مینو محرز: قدرت سرایت ویروس کرونا ۱۰ برابر شده است/ مصونیت بعد از بیماری کوتاه مدت است/ هشدار گسترش کرونا در محرم
تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۹۰۲۱۱۷
عضو کمیته علمی ستاد ملی مبارزه با کرونا گفت: ویروس کرونا جهش پیدا کرده و قدرت سرایت آن حدود ۱۰ برابر شده است.
مینو محرز روز یکشنبه در گفت وگو با ایرنا افزود: ویروس کرونا که در ماه های گذشته در دنیا گسترش پیدا کرده بود، ویروس کرونای نوع B بود. اکنون ویروس جهش یافته به عنوان ویروس کرونای نوع G شناخته می شود که می تواند تعداد بسیار بیشتری را مبتلا کند و اگر در یک جمع یک نفر ناقل باشد می تواند تعداد زیادی را مبتلا کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی گفت: از حدود دو ماه پیش هم چون پروتکل های بهداشتی بعد از بازگشایی ها به صورت مناسب رعایت نشده، با توجه به افزایش قدرت انتقال و سرایت ویروس کرونا، تعداد بسیار زیادتری از مردم در کشور به این ویروس مبتلا شده اند و با ادامه همین روند تعداد بیشتری مبتلا می شوند.
عضو کمیته کشوری مبارزه با بیماری های واگیر ادامه داد: بعد از پیک جدید کرونا که از حدود دو ماه پیش شروع شده در اکثر استانها و به خصوص تهران با تعداد بسیار زیاد مبتلا به کووید۱۹ مواجه هستیم به طوری که اکثر بیمارستانها پر شده اند و حتی بیمارستانهای معین هم پر شده اند.
محرز گفت: گرچه ممکن است درصد و میزان مرگ آوری ویروس کرونا بیشتر نشده باشد اما وقتی تعداد بیشتری مبتلا و بستری می شود، تعداد فوتی ها و جان باختگان کرونا نیز به همان نسبت بیشتر می شود.
فوق تخصص بیماری های عفونی افزود: تعداد بیماران کووید۱۹ مراجعه کننده در بیمارستان امام(ره) که من حضور دارم، در اردیبهشت به روزی دو نفر هم کاهش پیدا کرد اما اکنون در برخی روزها ۱۲۰ بیمار کرونا مراجعه می کنند، علت آن هم افزایش تردد مردم در اماکن عمومی و برگزاری مهمانی ها و مجالس عزاداری و عروسی است که مردم در یک جا جمع می شوند.
پروتکل ها جلوی گسترس کرونا را در مراسم محرم نمی گیردمحرز درباره برگزاری مراسم عزاداری ماه محرم گفت: قرار است وزارت بهداشت پروتکل هایی را برای برگزاری مراسم ماه محرم ابلاغ کند اما فکر نمی کنم ابلاغ این پروتکل ها بتواند جلوی انتشار و گسترش کرونا را بگیرد.
عضو کمیته علمی ستاد ملی مبارزه با کرونا افزود: با ماسک نمی شود جلوی انتشار کرونا را در مراسم ماه محرم گرفت، زیرا عزاداران در این مراسم اشک می ریزند و عرق می کنند و ماسک خیس می شود، ماسک که خیس شود دیگر به درد نمی خورد. مراسم عزاداری ماه محرم یک تجمع معمولی نیست و امکان ندارد بشود در این مراسم فاصله گذاری اجتماعی را برقرار کرد.
وی گفت: باید از طریق رسانه ها به مردم هشدار داد که خطر انتشار و گسترش کرونا در مراسم ماه محرم زیاد است و بهتر است تا جای ممکن در خانه بمانند و عزاداری کنند، باید برگزاری مراسم پر جمعیت در حسینیه ها و تکیه ها، دادن نذری و صف های مردم برای گرفتن نذری امسال تعطیل شود.
محرز افزود: غذای نذری دادن ثواب زیادی دارد اما بهتر است، این غذا را بین کسانی که واقعا نیازمند هستند و در خانه افرادی که گرسنه هستند، توزیع شود، نه اینکه مردم جلوی در خانه افرادی که نذری می دهند تجمع کنند. اگر می خواهیم خودمان و عزیزانمان در برابر بیماری کرونا آسیب نبینیم چاره ای نداریم جز اینکه برخی عادات گذشته را امسال کنار بگذاریم و تغییر بدهیم.
فوق تخصص بیماری های عفونی ادامه داد: حج امسال با هزار نفر برگزار شد، در حالی که هر سال چهار تا پنج میلیون نفر در مراسم حج شرکت می کردند، کربلا هم اعلام کرده امسال زائر نمی پذیرد، علت آن این است که امسال در شرایط خاص همه گیری کرونا هستیم، امیدواریم که سال آینده این شرایط تغییر کند و از شر این ویروس خلاص شویم و بتوانیم مراسمی پر شورتر از همیشه برگزار کنیم.
کنکور در فضاهای باز برگزار شودعضو کمیته کشوری مبارزه با بیماری های واگیر در مورد برگزاری کنکور گفت: زمان کنکور آخر مرداد اعلام شده که یک مقدار هوا خنک تر می شود، پیشنهاد من این است که کنکور در فضاهای باز بزرگ مثل ورزشگاهها با رعایت فاصله صندلی ها برگزار شود، می توان از ساعت های صبح که هوا خنک تر است بیشتر استفاده کرد.
وی افزود: نباید بیش از این کنکور به تعویق بیفتد، داوطلبان ماهها در خانه مانده اند و درس خوانده اند، همین نشستن در خانه برای همه مردم دنیا ناراحتی های روانی و خستگی ایجاد کرده و برای داوطلبان کنکور و خانواده ها آنها این استرس و نگرانی خیلی بیشتر است، توصیه من این است که این امتحان در زمان مقرر در فضای باز برگزار شود.
پاییز بدی در پیش استمحرز درباره روند افزایش مبتلایان به کرونا گفت: روندی که در جامعه شاهد هستیم این است که هنوز تعداد قابل توجهی از مردم ماسک نمی زنند، رستوران ها و اماکن عمومی همه باز هستند، در واقع ما در مقابله با اپیدمی کرونا شل گرفته ایم و در عوض ویروس قوی تر و واگیرتر شده است، بنابراین با این شرایط پاییز بسیار بدی در پیش خواهیم داشت.
وی افزود: در همه دنیا حتی جاهایی که بازگشایی ها انجام شده دو جا هنوز باز نشده است یکی رستورانها و دیگری ورزشگاههاست، چون افراد بدون ماسک برای مدت نسبتا طولانی در کنار هم هستند و به خصوص با توجه به جهش ویروس کرونا، فعالیت این مراکز خیلی خطرناک است و به افزایش بیماری دامن می زند.
عضو کمیته علمی ستاد ملی مبارزه با کرونا گفت: در این اماکن یک نفر ناقل بی علامت باشد حتی با حرف زدن هم می تواند دیگران را مبتلا کند و لازم نیست حتی کسی عطسه یا سرفه کند که دیگران مبتلا شوند.
آی سی یو بیمارستانها پر شده استوی افزود: در این شرایط وقتی تعداد مبتلایان زیاد می شود، به طور طبیعی تعداد افراد بدحال که در آی سی یو زیر دستگاه تنفس مصنوعی می روند هم بیشتر می شود و تعداد زیادی از این بیماران دوام نمی آورند. آی سی یو های بیمارستان ها اغلب تقریبا پر هستند و سرعت پیشرفت این بیماری در برخی افراد به قدری سریع است که تا بخواهیم اقدام درمانی کنیم، بیمار فوت می کند.
محرز درباره تولید واکسن کرونا نیز گفت: در خیلی کشورها روی واکسن کار می کنند، برخی از آنها به مرحله کارآزمایی بالینی روی انسان هم رسیده و ممکن است در اواسط پاییز به بازار بیاید اما اینکه این واکسن چقدر مصونیت می دهد، هنوز مشخص نیست ضمن اینکه نمی شود همه مردم دنیا را واکسینه کرد، بنابراین هر کشوری باید خود برای تولید واکسن کار کند که در ایران هم در حال انجام است.
رمدسیویر در مراحل اول بیماری موثرتر استعضو کمیته کشوری مبارزه با بیماری های واگیر افزود: در مورد داروی ضد ویروس رمدسیویر هم بررسی ها نشان می دهد که این دارو اگر در مراحل اول بیماری استفاده می شود، می تواند کمک کننده باشد اما وقتی بیماری پیشرفت کند هیچ دارویی اثر نمی کند، باید دارویی در دسترس داشته باشیم که بتواند در مراحل اولیه بیماری کمک کننده باشد.
وی گفت: وقتی هنوز بیماری در مرحله ویروسی است، داروی رمدسیویر کمک کننده است اما بعد که بیماری پیشرفت می کند و فرد دچار مشکلات اتوایمنی، طوفان سایتوکین ها (حمله سیستم ایمنی به ارگانهای بدن مثل ریه و کبد) و مشکلات عروقی می شود و بعد از واکنش های پیشرفته ویروس، داروها چندان اثربخش نیستند.
محرز افزود: اکنون داروی رمدسیویر در ایران تولید می شود و در بیمارستانهای معین کرونا این دارو با امضای پزشک متخصص عفونی برای بیمار استفاده می شود اما در مراحل پیشرفته بیماری، داروی رمدسیویر هم خیلی کمک کننده نیست و متاسفانه عده ای سودجو از استیصال مردم سوء استفاده می کردند و این دارو و نوع تقلبی آن را به قیمت های وحشتناک ۶۰ تا ۷۰ میلیونی به بیماران می فروختند در حالی که در بسیاری موارد برای بیماران بدحال خیلی هم اثربخش نبود.
فوق تخصص بیماری های عفونی تاکید کرد: یکسری از داروها اکنون در پروتکل کشوری درمان کووید۱۹ وارد شده اما هیچ کدام از این داروها درمان قطعی این بیماری نیست.
مصونیت بعد از بیماری کوتاه مدت استوی گفت: هر روز یک نکته جدید درباره کرونا شناخته می شود، اکنون می دانیم افراد بعد از ابتلا به این بیماری و بهبودی مصونیت پیدا نمی کنند و برخی افراد سه ماه بعد از بهبود دوباره مبتلا شده اند، عده زیادی از بیماران فروردین امسال مبتلا شده بودند و اکنون دوباره به کووید۱۹ مبتلا شده اند و اگر این موضوع به این شکل باشد، در مورد اثربخشی واکسن هم ابهامات زیادتری ایجاد می شود.
محرز گفت: ۴۰ سال است که با بیماران مبتلا به ایدز کار می کنم، بارها امیدهایی برای کشف واکسن این بیماری در دنیا پیدا شد اما بعد از مدتی معلوم شد که این طور نیست و هنوز واکسنی برای این بیماری در دنیا پیدا نشده، در مورد آینده کرونا و بیماری کووید۱۹ نیز هنوز هیچ امیدواری برای اثربخشی واکسن وجود ندارد.
لینک کوتاه: asriran.com/0036u3منبع: عصر ایران
کلیدواژه: مینو محرز کرونا ویروس کرونا کمک کننده عضو کمیته مبتلا شده پروتکل ها ماه محرم شده اند
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۹۰۲۱۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تقسیم عشق در زندگی زوج مبتلا به «ایالاس»/بیماری جزیی از زندگیست
خبرگزاری مهر - گروه استانها: هنوز خیلیها نسبت به بیماریهای خاص نگاه آزاردهنده دارند و ابتلاء به آنها را آخر دنیا میدانند و بیمار را ناتوان و بریده از زندگی؛ اما در این بین نیز هستند کسانی که بیماری را جزئی از زندگی میدانند و گذران عمر با آن را انتخاب کرده اند، «سودابه علیپور و مجتبی فیض» زوج صبور و مقاوم مبتلا به بیماری «ایالاس»، دعوت مصاحبه خبرنگار مهر را پذیرفتند تا یکبار دیگر بگویند بیماری هم جزئی از زندگی است، فقط کافی است چشمهایمان را بشوییم و از دریچه امید به آن نگاه کنیم. غبار ناامیدی را که از چشم و دلمان بگیریم، حتی سختترین بیماریها هم در مقابلمان زانو خواهند زد.
وقتی به خانه کوچک و سپید رنگشان میرسیم سودابه در را باز میکند با احترام و لبخند تحویلمان میگیرد تا به خانه امیدشان قدم بگذاریم، در ابتدای ورود، شعری از مولانا نوشته بر روی آینه با ماژیک آبی با خطی زیبا نظرم را جلب کرد و همانطور در افکار خود غوطهور بودم که با تمام سختها و دردی بیدرمان تا چه اندازه امید و عشق میتواند در این منزل موج بزند، کمی با فاصله، دقیقاً روبهرو آینه شفافی که خود گویای عاشقانهها، امیدها، شکیبایی و بردباری را منعکس میکرد، «مجتبی فیض» بیمار ایالاس ما بر روی تختی مرتب و تمیز با اتصال به دستگاههای تنفسی ونتیلاتور، اکسیژنساز و دستگاه ساکشن ریه که به سختی نفسهایش قابل شمارش بود با لبانی خندان و چشمانی پر از شور و عشق زندگی کردن در مرکز منزل به آرامی آرامیده بود تا همچنان ستون خانه باشد.
در حالی که سودابه یک چشمش به مجتبی بود و یک چشمش به ما که بر روی مبلهای قهوهای رنگی در چهارچوبی از خانه با دو کتابخانه پر از کتاب که انگار تمام کتبها و وسایل دیگر را با خطکش سانت گرفته بودند، مبدا چیزی سر جایش نباشد با دست اشاره به خوشآمدگویی میکرد، بیوقفه شروع به صحبت کرد، گویا با دیدن ما بغض سهو نیم سالهاش از تنهایی و نبود همراه و حامی ترکیده باشد و گوشی شنوا که سختیهای این مسیر نامعلوم را بشنوند، با خندهای کنار لبش توضیح میدهد ازآنجا که همه بیمارانای ال اسی امکان نفس کشیدن طبیعی ندارند، همیشه از طریق یک دستگاه ونتیلاتور به آنها دم و بازدم داده میشود، ما جزو خوش شناسها بودیم که یک ونتیلاتور خوب تهیه کردیم و تختی که خیری آشنا برایمان خریداری کرد.
لبانشان خندان و چشمانشان پر از شور و عشق زندگی کردن بود، این را به وضوح میتوانستی ببینی، دلیلاش معلوم است، چیزهایی هستند که تا از دستشان ندهیم، قدرش را نمیدانیم، سلامتی یکی از آنهاست. از دست دادن سلامتی که هیچ، آنها حتی، یکبار که نه، چندبار، مرگ را در نزدیکی شریانهای خود حس کردند. سودابه در حالی که مکرر با الفاظ عاشقانه با مجتبی که توان حتی یک کلمه حرف زدن نداشت، صحبت میکرد و دست نوازش بر سر او میکشید ادامه داد؛ نگرانی از آیندهای نامعلوم، هزینههای سرسام آور خرید تجهیزات مورد نیاز بیمار و اندوه ناشی از وخیمتر شدن اوضاع جسمی بخشی از مواردی است که گاه، آثار آن تا مدتها باقی میماند، درست است که درگیری با اینها بسیار رنج آور است، ولی در نهایت جدال با این چالش هاست که تواناییهای جدیدی را برای فرد آشکار میکند.
بیماری که با ایالاس درگیر است برای مداوا نیاز به عشق دارد، کسی که این بیماری را میگیرد، میتواند تا درصد اندکی در بهترین بیمارستان درمان جسمیاش را انجام دهد، ولی وقتی عشق بدون قید و شرط نباشد، بیفایده است. مجتبی ستون خانه بود. باید میبود برای همین بیش از سه سال همه شبها که خوابید، کنارش بیدار ماندم و هر بیست دقیقه او را غلت دادم که زخم بستری نگیرد.
سودابه متولد سال ۵۷ در آبادان است، اما در اصفهان بزرگ شده. استاد و مدرس با تجربه سالهای طولانی موسیقی و نوازندگی است که بیش از یکسال اشتغال خود را برای نگهداری شبانهروزی از مجتبی متولد سال ۴۶ جانباز و ایثارگر جنگ تحمیلی که هشت سال در جبههها از مرز و بوم کشورمان دفاع کرده است، کنار گذاشته تا هر لحظه و هر ثانیه غم و شادیهای زندگیاش را بیشتر با او تقسیم کند.
او برایمان چای گرمی میریزد همراه با شکلاتهای تلخ با پوستههای رنگی رنگی که انگار نشان از تلخیها و خوشیهای زندگی است تا خستگیمان در هوای سرد و خانهای مملو از گرمی دوست داشتنها رفع شود، سودابه در حالی که بغض در صدایش آشکار، اما امید در چشمانش آشکارتر است و انگار قصههای پرغصه بیماری مجتبی را تا حدودی با صحبتهای بیوقفه و بدون مقدمه از دوشهای سنگین خود بر زمین گذاشته باشد، با صدایی محکم و استوار، گفتههای خود را با نام خداوند شروع میکند که زندگی مشترک پر از روزهای تلخ و شیرین است. همانطور که در شادیها با همسرمان لذت میبریم، باید بلد باشیم چطور در سختیها و بیماریها از همسرمان مراقبت کنیم. شنیدنش آسان! اما درک آن برای خیلیها که در برابر کمترین ناملایمات زندگیها صبوری ندارند، سخت است.
انگشتان یکی از دستانش جمع شده بود و وقتی به خواستگاری سودابه میرود، بدون هیچ پنهانکاری و خالصانه میگوید که متخصصان مغز و اعصاب برای رفع خمیدگی انگشتانش، عمل جراحی مهرههای گردن و نخاع را تجویز کردند و هر دو این موضوع را با توجه به تشخیص پزشک قابل حل میپندارند، همه چی داشت خوب پیش میرفت، اما برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد؛ برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، تنها سه هفته بعد مراسم عروسیشان، سودابه برای درمان قطعی و انجام عملهای جراحی؛ مجتبی را نزد دکتر متخصص میبرد که پس از انجام آزمایش امارای عضلات و تست نوار عصب در کمال ناباوری، بیماری «ایالاس» برای مجتبی تشخیص داده شد و تجویز عمل جراحی دیگر متخصصان کاملاً رد میشود.
در این شرایط سخت، میفهمیدم زندگی زناشویی یک خانه هزار تو است که هر روز یک رخ خود را نشانتان میدهد، ارتباط زوجین ابعاد مختلفی دارد که یکی از آن حوزه مراقبتهای روحی و حمایتهای روانشناختی است، اگر خدایی نکرده بیماری به سراغ همدم زندگیتان آمده باشد، باید هر آنچه که خوانده و دیده و شنیدهاید و به قول معروف در چنته دارید را رو کنید، چرا که مراقبت و پرستاری از همسر، فارغ از اینکه جز وظایف زوجین در زندگی زناشویی است اگر با عشق و از ته دل انجام نشود، تأثیرگذاری لازم را نخواهد داشت.
بنابراین همسران آگاه و هوشیار از این شرایط سختِ بیماری به درستی استفاده میکنند و آن را به فرصتی برای محبت بیشتر و هرچه بهتر کردن رابطه عاطفی تبدیل میکنند، از اینرو با اطلاع از بیماری مجتبی از حرکت نایستادم و ایشان را نزد یازده دکتر متخصص مغز و اعصاب در ایران بردم و طی آشنایی با دوستان خارج از کشور پروندههای او را حتی برای پرفسور سمیعی ارسال کردم که تشخیص تمام آنها بیماری «ایالاس» بود.
اینکه در ابتدای زندگی جدید و تنها پس از سه هفته زندگی مشترک توأم با عشق و علاقه متوجه بیماری بسیار ناشناخته همسرتان شوید، هضمش سخت است، اما سودابه و مجتبی هر دو سعی کردند این بیماری را قبول و با آن زندگی کنند. سودابه میگوید که خانوادهاش حسابی روحیههایشان را باخته بودند، اما او همچنان به دنبال راهکارهای درمان بود، به طوری که از طریق یکی از دوستان با دو پرفسور مغز و اعصاب در هندوستان و تایلند هم گفتگوی تصویری برقرار میکند و آنها روش «سلول درمانی» را که برای بیماران خود تجویز میکردند را پیشنهاد میدهند، اما گفته میشود یک دوره درمان در خارج از کشور ۵۰۰ میلیون تومان هزینه دارد.
لازم است به این نکته اشاره کنیم که در حین گفت وگوی تصویری با متخصصان خارج از کشور، سودابه متخصص مغز و اعصاب که بر روی روشهای سلول درمانی پژوهشهایی داشتند، آشنا میشود و طی دو روز با هماهنگی منشی دفتر در حالی که مجتبی با همان یک دست که انگشتانش خمیدگی نداشت تا تهران رانندگی میکند با کت و شلواری اتو کرده و پاهای سالم به مطب دکتر میروند، او وقتی متوجه جانبازی مجتبی میشود برای بررسی دقیق بیماری او به مدت ۴۵ دقیقه از پذیرش هرگونه بیمار خودداری میکند و پس از بررسی مدارک پزشکی، تشخیص همان بازشناخت ایالاس است که به گفته پزشک، مجتبی در معرض امواج یا پروتئینی ناشناختهای در بدنش قرار گرفته بود، لذا بلافاصله اورژانسی او را به آزمایشگاه سرب شناسی در تهران منتقل میکنند و وجود ترکش در بدن مجتبی که البته طبق گفتههای قبلی خودش، تشخیص داده میشود.
سودابه در حالی که بغض راه گلویش را میفشرد با کلمههای شمرده شمرده ادامه داد: خیلی جالب است که پس از کسب جواب آزمایش و معاینه پاهای مجتبی که خودش با همین پاها بدون هیچگونه درد و عارضهای به مطب آمده بود، دکتر گفتند پای راستتان هم درگیر شده و بعد از مدت کوتاهی با مشکل مواجه میشوید که طی همین تشخیص، متأسفانه فعالیت و حرکت پاهای مجتبی تا حدودی کند شد، بنابراین با پیشروی بیماری طی رضایت مجتبی و خودم، روش سلول درمانی بر روی همسرم را آغاز کردند.
او اضافه کرد: دیدگاه کلی من به درمان بیماری مجتبی در مجموع دیدگاه مثبتی بود، از اینرو روش سلول درمانی با لیپوساکشن شکم از طریق سلولهای بنیادین از اطراف ناف با هزینهای بالغ بر ۱۰۰ میلیون تومان بر مجتبی آغاز شد و پس از بستری در بیمارستان فرمانیه تهران سلولها به صورت وریدی تزریق شدند، البته به این نکته اشاره کنم که پزشکان هیچ وقت به من نگفتند که بیماری همسرم صد در صد خوب میشود، بلکه گفتند که در مراحل تحقیقات هستند و امیدوارم بتوانم پزشکی باشم که در این زمینه خدمتی را انجام داده باشم.
به کسی که بیمار ایالاس دارد و میداند که علاجی وجود ندارد، نمیتوانیم بگوییم ادعای شرکتها را باور نکند، آنها میخواهند به هر ممکنی متوسل شوند تا شاید فرجی شود، اما با رضایت کامل مجتبی و در مرحله دوم خودم، خارج از مسؤولیت پزشک، راههای دیگر سلول درمانی را ادامه دادیم چرا که این درمانها تنها امید زندگی ما بود، بنابراین وارد مرحله دوم درمان شدیم این بار با هزینهای ۸۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان، سلولهای بند ناف جنین به همسرم تزریق شد و همین طور مجدد مراحل بعدی با فاصلههای دو تا شش ماه؛ طی پنج تا شش مرتبه سلول درمانی با روشهای گوناگون الپی، نخاعی، وریدی و عضلانی و هزینههای هنگفت ۴۰ تا ۱۰۰ میلیون تومانی بر روی ایشان انجام شد، البته این مبالغ غیر از مخارج بیمارستان بود، به طوری که بابت چهار سال بستری مجتبی، مبلغ ۸ تا ۹ میلیون کارت میکشیدم.
از سودابه درباره پیشرفت مراحل درمان با وجود صرف اینگونه هزینههای سنگین میپرسم که توضیح میدهد؛ پس از مراحل متعدد سلول درمانی، یک تا دوبار علائم خوب با حرکت اعضای بدن مجتبی قابل شهود بود، تصور کنید دستی که به هیچوجه کار نمیکرد به یکباره ساعت دو نیمه شب این دست بلند شد و روی بازوی من نشست، واقعاً آن لحظه در حال خودم نبودم؛ میخواستم از خوشحالی فریاد بزنم که بلافاصله از این حرکت همسرم فیلم گرفتم و در کانال واتساپ برای پزشکش ارسال کردم، صبح هنگام او پس از مشاهده ویدئو نوشتند که به شکرانه این درمان؛ سجده شکر به جا میآورم.
او در ادامه به دورانی از بیماری مجتبی اشاره میکند که کامل مینشست، غذا میخورد، بلع داشت و با هم حرف میزدیم البته بدون هیچگونه حرکتی در دست و پا، اما یک روز هنگامی که میخواست روی تخت بخوابد، گفتم میتوانی پایت را بالا بیاوری و به ناگاه در کمال ناباروری خودش پایش را بالا آورد و روی تخت گذاشت؛ پایی که اصلاً تکان نمیخورد! یعنی یک هفته پس از سلول درمانی. بلافاصله فیلم این حرکت را برای پزشک ارسال کردم به طوری که ویدئوها همسرم در سایتها و مجلههای پزشکی بازتاب بسیار امیدوار کنندهای به همراه داشت.
بنابراین پس از بازتابهای مثبت از درمانها، این بار مرحله اگزوزوم درمانی بر روی مجتبی شروع شد؛ «اگزوزومها سلولهای بنیادی کوچکی هستند که ترشح شده و در ترمیم و بازسازی مفاصل نقش بسیار مهمی دارند که با تزریق اگزوزوم به مفاصل آسیب دیده، سرعت ترمیم و بازسازی آنها افزایش مییابد، این روش، به دلیل کارآیی بالا و عدم نیاز به جراحی، درمانی ایدهآل برای مشکلات مفصلی است»، این روش هم تأثیراتی بر عملکرد سیستم اعضای بدن همسرم با حرکت آرام انگشتان دست خودش را نشان داد، اما در مجموع این علائم به هیچوجه پایدار نبودند؛ یعنی یک هفته پس از سلول درمانی تمام عملکردها کامل به قبل از درمان بازمیگشت، به طوری که حتی متوجه شدم بیماری ایشان در حال پیشرفت است، ولی مجتبی که تصمیمگیرنده نخست برای انجام تمام مراحل روشهای سلول درمانی و هر درمان دیگری بود، میگفت؛ حاضر هست برای نجات دیگر بیماران، انواع آزمایشها و درمانها بر روی او صورت بگیرد.
سودابه در حالی که هر یک ربع، یکبار کار ساکشن مجتبی را با خونسردی و صبورانه انجام میداد با حرفهایش ما را به پانزدهم آذر سال گذشته برد به زمانی که هنگام حمام ناگهان با افت شدید اکسیژن خون همسرش مواجه میشود و با کمک برادر شوهرش که آن لحظه در خانه آنها بود، مجتبی را روی تخت میخوابانند و سریع دستگاه اکسیژنساز را با وجود فقدان استفاده دستگاه و تنها با آگاهی از روند حادتر بیماری دو تا سه ماه قبل از چنین حمله ناگهانی برای روزهای مبدا تهیه کرده بود، وصل میکنند.
در این میان سودابه که از این اقدام به موقع خود برای نجات جان همسرش بسیار خرسند بود و آن را با آب و تاب فراوان تعریف میکرد، اما گلایهمند بود که یکی از برادرهای مجتبی با مشاهده دستگاه اکسیژن ساز گفته بودند؛ چرا اینقدر «دادا» را لوس میکنم؛ چه لزومی برای تهیه دستگاه بوده است، اما سودابه همچون سپری پولادین در مقابل حرفها و مشکلات مسیر، بلافاصله ضمن تماس با یک فوق تخصص ریه، مجتبی را برای آزمایشهای لازم آماده میکند که با تاکید پزشک متخصص بدون هیچگونه معطلی در بیمارستان خورشید اصفهان بستری میشود، چرا که ۱۰ دقیقه تأخیر مساوی با کما رفتند؛ مجتبی بود!
او در حالی که با چشمانی اشکبار به همسرش بر روی تخت خانه آرام آرمیده بود نگاه میکرد، ادامه داد: بلافاصله پرستارها به دستور پزشک، دستگاه کمک تنفسی بایپپ را متصل میکنند و تنها ظرف دو ساعت بهم مهلت دادند با هزینه ۴۵ میلیون تومان دستگاه بایپپ را برای ایشان تهیه کنم، واقعاً در آن لحظه تنها و بیکس بودم و جز خداوند به کسی توکل نداشتم، با مشکلات فراوان این هزینه را از دوستان و آشنایان تأمین کردم و از آن زمان دیگر مجتبی بدون، بایپپ تنفسی نداشت.
پیشرفت بیماری او به این معنا بود که درمان باید برایش به شکلی وسیع انجام میشد، چرا که این شرایط چندان دوام نیاورد و پس از پنج تا شش ماه که دستگاه کمک تنفسی بایپپ هر دو ساعت باید روی صورت مجتبی قرار میگرفت، دیگر با وخیم شدن وضعیت بیمار، این دستگاه هم جوابگو نبود، چرا که یک روز هنگام غذا خوردن متوجه شدم بایپپ کامل روی صورت همسرم میخوابد و ضمن تماس با دکتر سامی که بالای سر ایشان میآمدند با توصیههای پزشک؛ مد دستگاه تنفسی را باید از ۱۶ به ۱۸ تغییر میدادم.
بنابراین از آنجا که سودابه فوت و فن مریض داری با چاشنی عشق؛ مثال الهی تب کنم شاید پرستارم تو باشی را به نوع حقیقی نشان میداد؛ میگوید: بلافاصله پس از دستور پزشک به تنهایی در خانه ظرف چند دقیقه توانسته بودم، مدهای دستگاه بایپپ هافریشتر آلمانی را با تنظیمات ۲۰ مرحلهای فوقالعاده سخت از مد ۱۶ به ۱۸ تغییر دهم تا مجتبی به راحتی توانست نفس بکشد و این وضعیت تا دو روز پایدار بود، اما از روز سوم تحت هیچ شرایطی، چنین اقدامات بر روی او جوابگو نبود، به طوری که با حضور تیمهای امدادی اورژانس؛ همسرم روی برانکارد کامل به کما رفتند و به مدت شش ساعت در بیمارستان منتظری در این وضعیت بودند، اما به طرز عجیب و معجزهآسایی به یکباره تمام علائم اکسیژن و ضریب هوشی تغییر کرد و حال مجتبی مناسب شد، چرا که در طول شش ساعت مدام در گوش او صحبت میکردم که «تو باید برگردی»!
در این شرایط پس از هوشیاری کامل، به مدت ۱۴ روز همسرم تنها از راه لوله تغذیه داشتند و پس از این دوران برای عمل تراکستومی «بهطور عمده برای ایجاد راه تنفسی به غیر از مجرای عادی آن (بینی و دهان) ایجاد میشود» مجتبی را به اتاق عمل بردند و طی ۲۱ روز در بیمارستان به تنهایی بدون هیچگونه خستگی و گلایهمندی از او نگهداری کردم و پس از ترخیص با دستگاه ونتیلاتور به منزل آمدیم و اکنون حدود یکسال همسرم با این دستگاه تنفس میکند.
از سودابه درباره چالشهای و دلتنگهای این مسیر نامعلوم که تنهایی پیموده؛ میپرسم و با لبخندی بر لب و نیم نگاهی به مجتبی میگوید: در این راه همه دوستان، پزشکان و آشنایان براساس توانمندی و آگاهی خودشان تحت هر شرایطی با تأمین تجهیزات لازم و دیگر اقدامات بسیار کمکرسان بودند، اما هزینههای بیماری ایالاس بسیار سهمگین است، برای نمونه هر بسته سرساکشن را یک میلیون و ۶۰۰ تومان خریداری میکنم که با توجه به شرایط همسرم، کمتر از یک هفته جوابگو است.
به نظرم، بیمار برای زنده ماندن نیاز به تجهیزات درمانی ویژه دارد. سادهترین نیاز یک بیمار ایالاس یک تخت بیمارستانی و یک ویلچر است تا بیمار بتواند جابهجا شود و زخم بستر نگیرد، وقتی ریه، بلع و تکلّم بیمار از کار میافتد، برای خوردن غذا باید از دستگاه استفاده کند، غذای رقیق به معده آنها ریخته شود، اصلیترین نیاز بیمار تجهیزات مربوط به تنفس او است، همیشه باید دستگاهی را همراه داشته باشد تا دم و بازدم برایش ممکن باشد.
مورد دیگری هم هست که باید به آن توجه کنیم، هزینههای جانبی و بسیار گران قیمت این بیماری است؛ برای نمونه هر دو هفته یکبار سونت و لوله انجی بیمار توسط فرد متخصص با هزینههای ۳۰۰ هزار تومانی تعویض میشود، بررسی و تنظیمات دستگاه ونتیلاتور با حضور پزشک در منزل به راحتی ۵۰۰ هزار تومان هزینهبر میدارد، با این شرایط به هیچوجه نمیتوانم از پرداختها امتناع کنم چرا که در وضعیت وخیمتر شاید به موقع نتوانند کارهایم را انجام دهند، مثلاً دستگاه اکسیژن ساز و دستگاه ونتیلاتور را با مبالغ سه میلیون و دو میلیون و چهارصد تومان تأمین کردهام. البته مدیریت مخارج امورات منزل و مهمانداری باید به خوبی مدیریت شود.
سودابه با اشاره به غزل حافظ با مصرع «کاروانی که بود بدرقهاش حفظ خدا؛ به تجمل بنشیند به جلالت برود، با اطمینان کامل قلبی میگوید؛ مطمئن هستم یک روزی این جلال نصیبم میشود. چرا که با حمایتها و پشتیبانیهای روحیه بخش و انگیزاننده در نبرد بیوقفه با این بیماری باید بتوانی تحت هر شرایطی روحیه خودت را حفظ کنید، بیماری ایالاس یک رنج بیپایان و بسیار عظیم برای همراهان بیمار است، اما از این رنج؛ میتوان گنج اندوخت. باید بگویم در چنین مسیری ناهموار، این گنج را خودم به دست آوردم، اینکه در حیطه آزمایشات الهی خود را محک زدم که متوجه شوم، چقدر انسان صبوری هستم و اکنون احساس میکنم که فرد خودساخته شدهام و شخصیتم در مسیری کامل تغییر کرده است.
او در ادامه صحبتهایش با یقین توضیح میدهد که اگر به این بیماران اینگونه نگاه کنیم که در تیمارداری آنها در حقیقت برای خودمان کار میکنیم، به هیچوجه از طی مسیرهای دشوار گلایهمند نخواهیم بود، در این مدت دست و پنجه نرم کردن با بیماری ایالاس همسرم همیشه به خودم میگفتم؛ هرگز به سخت جان خود این گمان نبود! درواقع اصلاً در گمان نبود تا اینقدر جان سخت باشم، به طوری که یک روز در حال تیمار مجتبی بودم؛ مادرم گفتند که تو فرزند من هستی و میدانم که دختری قوی و توانمندی هستی، اما واقعاً فکر نمیکردم تا این درجه و مرتبه؛ قوی و محکم باشی!
این را دوست دارم بگویم که «در ابتدا برای خودمان تمام کارهای مراقبت از بیماران ایالاس را میکنیم» سودابه این جمله را بارها تکرار میکند تا خوب شیرفهم شویم که با چه بیماری طرف هستیم. بعد از این جمله هم شروع میکند به وصف این موضوع که در این مسیر احساس میکنم انتخاب شدهام، باید به چنین درک و فهمی برسیم که برای یک مأموریت مهم انتخاب شدهایم، به طوری که به خواهرم میگویم؛ من در یک «مأموریت الهی» هستم، همچون پدر نظامیام که در دوران جنگ برای مبارزه با دشمنان ایران به مأموریت اعزام میشدند و اکنون من هم در مأموریت قرار دارم و به نحواحسنت آن را باید به سرانجام مقصد برسانم و مطمئنم در پایان آن از مافوقم که همان خالق جهان هستی است، ترفیع درجه خواهم گرفت.
او در ادامه صحبتهایش ما را به دوران جنگ تحمیلی میبرد آن زمانی که مجتبی طی هشت سال در جبهه حق علیه باطل در عملیات سرپل ذهاب با اصابت ترکشی، مجروح و جانباز میشود و پس از پایان جنگ به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی مشغول بود و با تهیه مغازهای به کارهای کامپیوتر اشتغال داشتند، اما از سه سال و نیم گذشته دیگر نمیتوانند هیچگونه فعالیتی داشته باشند، بیماری که با ایالاس درگیر است برای مداوا نیاز به عشق دارد، فردی که این بیماری را میگیرد در تمام مراحل زندگی نیازمند حمایت خانوادهاش است، ولی وقتی عشق بدون قید و شرط نباشد، بیفایده است، چرا که آنچه که در این مسیر ناهموار و دشوار برایم به هیچوجه قابل هضم نبوده و شانههایم را سنگین کرده، نبود حمایتها مالی و عاطفی خانواده همسرم است که حتی دیدار خودشان را از فرزند خود طی این سالها دریغ کردهاند.
در حالی که مجتبی با نگاه به سودابه و ما گفتههای همسرش را با اشک و دلتنگیها تأیید میکرد، از او درباره ماجرای شعرهای نوشته شده روی آینه میپرسم که با لبخندی آرام و شمرده میگوید؛ گاهی برای همسرم شعرهایی از اشعار حافظ و سعدی که بسیار علاقمند هستند بر روی آینه مینویسم و اگر خواب باشند یا وضعیت تختشان پایین باشد با بالا آوردن تخت به نحوی که اشعار قالب رؤیت باشند، میگویم که این شعر را برای شما نوشتهام، به طوری که چند روز گذشته شعری از سعدی که بسیار مجتبی به آن علاقه دارد نوشتم که:
تنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشاکنان بستانیم
تو به سیمای شخص مینگری ما در آثار صنع حیرانیم
هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم
سعدیا بیوجود صحبت یار همه عالم به هیچ نستانیم
ترک جان عزیز بتوان گفت ترک یار عزیز نتوانیم
«هر فردی که تحتتأثیر یک بیماری قرار دارد، از یک داستان و سفر شخصی منحصربهفرد برای بیان کردن برخوردار است که به عنوان تجربه بیماری شناخته شده است، خط سیر بیماری هر فرد، منحصربه خودش است و تجارب متفاوت افراد مبتلابه ایالاس منجر به یک داستان متفاوت فردی میشود، اما حمایتهای گسترده و بیوقفه مسئولان و مجمع خیران، مرهمی بر دشواریهای بیماران و خانواده آنها است.»
عشق و امید داروهای همیشگی برای مغز و قلب توست! خوب زندگی کن حتی با ایالاس…!
این حکایات همچنان ادامه دارد…
کد خبر 6089898