Web Analytics Made Easy - Statcounter

مادری که جای زخم های پسرش را ندیده است و سالهاست با نگاه کردن به چهره نوه اش، دلتنگی هایش را روانه آسمان می کند.

به گزارش خبرگزاری شبستان از ارومیه، جوان خوش سیمایی که در چارچوب در ایستاده بود و خوش آمدگویی می‌کرد، قیافه آشنایی داشت احساس می کردم قبلاً هم جایی دیدمش...

برای برگزاری برنامه سه شنبه های تکریم به خانه شهید بزرگواری رفته بودیم به اسم «روحانی شهید احمد علی کاظمی» که در سن 23 سالگی جام شیرین شهادت را با تمام وجود سرکشیده بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به خانه رسیدیم ،آرامش عجیبیاز در و دیوار خانه می بارید، خانه ای که اضطراب‌هایت را در آن فراموش می کردی.

 یک خانه قدیمی، ساکت و باصفا که مادری همچون فرشته بی بال گوشه خانه نشسته بود، ساده بود، دریایی بود اما رنگ و بوی عشق می داد.

کنارش رفتم، با اینکه کرونا و محدودیت هایش اجازه روبوسی و دست بوسی نمی‌دهند اما کنارش ایستادم حالش را جویا شدم، گفت: خوشحالم که مرا یاد کردید الهی که خدا هم هیچوقت شما را فراموش نکند.

 بقیه کسانی که قرار بود در این دیدار حاضر باشند هم آمدند  و بعضی ها که بدقولی  و شاید کم لطفی کردند و نیامدند.

همان جوان کنارش نشسته بود، یک لحظه وقتی چشمم به عکس شهید احمد علی کاظمی افتاد بسیار تعجب کردم این جوان که به ما سلام کرد، چقدر شبیه این عکس است، سوال کردم شما پسرشهید هستید؟ و در کمال تعجب فهمیدم این جوان پسر برادر شهید است.

باورتان نمی شود شباهت عمو و برادرزاده تا این حد غیر قابل توصیف است، احساس می کردی شهید بار دیگر زنده شده و در کنارت ایستاده است.

 

 در تمام طول دیدار حواسم به عکس و چهره این جوان بود، «اکبرکاظمی» نام این جوان بود که راوی رشادت های عمویش شده بود،  شمرده شمرده حرف میزد و من در کلاش میدیدم که عمویش را الگو قرار داده است.

شاید عمویش را به یاد نداشته باشد اما خیلی زیبا از خاطرات جوانی عمویش می گفت، معلوم بود ساعت ها پای صحبت های پدر و بزرگ و مادربزرگش نشسته و خوب به حرف هایش گوش جان سپرده است.

 وقتی از مادر شهید سوال می پرسیدیم به خاطر کهولت سن شاید نمی توانست درست دهد، اکبر، مهربانانه در کنارش نشست و هر چیزی را که قرار بود برایش یادآوری کند آرام زیر گوشش زمزمه میکرد.

 اکبر کاظمی، برادر زاده این شهید روحانی تعریف می کرد: روزی در نوجوانی شهید احمد علی کاظمی گویا پدرش کار بنایی میکرد و شهید بزرگوار نیز از صبه در خدمت پدر بود تا اینه نزدیکی های ظهر وقتی کار تمام شد با عجله از پدرش اجازه می خواهد که برای امتحان به مدرسه برود، پدرش می گوید پسرم کاش به درست میرسیدی و او در جواب گفته است: این امتحان که به پدرم کمک کنم از درس واجب تر است.

«روحانی شهید احمدعلی کاظمی»  در روستایی به نام «گلپاشین» که بیش از ۸۰ درصد ساکنین آن مسیحی بودند زندگی می کردند.

 خانواده این شهید بزرگوار کارهای بسیار بزرگی را برای اهالی آن روستا انجام دادند، ساختن دو مسجد و حسینیه از مهمترین آنهاست.

مادرش نقل می کند: پسرم اهل کتاب و علم بود ولی وقتی از دانشگاه مشهد قبول شد گفتم تو که طلبه هستی چرا به دانشگاه میروی و او گفت که یک طلبه باید به تمام دانش های روز آگاه باشد.

مادرش می‌گوید: ۳۰۰ جلد کتاب داشت که هر جا می رفت با خودش می برد و می آورد اما در آخرین اعزام خود به جبهه کتاب ها را به پدرش تحویل داده و می‌گوید ۱۵۰ جلد از این کتاب ها را به حوزه علمیه و ۱۵۰ جلد دیگر را به دانشگاه تحویل بدهید، اینها تمام سرمایه و ارثیه من از دنیاست.

 

 «شهید احمد علی کاظمی» در تپه شهدای پیرانشهر به مقام رفیع شهادت نائل آمدند، برادرش می گوید: وقتی جنازه را تحویل گرفتیم گویی چند ساعت پیش چشم هایش را بسته بود، در حالی که پسر من ۱۳ ماه پیش به شهادت رسیده بود.

 این شهید والامقام ۱۳ ماه در زیر برف و باران و آفتاب مانده بود اما طبیعت نیز جرات دست درازی بدان را نداشت بعد از ۱۳ ماه که جنازه را تحویل خانواده دادند، هیچ اثری از جراحت و متلاشی شدن جسد وجود نداشت.

مادرش با گوشه چادر اشک هایش را به آرامی پاک می کند و می گوید: من جای زخم پسرم را هم ندیدم.

 برادرش در ادامه این حرف مادرش میگوید: از همرزمانش که سوال کردیم می گفتند سنگری در روی تپه قرار داشت که متعلق به دشمن بود و کسی باید برای منهدم کردن آن پیشمرگ می‌شد که برادر من  اینکا را می کند و چند نارنجک از دوستانش گرفته و به سمت سنگر به تنهایی حمله می‌کند، سنگر را منفجر می‌کند اما سرباز دیگری از دشمن کنار یک سنگ پناه میگیرد و وقتی احمدعلی برای پاکسازی سنگر به جلو میرود از پشت با سرنیزه به وی حمله کرده و ایشان را شهید می کند.

 اکبر کاظمی ادامه می دهد: خیلی دوست داشتم مدت زمان بیشتری را با عمویم سپری می کردم و از او فقط نماز های طولانی مدتش را بیاد دارو و خوش اخلاقی ها و مردم داریش می توان به خاطر آورم.

وی ادامه میدهد: کاش می توانستم در رفتار و کردار هم مثل عمویم باشم.

سرزمین  ما سرزمین ناگفته‌هاست، سرزمینی که حرف‌های زیادی برای گفتن دارد؛ همین ۸ سال دفاع مقدس آنقدر ناگفته ها در خود اندوخته است که اگر ۸۰ سال هم بنویسیم باز هم کم است.

از جوانی بگوییم که در سن ۲۳ سالگی اندازه ۲۳۰ سال نیکی کرده است.

 خانواده این شهید، بعد از شهادت ایشان تا زمانی که پدر بزرگوارشان زنده بود تمام حقوق شهید را صرف کارهای خیریه از جمله ساخت مسجد، مدرسه و حسینیه در روستای محل تولدش کردند، اما بعد از فوت پدر از این حقوق برای گذران زندگی مادر استفاده می شود.

 شهید احمد علی کاظمی چهار برادر دیگر هم دارد که هر چهار تای آنها بسیجی و رزمنده هستند، واقعا باید به حال این مادران غبطه خورد مادرانی که توانستند فرزندانی آسمانی با روحی بلند تربیت کنند، فرزندانی که برای اسلام و حقانیت تا آخرین قطره خونشان جنگیدند.

 

پایان پیام/322

منبع: شبستان

کلیدواژه: سه شنبه های تکریم آذربایجان غربی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۹۷۲۱۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تصمیم ستاره رئال: تعویضی هم باشم می‌مانم

به گزارش "ورزش سه"، قرارداد فعلی مودریچ با رئال مادرید در پایان فصل جاری به اتمام خواهد رسید و شایعات بسیاری درباره احتمال جدایی یاب همکاری دوباره او با این باشگاه در فصل آینده در چند هفته اخیر به گوش رسیده است.

چند رسانه اسپانیایی معتقد بودند که این بازیکن به دنبال داشتن فرصت بیشتر برای حضور در میدان در فصلی که احتمالا آخرین فصل حضور او در دنیای فوتبال در سطح باشگاهی باشد است و به همین دلیل قصد دارد رئال مادرید را به مقصد باشگاهی در آمریکا یا حتی در کشور خودش ترک کند.

اما به نظر می‌رسد که شرایط در چند هفته اخیر برای این ستاره کروات تغییر کرده است و حالا او تصمیم دارد به حضورش در رئال مادرید برای یک فصل دیگر هم ادامه دهد. مارکا با تایید این خبر مدعی شده است که مودریچ نقش بازیکن تعویضی برای سال آینده را پذیرفته و همچنان پیراهن رئال را به تن خواهد داشت.

او هنوز صحبتی با مدیران باشگاه مانند خوزه آنخل سانچز و فلورنتینو پرز نداشته اما بعید به نظر می‌رسد که مشکلی در امضای قرارداد جدید با این باشگاه وجود داشته باشد، جایی که پیش از این هم گفته شده بود که مدیران رئال قصد دارند پیشنهاد تمدید یک ساله را به او ارائه کنند.

دیگر خبرها

  • اقدام آتشین مرد نقاش | مادر و پسر ۱۱ ساله در خشم پدر سوختند
  • قتل تکان‌دهنده مادر و پسر جوان توسط مرد نقاش
  • قتل تکان‌دهنده مادر و پسر جوان با آتش‌سوزی عمدی مرد نقاش
  • خطیر: چه باشم چه نباشم برای استقلال خوشحالم
  • خطیر: چه باشم و چه نباشم برای استقلال خوشحالم
  • رونمایی از بزرگ‌ترین مسئله ایران و جهان که از فقر هم وحشتناک تر است
  • سرمربی تیم ملی والیبال: می‌خواهم با ایران در پاریس ۲۰۲۴ حضور داشته باشم
  • سرمربی تیم ملی والیبال: می‌خواهم با ایران در پاریس 2024 حضور داشته باشم
  • تصمیم ستاره رئال: تعویضی هم باشم می‌مانم
  • پیام تقدیر استاندار سابق از مردم مازندران