Web Analytics Made Easy - Statcounter

مدیرخبرگزاری فارس در کرمانشاه گفت: موانع اصلی خبرنگاری تحقیقی در کشور را می‌توان در 8 مورد بیان داشت ولی به صورت کلی رسانه تحقیقی در سه بستر ایجاد می‌شود؛ نخست جامعه مدنی آگاه و فعال، دوم ساختارهای پاسخگو که با حمایت جامعه مدنی قوی و فعال ایجاد خواهد شد و سوم حمایت قانونی از رسانه‌ها.

«رضا حیدری» در نشست بررسی روزنامه نگاری تحقیقی و مسائل آن که در دفتر سرپرستی خبرگزاری ایرنا در کرمانشاه برگزار شد، اظهار داشت: روزنامه‌نگاری تحقیقی عالی‌ترین سطح روزنامه‌نگاری است و اگر رسانه قرار است خود را معرفی کند، ارزش و جایگاه رسانه‌ها بر مبنای این موضوع قابل بررسی است؛

وی افزود: چنانچه ما بارها دیده‌ایم که یک رسانه بر مبنای روزنامه‌نگاری تحقیقی نه تنها جریان اطلاع رسانی که روند تصمیم گیری سیاسی را هم تغییر داده است؛ واقعیت این است که ما در ایران به همان اندازه که در حوزه اطلاع رسانی پیشرفت‌هایی کسب کرده ایم به همان اندازه در حوزه تحقیق و پژوهش خبری دچار مشکل هستیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مدیر خبرگزاری فارس کرمانشاه ادامه داد: این عقب ماندگی از نظر من هشت دلیل اصلی دارد؛ «دولت/ حاکمیت کنترلگر» مانع نخست بر سر راه شکوفایی روزنامه‌نگاری تحقیقی است؛ اگر دوران مشروطیت را سر آغاز روزنامه‌نگاری نوین بدانیم از همان زمان دولت‌ها بر روی مطبوعات کنترل شدیدی داشتند از آن زمان به بعد به اندازه ای که پیش رفتیم نقش استبدادی دولت‌ها، منطور دولت‌های پیش از انقلاب است؛ در کنترل مطبوعات بیشتر شد و تشدید این وضعیت نه تنها روزنامه‌نگاری تحقیقی را با موانع جدی روبه رو کرد که حتی روند اطلاع رسانی را هم به شدت مختل ساخت. این وضعیت در دوران پس از انقلاب هم با فراز و نشیب‌های روبرو بود و دولت‌های مختلف دیدگاه‌ها و برخورد متفاوتی با رسانه‌ها داشتند.

این مسئول رسانه‌ای با برشمردن مانع دوم در مسیر روزنامه نگاری تحقیقی، بیان داشت: مانع دوم این است که اساساً در جامعه ما بسیاری از رسانه‌ها رسانه «دولت بنیاد» هستند و توسط دولت یا حاکمیت ایجاد شده‌اند. کما اینکه اولین روزنامه‌ای که در ایران منتشر شد به دستور دولت بود. این موضوع یکی از آسیب‌های روزنامه نگاری و خبرنگاری تحقیقی است.

حیدری ادامه داد: غالب رسانه‌هایی که دولت بنیاد هم نیستند رسانه زرد هستند و در حوزه‌های تحقیقی و افشای فساد فعالیت جدی ندارند؛ طبیعی است که خط قرمزهای رسانه دولت بنیاد نه در داخل رسانه بلکه در جای دیگری تعریف می شود و نمی تواند ورود موثری در حوزه روزنامه‌نگاری تحقیقی، افشای فساد و زد و بندها داشته باشد.

وی افزود: روزنامه دولت بنیاد در خوشبینانه‌ترین حالتش‌ روند اطلاع رسانی را مختل نمی‌کند اما بی شک به روزنامه‌نگاری تحقیقی آسیب خواهد زد؛ معتقدم یکی از علل گرایش مردم به رسانه‌های بیگانه نیز از همین جا نشأت می‌گیرد؛ البته رسانه دولت بنیاد تنها منحصر به ایران نیست بلکه در سراسر دنیا مصادیق متعددی دارد به عنوان نمونه بی.بی.سی یک رسانه دولت بنیاد است و نمی‌توان آن را رسانه مستقل، مردمی و خصوصی دانست؛ البته آن‌ها در حفظ ظاهر و حرفه‌ای نشان دادن خود موفق بوده‌اند و رسانه‌های ما، مانند صدا و سیما در حفظ ظاهر موفق نبوده‌اند.

مدیر خبرگزاری فارس در کرمانشاه به عامل سوم ضعف در روزنامه نگاری تحقیقی اشاره کرد و افزود: نداشتن رسانه خصوصی و مستقل مانع روزنامه‌نگاری تحقیقی است، به عبارت دیگر مجموعه رسانه‌های خصوصی و مستقل هرگز به توان و قدرت رسانه‌های دولت بنیاد نخواهد رسید.

حیدری با اشاره به ضعف قانون گذاری در حمایت از روزنامه نگاران تحقیقی، عنوان داشت: نبود ظرفیت قانونی یا قانون حمایتگر مانع دیگری است که از شکوفایی روزنامه‌نگاری تحقیقی جلوگیری می‌کند؛ ما قوانین متعددی درباره رسانه‌ها داریم اما هیچ همبستگی و همسویی مشخصی در حمایت از روزنامه‌نگاری تحقیقی در بین آن‌ها وجود ندارد.

وی افزود: تنها چهار صفحه از قانون مطبوعات مربوط به مطبوعات و رسانه‌هاست است و بقیه آن مربوط به مولفین و انتشاراتی‌ها می شود. در مقابل با مصوبه‌ها و قانون‌های مختلف دیگری همین حقوق مطبوعات و رسانه‌ها محدود می‌شود؛ به عنوان مثال پرداختن رسانه به موضوع رسیدگی به اموال مسوولان در شورای عالی امنیت ملی ممنوع شد تا امکان نزدیک شدن خبرنگاران به این موضوع وجود نداشته باشد؛ در واقع سوال اصلی این است که اگر روزنامه‌نگاران کشور بخواهند کار تحقیقی کنند قانون از آنها حمایت می‌کند؟ پاسخ روشن است خیر! هرچند با آمدن آیت الله رییسی به دستگاه قضا تک مضراب‌های در حمایت از فعالیت تحقیقی رسانه‌ها زده شده اما واقع امر این است که کافی نیست.

این مسئول رسانه‌ای بی توجهی به آموزش خبرنگاران را عامل دیگر ضعف در حوزه روزنامه‌نگاری تحقیقی عنوان کرد و افزود: کم توجهی روزنامه‌نگاران به فن روزنامه نگاری و رشد قارچی خبرنگارنماها آسیب دیگری است که مسیر رورنامه‌نگاری تحقیقی را ناهموار کرده است؛ همچنین گرایش رسانه‌ها به سمت شهروند خبرنگاری به معنای پذیرفتن این است که رسالت اصلی رسانه‌ها اطلاع رسانی است به همین دلیل است که کمتر خبرنگاری به سمت فعالیت خبری تحقیقی می رود.

مدیر خبرگزاری فارس در کرمانشاه ادامه داد: یک موضوع مهم دیگر در روزنامه‌نگاری تحقیقی، قوت و ضعف جامعه مدنی است. به عبارت دیگر در جامعه مدنی ضعیف صحبت کردن از روزنامه‌نگاری تحقیقی بی مبنا است زیرا وقتی مردم قایل و پیگیر حقوق خود نباشند و از مسوولان مطالبه گری نکنند، روزنامه‌نگاری تحقیقی شکل نخواهد گرفت.

وی افزود: مانع هفتم روزنامه‌نگاری تحقیقی وجود حاکمیت-دولت غیر پاسخگو است که می‌توان این موضوع را منطقه‌ای کرد و مصادیق زیادی در استان کرمانشاه هم برای آن برشمرد. به تازگی گزارشی در صدا و سیما دیدم‌که در برنامه زنده شبکه خبر خبرنگار قصد تهیه گزارش از یک اداره را داشت اما در همان ابتدا حراست اداره جلوی او را گرفت و راهش نداد. در واقع ساختار حتی به رسانه حاکمیت هم جوابگو نیست چه رسد به سایر رسانه‌ها.

حیدری آخرین مانع روزنامه نگاری تحقیقی را ضعف نهادهای صنفی روزنامه‌نگاران عنوان کرد و ادامه داد: مانع آخر روزنامه تحقیقی نهادهای صنفی ضعیف یا بسیار ضعیف مطبوعات هستند؛ روزنامه نگاران تشکیلات صنفی منسجم و خوبی ندارند که در شرایط مختلف حامی آن‌ها باشد و بتواند در صورت لزوم از آن‌ها پیشتیبانی کند؛ به صورت خلاصه می توان گفت که رسانه تحقیقی در سه بستر ایجاد می‌شود؛ نخست جامعه مدنی آگاه و فعال، دوم ساختارهای پاسخگو که با حمایت جامعه مدنی قوی و فعال ایجاد خواهد شد و سوم حمایت قانونی از رسانه‌ها.

 یک موضوع مهم دیگر در روزنامه‌نگاری تحقیقی، قوت و ضعف جامعه مدنی است. به عبارت دیگر در جامعه مدنی ضعیف صحبت کردن از روزنامه‌نگاری تحقیقی بی مبنا است زیرا وقتی مردم قایل و پیگیر حقوق خود نباشند و از مسوولان مطالبه گری نکنند، روزنامه‌نگاری تحقیقی شکل نخواهد گرفت.

مدیر خبرگزاری فارس در کرمانشاه با اشاره به نوع ساختار حاکم بر جغرافیایی ذهنی مسئولان کشوری و استانی به غیر پاسخگو بودن مسئولان و برخی از ساختارها به عنوان یکی از مشکلات جدی روزنامه نگاری اشاره کرد و بیان داشت: متاسفانه یک پیشینه و ساختار ذهنی تاریخی در جامعه وجود دارد که متاثر از ساختار استبدادی قرن‌های متمادی در کشور است. در نتیجه تاثیر این چارچوب فکری است که وقتی بخشی از مسوولان در مصدر قدرت قرار می‌گیرند خود را به مردم پاسخگو نمی دانند، همانند گذشته که وقتی فردی در مسند قدرت قرار می‌گرفت برای مردم دست نیافتنی بود. 

وی افزود: در این زمینه «جان دیویی» یکی از صاحب نظران غربی بحثی به عنوان عامه و اقسام آن دارد که در آن معتقد است در جامعه سه نوع توده وجود دارد: نخست توده خاموش که نمودی در جامعه ندارد. دوم توده آگاه شامل کسانی است که می‌داند در اطرافشان چه می‌گذرد اما عمل نمی‌کنند و توده فعال هم شامل کسانی که می دانند و عمل می کنند.

این مسئول رسانه‌ای ادامه داد: واقعیت این است که ما در ایران از توده خاموش گذشته به یک توده آگاه رسیده‌ایم که از مسائل پیرامون خود آگاه است اما واکنشی انجام نمی‌دهد. مثلاً در انتخابات شرکت نمی‌کند. در جوامعی که توده فعال است یعنی هم به آگاهی رسیده و هم نسبت به وقایع جامع واکنش نشان می‌دهد و خود را صاحب نقش می‌داند که نتیجه آن شهروندانی پرسشگر، مطالبه‌گر و ناظر بر وقایع و تحولات جامعه و درنتیجه پاسخگو شدن مدیران است. طبیعی است در جامعه‌ای که شهروندانش فعال نیستند روزنامه‌نگاری تحقیقی هم جایگاهی نخواهد داشت.

حیدری در انتها خاطر نشان کرد: به صورت چکیده می‌توان گفت که وضعیت روزنامه‌نگاری تحقیقی در کشور بغرنج است و در کرمانشاه هم به دلیل ساختار مذهبی، فرهنگی، ایدئولوژیک، موقعیت جغرافیایی ویژه آن و نوعی نگاه امنیتی هم بر چالش‌های مقابل روزنامه‌نگاری تحقیقی افزوده است.

انتهای پیام/ح

منبع: فارس

کلیدواژه: رسانه کرمانشاه روزنامه نگاری روزنامه نگاران خبرگزاری فارس روزنامه نگاری تحقیقی رضا حیدری خبرگزاری ایرنا چالش ها مشکلات روزنامه نگاری روزنامه نگاری تحقیقی مدیر خبرگزاری فارس روزنامه نگاری روزنامه نگاران اطلاع رسانی دولت بنیاد جامعه مدنی رسانه ها دولت ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۸۸۸۹۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

خبرنگاری که معلم شد

ایسنا/همدان من امروز روزگار معلمی را زندگی می‌کنم که یکی از بزرگترین مسئولیت‌های جامعه روی دوشش سنگینی می‌کند؛ مسئولیت تربیت و آموزش کودکانی که تک‌تک‌شان آجری هستند برای ساختن آینده این سرزمین.

اینکه هر روز باید دفترهای ۳۰ دانش‌آموز را ورق بزنم، در کتاب‌های نگارش‌شان بازخورد بنویسم، حواسم به دستخط‌شان باشد، جمع و تفریق فرآیندی را بارها و بارها روی تخته بنویسم و تمرین کنم. محور اعداد را با گچ روی زمین بکشم. یک سیب را در کلاس به چهار قسمت مساوی تقسیم کنم و کسر را توضیح بدهم. حواسم باشد وارد کلاس می‌شوند سلام دهند و در بزنند، به یکدیگر احترام بگذارند، در دعواهای بچگانه‌شان میانجی‌گری کنم، در پیدا کردن مداد و پاکنی که مدام گم می‌کنند، به آنها کمک کنم، با دل‌دردهای اول صبحشان همدردی کنم و با خوشحالی‌هایشان موقع گرفتن نمره خیلی خوب، بخندم. در یک روستای دور و محروم که فقط تا کلاس نهم مدرسه دارند، امید را در دلشان زنده نگه دارم. حواسم به زهرا باشد که پدرش را بر اثر اعتیاد از دست داده و مادرش آنها رها کرده و رفته است طوری‌ که دانش‌آموزان دیگر احساس نکنند بین زهرا با آنها فرق می‌گذارم و در عین حال رفتار ترحم‌آمیزی نداشته باشم یا فاطمه که از همه فاصله می‌گیرد و آنقدر خجالتی است که با کسی دوست نمی‌شود. صبور باشم موقع اجازه‌های گاه و بیگاهشان برای خوردن آب و دستشویی رفتن یا با حرف‌های بی‌ربطشان موقع تدریس.

از ذوقشان موقع امضایی که به شکل پروانه و بادبادک در دفترهایشان می‌کشم، لذت ببرم و کیف کنم. از وضعیت خانوادگی تک‌تک‌شان مطلع شوم و به آنها بفهمانم که قالی‌بافی، فروشندگی، خانه‌داری و کشاورزی هم به اندازه پزشکی و مهندسی قابل احترام است و مهم نیست که پزشک باشی یا کشاورز؛ مهم این است که به اندازه توانت بتوانی وطنت را بسازی، حتی به اندازه یک آجر. اینها همه لحظه‌هایی از زندگی کاری یک معلم است و زندگی من امروز به شیرینی طعم نصف کلوچه‌ای است که زنگ تفریح با اصرار روی میزم می‌گذارند و می‌روند.

من فرنوش هستم، کسی که با تمام عشق و علاقه به سمت شغل شریف آموزگاری گرویده و تک تک روزها را با جان و دل نفس می‌کشم و پرودگار را شاکرم از بودن در جمعی که روحشان به لطافت باران بهاری است... 

حال می‌خواهم چند خاطره از روزهای معلمی‌ را برایتان بازگو کنم، خاطراتی ناب که توسط فرشته‌های زمینی‌ام رقم خورده و محال است از ذهنم خارج شوند.

مقنعه‌اش را جلوی آینه توی راهرو مرتب می‌کرد. کمی گشاد بود و هر چه جلو می‌آورد هنوز هم چند تار مو پیدا بود. چادر نماز دستم بود و داشتم به طرف نمازخانه می‌رفتم. همین که مرا در آینه دید، برگشت سمتم و گفت: «خانم، مقنعه مرا درست می‌کنی؟ هر کار می‌کنم نمی‌شود».

مقنعه را جلوتر آوردم کنارش را تا زدم و مرتب کردم. با هم رفتیم به طرف نمازخانه. بچه‌ها چادرهای گل گلی و سفیدشان را سر کرده بودند و منتظر بودند. چند نفری هم که چادر نداشتند، صف آخر ایستاده بودند. روز قبل گفته بودم فردا چادر رنگی بیاورید. بماند که نیم ساعت از وقت کلاس به اینکه چادر چه رنگی باشد؟ گل‌هایش سفید باشد یا صورتی؟ اگر چادر خواهرم باشد ایراد دارد؟ اگر نداشته باشم و مشکی سر کنم دعوا نمی‌کنید؟ و ... گذشت.

مقنعه‌ام را مرتب کردم و چادرم را سر کردم. همه دستشان رفت به مقنعه‌هایشان و جلو کشیدند. بعد چادر را سر کردند و ایستادیم برای اقامه نماز. چشمانشان برق می‌زد؛ به چادرهای یکدیگر نگاه می‌کردند و در مورد رنگ گل‌هایش نظر می‌دادند. هنگام شروع نماز صدای خنده‌های یواشکی و پچ‌پچ‌هایشان را از جلو می‌شنیدم، شاید این اولین‌باری بود که از صدای خنده و پچ‌پچ یک نفر در صف نماز ذوق می‌کردم. من می‌خواندم و آنها تکرار می‌کردند. این اولین‌بار بود که نماز خواندن را تجربه می‌کردند. هنوز به سن تکلیف نرسیدند اما خواندن یک نماز دو رکعتی را یاد می‌گیرند. از آن روز به بعد که کم‌کم یاد می‌گرفتند چگونه نماز بخوانند، بدون اینکه از آنها بخواهم چادر می‌آوردند تا زنگ آخر به نمازخانه برویم.

زنگ آخر بود. مشغول نوشتن تکالیفشان بودند. فهیمه جلوتر از بقیه همه را نوشت و وسایل‌اش را نصفه نیمه جمع کرد و کوله‌پشتی‌اش را انداخت و آماده رفتن شد. یکی از بچه‌ها از ته کلاس داد زد: «خانم، خانم، غلط گیرت دست فهیمه است، خودم دیدم توی دستش گرفته. همان که دیروز گفتی گم شده، اگر کسی دید برایم بیاورد.»
فهیمه دست‌پاچه شد، همانجا که بود ایستاد. چشمانش گرد شد، بلند شدم و به سمتش رفتم غلط گیر دستش بود. گفتم: «این را پدرش برایش خریده است. مال من نیست. البته نباید مدرسه بیاورد چون شما فعلاً با خودکار نمی‌نویسید پس نیازی به غلط گیر نیست.»

همه دوباره مشغول نوشتن تکالیف شدند، چند دقیقه گذشت و غلط گیر همانطور در دستانش بود. نگاهش را از من می‌دزدید و ایستاده بود تا زنگ بخورد و برود.
کنارش ایستادم و او را بیرون بردم. با هم حرف زدیم، اولش انکار کرد و می‌گفت مال خودم است اما دست آخر غلط گیر را پس داد و عذرخواهی کرد. گفت: «دیگر تکرار نمی‌شود.»

روزی دیگر، زنگ تفریح بود؛ در دفتر نشسته بودم و چای می‌خوردم. صدای داد و فریاد چند تا از بچه‌ها را پشت در شنیدم. صدا آشنا بود. بلند شدم در را باز کردم ببینم چه خبر است؛ چند تا از بچه‌ها دست فهیمه را گرفته بودند و کشان کشان به طرف دفتر می‌آوردند. یکی‌شان با داد و فریاد گفت: «خانم آبمیوه من را از توی کیفم دزدیده، رفته بود پشت حیاط مدرسه داشت آن را می‌خورد که دیدمش. مادرم صبح برایم خرید. من آبمیوه‌ام را می‌خواهم».

یک آبمیوه با طعم پرتقال دستش بود که تا نصفه خورده بود. صورت آفتاب سوخته‌اش که در بعضی قسمت‌ها رد مغز سیاه مداد روی آن بود، خیس شده بود؛ همین‌طور اشک می‌ریخت، سرش پایین بود و نگاهم نمی‌کرد؛ گفت: «خانم به خدا آبمیوه مال خودم است، صبح پدربزرگم برایم خریده.» آوردمش داخل دفتر از دستش عصبانی بودم، صدایم را بلند کردم. او به من قول داده بود. بعد از کلی بحث، معلوم شد که بله فهیمه آبمیوه را بدون اجازه و یواشکی از توی کیف دوستش برداشته بود.

پدر فهیمه وضع مالی خوبی داشت اما مشکلات خانوادگی زیادی داشتند. با او حرف زدم، برای بار دوم قول داد که دیگر تکرار نمی‌شود. از او خواستم برای آینار که آبمیوه‌اش را برداشته یک جوری جبران کند. گفتم: «اگر چیزی نیاز داشتی به خودم بگو تا راه‌حلی برایش پیدا کنیم».

فردای آن روز که به مدرسه آمد یک کارت بانکی دستش بود. سرکلاس مدام ناخنش را می‌جوید و لب‌هایش را گاز می‌گرفت. تمرکز نداشت و حواسش این طرف و آن طرف بود. زنگ تفریح او را صدا کردم. صدایش می‌لرزید. نگذاشت حرف بزنم می‌دانست می‌خواهم چه بگویم. گفت: «خانم به خدا مغازه بسته بود. همین الان از این عمو حسن بگیرم؟ مغازه‌اش همینجاست روبروی مدرسه»، گفتم: «نمی‌شود از مدرسه بیرون بروی. فردا بخر»، گفت: «نه نه، امروز این کارت را دستم دادند فردا دیگر نمی‌دهند.» رفت اما مغازه آبمیوه نداشت به او گفتم: «با آینار حرف بزن و راهی پیدا کن تا برایش جبران کنی».

توی حیاط با هم راه می‌رفتند و دستشان را انداخته بودند دور گردن یکدیگر. آینار او را بخشیده بود و فهیمه هم دو تا بادکنک به او هدیه داده بود.

درسش نسبت به قبل اُفت کرده بود. لباس‌هایش نامرتب بود. مقنعه‌اش همیشه لکه داشت؛ دو سه روز بود که بعضی دفتر و کتاب‌هایش را جا می‌گذاشت. چند بار در کلاس با شعر و داستان درباره اهمیت پاکیزگی و نظافت شخصی گفته بودم اما فایده نداشت.

زنگ آخر که صدایش کردم و از او خواستم فردا با مادرش به مدرسه بیاید تا با او حرف بزنم، گفت: «خانم مادرم خانه نیست، رفته قهر. بعضی از کتاب‌هایم خانه است اما من می‌روم خانه پدربزرگ پیش مادرم. در خانه‌مان قفل است؛ نمی‌توانم بروم کتاب‌هایم را بیاورم».

گفتم: «خب پدرت کجاست؟» لبخند زد و گفت: «پدرم شیراز است، اصلاً خانه نیست. مادرم هم با عمو و پدربزرگم که با ما زندگی می‌کنند، دعوایش شد و رفت قهر».
بعدها فهمیدم پدرش مدتی در کمپ ترک اعتیاد بوده است.

یک روز با دمپایی آمد مدرسه. همه بچه‌ها دورش جمع شده بودند. زنگ تفریح صدایش کردم. سرش را پایین انداخت و آرام گفت: «خانم با عجله آمدم مدرسه، برای همین دمپایی پوشیدم».

اما روز بعد هم دمپایی پوشیده بود و همینطور روز بعدش. همین که آمدم با او حرف بزنم پرید وسط حرفم و گفت: «خانم راستش یک کتونی داشتم که به پایم تنگ شده، پایم را اذیت می‌کند، مجبور شدم دمپایی بپوشم. مادرم گفته فعلاً نمی‌توانم برایت کفش بخرم»...

اینها تنها بخشی از مشکلاتی است که یک معلم با آنها دست و پنج نرم می‌کند. معلمی که هر روز با یک مینی‌بوس ۴۰ کیلومتر راه را طی می‌کند تا «بابا آب داد» را برای ۲۳ دانش‌آموزی که چشم به راه آمدنش هستند و دم در مینی‌بوس ایستادند، مشق کند. معلمی که با غم و غصه‌های بچه‌هایش گریه می‌کند و با خنده‌هایشان می‌خندد. معلمی که گرچه کلاسش کوچک اما گرم است به گرمای تنور زنان روستایی. کلاس من شاید پروژکتور نداشته باشد اما آواز خوش پرندگان از حیاط مدرسه، برای بچه‌هایم یک ویدئو زنده است.

اینجا روستا است؛ شاید هیچ کدام از امکانات شهر را نداشته باشد، شاید کتاب‌هایمان را به زور در قفسه کوچک گوشه کلاس که حکم کتابخانه دارد، جا کرده باشیم و در کمد معلم همیشه باز باشد چون فقل ندارد، کلاس‌هایمان کوچک است آنقدر که نمی‌توانیم موقع املاء در کلاس قدم بزنیم و همه بچه‌ها را رصد کنیم و به زور از بین نیمکت‌ها رد می‌شویم، هم باید معلم ورزش باشیم، هم مربی بهداشت و هم معلم پرورشی. زنگ ورزش که می‌شود دنیای بچه‌هایم همان توپ کم باد و چند تا طناب است که با شوق به حیاط می‌برند اما من خوشحالم که در کنارشان هستم. خوشحالم از اینکه امسال در این نقطه از سرزمین همیشه سرافرازم ایران، ۲۳ دختر زیبا و معصوم هر روز چشم به راه جاده‌اند تا معلمشان از همان مینی‌بوس نارنجی پیاده شود و کیفش را دستشان بگیرند و به همان کلاس کوچک و گرم ببرند.

یکی‌شان برایم نوشته بود: «آرزوی معلم این است که ما درس بخوانیم، این طوری وقتی بزرگ می‌شویم، آدم موفقی می‌شویم و پیروز و سربلند زندگی می‌کنیم و به انسان‌های دیگر هم کمک و خدمت می‌کنیم.»

یادش بخیر، سال ۱۳۹۸ بود که از رشته شیمی در دانشگاه اراک فارغ‌التحصیل شدم و به ملایر برگشتم. عشق و علاقه‌ام به کار خبر و رسانه سبب شد از شهریورماه سال ۱۳۹۹ در ایسنا مشغول بکار شوم. اما اول مهر که می‌شد به شوق دیدن دانش‌آموزانی که با زحمت کیف مدرسه‌شان را حمل می‌کردند و با شوق برای آغاز سالتحصیلی جدید راهی مدرسه می‌شدند، قند در دلم آب می‌شد. نمی‌خواستم خبرنگاری را رها کنم اما ته دلم به مدرسه و کلاس گره خورده بود، بالاخره مهرماه ۱۴۰۰ به مدرسه رفتم و به عنوان معلم کلاس سوم مشغول بکار شدم. دو سال در مدرسه غیرانتفاعی، ضرب و تقسیم را در کنار بچه‌هایم درس دادم و مهرماه ۱۴۰۲، به طور رسمی وارد آموزش و پرورش شدم و امسال در دبستانی خدمت می‌کنم. شاید اولش کمی برایم سخت بود این همه راه و سختی‌های روستا اما حالا با جرأت می‌گویم اگر هزار بار به عقب بازگردم هنوز هم همین روستا و همین مدرسه و همین دانش‌آموزان را انتخاب می‌کنم.

و حالا سه سال است که یک معلم شده‌ام، یک معلم خبرنگار و عشق معلمی‌ام با قلم خبرنگاری گره خورده است؛ به خود می‌بالم از اینکه پا جای قدم‌های فداکارانی چون حمیدرضا گنگوزهی، اکبر عابدی، حسن امیدزاده، کاظم صفرزاده، حمیده دانش و محمود واعظی‌نسب می‌گذارم. 

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • حمایت جایزه پولیتزر از دانشجویان پوشش دهنده اخبار اعتراض‌ها
  • حماس: اشغالگران نتوانستند مانع از پوشش اخبار غزه شوند
  • اشغالگران نتوانستند مانع از پوشش اخبار غزه به جهانیان شوند
  • دولت بزرگ‌ترین کنش‌گر رسانه‌ای و ارتباطی در کشور است
  • تجمع دانشجویان فرانسوی مقابل مدرسه عالی روزنامه نگاری
  • دولت بزرگ‌ترین کنش‌گر رسانه‌ای و ارتباطی در کشور است
  • رونالدو، همچنان سوژه جذاب رسانه‌های بزرگ
  • کارزار بین‌المللی در اعتراض به اقدامات دولت ایتالیا علیه یک روزنامه/ سه خبرنگار در خطر صدور حکم نُه سال زندان قرار گرفته‌اند
  • مانع‌تراشی بن‌گویر و اسموتریچ در موضوع تبادل اسرا
  • خبرنگاری که معلم شد