پیش بینی کیهان درباره بازگشت احمدی نژاد به قدرت
تاریخ انتشار: ۲۶ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۶۴۸۱۸۴
افراطیون مدعی اصلاحطلبی پس از هفت سال ایراد خسارتهای پیاپی به زندگی مردم، رویای تکرار انتخابات خرداد ۷۶ را در سال ۱۴۰۰ میبینند.
کیهان نوشت: روزنامه زنجیرهای آرمان در نوشتهای با عنوان «تکرار ۲ خرداد، ۷۶ در ۱۴۰۰» نوشت: یکسال تا پایان دولت یازدهم و جلوس حسن روحانی بر کرسی ریاستجمهوری باقی مانده است، به همین دلیل، گمانهزنیها درباره رئیسجمهور سیزدهم از هماکنون در جریان است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از سوی دیگر همگان شاهد بودند از انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۴ جریان اصلاحات برای معرفی کاندیدا مانعی در مقابل نداشت، اما مهم آن بود که این کاندیداها هر یک به دلیلی از سوی شورای نگهبان از لیست کاندیداها حذف میشدند، حتی آیتا... هاشمیرفسنجانی با آن سبقه مدیریتی مشهود نتوانست در سال ۹۲ جواز حضور در انتخابات بهعنوان کاندیدا را دریافت کند؛ بنابراین سادهانگاری است اگر تصور شود کاندیداهای جریان اصلاحات همانند سال ۷۶ میتوانند در عرصه حضور داشته باشند.
اصلاحطلبان قائل به حذف و کنار رفتن از عرصه نیستند چراکه در انتخابات ۱۳۷۶ مشابه شرایط فعلی را تجربه کرده بودند، بدین شکل که تلاش زیادی صورت گرفت تا به جامعه چنین القا شود ناطق نوری گزینه اصلح و موردتایید است، اما در نهایت رای مردم به نام کاندیدای رقیب او به صندوق ریخته شد. تکرار ۲ خرداد ۷۶ در سال ۱۴۰۰ مستلزم معرفی کاندیداهایی از سوی اصلاحطلبان است که به تایید شورای نگهبان برسد.
اصلاحطلبان با درک برنامه رقیب برای حذف پلهبهپله آنها از کرسیهای تاثیرگذار در اصلاح کشور برنامهای برای تحریم یا عدم معرفی کاندیدا برای انتخابات ۱۴۰۰ ندارند و حتی برخی از آنها تاکید دارند که برخلاف سالهای ۹۲ و ۹۶ که از حسن روحانی به عنوان چهره اصولگرای اعتدالی حمایت کردند قصد ائتلاف با جریانی را ندارند و بهطور مسلم کاندیداهای آنها دارای شناسنامه اصلاحطلبی خواهد بود.
آرزو اندیشی و روحیه درمانی این روزنامه در حالی است که اولاً طیف موسوم به چپ (که خاتمی نامزد آن بود) در سال ۷۶ خود را منتقد وضع موجود و دولت مستقر جا زده بود؛ هر چند که پنهانی با کارگزاران به ائتلاف رسیده بود.
اما امروز مردم کارکرد پرخسارت طیف ائتلافی مذکور در دولت و مجلس دهم را به وضوح مشاهده کردهاند و اتفاقاً بخش عمدهای از مصائبی را که بر سرشان آمده زیر سر «تکرار»های مشخص خاتمی میدانند.
ثانیاً طیف یاد شده در سال ۹۲ محمدرضا عارف و در سال ۹۶ جهانگیری را درون گود رقابت داشتند، اما هر دو بار طبق نظرسنجیها یقین کردند نامزد آنها ۸ تا ۱۰ درصد رأی بیشتر ندارد. این واقعیت در انتخابات مجلس، به واسطه بیاعتنایی مردم به نامزدهای اصلاحطلبان به ویژه در تهران کاملاً خودنمایی کرد.
با این اوصاف میتوان گفت انتخابات ۱۴۰۰، نه شبیه انتخابات ۷۶ بلکه شبیه انتخابات ۸۴ است.
منبع: فرارو
کلیدواژه: احمدی نژاد اصولگرایان روزنامه کیهان اصلاح طلبان اصلاح طلبان کاندیدا ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۶۴۸۱۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاحطلب میدانند
عباس عبدی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: ماجرا این است که آقای مهدی نصیری اعلام کرده که برای یک سفر خانوادگی مدتی را عازم کانادا شده است.
وی در چند سال اخیر مواضع به نسبت رادیکالی علیه ساختار موجود داشت و آشکارا هم بیان و تبلیغ میکرد. اتفاقا مواضعی که داشت بخش اصلی اصلاحطلبان با آن همراهی نمیکردند، هر چند از این نظر که وی منسوب به جناح اصولگرا بود و این حرفها را میزد، غیرمنتظره نیست که برخی اصلاحطلبان هم مثل اغلب مردم استقبال میکردند، چون این مواضع از سوی خود اصولگرایان یا منشعبین آنان زده میشد، ولی آقای نصیری هیچ نسبتی با اصلاحطلبی به عنوان یک مجموعهای با پیشینهای فکری و سیاسی نداشت و هنوز هم به لحاظ مبانی فکری به مجموعه اصولگرایان نزدیکتر است.
البته این فقدان نسبت را نه به عنوان نقطه قوت ایشان میگویم و نه به عنوان نقطه ضعف، بلکه یک واقعیت است. ایشان تا زمانی که ایران بودند مواضع رادیکال خود را اظهار میکردند، مواضعی که اگر یک نفر از اصلاحطلبان اندکی از آن مواضع را میگرفت، در چشم بههم زدنی بازداشت و بازجویی میشد و جایش در زندان بود.
اتفاقا بهترین دلیلی که وی منسوب به اصلاحطلبان نیست، همین مصونیت سیاسی و قضایی ناگفته و نانوشتهای است که در عمل، مجموعه اصولگرایان از آن بهرهمندند.
البته آقای نصیری ارتباطات گوناگونی داشت، با اصلاحطلبان هم نشست و برخاست داشت، همچنان که با دیگران داشت، ولی هیچگاه به عنوان یک فعال اصلاحطلب نه خودش را معرفی میکرد و نه کسی به چنین صفتی او را میشناخت. شاید هم سعی میشد که با چند تن دیگر از دوستان خودشان، جریانی به جز اصلاحطلبان و اصولگرایان راه بیندازند که نمیدانم چرا نشد یا شاید هم از ابتدا در پی آن نبودند.
حالا و پس از طرح رویکردی سیاسی از جانب او، یک روزنامه وابسته به جناح نواصولگرایان نوشته است که «مهدی نصیری «باطن» اصلاحطلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاحطلبان که سالهاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبهرو شدهاند، از اینکه یک تازهوارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، بهشدت دلخور و هراسان شدهاند و در اقدامی سیستماتیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده میگیرد. غافل از آنکه وقتی چندین سال است تریبونی برای اظهارات او شدهاند، حالا که یکباره نصیری به صحرای سلطنت و براندازی و ضدانقلابیگری محض زده است، دیگر کسی از اصلاحطلبان نمیپذیرد که نصیری را از خود ندانند.»
ابتدا بهتر بود که پیشتر با دوستان خود هماهنگ میکردند، زیرا اغلب کسانی که موضع مطلوب رسمی گرفتهاند به درخواست دوستان همان روزنامه بود. مگر آنان که نقدی بیطرفانه داشتند. علت نیز روشن است.
من در گفتوگویی با خبرآنلاین در همین مورد گفتم که چرا جناح حاکم در این موضوع سکوت کرده است؟ در درجه اول، چون حرفهای خودشان در نقد آقای نصیری را موثر نمیدانند. به علاوه نمیخواهند شرمندگی حضور وی در جناح متبوع را یادآور شوند و مسوولیت افکار و رفتار متضاد خود را بپذیرند، افکار و رفتاری که موجب اینگونه ریزشها شده است. اگر آقای نصیری جایی در میان اصلاحطلبان برای خودش مییافت احتمالا به آن سوی آب نگاه نمیکرد.
گرچه این نحوه نوشتن ناشی از بیصداقتی و دورویی است، ولی بیعقلی نیز در آن موج میزند. چرا؟ فرض کنیم که ادعای نویسنده درست باشد. آیا یک لحظه پیش خود فکر نکرده که اگر اصلاحطلبان هم سلطنتطلب شده باشند، حتما افراد با گرایشهای فراتر از اصلاحطلبی هم شدهاند، پس چه کسی برای سیاست رسمی میماند؟ شما که حداکثر ۱۵درصد (با ارفاق) بیشتر نیستید، آنهم ۱۵درصد که به لحاظ متغیرهای اصلی جامعه جزو بخشهای ضعیفتر و کماثرتر است.
اگر اندکی، فقط اندکی درایت بود، حتی باید آقای نصیری را هم به نحوی توجیه و اصرار میکردید که وی هم طرفدار سلطنت نیست، حالا یک حرفی زده، وقتی دید که نظراتش درست نیست برمیگردد و...، ولی به جای اینها یک مجموعه اصلی انقلاب که بسیار فراتر از کل اصولگرایان هستند را نیز باطنشناسی میکنید و نصیری را باطن آنها میدانید. آیکیو، در اندازه گنجشک هم نیست.