«ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ»؛ جهان در پانصدسال گذشته
تاریخ انتشار: ۲ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۰۵۶۳۱۳
«...هدف از تألیف این کتاب، که شش سال صرف تحقیق و نگارش آن شد، افزودن متنی جدی به متون تحقیقی موجود در زمینه تاریخ امور بینالمللی و نظامی است. موفقیت سریع آن حتی موجب شگفتی ناشر کتاب شده است. هر روز تقریبا از ساعت هشت صبح زنگ تلفن به صدا درمیآید؛ از سناتورها و نمایندگان کنگره گرفته تا بانکداران و بازرگانان و خواص مراکز علمی و دانشگاهی.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این بخشی از مقالهای بود که مولف یکسال، پس از انتشار کتاب خود در مجله تایم نوشت. پل کندی (Paul Kennedy)، در سال ۱۹۸۷، با کتاب ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ: تحولات اقتصادی و کشمکشهای نظامی در سالهای ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ (The Rise and Fall of the Great Powers: Economic Change and Military Conflict from ۱۵۰۰ to ۲۰۰۰) که انتشارات رندم هاوس Random House به چاپ رساند، خیلی گردوخاک کرد.
جلد نسخه اصلی کتاب «ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ»کتابِ این تاریخنگار بریتانیایی که هماکنون هفتادوپنج سال دارد و در دانشگاه یِیل آمریکا تاریخ درس میدهد، هشت فصل دارد و هریک بخشهایی دارند؛ در فصل اول، ظهور دنیای غرب (شامل بخشهای ظهور دنیای غرب، چین در دوران مینگ، دنیای اسلام،؛ دو اجنبی – ژاپن و روسیه، معجزه اروپا)، بخش دوم، تلاش خاندان هابسبورگ (شامل بخشهای تلاش خاندان هابسبورگ برای نیل به سروری، مفهوم و تسلسل حوادث در کشمکش برای دستیابی به سروری، قوتها و ضعفهای اردوگاه هابسبورگ، مقایسه بینالمللی، جنگ، پول، و ملت - دولت)، بخش سوم، مالیه، جغرافیا، و پیروزی در جنگها، ۱۶۶۰-۱۸۱۵(شامل بخشهای انقلاب مالی، جغرافیای سیاسی (ژئوپولیتیک)، پیروزی در جنگها، ۱۶۶۰ – ۱۷۶۳، پیروزی در جنگها، ۱۷۶۳-۱۸۱۵)، بخش چهارم، سیر صنعتی شدن و جابهجایی موازنههای جهانی، ۱۸۱۵ – ۱۸۸۵ (شامل بخشهای سیر صنعتی شدن و جابهجایی موازنههای جهانی، ۱۸۱۵-۱۸۸۵، افول دنیای غیراروپایی، بریتانیا در مقام سرور؟، قدرتهای متوسط، جنگ کریمه و فرسایش قدرت روسیه، ایالات متحده آمریکا و جنگ داخلی، جنگ وحدت آلمان)، بخش پنجم، برآمدن دنیایی دوقطبی و بحران قدرتهای میانی: قسمت اول، ۱۸۸۵-۱۹۱۸ (شامل بخشهای برآمدن دنیایی دوقطبی و بحران قدرتهای میانی: بخش اول، ۱۸۸۵ – ۱۹۱۸، موازنه متغیر نیروهای جهانی، وضع قدرتها، ۱۸۸۵-۱۹۱۴، ایتالیا، ژاپن، آلمان، اتریش – هنگری، فرانسه، بریتانیای کبیر، روسیه، ایالات متحد امریکا، اتحادها و لغزش بهسوی جنگ، ۱۸۹۰ – ۱۹۱۴، جنگ تمامعیار و موازنه قدرت ۱۹۱۴- ۱۹۱۸)، بخش ششم، بر آمدن دنیایی دوقطبی و بحران قدرتهای میانی: قسمت دوم، ۱۹۱۹ – ۱۹۴۲ (شامل بخشهای برآمدن دنیایی دوقطبی و بحران «قدرتهای میانی : قسمت دوم، ۱۹۱۹- ۱۹۴۲، هماوردجوییها، فرانسه و بریتانیا، ابرقدرتهای خارج از صحنه گسترش بحران، ۱۹۳۱-۱۹۴۲)، بخش هفتم، ثبات و دگرگونی در جهانی دوقطبی، ۱۹۴۳-۱۹۸۰ (شامل بخشهای ثبات و دگرگونی در جهانی دوقطبی، ۱۹۴۳- ۱۹۸۰، کاربرد مناسب زور و نیروی کوبنده، چشمانداز استراتژیکی تازه، جنگ سرد و جهان سوم، شکاف در جهان دوقطبی، دگرگونی موازنههای اقتصادی از ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰)، بخش هشتم، بهسوی قرن بیستویکم (شامل بخشهای بهسوی قرن بیستویکم: تاریخ و گمانه زنی، عمل توازنبخش چین، معضل ژاپن، جامعه اقتصادی اروپا – توان بالقوه و مسائل، اتحاد جماهیر شوروی و «تضاد»هایش، ایالات متحد امریکا: مسئله قدرت شماره یک در حال افول نسبی).
فصول اول تا سوم، به برگردان محمد قائد، فصول چهارم تا ششم، توسط ناصر موفقیان و فصول هفتم و هشتم از سوی اکبر تبریزی به فارسی برگردانده شده است. کتاب ابتدا در سهمجلد، به همین ترتیبی که ترجمه شده بود، منتشر شد و بعد، یکی شد و به ۱۰۶۸ صفحه رسید. کتاب را نخستینبار، انتشارات علمی و فرهنگی، در سال ۱۳۷۱ منتشر کرد و امسال، به پنجمین نوبت چاپ رسید.
پل کندی، مؤلف کتاب «ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ»مترجمان درباره کتاب، در بخشهایی از مقدمه خود نوشتهاند: «کتاب ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ ترازنامه سربرآوردن و سپس افول مطلق یا نسبی قدرتهایی است که از سال ۱۵۰۰ در این مسیر تاریخی افتادهاند: دستیابی به مستعمرهها، بازارهای خارجی و سرزمینهایی در قارههای دیگر ایجاد ارتشی با نیروی دریایی بزرگ برای حفاظت از متصرفات؛ فروکش کردن مزیت نسبی مستملکات؛ تداوم هزینههای کمرشکن ارتشها و ناوگانها در برابر غنایم در حال کاهش؛ و ضعف ناگزیر قلب امپراتوری از حیث بنیه مالی، اداری و نظامی. انتشار این کتاب در سال ۱۹۸۸ بسیار صدا کرد.
در امریکا صدهزار نسخه از آن در دو ماه فروش رفت، در همان سال سهبار در بریتانیا چاپ شد و در کوتاه زمانی به چندین زبان ترجمه گردید. در ایران، نخستین ترجمه در سال ۱۳۶۹ و دومین ترجمه اندکی بعد منتشر شد و یک روزنامه عصر تهران خلاصه آن را پاورقی کرد. آنچه به موفقیت میافزود این نکته بود که ظهور و سقوط پر از شرح و تفصیل کشمکشها و هزینه جنگهای میان قدرت های غربی، و میان آنها و قدرتهای قارههای دیگر طی پنج قرن گذشته است. چرا کتابی چنین خواصپسند و نسبتا دشوار تبدیل به اثری پرفروش شد؟ امتیازی که معمولا فقط رمانهای پرهیجان با زندگینامه مشاهیر از آن برخوردارند. ظهور و سقوط تاریخ نظامیگری نیست؛ تاریخ اقتصاد هم نیست؛ تاریخ بهطور کلی هم نیست. پیامی دارد که هشداردهنده است: قهرمانان هم سرانجام شکست میخورند و روزی میرسد که قدرتهای بزرگ نباشند، نه چون پس رفته اند، بل از آن رو که رقیبان و حریفانشان، به نسبت، قویتر شدهاند. پیام چنان روشن بود که حتی اگر در ابتدا و انتهای کتاب با صراحت بیان نمیشد باز هم کسی در درک آن مشکل نداشت. در غرب، سیاستمداران، نظامیان، بانکداران، بازرگانان و محققان بسیاری بیدرنگ به خواندن این کتاب پرداختند.
آن پیشبینی تازگی نداشت؛ همچنان که برخی قدرتهای غربی در قرن نوزدهم بزرگ و بزرگتر و قوی و قویتر می شدند، کسانی ناقوس مرگ آنها را به صدا درمیآوردند... سه واقعه مهم طی کمتر از دوازده سال بار دیگر نظریه "گسترش بیش از حد" را مطرح کرد: لشکرکشی ائتلاف غرب به خلیج فارس برای اخراج عراق از کویت، که دکترین نظم نوین جهانی را سر زبانها انداخت؛ حمله همان فاتحان به افغانستان؛ و لشکرکشی امریکا و بریتانیا به عراق. اکنون بار دیگر سوالهای کتاب ظهور و سقوط را میتوان مطرح کرد: هزینه این جنگها از کجا تأمین میشود؟ عایداتی که این جنگها را از نظر اقتصادی توجیه کند چقدر است؟ تحولاتِ پس از سال ۱۹۸۹ هرچه باشد، کتاب ظهور و سقوط در نوع خود کمنظیر است ترازنامه اقتصادی جنگهای قدرتهای سرآمد طی ۵۰۰ سال گذشته، تقریبا تمام آن قدرتها، از عثمانی که خیلی زود از رقابت عقب افتاد، تا پرتغال و اسپانیا که شکوفاییشان مستعجل بود، تا هلند و اتریش و بریتانیا و فرانسه و آلمان و ژاپن و روسیه و سپس ایالات متحده آمریکا، الگوی مشابهی را دنبال کردند: بنیه اقتصادیِ قوی، ارتشهایی پرقدرت، فتوحاتی در آن سوی دریاها، کمشدن عایدات، و افول نسبی... شاید برای کسانیکه از دیدگاهی جامع به وقایع جهان مینگرند جای تلفیقی میان نقش انسان و روند تاریخ خالی باشد، اما مؤلف کتاب ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ میگوید حماقتهای فردی، با شجاعتهای جمعی، میتواند نتیجه یک، دو یا ده جنگ را توضیح بدهد. وقتی صحبت از دهها و صدها سال رقابت در خشکیها و نبرد در دریاهاست، علت را باید نه در خصایل یک یا چند فرد، بل در این جست که پایههای تولیدی هر جامعه تعیینکننده سرآمد یا فرودست شدن آن است: "انسانها تاریخشان را میسازند، اما آن را در شرایطی تاریخی میسازند که میتواند امکانات را محدود با گستردهتر کند."»
برچسبها کتابخانه ایرنا کتابمنبع: ایرنا
کلیدواژه: کتابخانه ایرنا کتاب کتابخانه ایرنا کتاب شامل بخش جنگ ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۰۵۶۳۱۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا ایران دارای سلاح هسته ای برای منطقه و جهان امنیتزا است؟
علیرضا سلطانی؛ اعتماد
در روزهای اخیر به دنبال تشدید چالشهای سیاسی و امنیتی میان ایران و اسراییل (حمله اسراییل به كنسولگری ایران در سوریه و متعاقب آن حمله موشكی و پهپادی ایران به اسراییل)، بار دیگر زمزمهها پیرامون دستیابی ایران به سلاح هستهای (زمان یا ضرورت آن) در محافل سیاسی و رسانهای داخلی و خارجی افزایش یافته است.
تامل در اظهارنظرها و دیدگاههای مطرح شده نشان میدهد كه مخالفتها و مقاومتها در برابر ضرورت دستیابی ایران به سلاح هستهای به نسبت گذشته در داخل و خارج ایران كمتر و كمرنگتر شده است.
بسیاری از افرادی كه تا پیش از این به لحاظ مسائل امنیتی و نظامی، دستیابی ایران به سلاح هستهای را برای صلح و امنیت منطقهای و جهانی خطرناك تلقی میكردند با اولین درگیری مستقیم ایران و اسراییل بر مبنای سلاحهای متعارف (موشك و پهپاد) و تسهیل شرایط برای مواجهه بزرگتر و مخربتر برای منطقه، به این درك و صرافت افتادهاند كه یكی از مهمترین عوامل جلوگیری از درگیر شدن ایران و اسراییل، ایجاد توازن قدرت میان این دو كشور در سطح منطقهای است.
این توازن با توجه به بهرهمندی یكی از طرفین یعنی اسراییل به سلاح هستهای، تنها بر محور سلاح هستهای شكل میگیرد و از این منظر ضروری است ایران مانند اسراییل هر چه سریعتر و فوریتر به سلاح هستهای دست یابد تا منطقه شاهد ثبات و امنیت پایدار باشد.
این دیدگاه شاید از منظر نظریه توازن قدرت و نظریههای امنیتی نسل سوم و چهارم، چندان بیراه نباشد. به هر حال با توجه به شكسته شدن تابوی درگیری نظامی ایران و اسراییل در پی تحولات و تحركات نظامی اخیر دو طرف نسبت به یكدیگر، امكان درگیری نظامی گسترده با گستره منطقهای و حتی بینالمللی بسیار افزایش یافته است.
این شرایط خطرناك چه بسا بسیاری از تحلیلگران و حتی سیاستمداران جز طرفداران اسراییل را نسبت به ضرورت دستیابی جمهوری اسلامی ایران به سلاح هستهای مجاب كرده است .
با لحاظ شرایط اخیر منطقهای میتوان انتظار داشت روند تحولات سیاسی منطقهای و بینالمللی در قبال پرونده هستهای ایران دچار تغییرات جدی شود .
غرب به رهبری ایالات متحده امریكا در طول 20 سال گذشته نتوانسته روند توسعه تدریجی توانمندی هستهای ایران را با استفاده از روشهای غیرنظامی مانند تحریمهای اقتصادی متوقف سازد. فناوری و توانمندی هستهای ایران با وجود هزینههای سنگین اقتصادی و توسعهای آن به مرحلهای از ثبات علمی و فنی رسیده است به گونهای كه میتوان این توانمندی را بومی شده تلقی كرد.
از طرف دیگر با وجود نگرانی شدید غرب نسبت به روند رو به رشد توانمندی هستهای ایران و امكان دستیابی این كشور به سلاح هستهای و در عین حال متعهد شدن نسبت به جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، در حال حاضر امكان یا توانی برای عمل به این تعهد نداشته و ندارد.
تنها امید و ابزار برای این مهم، فشارهای اقتصادی بوده است كه با وجود ضربات سهمگین این تحریمها بر اقتصاد ایران و معیشت شهروندان و رویارویی نظام سیاسی این كشور با برخی چالشها، نتوانسته بر اراده حاكمیت ایران بر ادامه این راه تاثیری بگذارد.
بنابراین اقدام نظامی بهرغم اشارههای مستقیم و غیرمستقیم امریكا و غرب برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، به دلیل عدم آمادگی لازم این كشورها از یك سو و احساس خطر نسبت به پیامدهای شدید اقدام نظامی و گسترش آن به سطوح منطقهای و بینالمللی برای یك دوره میانمدت دور از انتظار است.
در این شرایط اگر ایران به آستانه دستیابی به فناوری تولید سلاح هستهای رسیده باشد و این مهم برای امریكا و متحدین غربی آن مسجل باشد، تنها واكنش آنها میتواند پذیرش واقعیت موجود و به رسمیت شناختن عضویت ایران در باشگاه دارندگان فناوری و توانمندی تولید سلاح هستهای باشد . شرایطی كه دور از دسترس نیست.
این وضعیت برای كشورهای منطقه جز اسراییل به شكل دیگری قابل تحلیل است .
ایران هستهای بهطور عام و ایران دارای سلاح هستهای بهطور خاص همواره دغدغه و نگرانی بزرگی برای كشورهای منطقه به خصوص كشورهای حوزه خلیجفارس بوده و در این راستا كشورهای مزبور به ویژه در دو دهه گذشته تمام تلاش خود را هماهنگ با غرب برای جلوگیری از رشد قدرت هستهای ایران به كار گرفتهاند، اما نگرانی از درگیری ایران و اسراییل در جنگی متعارف كه ظرفیت منطقهای شدن بسیار بالایی دارد، میتواند ذهنیت این كشورها به رهبری عربستان سعودی را به سمت ضرورت ایجاد توازن قدرت منطقهای از نوع هستهای میان ایران و اسراییل تغییر دهد .
از سوی دیگر رهبران قدرتطلب در كشورهایی مانند عربستان، تركیه و مصر بالطبع دنبال بهانهای برای مسلح شدن به سلاح هستهای برای تضمین قدرت و بقای خود هستند.
در این میان شاید عربستان و شخص بن سلمان كه پرچم مخالفت با ایران هستهای را سالهاست برافراشته و روحیه ماجراجویی بالایی برای ورود به عرصههای جدید قدرت دارد، با بهرهگیری از بهانه ایران دارای سلاح هستهای و با استفاده از دلارهای نفتی و حمایتهای غرب و امریكا، گام در مسیر هستهای شدن و دراختیار داشتن سلاح هستهای گذاشته و با هزینهای پایین و زمانی كوتاه به نسبت ایران، به این مهم دست خواهد یافت .
مسالهای كه بارها رهبران عربستان سعودی در سالهای اخیر به آن اشاره كرده و چه بسا برای تحقق آن به لحاظ مشاهده پیشرفت هستهای ایران، گامهای عملی به صورت مخفیانه برداشتهاند. بنابراین میتوان گفت به لحاظ منطقهای هم تابوی دستیابی ایران به سلاح هستهای به نسبت گذشته تا حدود زیادی شكسته شده و این كشورها علاوه بر آمادگی برای پذیرش این واقعیت در آینده نزدیك و پی بردن به دستاوردهای سیاسی و امنیتی منطقهای آن (توازن قدرت منطقهای) درصدد كنار آمدن با آن و مهمتر بهرهگیری هوشمندانه از آن در جهت منافع سیاسی و نظامی خود برخواهند آمد .
این دیدگاه كه خاورمیانه به دلیل عقبماندگیهای سیاسی و اجتماعی و همچنین فعال بودن كانونهای رادیكالیسم و بنیادگرایی از نوع دولتی و فرقهای و بالا بدون شدت تنشهای ایدئولوژیك درون منطقهای و فرامنطقهای، فاقد ظرفیتهای فكری، سیاسی و امنیتی برای در اختیار داشتن فناوریهای مربوطه و خصوصا سلاح هستهای بوده و نباید وارد رقابت هستهای از نوع نظامی شود نیز قابل مناقشه است.
بر اساس این دیدگاه، خاورمیانه هستهای، موجبات ناامنی و نابودی جهانی را فراهم میسازد. تجربه تاریخی ثابت كرده از زمان دستیابی قدرتهای بزرگ به سلاح هستهای، رویارویی نظامی مستقیم میان این كشورها از بین رفته و این كشورها خصوصا امریكا و شوروی در دوران جنگ سرد با استفاده از دیپلماسی سعی در عدم مواجهه نظامی داشتند .
این مهم در مورد جنوب آسیا و دستیابی هند و پاكستان به فناوری تولید سلاحهای هستهای در دهه 1990 مصداق دارد. از زمان دستیابی این دو كشور به سلاح هستهای، مناقشات دو كشور بسیار محدود شده و جنوب آسیا امنیت بیشتر را تجربه میكند.
در اختیار داشتن فناوری سلاح هستهای، منطق، قاعده بازی و سازوكارهای مدیریتی و امنیتی خاص خود را دارد.
از زمان دستیابی بشر به سلاح هستهای، جهان امنتر نسبت به گذشته بوده است، چراكه دولتها به این صرافت و عقلانیت رسیدهاند كه با وجود در اختیار داشتن سلاح هستهای، اما امكان استفاده از آن برای تامین امنیت، نزدیك به صفر است، چراكه سلاح هستهای صرفا برای داشتن و نه برای استفاده است.
این شرایط در مورد خاورمیانه نیز مصداق دارد. سلاح هستهای، تندروترین و رادیكالترین دولتها را نیز رام میكند. برخلاف تصور رایج، بهرهمندی قدرتهای منطقهای خاورمیانه از سلاح هستهای، امنیت منطقه و جهان را بیشتر تامین میكند.
این مهم، زمینه ارتقای سطح امنیت و ثبات در منطقه، افزایش حساسیتهای امنیتی منطقهای، فروكش كردن سطح چالشهای سیاسی و ایدئولوژیك بین كشورها، تضعیف كانونهای اجتماعی و فرقهای بنیادگرایی و رادیكالیسم در سطح منطقه و در مقابل ایجاد زمینههای ثبات، امنیت و توسعه خواهد شد. خاورمیانه هستهای، نه تنها تهدیدی برای امنیت جهانی نخواهد بود، بلكه به تقویت امنیت و ثبات منطقه و جهان كمك كرده، عقبماندگی سیاسی، اقتصادی و امنیتی خاورمیانه از روندهای جهانی را جبران كرده و زمینه و گذار آن به دوران جدیدی از ثبات و امنیت را فراهم میسازد.
انتظار برای خاورمیانه هستهای با توانمندی نظامی چندان طولانی نیست و دیری نخواهد پاییدکه جهان به این درك خواهد رسید خاورمیانه هستهای برای امنیت پایدار جهانی ضروری و فوری است و ایران در این زمینه پیشرو خواهد بود.
کانال عصر ایران در تلگرام