افتتاح گنجینه داوود رشیدی در موزه سینما
تاریخ انتشار: ۲۴ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۶۲۵۷۵۷
گنجینه زنده یاد «داوود رشیدی» در آستانه سالروز تولد این هنرمند در موزه سینما افتتاح شد.
به گزارش ایمنا و به نقل از روابط عمومی موزه سینما، در آستانه سالروز تولد زنده یاد داوود رشیدی گنجینه این هنرمند با حضور خانواده وی در موزه سینمای ایران رونمایی شد.
جوایز، اسناد، مدارک، یادگاریها، وسایل شخصی و … توسط همسر این هنرمند، احترام برومند به موزه سینمای ایران اهدا شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گزیدهای از اقلام اهدا شده آن مرحوم به شرح زیر است:
تندیس خانه سینما، تندیس بیست و پنجمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر، تندیس و کارت چهرههای ماندگار از صدا و سیما، گواهینامه درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، یادمان پانزدهمین جشن خانه سینما، تندیس دهمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمایی، لوح دیپلم افتخار از سازمان میراث، مدال عبدالحسین نوشین، کتاب «کاپیتن قراگز» از آثار ترجمه شده داوود رشیدی و جلال ستاری، تندیس چوبی بزرگداشت هنرمند داوود رشیدی در فرهنگسرای استاد شهریار، کارت خانه سینما (انجمن بازیگران)، لوح بزرگداشت در سی امین جشنواره بینالمللی فیلم فجر، کارت انجمن تهیه کنندگان مستقل سینمای ایران، کارت عضویت طلایی انجمن بازیگران سینمای ایران، حکم استخدامی داوود رشیدی در سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران در سال ۱۳۵۲، تمبر اختصاصی داوود رشیدی، کارت دعوت پنجاهمین سالگرد اجرای نمایش چشم به راه گودو.
همچنین قرارداد فیلمهایی همچون «کمالالملک» در سال ۱۳۶۲، «هزار دستان» در سال ۱۳۶۴، «گل پامچال» در سال ۱۳۶۴، نامه داوود رشیدی به پدرش، نامه داوود رشیدی به دخترش لیلی، نامه داوود رشیدی به همسرش احترام برومند، گواهینامه ۶ ساله ابتدایی همراه با عکس در ۱۳۲۶، کارنامه کلاس چهارم دبستان همچنین مجموعهای از وسایل شخصی وی شامل انگشتر عقیق، خودنویس، عینک طبی، ساعت مچی و … از دیگر یادگاریهای اهدا شدهای است که در ویترین وی قرار گرفته است.
داوود رشیدی در سال ١٣٣٥ در آکادمی ژنو در رشته کارگردانی و بازیگری تئاتر تحصیل کرد و هم زمان در دانشگاه ژنو در رشته علوم سیاسی نیز درس خواند و از همان زمان به طور مستمر با گروههای حرفهای به عنوان بازیگر و کارگردان در ژنو کار کرده بود. وی در سال ١٣٣٨ از آکادمی ژنو در رشته کارگردانی و بازیگری فارغالتحصیل شد و در سال ۱۳۴۱ مدرک کارشناسی علوم سیاسی گرفت.
این بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون ایران ۲۵ تیر سال ۱۳۱۲ در تهران متولد و در ۵ شهریور ۱۳۹۵ چشم از جهان فروبست.
کد خبر 433655منبع: ایمنا
کلیدواژه: موزه سینما ایران موزه سینما داوود رشیدی سینما سینما ایران شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق داوود رشیدی سینمای ایران موزه سینما
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۶۲۵۷۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سینما به روایت «آپاراتچی»
ایسنا/اصفهان «آپاراتچی» روایت زندگی جلیل، مردی جوان و ساده است که سواد نوشتن ندارد، اما شور دارد و عاشق سینماست.
فیلم «آپاراتچی» ساختۀ قربانعلی طاهرفر، یکی از فیلمهای در حال اکران اصفهان است که گیشۀ سینمای ساحل نشان میدهد با استقبال اندکی مواجه شده است، من نیز این فیلم ۹۴دقیقهای را بهتنهایی در سالن عالیقاپو نگاه کردم و وضعیت سالن، یعنی صندلیهای خالی، این موضوع را تأیید میکرد. اما جای سؤال دارد که آیا تماشای «آپاراتچی»، محصول سال ۱۴۰۲ که در چهلودومین جشنوارۀ فیلم فجر به نمایش درآمد، وقت تلفکردن است؟!
اگر عاشق «سینما» باشید، «آپاراتچی» به یک بار دیدنش (و اگر عاشقتر باشید، به چند بار دیدنش!) میارزد؛ آن هم در مقایسه با بسیاری از فیلمهای پرهیاهو و با بازیگران دهانپرکن، اما بیکیفیت که طرفدار هم زیاد دارند. «آپاراتچی» روایت زندگی جلیل است که عاشق سینماست و برای ساختن فیلمی بلند و سینمایی حاضر است هر کاری بکند. او وقتی دیگران معنی کارهایش را نمیفهمند به آنها میگوید، تا حالا عاشق شدی؟! من عاشق سینما هستم!
اتفاقات این اثر که در جشنوارۀ فجر سال گذشته به دریافت جایزۀ ویژۀ داوران برای «نگاه نو» موفق شد، در روزگار نزدیک به پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ و سالهای نخست جنگ ایران و عراق بازمیگردد. جلیل نقاش ساختمان است که روی بوم هم هنرش را به رخ میکشد و مخصوصاً پرتره شهدای عزیزمان را در جنگ ایران و عراق تصویر میکند و به دل خانوادههایشان تسلایی کوچک میبخشد. همین جلیل که عشق بیوحدومرزی به سینما دارد و همواره خود را در جشنوارههای فیلم تصور میکند که جوایزی نفیس به دستش میدهند، قصد دارد فیلمی بلند و زندگینامهای بسازد.
فیلم جلیل دربارۀ شخصیتی به اسم نوری است. نوری در فیلم قاضی سختگیری معرفی میشود. همه مردم از جمله جلیل و همسر و پدر پیرش که در یک خانه زندگی میکنند، بدگویی از این قاضی به روزمرهشان تبدیل شده است. همه معتقدند که نوری دارد جان جوانان وطن را با قضاوتهای نادرستش پایمال میکند. اما در همان ابتدای فیلم، وضعیت نوری دستکم در چشم برخی از مردم، از جمله همین جلیل داستان، دگرگون میشود. و وقتی نوری یعنی قاضی بدنام به دنبال اتفاقاتی شهید میشود، تصمیم میگیرد فیلمی از او بسازد و نامش هم بگذارد: «نوری در تاریکی».
اما فیلمساختن در زمانۀ جلیل آسان نیست. پدرش با او مخالفت جدی دارد و سینما را هنری تهی میداند که یک مشت آدم فاسد و بیدین دور هم جمع میشوند تا بقیۀ مردم را هم با ساختههایشان بیبندوبار کنند! همین نگاه پدر جلیل، طنز تلخی را به اثر بخشیده است. از طرفی، جلیل را وزارت ارشاد وقت جدی نمیگیرد و حاضر به حمایت از او نیست.
فیلم هیچ حامی معنوی و پشتیبان مادی ندارد. خانواده شهید نوری هم با مخالفتها یا خواستههای خود به نوعی دیگر مانعی بر سر راه فیلمسازی جلیل شیفته و خیالپرداز هستند. حالا در ادامه باید دید سرنوشت این فیلم به کجا ختم میشود و اگر روی پرده برود، محبوب مردم خواهد شد، چنانکه جلیل در رؤیا میبیند؟!
فیلمسازی در میانۀ انقلاب و جنگ
فیلم «آپاراتچی» در حد خود و تا جایی که توان گشودن بال و پر داشته است، داستان بغرنج سینمای ما و البته شیرینیهای آن و شوریدگیهای آدمهایش را بازتاب میدهد. سینمای کشورمان از ۱۳۵۷ شمسی بهبعد که هنرمندانی نامدار در آن افتخار آفریدند و از این قاب رنگی و اسرارآمیز ما را به جهانیان نشان دادند یا هرکس دیگری که به توان و سلیقه خود آثاری در آن تولید کرده است، آغازش داستانی پیچیده دارد.
سینمای ایران بعد از ۱۳۵۷ شمسی، در میانۀ انقلاب و جنگی زودهنگام پا گرفت و همواره موانع پرشماری از جنبههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بر سر راهش بود. اما سینما زنده ماند، گاهی نیمهجان شد و گاهی جان تازه گرفت، اما هرچه بود و نبود به پیش رفت و نشان داد که این دنیای شگفتانگیز و پرقدرت شاید سر خم کند و در برخی سالیان منزوی شود، اما از میان نمیرود. سینمای ایران همواره عاشقان خودش را داشته است که برای سربلندی این گوشه پهناور از هنر معاصر ایرانزمین کوشیدهاند.
به جز اینکه به «آپارتچی» میتوان نگاهی تاریخی داشت که در آن مقطع، خاص ایرانمان است، این فیلم به رابطۀ پویایی اقتصاد و هنر نیز نگاه خوبی دارد. جلیل و گروه کوچکش یک مانع جدی بر سر راه فیلمسازیشان دارند و آن هم نداشتن پول کافی و امکانات مادی بهدردبخور است.
این مسئلۀ جدی است. هیچ هنرمندی در هیچ کجای دنیا نمیتواند با شکم خالی و زندگیای که تمامش دغدغه نان باشد، هنری ماندگار به جهان تقدیم کند. گامبرداشتن در چنین مسیری ازجانگذشتگیها میخواهد. اگر در تاریخ هنر درنگ کنیم، آثار پراعجازی که هنوز ماندگارند و ما را انگشتبهدهان میکنند، یا هنرمندش از خانوادهای ثروتمند برخاسته یا نهاد دولتی یا غیردولتی، آن هنرمند را حمایت مالی کرده و دنیایی امن برایش فراهم ساخته است. مردی مثل جلیل که برای فیلمسازی و نمایش استعداد هنری خود به فروختن فرش دستباف همسرش محتاج است، فرشی که میتوانست زیرپای آن دو و پدر و بچههایشان باشد، چه سرنوشتی در سینما خواهد یافت؟
انتهای پیام