درباره نامه آقای موسوی خوئینیها!/ وجدان پیشکش، حافظهتان کجا رفته است؟
تاریخ انتشار: ۷ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۴۳۶۳۸۰
تسنیم نوشت: آقای موسوی خوئینیها در نامهای به رهبر انقلاب با برشمردن برخی مشکلات از ایشان خواسته است که برای رفع این امور چارهای اندیشیده شود اما به نوعی مشکلات را مطرح میکند که گویی یک روز قبل از نگارش نامه از مریخ آمده و با چنین اوضاعی مواجه شده و وظیفهی سنگین اصلاح امور را به دوش گرفته است.
قدس آنلاین: آقای موسوی خوئینیها «اخیراً»! از استماعات و مشاهدات و مطالعهی گزارشها و تحلیلها دریافت کرده است که آنچه در ذهن و زبان بسیاری از مردم و در زندگی آنان میگذرد زیبنده نظامی نیست که با پرچم اسلام به دنیا معرفی میشود؛ بر همین اساس ایشان نسبت به عمق بیاعتقادی و بیاعتمادی نسبت به مدیریت کلان و مدیران کشور که بر زبان بسیاری از مردم در کوی و برزن و در برخی محافل و مجالس میرود احساس نگرانی کرده و نهایتاً از رهبر انقلاب خواسته است که این آشفتگیهای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اصل موضوع معترض بودن مردم نسبت به اوضاع، بخصوص در حوزه اقتصاد، مطلب پنهان و محرمانهای نیست؛ تقریباً همه میدانند که تورم جانکاه است، اوضاع اقتصادی خراب است، قدرت خرید مردم پایین آمده و ... و در عین حال مسئولان اجرایی خود را دولت گشایش میخوانند و معتقدند که اگر نبودند کار از این هم بدتر میشد! اینکه آیا آقای موسوی خوئینیها یکباره و ناگهانی مسموع و مشهود و گزارش و تحلیل به دستشان رسیده و دست به قلم شدهاند یا از قبل هم گوشههایی از این مشکلات را مطلع بودند یا خیر چندان مشخص نیست، امّا یک چیز واضح است: ظاهراً سیاست بسیار بیشتر از اقتصاد دچار ابتذال و رکود تورمی شده است، والّا بعید است در شرایط عادی سیاست شاهد چنین نامههایی، آنهم از منظر مدعی بودن و مطالبه گر بودن از ناحیه فردی چون جناب آقای موسوی خویینیها باشیم.
نقد به یک وضعیت از دو حال خارج نیست؛ یا شما رویکردی که منتهی به آن اوضاع شده را مناسب نمیدانید و یا مجریان و عاملان را دچار قصور و تقصیر در پیگیری آن رویکردها میدانید. با این مبنا، نامهی آقای موسوی خویینیها چنان عجیب است که بعید است هیچ کدام از اصطلاحات مرسوم در سیاست توان توصیف آن را داشته باشد. آقای موسوی خوئینیها مسئول اصلی تسخیر لانه جاسوسی آمریکاست، به نوعی که بیاطلاع و بدون خبر دادن به امام(ره) دانشجویان را تشویق به تسخیر و به آنها هم توصیه میکند که هیچ اطلاعی به امام ندهند و کار خود را بکنند: "چه این کار{تسخیر لانه جاسوسی آمریکا} بد باشد و چه خوب؛ شما این سؤال را نکنید و من هم از امام نمیپرسم. مگر شما میخواهید چه بکنید که نمیشود جبرانش کرد؟ شما که نمیخواهید کسی را بکشید یا جایی را خراب کنید، میخواهید وارد سفارت آمریکا شوید!"(آذر ۸۹، نشست به جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران). او همچنین عضو شورای بازنگری قانون اساسی در سال ۶۸ بوده و سمتهای متنوع و مختلف دیگری مانند مسئولیت احراز صلاحیت ریاستجمهوری اول، عضویت در مجلس خبرگان اول، دادستانی کل کشور، نایب رئیس دور اول مجلس شورای اسلامی، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و ... را هم در کارنامه دارد.
به عبارت روشنتر، موسوی خوئینیها هم در اصلاح قانون اساسی نقش داشته، هم نظارت بر انتخابات را تجربه و اعمال کرده، هم در کار تقنین بوده، هم مصلحت نظام را برای مدتی تشخیص میداده و بالاخره در همه حوزهها بوده و مهمتر اینکه اکثریت این سمتها را در دورهای به عهده داشته که امر ریلگذاری سازوکار حکمرانی در جمهوری اسلامی انجام میشده است، پس از آن نیز در دوره پس از امام(ره) در دورهها و سالیان متعددی دوستان و همکیشان او یا در قوه مقننه بودند و یا امور اجرایی را در دولت آقایان خاتمی و روحانی برعهده داشتند. اما آقای موسوی خوئینیها به نوعی مشکلات را مطرح میکند که گویی یک روز قبل از نگارش نامه از مریخ آمده و با چنین اوضاعی مواجه شده و وظیفهی سنگین اصلاح امور را به دوش گرفته است.
مهمتر از سابقهی آقایان در پستها و سمتهای متعدد و متنوع، مسئلهی «رویکرد» است. دستکم تا آنجا که به اختیارات حوزه رهبری مربوط است، مهمترین نقد اصلاحطلبان و همکیشان آقای موسوی خوئینیها به رویکرد کشور در سیاستخارجی بازمیگردد. آنها مشخصاً معتقدند سیاستهای جمهوری اسلامی در مواجهه با آمریکا و تن ندادن به برخی مصالحهها و عقبنشینیها در برابر ایالات متحده، هزینههای سنگینی به کشور وارد کرده و بسیاری از مشکلات اقتصادی در درون نتیجه نحوه تعامل در بیرون است. در مقام اعلام موضع هم چه در دوره ریاستجمهوری آقای خاتمی، چه در زمان مجلس ششم، چه در دوران آقای روحانی و ... -که همگی در ائتلاف و یا اتحاد با سلیقه و جناح سیاسی آقای موسوی خوئینیها بودند- تمام ایدهها درباره حکمرانی به مسئلهی مذاکره و تعامل با آمریکا بازمیگشت و کمتر کسی است -وحتی میتوان ادعا کرد کسی نیست- که از آنها سیاست یا رویکرد کلان متفاوتی شنیده باشد؛ چه، هر مطلب و رویکرد دیگری از ناحیه آنها ذیل و در حاشیه این رویکرد کلان تعریف شده است.
اساساً هیچ ایرادی ندارد که فرد مستقلی از این جنبه با سیاستهای جمهوری اسلامی از در انتقاد وارد شود و بحث و گفتوگو کند؛ چه آنکه منتقدان و نویسندگان قابل توجهی هستند که روزانه مینویسند و میشنوند، اما از فردی همچون موسوی خوئینیها و اصلاحطلبانی که استخوانبندی و شاکله تسخیر لانه جاسوسی آمریکا را برعهده داشتند، ورود به نقد مدیریت کلان کشور، آنهم در شرایطی که مهمترین نقدشان در این حوزه است، مصداق یک تناقض و پررویی است. آنها از سویی (به غلط) مبدأ و عامل اصلی مشکلات کشور را در بحران روابط خارجی با غرب، پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، میدانند و از سوی دیگر هیچ مسئولیتی هم در قبال موضوع تسخیر لانه برای خود قائل نیستند.
بدتر آنکه در چندین نوبت پس از سال ۶۸ و رهبری آیتالله خامنهای نیز به آنها مهلت و مجوز تجربهی دوبارهی ایده مرکزیشان در مذاکره با آمریکا داده شده و چه در سالهای ۸۲ و ۸۳ و چه در سالهای اخیر، سیب و گلابی!های این مذاکرات به نحو کاملاً مشخصی در دسترس عموم و قابل داوری است!
در متن آقای موسوی خوئینیها وضعیت کشور به نحوی ترسیم میشود که تمام ارکان و ارگانها در عمل هیچکارهاند و همه آمدن و رفتنها خارج از چارچوب اراده عالی و حاکم بر مقدرات کشور نیست! اگر منتقد مستقلی بر این امر -هرچند غلط- باور داشته باشد و از این منظر اداره کشور را نقد کند، مشکلی نیست؛ اما آنگاه که کار به بیمسئولیتی و ریاکاری از ناحیه فردی مانند آقای موسوی خوئینیها بکشد، ابتدای مشکلات است! آقای موسوی خوئینیها میتوانند به این پرسش پاسخ دهند و یا اگر شأنشان را اجل میدانند دستکم نزد خود تأمل کنند که اگر نهادهای انتخاباتی در کشور اینچنین خالی از تأثیر و غیرمهم است، چگونه موتلفین و متحدین سیاسی آنها برای کسب رأی و راه یافتن به این کرسیها حتی از ننگ سمپاتی با منافقینی که هزاران نفر بیگناه را به خاک و خون کشیدهاند هم نمیگذرند؟ و یا در سال ۸۸، هشت ماه کشور را به صحنه نبرد خیابانی تبدیل میکنند؟
به هر صورت فهم اینکه کشور با مشکلات سنگین اقتصادی دست و پنجه نرم میکند، قدرت خرید مردم به شدت کاهش یافته و نابرابری و بیعدالتی در وضعیت هشدار است، چندان کار پیچیدهای نیست؛ نقد این وضعیت نیز از هر منظری که باشد ممنوعیتی ندارد، اما یقیناً فرصتطلبیها و آزمودن استعداد ماهیگیری در آب گلآلود توسط شخصیتهایی مانند آقای موسوی خوئینیها و برخی دوستان ایشان، قاعدتاً کمکی به حل مشکلات نمیکند.
انتهای پیام/
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: موسوی خویینی ها نامه موسوی خوئینی تسخیر لانه جاسوسی آمریکا آقای موسوی خوئینی ها ی آقای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۴۳۶۳۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا هیچ وقت یادمان نمیماند درِ خانه را قفل کرده ایم یا نه؟
دانشمندان یک قدم به درک اینکه چرا بعضی چیزها را به خاطر میسپاریم و برخی دیگر را فراموش میکنیم، نزدیکتر شده اند.
به گزارش روزیاتو، محققان دانشگاه رایس ِ آمریکا دست به پژوهشی زدند که نشان داد ما برخی جنبههای یک تجربه همچون شرایط کلی را به جای جزئیات کوچکتر به خاطر میسپاریم.
به همین دلیل است که احتمال فراموش کردن تجربههای جزئیتر و پیش پا افتاده تری مانند قفل کردن یا نکردن در ِ خانه، بیشتر است.
برای درک بهتر نحوهی عملکرد حافظهی انسان، محققان دانشگاه رایس تصاویری را به شرکت کنندگان پژوهش خود نشان دادند.
در این آزمایش حافظه، برخی از تصاویری که برای شرکت کنندگان به نمایش درمی آمدند، تکراری و برخی دیگر جدید بودند.
برخی تصاویر شباهت زیادی به یکدیگر داشتند، اما در برخی دیگر تشخیص تفاوتهای آنها از یکدیگر دشوارتر بود. هدف از نمایش تصاویر مشابه، مختل کردن حافظه با شبیه سازی تجربیات پیش پا افتادهای بود که روزانه داریم، مانند قفل کردن در ِ خانه.
محققان پی بردند که به یاد ماندنیترین تصاویر که احتمال به خاطر سپردن آنها توسط شرکت کنندگان بیشتر بود، تصاویری رنگارنگ با حضور افرادی در عکس بودند. به عبارت دیگر، تصاویری که شلوغ و بی نظم نبودند، فراموش نشدنیتر بودند.
گرچه شرکت کنندگان به یادماندنیترین تصاویر را به درستی به یاد آورده بودند، اما اثر آن بعد از ۲۴ ساعت از میان رفت. این به ویژه درمورد به یاد آوردن تجربیات مثبت صدق میکرد، امری که نشان داد این دست تجربیات در ابتدا به یاد میمانند، اما بیشتر مستعد فراموش شدن هستند.
گرچه معمولاً تصور این است که احساسات میتوانند فرآیند پردازش حافظه را بهبود بخشند، اما انسانها اغلب جنبهی اصلی یک تجربه یا به عبارتی دیگر «مخلص کلام» را به یاد میآورند، نه جزئیات اضافی را. به گفتهی محققان، گذشت زمان اغلب این موضوع را تشدید میکند.
برای مثال، اگر سعی کنیم که به خاطر آوریم در سال گذشته چه کارهایی انجام دادیم، احتمالاً کارهای زیاد و مختلفی را به خاطر میآوریم. با این حال، احتمالاً تنها برخی از این خاطرات را با جزئیات زیاد به خاطر میآوریم. ممکن است به یاد بیاوریم که به سفر رفته بودیم، اما احتمالاً یادمان نمیآید که در هر روز ِ سفر چه فعالیتهایی انجام داده بودیم.
نتایج این پژوهش نشان داد محتوای احساسی، مدت زمان گذشته یک تجربه و ویژگیهای ادراکی حافظه، همگی در به خاطر آوردن یا نیاوردن جزئیات یک اتفاق تأثیرگذارند.
به گفتهی محققان دانشگاه رایس، این پژوهش نشان داد که تجربیاتی که برای یک شخص فراموش نشدنی هستند، مثل جشن تولد، مرگ عزیزان و غیره، به احتمال زیاد برای یک شخص دیگر هم فراموش نشدنی هستند. اینها اغلب تجربیات مثبت یا منفی هستند.
این محقان میگویند ما اغلب تصور میکنیم که خاطرات احساسی بهتر به خاطر سپرده میشوند، اما در حقیقت این ویژگیهای اصلی یک خاطره است که به خاطر سپرده میشود، اما جزئیات آن ممکن است فراموش شوند.
یکی از دلایل اینکه ما نمیتوانیم همهی تجربیات مان را به خاطر آوریم این است که مغز ما ظرفیت محدودی دارد.
به گفتهی محققان، مغز ما احتمالاً نمیتواند هر چه که تجربه میکنیم را به خاطر بسپارد و به همین دلیل مجبور هستیم اندکی از اطلاعاتی که مهم نیستند را به شکل انتخابی فراموش کنیم.