Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «اتاق خبر»
2024-05-06@16:16:56 GMT

برکه‌سازی اقتصاد ایران و تیغ آفتاب

تاریخ انتشار: ۸ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۴۴۲۹۱۷

یکی از داغ‌ترین مباحث دهه‌های اخیر مساله «جهانی‌شدن» است. شگفت اینکه این مساله حیاتی در ایران مبحثی حاشیه‌ای و بی‌مخاطب است. جهانی‌شدن یا نشدن، بحثی لوکس و سانتیمانتال نیست،   بلکه   مساله مرگ و زندگی است. در دنیای امروز فرار از جهانی شدن، به فرار کودک از مدرسه و فرار بیمار از پزشک می‌ماند. جهانی‌شدن سرنوشتی محتوم است که باید هر چه زودتر آن را پذیرفت و به شیوه‌ای معقول و سنجیده پیاده‌اش کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

جهانی‌شدن قافله‌ای است که اگر کسی از آن جا بماند، اخراج شود یا خود را از آن بی‌نیاز بداند، گمگشتی در بیابان، سرگشتگی در سراب و نیش عقرب و آرواره کفتار در انتظار اوست.

جهانی‌شدن چندبُعدی است: از بعد فرهنگی تا سیاسی، از اقتصادی تا اداری. پیش‌پاافتاده‌ترین جنبه آن این است که کسی در گوشه ایران شب پیش از خواب در اینستاگرام استوری کیم کارداشیان ــ مدل پروارِ امریکایی ــ را تماشا می‌کند یا لابستر خوردن رپِر سیاهپوست و هاییتی‌تبار را تماشا می‌کند. این هم که بسیاری در ایران بیش از خود اسپانیایی‌ها پیگیر لالیگا هستند، نشانه دیگری از جهانی‌شدگی است. اما این سطحی‌ترین سهمیه و بُعد جهانی شدن است. مخالفان جهانی‌شدن نیز همین بُعد جهانی‌شدن را برجسته می‌کنند تا با تصویری کاریکاتوری و تحریف‌شده از جهانی‌شدن راستین، آن را امری مذموم و فرهنگ‌سوز که باید از آن گریخت و به رویش تیغ کشید، جلوه دهند. بُعد اقتصادی جهانی‌شدن است که امری ناگزیر و حیاتی است.

اصلی ساده وجود دارد که روح اصلی جهانی‌شدن اقتصادی است: «تولید دیگر مکان معینی ندارد». تولید دیگر مرز نمی‌شناسد و نیروهای مولد در صنایع محصور در مرزهای جغرافیایی نیستند. تولید دیگر پدیده‌ای «متمرکز» نیست، بلکه به امری سیال و پراکنده تبدیل شده که تکه‌هایش در جهان پراکنده است. تمام مردم جهان، فارغ از اینکه در چه کشوری زندگی می‌کنند، چه زبان و رنگ پوستی دارند و حتی در مواردی فارغ از اینکه در چه سطحی از توسعه‌یافتگی‌‌اند، نامزدهایی‌اند که می‌توانند بخشی از فرایند جهانی‌شده تولید را بر عهده گیرند.  اما این پراکندگی تولید فقط ناظر به وجه اجرایی و سخت‌افزاری آن نیست. تولید درون شبکه‌ای از سرمایه و تبلیغ صورت می‌گیرد. تولید فقط محصول یک کارخانه نیست، بلکه فرآورده نهایی شبکه‌ای جهانی از سرمایه و تبلیغ/اطلاعات است. اگر بخواهیم بزرگ‌ترین شکست معاصرمان را نام ببریم، این است که چرا هیچگاه نتوانستیم «بِرندی» را در جهان به نام خود بزنیم؟ مگر تسخیر بازارها بدون برندسازی ممکن است؟ حتی در یک بازار محلی کوچک و تک‌زبانه بدون جا انداختن یک «مارک» نمی‌توان محصولی فروخت.

روزگاری بود که برای تولید چند معدن و تعدادی نیروی انسانی و چند سرمایه‌گذار بومی کافی بود. اما با گسترش جهانی‌شدن، یعنی وقتی جهان به کارخانه مشترک بزرگی با نیروی انسانی جهانی، سرمایه‌گذاری جهانی و شبکه تبلیغاتی‌ـ‌اطلاعاتی جهانی تبدیل شده، تولید بومی محض هیچ آینده‌ای ندارد و فقط در همان ابعاد محلی با ایجاد انحصارهای ضدفناورانه و با حفظ ساختارهای پوسیده، می‌تواند بقای خود را حفظ کند. اما چنین سازوکار بیماری کشور را روزبه‌روز شکننده‌تر و در رقابت دست‌پایین‌تر می‌کند.

کافی است ببینیم امریکا برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی چه می‌کند: «تحریم». تحریم را اگر بخواهیم بازنویسی کنیم، یعنی: «حذف جزئی یا کلی کشوری از شبکه تولید جهانی». شاید ما از اینکه به رغم تحریم می‌توانیم زندگی کنیم (با دلار سه تومن یا بیست تومن) احساس پیروزی کنیم، اما همیشه باور داشته‌ام هدف تحریم‌ها نه تغییر رژیم است و نه اصلاً هدفی سیاسی دارد؛ بلکه هدف جلوگیری از جهانی‌شدن اقتصاد ایران است. این سیاست به خوبی جواب می‌دهم، چون خود ما هم همچنان به ایده قدیمی «خودکفایی» ــ که در اصل اقتصاد دوران جنگ است ــ باور راسخ داریم. لحظه‌ای در این معنای ساده درنگ کنیم: کسی که می‌خواهد به ما ضربه بزند، راه‌های جهانی‌شدن ما، یعنی راه‌های مشارکت ما در شبکه چندلایه جهانی تولید را مسدود می‌کند. فکر می‌کنیم هدف اصلی حریف جنگ بوده و چون توانش را نداشته، به تحریم بسنده کرده است؛ اما هدف همان چیزی است که رخ داد: «تحریم». تحریم پلی برای حرکت بعدی نیست، بلکه خود مقصود و هدف نهایی است.

هیچ کشوری با اخراج از شبکه جهانی یک‌شبه نابود نمی‌شود، به خصوص وقتی چین و روسیه یک «شبه‌جهانی‌شدن» (جهانی‌شدنی صوری) برایش می‌سازند. اما «برکه‌سازی اقتصاد ایران» زیر تیغ آفتاب رفته‌رفته از این تالاب مردابی نیمه‌جان می‌سازد.

پی‌نوشت: برای فهم جهانی‌شدن از نظرات مانوئل کاستلز، جامعه‌شناس اسپانیایی که نظریه‌پردازی نامدار است، بهره بردم. کاستلز اکنون در دولت اسپانیا وزیر است. چه خوب که وزیر یک کشور، نظریه‌پردازی چنین بزرگ است (خوش‎به‌حالشان) .

 

منبع: اتاق خبر

کلیدواژه: جهانی شدن

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.otaghnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «اتاق خبر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۴۴۲۹۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تبلیغات گل درشت در تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی به مرز فاجعه رسیده است/ تلویزیون شفاف‌سازی کند

حسین قره: آقایان در تلویزیون که خیال خودشان را راحت کرده‌اند، انگار وقت و زمان و گوش و چشم سایر حواس و قوای فاهمه و... که مخاطبان دارند، مِلک حضرتشان است و تصمیم و کنترلش با خودشان نیست، اخیراً هم که دیگر تبلیغ نمی‌سازند، در واقع خود آگهی‌ها به سریال وسط فوتبال و سریال و... تبدیل شده است، شاید مخاطب یادش برود که داشت چه می‌دید و البته دیده شده بعضی از مواقع خود پخش هم یادش رفته و رفته‌اند برنامه بعدی.

تلویزیون شفاف‌سازی کند

اگر مخاطب تلویزیون باشید گاهی آن قدر تبلیغات طولانی است که نسبت به زمان پخش و قیمت ثانیه و دقیقه تبلیغات در تلویزیون این شائبه برایتان پیش می‌آید که صداوسیما در شکل کلی سهام‌دار آن کالا و خدمات است؛ چون واقعاً خارج توجیه است، مثلاً فرض بفرمایید یک نوعی از چرخ‌گوشت (تعمداً اسم و اصل برند و کالا را نمی‌گویم) هست که شما هر وقت تلویزیون را روشن کنید اول تبلیغ‌کنندگان آن را می‌بینید. اگر یک برند برنامه بلندمدتی داشته باشد که هر خانواده ایرانی (حدود ۲۵ میلیون خانوار) یکی از این وسیله را داشته باشند، حتی اگر ۸۰ درصد سود حاصل از هر دستگاه را صرفه تبلیغات تلویزیونی کند باز هم باتوجه‌به ساعات پخش در میان‌برنامه‌ها یا بین نیمه‌های فوتبال و... توجیه اقتصادی ندارد، آخر تبلیغات حاصل عدد و رقم است، یک برند این میزان از سود را هزینه می‌کند تا این میزان از بازار هدف محصولاتش را بخرند، آخر تک‌محصولی که بازار جهانی هم ندارد، این همه تبلیغ را با چه توجیه اقتصادی انجام می‌دهد. مگر اینکه مثلاً در آغاز سال با بخش آگهی تلویزیون یک قرارداد کلی بسته شده باشد که مثلاً N هزار ساعت بخش در سال به قیمت N میلیارد تومان و گرفتن دو نوع تخفیف، یکی از بابت این که کالا موردبحث تولید ایرانی است و حمایت از بازار داخلی است و دیگر اینکه چون قرارداد موردی نیست و کلی و سالانه است.

همین‌جا چند سرفصل وجود دارد که می‌شود درباره آن صحبت کرد. یک اینکه تقریباً قریب به‌اتفاق تبلیغات این چنینی را چند بازیگر و احتمالاً یک شرکت تبلیغاتی می‌سازند، پرسش اول این است، آیا محدودیتی و رانتی خاص برای سازندگان تبلیغات وجود دارد یا نه تصادفاً این اتفاقات رقم خورده است.

دوم اینکه اگر محدودیتی نیست آیا چنین شرایطی برای همه تولیدکنندگان ایرانی وجود دارد. اگر چنین است آیا تلویزیون فراخوانی عموماً داده است که شرایط برای همه کالاها و همه بازارها و خدمات وجود دارد و می‌توانند از این بستر استفاده کنند. اگر این فراخوان داده شده و اگر شرایط برای همه یکسان است، در بازار تولید داخلی هیچ برند دیگری تمایل به این همه ساعت پخش ندارد؟ که این خود چند سرفصل دیگر را باز می‌کند که آیا برندها و تولیدکنندگان به این نتیجه رسیده‌اند که همین میزان هم هزینه کردن در تلویزیون گران است و بازگشت سرمایه ندارد چرا که سرمایه گران‌بهای اجتماعی تلویزیون ریزش داشته است.

فقط یک نکته دیگر می‌ماند که در شرایط اجتماعی امروز و مسئله زنان به کار با مداقه نیاز دارد، آقایان ابتدا و میان و انتهای بعضی از برنامه‌های گفت‌وگومحور درباره زنان، تبلیغاتی را نشان می‌دهند که دغدغه زنان خانه‌دار این سرزمین خلاصه می‌شود در پوره سیب‌زمینی، این هم سطح سلیقه و دغدغه و بلندنظری، واقعاً خود حماسه است. (تأکید می‌کنم که آن تبلیغات می‌تواند در برنامه‌های آشپزی و یا سرگرمی محور پخش شود؛ ولی بعد از هر برنامه‌های منظور است.)

دوباره و بلکه شاید دوباره باید تأکید کنم که صداوسیما به دلیل اختصاص بودجه ملی - که امسال ۲۴ هزار میلیارد تومان به آن اضافه شده است - باید نسبت به تمام کنش‌ها و واکنش‌ها، برنامه‌سازی‌ها، تولیدات و... پاسخگو به ملت باشد. اگر تلویزیون خصوصی بود یا همچون شبکه نمایش خانگی منبع مالش از بخش خصوصی تأمین می‌شد، این همه تأکید لازم نداشت و آقایان جبلی و جلیلی که بر مسند و صندلی یگانه رسانه ملی نشسته تکیه زده‌اند باید برای تک‌تک اقدامات پاسخگو باشند.

هنرمندان و فاجعه تبلیغات در شبکه نمایش خانگی و سینما

همان‌طور که همه می‌دانیم، بسیاری از هنرمندان و نویسندگان و... حوزه سینما چشم و دل از تلویزیون بریده‌اند و به سینما و شبکه نمایش خانگی پناه برده‌اند و ناگفته نماند که هنرمندان ترازی هم چشم و دل از همه چیز شسته‌اند و در سکوت نشسته‌اند. شاید توجیه بسیاری این است که «به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل». به‌هرتقدیر کار ما قضاوت نیست و هر که هر چه خود می‌خواهد همان می‌کند؛ اما نکته کجاست، در شبکه نمایش خانگی و سینما که بخش خصوصی دستی در تولید آن دارد برای تأمین هزینه یا نیاز به سرمایه‌گذاری دارد که نیتش سود کم و حضور در خلق هنر است و یا نه سرمایه‌گذاری که مثل هر تجارت و بازار و صنعتی به دنبال سود مکفی و به‌اندازه سرمایه است. بماند که هر کدام باشد مهم نیست مهم ارائه هنرمندانه تبلیغات در آثار است. این مسئله و پدیده هم مختص ما نیست، همه جهان گرفتار این نوع تولید تبلیغات هستند. این چرخه که باید کالای تولیدشده به دست مصرف‌کننده برسد و آن را مصرف کند که چرخه تولید دوباره بچرخد، هر چه هست فعلاً سرنوشت این عصر است؛ اما نوع ارائه آن بسیار مهم است.

تبلیغات گل درست حتی گرفتاری بزرگ‌ترین هنرمندان تاریخ معاصر بوده و هست. به‌خاطر دارم در یک نشست کارگردان فقید و بزرگ تئاتر جهان، پیتر بروک در زمان بخش یکی از جسورانه‌ترین آثارش (مهابهاراتا) در تلویزیون همین مشکل را داشته که هر ۱۵ دقیقه آن فیلم تئاتر قطع و برنامه به بخش آگهی می‌رفته است. این قطع حس و حال و هوا برای یک فیلم تئاتر و مخاطب و تولیدکنندگان آن عذاب‌آور بوده و پیتر بروک صحبت می‌کند و از سرمایه‌گذاران و گروه‌های تبلیغاتی می‌خواهد که اطلاعاتشان را در آخر و حتی تیتراژ بیاورند؛ ولی حس تماشاچی را در میانه اثر قطع نکنند. (نقل به مضمون عرض کردم؛ چون سال‌ها پیش این ویدئو را دیدیم.)

قاعده سریال ها و پخش‌های جهانی و تلویزیون‌ها خصوصی این است که هر ۲۰ دقیقه فرصتی یک تا دودقیقه‌ای به آگهی داده شود؛ اما اینکه در سریالی که هنرمندان برجسته در آن هستند به درودیوار آن تبلیغات چسبیده باشد و حتی در یک سریال مثلاً ساختمان مرکزی شرکت تبلیغ‌کننده دیده شود... (باز هم تأکید می‌کنم که از ارائه مصداقی واقعی پرهیز دارم) دیگر فاجعه گل درشتی است و از خارج از عرف تمام درس‌های تبلیغات است و قطعاً به ضدتبلیغ تبدیل می‌شود.

تبلیغات در عصر جدید با هنر گرافیک که هنری بصری است گره می‌خورد، مختصر و موجز و متناسب و با احترام به شعور مخاطب. اینکه در همه جای یک سریال نمای نزدیک بازیگر و سرش باشد و پشت سرش فلان شامپو که واقعاً ضدتبلیغ است. یکی از شروط استمرار یک هنر احترام به مخاطب است و هنرمندان آفرینشگر نباید اجازه دهند که تبلیغات غیرهوشمندانه و گل درشت به اعتبار آنان ضربه بزند.

توجه به تولید ملی و بهره‌مندی تولیدکنندگان که سالانه میلیون‌ها نفر از خدماتشان استفاده می‌کنند کار بسیار خوبی است، تبلیغات چنین پدیده‌ای است، اما استفاده در حد فوق ابزار و بی‌احترامی به مخاطب را باید خود هنرمندان فکری برایش بکنند. هنرمندانی که کار تبلیغات می‌کنند باید سرمایه‌گذاران را توجیه کنند که چه چیزی برای آنان مناسب است. تن‌دادن تمام به خواسته سرمایه‌گذار که احتمالاً خواسته‌ای داشته و اصرار دارد که در چنین شرایط اقتصادی پر ماجرایی سرمایه‌گذاری‌اش حداکثر سود را داشته باشد باید با قواعد هنر هم بخواند، برای اعتبار برندی که ساخته است حداقل بپذیرد که ارائه هنرمندانه کالا و خدمات برندش برای شرکت و تجارتش سودی بلندمدت خواهد داشت.

تبلیغات محیطی که در اختیار سینما و شبکه نمایش خانگی است هم یکی از سرفصل‌هایی است که می‌توان درباره آن نوشت که در این کوتاه نوشته نمی‌گنجد.

۵۷۵۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902705

دیگر خبرها

  • دهه ۹۰؛ دهه‌ی «رکود، عبرت، تجربه»
  • لبه تیغ
  • راهکارهای اقتصاد دایره‌ای برای بهینه‌سازی مدیریت پسماند
  • تعاونی‌های تولید؛ مصداق مشارکت مردم در اقتصاد
  • سهم اقتصاد روسیه از اقتصاد جهانی به پایین‌ترین سطح می رسد
  • بخش خصوصی؛ امید ایران توانمند
  • رشد اقتصادی کشور با مشارکت مردم در گروی دانش بنیان شدن صنایع بزرگ است
  • واکنش کاردار ایران به سخنان وزیر دفاع انگلیس
  • تبلیغات گل درشت در تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی به مرز فاجعه رسیده است/ تلویزیون شفاف‌سازی کند
  • سرمایه‌گذاری در ۱۰۰ شرکت بورسی ایران هیچ ریسکی ندارد | بزرگ‌ترین بازار بورس ناشناخته جهان مربوط به ایران است