Web Analytics Made Easy - Statcounter

ابراهیم فیاض  جامعه شناس اصولگرا گفت: این مجلس از نظر طبقاتی دچار تعلیق است. این مجلس یکی از بی‌هویت‌ترین مجالس پس از انقلاب است و وجه اصلی هویتش شاید فقط ضدیت با دولت فعلی باشد.

به گزارش عصر ایران، روزنامه اعتماد نوشت: مجلس یازدهم در این چهل و چند روزی که از آغاز عمرش گذشته، موضوع تحلیل‌های گوناگونی بوده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اتفاق نظر تحلیلگران شاید بر این نکته باشد که این مجلس ناچار است صبر کند عمر دولت روحانی به پایان رسد تا بلکه در تعامل با دولت احتمالا اصولگرای بعدی، منشا اثر و مفید باشد. ولی ابراهیم فیاض، پژوهشگر جامعه‌شناسی و دانشیار گروه مردم‌شناسی دانشگاه تهران معتقد است دولت آتی ایران دولتی بناپارتیستی است و این مجلس در کنار چنین دولتی، همچنان در فضای سیاسی جامعه ایران کم ‌اثر خواهد بود. این تحلیلگر سیاسی نزدیک به جناح اصولگرا، مجلس یازدهم را مجلسی غیرایدئولوژیک و نشانه‌ای از فروپاشی جناح اصولگرا می‌داند که کارکرد اصلی‌اش در فضای سیاسی ایران، ایفای نقش کاتالیزور در روی کار آمدن دولتی توتالیتر، علم‌گرا و تکنوکرات در آغاز قرن آتی خورشیدی است.

گفتگوی روزنامه اعتماد با ابراهیم فیاض را در ادامه می‌خوانید:

جناب فیاض، موضوع این مصاحبه مجلس یازدهم است. اما قبل از ورود به بحث از ماهیت و پیامدهای احتمالی نقش‌آفرینی این مجلس، بد نیست به مناسبت پرخاشگری نمایندگان مجلس یازدهم به وزیر خارجه، این سوال را مطرح کنم که چرا هر قدر کنشگران سیاسی به اصطلاح ارزشی‌ترند، عصبانیت و پرخاشگری بیشتری در رفتار و گفتارشان مشاهده می‌شود؟

مجلس مظهر دموکراسی در کشور است. از این حیث، قوه مقننه حتی از قوای مجریه و قضاییه هم مهم‌تر است. الان متاسفانه مجلس ما غیردموکراتیک است. یعنی در انتخابات مجلس رای‌ها خریده می‌شود و دموکراسی تبدیل به الیگارشی یا آریستوکراسی شده است. این امر منحصر به این دوره هم نیست. یکی تخم‌مرغ می‌دهد و یکی وعده شغل می‌دهد. ما یک نماینده در کازرون داشتیم که به مردم وعده داده بود برای چیدن خرما از نخل‌ها، جرثقیل می‌آورد تا مردم مجبور نباشند از نخل‌ها بالا بروند. یک جوان 24 ساله بود و با مدرک فوق دیپلم نماینده مجلس شد. عده‌ای با وعده‌های سر خرمن نماینده می‌شوند. وقتی مجلس این طور می‌شود، رئالیسم دموکراتیک به کلی آشکار و جریان مقابل دموکراسی هم پرخاشگر می‌شود.

این وضع در تمام جهان رخ داده است. ترامپ هتاک یک نمونه از این همین رویکرد است. ترامپ هم به اصطلاح ارزشی است. به ‌شدت مسیحی است و به خانواده و محافظه‌کاری و نژاد امریکایی اعتقاد راسخ دارد و به همین دلیل، وقتی که می‌بیند افرادی نامتجانس با فرهنگ امریکایی وارد مجلس و فضای سیاسی امریکا می‌شوند، در برابر آنها پرخاشگرانه عمل می‌کند. به نظر ترامپ فردی مثل اوباما نباید رییس‌جمهور امریکا می‌شد و به همین دلیل او مخالف دموکراسی و پرخاشگر است.

در واقع شما می‌فرمایید دموکراسی موجب راه یافتن عوام به ساختار سیاسی کشور می‌شود و عوام هم بی‌ادبند و ممکن است مدام بپرند وسط صحبت وزیر خارجه و به او توهین کنند. بله؟

نه، این حرف افلاطون و ارسطو است. آنها دموکراسی را در چارچوب اشرافیت قبول داشتند و معتقد بودند عامه مردم اگر صاحب مناصب سیاسی شوند، ممکن است تند و بی‌ادبانه حرف بزنند. حالا این هم سوالی است که سیاستمدار ملایم بهتر است یا سیاستمداری که زبان تندی دارد؟

ولی شما هنوز به سوال اول جواب نداده‌اید. چرا هر قدر سیاستمداران ایرانی به اصطلاح ارزشی‌ترند، پرخاشگرتر هم هستند؟

دلیلش را نمی‌دانم. پرخاشگری نوعی مکانیسم دفاعی در برابر واقعیت دموکراسی است. وقتی واقعیت تبدیل به رئالیسم سیاه می‌شود، کسانی که این واقعیت را قبول ندارند، پرخاشگر می‌شوند.

پس به نظر شما چون نیروهای ارزشی از واقعیت کنونی ایران و جهان ناراضی‌اند، عصبانی هم هستند.

بله، قصه این طور است. ولی یادتان باشد که آقای ظریف هم در مجلس قبلی با لحن تحقیرآمیزی با نمایندگان حرف زد. ظریف برای خارجی‌ها می‌خندید و برای نمایندگان مجلس دهم عصبانی می‌شد. رفتار نمایندگان مجلس یازدهم، تا حدی واکنشی بود به رفتار ظریف با نمایندگان مجلس دهم. این مجلس شاید دارد انتقام مجلس قبلی را هم می‌گیرد.

مجلس قبلی که اصلاح‌طلب بود در مجموع. این مجلس قاعدتا نباید انگیزه‌ای داشته باشد برای اینکه انتقام آن مجلس را از ظریف بگیرد.

نه، بالاخره آنها هم مثل اینها نماینده مجلس بودند و هم‌صنف محسوب می‌شوند. ضمن اینکه ظریف تا خرداد 1395 با مجلس نهم طرف بود که مجلسی اصولگرا بود. در واقع نمایندگان این مجلس نگرانند ظریف با آنها مثل نمایندگان مجالس قبلی رفتار کند.

برویم سراغ ماهیت مجلس یازدهم. به نظر شما این مجلس عمدتا نماینده چه طبقاتی است؟

هیچ طبقه‌ای! این مجلس از نظر طبقاتی دچار تعلیق است. این مجلس یکی از بی‌هویت‌ترین مجالس پس از انقلاب است و وجه اصلی هویتش شاید فقط ضدیت با دولت فعلی باشد وگرنه از هر طبقه‌ای در این مجلس حضور دارند و هویت اجتماعی و اقتصادی خاصی ندارد.

به لحاظ سیاسی هم بسیاری از نمایندگان این مجلس ممکن است چپ‌تر از اصلاح‌طلبان باشند. یعنی به‌ شدت معترضند به وضعیت فعلی. اقلیتی هم در این مجلس وجود دارد که سن بالایی دارند. جنگ داخلی این مجلس، جنگ بین نسل جوان و تحصیلکرده و پیرمردهای محافظه‌کار است. نسل جوان حاضر در این مجلس، به ‌شدت به وضع موجود کشور معترض است و در آینده باب نقد اجتماعی و سیاسی گسترده‌ای را باز می‌کند که فضایی ویژه در کشور پدید می‌آید. نیروهای جوان‌تر این مجلس به کار کارشناسی اعتقاد ندارند و به ‌شدت اهل عمل هستند. یعنی عمل سریع در میدان. در راس این نیروها، قالیباف قرار دارد. او در شهرداری تهران هم این طور عمل کرد و از باب عملگرایی، پل‌هایی ساخت که الان معلوم نیست آن پل‌ها به چه کار می‌آیند.

آیا می‌توان گفت که این مجلس مصداق تحقق نواصولگرایی است؟

نه، هرگز. چون اصولگرایی مرد. من قبلا هم گفته‌ام که اصولگرایی مرده است. اصلاح‌طلبی هم مرده است. این دو گفتمان رقیب هم بودند و مرگ یکی از آنها باعث مرگ دیگری شد. اول اصلاح‌طلبی مرد، بعد هم اصولگرایی مرد. این مجلس سرآغاز طیف‌بندی‌های جدید در فضای سیاسی ایران است. چه در داخل مجلس و چه در خارج مجلس.

قالیباف در راس طیف محافظه‌کار مجلس قرار دارد و طیف محافظه‌کار، هنوز سر ندارد. سرش بعدا معلوم می‌شود. طیف‌های جوان اصلاح‌طلبان هم در آینده سر بلند می‌کنند و با اسلاف خودشان متفاوت خواهند بود. من فکر می‌کنم این مجلس زمینه روی کار آمدن رییس‌جمهوری توتالیتر در انتخابات 1400 است. یعنی ما در انتخابات 1400 شاهد روی کار آمدن رییس‌جمهوری تمامیت‌خواه‌تر از احمدی‌نژاد خواهیم بود که البته تفکرش علمی‌تر از احمدی‌نژاد خواهد بود. چنین رییس‌جمهوری، به هر حال صبغه اشرافی نخواهد داشت و قطعا همین مجلس را هم تحت فشار خواهد گذاشت و همین امر ممکن است مجلس یازدهم را به ورطه محافظه‌‌کاری بیندازد. یعنی اکثریت بی‌پروای این مجلس را محافظه‌کار کند.

بسیاری از منتقدان می‌گویند مجلس یازدهم به علت مشارکت اندک مردم در انتخابات اسفند 97، بازتاب خواسته‌های اکثریت مردم ایران نیست و همین امر دلیلی مضاعف است برای اینکه این مجلس یازدهم نتواند کاری از پیش ببرد.

آینده جامعه ما به سمت توتالیتریسم می‌رود و طبقه متوسط هم از این تحول استقبال می‌کند. دولت فعلی عدم تعینی دارد که باب طبع هیچ کس نیست. در اواخر قرن قبل نیز که عدم تعین و ناامنی به وجود آمده بود، همه اقشار طبقه متوسط، اعم از آخوند و روشنفکر و دانشگاهی، به طرف رضاشاه رفتند.

دولت رضاشاه که توتالیتر نبود، دولت بناپارتی بود.

منظورم این است که طبقه متوسط جامعه ایران از ساختار تعین‌پذیر استقبال می‌کند. رضاشاه به ساختار تعین بخشید. توتالیتریسم هیتلر هم الگویش برگرفته شده از عملکرد ناپلئون بناپارت بود.

ولی ناپلئون برخلاف هیتلر فاقد یک ایدئولوژی فراگیر برای شکل دادن به همه حوزه‌های زندگی بود.

بله، ولی بنیانگذار سکولاریزه کردن و مصادره دانشگاه‌ها و بیمارستان‌ها و تیمارستان‌ها از دست کلیسا بود و سامان امور جامعه را به سمت علمی شدن و سکولار شدن سوق داد. ناپلئون کلیسا را دولتی و سوسیالیست کرد. یعنی دین تبدیل شد به امری دولتی و سوسیالیستی. این اقدامات مقدماتی برای ظهور دولت توتالیتر بودند که بعدها در زمان هیتلر به شکل بارزی تحقق یافت.

شما می‌فرمایید این مجلس نوید ظهور بناپارت را در ایران می‌دهد؟

نه، الان شبکه‌های اجتماعی اجازه نمی‌دهند دوره بناپارت تکرار شود ولی مردم خواهان دولت توتالیتری هستند که امنیت آنها را تامین کند. مثلا کره شمالی موفق شده است مانع ورود کرونا به کشورش شود. الان مردم می‌گویند در کره شمالی زنده باشیم بهتر است یا در امریکا از کرونا بمیریم؟

ولی ادعاهای رژیم کره شمالی درباره ممانعت از ورود کرونا به این کشور، به‌ شدت محل تردید است.

بله، ولی چین هم به شکلی توتالیتر عمل کرد و موفق شد. خانم مرکل در آلمان توتالیتر عمل کرد و به همین دلیل تلفات کرونا در آلمان بسیار کمتر از امریکا بوده است. عملکرد توتالیتر اردوغان در ترکیه هم جلوی ویرانگری کرونا را در این کشور گرفته است. می‌خواهم بگویم در برابر جهانی شدن لیبرالیستی، نوعی توتالیتریسم جهانی نیز در حال سر بر آوردن است، اما این رخداد در قرن بیست و یکم و در عصر شبکه‌های اجتماعی در حال وقوع است. بنابراین پیش‌بینی اینکه چنین روندی به چه نتیجه‌ای منتهی خواهد شد، دشوار است. من این روند را در ایران متضمن تحقق نوعی تکنوکراسی بومی می‌دانم. حالا شما می‌توانید آن را بناپارتیسم یا داوریسم دوره رضاشاهی بنامید، من مشکلی با این عناوین ندارم.

این حرف‌ها چه ربطی به این مجلس دارد؟

این مجلس مقدمه همین وضعی است که من آن را توتالیتریسم می‌دانم و شما بناپارتیسم. در درون این مجلس تضادهای بزرگی آشکار می‌شود. این تضاد بین طرفداران تعین علمی و کارشناسی و هواداران عملگرایی است. الان کلی نماینده تحصیلکرده در مجلس حضور دارند و این افراد به سمت علم‌گرایی و تکنوکراسی بومی می‌روند و توتالیتریسم آینده را رقم می‌زنند. رییس‌جمهور آینده یا از قشر عملگرا خواهد بود یا از قشر توتالیتر تکنوکرات بومی.

برخی هم می‌گویند این مجلس مثل دولت دوم احمدی‌نژاد مایه اختلاف اصولگرایان می‌شود.

یقینا. شک نکنید. جبهه اصولگرا فرو می‌پاشد و این فروپاشی معنایی جز تشدید اختلافات درونی این جبهه ندارد. ایران کنونی مثل فرانسه است ده سال بعد از انقلاب 1789. اگر در ایران هم یک ناپلئون با شعار علمی کردن همه ‌چیز به قدرت برسد، کم و بیش شاهد همان تحولات خواهیم بود. تکلیف رابطه علم و دین در ایران روشن نشده است.

قبل از انقلاب، مطهری کارهایی در این زمینه انجام داد و بعد از انقلاب هم سروش پیگیر این موضوع شد اما مساله چنانکه باید باز و تکلیفش هم روشن نشد. ما بعد از انقلاب شعار وحدت حوزه و دانشگاه می‌دادیم اما آن شعار عملی نشد. الان حوزه‌های علمیه مشارکت تئوریک چندانی در امور اجتماعی ندارند تا تکنوکرات‌های بومی بیایند سر کار و این وضع شبیه وضع زمان بناپارت است و موجب ظهور توتالیتریسم علمی می‌شود.

الان در حوزه‌های علمیه عده‌ای می‌گویند ما فقط طلبه‌ایم و بیش از این از ما انتظار نداشته باشید. پروتستانتیسم همچنین طبعی داشت. پروتستانتیسم سلفی‌گراتر از کاتولیسیسم بود. پروتستان‌ها به کاتولیک‌ها می‌گفتند ما دینداری شما را قبول نداریم و می‌خواهیم برگردیم به دین اولیه. الان هم در قم عده‌ای می‌گویند ما باید به دین سلفی برگردیم تا بتوانیم دین را حفظ کنیم. اینها معتقدند دین عملگرا در حال فروپاشی است و باید دینی سلفی عرضه کنند تا سیاست به دین لطمه نزند.

در سال‌های بعد از انقلاب، دینی عملگرا به وجود آمد و در واکنش به این پدیده، الان در قم نوعی پروتستانتیسم در حال به وجود آمدن است که متضمن نوعی سلفی‌گری به قصد حفظ دین است و این رویکرد به زیان دین عملگراست. با کنار رفتن دین عملگرا، نوعی تکنوکراسی بومی پدید خواهد آمد که کارگزارانش نسل جدیدی است که متدین اما تکنوکرات است. در این روند، پرخاشگری هم اوج می‌گیرد تا ما به یک رییس‌جمهور توتالیتر برسیم. این سرنوشت محتوم ایران است و من در این امر تردیدی ندارم.

مطابق نظر شما، این روند حتی اگر مجلس یازدهم هم روی کار نیامده بود، شکل می‌گرفت. در تحلیل مجلس یازدهم چه نکاتی را می‌توانید اضافه کنید؟

این مجلس هویت اجتماعی ندارد و افراد به‌ شدت متفاوتی در آن حضور دارند. در این مجلس هیچ ایدئولوژی‌ای وجود ندارد.

چرا؟

چون نمایندگانش از موضع ایدئولوژیک وارد انتخابات نشدند. این مجلس مثل مجلس ششم یا مجلس هفتم نیست. نمایندگان این مجلس به لحاظ ایدئولوژیک پراکنده‌اند و کارشان شعاردرمانی است. الان قالیباف هم مثل روحانی مشغول شعاردرمانی است. در واقع چیزی بیشتر از سخن در اینجا وجود ندارد. همه مشغول سخن گفتن‌اند. جامعه به رئالیست‌تر از قبل شده است چون اقتصاد چهره خودش را به ‌شدت آشکار کرده است. همه ‌چیز در ایران در حال اقتصادی شدن است. بنابراین نمایندگان این مجلس هر چه در برابر این رئالیسم اقتصادی بگویند، فقط بر طبل ایدئالیسم کوبیده‌اند. نوعی ذهن‌پردازی یا سخن‌درمانی. به همین دلیل طیف عملگرای این مجلس به رهبری قالیباف، عملا با روحانی دارد همراهی می‌کند. همراهی قالیباف با تکنوکرات‌های بومی اصلاح‌طلب در ماجرای اعتبارنامه نمایندگان مجلس، نشانه‌ای از همراهی قالیباف و روحانی است.

در واقع در آینده تکنوکرات‌‌های بومی در برابر تکنوکرات‌های غیر بومی قرار می‌گیرند. همین موجب می‌شود که تکنوکرات‌های بومی با یکدیگر همسو شوند. چنین چیزی در دوره بناپارت هم شکل گرفت. بناپارت نه انقلابی تند و نه ضد انقلاب بود. به هر حال رییس‌جمهور بناپارتی، نوعی توتالیتریسم قرن بیست و یکمی را برای ما رقم خواهد زد و این سرنوشت محتوم ماست.

به نظرتان سیاست خارجی در دوران مجلس یازدهم چه سمت و سویی پیدا می‌کند؟ آیا این مجلس می‌تواند تاثیری بر سیاست خارجی بگذارد؟

اصلا، چون این مجلس اصلا عملگرا نیست و فقط شعار می‌دهد. تکنوکرات‌های مجلس احتمالا به فضاهای اجتماعی پناه می‌برند تا تاثیرگذاری بیشتری داشته باشند و از این طریق طیف مخالف را کنار بزنند. اینها برای سیاست خارجی آینده برنامه‌ریزی می‌کنند. یعنی سیاست خارجی در آن دولت توتالیتر علم‌گرای قریب‌الوقوع. اما تا آن زمان هیچ راهبردی برای سیاست خارجی نخواهند داشت. دولت و مجلس فعلی، در حوزه سیاست خارجی نمی‌توانند کار مهمی انجام دهند. در مجلس یازدهم هیچ گونه کار کارشناسی شکل نمی‌گیرد و به همین دلیل این مجلس نمی‌تواند راهبردی در سیاست خارجی داشته باشد. تا همین امروز رییس مرکز پژوهش‌های مجلس تعیین نشده است. اینها اگر به کارشناسی اهمیت می‌دادند، اول از همه باید رییس مرکز پژوهش‌های مجلس را مشخص می‌کردند.

این مجلس در سیاست داخلی چه می‌تواند بکند؟

هیچی، فقط وقت‌گذرانی می‌کند. دست‌کم تا انتخابات ریاست‌جمهوری آینده، وقت‌گذرانی می‌کند و کمی هم شعار می‌دهد. روحانی هم متوجه این موضوع شده و به همین دلیل با این مجلس همراهی می‌کند تا زمان باقیمانده از دولتش سپری شود. دولت روحانی الان کار خاصی انجام نمی‌دهد. پروژه جدیدی را آغاز نمی‌کند و پروژه‌های نیمه‌تمام را هم تمام نمی‌کند. روحانی تصمیم گرفته هیچ کاری نکند و به شعارهای این مجلس هم عکس‌العملی نشان ندهد.

مجلس یازدهم در حوزه اقتصاد چه کار می‌تواند بکند؟

هیچ! همین رئالیسم سیاه اقتصادی را ادامه خواهیم داد.

پس شما در واقع معتقدید مجلس فعلی یک مجلس خنثی است.

بله، این مجلس نمی‌تواند هیچ کاری بکند چون نگاهش فقط به انتخابات ریاست‌جمهوری آینده است تا یک دولت توتالیتر با قدرت مرکزی بنیادی سر کار آید. مجلس یازدهم معتقد است با دولت روحانی هیچ کاری نمی‌تواند بکند و به همین دلیل با دولت روحانی همراهی نمی‌کند اما بعید است بتواند کار خاصی هم علیه این دولت انجام دهد.

با این حساب چه نیازی هست که مجلس داشته باشیم؟

همین حرف یعنی طلب یک دولت توتالیتر و تعین‌گرایی در عمل. حتی در سیاست خارجی این روند به سمت نوعی نظامی‌گری هم می‌رود. من قبلا هم گفته بودم برخی مایلند در برابر ترامپ باید یک رییس‌جمهور نظامی داشته باشیم. الان جامعه تعین‌گرایی در عمل می‌خواهد و دولت روحانی هم اهل این حرف‌ها نیست. پیرتر و محافظه‌کارتر از این حرف‌هاست.

و نهایتا، این مجلس در حوزه فرهنگ چه کار می‌تواند بکند؟ فضا را می‌بندد یا باز می‌کند؟

من در این زمینه هم چیزی در عملکرد آتی این مجلس نمی‌بینم. همین وضعیت فعلی تا انتخابات ریاست‌جمهوری ادامه خواهد یافت.

اگر یک دولت همسو با مجلس به قدرت برسد، آیا مجلس همچنان خنثی خواهد بود؟

دولت آینده هرگز مثل این مجلس نخواهد بود. یک دولت جدی و علمی و تکنوکرات بر سر کار خواهد آمد. اگر دولت بعدی مثل همین مجلس باشد، فروپاشی اجتماعی رخ خواهد داد. ولی دولت بعدی از جنس مجلس یازدهم نخواهد بود و در کنار دولت توتالیتر و علمی و تکنوکرات بعدی، باز هم این مجلس منفعل خواهد بود و همه کارها را دولت پیش خواهد برد. در دوره بناپارت هم مجالسی به ‌شدت منفعل در برابر قدرت مرکزی وجود داشت. کارکرد این مجلس فقط این است که نقش کاتالیزور را در روی کار آمدن چنین دولتی ایفا کند وگرنه این مجلس هویتی ندارد که بخواهد دولت بنا کند.

ممکن است آقای قالیباف ریاست این مجلس را رها کند به امید ریاست‌جمهوری؟

اگر چنین کاری کند، فاتحه‌ قالیباف و مجلس با هم خوانده می‌شود! اگر قالیباف چنین کاری کند، وضع این مجلس بدتر هم خواهد شد. چنین قالیبافی یک قالیباف توتالیتر هم نخواهد بود. قالیباف اگر بخواهد مثل علی لاریجانی یک زندگی سیاسی موفق تمام ‌شده داشته باشد، باید در این مجلس بماند. اگر بخواهد یک شخصیت سیاسی در تاریخ این مملکت بماند، باید رییس مجلس یازدهم باقی بماند. قالیباف به لحاظ سنی و فکری در شرایطی است که در حال تبدیل شدن به یک سیاستمدار عملگراست. در همین مجلس هم نیروهای جوان علم‌گرا در برابر قالیباف عملگرا قرار خواهند گرفت. نشانه‌های چنین تقابلی هم تا حدی آشکار شده است از همین حالا. قالیباف نمی‌تواند یک رییس‌جمهور توتالیتر و علم‌گرا باشد. او بهتر است ریاست همین مجلس را رها نکند تا عمر سیاسی‌اش به شکل محترمانه‌ای پایان یابد.

___________________

بیشتر بخوانید:

*ابراهیم فیاض: دورهمی کثیف‌ترین برنامه از لحاظ اخلاقی است

*ابراهیم فیاض: حاکمیت چاره‌ای جز مواجهه نرم با مسئله حجاب ندارد

*فیاض: قالیباف می‌گفت رضاخان حزب‌اللهی‌‌ها هستم/ در سال ۱۴۰۰، نامزدی با ادبیات نظامی‌ رئیس‌جمهوری می‌شود

لینک کوتاه: asriran.com/0035mM

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: ابراهیم فیاض مجلس یازدهم انتخابات 1400 توتالیتاریسم نمایندگان این مجلس نمایندگان مجلس همین دلیل دولت توتالیتر تواند بکند بعد از انقلاب ابراهیم فیاض ریاست جمهوری روی کار آمدن دولت روحانی سیاست خارجی مجلس یازدهم محافظه کار رییس جمهور فضای سیاسی همین مجلس مجلس هم یک دولت

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۵۹۹۸۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مجلس یازدهم در نظارت ضعیف بود

به گزارش خبرنگار مهر، انتخابات مجلس شورای در برخی از حوزه‌های انتخابیه به دور دوم کشیده شده است. حوزه انتخابیه تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس یکی از حوزه‌هایی است که انتخابات در آن به دور دوم کشیده شده است. حسن خجسته یکی از نامزدهای راه یافته به دور دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه تهران است. با این نامزد انتخاباتی درباره مباحثی چون اولویت‌های مجلس آینده گفت‌وگو کردیم که متن آن به شرح زیر است:


مدت طولانی نیست که از انتخابات گذشته این دوره انتخاباتی داشتیم که در نوع خود خاص بود. اینکه این تعداد از نامزد به دور دوم راه پیدا کنند اولین بار است که اتفاق افتاد. با توجه به اینکه استاد حوزه رسانه هستید درباره فضایی که حول لیست شورای ائتلاف شکل گرفته آسیب شناسی داشته باشید؟

یکی از مشکلاتی که شورای ائتلاف برای بستن لیست داشت این بود که چطور از حضور برخی افرادی که در دوره قبل در لیست بودند مرخص شوند

از مدت قبل از انتخابات ۱۱ اسفند بحث بر این بود که شورای ائتلاف لیست مشترکی را تشکیل خواهد داد. با توجه به اینکه بنده در جلسات شورای ائتلاف تا حدی بودیم یعنی پشت صحنه با بچه‌های رسانه‌ای حضور داشتیم، یکی از آسیب‌ها و مشکلات و موانعی که شورای ائتلاف برای بستن لیست داشت این بود که چطور از حضور برخی افرادی که در دوره قبل در لیست بودند مرخص شوند. یکی از چالش‌ها این بود.

نام هم می‌بردند که یکسری از افراد که در مجلس برون داد و کارکردی نداشتند بهتر است حذف شوند و جای خود را به افرادی که کارآمد و پرتلاش‌تر هستند، بدهند. یکی از چالش‌ها این بود. یکی از مباحث ثابت در آن جلسه که ما شرکت می‌کردیم این مسئله بود. حتی خود آقای حداد را یکی دو هفته قبل از انتخابات زیارت کردیم این را به عنوان درگیری ذهنی به ما گفتند که از ۳۰ نفری که در تهران هستند، حتی ۳-۲ نفر نامزد نشدند، از ۲۷-۲۶ نفری که ماندند یکسری ریزش دارند و همین اتفاقاتی که عملاً رخ داد جلوگیری شود تا حاشیه کمتر شود.

بعد از اینکه لیست بسته شد ادعاهایی از برخی دوستان مطرح شد، تیم آقای زاکانی و تیم شهرداری لیست جداگانه به نام جبهه متحد دادند و مصاحبه معروف آقای حداد را تشبیه به چنار و پاجوش کردند. کلیه فضاهایی که ترسیم کردم را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ چرا مثل دوره قبل لیست شورای ائتلاف نتوانست ۳۰ نفر را راهی مجلس کند؟

به نظرم دو دلیل بزرگ وجود دارد. یکی بحث‌هایی که در فضای مجازی درباره آقای قالیباف وجود داشت و دومین دلیل تعداد بالای افرادی داوطلب حضور در لیست، در صورتی که اینها برای انتخاب افراد این دفعه سختگیری جدی داشتند یعنی شاید نزدیک به هزار و ۵۰۰-۴۰۰ نفر برای لیست ثبت نام کردند که در لیست ائتلاف باشند.

اینها دو مصاحبه گذاشتند، رزومه افراد را می‌گرفتند. در نتیجه انتخاب سخت بود. با اینکه این زحمت را داشتند سختگیری‌هایی علی الظاهر داشتند و چرا نتیجه مطلوب را نگرفتند؟ وقتی هزار و ۷۰۰ نفر یا هزار و خرده‌ای می‌خواهند در لیست باشند معنای خیلی خوبی دارد. آدم مناسب زیاد است. من همانجا حدس می‌زدم این‌همه آدم حضور دارند حتماً ۱۵-۱۰ لیست می‌شود چون همه در یک لیست جا نمی‌شدند.

وقتی تعداد زیادی هستند که خود را مناسب می‌دانند، چند لیست بودن عجیب نیست

هر کسی خود را مناسب می‌دانستند یا اینها هم مناسب می‌دانستند ولی سعی کردند انتخاب به نحوی باشد که بتوانند لیست دربیاورند. یک مورد این بود. این به نظرم خیلی خوب است برخلاف تصور این امیدوارکننده است که اینقدر آدم مناسب با این طیف فکری زیاد بود که نمی‌شد لیست بست. پس هر کسی در میدان آمده منطقاً نمی‌خواهد کنار برود. این چیز عجیبی نیست. پس لیست‌ها یک دلیل این بود و یک دلیل اینکه به هر حال در فضای مجازی بازتاب‌های زیادی این مسائل داشت و تأثیر زیادی داشت. یک دلیل عمده شاید این باشد که نشد آن چیزی که فکر می‌کردند صورت بگیرد.

مثل مصاحبه آقای حداد که ضریب پیدا کرد؟

این برای بعد بود. برای آقای حداد ضریب در گروه‌های خاصی بود ولی بحث‌های قبلی عمومی بود. بحث‌های مربوط به آقای قالیباف عمومی‌تر بود. اینکه حرف درست یا نادرست است بحث دیگری است. یک زمانی در آسانسور بودم، هماسیه شریفی دارم که فرد بازاری شریف و متدینی است که اظهار نگرانی کرد و گفت شاید ایشان اصلاً رأی نیاورد. نگران بود. منظورم تأثیر این کار بود. همچنین چیز عجیبی نیست وقتی تعداد زیادی هستند که خود را مناسب می‌دانند، چند لیست بودن عجیب نیست.

در مجموع این را طبیعی می‌دانید؟ در عین حال خوب هم می‌دانید؟

بله. مثبت ارزیابی می‌کنم. مردم به بلوغی رسیده‌اند و لیست اگر مطلوب آنها نباشد از لیست دیگری انتخاب می‌کنند. این به نظر من جالب و خوب بود. مردم از لیست آن کسی که فکر می‌کنند خوب است را انتخاب می‌کنند. شاید این بار قدری نسبت به تمام دوره‌ها متفاوت بود. این خوشحال کننده است.

مردم خوب سیاسی شدند، سیاست را خوب می‌شناسند، آدم‌ها را خوب می‌شناسند و بر اساس این امر رفتار می‌کنند.

پیش بینی می‌کردید ۱۴ نفر وارد مجلس شوند و ۱۶ نفر به دور دوم بروند؟

خیر. یعنی فکر نمی‌کردم این تعداد زیاد دور دوم بروند اما هر چه است مبارک است. این را پیش بینی نمی‌کردم.

سابقه کار پارلمان نداشتید چطور راضی شدید در لیست شورای ائتلاف بیایید؟

برخی از دوستان با من تماس گرفتند و مطالبی را عنوان کردند و فکر کردم خوب است که ثبت نام کنم. اگر تماس نمی‌گرفتند در فکر این نبودم چون گرفتاری‌های خود را داشتم. به این دلیل من وارد شدم.

افرادی از دل شورای ائتلاف با شما تماس گرفتند؟

بله.

گفتند شما را برای چه بخشی از مجلس دوازدهم می‌خواستند؟

بیشتر بحث فرهنگی مطرح بود. اینکه بتوانم یا نتوانم موضوع دیگری است ولی بیشتر آن چیزی که آنها می‌گفتند بحث فرهنگی بود.

با توجه به نسبت جنابعالی خود شما ترس نداشتید حضور شما باعث شود شائبه‌هایی درباره لیست ایجاد شود؟

خیر. زندگی خود را می‌کنیم. به عنوان یک کنشگر خود را عرضه کردیم.

مجلس یازدهم با شعار انقلابی گری و شفافیت به پیروزی رسید، فکر می‌کنید مجلس یازدهم در تحقق اهداف خود چقدر محقق بود؟

ضعف مجلس یازدهم در نظارت بود

ارزیابی مجلس به یک معنا سخت است. مجلس اگر خیلی خوب باشد می‌تواند ریل گذاری کند، قانون بگذارد اما شاید ضعف مجلس در نظارت باشد. یعنی اگر قانونی گذاشته شود باید اجرا شود. به نظرم ضعف در نظارت بود، اگر این ضعف را برطرف می‌کرد مجلس خوبی بود. یکی دو بار نیز تلاش کرد چنین اقدامی کند ولی شاید تاکنون نکردند و سازوکار این را نداشتند و به نظر من ضعف مجلس در این بود والا قوانینی که گذاشت قوانین خوبی بود. منتهی برای اجرا باید فکری می‌کردند.

چه حوزه‌ای بیشترضعف داشتند؟

وقتی می‌گوئیم نظارت به طور کلی و عمومی است یعنی حیثیت مجلس قانون است و باید از حیثیت خود دفاع کند. مثلاً اگر اجاره منازل خالی درست یا نادرست، باید نظارت می‌شد. اگر قانون خوبی است باید نظارت شود، وزارت اقتصاد آمادگی اجرا داشت. این وهن مجلس است که قانون تصویب کند و آمادگی نباشد که اجرا شود! این از ضعف‌های جدی مجلس بود.

مجلس و دولت به لحاظ گفتمانی هم راستا بودند و برچسب انقلابی روی دو نهاد بود شاید مجلس نخواست پیگیری کند. این به نفع دولت، مجلس و مردم بود. ربطی ندارد چون انقلابی است این پیگیری‌ها نباشد. به نظرم این ضعف است و آسیب هم می‌زند. اگر در این زمینه مجلس ملاحظه داشت این‌طور نمی‌شد.

با توجه به اینکه بیان کردید با هدف کار فرهنگی و سازو برگ بخشیدن به بحث فرهنگی قصد مجلس کردید یا با این نیت که با شما وارد رایزنی شدند تا در لیست شورای ائتلاف قرار بگیرید، مهم‌ترین معضل را در حوزه فرهنگی چه می‌دانید؟

من چند مورد را بااهمیت می دانم. آقای اسماعیلی که می‌خواست وزیر شود من ایشان را می‌شناختم، فرد شریف و فهیمی است. پیشنهاد کردم که خوب است وزارت ارشاد را وزارت برنامه ریزی و توسعه فرهنگی کنید. به اسم کار ندارم. من هم درگیر این حوزه‌ها در سال‌های متمادی هستم. انگار وزارت ارشاد به یک دلایل تاریخی بیشتر وزارت نظارت بر فرهنگ است تا توسعه فرهنگی! نظارت شانی از شئون مدیریت است.

در بحث‌های مدیریت گاهی می‌گویند برای مدیر چند وظیفه مهم است. برنامه ریزی، سازماندهی، کنترل و اجرا از موارد مهم است که همه جا بیان می‌کنند. از ابتدای خط تا انتهای خط کنترل داریم. برخی از متخصصین مدیریت می‌گویند اگر مدیر قرار باشد از این ۴ مورد یکی را انجام دهد از طریق نظارت می‌تواند سه مورد دیگر را نیز پیش ببرد.

اینقدر اهمیت دارد! می‌خواهم بگویم نظارت مهم است ولی چگونه نظارت کنیم بحث‌های بعدی است. وزارت ارشاد بیشتر وزارت نظارت فرهنگی است. برای این کار گفتن این امر ساده است و این سبب می‌شود اگر این را در نظر بگیریم موجب می‌شود منابع ما طور دیگری تقسیم شود. سازمان‌های فرهنگی ما منابعی می گرند و هزینه می‌کنند. من می گویم اینها اقدام است، اقداماتی انجام می‌دهند. نمی‌دانیم خوب یا بد است. چرا که در برنامه نیست مثلاً چرا باید این کار را انجام دهیم. هدفی در برنامه داریم که با این کار بدان دست می‌یابیم. ممکن است ۳-۲ سال مجبور باشید سرمایه گذاری کنید.

اولین چیزی که اهمیت دارد این است که کشور باید فرماندهی فرهنگی داشته باشد، مثل فرماندهی اقتصادی! اگر این باشد خیلی از این مسائل شکل دیگری حل می‌شود. پس این مسئله مهمی است.

مسئله دیگری که به نظرم غفلت بزرگی در آن است. کسی مقصر نیست. در ایران روال تاریخی وجود داشته که در وزارت مخابرات قدیم بود. منتهی در ارتباطات جدید اسم این عوض شده و وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات شده است. الان هم همان تفکر وجود دارد. همیشه وزرای جدید تحصیل کرده‌های مخابرات، یا تحصیل کرده‌های برق هستند چراکه رد ایران اینترنت و فضای مجازی فنی فهم شده است. مثل ارتباطات جدید است. ارتباطات قدیم مهندس مخابرات می‌خواست تصویر و صدا را از تهران به بندرعباس بفرستد، مهندس مخابرات می‌گفت فرستنده با چه قدرتی باشد و الگو را برای شما می‌کشید و ضرب و تقسیم می‌کرد تا این اتفاق بیفتد.

اینکه کجا رله بگذاریم و کجا تجهیز کنیم و غیره مهندس می‌گفت والیکن ارتباطات جدید بخش فنی دارد و مهم است اما مهندسین قبلی به محتوا کار نداشتند و فقط مسئولیت پخش را برعهده داشتند که این صدا و تصویر به کجا برسد اما ارتباطات جدید آش با جاش است.

یعنی محتوا و زیرساخت‌ها با هم است. ما این را نداریم. اگر نگاه اجتماعی داشته باشیم رگولات های ما عملی می‌شود. الان رگولات های ما صفر یک عمل می‌کنند. ما از مهندس فنی توقع نداریم این چیزها را بداند و قرار است جنبه‌های فنی را خوب پیش ببرد. نباید توقع داشت کار دیگری کند. منتهی این سبب می‌شود شما نتوانید بایستگی لازم را فراهم کنید چرا که نگاه به این جنبه فنی دارد. در رگولاتوری عالم ۴ اصل وجود دارد. یکی دولت مسئول، یکی مخاطب یا کاربر مسئول و دیگری رسانه مسئول است. یکی از کارهای دولت حمایت از رسانه و حمایت از مخاطب یا کاربر است. مخاطب و کاربر در مقابل رسانه‌ها بی دفاع هستند.

محتوای خوب نیاز به قانون دارد. این سبب شده به جنبه‌های اجتماعی در تصمیمات توجه نکنید مثلاً می‌خواهند اینستاگرام را فیلتر کنند، اینکه فیلتر شود یا نشود را کار ندارم جنبه مهمی که کمتر بدان توجه شده این است که ذی نفعان چطور می‌شوند؟ نمی‌توان ذی نفعان را نادیده گرفت. مثل اینکه شما بازاری درست می‌کنید و افرادی سرمایه گذاری می‌کنند و مشتری جمع می‌کنند و شما شبانه در بازار را می‌بندید. اینجا سرمایه گذاری کردند و با امکانات و حمایت همین حکومت بوده است، چرا این را تعطیل می‌کنید؟ نمی گویم این را نبندید ولی قاعده را باید رعایت کنید. ما مسئله را فنی می‌بینیم یعنی صفر و یکی، نگاه می‌کنیم. ممکن است افراط باشد که اصلاً نباید ببندید. این مدل هم وجود دارد. در همه دنیا هم وجود دارد. هیچ چیزی مثل توئیتر اکانت ترامپ را محدود نکرده است. چرا اکانت ترامپ را بستند؟ چون مملکت شوخی بردار نیست. ترامپ وضعیت امنیتی برای آمریکا پیدا کرد. در این صورت ترامپ هم باشد می‌بندند. در عالم رسانه این جدی است منتهی ما باید این را در نظر داشته باشیم که ذی نفعان را نمی‌توانیم ندید بگیریم و مهم نباشند.

یعنی افرادی طبق قاعده بسته شوند که از خط قرمز رد می‌شوند، نه اینکه یک جا یک پلتفرم بسته شوند.
بله. ممکن است شما همه را ببندید و این ایرادی ندارد اگر لازم است بسته شود این کار را بکنید، ولی توجه داشته باشید این ذی نفعان را نباید نادیده گرفت. اینکه چطور باید انجام شود بحث‌های اجرایی است. این یکی از معضلات ما است و آسیب فرهنگی هم دارد.

حکمرانی اینترنتی در دنیا سخت است چراکه ۳ ذی نفع پرقدرت دارد که یکی کاربران هستند. این کاربران می‌خواهند اینترنت به صورت مطلق به روی آنها باز باشد. اولین مشکل حوزه حکمرانی اینترنت این است که همه افراد می‌خواهند این برای آنها به صورت مطلق باز باشد. منتهی این کاربران وقتی ما می‌شوند یعنی مای اجتماعی می‌شود فرق می‌کند. پدر، مادر، معلم، رئیس سازمان و غیره است و دغدغه‌های خاص خود را دارند.

رئیس سازمان دغدغه نشت اطلاعات را دارد، انجا می‌گویند کنترل شود. اینکه چطور و چقدر کنترل شود را کار ندارم. یک ذی نفع سومی هم وجود دارد. کسانی که در بستر اینترنت خدمات می‌دهند. در ایران تمام کسانی که در بستر اینترنت خدمات می‌دهند مثلاً یوتیوب که خدماتی می‌دهد یا کسی که کار خدمات حتی ماشین ارائه می‌دهد. این افراد می‌خواهند این بستر برای آنها به صورت مطلق باز باشد. آنها می‌خواهند اینترنت باز باشد و این مؤسسات هم در باز بودن کامل اینترنت منفعت دارند. چه کسی تصمیم گیر است؟ مای اجتماعی تصمیم گیر است. این تصمیم سختی است. سیاستی اتخاذ کند که منافع دو طرف را بتواند تأمین کند.

به همین دلیل مخابرات اگر می‌بندد به برخی فرجه‌هایی می‌دهد. این همان است. یعنی به راحتی نمی‌توان بست چون من‌ها ذی نفع پرقدرتی هستند که می‌خواهد فضا باز باشد. می‌خواهم سختی کار را بیان کنم. در همه دنیا این سختی جدی است. پس این اینترنت و ارتباطات جدید را بگوییم اجتماعی-فنی هستند اما بیشتر فنی است. شاید این از معضلاتی است که باید برای آن فکر کنیم و راه حلی برای آن پیدا کنیم یعنی نمی‌توان با نگاه صفر و یک اینترنت را اداره کرد. حتی از اینترنت بیرون بیاییم یک زمانی دیدم گوسفند را می‌فروختند و این را ممنوع کردند.

من در جلسه‌ای گفتم چرا این را ممنوع می‌کنید؟ این فرد برای کالای مملکت مشتری پیدا کرده است. به جای ممنوعیت کمک کنید تا این بتواند صادرات کند. منتهی نه اینکه کمبود پیدا می‌شد، بعد تشویق کنند و سرمایه گذاری کنند. ممکن است حرف من را برخی نپسندند ولی این سرمایه گذاری و رونق صادرات است.

لازم نیست تا کمبود ایجاد می‌شود تعطیل کنید. به جای این تشویق کنند و سرمایه گذاری کنند. ممکن است سه ماه کم باشد، در نهایت ماه چهارم درست می‌شود. به هر حال تولیدکننده می‌داند بازار خارجی دارد. می‌خواهم بگویم این‌طور باید نگاه کرد. حوزه فرهنگ هم همینطور است. اگر در این حوزه یک فرماندهی فرهنگی درست کنیم که برنامه‌های کلان فرهنگی داشته باشد و همه سازمان‌های فرهنگی وظیفه خود را اجرا کنند.

با این فرماندهی فرهنگی، نهادسازی جدید شکل می‌گیرد؟

خیر. در وزارت ارشاد مسئول برنامه ریزی و توسعه فرهنگی باشد، لازم نیست نهادسازی جدید صورت گیرد. علاوه بر نظارت عاملیت هم داشته باشد. نظارت جزو شئون عادی مدیریت است. این سبب می‌شود این‌طور عمل نکنیم و منابع ما هدر نرود و به منفعتی برسیم.

شما در حوزه فرهنگی اولویت این را می‌دانید که مجلس جوری ریل گذاری و قانون گذاری کند که نهادهای فرهنگی علاوه بر بعد نظارتی قدری عاملیت داشته باشند و به حوزه فرهنگی ورود کنند و از بعد صرفاً نظارتی خارج شوند.

باید برای کشور برنامه درازمدت فرهنگی داشته باشند و بر اساس این برنامه درازمدت فرهنگی کار پیش برود. الان این‌طور نیست.

یک نقدی که وجود دارد این است که مجلس در خیلی از حوزه‌ها از جمله حوزه فرهنگی بخواهد قانونی که وضع کند باید ذیل شورای عالی باشد. مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی بخواهید در خیلی از این حوزه‌ها ورود کنید اولاً باید ببینید در شورای عالی انقلاب فرهنگی چه گذشته است و چه قوانینی مصوب شده که ذیل آن بخواهید قوانین را مصوب کنید. این سختی کار را برای شما مضاعف می‌کند. این یک مانع نیست؟

خیر. این مانعی ندارد. شورای انقلاب فرهنگی وظیفه‌ای دارد. این مانعی ندارد که قوانینی مصوب کند. حتی ممکن است شورای عالی انقلاب فرهنگی یک چیزهایی تصویب کرده باشد اما الان کفایت کار را نمی‌کند. این چیز عجیبی نیست. حوزه فرهنگ حوزه متحولی است.

می‌خواهم بگویم اتفاقاً همین جا جای بحث است. این قانون درست است اما الان … همه سازمان‌های فرهنگی ما در دوره سازگاری با محیط هستند یعنی تحولات محیط را سازگار خود نکنند ناکارآمد تر می‌شوند، تقریباً ممکن است هیچ کارایی نداشته باشند و به نسبت منابعی که استفاده می‌کنند کارآمدی آنها اندک می‌شود.

مجلس چطور می‌خواهد به این ورود کند که مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی را با مقتضیات همسو کند؟

اینها مسائل جاری است. مهم نیست. یعنی شورای انقلاب فرهنگی دشمن شما یا انقلاب نیست.

این همسوسازی چطور اتفاق می‌افتد؟ عاملیت مجلس چطور اینجا به معرض نمایش گذاشته می‌شود؟

بالاخره اینها ممکن است زمینه بحث‌های اصلی همین چیزها باشد که باید این کار را عمل کنند. حتی همین که وزارت ارشاد وزارت فلان شود یک دیدگاهی است و به ما ممکن است یک راه حلی بدهد که بتوانیم در آن چهارچوب کنش جدیدی انجام دهیم. من می‌خواهم بگویم وقتی می‌گوئیم وزارت ارشاد یا شورای انقلاب فرهنگی مسائلی است که باید برای آن راه حل پیدا کرد و همیشه راه حل برای آن فراوان است. این‌طور نیست که راه حل وجود نداشته باشد. دلیل این است که می‌خواهند کار پیش برود. برای مملکت منفعت داشته باشد.

راه حل قانونی ندارد که ارتباط و نسبت بین مجلس و نهادهای بالادستی را تسهیل کند؟

شورای انقلاب فرهنگی نهاد بالادستی مجلس نیست. شورا نهاد قانون گذار است.

بالادست از این منظر می گویم که مجلس نمی‌تواند قانونی مصوب کند که خلاف مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی باشد.

قرار نیست خلاف آن چیزی تصویب کنم، من می گویم اصلاً نیست! من می گویم برنامه کلان فرهنگی نیست که خلاف آن باشد. چیزی وجود ندارد. سیاست‌هایی داریم که غالباً شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوب کرده و سیاست داریم، برنامه نداریم. آن سیاست جای خود است. سیاست ممکن است اصلاح شود. بخشی که باید تبدیل به برنامه شود وجود ندارد و شما نمی‌توانید از این بهره ببرید. برای همین شاید این از معضلات حوزه فرهنگی باشد که بالاخره یک فرماندهی واحدی نداریم ضمن اینکه انقلاب ما انقلاب فرهنگی بود. باید در این جهت دست باز داشته باشیم و اتفاقاً پایگاه‌های ما در دنیا پایگاه‌های فرهنگی است.

نفوذ هم عمدتاً نفوذ فرهنگی است؟

بله. منتهی باید قاعده خود را رعایت کند. این رعایت نشده و نمی‌شود. فرصتی برای مجلس است که از این ظرفیت استفاده شود.

به عنوان بحث پایانی نقش مجلس در ایجاد این فرماندهی واحد چیست؟

اگر این تعریف من قبول باشد، ارشاد از خدا می‌خواهد که یک نقش جدید برای توسعه داشته باشد. اینجا هم مجلس می‌تواند کمک کند و از منظر جدیدی به فعالیت‌های فرهنگی نگاه می‌کند. سازمان گوناگون فرهنگی داریم مثلاً سازمان تبلیغات و صداوسیما و غیره هستند. یک خاطره بازگو کنم که برنامه ریزی سازمان صداوسیما بودم، یک شورای سلامت داشتیم و پزشکان بودند. گفتیم برای شورای سلامت یک برنامه ریزی کنیم که این شورا چه کار کند تا از ظرفیت پزشکان استفاده کند. یک شعار محوری یا هدف استراتژیک مطرح کردیم.

در بحث و گفتگو و شناختی که از محیط دارند همان شرایطی که وجود دارد رعایت شود. آقای قاضی زاده، وزیر وقت، یک روز تشریف آوردند و خیلی خوشحال شدند. ضمن اینکه من به آقای قاضی زاده گفتم اگر شما کمک کنید می‌توانیم دو سه سال دیگر روی میز سازمان بهداشت جهانی عدد و رقمی بگذارید که تعجب کنند چون صداوسیما ظرفیت‌های فوق العاده ای دارد و مورد اعتماد مردم است و می‌تواند به شما کمک کند تا آن حفره‌هایی که موجب می‌شود بیماری‌های گوناگون مخصوصاً غیرمسری افزایش یابد به کمک این ظرفیت پیش برود. بخش خیلی خوبی نیز صورت گرفت. همه از این استقبال می‌کنند. چون فرض اولیه دارد که همه می‌خواهند خوب کار کنند. در کار بعداً نمی‌توانند یا دچار مشکلاتی می‌شود ولی وقتی می آیند می‌خواهند خوب کار کنند. مگر استثنا باشد که کسی قصد خیلی خوبی نداشته باشد. می‌خواهم بگویم همه چیز آماده است برای اینکه از این ظرفیت خوب استفاده شود.

کد خبر 6072232 هادی رضایی

دیگر خبرها

  • ضرب‌الاجل قالیباف به دولت ربطی به کرسی ریاست در مجلس دوازدهم دارد؟
  • مجلس یازدهم در نظارت ضعیف بود
  • مجلس آینده نقاط قوت مجلس یازدهم را تقویت کند
  • لزوم راه‌اندازی خط راه‌آهن جدید ایران و ترکیه از طریق تبریز
  • چرا تمدن‌ها با گذشت زمان شکننده‌تر می‌شوند؟ (+عکس)
  • امیدواریم مجلس یازدهم یکی دو لایحه مهم را قبل از رفتن تصویب کند/ هیچ تنشی میان دولت و مجلس نیست
  • اعضای کابینه سیزدهم در حاشیه جلسه دولت چه گفتند؟
  • اعمال حق تأهل در حقوق کارگران به میزان ۵۰۰ هزار تومان
  • لاپید: اگر کابینه نتانیاهو برکنار نشود قیمت‌ها همچنان افزایش می‌یابد
  • لحظه به لحظه از صحن علنی مجلس / لایحه برنامه هفتم پیشرفت اصلاح شد