتهای مفصلی در تربیت نیرو داشت و سرنوشت این شهید در حزب جمهوری اسلامی رقم خورد و جزو ۷۲ شهید هفتم تیر شد.
این پیشگام انقلاب اسلامی با اشاره به نقشآفرینی روحانیت در تربیت دانشآموزان در دوره پیش از انقلاب اسلامی توضیح میدهد: نقشآفرینی روحانیت در پیروزی انقلاب اسلامی بر کسی پوشیده نیست؛ در اصفهان شخصیتهایی بودند که مبلغ انقلاب اسلامی بودند و در این راستا بسیاری از علمای اصفهان و کشور در پیروزی انقلاب اسلامی نقشآفرین بودند و باید گفت اعتماد مردم به روحانیت عامل سقوط حکومت شاه و ابزار مقابله با شیطان بزرگ و استکبار جهانی است، بر همین اساس امروزه نیز نقشآفرینی روحانیت از جمله رهبر معظم انقلاب در هدایت این حرکت بزرگ و انقلابی موثر است؛ امروزه شاهدیم بیش از ۷۰ دانشگاه آمریکا به حکومتشان اعتراض دارند یعنی یک گسل نسلی میان نسل جوان بیدار شده با سران استکبار جهانی بهوجود آمده و این موضوع جابهجایی قدرت را رقم میزند.
مبارزهای از جنس شبکههای زیرزمینیحجتالاسلام سالک با اشاره به نوع مبارزه فرهنگیان در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی عنوان میکند: در اصفهان شبکههای زیرزمینی داشتیم که در تمام دبیرستانها، حوزهها، بازار و دانشگاه فعال بود؛ این فعالیت یک چهره بیرونی داشت که در آن تفسیر و معرفی قرآن به توده جوانان و نوجوانان آموخته میشد و در این راستا خودم در طول هفته ۱۳ مسجد را اداره میکردم و شهید اژهای نیز به همین صورت جلسات متععدی در رابطه با قرآن برگزار میکرد اما در مرحله دوم، انتخاب جوانان و نوجوانان با استعداد بود که آنها به جلسات مخفی در منازل دعوت میشدند و در آنجا توضیحات سیاسی، اجتماعی و حکومتی ارائه میشد.
وی با تاکید بر اینکه نقشآفرینی افرادی مانند شهید اژهای و مطهری در ارتقای بصیرت بوده که باید به این موضوع دقت کرد، یادآوری میکند: شرایط فعلی جامعه با پیش از انقلاب اسلامی تفاوت زیادی کرده و در این راستا امروزه امپراتوری رسانهها حکومت عوض میکند یعنی نمیتوانیم متناسب با شرایط زمانی و مکانی حرکت نکنیم، بر همین اساس نقشآفرینی معلمها و اساتید باعث ارتقای فهم و بصیرت نسل جوان نسبت به اسلام ناب و دشمنان میشود که رسالت بزرگی است و نیاز است افراد این حوزه پای کار بیایند.
معلم نمیتواند بیتفاوت باشداین پیشگام انقلاب اسلامی با یادآوری اینکه رشد بیداری گسترده جهان، ناشی از انقلاب اسلامی و نقش روحانیت است و بر این اساس معلمان نقشی مهم داشته و دارند که این مسئولیت نباید نادیده گرفته شود، عنوان میکند: شهید مطهری علیه اسرائیل فریاد میزد و امروز نیز اساتید و معلمان باید در مقابل این ظلم نسلکشی بینالمللی بایستند و این مورد جز با اطلاعرسانی مستند و اقناع جوانان و انس دادن آنها به متن دین اتفاق نمیافتد.
حجتالاسلام سالک با بیان اینکه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی حکومتی نداشتیم اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی حکومت و تشکیلات داریم و بر این اساس تمام دستگاهها ماموریت و مسئولیت دارند و بر این اساس باید گفت مشکل اجرا داریم نه قانون، توضیح میدهد: ما باید نسل جوان فعلی را درک کنیم چرا که این مورد به نشست و گفتمان بر اساس سیاست چهره به چهره است و در این راستا باید با اهداف اقناعی و برطرف کردن سرپوشهایی که امپراتوری رسانه برعقل و ذهن ما گذاشته پیسش برویم یعنی باید با علوم شناختی اسلام را معرفی کنیم بر همین اساس مسئولان، اساتید، معلمان و روحانیت باید تلاش کنند مبارزهسرسخت در جنگ نرم داشته باشند چرا که معلم نمیتواند بیتفاوت باشد.
به گزارش ایمنا، باید گفت که در کتاب عشق معلمان شهید میتوان رمز تفسیر علم و شهادت و در سلوک عاشقانه آنها با خدا تدبیر وسعت جهاد را یافت چرا که حیات آنها در ۲ بعد مشهود است؛ یکی تعلیم علم و جنگ با جهل و نادانی و دیگری جنگ با دشمنان خدا و در ادامه این جهاد بود که خون پاک آنها به همراه اندیشه بیدارگرشان، هرکجا که ریخت سرداری از آنجا سر برآورد و قد کشید.