استاد کیومرث ابوالملوکی درگذشت
تاریخ انتشار: ۲۹ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۶۷۸۳۴۵
فقدان اساتید قدیمی ورزش ایران در رشته های مختلف سرعت گرفته است و در حالیکه چند روز پیش از درگذشت پدر واترپلوی ایران خبر داده بودیم، حالا می شنویم که استاد کیومرث ابوالملوکی ملقب به پدر کشتی نوین ایران در ۹۷ سالگی دار فانی را وداع گفته است.
به گزارش تابناک ورزشی، استاد کیومرث ابوالملوکی که از او به عنوان پدر کشتی نوین در ایران یاد میشد، در منزلش دار فانی را وداع گفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از کیومرث ابوالملوکی به عنوان یکی از اصلیترین رواج دهندگان کشتی نوین در ایران (پس از حمید محمودپور) یاد میکنند. او اولین مربی ایرانی تاریخ کشتی آزاد ایران در رقابتهای جهانی نیز به شمار میرود و بجز عرصه مربیگری، در امور مدیریتی، اجرایی و حتی داوری نیز از چهرههای مطرح تاریخ کشتی ایران محسوب میشود.
در واقع میتوان از ابوالملوکی به عنوان گنجینه ورزش ایران نام برد که خدمات شایانی برای ورزش و جامعه عصر خود داشته است.
زمانی که استاد ابوالملوکی کشتی را شروع کرد هنوز تیم ملی و فدراسیون کشتی ایران شکل نگرفته بود (فدراسیون کشتی ایران در سال ۱۳۲۶ تاسیس شده است). با این حال ابوالملوکی موفق شد بین سالهای ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۳ چند بار قهرمان و نایب قهرمان کشور در آزاد و فرنگی شود.
او سپس به عرصه مربیگری روی آورد و هدایت تیم ملی ایران را در مسابقات جهانی ۱۹۵۴ توکیو در دست گرفت و توانست با ۲ مدال طلای عباس زندی و توفیق جهانبخت و یک مدال نقره محمد علی فردین برای نخستین بار ایران را در رتبه سوم دنیا قرار دهد. این اولین بار بود که کشتی ایران در مسابقات جهانی صاحب مدال طلا میشد.
ابوالملوکی اولین مربی ایرانی تاریخ کشتی آزاد ایران هم به حساب میآید چرا که پیش از مسابقات ۱۹۵۴، صائیم آریکان از ترکیه هدایت تیم ملی را بر عهده داشت.
نام استاد کیومرث ابوالملوکی در داوری هم جاویدان مانده است. او در سال ۱۹۴۹ میلادی اولین داور بینالمللی کشتی ایران بوده است. ابوالملوکی در رقابتهای جهانی ۱۹۵۱ هلسینکی فنلاند و رقابتهای المپیک ۱۹۵۶ ملبورن به همراه مهدی نیکخو و در رقابتهای المپیک ۱۹۶۰ رم به همراه حمیدی و نیکخو قضاوت کرد و در مسابقات مهم داخلی نیز به امر داوری پرداخت. وی قضاوت مسابقه به یاد ماندنی کشتی پهلوانی بین تختی و زندی را هم بر عهده داشته است.
ابوالملوکی علاوه بر کشتی گرفتن و مربیگری و قضاوت، سالهای متمادی نیز دبیر ورزش دبیرستانهای تهران بود و همچنین در دانشگاه ملی و دانشسرای عالی تربیت بدنی طی سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۴۷ به تدریس کشتی پرداخت و در چند رقابت بینالمللی همچون بازیهای آسیایی ۱۹۷۴ تهران سرپرست تیمهای مختلف ورزشی بود. وی همچنین عضو هیئت رئیسه اولین فدراسیون کشتی ایران در فروردین ماه سال ۱۳۲۸ بود.
او کتاب رموز کشتی در سال ۱۳۲۴ و فنون کشتی بصورت مصور در سال ۱۳۲۶ را تالیف کرد که با استقبال زیادی مواجه شد بگونهای که این کتاب ۵ بار تجدید چاپ شد.
در روزگاری که بسیاری از مردم به دلیل کمبود امکانات و عدم آشنایی با عوامل بیماریزا و بهداشت در بستر بیماری میافتادند یا جان خود را از دست میدادند استاد ابوالملوکی در کتابهایش از ویتامین ها، تغذیه ورزشکاران و موارد بهداشتی مینوشت و جامعه ورزش را با علم آشنا میکرد. او در ذیل تمامی صفحات کتب انتشار داده خود موضوعات مهمی درباره لزوم توجه هر چه بیشتر مردم به سلامت خود با روی آوردن به ورزش و دوری از عوامل بیماریزا را درج کرد تا در این راه نیز به وظیفه خود عمل کند.
سوابق قهرمانی، مدیریتی و اجرایی مرحوم کیومرث ابوالملوکی به ترتیب زیر است:
قهرمان کشتی آزاد ایران – ۱۳۲۳
قهرمان کشتی فرنگی ایران – ۱۳۲۳
نایب قهرمان کشتی آزاد ایران – ۱۳۲۲
نفر سوم کشتی فرنگی ایران – ۱۳۲۲
دبیر ورزش دبیرستانهای تهران – ۱۳۲۴
- نویسنده اولین کتاب علمی، آموزشی کشتی در ایران ۱۳۲۴
- نویسنده اولین کتاب فنون کشتیهای آزاد و فرنگی مصور ۱۳۲۶
- عضو هیات رییسه و انتخابی اولین فدراسیون کشتی ایران ۱۳۲۸
- اولین داور بینالمللی کشتی ایران ۱۳۲۸
- مربی رسمی فدراسیون کشتی ایران با تصویب انجمن ملی تربیت بدنی ایران ۱۳۲۸
- سرمربی تیم ملی کشتی آزاد ایران در مسابقههای جهانی توکیو ۱۳۳۳ (۱۹۵۴)
- دبیر و نایب رییس فدراسیون کشتی ایران بین سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۱ و همچنین بین سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۱
- بازرس فنی سازمان تربیت بدنی ایران ۱۳۴۱
- استاد کشتی دانشسرا و دانشکده تربیت بدنی و دانشگاه ملی و دانشسرای عالی تربیت بدنی ایران ۱۳۳۱ تا ۱۳۴۷
- حضور در کلاس کشتی فرنگی، بدنسازی، ورزشهای دبیرستانی و دانشگاهی در کشورهای سوئد و فنلاند ۱۳۳۴ (۱۹۵۵)
- سرپرست امور کشتی فرنگی کشور ۱۳۳۶
- سرپرست، مربی، داور در بازیهای المپیک، مسابقههای جهانی و بینالمللی و کنگرههای ورزشی ۱۹۴۹، ۱۹۵۱، ۱۹۵۴، ۱۹۵۶، ۱۹۵۹، ۱۹۶۰، ۱۹۶۴، ۱۹۷۱، ۱۹۷۴ و ۱۹۷۸.
- نظامت دروس عملی شبانه و روزانه تربیت بدنی دانشسرای عالی ۱۳۴۵
- نویسنده کتاب ۱۰ دقیقه ورزش برای بانوان ۱۳۴۶
- سرپرست رشتههای وزنهبرداری، بدمینتون، دوچرخهسواری، تیراندازی در بازیهای آسیایی ۱۹۷۴ تهران
- شهردار دهکده المپیک از ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۸
- مفتخر به کسب دهها مدال، نشان و دیپلمهای افتخار ورزشی از ایران و سایر کشورهای جهان
منبع: تابناک
کلیدواژه: سوال از رئیس جمهور تحریم ترکیه رژیم کتوژنیک مریم رجوی پروتکل الحاقی وفات تابناک ورزشی سوال از رئیس جمهور تحریم ترکیه رژیم کتوژنیک مریم رجوی پروتکل الحاقی فدراسیون کشتی ایران کشتی آزاد ایران کشتی فرنگی تربیت بدنی بین المللی تیم ملی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۶۷۸۳۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کیومرث صابری؛ چگونه «گلآقا» و بعد «گلآقای ملت ایران» شد؟/ "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق"؛ ناراستی که راست تلقی شد!
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز 11 اردیبهشت بیستمین سالگرد خاموشی کیومرث صابری فومنی است؛ نام ماندگار طنز در ایران بعد از انقلاب 57 که از حسن اعتماد رهبران جمهوری اسلامی به خود و سابقه دوستی با شهید رجایی بهره برد و در فضای جنگ جسارت کرد و با حمایت سید محمود دعایی ستون «دو کلمه حرف حساب» را در روزنامه اطلاعات به راه انداخت و بعد از چند سال در ادامۀ آن مجلۀ «گل آقا» را منتشر کرد که برای خیلیها یادآور دوران «توفیق» بود.
نسل تازه شاید نداند کیومرث صابری فومنی (که بر خلاف خیلیهای دیگر نام شهرستان زادگاه را حذف نمیکرد و کامل میآورد) چه نقشی بر جای گذاشت و در تمام دهۀ 70 یکی از تأثیرگذارترین چهره های فرهنگی و مطبوعاتی بود و از خشکی و زُمُختی و عبوسیِ سیاست در دهۀ 60 هم میکاست چه رسد به دهۀ 70 که حال و هوا تغییر کرده بود.
روزنامۀ اطلاعات نزد برخی به عنوان روزنامهای خنثی شناخته میشد و میشود اما همین روزنامه کارهایی کرده کارستان که از هر کسی برنمیآمده و یکی هم ستون «دو کلمه حرف حساب» با محتوای طنز در این روزنامه است. آن هم در چه سالی؟ 23 دی 1363 بود. در گرماگرم جنگ که روزنامهها و خود سیاست عبوس بود و رابطۀ مردم با طنز در برنامه "صبح جمعه با شما"ی رادیو خلاصه میشد و شوخی با گوشت 75 تومانی (75 تا تک تومان و نه 75000 یا 500 هزار تومان!) و کمی دیگر از این دست؛ پس از اتفاقات سال 60 همه دست به عصا شده بودند.
«دو کلمه حرف حساب» یک اتفاق بزرگ در تاریخ مطبوعات بعد از انقلاب است که طنز ژورنالیستی و مکتوب را احیا کرد و اگر سابقۀ نویسندۀ آن در دوستی با شهید رجایی چه در دبیرستان کمال و چه دوران وزارت آموزش و پرورش و نخستوزیری و ریاست جمهوری او و بعد هم دوران کوتاهی در دورۀ ریاست جمهوری آیتالله خامنهای نبود این امکان هرگز فراهم نمیآمد و نقش مرحوم سید محمود دعایی هم از این نظر ستودنی است.
او ستونهای روزنامه را به نویسندگان منتقدی داد که با اصل انقلاب و نظام مشکل نداشتند هر چند که در صفحات لایی نویسندگانی چون سعیدی سیرجانی و باستانی پاریزی یا اسلامی ندوشن و چهرههای کلاسیک دیگر نیز مینوشتند.
از آن پس تا روزنامۀ اطلاعات را میخریدیم اول و قبل از آن که کاملا باز کنیم گوشه سمت راست صفحۀ 3 را کنار میزدیم تا ببینیم "دو کلمه حرف حساب" دارد یا نه و گاه در همان حالت میخواندیم. مثل حالا نبود که در گوشی تلفن همراه به هر سو سرک بکشی و تازه در این روزگار هم نویسندگان صاحب سبک همچنان متفاوتاند.
کیهان هم البته بعدها یک ستون را در صفحۀ ماقبل آخر به طنزنویسی داد که ارزش کار صابری را بیشتر نشان میداد و گویا نویسندۀ آنها وفاداری خود را به طرقی دیگر نشان داده بود و البته دلی نمیربود.
این که در اوج جنگ و در روزنامهای که سرپرست آن را امام خمینی تعیین کرده طنز سیاسی بنویسی کاری نبود که از هر که برآید ولی صابری فومنی انجام داد و «گل آقا» فراتر از آن که خاطره توفیق را زنده می کرد یادآور امضای دهخدای بزرگ بود: "دخو" در دورانی که «چرند و پرند» را در روزنامۀ "صوراسرافیل" مینوشت.
خیلیها نمیدانستند نام اصلی «گلآقا» چیست و لو هم نمیداد مگر مواقعی که در همان ستون جدی مینوشت و لوگو نداشت اما مشخص شد که او کیست.
با این حال تصویری از او منتشر نمیشد و فراموش نمیکنم که اول بار وقتی در یکی از جلسات ماهانۀ خانۀ عمویم او را از نزدیک دیدم مدام آن جثۀ کوچک با ظاهر غیر حزباللهی و ریش تراشیده و با لهجۀ گیلکی را ورانداز میکردم و نمیتوانستم باور کنم گلآقا هم او باشد و بعدتر که به خاطر فعالیتی که در کار گل و گیاه داشتم به خانۀ او بالای پل صدر در خیابان شریعتی رفتم او را صمیمیتر هم یافتم و وقتی دانست نه به اندازۀ او اما اهل ادبیات هم هستم حرفهامان بیشتر گل انداخت خاصه درست در یکی از روزهای عید نوروز 1368 که هر دو از خبر استعفا یا برکناری آیتالله منتظری شوکه شده بودیم و کار به سخن گفتن از سیاست هم کشید و با این که 24 سالی بزرگتر بود اختلاف سنی زیادی حس نمیکردم. از گل و گیاه و فضای سبز به شعر و ادبیات تا مطبوعات و روزنامهنگاری و البته سیاست و انطباق تصویر گلآقایی که در نوشتهها میشناختم با آن کاراکتر ذهن مرا درگیر کرده بود.
گلآقا اما بیش از آن که یادآور آن ستون باشد به خاطر «مجلۀ گلآقا» بر سر زبانها افتاد. نشریه ای با حال و هوای "توفیق" که 6 سال بعد از راهاندازی آن ستون و اول آبان 1369 با شمارگان صد هزار نسخه به قیمت 15 تومان روی دکه رفت و به سرعت به فروش رسید و به چاپ دوم و شاید سوم رسید و تجدید چاپ شد. صابری البته مجله را با همکاری مرتضی فرجیان راه انداخت اما چنان با صابری شناخته میشد که پایان همکاری آن دو چندان که تصور میشد سر و صدا نکرد. هر چند به خاطره ای تلخ بدل شد و برخی معتقدند در حق مرحوم فرجیان جفا شد.
غم بزرگ زندگی او البته از دست دادن فرزند جوان خود -آرش- در سانحۀ رانندگی بود و نمی دانم چرا بزرگان ادبی ما که به سوگ فرزند نشسته اند کم نیستند. با این حال همین که ذوق او در پی این سوگ مرد افکن نخشکید و دوباره نوشت، کاری ساده نبود و حالا زندگی او بیش از پیش «پوپک» بود که برای روشن نگاه داشتن چراغ گل آقا پس از پدر کوشید اما او هم یک جا متوقف کرد چون زمانه، دیگر شده بود.
گلآقا در تمام دهۀ 70 نشریهای مهم و خواندنی و تأثیرگذار بود که مطالب آن نقل میشد و از توقیفهای 1379 نیز جان به در برد اما دو سال بعد در دوم آبان 1381 و در دوازدهمین سالگرد تولد مجله خود صابری تصمیم به توقف انتشار گرفت و این بار امضای نوشتۀ او نه گلآقا بود نه شاغلام و نه غضنفر (شخصیتهایی که خلق کرده بود تا نمایندگان تیپهای مختلف اجتماعی باشند) بلکه امضا کرد: صابری فومنی. یعنی پایان و خداحافظ!
او هیچگاه دلیل توقف انتشار نشریهای را که به یک نهاد تبدیل شده بود اعلام نکرد اما همان موقع برخی حدس زدند پس از دوم خرداد 76 و در پی ظهور طنزنویسانی چون سید ابراهیم نبوی ذائقۀ مردم تغییر کرده بود و نه میتوانست مانند آنها باشد و نه شکل گذشته مخاطبان را سیراب می کرد ولی دلیل اصلی چیز دیگری بود. این که انتظار داشت نه تنها تحمل شود بلکه او را قدر بدانند که توجه مردم را به داخل جلب کرده ولی حاکمیت و سلیقه ها چندان دوپاره شده بود که اعتماد سابق به او هم زایل شده بود.
انکار نمیکرد که ایفای نقش سوپاپ برای جلوگیری از انفجار اجتماعی بد نیست ولی وقتی آدمی با مشخصات سعید مرتضوی به جان مطبوعات افتاده بود نه میشد با او در افتاد و نه نادیدهاش گرفت و ادامۀ انتشار عملا ممکن نبود. اگر از نهادهای غیر دولتی انتقاد میکرد چه بسا سراغ او میآمدند و اگر از خاتمی با اقتدارگرایان همسو میشد. در این فضا گویا حسن حبیبی که حامی و در عین حال سوژۀ گلآقا بود توصیه کرد فتیله را پایین بکشد.
این احتمال هم جدی است که وقتی شنید به سرطان مبتلاست نمیتوانست ادامه دهد و کمتر از دوسال بعد درگذشت. جالب این که مشهورترین جمله دربارۀ گلآقا سخنی است که هرگز نگفت و ننوشت: "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق!"
در آستانۀ دوم خرداد 1376 این شایعه به شکلی بسیار گسترده پیچید که گلآقا نوشته "بنویسید خاتمی بخوانید ناطق" یعنی قرار نیست آرا درست شمرده شود حال آن که چنین جملهای را ننوشته بود اما ضربالمثل و به گلآقا منتسب شد.
در دوران "دو کلمه حرف حساب" روزنامۀ اطلاعات و بعد از آن که رهبران نهضت آزادی را افراد مسلحی ربودند و گویا شبه تیربارانی دروغین به قصد ترساندن برای آنان ترتیب دادند این خبر در رسانه ها قابل نقل نبود و از اینترنت و کانال تلگرامی و شبکۀ ماهوارهای هم البته خبری نبود اما گلآقا در قالب طنز نوشت که "شاغلام پیشنهاد داد دسته جمعی به بهشتزهرا برویم و زیارت اهل قبور کنیم و گفتیم: نه! خطرناک است. مگر نشنیدهای که میزنند؟ شاغلام پاسخ میدهد ولی ما پنج نفریم در حالی که آنها 9 نفر بودند. گل آقا هم میگوید: درست است ولی آنها اول میزنند بعد میشمرند!"
از ویژگیهای صابری این بود که نثری بسیار فاخر داشت و با ادبیات کلاسیک و معاصر نیک آشنا بود و بیشک برخی از نوشتههای او در کتابهای درسی به عنوان نمونۀ نثر پیراسته قابل درج و تدریس است اگر ذوقی مانده باشد. کافی است اشاره شود که وجه ادبی منحصر به خود صابری هم نبود.تا جایی که ابوالفضل زرویی نصرآباد یکی از بالیدگان گل آقاست که او هم ناباورانه چشم از جهان بست و از بیشتر ویژگیهای صابری برخوردار بود و راز توقف انتشار گل آقا را هم او فاش کرد وقتی صابری رفته و خود نیز با مرگ دست و پنجه نرم می کرد.
الگوی اصلی گلآقا اما نه توفیقها که علی اکبرخان دهخدا بود. مشروطهخواه، اهل ادبیات، نویسنده، ملی، روزنامهنگار و البته فرهنگنویس و صابری فومنی فرصتی برای انجام این آخری پیدا نکرد.
از خاطرات قابل توجه کیومرث صابری یکی این بود که چند ماه مانده به درگذشت امام خمینی همراه با مرحوم دعایی به دیدار رهبر فقید انقلاب میرود. در حالی که بعد از قبول قطعنامه 598 و تعبیر جام زهر تمام دیدارهای عمومی امام لغو شده بود و به خاطر آن و نیز بیماری سرحال نبود و صابری میگوید بسیار خسته و حتی افسرده به نظر میرسید و نگاهمان نمیکرد و دعایی گفت: پس ما برویم چون شما نگاه مان هم نمیکنید ولی آقا! این آقا گلآقاست ها و تا امام نام او را شنید نگاهی کرد و لبخند زد و خندید.
آدمهایی چون کیومرث صابری فومنی در گذر زمان بیشتر شناخته میشوند و در این 20 سال عیار او روشنتر شده است و نثر او همچنان گواه است. نثری که جا دارد در کتاب های درسی بیاید بلکه دانش آموزان هم از این همه ملولی کتاب های درسی به درآیند.
---------------------
* طرح نمایه از هادی حیدری کارتونیست برجستۀ مطبوعات که خود از دست پروردگان و همکاران گل آقا بوده و در این 20 سال هیچ گاه از یاد او فرونکاسته.