نگاهی به ستاره هایی که مغضوب مربیان شده اند
تاریخ انتشار: ۳۱ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۶۹۲۴۸۸
دلایل فراوانی وجود دارد که یک بازیکن در شرایط سخت بازی تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار می گیرد و باعث بهم ریختن شرایط ذهنی و روانی بازیکنان می گردد.
خبرگزاری فوتبال ایران پارس فوتبال دات کام :همانطور که در اینجا و اینجا خواندید در بخش های قبلی رفتارهای بازیکنان تعویضی درتیم های لیگ برتر را اشاره ای هر چند کوتاه نمودیم و اینک می خواهیم شرایط و وضعیت روانی بازیکنان جایگزین را مورد بررسی قرار دهیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مهم ترین نکته برای بازیکن جایگزین این موضوع است.آیا می تواند توقع و خواسته های کادر فنی را بر آورده نماید؟ یکی ازبد ترین شرایط ها برای یک بازیکن جایگزین این است که فرصت بازی کمتری به او می رسد ودرپاره ای از مواقع حتی هم بازی نمی رسد و بعبارتی درشرایط بازی قرارنمی گیرد.
بازیکنان ذخیره به دو گروه تقسیم می شوند.
گروه اول:
بازیکنانی که شرایط را پذیرفته و هرگز هیچ اعتراضی نمی کنند و تلاشی برای تغییر شرایط کنونی انجام نمی دهند. زیرا به این باوررسیده اند که هرگز نمی توانند رقابتی با بازیکنان اصلی تیم داشته باشند و اعتماد بنفس خود را از دست داده ومی پذیرند که ضعیف ترازبازیکنان اصلی تیم هستند وازاین رو همواره در انتظار مصدومیت و محرومیت ویا اتفاقات خاصی هستند که شرایط بازی برای آنها فراهم شود و آنها رقیبانی همانند بازیکنان تیم ملی در تیم ویا بازیکنان کلیدی وتاثیردرتیم هستند.
گروه دوم:
بازیکنانی که شرایط را نمی پذیرند وخود را بعنوان بازیکنی خوب وبا کیفیت می دانند و هرگز تسلیم شرایط نمی شوند و همواره درتلاشند که خود را به اثبات برسانند واز این رو تلاش های فراوان نموده تا مورد توجه قرارگیرند.اما متاسفانه به هر دلیلی مورد تایید کادر فنی قرار نگرفته وبازی کافی به آنان نمی رسد و بازیکنان به هر طریق ممکن سعی می نمایند تا اعتراضاتشان را بروز دهند و شروع به تخریب در تیم می نمایند همواره احساس می کنند.حق شان ضایع شده وهرگز تلاش هایشان دیده نمی شود واین اختلاف نظرها باعث ایجاد فاصله میان کادر فنی وبازیکنان ذخیره می شود واینگونه بازیکنان دلایل ناکامی های خویش را عدم نا توانایی کادر فنی می دانند واین اختلافات باعث می شود. به جای رقابت در تیم حسادت و دوگانگی ایجاد شود ومشکلات فراوانی در پی داشته باشد.
طبق نظریه روانشناسان زندگی بیرونی ما بازتاب زندگی درونی ماست .بین طرزفکر و احساسات درونی ما و عملکرد و تجارب بیرونی رابطه مستقیم وجود دارد. زمانی که بازیکنان با افکار منفی دست به گریان می شوند تاثیرات مخربی بر روی عملکرد آنان می گذارد وهمواره باعث عدم موفقیت تیم ها می شوند.
آیا به نظر شما بازیکنان ذخیره با چنین شرایط ذهنی و روانی می توانند توقعات کادر فنی را برآورده نمایند؟ و در زمان هایی که بازیکنان مورد نیاز هستند می توانند کمک شایانی در پیشبرد موفقیت تیمی نقشی ایفا نمایند ؟ و در شرایط بحرانی و حساس بتوانند گره کوربازی را بازکنند ؟ به نظر شما چه باید کرد؟ چه کسی می تواند در این چنین شرایط بحرانی به بازیکنان ذخیره تیم کمک نماید؟
در چنین شرایط می توان با بهره گیری از روانشناسان شرایط را تحت کنترل در آورد و بازیکنان متقاعد نمود که چه نقش مهمی در برنامه های تاکتیکی کادر فنی پس از ورود به زمین بازی برعهده آنان است. و چقدر می توانند در رسیدن به موفقیت به تیم کمک شایانی نمایند. و انگیزه لازم را برای یک بازی قابل قبول از خود به نمایش بگذارند حتی اگر در دقایق واپسین بازی باشد و آنها را به این باور می رسانند که می توانند نقش بزرگی در تعیین نتیجه بازی ایفا نمایند.
هرچند بسیار بودند بازیکنانی که در واپسین لحظات وارد بازی شودند و نتایج را تغییر دادند.
منبع: پارس فوتبال
کلیدواژه: بازیکنان ذخیره کادر فنی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت parsfootball.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس فوتبال» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۶۹۲۴۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نگاهی به بیبدن|متهمان ردیف اول قتل که قاتل نیستند!
فیلم سینمایی "بیبدن" دنبال زدن تلنگری به خانوادههاست و قصد دارد در بستر یک داستان جنایی، گسستهای والدین و فرزندان و روابط بعضاً ناقص آنها را به رخ بکشد. - اخبار فرهنگی -
خبرگزاری تسنیم- گروه فرهنگی
فیلم «بیبدن» ساخته مرتضی علیزادهِ فیلم اولی با نویسندگی کاظم دانشی، خیلی زود پس از رونمایی از جشنواره فیلم فجر به پرده سینما رسید و با فروش بیش از 32 میلیارد تومانی تا به امروز، اقبال نسبتا خوبی را به عنوان فیلمی در ژانر درام جنایی به خود دید.
دانشی که پیش از این با ساخت «علفزار» تجربه خوبی از بازخوانی پروندههای جنایی کسب کرده بود، این بار در مقام نویسنده، سراغ داستانی نزدیک به واقعیت رفت و با برداشتی آزاد از پرونده «غزاله و آرمان» که مربوط به سالهای 1392 تا 1400 است، فیلمی در ژانر درام جنایی را به سینماها آورد تا روایتگر یکی از هولناکترین قتلهای چند سال اخیر و در عین حال جنجالیترین پرونده قضایی باشد.
حواشی روز پنجم فیلم فجر|رقابت سنگین «بی بدن» و «بهشت تبهکاران» بر سیمرغ حاشیه/ 14 کیلو کم کن تا «مجنون» شوی!مروری بر زیرمتنهای نهفته در این اثر، یک پیام روشن و جدی را برای مخاطبانش دارد و آنهم تلاش کارگردان و نویسنده برای ایجاد یک پل ارتباطی بین این پرونده قتل با عقبه روابط عاطفی در هر 2 خانواده قاتل و مقتول است. موضوعی که در شخصیتپردازی و دیالوگگویی بازیگران و نوع بازی آنها نهفته شده و شاید مخاطب را پس از تماشای فیلم به این فکر فرو ببرد که آیا میشد قتلی اتفاق نیفتد؟ به جز فرد قاتل، آیا افراد دیگری هم در شکلگیری این جنایت هولناک سهم داشتند؟ به نظر میرسد که پاسخ به هر دو سوال «مثبت» است؛ اما چرا؟
جستوجو در شخصیتپردازی بازیگران فیلم، ابعاد دیگری از قتل دختر جوان (ارغوان) را به نمایش میگذارد؛ سروش صحت در نقش پدر «ارغوان»، کاملا منفعل و سرد است، از مهمترین اتفاقات رخ داده در بطن خانوادهاش بیخبر است، تلاشی برای ارتباط پدرانه با دخترش برای فهم نیازهای او در دوران حساس جوانی و نوجوانی نمیکند و حتی پس از مرگ او با حالتی سردرگم و بیاراده، تنها شنونده دیالوگهای طرفین است. رفتار منفعلانه او در اکثر سکانسهای فیلم، مخاطب را آزار میدهد که چرا این مرد، حتی یک برخورد سخت و خشن با قاتل دخترش ندارد؟ که البته به نظر میرسد این شخصیتپردازی و بازیگردانی به عمد توسط کارگردان طراحی شده است.
در نگاه اول، شاید به نظر برسد که انتخاب چنین نقشی برای سروش صحت با توجه به عقبه بازیگری او، اشتباه بوده اما نباید فراموش کنیم که کارگردان بی بدن به دنبال نمایش «پدر بیمسئولیت» است. پدری که حتی حساسیت لازم برای امور روزانه دخترش را ندارد و سردرگم در زندگی روزمره تا جایی پیش میرود که با خبر قتل دخترش مواجه میشود.
البته اینکه سروش صحت در ایفای چنین نقشی موفق عمل کرده یا خیر، موضوع دیگری است. صحت را بیشتر با ایفای نقش در بازیهای انرژیک میشناسیم و بازی در نقش پدر ارغوان تجربه جدیدی برای اوست. برای یادآوری هنرمندی سروش صحت در بیبدن فارغ از نقدی که به بازی کم عمق او وارد است، کافی است بازی احساسی او در جایی که از عروسی دخترش یاد میکند را دوباره مرور کنیم تا بازی هنرمندانه او در آنجا تبدیل به یکی از ماندگارترین سکانسهای بیبدن شود.
در نقطه مقابل، الناز شاکردوست ایفاگر نقش مادر «ارغوان» است که هدایت پرونده را به دست گرفته و برخلاف پدر، با کنگشریاش، قاتل را تا چوبه دار بدرقه میکند؛ در ظاهرِ ماجرا، با مادری دلسوز طرفیم، اما در تعدادی از سکانسهای فیلم پنهانکاری او تو ذوق میزند و در نهایت زنجیرهای از اتفاقات که ارغوان را به آن سرنوشت شوم دچار میکند. شاکردوست نمادی از مادر مهربان اما «پنهانکار» است. پنهانکاری او در بخشهای مختلفی از فیلم دیده میشود. از پنهانکاری او در ماجرای کویر رفتن ارغوان با دوستانش و اتفاقات تلخ بعدش تا ارتباط پنهانی سروش و ارغوان.
خانوادهای را تصور کنید که مادرش پنهانکار است و مهمترین رخدادهای فرزندش را با همسر خود در میان نمیگذارد، پدر هم تلاش چندانی برای ارتباط گرفتن با دختر و کنترل رفت و آمدهای او ندارد؛ خروجی این همه بیمسئولیتی والدین چه میتواند باشد؟
سری به خانواده قاتل بزنیم؛ پژمان جمشیدی در نقش پدر سروش، رقم زننده یک شکست عاطفی برای پسرش است؛ او به راحتی همسر اول خود را ترک کرده و بدون توجه به آیندهای که انتظار پسرش را در سنین حساس نوجوانی میکشد، تصمیم به ازدواج مجدد میگیرد. لجبازیهای مکرر او و هدایت سروش در مسیر اشتباه هم مزید بر علت میشود که سرنوشت سروش بیشباهت با ارغوان نباشد. به نظر میرسد در اینجا هم با جنس دیگری از «پدر بیمسئولیت» مواجهیم؛ پدری که غرورش از فرزندش مهمتر است و بهای این غرور، خون پسرش است.
ماجرا به همینجا ختم نمیشود؛ سوی دیگری از پرونده قتل ارغوان، یک دختر جوان که مالامال از حسادت است، نشسته؛ در ظاهر دوست است، در واقعیت دشمن؛ در ظاهر، عملی که مرتکب میشود، ساده است اما اثر وضعی کار او به قدری عمیق است که آتش یک خشم مردانه را شعلهور میکند و در نهایت به جنایتی هولناک ختم میشود. «دوست حسود» گاهی از دشمن هم خطرناکتر است.
بیبدن ضد قصاص است؟
یکی از سوالاتی که پس از اکران این فیلم مطرح شد، همین موضوع بود؛ آیا بیبدن از قصاص طرفداری میکند یا علیه آن است؟ تجربه تماشای فیلمهایی که برچسب «ضد قصاص» را یدک میکشند، نشان میدهد که مخاطب وقتی صندلی سینما را ترک میکند، برای فرد اعدام شده دلسوزی میکند؛ آیا این اتفاق در بیبدن برای سروش تکرار میشود؟
تصاویر دوربینهای مدار بسته که در بخشی از فیلم پخش میشود، بخش مهمی از حقیقت پرونده و مرتکبین جرم را فاش میکند؛ از سویی دیگر، تمام اتفاقات برای اینکه قاتل بخشیده شود، به خوبی کنار هم چیده شده اما پدر سروش همه راهها را برای بخشش میبندد. موضع بی بدن نسبت به قصاص متفاوت است؛ روی انجام قصاص پافشاری نمیکند و بارها اعلام میکند که راه بخشش باز است و از سویی دیگر، موضع آوانگارد نیز نسبت به این مسئله نمیگیرد. به نظر میرسد که کارگردان و نویسنده هوشمندانه از کنار این مسئله عبور کردند تا سراغ مسئلهای مهمتر بروند و آنهم «گسستهای درون یک خانواده» است.
چرا پیگیری مورد «بی بدن» مهم است/ نباید زیر بار حق کشی رفت
یک بازیِ درخشان، یک بازیِ درخشانتر
اگر الناز شاکردوست را کنار بگذاریم، دو بازی درخشان در بیبدن توجهات را به خود جلب کرد؛ نوید پورفرج و گلاره عباسی.
پورفرج که با بازی در فیلمهای سینمایی «مغزهای کوچک زنگ زده» و «مغز استخوان» توانایی هنریاش را به رخ کشید، در بیبدن هم به عنوان بازپرس ایفای نقش کرد و درخشان بود. او هم کنش قهرمانی داشت، هم در جایی پایش لغزید و به ضدقهرمان تبدیل شد و به خوبی از پس هر دو نقش برآمد. تلاش او برای بخشش قاتلینی که در پروندههایش با آنها سروکار دارد، برای مخاطب قابل باور است.
در نقطه مقابل، گلاره عباسی را در نقش مادر سروش میبینیم که علیرغم بازی کوتاهش اما بسیار اثرگذار است و نقش مادر شکست خورده را به خوبی بازی میکند.
بیبدن شباهتهای زیادی به «علفزار»، فیلم قبلی کاظم دانشی دارد، اگرچه شاید به اندازه آن جسور نباشد و خیلی سراغ خط قرمزها نرود اما به هر حال امضای دانشی پای آن است. اوست که داستان را از لابهلای پروندههای قضایی که عمدتا دسترسی به آنها ساده نیست، بیرون میکشد و خط سیر یک درام جنایی را کنار قرار میدهد. تنها ابهام این است که چرا خود او در نقش کارگردان حاضر نشد؟
به نظر میرسد که بیبدن دنبال زدن تلنگری به خانوادههاست و قصد دارد در بستر یک داستان جنایی، گسستهای والدین و فرزندان و روابط بعضاً ناقص آنها را به رخ بکشد. «پدر بیمسئولیت»، «مادر پنهانکار» و «دوست حسود» اگرچه قاتل نیستند، اما در وقوع این جنایت بیگناه هم نیستند.
انتهای پیام/