جمله دختر «حاج قاسم» به همسر شهید مدافع حرم چه بود؟
تاریخ انتشار: ۱۱ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۴۷۷۶۰۲
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، محبوبه همسر شهید مدافع حرم محمد بلباسی زنی که از سال ۹۵ تا کنون ۴ فرزند به یادگار مانده همسرش را تنها بزرگ کرده. همسری که هنوزم که هنوز است خاک خان طومان سوریه را رها نکرده و پیکرش مفقود الاثر است.
وقتی از او خواستم مانند دیگر خانواده شهدای مدافع حرم اگر دیداری با حاج قاسم داشته را برایمان روایت کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این جهان پر است از ساعتها و ثانیههای وهم آلود، ساعتها و ثانیههایی که تو فقط در آن معلقی و هیچ ارادهای در آن نداری. بعضی از ساعتها و دقیقهها و ثانیهها از آن زمانهای لعنتی است.
سرسخت و بی رحم! به در و دیوار هم بزنی نمیتوانی درستش کنی. دلتنگ میشوی و احساس غربت میکنی بی آنکه دلیلش را بدانی. میخواهی بمیری، ولی نمیمیری! ناخودآگاه اشکت سرازیر میشود زیر لب با خودت میگویی "خدا به خیر کنه"!
بیشتربخوانید
اتفاق جالبی که سر نماز «حاج قاسم» رخ داد دلتنگی سوزناک مادر شهید مدافع حرم + فیلمآن شب را با تمام کابوس هایش به صبح رساندم، موقع نماز صبح زینب با نق و نق بیدار شد بغلش کردم و خواباندمش. صبح جمعه بود دلم برای زمزمههای این الحسن و این الحسین تنگ شده بود.
بعد از مدتها نشستم سر دعا خواندن، رسیدم به «این الطالب بدم المقتول بکربلا؟» هی از اول خواندم، دوباره خواندم، سه بار خواندم؛ این الطالب بدم المقتول بکربلا...
اشک نمیگذاشت کلمهها را خوب ببینم، مدام این عبارتها را تکرار کردم: «آقا پس کی میخواهی بیایی انتقام مادرت را بگیری؟ انتقام شهدای کربلا را بگیری؟ انتقام بابای زینب و بگیری...»
دوباره زینب بیدار شد، چشم هایش را میمالید و شروع کرد به گریه کردن. موهایش ژولیده روی صورتش ریخته بود عروسکش را توی بغلش فشار میداد. روی پاهایم خواباندمش و تکانش میدادم، سراغ گوشی ام رفتم. توی اینستاگرام پستی نظرم را جلب کرد: انا لله و انا الیه راجعون. کپشن اش چقدر آشنا بود،ای برادر عرب که تو به دنبال منی و من به دنبال تو. اگر مرا شهید کنی شفاعتت میکنم.
یعنی چه؟ دلم نمیخواهد ادامهی متن را بخوانم، دلم میخواهد گوشی را کنار بگذارم و تا ظهر بخوابم اصلا انگار که چیزی ندیدم و چیزی نشده ام. اما تماسهای مکرر و پیامهای مداوم...
یک بار هم قبلا از همین فضای مجازی بی رحم زخم خورده بودم، اصلا بی رحمانهترین حالتی که انسان میتواند یک خبری را بشنود. روضه هم که میخوانند اول با اشاره و گریز سراغ مقتل میروند.
نه اینکه مستقیم بروند بر سر گودال. بگذریم...
تلویزیون را کهروشنکردم حسن بیدار شده بود، شبکه خبر از اصابت موشک آمریکایی به ماشین حاجقاسم و ابومهدی میگفت!
سوالهای ممتد حسن و سکوت مطلق من...
نشستیم ونشستیم و تماشا کردیم، حرفی نبود، پیکرهای اربا اربا و مردمانی که بازهم کینهی علی را داشتند!
به خودم آمدم یقهای از اشک خیس شده. همه از انتقامی سخت صحبت میکردند. یاد دعای ندبهی صبحم افتادم. دو روز گذشت (و شاید نگذشت! اصلا راستش را بخواهی بعد از مصیبت، زمان نمیگذرد، همان زمان لعنتی که خود را کوک میکند برای تیک نخوردن...)
زمستان سال قبل بود که حاجی برای دیدار با خانوادههای شهدا به مازندران آمده بود؛ و من مثل همیشه جامانده! زینب تب داشت و من نتوانستم بروم. خب مادر بودم. مثل الان. با حاجی حرف میزنم عکسش را میبینم و حرف میزنم نمیدانم چقدر باید بگذرد تا از حسرت ندیدنت کم شود.
حالا هم مادر هستم. بچهها امتحان دارند هوا سرد سرد سرد است. زینب هنوز کوچک است.
این بار هم جامانده ام و نمیتوانم بدرقه ات کنم. شب را با همین حال گذراندم نفهمیدم کی خوابم برد. بعد نماز صبح به گوشی ام پیام آمد مریم بود همسر شهید حاجی زاده: «محبوب میخوایم الان راه بیفتیم بریم تهران خونه حاجی زود آماده شو.»
شوکه شده بودم. مثل برق از جا پریدم آماده شدم بچهها را سر و سامان دادم و گذاشتم بمانند که صبح به خانهی عمویشان بروند، زینب را هم گذاشتم بماند...
راهی تهران شدیم، با مریم و همسر و پسر شهید ولایی. جادهی هراز یخبندان بود. آرام آرام برف میآمد روی شیشهی بخار کرده با انگشتانم شعر مینوشتم: «من خود به چشم خویشتن...»
مریم خیره به گوشی اش بود گفت محبوب این و ببین، یک دست نوشته بود: "دختر عزیز و خوبم!
همانطور که شهید تو را انتخاب کرد امیدوارم خدا هم در عرش اعلی انتخابت کند. دخترم دعایم کن.
گفت حاجی بچهها رو بغل کرد و گفت من بچههای شهدایی که شهید شدن (مکث کرد و گفت) نه ما باعث شهادتشون شدیم و که میبینم شرمنده میشم. من و حلال کنین.
مریم گفت و بغض هر دوتایمان ترکید. نه داغمان کم میشد نه بغض شکستهای سبکمان میکرد؛ پسر شهید ولایی انگشترش را از دستش در آورد و گفت من که رفتم پیش حاجی بدون اینکه حرفی بزنم خود حاجی انگشترش و داد به من. دانه دانه خاطراتشان را مرور میکردند؛ و میان تمامی این خاطرهها من نبودم! بگذریم... بالاخره رسیدیم.
خانهای قدیمی و وسایلی قدیمی تر، اما روحانگیز! در و دیواری که پر از عکسهای شهدا بود. همسر حاجی که آرام نشسته بود و خروشش درونی بود، وقتی دور خانم حاجی جمع شدیم و اشک هایمان را دید مدام قربان صدقه مان رفت. گفت: «اگر حاجی براتون کم کاری کرد بر من ببخشید!»
انگار زن و شوهر از یک روح بلند مشترک برخوردار بودند؛ و من نمیدانم کدام کم کاری بود؟ مردی که از وقتی نبودیم برای ما جنگید و وقتی بودیم همرزم همسرهایمان بود و وقتی آنها رفتند نورِ امید ما!
و کدام کم کاری که مرهم بود و مانند خیلیها زخم نبود...
زینب دختر حاجی وارد اتاق شد و ما را در آغوش گرفت و گفت: «خودم نوکر بچه هاتون هستم پدرم اگه نیست، من هستم!»
با خودم گفتم: کاش پیکرت این طور نامرتب نبود تا همسرت بعد از سالها یک دل سیر تو را تماشا کند.
از آنجا که بیرون آمدیم دیگر برف نمیبارید. ولی سوز عجیبی داشت مریم و بقیه برای تشییع حاجی تهران میمانند، اما من باید برگردم سوار ماشین میشوم و به سمت شمال حرکت میکنم. حالا، اما آرامم و میدانم که این خود حاجی بود که مرا به خانه اش دعوت کرد.
دفتر و خودکارم را بر میدارم، این بار دارم برای تو مینویسم: تو را خدا خیلی وقت پیش انتخاب کرده بود. جای تو در عرش خیلی وقت پیش مشخص شده بود حاج قاسم!
پای تو مدتها قبل وسط رملهای داغ جبهههای جنوب از زمین کنده شده بود. سالها بعد مدام در سعی بودی، چه فرقی میکند. بین سعی صفا و مروه یا شام و عراق؟!
گویی این خواهر و برادر تو را به هم تعارف میکردند که روح مطهرت از دمشق پر بکشد یا عراق انگار خود خاتون تو را بدرقه کرد و حسین به استقبالت آمد و در آغوشت گرفت و زمانی که شعله ور بودی صدای غریب مادر از گوشهای بلند شد...
بگذریم.. تو رویا شدی در خواب شیرین تمام دخترکان این منطقه...
منبع: فارس
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: حاج قاسم حاج قاسم سیلمانی سردار سلیمانی شهید مدافع حرم شهید محمد بلباسی مدافع حرم حاج قاسم بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۴۷۷۶۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مطهری؛ مدافع کیان سیاسی قرآن کریم
این رویکرد البته در زندگی علمی و سیاسی ایشان بسیار جدی است در حدی که می توان به عنوان سیره و روش علمی و عملی از آن نام برد. با این نگاه شهید مطهری را از جنبه غیرت دینی نسبت به تعرض به ساحت سیاسی قرآن کریم نیز باید معلم و الگو برای محققان و مفسران بدانیم.
سرنخهایی از جهاد علمی استاد شهید در دفاع از کیان سیاسی قرآن و همینطور فهم صحیح از آیات سیاسی را برای نمونه در کتاب «آشنایی با قرآن» شهید مطهری میتوان گزارش کرد که محصول جلسات تفسیری ایشان است و عملاً پاسخی به برداشتهای غلط گروههای التقاطی دوران شکلگیری و عصر آغازین انقلاب اسلامی همچون برداشتهای مارکسیستی منافقان، برداشتهای سوسیالیستی افرادی چون شریعتی یا افرادی لیبرال مسلک همچون بازرگان و... است. کتابهای دیگر شهید مطهری مانند امامت و رهبری، ولاها و ولایتها، علل گرایش به مادیگری و... نیز همگی در چنین فضایی قابل معرفیاند.
مبارزه با برداشتهای سیاسی نادرست از قرآن
ایشان در مواجهه با قرآن کریم آن را دارای یک نظام فکری جامع میداند که نظام سیاسی بخشی از آن است. برای همین ذیل آیاتی مثل خمس که دیگران نگاهی عادی به آنها دارند با رویکرد نظام اسلامی به آن مینگرد. بیان شهید مطهری را در مورد آیه انفال و خمس در جلد سوم آشنایی با قرآن ایشان ببینید: «چهره آیه انفال و آیه خمس آنچنانکه شیعه تفسیر میکند با آنچه اهل تسنن تفسیر میکند از زمین تا آسمان متفاوت است. آن طور که شیعه تفسیر میکند یک مفهوم بسیار عام و کلی مییابد و از یک نظر ارتباط پیدا میکند با نظام اقتصادی اسلام و از نظر دیگر ارتباط دارد با نظام حکومتی و سیاسی اسلامی». این بیان گویای نگاه دقیق سیاسی ایشان است.
آسیبهایی که تفسیر سیاسی قرآن با آن روبهرو است پرشمار است. مثلاً گاهی وضعیت زمانه و روزگار به گونهای است که مفسر را به سمت برداشت نادرست میکشاند. شهید مطهری با همه آنها مبازره دارد. مثلاً آسیبها را از منظر زمینههای انگیزشی و روانی و عاطفی میتوان گزارش کرد. برای نمونه گاهی «انفعال در برابر نظریات غیرقطعیِ دانش سیاسی موجود و تطبیق قرآن بر آنها»، بستر برداشتهای نادرست میشود. زمانی «ایجاد پوشش برای اهداف ضددینی» انگیزه اشخاص و مکاتب برای ارائه برداشتهای سیاسی نادرست از قرآن است، به گونهای که قرآن را مؤید نگاههای مکاتب و آرای آنها مینمایاند و موجب ظهور برداشتهای التقاطی از قرآن در حوزه حیات سیاسی میشود که شهید مطهری از جمله مبارزان با این رویکرد مخرب شمرده میشود.
خروشهای علمی، اوج بصیرت سیاسی
یکی از معضلات جدی که استاد شهید با آن روبهرو بود مسئله التقاط بود. ما در این دوران با بسترسازیِ «رویکرد التقاطی» برای آسیب دیدن برداشتهای سیاسی مواجه بودیم. میدانید که التقاط عنوان عامی است که گروههای متعددی ذیل آن گرد میآیند از جمله: ۱- گروههایی که برداشتهای کارکردگرایانه و جامعه گرایانه و سوسیالیستی از قرآن دارند. ۲- گروههایی که نگرش متأثر از معرفتشناسی غربی دارند.
طرفداران رویکرد مارکسیستی و سوسیالیستی، قرآن و دیگر متون اسلامی را ابزار و متنِ انقلابی (مارکسیستی، سوسیالیستی) میدانستند. از این جریانها در ادبیات شهید مطهری با عنوان «ماتریالیسم اغفال شده یا منافق» یاد میشود. بیان ایشان چنین است.
«ماتریالیسم در ایران در یکی دو سال اخیر به نیرنگ تازهای بس خطرناکتر از تحریف شخصیتها دست زده است و آن تحریف آیات قرآن کریم وتفسیرهای مادی محتوای آیات با حفظ پوشش ظاهری الفاظ است». این دست خروشهای علمی، اوج بصیرت سیاسی در عرصه تفسیری استاد را نمایان میکند و البته ادامه همین هوشیاری و آگاهیها بود که استاد را به افتخار شهادت رساند.
از مبارزه استاد با انحراف برداشتها از قرآن در مورد این جریان نمونههای بسیاری نقل شده است. یکی از آنها مربوط به مواجهه علمی استاد شهید با دکتر شریعتی است. ایشان روش فهم قرآن توسط شریعتی را آسیب دیده میدانست. البته در بحث روشنفکری دینی، شریعتی از افراد مؤثر در رویکرد علمی اجتماعی است. وی در فهم مفاهیم قرآن از روشهای «ساختارشناسی اجتماعی» و مبتنی بر دیدگاهای جامعهشناسی تأثیر پذیرفته بود و برداشتهایی تفسیری در چارچوب فضای اندیشگی جامعهشناسی غربی ارائه میکرد. نگرش طبقاتی با محوریت غنی و فقیر و تفسیر تضادهای اجتماعی و دینی بر این مبنا در آثار شریعتی حضور پررنگی دارد و البته شهید مطهری آن را نقد میکند و معتقد است گرایش فقرا و محرومان به پیامبران و رویارویی با اغنیا را نباید با تحلیل طبقاتی توجیه کرد. همچنان که همه مؤمنان و موحدان و انقلابگران توحیدی از طبقه مستضعف نبودند و پیامبران، فطرتهای ناآلوده یا کم آلوده را از طبقات استضعافگر شکار میکردند و آنها را علیه خودشان (توبه) یا علیه طبقهشان (انقلاب) برمیشوراندند، همه طبقه مستضعف نیز در زمره مؤمنان و انقلابگران توحیدی نبودند. از نظر وی قرآن صحنههای مختلفی میآورد که گروههایی از مستضعفان را محکوم و داخل تیپ کافران و مشمولان عذاب الهی معرفی میکند.
منبع: روزنامه قدس