Web Analytics Made Easy - Statcounter

پسری که با اجیر‌کردن سه سارق، آن‌ها را به خانه ناپدری ثروتمندش فرستاده و باعث قتل او شده بود، به اتفاق همدستانش در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.   به گزارش شرق، این مرد جوان مدعی است قرار بر سرقت بوده و سارقان خودشان مرتکب جنایت شده‌اند و او دستوری برای قتل نداده بود. براساس محتویات پرونده، بهمنِ سال ۹۷ تحقیق درباره کشته‌شدن مردی ۶۸ساله به نام جعفر در خانه‌اش در دستور کار مأموران پلیس تهران قرار گرفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مأموران به خانه این مرد رفتند و با جسد او روبه‌رو شدند.   شواهد نشان می‌داد جعفر با پیچیده‌شدن لباس به دور سر و صورتش خفه شده است. به‌هم‌ریختگی‌های خانه فرضیه سرقت را قوت بخشید و مأموران دریافتند احتمالا عامل جنایت یک آشناست. پسر جعفر به مأموران گفت: سال ۷۸ مادرم فوت شد و پدرم ازدواج کرد، اما نامادری‌ام هم چند سال بعد به خاطر بیماری فوت شد. به همین دلیل پدرم برای سومین بار با زنی جوان ازدواج کرد که یک پسر به نام شایان داشت.   پدرم همان سال‌ها همه اموالش را به نام من سند زد. پس از چند سال وقتی شایان بزرگ شد، از این موضوع ناراحت بود. او چند بار با پدرم سر این موضوع بحث کرده بود. پسر مقتول درباره حادثه گفت: چند ساعت قبل شایان با من تماس گرفت و گفت هر چه با پدرم تماس گرفته کسی پاسخ نداده است. من که از شنیدن حرف‌های شایان نگران شده بودم، به خانه پدرم رفتم و پس از شکستن در با جسد او روبه‌رو شدم.
به دنبال اظهارات پسر جوان، شایان به عنوان نخستین مظنون ردیابی و بازداشت شد. او که سعی داشت خودش را بی‌اطلاع از مرگ پدرخوانده‌اش نشان دهد، گفت: روز جمعه بود و من همراه همسر و دو فرزند خردسالم به خانه ناپدری‌ام رفته بودم. ما پس از خوردن ناهار خداحافظی کردیم و به خانه‌مان در کرج برگشتیم. عصر من با ناپدری‌ام تماس گرفتم، اما او پاسخ نداد.   من که نگران او شده بودم، ماجرا را به برادر ناتنی‌ام گفتم. در‌حالی‌که تناقض‌گویی‌های شایان شک پلیس را دوچندان کرده بود، او در‌نهایت به اجیر‌کردن سه نفر برای سرقت از خانه ناپدری‌اش اعتراف کرد. متهم گفت: مدتی بود مشکل مالی داشتم. پول نزول گرفته بودم و نمی‌توانستم آن را پس بدهم.   چند بار از ناپدری‌ام پول خواستم، اما او هربار بهانه‌ای می‌آورد. به همین دلیل با مرد جوانی به نام حسام که سابقه‌دار است، ملاقات کردم. او چند ماه پیش از زندان آزاد شده بود. او که سابقه سرقت از خانه‌هایی را در تبریز و اصفهان در پرونده‌اش داشت، به من گفت همراه دو نفر از دوستانش به نام‌های فرهاد و امیر به خانه پدرخوانده‌ام می‌روند و از آنجا سرقت می‌کنند.
شایان در ادامه اعترافاتش گفت: آن روز به همراه همسر و فرزندانم به خانه ناپدری‌ام رفتیم. هنگام بازگشت به رستوران رفتم و دو پرس غذا گرفتم. من غذا‌ها را به حسام دادم و طبق نقشه حسام و دو نفر از دوستانش مقابل خانه ناپدری‌ام رفتند و زنگ در را زدند و گفتند برایش نذری آورده‌اند. وقتی ناپدری‌ام در را باز کرد، آن‌ها وارد خانه شدند. قرار بود فقط از آنجا سرقت کنند، اما نمی‌دانم چطور شد که ناپدری‌ام را کشتند. با اعتراف‌های پسر جوان، حسام که شروری سابقه‌دار بود، بازداشت شد و قتل را گردن گرفت.   او گفت: من به همراه فرهاد و امیر به چندین خانه دستبرد زده بودیم. وقتی شایان پیشنهاد سرقت از خانه ناپدری‌اش را داد، پذیرفتیم. ما به آنجا رفتیم، اما ناپدری او مقاومت کرد و کلید گاوصندوق را به ما نداد. او شروع به داد و فریاد کرد و فرهاد و امیر که ترسیده بودند، لباس‌هایی را دور دهان او پیچیدند و از من خواستند تا او را آرام کنم. من هم چند مشت به سرش کوبیدم که باعث مرگش شد.   پرونده بعد از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده که روز گذشته در شعبه ۲ برگزار شد، ابتدا کیفرخواست علیه متهمان خوانده شد. براساس کیفرخواست صادره، حسام، متهم ردیف اول که میان دوستانش به‌خاطر خشونت زیادی که دارد، به ابلیس معروف است، مرتکب قتل شده و سه متهم دیگر از جمله پسرخوانده مقتول به اتهام معاونت در قتل و سرقت از نظر دادسرا مجرم شناخته و برای آن‌ها درخواست مجازات شده است.   سپس وکیل مدافع اولیای‌دم در جایگاه قرار گرفت و خواستار صدور حکم قصاص شد. در ادامه حسام در جایگاه قرار گرفت؛ او گفت: من قصد قتل نداشتم و فقط می‌خواستم مقتول را وادار کنم گاوصندوق را باز کند. از اتفاقی که افتاده است پشیمانم. در ادامه سایر متهمان در جایگاه قرار گرفتند و اتهام خود را قبول کردند. فرزندخوانده مقتول نیز گفت: من با مقتول هیچ مشکلی نداشتم. او مثل پدرم بود و برای من خیلی زحمت کشیده بود.   مشکل من فقط مالی بود و هیچ فرمان قتلی هم صادر نکرده بودم. من فقط می‌خواستم مشکل مالی‌ام حل شود. بعد از گفته‌های متهمان و وکلای آن‌ها قاضی زالی و قاضی دلداری که رسیدگی به این پرونده را برعهده داشتند در شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران برای صدور رأی وارد شور شدند.   با اعتراف‌های این شرور دو همدست وی نیز بازداشت شدند و جرمشان را گردن گرفتند. به این ترتیب، برای حسام به اتهام قتل و سرقت، برای فرهاد و امیر به اتهام معاونت در قتل و مشارکت در سرقت و برای شایان به اتهام معاونت در سرقت کیفرخواست صادر و پرونده‌شان برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. قرار است آن‌ها به زودی از خود دفاع کنند. این در حالی است که اولیای دم برای متهمان اشد مجازات را خواسته‌اند.

منبع: فرارو

کلیدواژه: قتل دادگاه کیفری فرهاد و امیر استان تهران خانه ناپدری قرار گرفت ناپدری ام

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۷۵۹۵۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پایان سرقت های سارق نابغه | پسر نابغه می خواست فضانورد شود و با سفینه به کره ماه سفر کند اما...

همشهری آنلاین - الهه فراهانی: چندی قبل ماموران پلیس اعضای باندی را در پایتخت دستگیر کردند که به صورت سریالی، خودرو سرقت می کردند.

یکی از اعضای این گروه، دختری ۲۰ ساله به نام نیلوفر بود که در بازجویی ها اعتراف کرد علاوه بر همکاری با این باند، چند وقتی است که با پسرموردعلاقه اش نیز سرقت می کند.

با اعتراف نیلوفر، پسر مورد علاقه وی که مجرمی سابقه دار بود دستگیر شد و هر دو در بازجویی ها به سرقت های سریالی در پایتخت اعتراف کردند. تحقیقات از این دو نفر برای کشف جرایم احتمالی دیگر ادامه دارد.

می خواستم فضانورد شوم اما تبدیل به سارق شدم

میثم متولد سال ۷۴ است. او پیش از این به جرم موبایل قاپی دستگیر شده و یک هفته پس از آزادی، مجددا سرقت هایش را از سر گرفته است. اینبار اما شگردش را به سرقت ماشین تغییر داده است. میثم می گوید یک نابغه است که مواد مخدر زندگیش را تباه کرد و موجب شد تبدیل به سارق شود. گفت و گو با این سارق نابغه که به دستور دختر مورد علاقه اش سرقت می کرد را در ادامه می خوانید.

پرونده ات نشان می دهد که سابقه داری.

یکبار به جرم گوشی قاپی دستگیر شده ام، الان هم به جرم سرقت خودرو و لوازم خودرو.

چه شد که تبدیل به سارق شدی؟

مواد مخدر و رفیق ناباب. این دو دست در دست هم دادند و موجب شدند که سر از دنیای تبهکاران دربیاورم. من زندگی بدی نداشتم، درس خوانده ام و می خواستم به رویاهای بزرگم برسم. خانواده بدی هم ندارم، وضع مالی مان نسبتا خوب است. اما خود کرده را تدبیر نیست چرا که با دستان خودم زندگیم را تباه کردم.

چقدر درس خوانده ای؟

فوق دیپلم ریاضی محض دارم. شاید باور نکنید اما همه مرا نابغه می دانند. از کودکی مسائل ریاضی را حل می کردم و حتی مسلط به زبان انگلیسی بودم. خیلی باهوش بودم و همه فامیل می گفتند آینده میثم روشن است و به جاهای خوبی می رسد اما خب حالا اینجا هستم و دستبند اتهام در دستانم.

تصورت این است که اعتیاد زندگیت را تباه کرد، چرا ترکش نکردی؟

تلاش کردم اما نشد.

چه موادی مصرف می کنی؟

شیشه می کشیدم اما این اواخر دختر موردعلاقه ام از من خواست تا ماده مخدر جدید کمیکال را مصرف کنیم. از خانواده ماری جوانا است و باعث ایجاد توهم شدید می شود. دلم می خواست فضانورد شوم و با سفینه به کره ماه سفر کنم؟ شاید برایتان عجیب باشد و باور نکنید اما به خاطر هوش بالایم همه می گفتند موفق خواهی شد. اطلاعاتم نسبت به فضا خیلی زیاد است و اگر پایم به دنیای مجرمان و اعتیاد کشیده نمی شد، شاید الان ایران نبودم و انتخاب می شدم برای رفتن به فضا.

با چه شگردی سرقت می کنی؟

من قبلا موبایل قاپی می کردم. بعد از آزادی، دختر موردعلاقه ام به من گفت بیا برویم سرقت ماشین انجام دهیم. خودش با یک گروه کار می کرد و می گفت راه و روش سرقت ماشین را از آنها یاد گرفته است. او به من آموزش داد و وقتی اولین بار توانستم ماشین سرقت کنم، خوشم آمد و ادامه اش دادم.

چه خودرویی سرقت می کردید؟

از پژو و پراید گرفته تا ال ۹۰ و مزدا ۳.

با ماشین های سرقتی چه می کردی؟

چند روزی زیر پایم بود و با آن می رفتم سراغ سرقت های بعدی. سپس تحویل دختر موردعلاقه ام می دادم تا آن را در خیابان رها کند. اما الان متوجه شدم که او ماشین ها را به سردسته باندی که با آن کار می کرد می فروخت تا او با شیوه سند نمره آن را بفروشد و سهمش را بگیرد.

با دختر موردعلاقه ات چطور آشنا شدی؟

در خیابان با او آشنا شدم. ماشینش پنچر شده بود، کمکش کردم و همان روز آشنایی ما شکل گرفت. بعد متوجه شدیم هر دویمان معتادیم و سارق. همین وجه اشتراک باعث ایجاد علاقه میان ما شد اما حالا هر دو دستگیر شده ایم.

کد خبر 849148 برچسب‌ها سارق - سرقت فراجا حوادث ایران

دیگر خبرها

  • قتل یکی از مدیران شهرداری به دست همسرش
  • قتل یکی از مدیران شهرداری تهران به دست همسرش
  • ببینید | سرقت برق‌آسای ساندویچ یک پسر جوان توسط شاهین شکاری!
  • پارسا پیروزفر و اخاذی از زنان ثروتمند ؛ سکانسی که پربازدید شد | ببینید
  • پسر جوان مادرش را در خانه آتش زد
  • بیمار روانی مادرش را در خانه آتش زد
  • افزایش عملیات‌های حزب الله در پاسخ به تهدیدهای صهیونیست‌ها/ توقف جنگ در نوار غزه شرط مقاومت برای پایان درگیری در شمال سرزمین‌های اشغالی+ نقشه میدانی و عکس
  • راز قتل مرد جوان پس از ۳ ماه برملا شد
  • همدستی زن جوان با مرد آشنا برای قتل شوهرش
  • پایان سرقت های سارق نابغه | پسر نابغه می خواست فضانورد شود و با سفینه به کره ماه سفر کند اما...