Web Analytics Made Easy - Statcounter

زمینه پیوند استراتژیک میان تهران- پکن وجود دارد / اصل نگرانی لازم است حتی مبارک است، کاش این حساسیت را حفظ کرده و در جهت سازنده به کار بندیم. اما از این نحوه مخالفت‌ها احتمالاً راه به جاهای خوبی نمی‌بریم. ایراد چنین مخالفت‌هایی این است که در مرحله نخست، احساسات کاذب تولید می‌کند. منتقد بودن کار چندان سختی نیست، منتقد سازنده بودن اما سخت است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

گروه سیاسی/ برنامه جامع همکاری‌های ایران و چین هنوز نهایی نشده برخی مخالف‌خوانی‌ها علیه آن آغاز شده است. سهم رسانه‌های خارجی و مخالفان سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور از این مخالفت‌ها و البته شایعه سازی‌ها و خبرسازی‌ها بیشتر از منتقدان داخلی است. درباره ریشه‌ها و دلایل این مخالفت‌ها گفت‌وگویی کرده‌ایم با سید حسین طباطبایی، عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس که در ادامه می‌خوانید.

شما در یادداشت مورخ ٤ تیر ١٣٩٩ در روزنامه ایران با عنوان «رابطه با چین؛ آری یا نه؟» به بررسی مسأله تقویت رابطه با چین پرداخته بودید، این روزها شاهد مخالفت ها و هشدارهای متعددی در این باره هستیم، نظر شما درباره مخالفت‌هایی که با این سند همکاری می‌شود، چیست؟
قبل از هرچیز و با تأکید تام و تمام باید بگویم اصل نگرانی‌ای که محرک این مخالفت‌هاست، بسیار درست است. می‌گویم «اصل» این نگرانی، چون مسأله، مسأله مهمی است. حتی من گمان می‌کنم بتوانیم آن را دست‌کم از جهاتی مهم‌ترین مسأله دهه اخیر بدانیم.
اما درباره نوع مخالفت‌ها، صادقانه بگویم، دریافت من این بوده که غالب تحلیل‌ها و اظهار نظرها، مبتنی بر گمانه‌زنی و شنیده‌های بی سند است. مثلاً اینکه قرار است چینی‌ها نفت را در برابر کالای چینی بخرند، یا حتی اگر پولی می‌دهند دو سال بعد پرداخت کنند، یا جنس همکاری با ایران توسط چین از جنس قراردادهای این کشور در آفریقاست و قرار است مثلاً تمام یک بندر را در اختیار بگیرد، یا مثلاً حضور 5 هزار نظامی چینی در ایران که ریشه در یک یادداشت در یک سایت انگلیسی زبان (پترولیوم اکونومیست) دارد که سپتامبر ٢٠١٩ نوشته شده است. این میان، دیگر فروش کیش و چابهار و... به چین که از جنس فروش خزر به روس‌ها و از آن بی مبناتر است. البته این بدان معنا نیست که موافقینی برای همکاری با چین وجود دارند که مستند حرف می‌زنند، خیر. مسأله این است که اصلاً محتوای جدی و قطعی‌ای از مذاکرات و مدل همکاری و تعهدات طرفین هنوز وجود ندارد.

پس این مخالفت‌ها برای چیست؟
این را باید از خودشان پرسید، اما شاید بتوان مخالفت‌ها را چنین توصیف کرد: به نظر می‌رسد بخشی از مخالفت‌ها و دلواپسی‌ها، جنبه سیاسی دارد، بخصوص برای خارج نشینان. یعنی چون کلیت نظام سیاسی مورد نقد این افراد است، هر تصمیم مهم مناقشه برانگیزش نیز مورد اعتراض قرار می‌گیرد. درواقع اگر مثلاً در سال ١٣٨٠ بودیم برخی از این اعتراضات و ابراز نگرانی‌ها نمی‌شد، یا اگر مثلاً بر فرض عیناً همین پیش‌نویس در نظامی غیر از جمهوری اسلامی مطرح می‌شد، چنین مخالفت‌هایی نمی‌شد. به بیان دیگر، واقعاً مخالفت با پیش‌نویس یا همکاری با چین نیست، مخالفت با نظام سیاسی یا دولت است. این نوع مخالفت‌ها از منظر خودش می‌تواند درست یا نادرست باشد اما در مورد خاص همکاری با چین خیلی قابل اعتنا یا سازنده نیست.
بخش دیگر مخالفت‌ها و قطعاً نه همه آنها ممکن است از سر ژست سیاسی-اجتماعی باشد. افرادی گمان می‌کنند حالا که تأثیری در سیاست ندارند یا برنامه ایجابی‌ای ندارند، می‌توانند یاد و خاطره مدرس و مصدق در مخالفت با قرارداد ١٩١٩ را زنده کنند (در ذهن ایشان همکاری با چین از این جنس یا حتی عهدنامه‌های ترکمانچای و گلستان خواهد بود)، یا نقشی شبیه فروهر در جدایی بحرین از ایران را ایفا کنند. یا جا پای برخی دیگر از انذار دهندگان دهه‌های اخیر ایران بگذارند. درحالی که همه این مثال‌ها نشان می‌دهد این افراد رویکرد ایجابی و اصلاحی هم داشته‌اند.
البته این به معنای آن نیست که در سخنان منتقدان یا کسانی که تذکراتی می‌دهند هیچ بهره‌ای از دلسوزی یا حقیقت وجود ندارد. بخشی از جامعه و بخش قابل توجهی از نخبگان، شاید نسبت به کارآمدی سیستم سیاسی انتقادهایی داشته باشند و نمی‌توانند بپذیرند چنین همکاری‌ای در چارچوب منافع ملی محقق خواهد شد. درواقع حاکمیت دست‌کم در بخشی از جامعه نتوانسته اعتمادسازی کند و ثمره چنین بی‌اعتمادی‌ای همین می‌شود که هر تصمیم حاکمیت با اما و اگر روبه‌روست. تجربیات تاریخی ما نیز از همکاری‌های اینچنینی تجربه‌های تلخی است، همین یک مورد شاید کافی باشد برای اینکه نگرانی‌ها قابل درک باشد.

پس با این حساب این منتقدان اجمالاً درست می‌گویند؟
ببینید مسأله اصلاً اینکه چه کسی درست یا غلط می‌گوید، نیست. من در میان مخالفین، دلسوزان واقعی می‌بینم، اما اصل داستان به نظرم چیز دیگری است. ایران جزو سه دارنده بزرگ گاز جهان است (دارنده و صادرکننده نفت هم که هست)، مطابق اطلاعات بین‌المللی و رویه مصرف، در افق ٢٠٥٠ گاز اولین منبع انرژی دنیا است و چین با فاصله پرمصرف‌ترین مصرف کننده انرژی خواهد بود. من با ضریب اطمینان بالایی ادعا می‌کنم بخش عمده دلواپسان رابطه با چین همین چند گزاره را هم نمی‌دانند و بعید نیست از ایشان بپرسیم در سال ٢٠٥٠ اولین منبع انرژی چیست، بگویند انرژی خورشیدی. یا آنچه در نظر بسیاری از مخالفین دلسوز بود تأکید بر این بود که چین به دنبال دشمنی با ایالات متحده نیست  یا در تبادلات تجاری‌اش با ایالات متحده به شرط گرفتن امتیازات لازم، ایران را که هیچ، کل منطقه را هم لازم باشد، ترک می‌کند. من تقریباً مطمئنم ایشان توجه نمی‌کنند از سال ٢٠١٦ ایالات متحده صادرکننده انرژی شده است و دنیایی که در آن ایالات متحده صادرکننده انرژی است نه واردکننده آن، شباهتی با دنیای قبل از ٢٠١٦ ندارد. یا مثلاً توجه نمی‌کنند از سال ٢٠٠٨ به طور صریح مسأله اصلی ایالات متحده در بعد بین‌المللی جنگ تجاری با چین است. همین دو گزاره را کنار هم بگذاریم، چین نیازمند انرژی و بزرگترین رقیبش «بی نیاز» از انرژی. چین نمی‌تواند از یک منبع انرژی قابل اعتماد (دشمن ایالات متحده؛ ایران) به بهای امتیازاتی ولو بزرگ براحتی چشم‌پوشی کند. بگذارید ادعایم را عددی‌تر کنم: GDP روزانه کل جهان تقریباً ٢٣٥ میلیارد دلار است، سهم GDP نفت و گاز از این عدد کمتر از ٥ میلیارد دلار است، اما بسیار بعید است کشوری بتواند از این میزان کم چشم‌پوشی کند، زیرا تقریباً تمام آن ٢٣٠ میلیارد دیگر، وابسته به همین میزان اندک است! این امری نیست که چینی‌ها ندانند و به همین جهت سال‌هاست به دنبال گوناگونی‌سازی منابع تأمین انرژی خود هستند، قرارداد سرمایه‌گذاری سنگین و قاعدتاً پرریسک در شرق روسیه هم در همین راستاست. اینها را نمی‌گویم که مبادا فکر کنید ایران قرار است چین را در دشمنی با ایالات متحده همراه خود کند، ابداً، فقط می‌خواهم بگویم زمینه پیوند استراتژیک بین ایران و چین وجود دارد. ایران راه خودش را می‌رود و چین راه خودش را، اما نیازهای طرفین داشته‌های طرف دیگر است و این زمینه‌ای برای بهره‌برداری.
آیا بیم و امیدی در این راه وجود دارد؟
بله، حتماً. از امیدها شروع می‌کنم: ایران در طول سال‌های جنگ و دو دهه بعد از آن با هزینه‌های فراوان و آزمون و خطا (اینکه نفس چنان اتفاقاتی خوب بوده یا بد و اینکه با هزینه کمتری می‌شد به این نقاط قوت رسید یا خیر، بحث دیگری است) در بدنه دولتی و در صنایع بزرگ به نقطه‌ای رسیده است که تا میزانی توان کنترل و نظارت و فهم صنعت را دارد و در صورت قرارداد با طرف خارجی می‌تواند تا اندازه‌ای تعادل قراردادی را دنبال نماید (آنچه در قراردادهای ماقبل آن سخت می‌نمود).
دانشگاه‌های داخل و خارج و بخش خصوصی علیرغم نحیف شدن در این سال‌ها، فارغ‌التحصیلان و کارکرده‌هایی را تحویل جامعه داده اند که هر تحولی در صنعت را رصد می‌کنند و سخت خواهد بود که امری بتواند پنهان بماند. مقاومتی که ایران طی همه این دهه‌ها و بویژه سال‌های گذشته داشته و هزینه‌ای که بویژه دهک‌های ٣ تا ٥ اقتصادی پرداخت کرده‌اند، نمی‌گذارد دست ایران در مذاکرات با طرف خارجی بسته باشد و مثلاً این طور که گفته می‌شود، ایران در موضع نیازمند کامل به قرارداد قرار گیرد که اگر قرارداد منعقد نشود، ایران بی راه می‌ماند. چین، چین چند دهه قبل نیست، در تکنولوژی پیشرفت‌های قابل توجهی داشته است و از پروژه‌های زیرساختی موفق سال‌های اخیر ایران مثل میدان آزادگان شمالی، کار چینی‌هاست. و در مورد بیم‌ها، گمان می‌کنم از برخی ناکارآمدی‌ها، عدم شایسته‌سالاری‌ها، رفیق بازی‌ها و رانت‌های موجود در کشور همه آگاهی داریم و نیاز به تکرار نیست. چنین رویه‌ای اگر کنترل نشود، بهترین سناریوها را نیز حیف و میل می‌کند. چین ناشناخته است و مطالعه ابعاد مختلف آن حتماً ضروری است. باید روحیات چینی‌ها را شناسایی کنیم.

بنابر این شما نفس برخی تذکرها یا هشدارها را مثبت می‌دانید اما برخی مخالفت‌ها را نیز از روی ناآگاهی و بعضاً با غرض‌های سیاسی می‌دانید؟
اصل نگرانی لازم است حتی مبارک است، کاش این حساسیت را حفظ کرده و در جهت سازنده به کار بندیم. اما از این نحوه مخالفت‌ها احتمالاً راه به جاهای خوبی نمی‌بریم. ایراد چنین مخالفت‌هایی این است که در مرحله نخست، احساسات کاذب تولید می‌کند. منتقد بودن کار چندان سختی نیست، منتقد سازنده بودن اما سخت است. اینگونه مخالفت‌ها یک آرامش و نگرانی توأمان کاذب برای خود منتقد و برای بخشی از جامعه که این منتقدین را مرجع می‌دانند، ایجاد می‌کند. آرامش از آن جهت که «خب خدا رو شکر، هشدارمان را دادیم» و نگرانی از آن جهت که «ایران را فروختند» که در اولی بی ثمر ماندن حساسیت بجاست و در دومی تحلیل بردن جامعه. در مرحله دوم نیز، این نحو از انتقاد تأثیر انتقاد درست را نیز نزد صاحبان امر از بین می‌برد، درواقع این انتقادات علیه خودش عمل می‌کند و اگر فردا روزی بعد از معلوم شدن محتوا، نقد دقیق  و قابل توجهی صورت گیرد که مثلاً چرا در چنین همکاری‌ای به اندازه کافی از سرمایه‌گذاری در بخش ال ان جی صحبت نشده است (مثال می‌زنم) یا اولویت‌ها رعایت نشده است، دیگر گوش شنوایی نخواهد بود و درواقع مشکل این خواهد ماند که «اصل موضوع» نقد نمی‌شود.
من گمان می‌کنم نفس فکر کردن به همکاری با چین، در وضعیت فعلی و مطابق با «هست‌ها و نیست‌ها» و نه طبق «باید‌ها و نبایدها» امر معقولی است. بنابراین می‌بایست همه حساس باشیم، همه رصد کنیم و منتظر محتوای همکاری و تعهدات طرفین باشیم. وقتی محتوای تعهدات مشخص شد، می‌توان ارزیابی کرد ایران چقدر به شعار «نه غربی نه شرقی» وفادار مانده است. آنچه که صرفاً یک شعار برآمده از شور انقلابی نبوده و از جهتی یک استراتژی مهم و مبتنی بر نگاه به داخل بوده است و آن وقت می‌شود ارزیابی کرد رابطه با چین طریقیت داشته یا موضوعیت. در عین حال فراموش نباید کرد قطعاً در هر قراردادی بین هر دو کشوری، مثلاً فرانسه و آلمان، به هر حال با توجه به شرایط امتیازاتی داده می‌شود و امتیازاتی گرفته می‌شود. به نظرم بایست با توجه به داشته‌های ایران، محتویات و پیش‌نویس قراردادهای آتی را بررسی کرد و دید تا چه میزان در ازای امتیازاتی که قرار است بدهیم، زیرساخت‌های کشور بهبود می‌یابند و چقدر با نگاه استراتژیک همکاری را طوری طراحی کرده‌ایم که نفع طرفین (و نه فقط یک طرف) در اجرای تعهدات‌شان باشد و با توجه به داشته‌هایمان چگونه می‌توانیم نسخه‌های ارائه شده را اصلاح کنیم.  اموری که دست‌کم دو مقدمه لازم دارد؛ اول درخواست و پیگیری انتشار اطلاعات به نحو معقول و مستمر (آنچه برخی منتقدین و دلواپسان به درستی و بدون پیشفرض طلب کرده‌اند) و در سطح دولت وزیر خارجه نیز بدان اشاره داشت، دوم وقت گذاری و مطالعه و رویکرد حل مسأله داشتن. طبعاً بعد از طی این مراحل نیز همچنان ممکن است نوع همکاری را مضر بدانیم و با آن مخالف باشیم، اما آن مخالفت با مخالفت این روزها متفاوت خواهد بود، مخالفتی است روشمند و با محتوای همکاری نه غیر روشمند و با اصل همکاری./

منبع: ایران آنلاین

کلیدواژه: همکاری با چین مخالفت ها ایالات متحده رابطه با چین مخالفت هایی مخالفت ها چینی ها سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۵۹۶۹۲۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تغییر تصمیمات جبهه مقاومت و ضرورت بازنگری دربرخی تحلیل های رسمی

خبرگزاری مهر_گروه سیاست، علی موسوی: با گذشت بیش از ده روز از عملیات وعده صادق و خوابیدن گرد و غبارها، اکنون زمان آن است که بدون هیجان، با دقت به گذشته و آینده نگاه کنیم تا بتوانیم خود را برای مراحل بعدی حرکت رو به اوج پرچم جبهه مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران، آماده سازیم

۱: خبر رهبر انقلاب از تغییر تصمیمات جبهه مقاومت و جبهه مقابل

۱۵ فروردین رهبر معظم انقلاب در جمع مسوولین نظام، خبر از یک تغییر عمیق و بزرگ در جهان دادند. تغییری که نتیجه اش تحمیل تحول در معادلات جاری بین المللی توسط ایران و جبهه مقاومت است:
«نظام اسلامی روزبه‌روز ان‌شاء‌الله قوی‌تر خواهد شد و دشمنانش روزبه‌روز ضعیف‌تر خواهند شد؛ و محاسبات منطقه‌ای، بعد از این حادثه‌ی طوفان‌الاقصی تغییر کرده است و تغییر خواهد کرد؛ آن محاسبات [قبلی] دیگر وجود ندارد. هم تصمیمات جبهه‌ی مقاومت، هم تصمیمات جبهه‌ی مقابل ناگزیر تغییر پیدا خواهد کرد؛ کما اینکه تغییر هم پیدا کرده و وضع مقاومت در منطقه وضع دیگری شد و بیشتر از این دگرگون خواهد شد و دشمنان اسلام و دشمنان مقاومت و دشمنان جمهوری اسلامی مجبورند و ناگزیرند که به این تغییرات تن بدهند و بدانند که نمی‌توانند در این منطقه بر جامعه‌ی مسلمان حکمروایی و فرمانروایی کنند.» این امر خبر از تغییر راهبردهای ایران می‌داد. تغییری که رونمایی آن ۱۰ روز بعد در ۲۵ فروردین ماه با عملیات وعده صادق مشاهده شد

۲: تلقی شعاری تحلیلگران رسمی جبهه خودی و جبهه دشمن از این بیان رهبر انقلاب

ارزیابی امریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها بر اساس سیاست صبر استراتژیک این بود که ایران به دنبال ندادن بهانه برای مداخله امریکا در این جنگ و تبدیل نشدن جنگ، به جنگ مستقیم ایران و اسرائیل است چه برسد به جنگ مستقیم ایران و امریکا. همین ارزیابی داخل ایران نیز تکرار می‌شد. زمزمه برخی از مسوولین نظام و تحلیل‌های رسمی منتسب به نظام نیز این بود که چنین مواجهه‌ای با توجه به اثر افزایشی بر نرخ ارز و در نتیجه فشارمعیشتی مردم، جایی برای حمایت عمومی در وضعیت کنونی معیشتی مردم ندارد. از این رو اسرائیل با چراغ سبز امریکا خط قرمز بعدی را نیز زیر پا گذاشت تا ناتوانی ایران در پاسخگویی به هتک حیثیتش را هم به مردم داخل ایران و هم به مردم جهان اسلام مخابره کند. امریکا و اسرائیل مطمئن بودند که ایران پاسخ متقابل نخواهد داد.

بخش قابل توجهی از مسوولین کشور نیز بر اساس همین تحلیل، چنین اطمینانی داشتند. این امر در خطبه امامان جمعه کشور پس از حمله اسرائیل به طور هماهنگ شده‌ای انعکاس پیدا کرد. بر همین اساس، بدنه عمومی مردمی نیز جمع بندی اش عدم پاسخ متقابل بود. «پیام اسرائیل به خوبی به داخل و خارج ایران منتقل شده بود.»، ایران جرأت پاسخگویی ندارد و بار دیگر می‌خواهد درگیری‌های حماس و حزب الله و انصار الله و مقاومت عراق را به عنوان انتقام، فاکتور کند. هرچند بازخورد این اظهار نظر علنی مسوولین امنیتی و نظامی در مرتبه قبل درس عبرتی شد که دیگر از این تعبیر استفاده نشود اما این تحلیل‌ها از تریبون‌های غیر رسمی نماز جمعه و مطبوعات و کانال‌های تحلیلی رسمی و استاندارد نظام می‌توانست تکرار شود. چرا که ارزیابی نهایی اینکه بود ایران همانطور که از اول طوفان الأقصی از خاک خودش مستقیم اسرائیل را هدف قرار نداده بود، همچنان نیز همین استراتژی را در پیش خواهد گرفت. مطمئن باشید، ایران هیچ پاسخ مستقیمی به حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه نخواهد داد، «نه مردم آماده‌اند چنین اراده‌ای دارند و نه مسولین» دقیقاً مقابل تعبیری که پس از پاسخ دندان شکن ایران، رهبر معظم انقلاب در توصیف صحنه اصلی نبرد بیان فرمودند.

۳: ضرورت بازنگری بدنه انقلابی و جبهه دشمن در تحلیل صحنه

طرفه آنکه تریبون تحلیلگران رسمی و امامان جمعه و مسوولین کشور، پس از تصریح رهبر معظم انقلاب به «پاسخ پشیمان کننده» همچنان توقعی بر پاسخگویی مستقیم از خاک ایران به اسرائیل نداشتند و با اخبار درز داده شده از پاسخ مستقیم ایران از خاک خود به اسرائیل با دیده شک و تردید می‌نگریستند و همچنان تلاش می‌کردند توقع چنین مواجهه‌ای را در افکار عمومی از بین ببرند. به زعم حقیر، بیش از امریکا و اسرائیل، این بخش رسمی از این پاسخ شگفت زده شدند، هرچند به روی خود نیاورند.

پس از انجام عملیات و عدم پاسخگویی اسرائیل و امریکا، همه در حال تمجید از این مواجهه مقتدرانه اند اما برای بازنگری در تحلیل‌ها، باید به ایام پس از هتک حرمت کنسولگری ایران توسط اسرائیل برگردیم. در آن ایام بدنه انقلابی با مطالبه سنگین و گاه انتقادی خود معتقد بودند به دلیل قدرت بالای ایران و ضعف بالای دشمن، حمله ایران به اسرائیل هیچ پاسخی از سمت اسرائیل و امریکا به دنبال ندارد و ایران اگر هم نمی‌خواهد مستقیم پاسخ دهد، حداقل از همانجایی که به خاکش تعرض شده لازم است پاسخ اسرائیل را بدهد. در مقابل تریبون‌های رسمی جریان انقلابی را متهم به بدبین کردن مردم نسبت به مسوولین با بالابردن مطالبات کرده و با قاطعیت معتقد بودند این مواجهه با راهبرد رهبر انقلاب در عقب کشیدن ایران از صحنه جنگ و مشغول شدن بقیه جبهه مقاومت در جنگ سازگار نیست. از سویی در صورت مداخله ایران، امریکا و اسرائیل پاسخ خواهند داد و حداقل اثرش افزایش نرخ ارز خواهد بود و «چنین اراده‌ای نه در مردم هست و نه مسوولین». جالب‌تر از همه اینکه آثار هیجانی پاسخ ایران بر نرخ ارز نیز با اطمینان بازار از عدم پاسخ امریکا و اسرائیل، بر طرف شد. باشد که تریبون رسمی تحلیلی ایمان بیاورد به «فانقبلوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء»

برخی پس از تصریح رهبر معظم انقلاب به «پاسخ پشیمان کننده» خبر درز شده حمله مستقیم از خاک ایران را توقع سازی کاذب در فضای افکار عمومی قلمداد می‌کردند. لذا سیل تحلیل‌ها و موضع گیری ها، خصوصاً موضع ائمه جمعه در تخطئه فشار مطالبه انتقام افکار عمومی، به دنبال دورساختن افکار عمومی از مطالبه انتقام و پایین کشیدن فتیله این فشار بود. این مداخلات و تحلیل‌ها نگران کننده بود چرا که به اسم فشار نیاوردن به بدنه مسوولین نظام و عدم ضرورت بالا بردن مطالبه انتقام، می‌توانست فشار روی رهبر انقلاب برای اعمال این تصمیم قاطع را بالا ببرد و افکار عمومی را خاموش کند. واقعیت این بود که فشار مطالبه انتقام افکار عمومی ایران و وعده صریح و علنی رهبری انقلاب قاطع‌تر از آن بود که بخواهد خللی در تصمیم مسوولین نظامی پدید آورد. آنچه در نهایت تحقق پیدا کرد انعکاس اراده مردم و رهبر انقلاب در مطالبه «پاسخ پشیمان کننده» و تبعیت مسوولین نظامی از این اراده ملی و ولایی ایران بود.
واقعیت این است که معادله اصلی در صحنه نظامی رقم نمی‌خورد بلکه صحنه اصلی نبرد طبق تبیین رهبری انقلاب، افکار عمومی بود:
«موضوع تعداد موشک‌های شلیک شده و یا موشک‌های به هدف اصابت کرده که طرف مقابل بر روی آنها متمرکز شده، موضوع دست دوم و فرعی است، موضوع اصلی ظهور قدرت اراده ملت ایران و نیروهای مسلح در عرصه بین‌المللی و اثبات آن است»

پاسخ قاطع ایران نشان داد جملات ۱۵ فروردین رهبر معظم انقلاب صرفاً رجز خوانی و شعار و گفتار درمانی غرور جریحه دار شده مردم ایران نبود. اکنون وقت بازبینی متواضعانه تحلیلگران رسمی از آن جملات طلایی است. این بازبینی باید متمرکز بر این امر باشد که «تغییرات تصمیمات جبهه مقاومت و دشمن» در مقطع کنونی چه خواهد بود؟ مگر تصمیمات جبهه مقاومت و دشمن تا به حال چه بوده که از حال به بعد تغییر می‌کند؟ این تغییر چقدر تهاجمی‌تر می‌شود؟ آیا در این مرحله وارد جنگ علنی با تمام جبهه استکباری جهانی خواهیم شد؟ و سوال‌های مهم دیگری که در این ایام ذهن دشمنان ما را بیش از ما مشغول خود کرده است.
پاسخ به این سوالات از این رو برای تریبون‌های تحلیل رسمی مهم است که طبق تصریح رهبر انقلاب «موضوع اصلی ظهور اراده ملت ایران» است

۴: راهبرد کلان مقاومت در عصر تقیه

ادبیات راهبردی «مقاومت «با دقت بسیار بالایی انتخاب شده است.و تفاوت جدی با ادبیات راهبردی جریان‌های «جهادی» دارد. ترجمه راهبرد مقاومت ارجاع به راهبرد «صبر» دارد. راهبرد مقاومت یا همان صبر استراتژیک در مقابل طاغوت (امپراطوری آمریکایی _اسرائیلی در منطقه مان)، یک راهبرد ثانوی (به وزان احکام شرعی ثانوی) است. این حکم ثانوی ذیل عنوان کلان دوران «تقیه» است بر اساس منطق ائمه متأخرین تا ظهور حضرت ولی عصر عج ادامه خواهد داشت. راهبرد محافظه کارانه از تقیه در ادبیات فقهی رهبر انقلاب به راهبرد تهاجمی ارتقا یافته است. تقیة ترس (سپر) مومن است. سپر در صحنه جنگ به کار می‌رود.
به هر حال راهبرد عصر تقیه، متفاوت از راهبرد عصر ظهور است.
دوران ظهور، دوران راهبرد «جهاد» بر منطق حکم اولی دارالاسلام و دارالکفر است. گذشته از وجوب دفاع کفایی همه مسلمین از دارالاسلام اما تا قبل ظهور راهبرد مقاومت به سمت راهبرد جهاد تغییر نمی‌کند.

5 : عبور از مقاومت دفاعی (پدافندی) به مقاومت پیشروانه (آفندی) در مرحله پیش از ظهور

ما در استراتژی مقاومت پس از فتنه داعش در عراق و سوریه به دوره جدیدی رسیده‌ایم. مقاومت ما از مرحله دفاعی تبدیل به مقاومت پیش رونده شده است. ما نه فقط مسوولیت هدایت و پشتیبانی یک محور در حال پیشروی و توسعه در سطح منطقه‌ای را داریم و محدودیت‌های مردمی بومی هر هسته‌های مقاومت در هر جغرافیایی را، با کمک جغرافیای دیگر محور برطرف می‌کنیم، بلکه خودمان مستقیماً در مقابل طاغوت آمریکایی اسرائیلی وارد عمل مستقیم شده و بخشی از تقیه را کنار می‌گذاریم و تهاجمی‌تر اقدام می‌کنیم. میزان کنار زدن تقیه نباید وارد سطح جهاد و حتی دفاع به معنای اولیه شرعی اش بشود.

آنچه به غربی‌ها «بازدارندگی فعال» می‌نامند، تعبیری محافظه کارانه از مقاومت پیشروانه و تهاجمی است. «بازدارندگی» استراتژی دفاع است نه پیشروی و تهاجم. ایران به وضوح در حال پیشروی است و دشمن ما هنوز نمی‌خواهد این امر را باور کند.
تا پیش از طوفان الاقصی، جبهه مقاومت در واکنش دفاعی به حمله حریف وارد عمل می‌شد. طوفان الاقصی اولین مداخله تهاجمی و آفندی جبهه مقاومت بود. ما در دوره جدید پس از طوفان الأقصی به برکت شکل گیری اتصال یکپارچه جبهه مقاومت، وارد مرحله‌ای جدید «مقاومت تهاجمی» شده‌ایم. در این مرحله جدید، در برزخ مقاومت و جهاد یا دفاع وتهاجم هستیم. باید الگوی جدیدی از صبر و مقاومت و تقیه در مقابل نظام حاکم بین المللی، در عین مواجهه «علنی» بازدارنده و حتی پیش رونده و تهاجمی داشت. هنرنمایی رهبر معظم انقلاب نه فقط رساندن ایران به مقطع کنونی، بلکه طراحی همین دوران است. دورانی که ما را به آستانه ظهور نزدیک می‌کند. این راهبرد نه تنها از فقاهتی عمیق در سیره ائمه متأخرین سر بر می‌آورد بلکه نیازمند تلفیق آن با سیره نبوی است. این اجتهاد رهبر انقلاب، الگوهای متنوعی را متناسب با مقاطع مختلف استنباط کرده و روی زمین با مهندسی و معماری محقق کرده است. در این دوره جدید، ایران عزیز باید آمادگی مواجهه تهاجمی‌تر و مقتدرانه‌تری را داشته باشد. هر نوع فهم ارتجاعی و محافظه کارانه از این مرحله جدید، با موقف دوران کنونی ناسازگار است.

مسوولیت بدنه انقلابی ما نه فقط در همراه کردن بدنه مردمی با نقش آفرینی نظامی امنیتی «مقاومت تهاجمی» بلکه در آماده ساختن مردم ایران جهت نقش آفرینی مستقیم اقتصادی، فرهنگی و رسانه‌ای در خارج از مرزهایمان تحت راهبرد «مقاومت تهاجمی «است. هرچند همچنان اولویت اول ما «تبدیل ایران به الگوی پیشرفته اسلامی» است اما حواسمان باشد که الگو شدن یک پروژه منقطع از محیط نیست. ایران باید مرجعیت الگویی در منطقه پیدا کند و این یعنی ابعاد مقاومت تهاجمی اقتصادی و رسانه‌ای و فرهنگی ایران نیز باید هم پای رویکرد مقاومت تهاجمی نظامی ما پیش برود. این یک پروژه پر مولفه و هوشمندانه و ضروری در مقطع کنونی است

کد خبر 6088002 محمد مهاجرانی

دیگر خبرها

  • روایت جالب ژنرال هندی از حمله ایران به اسرائیل
  • روایت ژنرال هندی از حمله ایران به اسرائیل
  • پاکستان: سفر ابراهیم رئیسی موفقیت‌آمیز بود/ مخالفت‌های خارجی اهمیتی ندارد
  • پاکستان: سفر ابراهیم رئیسی موفقیت‌آمیز بود/مخالفت‌های خارجی اهمیتی ندارد
  • ادب از که آموختی؟... از روزنامه اعتماد!
  • رئیس جمهور ونزوئلا: آیت‌الله خامنه‌ای تحلیل دقیق و عمیقی از تحولات دنیا دارند
  • آیت‌الله خامنه‌ای تحلیل دقیق و عمیقی از تحولات دنیا دارند
  • تغییر تصمیمات جبهه مقاومت و ضرورت بازنگری دربرخی تحلیل های رسمی
  • ارسال سلاح و تجهیزات آمریکایی به اوکراین و اسراییل انجام می‌شود
  • دستگیری معترضان و مخالفان کمک به اسراییل در آمریکا