Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جام جم آنلاین»
2024-04-26@06:58:35 GMT

حالم را با مادرم خوب می‌کنم

تاریخ انتشار: ۱۴ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۵۲۰۲۸۳

 جواب‌هایش ته ذهنش را آشکار می‌کند و شخصیت واقعی‌اش را؛ همان شخصیتی که مقابل دوربین هم نشانش می‌دهد،‌ چه وقتی سریال و فیلم بازی می‌کند یا در برنامه‌هایی مانند دورهمی حاضر می‌شود یا اجرای برنامه‌ای را به عهده می‌گیرد. حالا دیگر همه می‌دانند این فوتبالیست،‌ مجری و بازیگر به‌شدت مادرش را دوست دارد و بعد از گذشت حدود 10 سال از فوت پدرش، این اتفاق را سخت‌ترین و تکان‌دهنده‌ترین رویداد زندگی‌اش می‌داند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

امروز علی انصاریان وارد 43 سالگی می‌شود. با او هم‌صحبت شدم تا از خودش برایمان بگوید و این که در دهه چهارم زندگی، چشم‌اندازش چیست. جواب‌هایی که داد بامزه و در عین حال ساده و بی‌شیله پیله بود.

متولد تیرماه هستید. به صفاتی که به متولدان این ماه می‌دهند، اعتقادی دارید؟ ‌مثلا تیرماهی‌های مغرور یا همیشه موفق و...

نه، موافق نیستم که روز،‌ ماه و سال تولد در شخصیت ‌آدم‌ها تاثیرگذار است. زندگی پر از روزهای خوب و بد است که ربطی به ماه و روز تولد ندارد.

می‌گویند مردها بعد از 40سالگی، وارد فاز پختگی می‌شوند، بعد از 40 سالگی اتفاق خاصی در زندگی شما رخ داد که با قبل‌تر‌ها تفاوت داشته باشد؟

نه !‌ ( می‌خندد)‌ هیچی تغییر نکرد. نه انتخاب‌هایم، نه سبک زندگیم.

شاید هنوز 40 سالگی را پشت سرنگذشته‌اید؟

شاید، مثلا تاریخ شناسنامه را اشتباهی ثبت کرده‌اند.

چشم‌اندازی برای آینده دارید؟

نه ! بزرگ‌ترین حسنی که دارم این است که در اکنون و حال زندگی می‌کنم. یاد گرفته‌ام به همین لحظه که نفس می‌کشم، فکر کنم و نهایت استفاده را از آن ببرم. الان دارم صورت ماه مادرم را می‌بوسم و از تماشای او لذت می‌برم. همین برایم کافی است.گذشته را دوست ندارم، چون پدرم را حدود 10 سال قبل از دست دادم و بعد از آن دیگر به آینده و حتی روز بعد هم فکر نکردم. فقط همین لحظه.

زندگی در زمان حال و اکنون که تفکری عارفانه و عادت ما شرقی‌هاست. اما به‌هرحال باید برنامه‌ریزی درازمدتی برای زندگی داشته باشی.

من 10 سال‌ است در « آن» زندگی می‌کنم. سه سال بعد از فوت پدرم، دایی‌ام را از دست دادم و دو سال بعدترش مادربزرگم را از دست دادم. وقتی عزیزانت را از دست می‌دهی، نگاهت به زندگی و برنامه‌ریزی برای آینده تغییر می‌کند.

چرا از دست دادن آدم‌ها این‌قدر برایتان مهم است و حالتان را عوض کرده است؟!

من به‌شدت وابسته خانواده و پدر و مادرم بودم. متاسفانه پدرم را از دست دادم. پدرم کارگر بود، از سرکار می‌آمد و ما را به ورزشگاه یا سینما می‌برد. هنوز هم بهترین تصاویر ذهنی‌ام مربوط به سال‌هایی است که از پنجره نگاه می‌کردم و می‌دیدم مادرم لباس و ظرف می‌شست. هنوز هم بهترین خاطراتم مربوط به زمانی است که خاله و همسایه‌ها می‌آمدند خانه ما و دور هم رب می‌پختند و ما بچه‌ها پاهایمان را می‌شستیم و روی گوجه‌ها بالا و پایین می‌پریدیم که آنها له‌ شوند یا دور هم جمع می‌شدند و ترشی درست می‌کردند. پدر و مادر خیلی زحمت می‌کشیدند و همه آرزوی من این بود که روزی برای آنها کاری انجام بدهم که خستگی آن روزها از تن و روح‌شان بیرون برود، اما فرصت نشد برای پدرم این کار را انجام بدهم. من عادت دارم به‌جز مادر و پدرم از کس دیگری چیزی نخواهم. بعد از پدر خیلی تنها شدم.

با مرگ مسأله دارید؟

خیلی. از مرگ خوشم نمی‌آید. این همه سختی می‌کشی بعد یکباره از این دنیا بروی... خداحافظ...یعنی چه!

اگر نامیرا شوید چگونه زندگی می‌کنید؟

همین‌جوری که الان زندگی می‌کنم به زندگی ادامه خواهم داد. دوست دارم خودم انتخاب کنم کی‌ بمیرم. به خدا بگویم الان وقتش است. انسان موجود جاه‌طلبی است و نمی‌تواند با مرگ کنار بیاید.

خیلی به شما خوش می‌گذرد که مرگ را دوست ندارید؟

جوری زندگی می‌کنم که بهم خوش بگذرد. با مادرم حال می‌کنم. استاد این هستم که شاکی‌اش کنم و بهم غر بزند. نماز که می‌خواند، ‌نگاهش می‌کنم و لذت می‌برم. با افراد خانواده‌ام خیلی حال می‌کنم. با دوستانم خوش می‌گذرانم و سفر می‌روم. زندگی، سیاهی و تلخی زیاد دارد، اما من سعی می‌کنم خوبی‌ها و روشنی‌ها را ببینم.

اگر بی‌پول باشید باز هم خوش می‌گذرد؟

من آن‌قدر بی‌پولی دیده‌ام که حد و اندازه ندارد. نصف روز می‌رفتم سرکار و بعد از ظهر می‌رفتم فوتبال.گرسنگی هم زیاد کشیده‌ام. خیلی وقت‌ها جیبم خالی بود با پنج تا بلیت اتوبوس از میدان خراسان می‌رفتم سید خندان برای بازی فوتبال و برمی‌گشتم خانه.

این که ازدواج نمی‌کنید برای وابستگی بیش از حد به مادرتان است؟

خیلی وابسته‌ام. 30 تا 35 سالگی تصمیم داشتم ازدواج کنم، اما دو سال کامل درگیر بیماری پدرم بودم. خدا را شکر در آن دوره نوکری پدرم را کردم. او درگیر سرطان شد و روزهای سختی را سپری کردیم. بعد از فوت بابا ، دو سه سالی طول کشید تا توانستم خودم را جمع و جور کنم. موهایم بعد از فوت بابا سفید شد. تصمیم گرفتم حالم را با مادرم خوب کنم. ازدواج برای من سخت است، چون نمی‌دانم آن خانم با مادرم چگونه رفتار خواهد کرد. برخی اوقات فکر می‌کنم آیا زنی هست که بتواند حجم عشق من به مادرم را درک و با مادرم کاملا محترمانه رفتار کند. برای همین است که دچار تردیدم ازدواج کنم یا نه.

در شبکه‌ های اجتماعی درباره ازدواج شما خیلی شایعه است ...

واقعا چرا این‌جوری می‌کنند. مگر من چند تا زن گرفتم. یک کنسرت با مادر و خواهرم رفتم بعد از آن همه جا پر شد علی انصاریان ازدواج کرده...

خودتان اهل حاشیه‌سازی هستید یا برایتان حاشیه می‌سازند؟

خودم هم پایه‌ام. کاریکاتورم را که می‌کشند، اولین نفر خودم هستم که آن را منتشر می‌کنم... اهل شوخی‌ام و ظرفیتم بسیار بالاست.

شوخی را تا کجا اجازه می‌دهید پیش رود و چه زمانی مدیریتش می‌کنید؟

شوخی با لودگی فرق دارد. من خودم اهل شوخی‌ام و می‌دانم سقفش کجاست و می‌فهمم آنها که با من شوخی می‌کنند قرار است کار را تا کجا پیش ببرند. برای همین می‌توانم مدیریتش کنم. نمی‌گذارم به سمت لودگی رفته و احترام کسی زیر سوال برود.

دیده شدن را دوست دارید؟ همه جا هستید از سینما و تلویزیون بگیر تا اینترنت ... شام ایرانی و دورهمی...

شام ایرانی دعوتم کردند، رفتم اما اول قبول نکردم. شرایطش را دوست نداشتم و دستمزدش هم برایم کم بود. بعد که دوباره دعوتم کردند، هم دستمزدش را اصلاح کردند و هم گروه خوب شده بود. دیدم چند ساعتی می‌توانیم مردم را بخندانیم، قبول کردم. دورهمی هم رفتم و گفت‌وگوی خوبی با آقای مدیری داشتیم. به نظرم مردم دوست داشتند، چون من آدم فی‌البداهه‌ای هستم و گفت‌وگوها معمولا مفرح و خوب از کار در می‌آید.

پژمان جمشیدی هم فوتبالیست بوده و بازیگر شده، آیا او را برای خودتان رقیب می‌دانید؟

نه اصلا!ما 27 سال است با هم دوستیم. از موفقیت او بسیار خوشحالم. مگر می‌شود با دوست قدیمی‌ات وارد فاز رقابت شوی آن هم در زمینه کار و حرفه بازیگری؟ هر کدام از ما توانایی و استعدادهای خاص خود را داریم و به کارمان ادامه می‌دهیم.

طاهره آشیانی - روزنامه نگار / روزنامه جام جم

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: علی انصاریان نامیرا پژمان جمشیدی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۵۲۰۲۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

در ۷۲ ساعت پرماجرا بر «مجید نوری» در سوئد چه گذشت؟

به گزارش تسنیم، سیستم قضائی سوئد در پی شکایت برخی اعضای سازمان منافقین از آبان‌ماه سال 1398 حمید نوری را با اتهامات واهی بازداشت و محاکمه کرد و در آخر حکم به حبس ابد این شهروند ایرانی داد که دادگاه تجدید نظر سوئد هم آن را تأیید کرد. اعطای این حکم با واکنش منفی دستگاه قضایی و نیز وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی مواجه شد و حقوقدانان مستقل در کشورمان هم آن را نافی قواعد حقوقی دانستند.

حمید نوری کارمند قوه قضاییه بود که در اوایل دهه 1370 شمسی از کار خود استعفا داده و کسب و کار خود در بخش خصوصی را راه‌اندازی کرده بود و شکایت اعضای منافقین از وی در قالب پروژه‌ای برای بدنام کردن جمهوری اسلامی انجام شد که دولت سوئد آن را پیش برد.

سوئد در سال‌های اخیر مجری طرح شکایت حقوق بشری علیه جمهوری اسلامی ایران در مجامع بین‌المللی بوده است و برای تکمیل پازل خود نیازمند ایجاد جار و جنجال با موضوعی همچون رسیدگی به شکایت از حمید نوری بود. اما رسیدگی قضایی به پرونده حمید نوری با نقض حقوق بشری این شهروند ایرانی بود تا جایی که حتی از سوی برخی حقوقدانان سرشناس سوئدی هم مورد انتقاد گرفت.

کارشکنی‌های سیستم قضائی و دولت سوئد البته به این موارد منتهی نشد و خانواده حمید نوری را در بسیاری از موارد از ملاقات و گفت‌وگو تلفنی با پدرشان محروم ساخت.

در آخرین مورد از این کارشکنی‌ها، مجامع حقوقی و رسانه‌ای شاهد ایجاد پرونده‌ای کذایی علیه مجید نوری بودیم که به جرم فیلمبرداری از خود در حالی که در خیابان بازداشتگاه پدرش در سوئد بود، دستگیر، بازداشت و محاکمه شد.

مجید نوری در توضیح آنچه بر او گذشت، به خبرنگار تسنیم می‌گوید: "بعد از اینکه مدتی درگیر بحث ویزا بودم، برای ملاقات با پدرم اقدام کردم. در تاریخ دوم فروردین اعلام کردند که می‌توانم با ایشان ملاقات کنم اما در کمال تعجب و بعد از اعلام موافقت با ملاقات، محل بازداشت و زندان پدرم را در تاریخ سوم فروردین تغییر دادند. این تغییر زندان از همان رفتارهای ضدحقوق بشری سوئدی‌هاست که خود را طرفدار حقوق بشر معرفی می‌کند."

خانواده حمید نوری بعد از چند ماه دوری از پدر و عدم گفت‌وگو با او و شنیدن اینکه پای وی دچار حادثه شده است، حق خود می‌دانست که شخصی از میان خود را برای ملاقات با وی به سوئد بفرستند. سفارت سوئد در تهران تا جایی که می‌تواند به درخواست ویزا پاسخ نمی‌دهد تا اینکه روادید سفر به سوئد را برای مجید نوری فرزند ارشد حمید نوری صادر می‌کند. در دوم فروردین هم اجازه ملاقات صادر می‌شود و مجید نوری با بدرقه اعضای خانواده در شامگاه هفتم فروردین عازم سوئد و دیدار پدر می‌شود.

اما همانطور که مجید نوری گفت سیستم قضایی تنها یک روز پس از اعلام موافقت خود، محل بازداشت حمید نوری را جابجا می‌کند در حالیکه او نمی‌داند اجازه ملاقات با پسرش داده شده است.

مجید نوری می‌گوید: "جابجایی محل بازداشت پدرم در ادامه آزار و اذیت‌های قبلی بود که بر همه ما وارد می‌ساختند و هنمچنان ادامه دارد. من هشتم فروردین به سوئد رسیدم و روز بعد یعنی نهم فروردین به بازداشتگاه رفتم تا طبق مجوزی که داشتم با پدرم ملاقات کنم اما پاسخ مناسبی به من نمی‌دادند و در آخر هم که اعلام کردند او در این بازداشتگاه نیست و به جای دیگری منتقل شده است."

مجید نوری در این دقایق دچار اضطراب و ناراحتی و نگرانی می‌شود و برای مدتی نمی‌داند که چه کند. اولین موضوعی که به ذهنش خطور می‌کند، گرفتن فیلم از خودش و توضیح شرایط کنونی به خانواده است تا آن‌ها را مطلع سازد.

مجید نوری می‌گوید: "گوشی موبایلم را روشن کردم تا به خانواده بگویم که به بازداشتگاه آمده‌ام و پدر را ندیده‌ام، هنوز 10 ثانیه نگذشته بود که من را به جرم فیلمبرداری از مراکز امنیتی سوئد دستگیر کردند."
سوئد خود را کشور پیشرفته و آزادی می‌داند که قوانین سخت‌گیرانه‌ای ندارد. فیلمبرداری و عکسبرداری در این کشور آزاد است مگر از املاک خصوصی که با اجازه مالک ممکن است که در اینجا هم با توجه به اینکه در خیابان است طبیعتاً نافی قانون نیست. بنابراین اتهام وارده به من واهی و غیرعقلانی بود اما برای آنکه پدرم همچنان از حقوق اولیه و انسانی خود محروم شود و نتواند با خانواده‌اش دیدار کند، سلفی گرفتن من را دستمایه‌ای برای دستگیری‌ام کردند.

مجید نوری ادامه می‌دهد: "اتهام من شبیه به هیچ اتهام‌زنی دیگری نبود. به من می‌گفتند در بک‌گراند ـ تصویر پشت صحنه ـ فیلم تو، بخشی از ساختمان بازداشگاه دیده می‌شود. من 72 ساعت در بازداشت انفرادی بودم و بعد در دادگاه شرکت کردم. وکیل تسخیری من اعلام کرد که عکس و فیلم این ساختمان توسط هزاران فرد به صورت بسیار مشخص در اینترنت منتشر شده است و تاکنون کسی به خاطر آن بازداشت یا محاکمه نشده است. دادستان که مقابل ما بود جواب داد همه هزار نفر باید بازداشت شوند! شنیدن این پاسخ همه را متعجب کرد."

تعجب دیگران به این دلیل بود که سوئد یکی از کشورهای مدعی آزادی بیان و رفتار است و اظهارنظر دادستان سوئدی، این گزاره را اثبات‌ می‌کند که ادعای حقوق بشری و ادعای آزادی در سوئد دروغی بیش نیست البته در جریان محاکمه ناعادلانه حمید نوری، در خصوص ضدحقوق بشری بودن سوئد، برای فعالان حقوقی و رسانه‌ای ایران تردیدی باقی نگذاشت.

مجید نوری در این باره می‌گوید: "سوئدی‌ها به خاطر ادعای پوج منافقین پدرم را دستگیر کردند و اجازه دفاع به او نداند. 110 جلسه دادگاه برگزار کردند و کمتر از 10 جلسه به او اجازه صحبت دادند تا از خودش دفاع کند. عدم تساوی حق و عدم دسترسی به وکیل و انواع و اقسام نقض‌های حقوق بشری درباره پدرم اعمال شده است. وقتی هم به این رفتارها اعتراض می‌کنیم ما را می‌گیرند و سه روز بازداشت می‌کنند تا به زعم خودشان گوشمالی بدهند."

حمید نوری از زمان بازداشت 1600 روز را در سلول انفرادی و بدون دسترسی به وسایل ارتباطی و در تنهایی مطلق گذراند؛ مجید نوری می‌گوید: "در سه روز انفرادی که بودم این توفیق را پیدا کردم تا ذره کوچکی از حال پدرم در آن 1600 روز سخت و طاقت‌فرسا را درک کنم. سوئدی‌ها در این مدت به خانواده ما فشار آوردند و انواع فحش‌ها و بی‌عدالتی‌ها و توهین‌ها را نثار ما کردند."

مجید نوری در ادامه به موضوع جالبی اشاره می‌کند که قابل توجه است: "آزار و اذیت سوئدی‌ها به دستگیری و بازداشت انفرادی و دادگاه من منتهی شد. حالا اگر یک ذره از این مسایل در برابر یک اتهام محرز در ایران اتفاق افتاده بود، تا هفته‌ها در کشورشان علیه جمهوری اسلامی پروپاگاندا می‌کردند که پدر را به خاطر جرم نکرده گرفته‌اند و پسرش که برای ملاقات رفته بود را هم دستگیر کردند."

آنطور که مجید نوری به نمایندگی از خانواده خود گفته، خانواده نوری از اثبات حقانقیت پدر و پیگیری مطالبات برحق خود کوتاه نمی‌آید و از تمام ظرفیت‌هایی که می‌تواند در اختبار بگیرد برای اثبات بیگناهی حمید نوری به کار خواهد برد و اتفاق اخیری که برای مجید نوری در سوئد رخ داد کوچک‌ترین خللی در فعالیت‌های تمامی اعضای خانواده نوری ایجاد نخواهد کرد.

دیگر خبرها

  • لحظه دوست داشتن و دوست داشته شدن، لحظه واقعی زندگی است
  • (ویدئو) مسعود ده‌نمکی: پدرم می‌گفت بین من و خمینی یکی رو انتخاب کن
  • زهره حمیدی ازوضعیت پس از سرطان گفت/انسان دیگری شدم و حالم خوب است
  • شاهد آخرین نفسِ پدرم در دنیا
  • در ۷۲ ساعت پرماجرا بر «مجید نوری» در سوئد چه گذشت؟
  • روایتی از فداکاری و ایثار یک مادر در سیل کازرون
  • فرانک لمپارد: پدرم من را به پارک برد و مجبورم کرد فوتبال بازی کنم / زیرنویس فارسی
  • قتل هولناک پدر به دست دختر جوان | همکاری ۲ پسر در اجرای نقشه قتل | متهم: پدرم با زندگی من در خانه مجردی مخالف بود!
  • بی گدار به آب زد تا نجاتگر باشد/ روایت فداکاری یک مادر در سیل کازرون
  • آرتتا: پوچ جای پدرم است، از او درس زندگی می‌گیرم