قیام کربلا با ولایتعهدی حضرت رضا(ع) استمرار یافت
تاریخ انتشار: ۱ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۰۴۷۸۹۱
بررسی وجوه اشتراک در عملکرد و مقاصد مشترکی که هر یک از اهل بیت علیهم السلام به تناسب زمانه و روزگار خویش داشته اند بیش از پیش معنای «کلّهم نورٌ واحد» بودن آن حضرات(علیهم السلام) را میرساند و تأکید میکند که خانه نشینی و عزلت ۲۵ ساله، صلح، قیام، دعا، نهضت علمی، زندان، ولایتعهدی و غیبت همه برای هدفی واحد بوده است نه در تقابل با یکدیگر
به گزارش قدس آنلاین، در بررسی وجوه اشتراک قیام کربلای حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) با پذیرش ولایتعهدی از سوی امام رضا(علیه السلام) با حجت الاسلام والمسلمین محمدباقر پورامینی، استاد حوزه، پژوهشگر سیره اهل بیت(علیهم السلام) و مؤلف آثاری همچون «سلوک سیاسی: سیره سیاسی امام رضا (ع)»، «چهرهها در حماسه کربلا»، «منزلت زیارت: ویژگیها و آداب زیارت امام رضا (ع)» و «سبک زندگی: منشور زندگی در منظر امام رضا (ع)» گفت وگو کردهایم که مشروح آن تقدیم میشود:
آیا میتوان بین قیام کربلا با پذیرش ولایتعهدی از جانب امام رضا(علیه السلام) وجه مشترکی بویژه از منظر فلسفه و هدف یافت و اقدام حضرت ثامن الحجج(علیه السلام) را تداوم اقدام حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) دانست؟
پذیرش ولایتعهدی فرصتی برای افشای چهرۀ حاکمیت، رواج فرهنگ اصیل اسلامی و نیرو بخشیدن به پیروان بود که این نکته در قیام امام حسین (علیه السلام) نیز وجود داشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
امام رضا(علیه السلام) به مأمون خاطرنشان کرده بودند که این خلافت حق تو نیست. پاسخی که امامرضا(علیه السلام) به محمدبنعرفه دادند، آن بود که علت پذیرش ولایتعهدی ازجانبِ من، مانند رفتاری است که امیرمؤمنان(علیه السلام) انجام دادند؛ زیرا ایشان را بعد از مرگ خلیفۀ دوم وادار کردند که در شورا وارد شوند.
علامه مجلسی در بحارالأنوار (ج ۹، ص) در توضیح این روایت، بیان میکند: «تا مردم از خلافت ما مأیوس نشوند و بفهمند که مخالفان هم اعتراف میکنند که ما را در خلافت حقی است.» همچنین سیدمرتضی علمالهدی (وفات: ۴۳۶ق) در کتاب تنزیه الانبیا (ج۱، ص) این مسأله را اینگونه تبیین میکند: گروهی اشکال میکنند که چگونه حضرت رضا(علیه السلام) ولایتعهدی مأمون را پذیرفت. مگر نه این است که قبول ولایتعهدی اشاره است به اینکه فرد شایستۀ مقام رهبری و امامت نیست و این خود اشکال است در دین؟ سپس، خود در پاسخ این اِشکال چنین مینویسد: «پیشتر یادآور شدیم در واردشدن امیرالمؤمنین(علیه السلام) در شورا که اصل اِشکال در آنجاست. خلاصۀ جواب این است که حق مال اوست و میتواند بههر وسیلهای که ممکن است، به حق خود برسد؛ مخصوصاً موقعی [که] مکلف نیز بتواند از این راه وارد شود که دراینصورت، بر او واجب میشود اقدام و توسل به هر وسیلهای که امکان رسیدن به مقصود را موجب میشود. امامت حق حضرت رضا(علیه السلام) است، با تصریح آبای گرامش و نص آنها. وقتی حقش را بگیرند ولی راه دیگری برایش باز کنند، لازم است از آن راه برود تا به حق خود برسد. این کار نیز موجب شک و تردید نمیشود زیرا دلایلی که امامت آن جناب را ثابت میکند، مانع از شک و شبهه است. گرچه مختصر ابهامی وجود داشته باشد که [در آن صورت] الزام و اجبار آن جناب بر اینکار [در] آن ابهام را نیز رفع میکند. چنانچه همین مطلب آن جناب و آبای گرامش را وادار کرد که با ظالمان بیعت کنند و آنها را به نام امام بخوانند. شاید حضرت رضا(علیه السلام) از روی ترس و تقیه ولایتعهد[ی] را پذیرفت؛ زیرا قبول نکردن [ولایتعهدی] در مأمون اثر نداشت و بهزور [امام را] وادار کرد. [امام] باید از در مخالفت علنی وارد میشد و آن زمان چنین کاری صحیح نبود.»
چرا امام رضا(علیه السلام) در برابر خواسته مامون مبنی بر پذیرش ولایتعهدی همچون جدشان قیام نکرده و دست طاغوت زمان را رو نکردند؟
در تبیین این موضوع، به چند نکته اشاره میکنم: نخست آنکه در فرهنگ شیعی، فرقی بین ائمه(علیهم السلام) وجود ندارد؛ بلکه اگر امامرضا(علیه السلام) در زمان امامحسین(علیه السلام) بودند، بهطورحتم قیام میکردند، نیز اگر امامحسین(علیه السلام) هم در زمان امامرضا(علیه السلام) بودند، ولایتعهدی را میپذیرفتند.
دوم آنکه تعدد روش، سبب میشود که ائمه(علیهم السلام) طبق وضعیت آن زمان، عمل مناسبِ آن موقعیت را انجام دهند. امامحسین(علیه السلام) در زمان معاویه قیام نکردند ولی در آغاز خلافت ابنزیاد برخاستند و در این مقطع زمانی، همهچیز برای قیام آماده بود، ولی در زمان امامرضا(علیه السلام) چنین وضعیتی مهیا نبود. رهبر معظم انقلاب زندگی ائمه(علیهم السلام) را با وجود تفاوتهای ظاهری، در مجموع حرکتی مستمر و طولانی دانستهاند که از سال یازدهم هجرت شروع میشود و ۲۵۰ سال ادامه مییابد، ازاینرو بهجای اینکه زندگی هر یک را جداگانه تحلیل کنیم، باید یک انسان را فرض کنیم که ۲۵۰ سال عمر کرده است. تمام حرکات این انسان بزرگ و معصوم با این دید، فهمیدنی و توجیهپذیر خواهد بود. آیتالله خامنهای بر نقش موقعیت زمانی در تعدد روش ائمه(علیهم السلام) تأکید دارند و میفرمایند: اگر امامحسین(علیه السلام) میخواست در زمان معاویه قیام کند، پیام او دفن میشد. این بهخاطر وضع حکومت در زمان معاویه است. سیاستها جوری بود که مردم نمیتوانستند حقانیت سخن حق را بشنوند؛ لذا همین امامحسین(علیه السلام) در زمان خلافت معاویه، ۱۰ سال امام بود. چیزی نگفت و اقدامی نکرد؛ چون موقعیت در آن زمان مناسب نبود نه اینکه امامحسن(علیه السلام) اهل این کار نبود. امامحسن و امامحسین(علیهما السلام) فرقی ندارند. امامحسن و امامسجاد(علیهما السلام) فرقی ندارند ... زمان امامحسین(علیه السلام) شرایط آماده بود.
ثالثاً امام رضا(علیه السلام) بین قیام و شهادت یا ولایتعهدی مخیّر نبودند، ایشان نیز باید اولین راه را انتخاب میکردند هرچند که صِرف همکاری گناه نیست و نوع همکاری مهم است. استدلال خود حضرت رضا(علیه السلام) در مقایسه با حضرت یوسف(علیه السلام) فرمودند: «او پیامبر بود و من وصی پیامبر. او از مشرک تقاضایی کرد و من مجبور به قبول آن از سوی مسلمانی شدم. او خود، تقاضا کرد و من مجبور شدم» این نشان میدهد که صِرف همکاری با حکومت ظلم گناه نیست. مهم چگونگی آن است و میبینیم که در مدت ولایتعهدی امام(علیه السلام) کاری بهنفع عباسیان صورت نپذیرفت، اما حضرت(علیه السلام) با تثبیت شخصیت علمی خود از طریق دستگاه خلافت و جواب به شبهات علمی، به نفع اسلام هم کار کردند.
علاوه بر این، امام رضا(علیه السلام) با قبول ولایتعهدی از یک سو، اساس شیعه و جان شیعیان را به خوبی حفظ کردند و دوستداران اهلبیت(علیهم السلام) را امان بخشیدند؛ زیرا بسیاری از آنها در طول دورۀ عباسیان، تحت فشار و شکنجه بودند. امام(علیه السلام) در این مقطع، با شرکت در جلسات مناظرۀ علمی و بیان احادیث و معارف اصیل اسلام، مکتب اهلبیت(علیهم السلام) را گسترش دادند. ازسویِدیگر، ضمن ابراز ناراحتی خود و شرکت نکردن در کارهای حکومتی، نقایص کارِ مأمون را بیان کرده و او را بهسبب انحراف از روش رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) سرزنش میکردند؛ علاوهبراین، باطل و طاغوتیبودن حکومت او را بر همگان آشکار ساختند.
نهایتاً آنکه امام رضا(علیه السلام) جریان سیاسی حاکم را به چالش کشیدند و جایگاه مامون و حاکمان پیش از او را مورد نقد قرار دادند. ابوالحسین رازی از پدر خود، این فرمایش امامرضا(علیه السلام) را نقل میکند: «خدا را سپاسگزارم که موقعیت و مقام ما را حفظ فرمود با اینکه مردم [آن را] زیر پا گذاشتند و آنچه ایشان ندیده گرفتند، خداوند بالاتر برد؛ بهطوریکه هشتاد سال روی منبرهای کفر، ما را لعنت کردند و فضایل و مناقب ما را پنهان نگاه داشتند و پولها خرج کردند تا بر ما دروغ ببندند؛ ولی برخلاف میل آنها خداوند پیوسته مقام ما را بالا میبُرد و شخصیت ما را بیشتر منتشر میکرد. بهخدا قسم، این موقعیت بهواسطۀ ما نبود؛ بلکه بهواسطۀ پیغمبر(ص) بود.»(بحار الأنوار، ج، ص).
چرا امام رضا همچون جدشان که از بیعت با یزید سرباز زدند و حتی اعضای خانواده و زنان را با خود همراه کردند از پذیرش ولایتعهدی سرباز نزدند و هیچ یک از اعضای خانواده حتی حضرت جواد(علیه السلام) را همراه خود نبردند؟
اولاً سفر به مرو و پذیرش ولایتعهدی برای گریز از شهادت نبود، چرا که پایان این سفر به شهادت امام انجامید؛ ثانیاً سفر و ولایتعهدی به اجبار به امام(علیه السلام) تحمیل شد، زیرا مأمون با تهدید، امام(علیه السلام) را مجبور به پذیرش ولایتعهدی کرد. او از آغاز، دربارۀ واکنش منفی امام(علیه السلام) تصمیم گرفته بود و این نکته در متون تاریخی و کلام امام(علیه السلام) نیز دیده میشود. به این گزارش تاریخی بنگرید: حسن و فضل، پسران سهل، بهدستور مأمون، به دیدار علیبنموسی(علیه السلام) رفتند و جریان را به عرض وی رسانیدند. علیبنموسی(علیه السلام) از قبول این مقام خودداری کرد. حسن و فضل اصرار و پافشاری کردند؛ اما علیبنموسی(علیه السلام) باز هم سرباز زد، تا اینکه ازین دو تن، یک تن گفت: «اگر قبول نکنی ما به وظیفۀ خویش قیام خواهیم کرد.» این سخن لحنی تهدیدآمیز داشت. آن دیگری گفت: «بهخدا قسم، او [مأمون] ما را فرمان داد که اگر از قبول این مقام خودداری کنی، با شمشیر گردنت را بزنیم.»
با ملاحظه این تهدید میتوان به راز پذیرش مشروط ولایتعهدی پی برد که امام(علیه السلام) به تحقق هدف خود جامه عمل پوشید که در پاسخ به پرسش قبل بدان اشاره شد.
در توضیح اجباری بودن سفر به این نکته باید اشاره کرد که امام(علیه السلام) این سفر را با میل و رضایت خود انجام ندادند بلکه به نوعی، با اکراه و اجبارِ مأمون عباسی صورت پذیرفت. از هروی نقل کردهاند که گفت: «بهخدا سوگند که رضا(علیه السلام) از [سرِ] میل و رغبت، این امر را نپذیرفت.» حسنبنمحمد قمی، دانشمند قرن چهارم، در تاریخ قم(ص۲۱۳) مینویسد: «امامعلیبنموسیالرضا(علیه السلام) را از مدینه بیرون کردند تا به مرو رود.» ابنجوزی حنبلی از عالمان قرن ششم نیز در المنتظم(ج۱۰، ص۲۰) به سفر جبری امام(علیه السلام) اینگونه اشاره میکند: «همان مأمون دستور بیرونآوردن ایشان را از مدینه صادر کرد.»
مأمون در آغاز، امام(علیه السلام) را به مرکز خلافت دعوت کرد که حضرت(علیه السلام) نپذیرفتند؛ اما با فرستادن نامههای متعدد بر دعوت خود پای فشرد و سرانجام، مأمورانی را برای آوردن و همراهی امام(علیه السلام) به مدینه فرستاد و ایشان را به مرو آورد.
ذکر این نکته ضروری است که امام رضا(علیه السلام) نیز ناخرسندی خود را از انجام دادن این سفر کتمان نکردند. مخوّل سجستانی میگوید: وقتیکه امام(علیه السلام) برای وداع با پیامبر(ص) در کنار حرم جدّ خود ایستادند، چندینبار وداع کردند؛ سپس بهسوی قبر پیامبر(ص) بازگشتند و با صدای بلند گریستند. نزد امام(علیه السلام) رفتم و پس از سلام، سفر ایشان را تهنیت گفتم. امام(علیه السلام) فرمودند: «مرا بنگر. از کنار جدّم دور میشوم و در غربت جان میسپارم و در کنار هارون دفن میشوم.» بیشک، این نوع خداحافظی و سخن گفتن، عادی نبودن و اجباری بودن این سفر را روایت میکند.
متون روایی ما از نیامدن خانواده و فرزند امام(علیه السلام) گزارش میدهد. امامرضا(علیه السلام) به حسنبنعلی وشّاء فرمودند: «زمانیکه میخواستم از مدینه خارج شوم، خانوادۀ خود را جمع کردم و از آنان خواستم که برای من گریه کنند تا صدای آنان را بشنوم؛ سپس گفتم: انی لا ارجع الی عیالی ابدا؛ (من دیگر هرگز بهمیان خانوادهام برنخواهم گشت.)» امام(علیه السلام) سپس دست فرزندشان، ابوجعفر(علیه السلام) را گرفتند و او را کنار قبر پیغمبر(ص) آوردند. دست فرزند را روی دیوار قبر گذاشتند و او را به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) سپردند. ابوجعفر(علیه السلام) گفت: «ای پدر، بهخداوند سوگند، تو بهسوی خداوند میروی.» سپس حضرت رضا(علیه السلام) به همه وکلایشان توصیه فرمودند که مطیع ابوجعفر باشند و با او مخالفت نکنند و امامت او را نزد اصحاب ثقه خود تصریح فرمودند؛ سپس گفتند: «بعد از وفاتم، او امام شماست.» درنهایت، امام(علیه السلام) از طریق بصره عازم خراسان شدند، همانطورکه مأمون خواسته بود.
راز ثواب زیارت امام رضا(علیه السلام) نسبت به زیارت کربلای حسینی در چیست؟
با درنگ در روایات صحیحی که دربارۀ فضیلت زیارت ائمه اطهار(علیه السلام) وجود دارد، متوجه میشویم که زیارت امامرضا(علیه السلام) برتر شمرده شده است. محدث بزرگ شیعه، حرّ عاملی در کتاب «هدایة الأمة» (ص۵۱۰) با تکیه بر روایتی که منسوب به امام کاظم(علیه السلام) است، انتخاب زیارت ثامنالائمه(علیه السلام) به سایر ائمه(علیه السلام) را مستحب میشمارد. او به این روایت اشاره میکند: «رُوِی أنّ زوّار الأئمّة یقعدون مع الأئمّة یوم القیامة، و أنّ أعلاهم درجة زوّار الرضا؛ روایت است که در روز رستاخیز، زوّار ائمه اطهار همنشین ائمه(علیهم السلام) هستند و زوار امامرضا(علیه السلام) برترین درجه را دارند.»
اما برتری زیارت امامرضا(علیه السلام) بر زیارت امامحسین(علیه السلام) ریشه در چند روایت از اماممحمدتقی(علیه السلام) دارد. در کافی(ج۴، ص۵۸۴) از عبدالعظیم حسنی(علیه السلام) روایت شده است که: روزی به امامجواد(علیه السلام) عرض کردم: آقا، بین زیارت مرقد امامحسین(علیه السلام) و کربلا و زیارت بارگاه پدرتان در توس، حیران شدهام. دراینباره چه میفرمایید؟ امام(علیه السلام) فرمودند: «در اینجا درنگ نما.» سپس آن حضرت(علیه السلام) به درون اتاق رفتند و درحالیکه اشک بر گونهشان جاری بود، بازگشتند و فرمودند: «زائران قبر امامحسین(علیه السلام) بسیارند؛ ولی قبر پدرم زائران کمی دارد.»
ابن قولویه در «کامل الزیارات» (ص۳۰۶) از علی بن مهزیار نقل میکند که از حضرت امامجواد(علیه السلام) پرسید: زیارت پدر شما افضل است یا زیارت امامحسین(ع)؟ ایشان فرمودند: «زیارة أبی أفضل، و ذلک أن أبا عبدالله یزوره کل الناس و أبی لا یزوره إلا الخواص من الشیعة؛ زیارت پدرم برتر است؛ چون به زیارت حضرت اباعبدالله همگان میروند؛ ولی پدرم را فقط خاصّان شیعه زیارت میکنند.»
این پرسش مطرح است که مراد امام(علیه السلام) از خاصّان شیعه چه کسانی است؟ در این زمینه، چند پاسخِ همخوان وجود دارد:
۱.هر که حضرت امامرضا(علیه السلام) را امام بداند، بقیۀ ائمه(علیهم السلام) را نیز امام میداند. فقط شیعۀ اثناعشری، امامرضا(علیه السلام) را زیارت میکنند، پس زیارت آن حضرت(علیه السلام) دلیل تشیّع است. فرقههای دیگر شیعه همچون اسماعیلیه، واقفیه (شیعۀ هفتامامی) و کیسانیه (شیعۀ سهامامی و پیروان محمد حنفیه)، فقط به زیارت حضرت امامحسین(علیه السلام) میروند. ملامحمدتقی مجلسی در لوامع صاحبقرانی(ج۸، ص۵۴۸) مینویسد: «جمعی از مشایخ چنین میگفتند که مراد از خواصّ شیعه، شیعۀ اثناعشری است. چون مصطلح علما آن است که شیعه کسی است که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را خلیفۀ بلافصل داند؛ بنابراین سیزده فرقۀ باطله نیز در شیعه داخلاند. هرکه حضرت امامرضا(علیه السلام) را امام بداند، بقیۀ ائمه(علیهم السلام) را نیز امام میداند. پس چون شیعۀ اثناعشری زیارت آن حضرت(علیه السلام) میکنند و بس، زیارت آن حضرت دلیل تشیّع است.»
۲. آنان که مؤمن و مسلماناند، هر جا ایشان باشند و از فرقههای باطل نباشند، امید نزول رحمت الهی بیشتر است.
۳. علامه محمدباقر مجلسی در «بحارالأنوار» (ج۹۹، ص۳۹) معتقد است چون همه به زیارت حضرت امامحسین(علیه السلام) میروند، ایشان مهجور نیستند، بهخلاف حرم و روضۀ امامرضا(علیه السلام) که خواص میروند و آنان اندکند. به آنجا بیشتر باید رفت و این رفتن، برای تقویت اعتقادات ایشان مطلوب است. البته علامهمجلسی در اثر دیگر خود به نام «ملاذ الأخیار» (ج۹، ص۲۱۷)، روایت را بهگونهای دیگر تبیین میکند و آن را ناظر به زمان امامجواد(علیه السلام) میداند، زیرا در آن وقت، فقط خواصّ شیعه به این زیارت رغبت نشان میدادند. پس هر زمانیکه حرم هر امامی زائر کمتری داشته باشد، ثواب زیارت او بیشتر خواهد بود.
منبع: مجله زائر
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: قیام کربلا ولایتعهدی حضرت رضا ع اشتراک رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم امام حسین علیه السلام امام رضا علیه السلام اهل بیت علیهم السلام حضرت رضا علیه السلام ائمه علیهم السلام امام علیه السلام حضرت علیه السلام جواد علیه السلام پذیرش ولایتعهدی زیارت امام رضا علی بن موسی امام حسین ع حضرت رضا ع امام رضا ع حضرت امام زمان امام ائمه علیه امام علی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۰۴۷۸۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دلایل توصیه ائمه(ع) به زیارت حضرت عبدالعظیم(ع)
شاید بسیاری از زائران آستان حضرت عبدالعظیم (ع) ندانند که در روایات از ائمه(ع) آمده که ثواب زیارت آن حضرت برابر با زیارت امام حسین(ع) است اما چرا حضرت عبدالعظیم (ع) راهی شهر ری شدند و چه نقشی در ترویج معارف دین در این منطقه داشته و چگونه به جایگاهی رسیدند که چنین مورد عنایت و لطف ائمه(ع) قرار گرفتند؟
حجتالاسلام ابوالفضل حافظیان، نویسنده «مأخذشناسی حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) و شهر ری» که فهرستنویسی نسخههای خطی کتابخانه حضرت عبدالعظیم را برعهده داشته است به معرفی تعدادی از کتابهایی پرداخت که در خصوص حضرت عبدالعظیم (ع) نوشته شده است و گفت: شیخ عزیزالله عطاردی کتابی با عنوان «عبدالعظیم حسنی حیاته و مسنده» (زندگانی حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و روایات او) نوشته است که کتاب ارزشمندی است. همچنین کتاب احوال حضرت عبدالعظیم حسنی نوشته شده توسط علی قلیمیرزا اعتماد السلطنه قاجار که اخیراً به چاپ رسیده و کتاب «جنات النعیم فی احوال سیدالشریف عبدالعظیم»، نوشته مولامحمد اسماعیل کزازی اراکی نیز از دیگر کتابهای خوب در خصوص حضرت عبدالعظیم(ع) است. این کتاب قبلاً به صورت چاپ سنگی چاپ شده بود اما بعدها در کنگره حضرت عبدالعظیم حسنی با تصحیح و شکل جدید به چاپ رسید که در این کتاب به صورت مفصل به شخصیت آن حضرت پرداخته شده است.
پیدا شدن نسخه کهن روایات حضرت عبدالعظیم
وی با اشاره به اینکه در خصوص حدیث عرض دین نیز مرحوم آیتالله صافی گلپایگانی در کتابی به شرح این حدیث پرداخته گفت: اخیراً در کتابخانهای در خارج از ایران نسخه خطی کهنی پیدا شده که روایاتی که حضرت عبدالعظیم(ع) روایت کردهاند در آن آمده بود. این جزوه نیز تصحیح و به چاپ رسیده است.
این متخصص کتابشناسی و نسخهشناسی در پاسخ به این سؤال که آیا احتمال دارد منابع کهنی در خصوص حضرت عبدالعظیم(ع) وجود داشته باشد که هنوز شناسایی نشده است؟ گفت: بله؛ حتماً منابعی در تاریخ اهل بیت(ع) وجود دارد که هنوز شناسایی نشدهاند یا نسخهای از آن به دست نیامده است. کتابهایی وجود دارد که به صورت مستقل به شخصیت ایشان پرداخته و کتابهایی نیز داریم که در خصوص اصحاب و روایات ائمه(ع) نوشته شده است که در این کتابها نیز از حضرت عبدالعظیم(ع) یاد شده و روایاتی که ایشان نقل کردهاند را بیان کردهاند. در کتابهایی که برای شرح حال رُوات نوشته شده است نیز نام عبدالعظیم(ع) آمده و از مراتب علمی و معنوی ایشان نیز سخن گفته شده است.
حجتالاسلام حافظیان در پاسخ به این سؤال که چرا حضرت عبدالعظیم(ع) ری را به عنوان مقصد هجرت خود انتخاب کرده بود؟ گفت: آن حضرت از سوی ائمه(ع) به شهرها و سرزمینهای مختلف رفته و به تبلیغ دین میپرداخت. به همین جهت خلیفه عباسی قصد کشتن ایشان را داشت و حضرت عبدالعظیم در حال خوف و ترس از سامرا خارج شدند و تصمیم گرفت به سمت ایران بیاید.
وی ادامه داد: یکی از دلایلی که بزرگانی از اهل بیت(ع) و اصحاب ائمه(ع) ایران را برای هجرت انتخاب میکردند این بود که دوست داشتند به دیدار و زیارت امام رضا(ع) بروند و لذا امامزادگان فراوانی در شهرهای مختلف ایران وجود دارد که به قصد زیارت امام رضا(ع) وارد ایران شدند اما در بین راه در اثر بیماری وفات یافتهاند و یا به شهادت رسیدند.
چرا حضرت عبدالعظیم به ری مهاجرت کرد
این پژوهشگر و مؤلف یکی از دلایل انتخاب ری توسط حضرت عبدالعظیم(ع) را ارتباطات خوب مردم ری با ائمه(ع) عنوان کرد و گفت: مردم ری با امام جواد(ع) در ارتباط بودند و سؤالات خود را برای ائمه اطهار(ع) ارسال میکردند. رسول جعفریان کتابی به نام مکتب و میراث شیعیان ری نوشته است که در این کتاب به علت مهاجرت حضرت عبدالعظیم(ع) به ری و ارتباط اهالی آن با ائمه اطهار اشاره کرده است. بنابراین شهر ری میتوانست محل مناسبی برای ورود حضرت عبدالعظیم(ع) باشد و ایشان از دست حکومت عباسی در امنیت باشد.
وی ادامه داد: طبق روایاتی نیز امام رضا(ع) دستور دادند که حضرت عبدالعظیم(ع) به ری بروند و معارف دینی را در آنجا تبلیغ کنند. البته ممکن است این دستور از سوی امام هادی(ع) صادر شده باشد. شهر ری بعد از این تاریخ نیز مرکز شیعه بوده و مدارس شیعی در آنجا وجود داشته و بزرگان زیادی از آنج برخاستهاند مثل مرحوم کلینی و شیخ صدوق که این نشان میدهد شهر ری مرکزی برای تشیع در جهان اسلام بوده است.
حجتالاسلام حافظیان در پاسخ به این سؤال که چند سال حضرت عبدالعظیم در ری حضور داشتند؟ گفت: بر اساس آنچه در کتابهای تاریخی آمده حدس زده میشود که ایشان در حدود سال 250 قمری به ایران آمده است. وفات ایشان را برخی از بزرگان در سال 252 قمری ذکر کردهاند. بنابراین حدود یک سال یا کمی بیشتر در ری بودند؛ البته مدتی نیز به صورت مخفیانه در منزل یکی از شیعیان زندگی میکردند و گاهی به صورت پنهانی از منزل خارج میشدند و به زیارت حضرت حمزه میرفتند و میفرمودند ایشان از اولاد امام کاظم(ع) است.
وی افزود: یکی از دلایلی که ایشان به ری آمد این است که مرقد امامزادگان در آنجا بوده و این مسئله نشاندهنده ارادت مردم ری به اهل بیت(ع) است. بعد از مدتی زندگی مخفیانه، مردم با حضرت عبدالعظیم(ع) آشنا میشوند و برای دریافت معارف دینی نزد ایشان میروند.
نویسنده کتاب «رسائل فی درایة الحدیث» ادامه داد: روایاتی که ایشان از اهل بیت(ع) نقل کردهاند به خصوص حدیث عرض دین که در آن معارف اسلامی درج شده است جنبه آموزشی مهمی برای شیعیان در طول تاریخ و به خصوص برای شیعیان آن عصر داشته است.
نسبی که به امام حسن مجتبی میرسد
وی به نسب حضرت عبدالعظیم (ع) نیز اشاره کرد و گفت: نسب ایشان با چهار واسطه به امام حسن مجتبی(ع) میرسد و ایشان ارتباط بسیار زیادی با امام جواد(ع) و امام هادی(ع) داشتند و بیشتر وقتشان را در همراهی با ائمه اطهار(ع) میگذرانده و معارف دینی را از حضرات کسب و به مردم منتقل میکرده است؛ بنابراین وقتی چنین شخصیتی وارد شهری شود که مردم آن شهر نیز علاقهمند به معارف شیعه هستند، خیلی میتواند مؤثر واقع شوند.
این مؤلف و پژوهشگر دینی عنوان کرد: شخصی نزد امام هادی(ع) رفت و سؤالاتی در خصوص معارف دینی پرسید؛ امام هادی(ع) وی را به حضرت عبدالعظیم(ع) ارجاع داد و فرمود شما که در شهر ری شخصیتی مثل عبدالعظیم دارید، سؤالاتتان را میتوانید از وی بپرسید. این مسئله نشان میدهد که حضرت عبدالعظیم(ع) این موقعیت را داشته که به ترویج احکام دینی بپردازد.
حجتالاسلام حافظیان خاطرنشان کرد: اطلاعات تاریخی گستردهای در خصوص فعالیتهای آن حضرت در آن دوران در شهر ری نداریم اما وجود چنین شخصیتی در شهر ری میتواند واسطه مستقیمی با اهل بیت(ع) برای مردم باشد.
وی در پاسخ به این سؤال که چرا ائمه(ع) بعد از وفات حضرت عبدالعظیم(ع) تلاش میکردند که ایشان را به مردم بشناسانند؟ گفت: در روایات است که زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) در ثواب با زیارت امام حسین(ع) برابری میکند. همچنین نقل شده است که کسی که به زیارت ایشان برود بهشت بر او واجب میشود؛ این روایات نشان میدهد حتی پس از وفات حضرت عبدالعظیم(ع) ائمه(ع) تلاش میکردند ایشان را به مردم بشناسانند.
حرم حضرت عبدالعظیم (ع) محل استجابت دعا
این پژوهشگر ادامه داد: بیشتر علمای شیعه و رجالیون در کتابهایشان به مقامات حضرت عبدالعظیم(ع) اشاره کردهاند و بزرگانی مثل مرحوم میرداماد فرمودهاند که حرم حضرت عبدالعظیم (ع) محل استجابت دعا است. اینکه ائمه(ع) به زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) را توصیه میکردند نشاندهنده عظمت شخصیت ایشان است و این ظرفیت وجود داشت که مرقد ایشان محوریتی برای اجتماعات شیعیان پیدا کند.
وی در خصوص اینکه چرا در حدیث آمده است که زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) در ثواب، شباهت به زیارت امام حسین(ع) دارد، گفت: علمای بزرگ در این خصوص دلایل مختلفی را بیان کردهاند. جناب شیخ صدوق این روایت را در ثوابالاعمال آورده است. در کاملالزیارات نیز این حدیث آمده است. در لئالی الاخبار از امام رضا(ع) نقل شده است که «هر کسی بعد از وفاتم مرا زیارت کند من برای او بهشت را ضمانت میکنم و کسی که قادر بر زیارت من نیست پس به زیارت برادرم عبدالعظیم حسنی در ری برود» که نشاندهنده عظمت شأن و مقام ایشان است. همچنین در همین کتاب آمده است که امام رضا(ع) فرموده است اگر عاجز شدید از زیارت جدم حسین(ع) سید زاهد عابد جناب عبدالعظیم را در ری زیارت کنید که این کفایت میکند تو را از زیارت سیدالهشداء (ع).
حجتالاسلام حافظیان ادامه داد: یکی از ادلهای که برای مشابهت زیارت حضرت عبدالعظیم با زیارت سیدالشهداء(ع) نقل شده این است که در زمان امام هادی(ع) حکومت عباسی برای زیارت امام حسین(ع) شرایط بسیار سختی در نظر گرفته بودند و چه بسا شیعیانی که در راه زیارت سیدالشهداء به شهادت میرسیدند. به دلیل اینکه زیارت حضرت سیدالشهداء از بلاد مختلف بسیار سخت و تهدید آمیز و برای شیعیان خطرناک بود، ائمه(ع) شیعیان علاقهمند به زیارت سیدالشهداء را ترغیب میکردند که به زیارت حضرت عبدالعظیم بروند که وی هم از بزرگان منسوب به اهل بیت(ع) است.
وی افزود: البته احادیث مشابه این حدیث نیز در منابع شیعی آمده است. مثلاً از امام رضا(ع) نقل شده است که هر کس خواهرم حضرت معصومه(س) را در قم زیارت کند مانند این است که مرا زیارت کرده است. پس زیارت منسوبان به اهل بیت(ع) همانند زیارت خود اهل بیت(ع) ثواب دارد و چون به خاطر محبت به اهل بیت(ع) به زیارت بستگان اهل بیت(ع) میروند این ثواب زیارت اهل بیت(ع) را درک میکنند.
حجتالاسلام حافظیان تصریح کرد: البته این حدیث دلالت بر این نمیکند که شأن حضرت عبدالعظیم دقیقا برابر با امام حسین(ع) باشد. بلکه این معنا را میرساند که چون زیارت امام حسین(ع) در آن زمان مشکل بوده به جهت اینکه شیعیان علاقهمند به اهل بیت(ع) محل اجتماعی با هم داشته و به یاد اهل بیت(ع) باشند به آنها توصیه میشد که به زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) بروند.
وی در پایان تصریح کرد: در هر محلی وقتی امامزادهای به خاک سپرده شده در طی قرون آنجا محل اجتماع شیعیان بوده و تأثیر ژرفی بر بقای شیعه داشته است.