Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-05-01@11:48:14 GMT

با حصیر هم می‌شود زندگی بافت

تاریخ انتشار: ۲۹ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۶۷۶۱۳۳

با حصیر هم می‌شود زندگی بافت

10 سال بیشتر نداشت که برای ادامه تحصیل مجبور شد روستا را ترک کند. زندگی در خوابگاه و کنار دانش‌آموزانی که هرکدام از روستایی آمده بودند برایش تجربه جدیدی بود. دلتنگ زادگاهش می‌شد و دوست داشت هر روز از زیبایی آنجا برای همکلاسی‌ها بگوید. از هنر زنان روستا در حصیربافی و خرمایی که شهرت جهانی دارد.

  با پایان تحصیل در کسوت معلم تصمیم گرفت برای زنان هنرمند روستا کاری کند و هنرشان را که در کنج خانه‌ها و دور از چشم‌ها پنهان شده بود به همه دنیا نشان دهد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حالا خیلی‌ها روستای «طلحه» بوشهر را می‌شناسند. جایی که زندگی زنان سرپرست خانوار روستا با هنر حصیربافی دگرگون شد و دیگر از همه جای ایران و برخی کشورهای جهان مشتری این هنر هستند. در این روزها که کرونا کار و بار خیلی‌ها را از سکه انداخته زنان این روستا با کمک خانم معلم همچنان سرشان شلوغ است و برگ‌های «پیش دل» درخت خرما را به هم گره می‌زنند و سفره، سینی، دیوار کوب و کیف و زنبیل حصیری می‌بافند.
«رؤیای کودکی‌ام این بود که همه مردم ایران در خانه‌هایشان درخت نخل داشته باشند اما وقتی بزرگ‌تر شدم فهمیدم نخل هدیه‌ای است که خدا به مردم جنوب ایران داده. درختی که علاوه بر میوه، برگ‌هایش هم با دستان هنرمند زنان این خطه به حصیرهای چشم نوازی تبدیل می‌شود.»
فرشته رحیمی معلمی ‌است که با معرفی حصیربافی زنان طلحه باعث شهرت جهانی این هنر و زادگاهش شد. می‌گوید چند سالی است که مهاجرت از روستا به شهر متوقف شده و آنهایی هم که به شهر رفته‌اند با آموختن حصیربافی در خانه کار می‌کنند و هر روز سفارش کار بیشتر می‌شود: «روستای ما نزدیک به 4 هزار نفر جمعیت دارد و اهالی آن هم به کشاورزی، نخل داری و دامداری مشغول هستند. 11 سالگی وقتی برای ادامه تحصیل به شهر آمدم و وارد خوابگاه شدم، با وجود اینکه تا روستا 2 ساعت فاصله داشتم اما دلم برای زادگاهم پرمی‌کشید و دلم برای نخلستان و حصیرهایی که پدربزرگ و عمه‌ام می‌بافتند تنگ می‌شد. همیشه از روستا و اهالی‌اش برای همکلاسی‌هایم تعریف می‌کردم و از بچه‌ها می‌خواستم به روستای ما سر بزنند. از همان روزها دوست داشتم برای زادگاهم کاری کنم.»
زنان روستا در کنار خانه‌داری و‌ تر و خشک کردن فرزندان پا به پای مردان در نخلستان‌ها کار می‌کنند. در کنار این‌ها هنرهای دستی زیادی ازجمله حصیربافی را از مادرشان می‌آموزند. هنری که رحیمی تلاش کرد با همان، روستا را از انزوا درآورد: «وقتی برای زندگی به شهر آمدم همیشه از پدربزرگ و عمه‌ام می‌خواستم با برگ نخل برای من سفره و زیرانداز و زنبیل ببافند. عمویم می‌گفت این‌ها قدیمی شده و امروز همه از سفره‌های یک بار مصرف استفاده می‌کنند. اما من دوست داشتم هنر زنان روستای خودم در خانه‌ام باشد. تا اینکه به این فکر افتادم عکس‌هایی از حصیربافی زنان روستا را در صفحه مجازی‌ام به اشتراک بگذارم که بسرعت مورد استقبال قرار گرفت. باور نمی‌کردم مردم تا این اندازه عاشق این هنر باشند. کار به اینجا رسید که خیلی‌ها پیغام ‌دادند و گفتند دوست دارند این محصولات را بخرند و در خانه داشته باشند.
آن موقع احساس کردم می‌توانم برای زنان روستا کارآفرینی کنم. برای پیدا کردن حصیرباف‌های قدیمی به روستا رفتم و 15 نفر از زنان بافنده را پیدا کردم. از آنها خواستم تند تند ببافند و من هم محصولات‌شان را در فضای مجازی بفروشم. در ادامه کار هم رنگ را وارد حصیربافی کردیم و با رنگ‌های ارگانیک و معدنی حصیرهای رنگی زیبایی خلق شد. در کنار حصیربافی محصولاتی مثل خرما، خارک، رطب و گرده نخل را هم در فضای مجازی معرفی کردم. این محصولات و هنر حصیربافی زنان روستا خیلی مورد توجه قرار گرفت و حتی از هلند و ترکیه سفارش خرید رسید.»
خیلی از زنان حصیرباف که سرپرست خانوار هستند این روزها زندگی راحت‌تری دارند. جوان‌ترها انگیزه پیدا کرده‌اند تا این هنر را جدی‌تر از مادران‌شان بیاموزند و کسب و کارشان روز به روز رونق بیشتری می‌گیرد. روستاهای همجوار هم یکی یکی دارند وارد این بازار بزرگ می‌شوند و خیلی‌های‌شان به فکر افتاده‌اند تا هنر و مزیت‌های خاص خودشان را کشف و عرضه کنند. رحیمی می‌گوید: «چند وقت پیش به یکی از روستاهای تبریز رفته بودم روی دیوار یکی از خانه‌ها دیوارکوب حصیری دیدم که کار دست زنان روستای ما بود. از اینکه هنر دست زنان زادگاهم را اینجا  و در این گوشه کشور می‌دیدم حس خوبی داشتم. همه ما بدون هیچ سرمایه‌ای این کار را شروع کردیم و حالا خوشحالم که زنان روستا براحتی زندگی‌شان را با حصیربافی اداره می‌کنند. روستاهای استان بوشهر ظرفیت زیادی در حصیربافی دارند و با این اتفاق خیلی از بافنده‌های جنوبی که کارشان از رونق افتاده بود دوباره مشغول به کار شده‌اند. باید شرایط بهتری فراهم شود تا این هنر توسط نسل قدیم به نسل جدید آموزش داده شود.»
صفا 53 ساله است و با لهجه شیرین بوشهری از پدرش می‌گوید که حصیربافی را به او آموخت. هنری که امروز با آن نان آور خانه‌اش شده است: «از همان کودکی حصیربافی را از پدرم یاد گرفتم. قدیم‌ها دخترها باید حصیربافی یاد می‌گرفتند و برای خودشان سفره و سینی و زنبیل می‌بافتند. تا قبل از اینکه با خانم معلم آشنا شوم برای خودم چیزهایی می‌بافتم تا اینکه پیشنهاد داد برای کسانی که دوست دارند حصیر ببافیم و بفروشیم. از برگ‌هایی که در قسمت‌های خاصی از نخل رشد می‌کند و به آن پیش دل و بَر دل می‌گویند برای حصیربافی استفاده می‌کنیم. این برگ‌ها را نباید از درخت چید چون خودش سر موعد از درخت می‌افتد.»
او می‌گوید که چهار فرزند دارد و پسر بزرگش هم بعد از گرفتن دیپلم و خدمت سربازی هنوز بیکار است: «تنها درآمد ما با همین حصیربافی است. یک سفره یک متری یک روزه می‌بافم و خدا را شکر زندگی می‌گذرد. البته چشمانم ضعیف شده و مثل گذشته نمی‌توانم کار کنم اما سعی می‌کنم هر طور شده سفارش‌های خانم معلم را آماده کنم.»
شهربانو هم یکی از قدیمی‌های هنر حصیربافی روستای طلحه است و از اینکه می‌تواند مستقل باشد و درآمدی کسب کند خوشحال است. او آخر هفته‌ها چشم انتظار خانم معلم می‌ماند تا سفارش‌هایش را تحویل دهد و بافتن سفارش‌های جدید را شروع کند. شهربانو هنوز هم باور نمی‌کند هنر دست او و دیگر زنان روستا تا این اندازه مورد توجه مردم قرار گرفته و فراتر از مرزهای کشور رفته باشد: «من حصیربافی را از مادرم آموختم. کنارش می‌نشستم و گره زدن حصیرها را تماشا می‌کردم. بعد از ازدواج لوازمی را که می‌شد با حصیر درست کرد، خودم می‌بافتم.»
او سه دختر و دو پسر دارد و حالا حسابی دست و بالش باز شده و می‌تواند هزینه‌های خانه را رتق و فتق کند: «هفته‌ای چهار تا سفره و زیرانداز و کلاه می‌بافم. آخر هفته‌ هم که خانم معلم برای بردن سفارش‌ها می‌آید، پول فروش محصولات را به ما می‌دهد. باور کنید زنان روستایی همه هنرمند هستند ولی شرایط برای اینکه همه بتوانند هنرشان را نشان دهند فراهم نیست. خانم معلم ما با کاری که می‌کند، زندگی خیلی از زنان روستا را متحول کرده و خیلی‌ها به زندگی امیدوار شده‌اند.»
 

منبع: ایران آنلاین

کلیدواژه: زنان روستا خانم معلم سفارش ها خیلی ها برگ ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۶۷۶۱۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آشنایی با زنان عارفی که مردان دانشمند از محضرشان درس گرفتند

رابعه نه تنها به اربابان قدرت بی‌اعتنا است، بلکه می‌گوید:«وقتی به روشنایی چراغ سلطان، شکاف پیرهن دوختم، دلم روزگاری بسته شد. تا آن را باز نشکافتم، دلم گشاده نشد.» یعنی حتی استفاده از نور چراغ سلطان را موجب ظلمات قلب خود می‌داند! - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، "برای مردان بهره‌ای است از آنچه کسب کرده‌اند و برای زنان نیز بهره‌ای است از آنچه کسب کرده‌اند." (سوره نساء؛ آیه 32) در نگاه دینی، زن و مرد علیرغم تفاوت‌های جسمانی، در زمینه مقام بندگی و کسب معرفت یکسان هستند. زن در این نگاه هرچند مسئول امور منزل است، اما می‌تواند در مراتب علمی و دینی به بالاترین درجات برسد.

نوع زندگی و طریقت حضرت خدیجه (س) و حضرت زهرا (س) و دیگر زنان صدر اسلام می‌تواند معرف نگرش دین به جایگاه زن مسلمان باشد. زمانی که جامعه عرب، دختران را زنده به گور می‌کرد، پیامبر (ص) نهایت تکریم و محبت را نسبت به دخترشان ابراز می‌کردند. حضرت فاطمه (س)  در کنار کارهای منزل، جلسات تفسیر قرآن برگزار می‌کردند و در زمینه اعمال عبادی هم در زمره بهترین بندگان خدا هستند.

اما متأسفانه تاریخ شاهد آن است که علیرغم سفارش اسلام به یادگیری علم برای یک مسلمان، بدون در نظر گرفتن مسئله جنسیت، زنان حتی پس از ورود اسلام به سرزمین‌های مختلف، همواره مورد ظلم قرار گرفته و جرأت ورود به عرصه‌های مختلف علمی را ندارند. زنان آنچنان در تنگنا قرار داشته‌اند که ما کمتر اثری از ایشان در تاریخ گذشته جوامع می‌بینیم. وقتی به تعریف عرفان توسط مشایخ آن نگاه می‌کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که در تعریف عرفان و در کسب مقامات عرفانی نیز نباید تفاوتی بین زن و مرد وجود داشته باشد.

خبرگزاری تسنیم با مرور بخش‌هایی از زندگی زنان عارف برگرفته از بخش‌هایی از مقاله زهرا خاکباز، استاد دانشگاه، به بررسی جایگاه و منزلت این عرفای اسلامی در طول تاریخ پرداخته است.

رابعه عدویه؛ عارفی که مردان دانشمند از محضرش درس گرفتند

در میان زنان عارف اهمیت رابعه عدویه (بصری) کاملاً مشهود است. سخنان و کارهای او در کتاب تذکرة الاولیا و دیگر متون نقل شده است و مردان بزرگی مانند حسن بصری با او مراوده داشته‌اند و از محضرش بهره می‌برده‌اند، که بسیاری از سخنان رابعه از این عارفان نقل شده است.

رابعه، عارفی بزرگ است و تأثیر بسزایی در عرفان اسلامی داشته است. رابعه،از ابتدای کودکی مورد احترام امیران بوده است؛ شبی که متولد شد، در خان پدرش از شدت فقر لباسی نبود که بر تن او کنند. عیسی رادان (امیر بصره) به پدر او پیغام می‌دهد که: «من خود آیم و به محاسن، خاک آستان تو روبم.»

دلیل این تواضع، رساندن پیغام رسول خدا(ص) به امیر، از طریق پدر رابعه است. پیغمبر(ص) در خواب به پدر رابعه می‌فرمایند:«این دختر سیّده‌ای است که هفتادهزار از امت من در شفاعت او خواهند بود. پیش عیسی رادان رو...» عیسی رادان که این خواب را می‌شنود، شخصاً به بالین رابعه حاضر می‌شود. درواقع از کودکی امیران دنیا خاکسار رابعه هستند.

اما این تواضع دوطرفه نیست. رابعه نه تنها به اربابان قدرت بی‌اعتنا است، بلکه می‌گوید:«وقتی به روشنایی چراغ سلطان، شکاف پیرهن دوختم، دلم روزگاری بسته شد. تا آن را باز نشکافتم، دلم گشاده نشد.» یعنی حتی استفاده از نور چراغ سلطان را موجب ظلمات قلب خود می‌داند! این حد بی توجهی به دنیا و مالکان دنیا در سایر اقوال وی نیز دیده می‌شود.

آثار جنسیت زنانه بر رشد عرفانی و معنوی

نوشته شده روزی یکی از مشایخ بصره نزد رابعه شروع به بدگویی از دنیا می‌کند، رابعه به وی می‌گوید: تو دنیا را دوست داری که اگر دوست نداشتی، نیک و بد آن را به زبان نمی‌آوردی. «من احب شیئا، اکثر ذکره» و این حد اعلای اِعراض از دنیاست.

این نگرش رابعه فقط در کلام وی تجلی نیافته، بلکه در عمل نیز او یکی از بهترین نمونه‌های پرهیز از دنیاست. او به دلیل همین روی‌گردانی از دنیا، هیچ وقت حاضر به ازدواج نشد و طریقت دائمی او عدم توجه به جسم و پرورش روح بود. درباره قوت او آمده است که رابعه به روزی یک خرما  یا اندک پیه آبه‌ای قانع بود.

فاطمه نیشابوری؛ گمشده‌ای در عرفان اسلامی

یکی از اولیاء تصوف و عرفان فاطمه نیشابوری است. این زن در عالم عرفان و تصوف آنچنان مقامی دارد که جامی در نفحات الانس متذکر است که فاطمه دارای مقام ولایت بوده و می‌نویسد بایزید بسطامی دربار او و شوهرش می‌گوید: «یک زوج و زوجه دیدم که از مقامات عارفین و کمالات اهل یقین هرچه از آنها پرسیدم، جوابی دادند که دلیل خبرت و بصیرت آنها بود.»

ذوالنون مصری نیز در مقامات عرفانی این زن مانند بایزید بسطامی اظهار اعتقاد می‌کند. از این زن، با چنین درجه‌ای از عرفان، مختصر اطلاعاتی در دست است که از طریق آنها نمی‌شود جزئیات روحیات وی را متوجه شد.

خواهران بشر حافی؛ الگوی تقوا و پرهیزکاری

آنچه از رابعه، دربار عدم استفاده از روشنایی چراغ سلطان ذکر شد، در احوالات خواهر بشر حافی نیز آمده است؛ البته خواهران بشر، عارف بوده‌اند و در کتب احوالات عارفه‌ها، با عنوان «اخوات بشر حافی» اقوال و احوال ایشان ذکر شده است، اما این حکایت درباره یکی از آنهاست.

نقل شده است که زنی خدمت احمد حنبل رفت و عرض کرد: «تابستان بر بام پنبه می‌ریسم، به روشنایی مشعل سلطان. و کسان خلیفه می‌گذرند، به روشنایی چیزی رشته می‌شود. روا بُوَد یا نه؟» پرسیدند: «تو کیستی؟» گفت: «خواهر بشر بن حارثم.» احمد زار بگریست و گفت: «چنین تقوی از خاندان او بیرون آید.»

بشر حافی معترف است که پارسایی را از خواهرم آموختم. او کوشش داشت آنچه که به دست مخلوق تهیه شده است، نخورد.

نقش زنان در معنابخشی به زندگی خانوادگی و اجتماعی

کردیه دختر عمرو؛ بی اعتنا به ثروت دنیا

او از اهالی بصره یا اهواز بود. از او نقل شده است که گفت: «هیچ یک از صاحبان دنیا به جهت آنچه که داشتند، در نظرم بزرگ نیامد و هیچ مسلمانی را حقیر نشمردم.» و این نشان عرفان عمیق این بانوی عارف است.

اینکه انسان به کسی به خاطر مال و مقام احترام نگذارد و کسی را به خاطر فقر تحقیر نکند، نهایت زهدپیشگی است. ضمن آنکه این امر در دین مبین نیز توصیه شده است.

امام علی علیه السلام می‌فرمایند:«کسی که نزد توانگری رفته و به خاطر سرمایه‌اش برابر او فروتنی کند، دو سوم دین خود را از دست داده است.»

حبیبه عدویه و نیایش‌های عارفانه‌اش

از احوال او چیزی در دست نیست. تنها ابن جوزی در صفة الصفوة شرح مختصری درباره‌اش نقل کرده است. در احوال او آمده است که برای نماز به پشت بام خانه می‌رفت و می‌گفت:«خدای من، ستارگان نمودار شدند و دیده‌ها در خواب شد و پادشاهان درهای خود را بستند و در تو باز است...»

این نوع نیایش با پادشاه پادشاهان، نشان از این دارد که امید اول و آخر خداست، اگر تمام درهای دنیا بسته شوند، باز در درحمت الهی باز است و این امر، حاکی از عظمت روح این عارف و بی‌توجهی‌اش به دنیای دون است.

کسی که این چنین با پروردگارش نیایش می‌کند، قطعاً دل به دنیا و اهل آن نداده است، و از همه، بجز خداوند، ناامید است. عرفان حقیقی چیزی جز این نیست.

عقلاء مجانین

یک دسته از عارفان، عقلاء مجانین هستند. عقلاء مجانین درواقع کسانی هستند که دنیا در نظر آنها تا آن حدی حقیر و بی‌مقدار است، که از بند عقل معاش بیرون می‌آیند و سخنان و افعالشان رنگ و بویی از دیوانگی می‌گیرد. معمولاً خوراک و پوشاک و شمایل ظاهری برای ایشان مهم نیست.

این دسته از عارفان را، شاید بتوان آزادترین عارفان نامید. بهلول، از معروف‌ترین عقلاء مجانین است و سخنان حکیمانه‌ای از او نقل شده است، اما کسی او را تنبیه نمی‌کند، چون گمان می کنند دیوانه است، اما تاریخ قضاوت می‌کند که ایشان معمولاً عاقل‌ترین افراد زمانشان بوده‌اند.

در میان زنان عارف نیز، عقلاء مجانینی وجود دارند، اما احوالات آنها مانند بهلول، با جزئیات و مفصل نقل نشده است. نام برخی از این زنان عارف بدون توضیح زندگی و اقوال آنها ذکر می‌شود.

ریحانه و الهه (از بصره)، ذکاره(از بغداد) و عافیه مشتاقه(از بصره) زنانی هستند که سلمی صفت والهه یا مجنونه را به ایشان می‌دهد. بیشتر زنانی که لقب والهه یا مجنونه داشته‌اند و نامشان در گروه عقلای مجانین آمده است، شاعر هم بوده‌اند و احساسات تند و شوق سوزان و بی‌پایان درونی خود را بی‌پروا بیان می‌کردند.

عارفه‌ای به نام تحفه نیز بوده است که در مورد او نوشته‌اند که او را در تیمارستان بستری کرده بودند. سری سقطی به طور اتفاقی به آن تیمارستان رفته بود و او را دید که دیوانه نیست، بلکه عارفه‌ای است شوریده. به او گفت از اینجا بیرون برو و او در جواب سری گفت: «آنکه حبیب دل من است مرا مملوک بعضی ممالیک خود گردانیده است. اگر مالک رضا شود، بروم؛ و الا صبر کنم.»

همچنین میمونه السوداء، از زنانی است که ابوالقاسم نیشابوری نامش را در ردیف عقلای مجانین ثبت است.

زنان دیگری مانند آسیه بغدادی، حیونه اهوازی، عوسجه واسطی، سلمونه و زهراء والهه نیز در کتاب نخستین زنان صوفی به عنوان عقلاء مجانین ذکر شده‌اند.

نقش زنان در معنابخشی به زندگی خانوادگی و اجتماعی

عارفه‌های گمنام

اما در کنار زنانی که به عنوان عارف از آنها یاد و احوالات ایشان، هرچند مختصر ذکر شده است، باید از زنانی نام برد که در دایره عرفان گمنام هستند. زنانی که نامشان برده نشده است، اما پشتیبان عارفان نامدار بوده‌اند.

زن همواره در عرصه هستی و در همه جای جهان، فارغ از مکان و زمان بار سنگینی به دوش داشته است؛ زادن، پروردن و به بلوغ رسانیدن. قطعاً تأثیر بسیار مهم اندیشه و طریقت زندگی مادر بر فرزند، برای همه امری مسجل است. قطعاً هستند مردان عارفی که با شیر پاک مادرانشان، مست حب الهی شده، از منیت رهایی یافته‌اند.

در کنار مادران، همسران، خواهران و دیگر زنان اقوام نیز ممکن است بر عارفانی مؤثر بوده باشند. فارغ از مقوله تأثیرات مستقیم بر عارفان، صبر همسران برخی از ایشان به تنگدستی، و زندگی آنها با کسانی که از مال دنیا به گلیمی و خرده‌نانی اکتفا کرده‌اند، خود نوعی سلوک عرفانی است.

در کنار مادران و همسران، هستند زنان دیگری که در زندگی عارفان مؤثر بوده‌اند، همانطورکه بشر حافی می‌گوید که پارسایی را از خواهرم آموختم. او کوشش داشت آنچه که به دست مخلوق تهیه شده است، نخورد.

البته نقش خواهران عرفا در زندگی ایشان شایان توجه است و در داستان‌های آنها خواهران مقامی اغلب بسیار مهم دارند. وقتی عارف بزرگی چون بشر حافی، تحت تأثیر یک زن پرورش یافته است، بعید نیست برخی عارفان نامدار، که اینک نامشان معرِّف عرفان اسلامی است، پرورده گمنامانی باشند که به خاطر جو غلط حاکم بر زمانشان و استبداد مردان، امروزه از احوالات ایشان چیزی در دست نیست.

زندگی و نقش زنان عارف در هاله‌ای از ابهام است

میزان و کیفیت حضور زنان در عرصه عرفان اسلامی، در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. اما این مسجل است که زنانی در این زمینه فعالیت داشته‌اند که از میان ایشان فقط سخنان و کرامات چند تن نقل شده است و از بقیه زنان عارف، اطلاعات کافی در دست نیست.

هرچند اطلاعات محدودی از زنان عارف نقل شده است، اما در همان اطلاعات محدود، سخنان نغز و اعمال شایسته‌ای از این زنان مشاهده می‌شود. رابعه عدویه، فاطمه نیشابوری و اخوات بشر حافی زنان عارفی که حتی مطالعه اندک اطلاعاتی از ایشان روح را جلا می‌دهد.

در کنار بانوانی که به عنوان عارف شناخته شده‌اند، همسران، مادران، خواهران و زنانی که با عارفان مراوده داشته‌اند نیز بر شیوخ عرفان مؤثر بوده‌اند و مطالعه زندگی ایشان می‌تواند سرچشمه مطالعات جدیدی در زمینه عرفان اسلامی باشد.

انتهای پیام/

 

دیگر خبرها

  • اسلام بزرگترین حامی حقوق زن است
  • دین اسلام بزرگترین حامی حقوق زن است
  • دشمن چگونه سعی در عرفی‌سازی بی‌حجابی در جامعه‌ دارد؟
  • زندگی لک‌لک‌ها در کنار مردم روستا +عکس
  • آشنایی با زنان عارفی که مردان دانشمند از محضرشان درس گرفتند
  • منشور مشاوره خانواده تدوین و نهایی شد
  • تدوین منشور مشاوره خانواده نهایی شد
  • بی‌نمک زندگی کنید!
  • برپایی جشن ازدواج ۲۳ پاسدار در سردشت
  • (تصاویر) زندگی در بافت فرسوده کرمانشاه