ایمانی: جهانگیری یک معاون اول تشریفاتی است/ او چندسالی است که از صحنه سیاسی خارج شده است
تاریخ انتشار: ۳۱ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۶۹۷۲۷۱
فردا نوشت: چیزی تا انتخابات ریاست جمهوی آتی نمانده و دست جریان اصلاح طلب بسیار خالی است. این جریان گزینههای متعددی از جمله اسحاق جهانگیری را از دست است. حضور قدرتمند جهانگیری در دولت اول روحانی سبب شده بود که او در انتخابات ۹۶ شانس رای آوری داشته باشد، اما اصلاح طلبان او را قربانی روحانی کرده و بعد هم شاهد افول وی در دولت بودند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ناصر ایمانی کمرنگ شدن نقش جهانگیری در دولت را ناشی از اختلافات و مشکلات وی با روحانی دانست و گفت: «ظاهرا آقای روحانی اختیارات معاون اول را به یک تیم دیگری از اعضای دولت عبارت از آقای واعظی و آقای نوبخت واگذاری کرده و در واقع بیشتر به آنها اعتماد کردند. همین هم موجب نوعی قهر اداری جهانگیری از دولت شد. منتها جهانگیری به دلایل دیگری ترک دولت و استعفا را صلاح ندانسته و ماند، اما به شکل کمرنگ و حتی بی رنگ. الان دیگرمیتوان جهانگیری را یک معاون اول تقریبا تشریفاتی دانست که در اتخاذ تصمیمات اساسی که باید در این جایگاه اتخاذ شود؛ نقشی ندارد. او بیش ازسه سال است که در کلام معاون اول است. چیزی شیبه آقای مرحوم دکتر حبیبی در دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی».
وی درباره اینکه چرا روحانی به واعظی و نوبخت بیشتر اعتماد کرد، گفت: «این امر دلایل سیاسی و اداری داشت. دلیل سیاسی این بود که آقایان نوبخت و واعظی به لحاظ سیاسی نسبت به جهانگیری خیلی به روحانی نزدیکتر هستند. آقای روحانی در دولت دوم خود قدری از اصلاح طلبان فاصله گرفته و به همین دلیل از جهانگیری که نماد اصلاح طلبان در دولت بود؛ فاصله گرفت. اما آقای واعظی و آقای نوبخت هم حزبی روحانی تلقی میشوند و روحانی هم یک اعتدال و توسعهای است. دلیل اداری هم این بود که روحانی به نوبخت و واعظی اعتماد بسیار زیادی دارد و بخش زیادی از امور دولت از نظر اداری در اختیار واعظی و بخشی از امور مالی دولت هم در اختیار نوبخت است. این را اگر از اعضای دولت – بعد از اتمام دولت – بپرسید حتما این را خواهند گفت و اختلافات بسیاری در دولت درباره این دو نفر وجود دارد. اگر خاطرتان باشد آقای رحمانی بعد ازرفتن از وزارت صمت تا حدی در این باره سخن گفت. به هرحال آقای روحانی به اینها اعتماد کامل دارد و این همان موضوعی است که جهانگیری با آن مشکل دارد.»
وی در پاسخ به اینکه با توجه به این اختلافات بین روحانی و جهانگیری، چرا جهانگیری استعفا نداد؟ گفت: «جهانگیری از دولت نرفت، چون رفتن او بار سنگینی برای دولت داشت. جهانگیری در سال ۹۶ کاندید پوششی آقای روحانی شد و برای او فداکاری کردند. همین هم یکی از دلایل دلخوری او از روحانی شد. جهانگیری در واقع دو فداکاری برای روحانی کرد. یکی همین کاندید پوششی شدن بود و یکی هم اینکه در دولت دوم استعفا نداد. البته از داخل اصلاحات هم به او سفارش میشد که استعفا ندهد، زیرا این جریان سیاسی اصطلاحا دو روز قبل (انتخابات ۹۶) از روحانی حمایت جدی کرده بودند و اگر بلافاصله جهانگیری را از دولت بیرون میکشیدند به این معنا بود که انتخاب اشتباهی کرده و به مردم هم اشتباه توصیه کردهاند. این ازنظر سیاسی برای اصلاح طلبان خوب نبود و برای همین هم به او توصیه کردند که در دولت بماند.»
ایمانی با تاکید بر اینکه «جهانگیری از خود گذشتگی کرد» گفت: «او آینده سیاسی خود را گرو ماندن در دولت کرد. جهانگیری از جهت سیاسی در آینده نمیتواند به صحنه سیاسی برگردد. زیرا هشت سال معاون اول دولتی بود که از دید مردم عملکرد خوبی نداشته است؛ بنابراین آقای جهانگیری شریک عملکرد دولت - در دولت اول به شکل فعال و در دولت دوم به شکل غیر فعال- است. از طرفی با ورود خود به موضوع ارز که معروف شد به ارز جهانگیری، آسیب دید. به هرحال آن رقم و وضعیت اصلا کارشناسی شده نبود. اطلاعات دولت غلط بود، ترامپ هنوزاز برجام خارج نشده بود و فکر میکردند که منابع ارزی داریم، همین شد که آقای جهانگیری جلو دوربین گفت که هر کسی ارز بخواهد به او میدهیم. در عمل اینطور نشد و ارزهایی که دادند هم معلوم نشد که چه شد. همه اینها به پای جهانگیری نوشته شد. در واقع جهانگیری را در استخری انداختند و غرق شد و کسی هم به او کمک نکرد.»
وی خاطر نشان کرد: «جهانگیری چندسالی است که از صحنه سیاسی کشور خارج شده است و دیگر هم نمیتواند برگردد».
ایمانی در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه آیا هزینه پذیرش اشتباه و حفظ مهرهای مثل جهانگیری از سوزاندن او برای اصلاح طلبان کمتر نبود؟ گفت: «نه. این به مسائل داخلی اصلاح طلبان برمیگردد. به هرحال جهانگیری از کارگزاران است. اصلاح طلبان به قول خودشان خالص از ابتدای شکل گیری این جریان هیچ وقت رابطه خوشی با کارگزاران نداشتهاند و این حزب را به عنوان یک مهمان ناخوانده قبول کردند. اختلافات فعلی هم نشانگر همین موضوع است. آقای جهانگیری از این حزب است و سوختن او خیلی اصلاح طلبان را ناراحت نمیکرد. در حقیقت این کارگزارن بود که برای اصلاح طلبان هزینه داد. شاید اگر به جای جهانگیری محمدرضا خاتمی معاون اول رئیس جمهور بود، اصلاح طلبان به او توصیه نمیکردند که در دولت بماند و هزینه نمیدادند».
منبع: الف
کلیدواژه: جهانگیری در دولت اصلاح طلبان آقای روحانی دولت دوم معاون اول
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۶۹۷۲۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جوان: مهدی نصیری «باطن» اصلاحطلبان است که «ظاهر» شده
چگونه است که روزنامه شرق در ۱۵ دی ۱۴۰۲ «گفتوگویی تاریخی با مهدی نصیری روزنامهنگار، نویسنده و فعال سیاسی» انجام میدهد و او را تبلیغ و مانند یک قهرمان معرفی میکند، اما حالا شده است افراطی نامتعادل؟! - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، مهدی نصیری «باطن» اصلاحطلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاحطلبان که سالهاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبهرو شدهاند، از اینکه یک تازهوارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، بهشدت دلخور و هراسان شدهاند و در اقدامی سیستمیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده میگیرد. غافل از آنکه وقتی چندین سال است تریبونی برای اظهارات او شدهاند، حالا که یکباره نصیری به صحرای سلطنت و براندازی و ضدانقلابیگری محض زده است، دیگر کسی از اصلاحطلبان نمیپذیرد که نصیری را از خود ندانند.
دیروز غلامحسین کرباسچی گفته: «من اصلاً ایشان [نصیری]را آدم متعادلی نمیدانم که بخواهد طرح و رویکردی بدهد. ایشان یک زمانی شاگرد آقای شریعتمداری در کیهان بود، آنقدر فحاشی و ناسزا به همه اصلاحطلبان و شخصیتهای محترم از جمله مرحوم آقای هاشمی، آقای خاتمی و همین آقای تاجزاده و امثال آقای تاجزاده کرد و حالا آدم باید چه روحیه و رویی داشته باشد که حالا با این حد از افراط یکمرتبه این طرف صفحه بیاید. آقای نصیری یک آدم افراطی است که نه آن طرف حرفهایش درست بود و نه این طرف حرف صحیحی زده که بخواهد نمایندگی کسی از اصلاحطلبان را برعهده داشته باشد. در آن طرف هم، اگر مخالفان نظام سوابق ایشان را بررسی کنند، میفهمند که ایشان آدم متعادلی نیست.»
صرفنظر از اشتباهی که کرباسچی درباره نسبت نصیری با مدیرمسئول فعلی کیهان داشته است، و نشان از عادت توسل به مزخرفات در مواقع لزوم است، این همه واهمه از ثبت نصیری در جایگاه یک اصلاحطلب جای تأمل دارد. محمدعلی ابطحی، رئیسدفتر وقت خاتمی نیز دو روز قبل عین همین عبارات را برای نصیری بهکار برده و نوشته بود: «آقای مهدی نصیری سوپر افراطی حزباللهی دیروز حق دارد نظراتش تغییر کند و سوپر اپوزوسیون امروز شود. اما هم برای دیروزش و هم برای امروزش توهم مضر است. نه بولتننویسی و اظهارنظرهای تند حزباللهیاش در گذشته توانست ریشه اصلاحطلبی را برکند و نه مواضع فعلی اپوزیسیونیاش مورد قبول اپوزیسیونی قرار میگیرد که چهل سال است در تلاش براندازی هستند و نیازی به تازه وارد از راه دور آمده ندارند. گفتهاند شکاف تاجزاده و شاهزاده باید برداشته شود. خودش میداند نه شاهزاده میتواند به تاجزاده نزدیک شود و نه تاجزاده علاقهمند به همکاری با شاهزاده است.»
اکنون پرسشهای مهمی پیش روی ماست. چطور 29 شهریور 1401 یعنی درست در ابتدای ماجرای مهسا، روزنامه اعتماد با «مهدی نصیری، روزنامهنگار، نواندیش دینی و فعال سیاسی» درباره حجاب مصاحبه میکند و او را شخصیت و فرصت مناسبی برای ریختن بنزین روی آتش آن ماجرا تشخیص میدهد، اما الان اصلاحطلبان تجمیع شدهاند که بگویند «نصیری خلوچل است و افراطی و نامتعادل»؟!
چگونه است که روزنامه شرق در 15 دی 1402 «گفتوگویی تاریخی با مهدی نصیری روزنامهنگار، نویسنده و فعال سیاسی» انجام میدهد و او را تبلیغ و مانند یک قهرمان معرفی میکند، اما حالا شده است افراطی نامتعادل؟!
چرا شبکه رسانهای «هممیهن» متعلق به همین آقای کرباسچی تریبون سخنان نصیری با رسانههای مختلف شده بود و حتی هرچیزی را که نصیری در کانال تلگرامی خودش منتشر میکرد، بازتاب میداد، آنهم در مذمت اصولگرایان (مهدی نصیری: آقایان اصولگرا تحویل بگیرید! زلنسکی، قهرمان بود نه «دلقک» / تیترهای آمادهتان برای پیروزی پوتین، خاک میخورد/ دیپلماسی ما هم به دام افتاد)، اما حالا شده نامتعادل ناسزاگو به خاتمی و هاشمی؟!
مگر عباس عبدی سرمقالهنویس و مشاور هممیهن و اعتماد از مواضع مثبت و حمایتی این دو روزنامه از نصیری بیخبر بوده است که حالا تقصیر نصیری را به گردن اصولگرایان میاندازد و میگوید: «مشکل نصیری این است که احتمال کمی وجود دارد که افکار عمومی با گزارههای اعلامشده ایشان همدلی کنند.»! یعنی تا پیش از این که شما تریبون او بودید، با ایشان همدلی وجود داشت؟!
اینکه روزنامه سازندگی از قول محمد عطریانفر در مهر 99 بنویسد: «مطالبی که اخیراً از زبان استاد مهدی نصیری چهره سنتگرای نواندیش مطرح شده این است که...» ولی روز گذشته بعد از سخنان کانادا تیتر و عکس تمامصفحه خود را به نصیری اختصاص و «توهم اتحاد» را به او نسبت بدهد، عجیب و غیرمعمول نیست؟!
اگر نصیری اکنون از کانادا شعار اتحاد «تاجزاده با شاهزاده» را میدهد آیا به این علت نیست که تاجزاده در مرخصی به اصلاحطلبان گفته بود «باید مواضع نصیری و امثال او را به شکل وسیع بازتاب بدهیم»؟! و اگر ندای براندازی میدهد آیا مانند بهزاد نبوی که چندی پیش در گفتوگویی با اشاره به آشوب پاییزی گفته بود «استنباط من این است که برخی اصلاحطلبان در یک سال گذشته نتیجه گرفتند که کار نظام تمام است و میخواستند سرشان بیکلاه نماند»، براندازی را از باطن اصلاحطلبان نیاموخته است؟! اشتباه نصیری آنجاست که نبوی در گفتگو با «آگاهینو» «برخی مجموعههای اصلاحطلب» را متهم به داشتن «مرضبچگانه» و «لوچبودن» کرد تا ضمیر براندازانه اصلاحطلبان را نشان دهد، اما نصیری بهجای درسگرفتن از این سخن، همان لوچی و مرض بچگانه را سرلوحه قرار داده است!
این همه ریاکاری و فریب البته از اردوگاه اصلاحطلبان عجیب نیست، اما ظاهرسازی جواب نمیدهد. نصیری عین اصلاحطلبان است، بلکه خود اصلاحطلبان است. باطن ظهوریافته شماست. همان حرفهای پشتصحنه را که از او میپسندیدید، به تریبون کانادا آورده است. تنها درسی را که از شما نیاموخته همین است که نباید این قدر صریح بود. این را هم آرام آرام میآموزد و نیازی نبود که یک مهره سفارششده تاجزاده را به این زودی بسوزانید! شما اکنون ترسیدهاید و یک بهیک به صحنه میآیید و نصیری را تکفیر میکنید. اما مگر میشود سابقه خود را در «استاد نواندیش و متفکر دینی و روزنامهنگار برجسته» خواندن او به این آسانی پاک کنید؟! پس اگر تکفیر میکنید خودتان را تکفیر میکنید که نصیری باطن ظهوریافته شماست.
سرنوشت نصیری عبرتی است برای کسانی که به امیدی و طمعی از سابقه خود میبرند و به اردوگاه اصلاحطلبی میزنند. نمیدانند که آنجا اگر خبری از عهد و وفا بود، سرنوشتی چنین مغموم پیدا نمیکردند که از آن دولت و حمایتها به جایی برسند که اکنون حرف مشترکشان نداشتن پایگاه اجتماعی باشد! و یک نصیری بهتعبیر آنان نامتعادل و متوهم چنین آبی در خوابگه مورچگان اصلاحات بریزد!
منبع: جوان
انتهای پیام/