در سینما نمیتوان مثل تلویزیون یک شبه سلبریتی شد
تاریخ انتشار: ۲۱ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۵۹۰۵۳۹
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی برنامه، نشست تحلیل و بررسی فیلم «بی وزنی» با حضور مهدی فرد قادری نویسنده و کارگردان، بهاره کیان افشار بازیگر، مهدی ایل بیگی مدیر فیلمبرداری، یاسر جعفری بازیگر و محمدعلی حقپرست تدوینگر با حضور آنلاین محمدرضا لطفی منتقد و فیلمساز و اجرای مسعود بهارلو در برنامه «آفلاین» کافه هفت برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مهدی فرد قادری در این نشست گفت: اکران فیلم «بی وزنی» زمستان سال گذشته آغاز شد اما به دلیل شیوع ویروس، سینماها تعطیل شدند. وقتی میخواستند با بازگشایی سینماها، فیلم را اکران کنند من انصراف دادم و فیلم به زودی در شبکه نمایش خانگی و فیلیمو منتشر میشود.
محمدرضا لطفی که در این نشست به صورت آنلاین به تحلیل فیلم پرداخت، بیان کرد: «بیوزنی» فیلم محترم و شریفی است که سازندهاش برای ساخت آن به شدت ریسک کرده و جسارت به خرج داده است. اما چه اتفاقی میافتد که چنین فیلمی باعث تغییر ذائقه مخاطب نمیشود؟ من میخواهم نقدی به همکاران خودم داشته باشم. بیست سال است کار نقد فیلم انجام دادهام و خیلی راحت میتوانم این حرف را بزنم. اینکه چرا منتقدان درباره برخی فیلمهای سینمای ایران نمینویسند و از کنار آنها میگذرند؟ چرا فیلم نباید در جشنواره فجر نمایش داده شود، در صورتی که جای نمایش فیلم فرمگرا و غیرمعمول، اتفاقاً در جشنوارههاست و آنجاست که برای دیدهشدن فیلم زمینه لازم ایجاد میشود. «بی وزنی» باید به جشنواره فیلم فجر میرفت و در موردش حرف زده میشد. فیلم سخیف کمدی حتی لازم نیست در موردش حرف زده شود، اما نمایش آن فیلم در جشنواره، مخاطب جشنواره را هم به سمتوسویی دیگر میبرد. من حاضرم شرط ببندم که هشتاد درصد از همکاران من در رسانه، «بی وزنی» را ندیدهاند، چرا این اتفاق میافتد؟ چرا نود درصد از فیلمهای تجربی یا فیلمهایی که در گروه «هنر و تجربه» اکران میشود، همکاران من نمیبینند و دربارهاش نقد مثبت یا منفی نمینویسند؟ اصلاً فرض کنید فیلم «بیوزنی» فیلم خوبی نباشد اما مبتذل که نیست! این فیلمی مبتنی بر یک تفکر است که اگر فیلم بدی هم باشد که نیست، حداقل الان باید دهها نقد منفی برایش نوشته شده باشد. پس چرا نوشته نشده است؟ چرا این فیلم دیده نمیشود؟ چرا اینقدر مردم ما که میگویند از فیلم بد و کمدی و سخیف و شوخیهای مبتذل خسته شدهاند، وقتی یک فیلم با فرم و حال و هوای متفاوت اکران میشود، آن را نمیبینند؟ بخشی از این قضیه به فضایی برمیگردد که مخاطب را دعوت به دیدن هر فیلمی میکند، جز فیلمهای مستقل و متفاوت.
فرد قادری گفت: اغلب حرفهای محمدرضا لطفی درست است. البته در مورد جشنواره عقیده دارم یک فیلمساز نباید در مورد حضور در یک جشنواره صحبت کند. «بیوزنی» در قیاس با سینمای اسپیلبرگ، اسکورسیزی و… یک فیلم کاملاً معمولی و در نهایت به نظرم یک تجربه است. من هیچکدام از فیلمهایم در جشنواره فیلم فجر شرکت نکرده و هیچوقت اعتراض نکردهام و به نظرم اعتراض به جشنواره خیلی احمقانه است. در مورد فیلم اولم «جاودانگی» با اینکه آن سال، بخش «هنر و تجربه» هم در جشنواره فیلم فجر وجود داشت، فیلم رد شد و من اعتراضی نکردم. همان فیلم رفت فستیوال رم و در کنار بعضی از مهمترین فیلمهای سال جهان به رقابت پرداخت، به جشنواره رم هم نگفتم خیلی ممنون که فیلم را انتخاب کردید، چراکه معتقدم جشنوارهها با انتخابهایشان تبدیل به یک جشنواره محلی یا جشنوارهای مهم در سطح جهان میشوند.
محمدرضا لطفی در ادامه بیان کرد: حرف من این بود که جشنواره، یک بازوی مهم برای معرفی این فیلمهاست. «خوب، بد، جلف» نیازی به معرفی ندارد، اما «تعارض»، «بیوزنی» و فیلمهای مشابه، به معرفی از طریق جشنواره نیاز دارند.
فرد قادری در ادامه این نشست گفت: در حدود بیست سال قبل، پرفروشترین فیلم سینمای ما، «سگ کشی» بود. الان چه فیلمی است؟ سینمای ایران مدتهاست به دو بخش سینمای کمدی / جنسی و فیلمهای درام اشکآلود پایین شهری تقسیم شده و در این فضا شاید یکی از دلایلی که فیلمهایی مثل «بیوزنی» آن طور که باید دیده نمیشود این باشد که مخاطبان سینما را، از تجربه کردن قواعد سینما و عشق به سینما دور شده و کاری کردهایم که آنها دیگر به صرف همراهی با یک سلیقه سینمایی، به سالن سینما نمیروند. سریالی که جاناتان نولان ساخته در یک سایت، پنج هزارتا کامنت برایش گذاشته میشود. آنها مخاطبهایی هستند که بر اساس سلیقه باید بیایند و «بیوزنی» را ببینند اما این اتفاق نمیافتد چراکه سینمای ایران را با کمدیهای سخیفش و درامهای سطحی جنوب شهری میشناسند و نمیدانند که اصلاً فیلمهای فرمالیستی هم در این سینما ساخته میشود چراکه عرضه خوبی نمیشوند.
سپس مسعود بهارلو از بهاره کیانافشار درباره ورود یک بازیگر سلبریتی یا یک بازیگر آرتیست به حضور در چنین فیلمی پرسید که او گفت: من سوای این تعاریف، برای بررسی هر پیشنهادی که دریافت میکنم، صرفاً سعی میکنم فقط به فیلمنامه و نقش فکر کنم. در مورد «بی وزنی» بالای ۶ ماه با آن کلنجار داشتم. من فکر میکردم که کار سختی است و اصولاً نقش به من نمیخورد اما مهدی فرد قادری اصرار داشت کاراکتری که در ذهنش ترسیم کرده، کاملاً به من نزدیک است.
فرد قادری گفت: فیلم ما ۲۳ بهمن اکران شد که در آن زمان هیچکس به سینما نمیرود و یک زمان سوخته است. در آن زمان در پردیس کوروش سانسهای اکران فیلم من ده و نیم صبح، یک و نیم و شش بود. بعد میگفتند که اگر فیلم بفروشد، سانس بهتری به فیلم شما میدهیم! آیا شما کسی را میشناسید که ده و نیم صبح به سالن سینما برود و فیلم ببیند؟ در قانونی که در شورای صنفی نمایش وجود دارد، آمده است وقتی چند فیلم با هم اکران میشوند، تا سه الی چهار هفته فیلم جدید نباید اکران شود. اما یک فیلم کمدی، فقط چند روز بعد از فیلم ما اکران شد. با چه قانونی این اتفاق میافتد؟ آن فیلم میآید و سانسهای فیلم ما گرفته میشود. من از بچههایی که با هم رفتند سینما تا «بیوزنی» را ببینند شنیدهام که متصدی سالن به آنها گفته چرا میخواهید این فیلم را ببینید؟ فیلم دیگری را ببینید! برای او چه فرقی باید داشته باشد که مردم میخواهند چه فیلمی را ببینند؟ مگر آنکه به او گفته باشند. وقتی با این بیعدالتی روبهرو میشوید تصمیم میگیرید یا انصراف بدهید یا به پلتفرمهای دیگر ورود کنید. من فکر میکنم هیچ فیلمسازی نباید خودش را محدود کند که فیلمش فقط در کشوری که در آن زندگی میکند، پخش شود. مهم این است که در گستره دنیا، بتوانی فیلمت را درست پخش کنی. «بی وزنی» تا کنون در بیش از ۱۰ جشنواره جهانی پخش شده است و همچنین قرار است در پلتفرمهای بینالمللی هم پخش شود. سینما این امکان را به ما میدهد تا از طریق آن با مردم کشورهای مختلف دنیا صحبت کنیم.
سپس جعفری بیان کرد: ما در تلویزیون انتخاب کننده هستیم و در سینما انتخاب میشویم. سلبریتیشدن در تلویزیون یک شبه اتفاق میافتد، اما ما در سینما، اگر بخواهیم کمکی به دیده شدن فیلممان بکنیم، نهایتاً بازیگری در موقعیت من میتواند هزار نفر را به سالن بکشاند.
در ادامه محمدعلی حقپرست در پاسخ به پرسش بهارلو درباره اینکه در یک فیلم دارای پلانهای طولانی، تدوینگر چهقدر میتواند در دمیدن روح اکسپریمنتال به فیلم کمک کند، گفت: در مورد نسخه اولیه فیلم که صد و چهل دقیقه است با آقای فرد قادری صحبت کردیم و تصمیم گرفتیم که فیلم را به چند دلیل کوتاه کنیم. به هرحال استفاده از فلش بک و بازی با زمان جزو شاخصههای این فیلم است. با در نظر گرفتن این نکته تصمیم گرفتیم تایم فیلم را به حدود صد دقیقه برسانیم که بحث انتقال حسی فیلم، به خوبی اتفاق بیفتد.
مهدی ایلبیگی مدیر فیلمبرداری «بی وزنی» هم در این نشست در پاسخ به اینکه او این فیلم را اکسپریمنتال میداند یا نه، اظهار کرد: من تلاش کردم فکر فیلمساز اجرایی شود و اصلاً نمیتوانم در این زمینه نظر قطعی بدهم و نمیتوانم بگویم فکر او خوب اجرا شده یا بد. من در اندازه تجربه و توان و فکرم و ابزاری که در دست داشتم، توانستم به اجرای فیلم کمک کنم. در واقع باید بگویم فیلمساز جریان فیلم را شکل میدهد و من مکمل این آدم هستم.
فرد قادری در پایان درباره دلیل استفاده از پلانهای طولانی در این فیلم گفت: «بیوزنی» شخصیتهای منزوی و تنهایی دارد. وقتی با پلانهای طولانی شخصیتها را نشان میدهم، تماشاگر را به چیزی که شخصیت دارد میبیند، محدود میکنم. از طرفی پلان طولانی باعث میشود ارتباط حسی تماشاگر با فیلم قطع نشود.
کد خبر 4970957 زهرا منصوریمنبع: مهر
کلیدواژه: مهدی فردقادری فیلم بی وزنی محمدرضا لطفی جشنواره فجر فیلم سینمایی تئاتر ایران ویروس کرونا موسیقی ایرانی شبکه پنج سیما برنامه تلویزیونی فیلم کوتاه مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی سیروس گرجستانی سازمان صداوسیما سینمای مستند درگذشت چهره ها محمدرضا لطفی فرد قادری فیلم ما بی وزنی یک فیلم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۵۹۰۵۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سندروم فتوشاپ سازی از سلبریتیها
به گزارش «تابناک»، رضا صائمی در عصر ایران نوشت: طی چند روز گذشته که خبر بیماری ترانه علیدوستی در شبکههای اجتماعی به اصطلاح ترند و وایرال شده شاهد انتشار انواع و اَشکال عکسهایی بودهایم که از طریق فوتوفن فتوشاپ یا تمهیدات هوش مصنوعی، او را بر تخت بیمارستان نشان میدهد که هر بار یکی از بازیگران یا چهره های سرشناس در کنارش ایستاده است.
یکی از مهمترین عکسهایی که دستمایۀ این جعلهای فتوشاپی قرار گرفته است مربوط به بستری شدن «الناز شاکردوست» است که ظاهرا سر صحنه یکی از فیلمها مصدوم و به بیمارستان منتقل شده بود و برخی از بازیگران در آن زمان به عیادتش رفته بودند.
در یکی از این جعلهای فتوشاپی، سر ترانه علیدوستی را به جای الناز شاکردوست گذاشتهاند و سر حمید علیدوستی پدر ترانه را به جای مهران مدیری! جالب اینکه آنقدر این جعل ناشیانه است که حتی موهای مهران مدیری را بر صورت پدر ترانه علیدوستی ( که خود نیز به عنوان ستارۀ پیشین فوتبال شهرت و محبوبیت دارد) گذاشته بودند یا به این فکر نمیکردند حمید علیدوستی لباس زمستانی به تن دارد که با هوای بهاری اکنون همخوانی ندارد.
سمت چپ: واقعی: مهران مدیری و الناز شاکر دوست/ سمت راست: جعلی: حمید علیدوستی و دخترش ترانه
آنچه بر تاسف این سندرم فتوشاپسازی میافراید، استفاده برخی از صفحات سینمایی و خبری در اینستاگرام و تلگرام از همین عکسها و اخبار جعلی است که حتی به اخلاق حرفهای خود هم پایبند نیستند و بدون آزمودن صحت خبر به انتشار آن دست میزنند.
این حجم بالای تولید اخبار و تصاویر جعلی، صرفا برای جذب فالوئر بیشتر و منافع مالی و کاری برآمده از آن صورت گرفته و مصداقی از بی اخلاقی رسانهای است و یا بی اطلاعی و سادهانگاری.
البته زندگی سلبریتیها و کنجکاوی برای کشف رخدادهای آن، در همه جای دنیا وجود دارد اما جعل عکس و خبر برای جلب فالوئر و دنبالکننده بیشتر را نمیتوان ذیل فرهنگ هواداری قرار داد.
به نظر میرسد این سندروم ناشی از نوعی اختلال عاطفی در بخشی از جامعه ماست که نیازمند توجهاند. توجهی افراطی که برای جلب نظر دیگران به خود، به جعل خبر دست زده و با خبرسازیهای کذب، کمبود توجه خود را جبران و ارضا میکند. ظهور و گسترش هوش مصنوعی و کاربرد عمومی آن هم بر شدت این سندرم افزوده و شاهد جعل انواع و اقسام عکس و ویدئوهایی هستیم که اغلب با تصویری از سلبریتیها گره میخورد و به تولید محتواهای کاذب و جعلی میانجامد که صرفا به مثابه تمهیدات سودجویانه مورد استفاده قرار میگیرد.
واقعیت این است که پاپاراتزیها هم در جهان رسانهای، قواعد و قوانین خود را دارند و در دایره اخلاق حرفهای فعالیت میکنند. آنچه در شبکههای اجتماعی ما به واسطه فناوریهای نوین دیجیتالی صورت میگیرد نوعی دستکاری در واقعیت است و میتواند مصداق فریب افکار عمومی به مثابه جرم هم تعریف شود. این جعلسازیها نه نتها به اعتماد عمومی خدشه وارد میکند بلکه زیست فردی سلبریتیها را هم دچار مخاطراتی میسازد.
اگر بخواهیم این رخداد را در یک خوانش کلیتر جامعهشناسانه مورد تحلیل قرار دهیم باید آن را مصداقی از گفتمان ابتذال بدانیم که متاسفانه بر زیست-مجازی ما حاکم شده و سلامت روایت و سلامت روانی را تهدید می کند.
گاه برخی از این محتواهای ساختگی مصداق شوخی و کمدی است که صرفا برای خنده و سرگرمی تولید میشوند و همه کارکرد آن را میدانند مثل شوخی تصویری که چند سال پیش با عباس جدیدی در گرفتن عکس سلفی شده بود اما جعل عکسی که در ارتباط با خبر بیماری ترانه علیدوستی صورت گرفته نه شوخی کردن با خبر که شوخی گرفتن خبر و اطلاع رسانی بود و میتواند آسیبهای اجتماعی گزندهای در پی داشته باشد و اخلاق عمومی را در سراشیب سقوط قرار دهد. سوء استفاده از شهرت فقط توسط افراد مشهور صورت نمی گیرد بلکه گاهی با شهرت آنها صورت میگیرد و این هشداری است تا بفهمیم در جهان رسانهای امروز، رعایت اخلاق رسانهای ضرورت بیشتری دارد.