Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش گروه حوادث رکنا، عصر هجدهم اسفند ماه سال ۹۷ پیکر نیمه جان مرد جوانی به نام شاپور به بیمارستان امام سجاد شهریار منتقل شد. وی که چاقو خورده بود تحت عمل جراحی قرار گرفت اما تلاش پزشکان برای نجات وی بی نتیجه ماند و شاپور روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شد.

زن جوانی که به همراه چند نفر از بستگانش وی را به بیمارستان رسانده بود به ماموران گفت: شاپور برادر شوهرش است که در درگیری خانوادگی با شوهر ۴۰ ساله اش به نام داوود کشته شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پلیس به ردیابی داوود پرداخت اما نشانی از وی به دست نیاورد.

همسر داوود در بازجویی های بعدی به پلیس گفت: شوهرم از سال ها قبل به دام اعتیاد افتاد و زندگیمان سیاه شد . او مدتی بود تصادف کرده و خانه نشین شده بود. پایش در گچ بود که من به همراه فرزندم و برادر شوهرم به خرید رفتیم. وقتی از خرید به خانه برگشتیم شوهرم و یکی از دوستانش به نام پیمان مشغول مصرف مواد مخدر بودند. برادر شوهرم با دیدن آنها عصبانی شد و آنها با هم درگیر شدند.

وی ادامه داد: برادر شوهرم به روی شوهرم چاقو کشید اما شوهرم چاقو را از دستش گرفت و یک ضربه به سینه برادر شوهرم زد و به همراه دوستش فرار کرد.

اعتراف به قتل برادر در دادگاه

دو هفته از این ماجرا گذشته بود که داوود با پای خودش به پلیس شهریار رفت و خودش را معرفی کرد . وی گفت :در این مدت در یکی از باغ های شهریار پنهان بوده است.

داوود در تشریح جزئیات قتل برادرش گفت : سالها بود که معتاد بودم و همین موضوع باعث درگیری من و همسرم و همه اعضای خانواده ام شده بود.

برادر کشی در تهران رخ داد

آخرین بار وقتی همسرم و برادر شوهر به خانه مان در منطقه وحیدیه شهریار آمدند و من و دوستم را در حال مصرف مواد مخدر دیدند ، سر این موضوع با هم درگیر شدیم . برادرم می‌گفت من لیاقت این زندگی را ندارم و مستحق مرگ هستم. برادرم عصایم را برداشت و چندین ضربه به پای شکسته ام زد .به همین خاطر از عصبانیت گلدانی را شکستم. من از آشپزخانه چاقو برداشتم تا برادرم را تهدید کنم. اما برادرم گفت می ‌خواهد مرا بکشد تا خانواده ام برای همیشه خلاص شوند .وقتی درگیری میان ما بالا گرفت چاقو را از دستش گرفتم و یک ضربه به سینه برادرم زدم. شاپور روی زمین افتاده بود که ترسیدم و به همراه دوستم از خانه فرار کردم. من در این مدت چند بار با مادرم تماس گرفتم. او با من صحبت کرد و مرا راضی کرد تا خودم را به پلیس معرفی کنم .من از قتل برادرم پشیمان هستم.

به دنبال اعتراف های این مرد و بازسازی صحنه جرم برای وی کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا وی در دادگاه محاکمه شود. این در حالی است که مادر وی از طرف خودش و نوه ۱۱ ماهه برای او حکم قصاص خواسته است.

منبع: رکنا

کلیدواژه: سهام عدالت قیمت خودرو بورس کرونا پلیس تصادف مواد مخدر فرار آشپزخانه جرم اخبار حوادث قتل قاتل حوادث تهران اخبار تهران عکس اخبار تهران حوادث تهران فیلم ایران جوان قتل دختران مرد جزئیات برادر شوهرم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۰۱۳۹۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

این مرد با چنگ و دندان شغلش را حفظ کرده است | در کوچه درختی چه می گذرد؟

همشهری آنلاین- رابعه تیموری:داوود پاکیزه و درست کار می‌کند، آنقدر پاکیزه که اوستا عبدالله را عمری میان مشتریانش روسپید نگه داشته است. اوستا عبدالله در سفیدگری مو سپید کرده و به آتش کوره دکان دود اندودش دیگ و پاتیل‌های کارکرده بسیاری جلا پیدا کرده‌اند. روزگاری همکاران اوستا عبدالله در بازار سیداسماعیل پرشمار بودند، اما حالا در این بازار فقط او و تک و توک سفیدگرانی جا خوش کرده‌اند که هنوز نمی‌توانند از کار و کسب دیرینه خود دل بکنند:

بیشتر بخوانید:اجناس این بازار مورد نیاز زنده و مرده بود


وسط تاریکی دکان حاج عبدالله، رویه طلایی تغار مسی خوب برق می‌زند. کف آن را هنوز داوود نسابیده و لک‌های سیاه، رنگ نقره‌ای کف تغار را پوشانده است. اندازه دکان حاج عبدالله به ١۵ متر نمی‌رسد. دوده کوره تا کمره دیوارهای طبله کرده دکان بالا رفته و قفسه‌ها و رف‌های فلزی که ابزار کار و وسایل خرده ریز را توی آنها چیده‌اند، زنگار بسته‌اند. کیسه‌های شن و نشادر گوشه دکان تلنبار شده‌اند و ظروف دوده گرفته‌ای را که باید امشب توی محلول جوهر نمک بخوابانند، شلوغ و درهم توی قفسه‌ها جای داده‌اند. تاباندن کوره با گاز شهری به صرفه‌تر است، ولی اوستا عبدالله محض احتیاط پیت نفت آبی رنگ زیر رف را هم هیچوقت خالی نمی‌گذارد. پیت حلبی هم که توی آن ذغال می‌ریزند و روی آن بساط چای صبحانه و عصرانه‌شان را به راه می‌کنند، با نفت می‌سوزد. دیگچه‌ها و سینی و قابلمه‌هایی را که سفید شده‌اند، کنار در باریک دکان چیده‌اند و نصیر مشغول بسته‌بندی آنها است تا به مشتریان تحویل دهند. داوود کوره را تابانده و مشغول جوشاندن دیزاب است. تا دیزاب داغ از قل زدن بیفتد، می‌تواند کمی نفس چاق کند.


دیگ و پاتیل‌های نذری

نصیر کنار دیگ مسی پر از جوهر نمک چمباتمه زده و هر بار که تکه پوست کوچک توی مشتش را روی آفتابه مسی می‌کشد، سیاهی و زنگار رویه آن توی راه آب باریک کف دکان راه می‌گیرد. بسیاری از همکاران حاج عبدالله برای سابیدن ظروف از اسکاج ظرفشویی زبر استفاده می‌کنند، ولی او هنوز هم پیش از آن که دسته پوست بز به آخر برسد، نصیر را برای خریدن پوست تازه به دباغی می‌فرستد. یک کیسه پر از شن ریزه هم همیشه ته دکان هست تا نصیر آنها را روی پوست بریزد و خوب کف و روی ظرف‌های سیاه را بسابد.
دیگچه‌ها و پارچ و آفتابه‌ها را نصیر هم می‌تواند توی کوره بتاباند، ولی نزدیک محرم و صفر و ماه رمضان که دیگ و پاتیل‌های نذری پزان از انباری‌ها بیرون می‌آیند، داوود باید خودش دم کوره بایستد. وقتی دیگ‌های مسی بزرگ و سنگین داغ می‌شوند،‌آسا ن نیست که با یک دست لبه سرخ و حرارت دیده دیگ‌ها را بگیری و با دست دیگر دیزاب جوشیده را توی آنها بغلتانی، ولی داوود خوب از پس کار برمی آید. از ١٢ سال پیش که پدرش دیگر قوت سفیدگری نداشت و خانه‌نشین شد، داوود رشته کار دکان حاجی را توی دستش گرفت. قبل از آن گاهی وردست پدر، پای کوره می‌ایستاد و از دیزاب جوشاندن تا قلع اندود کردن ظروف مسی را یاد گرفته بود.


پیشه‌ای رو به فراموشی

نصیر چند سال بعد از اوستاکار شدن داوود شاگرد دکان حاج عبدالله شده و هنوز مانده که قلع اندود کردن ظروف سابیده شده را به او بسپارند، ولی باید اول صبح و پیش از رسیدن داوود و اوستا عبدالله کوره را روشن و کم‌و زیاد شن و نشادر و دیزاب و زغال چوب را بسنجد تا وسط کار لنگ نمانند. اگر چه این‌روزها دیگر از دسته‌های کم‌اجدان و پاتیل و تغارهای مسی که اول صبح جلوی دکان سفیدگری تلنبار می‌شدند خبری نیست و شاید حتی چند روز گذر مشتری به بن‌بست درختی نیفتد، ولی اوستا عبدالله به عادت گذشته‌ها هر شب به نصیر سفارش می‌کند که همه ابزار و لوازم کار را روبراه کند تا کم‌و کاستی در کارشان نباشد. حاج عبدالله عمری به انصاف و مدارا با مشتری شهره بوده و حالا هم سعی می‌کند خوش انصاف باشد، ولی قیمت قلع که هر روز بالا و بالاتر می‌رود دست و بالش را بسته و با قد کشیدن نرخ این فلز وارداتی، اجرت کار او و شاگردانش هم بیشتر می‌شود. حاج عبدالله می‌گوید: «قدیم قلع را از بلژیک وارد می‌کردند، ولی از چند سال پیش این فلز از مالزی به ایران می‌آید. ما به‌صورت شمش و کیلویی قلع را می‌خریم و خودمان آن را آب می‌کنیم.» سفیدگری کار و کسب آبا و اجدادی اوستا عبدالله قاسمیان است و با آن که ظروف خوش رنگ و لعاب و ارزان‌قیمت تفلون جای ظروف مسی را در آشپزخانه بانوان ایرانی تنگ کرده‌اند، او باز هم نمی‌تواند از کوره سفیدگری و پیشه زنگار گرفته اش دل بکند.

کد خبر 846722 برچسب‌ها فلزات خبر مهم مهارت‌ها شغل

دیگر خبرها

  • قتل مدیر عامل شرکت پخش لوازم آرایشی با ۳۷ ضربه چاقو
  • کینه مرگبار کارگر قهوه خانه | کارگر جوان اخراج شد و وقتی فهمید فرد دیگری جای او استخدام شده ....
  • وقتی می گوئیم چیدمان هوشمندانه داخل خانه دقیقا منظورمان این است!(+تصاویر)
  • راز دلیل قتل زن 80 ساله ثروتمند توسط پرستار شخصی‌اش!
  • سرنوشت بچه گمشده محله مولوی تهران چه شد؟
  • ادعای جنجالی ایران‌اینترنشنال؛ سردار علیرضا عسگری کیست و کجا زندگی می‌کند؟
  • جزئیاتی تکان دهنده از قتل یک جوان توسط ۴ برادر
  • کشف جسد دست و پابسته زن ثروتمند در کمد | خدمتکار خانه دستگیر شد
  • سرقت برای انتقام!
  • این مرد با چنگ و دندان شغلش را حفظ کرده است | در کوچه درختی چه می گذرد؟