ظهور شهروند بیقرار و مطالبات شتابزده
تاریخ انتشار: ۶ مرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۷۶۲۳۲۳
به گزارش اتاق خبر، به نقل از ایران، اضطراب سلامت و ظهور شهروند بیقرار بیتردید بر رفتار و مطالبات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مردم و به تبع بر جریان سیاستگذاریها هم اثرگذار خواهد بود. از این رو، بر آن شدیم تا در گفتوگویی با دکتر هادی خانیکی، استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، تأثیر کرونا را بر سطح و کیفیت مطالبات سیاسی و اجتماعی به بحث بگذاریم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جناب دکتر خانیکی، این روزها با موج دوم شیوع کرونا مواجه هستیم. به اعتقاد شما، این اوجگیری مجدد بیماری به لحاظ اجتماعی و فرهنگی، ما را با چه مسائل تازهای مواجه کرده است؟
این روزها با شرایطی مواجهیم که به تعبیر اپیدمیولوژیستها یک پیک جدید در شیوع ویروس کرونا است هر چند که ما در موج اول در یک فرآیند کاهشی قرار گرفته بودیم اما هنوز میزان شیوع را به صفر نرسانده بودیم که با بازگشت بیماری و موج جدید آن مواجه شدیم.
شروع این پیک جدید، طبیعتاً ما را هم در بخش سلامت و هم در بخشهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی در برابر مسائل جدیدی قرار میدهد و گروههای مختلف شهروندان اعم از نخبگان، عامه و نظام حکمرانی را با پرسشهای جدیدی روبهرو میکند؛ اینکه تاکنون چقدر مسیر مهار این بحران را طی کردهایم؟ چقدر به مسیرهای جدید ورود کردهایم؟ آیا اقداماتی که در جریان موج اول شیوع کرونا اتخاذ شده بود میتواند موج دوم را هم مورد حمایت قرار داده و تابآوری را بیشتر کند؟ و...
به اعتقاد من، این پیک تازه و این موج دوم شیوع کرونا یا بازگشت دوباره بیماری، شرایطی را به وجود آورده که بر نظرها یا برنامههای گذشته مهر تأیید یا تشکیک میزند. وضعیت جدید، ضرورت تأمل و بازنگری را بیش از پیش در تمام زمینههای نظری و عملی برجسته کرده است. اگر به ایران بهعنوان جامعه پیشرویمان، توجه کنیم چند مشخصه را مطالعات میدانی و پیمایشها نشان میدهد؛
نخست، وحشت و اضطراب در جامعه بیشتر شده است. این امر تنها یک پدیده طبیعی نیست بلکه یک پدیده اجتماعی هم هست.
دوم آنکه، این تصور که کرونا مدت محدودی شایع هست و پدیدهای گذرا است زیر سؤال رفت و به نظر میرسد که کرونا همچنان حضور دارد. از این رو، ما باید نوعی سازگاری و تطبیق با آن را در دستور کار قرار دهیم.
سوم، به نظر میرسد در عرصهِ سیاستگذاری تابآوری اجتماعی، با عامل جدیدی مواجه هستیم و آن کنترلی که در مراحل اولیه حاصل شد و شیوهها و راههای اثربخشی که در مقابله با ویروس کرونا پیش گرفته بودیم، با وجود موفقیت نسبی، غفلت از دیگر جنبهها را در پی داشت.
چهارم، شیوههای اتخاذ شده برای ایمنی که بعضاً از آن تحت عنوان «ایمنی گلهای» سخن به میان میآید ناکافی بودن خود را نشان داد و باید به سمت برنامهریزیهای سازماندهی شده و نهادینه رفت.
پنجم، تقویت نگرشها و سیاستهای علمی در حوزههای مختلف دانش؛ اعم از دانش بهداشت و درمان، علم و فناوری و علوم انسانی بیشتر شده است.
ششم، نیاز به تحرک مدنی، پویش و مشارکت شهروندان در وضعیت موج دوم بیشتر احساس میشود؛ چون عوامل شیوع و زمینههای آن تغییر پیدا کرده است. به نظر میرسد مناطق و شهرهای کوچک، حتی سنتها، آیینها، عادات و رسوم و... همه به زمینههای شیوع بدل شدهاند به طوری که خود عامل فرهنگ به ایجاد موج دوم شیوع ویروس کرونا دامن زده است. در نتیجه، تکیه بر چنین زمینههای فرهنگی، بتدریج جامعه را به یک «قربانگاه» بدل خواهد کرد.
پرسشی که در این وضعیت مطرح میشود این است که با این مسائل فرهنگی چگونه باید برخورد کرد؟ به نظر میرسد که منظومهای از مسائل معرفتی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، علمی و بهداشتی در برابر ما قرار گرفته است که بهدنبال حاد شدن اوضاع ضرورت بازاندیشی در آنها بیش از پیش به چشم میخورد.
به نظر میرسد که ما بهدنبال شیوع ویروس کرونا خصوصاً در جامعه خودمان با ظهور «شهروند بیقرار» مواجه شدهایم. اضطراب سلامتی که در جامعه ما شکل گرفته چقدر میتواند در سطح مطالبات سیاسی و اجتماعی مردم خصوصاً این روزها که در آستانه سال انتخابات ریاستجمهوری هم هستیم، اثرگذار باشد؟
وقتی که ما با یک پاندمی روبهرو شدیم در مراحل نخست، این تصور شکل گرفته بود که عالمگیر بودن آن شرایط یکسان یا خواستههای نزدیک به هم را در کل جهان به وجود آورده است. اما در ادامه با آمدن موج دوم کرونا در برخی از کشورها و از جمله در ایران این فرضیه زیر سؤال رفت و گویی کرونا دیگر یک مسأله جهانی یکسان برای همه جوامع نیست و از اینجا بود که تفاوتها و تمایزها برجسته شد. همین وضعیت متفاوت جوامع در وقوع یا عدم وقوع موج دوم کرونا، به ایجاد «اضطراب و بیقراری اجتماعی» دامن زد. واقعیت این است که بیقراری و اضطراب اجتماعی نیاز به اقدامات فوری را بیشتر میکند. در خیلی از مواقع همین اقدامات فوری، مانعی برای اقدامات بنیادیتر میشود؛ بالاخره ویروس کرونا مثل یک آتش به دامان همه حوزهها اعم از آموزش، اقتصاد، سیاست و فرهنگ افتاده است و نگاه را از دوردست به نزدیک میآورد. بنابراین در سیاستگذاریها «دوردست» کمتر مورد توجه قرار میگیرد.
بهطور طبیعی دو عامل، اضطراب و نگرانی شهروندان را بیشتر میکند؛ نخست اینکه، در چه موقعیت و جایگاه اجتماعی قرار دارند؟ چقدر نهادهای مدنی و اجتماعی، نظامهای صنفی و حقوقی و جریانهای سیاسی، نگرانی فردی او را به شکل جمعی پیش میبرند؟ دوم، موقعیت نهاد سیاست است؛ به این معنا که چقدر شهروند در عرصه سیاسی، احساس پناه داشتن یا بیپناهی میکند؟ آیا خود باید به فکر آیندهاش باشد یا نهادهای حاکمیتی، سازوکارهای حمایتی لازم را برای او به کار میگیرند.
به هر حال، شهروند مضطرب همانطور که اشاره کردید خواستهها و مطالبات مضطربانه دارد، خواستههایی که راهحلهای فوری طلب میکند. بهصورت متناقضی گاه مداخله دولت به مفهوم عام و گاه عدم مداخله دولت را در حل بحران کرونا طلب میکند. هر کدام از این وضعیتها (مداخله و عدم مداخله دولت) مسألهای را حل و مسألهای را ایجاد میکند.
همانطور که اشاره کردید «شهروند بیقرار» میتواند رفتارها و مطالبات سیاسی و اجتماعی فوری و شتابزده هم داشته باشد. چقدر یک صورت بندی مفهومی از وضعیت امروز جامعه، میتواند قدری از این سردرگمی و بیقراری جامعه بکاهد؟
به صورت عام چه در برابر این اپیدمی و چه در برابر هر مسأله اجتماعی دیگری نمیتوان توقع زیادی از عنوان کلی «علوم انسانی» داشت؛ اینکه مفهوم یا حتی پرسشهای واحدی را در برابر انسان و جامعه قرار بدهند، بالاخره هم دایره علوم انسانی وسیع است و در هر کدام از حوزههای آن، پیوستارها و طیفهای فکری متفاوتی وجود دارد. ولی بهطور خاص، به نظر میرسد که در سطح جهانی، مهمترین مواجهه در حوزههای معرفتی و علمی، اولویتدار شدن پرسشها نسبت به داوریها بود و اینکه براساس پارادایمهای گذشته نمیتوانیم به مسائل دوران کرونا و پساکرونا بپردازیم.
در جریان شیوع ویروس کرونا، حرف اپیدمیولوژیستها بیشتر دیده و شنیده شد البته آیندهنگرها نیز سهم کمی را در این شرایط جدید ایفا نکردند و جنبههای خوشبینانه و نگرانکننده را مطرح کردند. به همین اعتبار، اگر از سویی با «شهروند بیقرار» مواجهیم از سوی دیگر با انبوهی از دانشمندان و دانشهایی مواجهیم که دانستههای خود را در بوته آزمایشهای جدیدی دیدند.
علوم انسانی در این وضعیت کمکی که میتواند بکند، مرور گزارهها و اظهارنظرهای فیلسوفان، جامعهشناسان، آیندهنگرها، اقتصاددانان و روانشناسان و تحلیل وضعیت امروز و مخاطرات آینده براساس آن گزارهها است؛ حتی میتوان پیکهای مراحل جدید را میدانی برای سنجش درستی آرای دانشمندان و نظریهپردازان علوم انسانی نیز قرار داد.
هابرماس در عالم اندیشه سیاسی، فلسفی و اجتماعی جایگاه قابل تأملی دارد. به زعم او، هیچگاه تا به امروز ما چنین آگاهی نسبت به جهل و اجبارمان به زندگی تحت شرایط نامعلوم نداشتهایم. سخن او بر چالشهای علم مدرن در مرتفع کردن نیازهای اساسی انسان از جمله تأمین سلامت، امنیت، معنویت، اخلاق، خداباوری، مرگاندیشی تأکید دارد؛ که امروزه هم به وجه بارزی موضوعیت دارند.
اما به نظر من توجه به همه اینها آن گزینههای محتمل پیش روی ما را حداقل از شکل خطی و روشن به صورتبندیهای گوناگون بدل میکند که همین عدم قطعیت، همین فهم عدم قطعیت کمک میکند که انتظارات خیلی عاجل نداشته باشیم.
فارغ از پیامدها و مسائلی که در جریان شیوع ویروس کرونا با آن مواجه شدیم، فکر میکنید که کرونا چه فرصتهایی را برای ما ایجاد کرد؟
بهدنبال شیوع ویروس کرونا، ضرورت گشودگی و گفتوگوی عملی (نه فقط نظری) بین ساحتهای مختلف علوم پیش آمد؛ خود من بهعنوان کسی که در حوزه ارتباطات مطالعه میکنم و در این رابطه «مسأله» دارم، به تأثیر از همین مسأله در ایران در کنار دوستان اپیدمیولوژیست نشستم و از این منظر با هم گفتوگو کردیم. به همین دلیل، معتقدم گفتوگو بین حوزههای مختلف دانشی در جریان شیوع ویروس کرونا بیشتر شد. «گفتوگو» تنها قابل فروکاستن به سطح مذاکرات سیاسی یا پیدا کردن مکانیسمهای حل اختلاف در مسائل اجتماعی نیست؛ گفتوگو یعنی توجه کردن به منظرهای مختلفی که پیش از این نادیده گرفته میشد. بهعنوان مثال ساحت سیاست به همه مسائل، بیشتر سیاسی و ساحت اقتصاد به همه مسائل، بیشتر اقتصادی نظر میکرده است، اما امروز کرونا نشان میدهد که نقش روان و روانشناسی هم چقدر مهم است؛ اجتماع، ارتباطات، زبانشناسی و... چقدر اهمیت دارد. به نظر من، مرز بین دانشهای بنیادی و دانشهای کاربردی در حال کمرنگتر شدن است؛ چون ما درگیر مسائل اضطراری هستیم و باید بنیادیتر به آن بیندیشیم.
ما در شرایطی قرار گرفتیم که بهطور متعارف شاید برای آن شرایط آمادگی نداشتیم و به آن پرتاب شدیم و این پرتابشدگی در وجه «حکمروایی»، «اقتصاد» و «آموزش» بیشتر ظهور و بروز دارد. در وجه حکمروایی، با «حکمروایی الکترونیک» رو به رو شدیم و طی آن دریافتیم که چه بخشهایی از نظام بوروکراتیک ما زائد است و کارکرد چندانی ندارد و اینکه اساساً حکمروایی الکترونیک چقدر میتواند برای پاسخگویی به مسائل جامعه فرصتساز باشد. بهدنبال شیوع ویروس کرونا بسیاری از جلسات تعطیل شد و اتفاق خاصی هم نیفتاد. این امر، نشان میدهد که خیلی از کارها و جلسات ما زائد و مانع بوده است. به نظر میرسد که کرونا، یک نوع گشودگی در مناسبات اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی را رقم زد و برای فهم، تغییر، اصلاح نگرشها و ساختارها فرصتی را در برابر جامعه ما قرار داد. مهمترین فرصتی که کرونا برای ما ایجاد میکند این است که به یک درک مشترک از تغییر و الزامها و ضرورتهای آن در سه سطح «حکمروایی»، «توانمندی جامعه مدنی» و «مسئولیت اجتماعی شهروندان» برسیم.
منبع: اتاق خبر
کلیدواژه: موج دوم کرونا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.otaghnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اتاق خبر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۷۶۲۳۲۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از فیلمسازی بدون دیالوگ تا خندیدن به قضاوت
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابطعمومی انجمن سینمای جوانان ایران، هفتمین جلسه فصل نهم پاتوق فیلم کوتاه با همکاری موسسه فرهنگی، تبلیغاتی بهمن سبز-پخش رویش، یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در پردیس سینمایی بهمن برگزار شد.
در این جلسه ۴ فیلم کوتاه «شیوع» به کارگردانی میثم مرادی، «زخم» به کارگردانی سحر نورمنّور، «گرازها» به کارگردانی غلامرضا جعفری و «قضاوت» به کارگردانی آریا گازُر به نمایش درآمدند و سپس محمد علیزادهفرد کارگردان سینمای کوتاه بهعنوان کارشناس و محمد صابری بهعنوان مجریکارشناس برنامه به نقد این آثار پرداختند.
«شیوع»؛ فیلمی بین تجربی و داستانی
در بخش ابتدایی این نشست، فیلم «شیوع» به کارگردانی میثم مرادی با حضور این کارگردان جوان مورد بررسی قرار گرفت و محمد علیزاده درباره ویژگی «بدون دیالوگ بودن» این فیلم، توضیح داد: خیلی وقتها ساخت فیلم بدون دیالوگ میتواند باعث ابهام شود چون شما با طیف مختلفی از مخاطبان روبهرو هستید. البته در فیلمکوتاه ما با مخاطبان خاص مواجه هستیم؛ افرادی که به شکل خاص سینما را دنبال میکنند. در فیلمهایی که به سمت این نوع روایتها میروند کار سخت میشود.
وی ادامه داد: فیلمکوتاه «حیوان» ساخته برادران ارک هم تقریبا هیچ دیالوگی ندارد. امسال در جشنواره فیلم کوتاه تهران «ضلعی برای خروج» را هم داشتیم که آن هم دیالوگ نداشت، یک وقتهایی روایت این اقتضا را ایجاد میکند که فیلم شما دیالوگ نداشته باشد اما یک وقتهایی اصرار داریم که فیلم هیچ دیالوگی نداشته باشد. در حالت دوم وقتی فیلم را میبینید با خود میگویید باید اینجا دیالوگی را میشنیدیم.
مرادی هم گفت: زمانی که ایده این فیلم به ذهنم آمد، اینچنین نبود که اصرار داشته باشم تا حتماً دیالوگی در آن نباشد بلکه به این فکر میکردم که فیلم چه چیزی میطلبد. خودم البته این تجربه را دوست داشتم. من خودم را کامل در فرآیند ساخت فیلمکوتاه «شیوع» بهعنوان اولین فیلمم، رها کردم و به این فکر نمیکردم که اگر این کار را کنم کسی خوشش میآید یا نه.
این کارگردان ادامه داد: «شیوع» چیزی بین فیلم داستانی و تجربی است. برای تکتک اتفاقات داخل فیلم دلیل دارم، البته میدانم فیلمی موفق است که نیاز به توضیح نداشته باشد، در عین حال به نظرم فیلمی موفق است که بر سرش بحث شود. از این رو معتقدم فیلمی که همه از آن تعریف کنند موفق نیست.
علیزادهفرد توضیح داد: این فیلم نه به آن معنا تجربی است، نه داستانی. چون در فیلم تجربی قرار است یک تجربه جدید در روایت یا تکنیک ببینیم اما من در این فیلم تجربه جدیدی در تکنیک و روایت ندیدم و به تصور من «شیوع» یک فیلم داستانی است که اتفاقاً عناصر داستانی در آن نحیفتر به کار رفته است. البته این هم یک مدل از فیلمسازی است. من خودم فیلمسازم و میدانم که فیلمسازی چقدر سخت است.
فیلمی که هم میخنداند و هم حرف دارد
در ادامه نوبت به فیلمکوتاه «قضاوت» به کارگردانی آریا گازر رسید که در ابتدا به صورت مختصر به معرفی خود پرداخت و این فیلم را اولین تجربه کارگردانیاش معرفی کرد. سپس علیزادهفرد گفت: من «قضاوت» را دو سال پیش در جشنواره فیلم کوتاه تهران دیدم که یادم است بسیار مورد استقبال واقع شد. چون «قضاوت» فیلمی بود که موقعیتهای کمیک آن بهخوبی درآمده بود.
گازر درباره شکلگیری ایده فیلم «قضاوت» توضیح داد: دغدغه «قضاوت» از دوران تحصیل من در هنرستان میآید، در آن زمان همیشه وقتی کلاس داشتیم به دفتر مدیر احضار میشدیم که او هم مدام حرف میزد و ما کلاس را از دست میدادیم. همان موقع فیلمهایی را میدیدیم که یکی بیشتر از دیگری استانداردهای فیلمسازی را نداشتند! زمانی بیشتر متعجب میشدم که میدیدم اغلب به این فیلمها خوب پرداخته میشد و از جشنواره سالانه هنرستان چند جایزه میگرفتند.
وی افزود: به این روند فکر میکردم که چگونه میتوان این موقعیت را به نمایش دربیاورم. وقتی فیلم در پردیس ملت اکران شد عدهای در مواجهه با سکانس اول میگفتند این دیگر چه فیلمی است! اما از جایی به بعد مخاطب بهیکباره غافلگیر میشد. البته من خیلی از جشنوارهها را به واسطه همین امر از دست دادم چون خیلی از جشنوارهها حوصله ندارند تا انتها فیلم را ببینند و وقتی ابتدای فیلم را میبینند، گمان میکنند یک فیلم کلاسی و آماتور است و آن را پس میزنند. ریسک دومی که انجام دادم نام این فیلم است که دمدستی است و خودم فکر میکنم بدترین اسم را انتخاب کردهایم!
در ادامه علیزادهفرد درباره ویژگیهای «قضاوت» گفت: مدل و خلاقیت گاهی در چینش حوادث و گاهی در اجرای فیلم رخ میدهد، خلاقیت در اجرای برخی اتفاقات در «قضاوت» ما را یاد کارهای سروش صحت میاندازد. با آنکه در روایت «قضاوت» داریم مدل فیلم در فیلم را میبینیم که یک مدل تکراری است، ولی این فیلم در چیدمان حوادث متفاوت است و خلاقیت دارد. خیلیها معتقدند در فیلمهای کمدی آن چیزی که سبب خنده میشود شگفتزدگی مخاطب است که این اتفاق چندبار در «قضاوت» رخ میدهد.
این کارگردان توضیح داد: پس از پایان برخی از فیلمهای کمدی، شما وقتی با خودت تنها میشوی متوجه میشوی فیلم گرچه لحظات مفرحی برای تو داشته اما پیامی نداشته است اما ما با «قضاوت» میخندیم، شگفتزده میشویم و در انتها برای ما حرفی برای گفتن دارد. وقتی «قضاوت» را دیدم بیش از اینکه در قصه آن رابطه یک مدیر مدرسه با دانشآموز را ببینم رابطه یک مدیر فرهنگی با یک فیلمساز را دیدم.
چالشهای روایت یک «زخم»
در ادامه پاتوق فیلمکوتاه نوبت به «زخم» به کارگردانی سحر نورمنور رسید که کارگردانش در نشست غایب بود. علیزادهفرد درباره «زخم» گفت: در این پکیج از فیلمها، من حس متفاوتتری نسبت به «زخم» داشتم، این فیلم را قبلاً هم دیده بودم و باید بگویم پرداختن به برخی از موضوعات در فرهنگ و جامعه ما کار سادهای نیست و «زخم» و «دابر» فیلمهایی هستند که موضوعات سختی دارند.
وی ادامه داد: «زخم» علاوه بر اینکه به مسأله بلوغ یک دختربچه میپردازد، موضوع احساسبرانگیز نبود مادر را هم به تصویر میکشد که این امر میتواند همدلی مخاطب را به دنبال داشته باشد. ضمن اینکه کارگردانی و نویسندگی آن، کار سادهای نبوده و حتی تدوین آن هم بهاندازه است. همه این موارد کمک میکند تا دنیای فیلم برای ما باورپذیر باشد.
این کارگردان سینمای کوتاه، در ادامه در پاسخ به اظهارنظر یکی از مخاطبان مبنیبر اینکه «زخم» تنها در پی این بوده است که اشک مخاطب را دربیاورد، گفت: اینکه بگوییم فیلم میخواسته اشک مخاطب را دربیاورد و آن را محل اشکال بدانیم درست نیست، چون ما فیلم میسازیم که موضوعی را برای مخاطب باورپذیر کنیم. اگر منطق اتفاقات درون قاب درست نباشد، میشود پذیرفت که فیلم به دنبال ترحم مخاطب بوده است. اما در این فیلم اینچنین نیست، «زخم» به لحاظ منطق روایی به دنبال این نبوده که گریه مخاطب را دربیاورد.
استفاده هنرمندانه «گرازها» از عناصر داخل قاب
فیلم «گرازها» به کارگردانی غلامرضا جعفری هم آخرین فیلمکوتاهی بود که در پاتوق هفتم مورد بررسی قرار گرفت اما کارگردانش در نشست حضور نداشت.
علیزادهفرد درباره این فیلم گفت: از یک جهت موقعیت «گراز» جذاب است اما یک بدی هم دارد و آن، این است که موضوع بکری ندارد. چون در فیلم کوتاه مهم این است که سوژههای بکری داشته باشید. در «گراز» از عناصر داخل قاب به شکل هنرمندانهای بهره گرفته شده اما تکراری بودن سوژه و پایانبندی بد به آن ضربه زده است.
وی بیان کرد: پایان باز در فیلمسازی به این معنا این نیست که به همه موضوعات پاسخی داده نشود، بلکه به این معناست که تنها یکی دو سوال باقی بماند اما پایان این فیلم اصلا رها است.
کد خبر 6092034