Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-01@15:58:21 GMT

در سوگ تسخیر کننده دل‌ها و اندیشه‌ها

تاریخ انتشار: ۶ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۱۰۹۳۶۸

در سوگ تسخیر کننده دل‌ها و اندیشه‌ها

از مرثیه‌نگاری و سوگنامه‌نویسی درباره شخصیت‌های ارزشمند و دوستان ارجمندم، به ویژه در ماه‌های اخیر، به‌ ستوه آمده‌ام. از سوی دیگر، شکوه و عظمت برخی از عزیزان از دست‌رفته، چنان است که قلم هر مرثیه‌نگاری چون بنده را ناتوان و قدرت نگارش را فرومی‌کاهد و خامه را می خشکاند. آیت‌الله «محمدعلی تسخیری» سرآمد چنین افرادی است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش ایسنا،عباس خامه‌یار - رایزن فرهنگی کشورمان در لبنان- در نوشتاری، بخشی از صفات اخلاقی،رفتاری،علمی و اندیشه‌های مرحوم آیت‌الله تسخیری را بازگو کرد.

در این نوشتار می‌خوانیم: ازجمله نخستین افرادی بودم که از خبر ناگهانی و ناگوار رحلتش مطلع شدم و ناخواسته به نشر آن پرداختم. بلافاصله با پیام‌های دوستانی مواجه شدم که به روال گذشته، انتظار نگارش دلنوشته‌ای دیگر از قلم خسته و دل غم‌زده ام را می‌کشیدند! آه! که چه دشوار و دردناک است درباره پایان زندگی دنیایی بزرگ‌مردی چون «او» قلم زدن...!
نخستین‌بار در دوران نوجوانی‌ام و در آغاز دهه پنجاه هجری شمسی، نام محمدعلی تسخیری را در قم شنیدم و نوشته‌هایش را در مجله الهادی به سردبیری مرحوم سیدهادی خسروشاهی و سایر مکتوبات فکری آن سالها مطالعه کردم.

آیت‌الله تسخیری در دوران انقلاب اسلامی و در دفاع از مبانی انقلاب و نشر و ترویج اندیشه‌های میان جوامع اسلامی، همت گماشت و با پیروزی انقلاب از سخنوران و مدافعان سرسخت آن در عرصه بین‌الملل بود. در دوران هشت ساله دفاع مقدس، چنان به دفاع از رزمندگان میهن در عرصه بین‌الملل می‌پرداخت که گویی زبان گویای او، ادامه‌دهنده بیان حضرت زینب (س) در مجلس یزید را بود؛ می‌غرید و می‌ خروشید .


در اجلاس پُر ماجرای  هفدهم وزرای خارجه سازمان کنفرانس اسلامی(وقت) که در تاریخ اول تا پنجم فروردین ماه ۱۳۶۷ در شهر عمان پایتخت اردن برای محکومیت کشورمان تشکیل شد و به تنهایی نمایندگی جمهوری اسلامی ایران را به عهده داشت. چنان به مصاف طارق (یوحنا!)عزیز، وزیر خارجه وقت صدام رفت و او را به چالش کشاند که تا صدام زنده بود، کینه شیخ را به دل داشت و درصدد انتقام‌گیری بود.


استاد بزرگ ما، در آن هنگام، ظهور درخشانی داشت. در کنفرانس‌های سالانه اندیشه‌ای «ملتقی الفکر الاسلامی» الجزایر که از سال ۱۹۶۸ تا ۱۹۹۰، بیست و دو دوره برگزار شد، شرکت می‌کرد. این کنفرانس، بِرَند اندیشه‌ای جهان اسلام و محفلی برای گردهمایی علمای اسلام با همه گرایش‌ها، مذاهب و نحله‌ها بود. همواره عده ای از علما و اندیشمندان برجسته ما در این کنفرانس‌ها شرکت می‌کردند. آیت‌الله تسخیری از شرکت‌کنندگان ثابت این کنفرانس‌ها بودند.


دو کنفرانس اندیشه اسلامی وبعد هم سلسله کنفرانس‌های سالانه وحدت اسلامی ما در ایران نیز در ادامه و باالهام از ملتقی الفکر الاسلامی الجزایر ، از سوی آیت‌الله تسخیری ایجاد و برگزار شد. این کنفرانس خود متأثر از افکار و اندیشه‌های اندیشمند سرشناس الجزایر، «مالک بن نبی» با ابتکار مرحوم «مولود قاسم بلقاسم» وزیر وقت امور دینی الجزایر، برگزار می‌شد و هدفش گردآوری نخبگان سیاسی و فکری جهان اسلام دور یک میز بود. این کنفرانس ۸ تا ۱۰ روز ادامه پیدا می‌کرد و مباحث بسیار مهمی در آن مطرح می‌شد. اندیشمندان، مبلغان، اصلاح‌گرایان ِچپ و راست، شیعی و سنی و نمایندگان دیگر مذاهب اسلامی در آن شرکت می‌کردند.


شیخ محمد علی تسخیری با شخصیت‌های بزرگ آن‌روز جهان اسلام که در این نشست‌ها شرکت می‌کردند به مراوده می‌پرداخت و شخصیت جهانی‌اش به تدریج ، شکل می گرفت.


افرادی نظیر ابوزهره، محمد غزالی، یوسف قرضاوی، زینب الغزالی، فتحی یکن، محمدسعید بوطی، احمد سحنون، ابوالحسن ندوی، فهمی هویدی، متولی الشعراوی و از اروپا نیز گاهی اسلام‌شناسان برجسته مثل ارکون و روژه گارودی در این کنفرانس شرکت می‌کردند و از ایران و لبنان و عراق هم علاوه بر آیت‌الله تسخیری، علمای شیعه برجسته‌ای مثل امام موسی صدر، زنده یاد سیدهادی خسروشاهی و مرحوم سیدجعفر شهیدی در این کنفرانس حاضر می‌شدند.


تسخیری، صاحب مناصب فرهنگی متعددی بود؛ معاونت بین‌الملل سازمان تبلیغات اسلامی (۱۳۷۰ – ۱۳۶۰)، دبیرکل مجمع جهانی اهل بیت(ع) (به مدت ۹ سال)، معاونت بین‌الملل دفتر مقام معظم رهبری(۱۳۷۵ - ۱۳۶۹)، رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (از بدو تأسیس در ۱۳۷۳ تا ۱۳۸۰)، دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی (۱۳۸۰ تا ۱۳۹۱)، عضویت مجلس خبرگان رهبری و نائب رئیس مجمع فقه اهل بیت (ع) در قم ازجمله عرصه‌هایی بود که وی در آن‌ها به ایفای نقش مؤثر پرداخت.


ریاست هیئت امنای دانشکده اصول الدین و عضویت در ده‌ها نهاد و سازمان فرهنگی دیگر و همچنین فعالیت در برخی نهادهای فراملی، همچون رابطة علماء مسلمین مکه، مجمع فقه اسلامی جده  وابسته به سازمان همکاری اسلامی، نائب رئیس اتحادیه جهانی علمای اسلام و عضویت در مجمع اللغة العربیة در دمشق از مسئولیت‌های این مجاهد خستگی‌ناپذیر بودند. شیخ تسخیری ردای مناصب گوناگون را برتن کرد، اما همیشه این رداها برایش تنگ بود. زیرا او بود که به مسئولیت و جایگاه، زینت می‌بخشید. جالب اینکه هنوز هم بعد از گذشت چند دهه برخی از این سازمان‌ها برای مخاطبان غیر ایرانی با نام او تعریف و شناخته می‌شوند.


با این حال، مسئولیت‌های اجرایی، هرگز آیت‌الله تسخیری را از مباحثه، پژوهش و تألیف، بازنداشت. به همین دلیل وی در حوزه‌های فکری گوناگون و عرصه‌های نظری و عملی، میراث گرانبهایی از خود برجا گذاشت و در جلسه‌های اندیشه‌ورزی و تصمیم‌گیری، همواره نظرات و پیشنهادات نوآورانه و مبتکرانه داشت. تألیفات وی، مرجعی برای پژوهشگران بود که بالغ بر صدها اثر، گفت‌وگو، مصاحبه و سخنرانی می‌شود.


حکیم و بزرگ‌مردی بود که در همه آفاقِ علوم اسلامی می‌درخشید. رویکرد کلان، عالمانه و تخصص‌گرایانه‌ای به مسائل حقوقی مستحدثه ازقبیل حقوق بشر، حقوق اقلیت‌ها، حقوق شهروندی، حقوق زن و خانواده و حقوق کودک و نیز موضوعات مختلف فقه اقتصاد اسلامی داشت. در حدیث و تفسیر نیز صاحب ایده و اندیشه بود و دائرة المعارفی سیار و همیشه به‌روز محسوب می‌شد.


شیخ ما، نماد تفکر، اندیشه و انقلاب در حوزه «وحدث‌بخشی» و «تقریبی» پیروان اهل بیت(ع) با دیگر مسلمانان جهان بود. در مجمع فقه اسلامی -وابسته به سازمان کنفرانس اسلامی- اتحادیه علمای مسلمین، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، رابطة العالم الاسلامی و صدها کنفرانس اسلامی داخلی و خارجی، ستاره‎ای پرفروغ و بی‌همتا بود. نواندیشی‌اش در فقه مقارن، گره‌گشایی «قضایای مستعصیه» بود. روشنفکری نواندیش بود که هرگز از سنت و اصول عبور نمی کرد. به همین دلیل ، جلسات علمی و فقهی ، بدون حضور آیت‌الله تسخیری ناقص به نظر می‌رسید.


زیربنای فکری و نظری این اندیشمند فرزانه، گفت‌وگو و تضارب آرا بود. با داشته‌های فکری و اندیشه‌های والا، دیدگاه خود را مستدل، منطقی و باصلابت ارائه می‌داد و دیگران را نه با هیاهو، که با اخلاق و قدرت منطق ، به تسلیم وا می‌داشت. او که نقاد زبردستی بود، «حوار» را مبنای منطقی قرآن، سنت نبوی و سیره ائمه اطهار می‌دانست. قدرت بیان و مباحثه او چنان بود که هیچ شخصیتی با هر جایگاهی، یارای مقابله با شیخ را نداشت.


او به خوبی می دانست که در چه زمانی و در چه موقعیتی ، چه بگوید.
با این وجود، متانت و فروتنی، از مهم‌ترین خصائص اخلاقی حضرت استاد بود. در مواجهه با معاندان و بعضاً توطئه‌گران نیز، انصاف و مروت را نادیده نمی‌گرفت.


به راستی که مصداق تام و تمام این آیه شریفه بود که: «وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَیٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَیٰ».
کنفرانس‌های پر تنش سال‌های بحرانی اخیر در قطر، کویت، عربستان، عراق و لبنان، شاهدی بر این مدعاست.
ویژگی‌های اخلاقی‌اش را به دلیل نزدیک به چهار دهه مصاحبت و مجالست با او، به خوبی درک کرده‌ام و با مشاهده این همه بردباری، متانت و در عین حال قدرت منطق و استدلال به وجد می‌آمدم و بر داشته‌های چنین فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی به خود می‌بالیدم.


امامت‌مدار و ولایت‌مدار بی‌ادعا و راستینی بود که هرگز غبارِ جهل و بی‌خردی متعصبانِ نادانِ خشک‌سر، بر چهره‌اش ننشست. روحیه ظریف و لطیفی داشت که خشونت و فرقه‌گرایی از گفتار و رفتارش به‌دور بود. شخصیتی هوشیار و هوشمند، خندان و تعامل‌گرا، بردبار و خوش‌خلق و سعه صدری بی‌نظیر داشت. از زبانی گویا و روان برخوردار بود و در عین حال، منش و اخلاقش چنان بود که همگان و حتی مخالفان سرسختش‌را به احترام و کرنش وامی‌داشت. اهل مدارا، تساهل و تسامح و همچنین همزیستی مسالمت‌آمیز با هم‌کیشان و هم‌دینان و هم‌نوعان بود و مقوله مولایش علی (ع) را بارها تکرار می‌کرد که: « الناس صنفان :إما أخ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق » .


شیخ علامه، سراپا احساس، عاطفه و نوع‌دوستی بود. لبخندها ، لطیفه گویی ها و اشک‌هایش نشان این ادعا است .
در فعالیت های خود، واقعاً خستگی‌ناپذیر  و شب و روز نمی‌شناخت.


اما همواره دیگران را مهربانانه به استراحت دعوت می‌کرد.
ربع قرن پیش در آخرین روز اقامتش در قطر و برای خداحافظی، خواست تا با خانواده‌ام دیدار کند ، در این ملاقات که باحضور زنده یاد قدرت الله علیزاده ، یار و مشاور باوفایش انجام شد پس از توصیه‌های پدرانه به همسر و فرزندانم اظهار کرد: «من به‌عنوان مسئول و رئیس سازمان، شرعاً و قانوناً دستور می‌دهم که دیگر کافی است! خامه‌یار نباید کار کند. وظیفه‌اش را انجام داده و باید در کنار شماها باشد. تنها حضور فیزیکی او در مجالس و اجتماعات ، کفایت می‌کند.»


فلسطین اشغالی و قدس شریف و منظومه مقاومت ضد استعماری، همواره «نگین» مباحث سال‌های آخر عمر بابرکتش بود. قدس و قدسیان ، مبارزان و مجاهدان محور مقاومت را هرگز از یاد نمی‌برد. گرچه صبغه تقریبی و وحدت تشیع و تسنن، ویژگی غالب وی بود و در این مقوله، سردار و پرچم‌دار یگانه تقریب و ستاره درخشان آن  محسوب می‌شد و از صلاگران بلامنازع مسیر وحدت و بیداری اسلامی تاریخ معاصر چون جمال‌الدین اسدآبادی، محمد عبده، شیخ محمد تقی قمی، شیخ محمود شلتوت و حسن البنا به شمار می‌رفت، اما گفت‌وگوهای بین‌الادیانی وی نیز زبان‌زد عالمان و دیگر رهبران ادیان الهی بود.


او که از دو سرچشمه پر فیض نجف و قم سیرآب شده بود و تئوری‌های استادش، شهید سید محمدباقر صدر را در تجربیات انقلاب اسلامی مرادش، امام خمینی(ره) به زیبایی در هم آمیخته بود، جهانِ تشنه معارف اسلامی را با ترویج معارف ناب اسلامی سیراب می‌کرد و به حق نگهبان تیزبین مرزهای اعتقادی و آموزه‌های اهل بیت (ع) و مکتب تشیع در جغرافیای اسلام و اسلام را در جغرافیای ادیان بود.


حضرتِ استاد، تشیع را مکتبی هویت‌ساز می‌دانست. اندیشه‌وزری بود که همواره، گذشته از دلایل نقلی و عقلی، به عنصر درونی توجه خاصی داشت و بسیاری از دیدگاه‌های خود را مستند به دو نظریه محوری عدالت و فطرت می‌دانست و به تبیین دیدگاه‌های دقیق و اصیل اسلام ناب و تشیع می‌پرداخت.


در اوج افاضه علم و دانش، سخت به کسب معارف می‌پرداخت. نسبت به گوینده در هر سطح و سنی که باشد، سراپا گوش بود و مخاطب را همواره آماج پرسش قرار می داد تا بیشتر بیاموزد. به‌راستی که مصداق «اطلب العلم من المهد الی اللحد» بود.
آیت‌الله تسخیری را می‌توان به تنهایی یک تاریخ نامید. یک «جعبه سیاه»؛ سرشار از اطلاعات و داده‌های ارزشمند در عرصه فرهنگی و فکری بین‌الملل.


سال گذشته و در آخرین روزهای قبل از مأموریتم به بیروت، جلسه‌ای پیرامون مجمع فقه اسلامی و چگونگی ادامه فعالیت کشورمان در آن حوزه در دفتر ایشان و با حضور حضرات آقایان قمی، ابراهیمی ترکمان و اراکی تشکیل  شد. لب به سخن گشود و با جوش و خروش فراوان و با حرکات جسم نحیف و کم‌توانش، چنان تاریخچه مجمع را بازگو کرد که همگان به تحسین وی پرداختند. حضرت آقای قمی ملتمسانه از او درخواست نگارش خاطرات و یا حداقل بازگویی تاریخ شفاهی‌اش را داشت که پذیرفت. سازوکار آن هم آماده و جلسات ضبط آغاز شد. اما دوصد حیف که اجل امان نداد و تاریخچه سالیان طولانی در صندوقچه اسرار وی پنهان ماند.


عالمی فرهیخته و کم‌نظیر بود که فرصت شناخت مقام علمی و خدماتش در دوران حیات، هرگز فراهم نگردید. حقیقتاً او را باید در آینه افکار فرزانگان معاصر جهان اسلام بازیابی و بازشناسی کرد. از این‌رو سازمان‌ها و نهادهای علمی و پژوهشی باید سیره این متفکر را بازنویسی و آثار فکری گسترده‌اش را تنظیم و در دسترس عموم قرار دهند؛ ضرورتی غیر قابل انکار که نباید گذر زمان آن را به فراموشی بسپارد.


کمتر کسی است از نسل دیروز و امروز فعال کشورمان در حوزه برون‌مرزی و روابط فرهنگی بین‌الملل، از فیض و کمال او بهره‌ای نبرده باشد. مهر او به دیگران بی حد و حصر بود و پیر و برنا نمی‌شناخت. همه وامدار و شاگردان مکتب اویند و همه در فقدانش خود را صاحب عزا و ماتم می‌دانند.


محبوبیت تسخیری در جهان، مرز و جغرافیا، دین و مذهب، نژاد و قومیت نمی‌شناسد. راز این عشق، محبت و مودت را باید در صداقت و باور عمیق او به اندیشه‌های تقریبی‌اش جست‌وجو کرد. زیرا وحدت شیعه و سنی، لقلقه زبانش نبود او تا اعماق جان و تار و پود وجودش به آن اعتقاد داشت : «آن سخن کز از دل برآید لاجرم بر دل نشیند».


در تنظیم پیام تسلیتِ گروهی اخیر و هنگام تماس با علما، اندیشمندان و فرهیختگان با یک جمله مشترک مواجه بودم که شاه‌بیتی پیرامون این بزرگمرد بود: «به گردن ما حق بزرگی داشت». و پرسشم از آن‌ها هم این بود که: «به گردن چه کسی حق نداشت؟!»


همگان، همسویان و ناهمسویان به میزبانی‌اش فخر می‌ورزیدند، سیاستمداران صاحب منصب جهان اسلام ، همواره تقاضای ملاقات با وی را داشتند و در «قاب» قرار گرفتن با آیت‌الله را «امتیازی ویژه» برای خود برمی‌شمردند.


شب‌نشینی علمایی در یکی از شب‌های ماه مبارک رمضان ۱۳۸۰ هنگام مأموریتم در قطر را هرگز از یاد نمی‌برم. پس از شرکت در آیین افتتاح رایزنی فرهنگی کشورمان در دوحه، به دعوت دکتر شیخ علی قره داغی، استاد دانشگاه الشریعة و دبیرکل اتحادیه علمای اسلام همراه با عده‌ای از علما به افتخار آیت‌الله تسخیری به منزل ایشان رفتیم. شب‌نشینی علمی و پرباری بود!


در جمع مدعوین، شیخ یوسف قرضاوی که آن سال‌ها نامش در جهان اسلام پرآوازه و به لحاظ سنی، ۱۷ سال از جناب تسخیری بزرگتر بود، تقاضای عاجزانه‌ای داشت تا آیت‌الله تسخیری مرقومه یا دیباچه‌ای بر کتاب یک‌هزار صفحه‌ای خاطراتش بنویسید. لحن درخواست قرضاوی به گونه‌ای بود که حضار را به جایگاه اندیشمند فرزانه ما واقف‌تر کرد.


هنگام ورود به محافل علمی و فکری، همه به احترامش سراسیمه می‌ایستادند و هنگام سخن گفتن، همه را مجذوب و مشعوف منطق و استدلال خود می‌کرد. با اندیشه‌های ناب و اصلاح‌گرایانه‌اش، دل‌ها را جذب خود می‌کرد و دلدادگی به او، فراتر از سرزمین و جغرافیا، دین و مذهب، قومیت و نژاد بود. از صومعه تا دَیْر و از کلیسا تا مسجد، از کاتولیک‌های واتیکان تا ارتدوکس‌های روسیه و از ارامنه  آچمیازدین ارمنستان وگرجستان تا ارامنه سیلیسی ایران ولبنان، و از سنی‌های الازهر مصر تا زیتونه تونس و دیانت استانبول، از اباضی‌های عُمان تا سلفی‌های جده ، همه حضرت استادِ ما را می‌شناختند و اورا می‌ستودند.


هیچ مانعی در این جهان نتواست در عزم راسخ و اراده پولادینش برای تحقق اهداف و آرمان‌هایش خللی وارد کند. نه ویروس کرونا و نه ویروس جهل و استبداد و استکبار! حتی در مهرماه ۱۳۷۸ یعنی بیست ویکسال سال پیش که عارضه‌ای قلبی، آیت‌الله را تا حدود زیادی زمین‌گیر کرد، چنان روی تخت بیمارستان‌ها ، کلینیک‌های ارتوپد و استخرها با عارضه‌اش ، دسته و پنجه  نرم کرد تا بالاخره توانست آن را مغلوب اراده خود سازد.

او که تعادل و توان جسمی‌اش را از دست داده بود، سال‌های سال پس از آن وضعیت نیز همچنان بر فراز آسمان‌ها در پرواز بود و با بال‌های شکسته‌اش، قاره‌های هفتگانه را در می‌نوردید؛ پایتخت‌های جهان را زیر تیول خود داشت و آوای وحدت را با زبان آسیب‌دیده‌اش به زیبایی می‌سرود و آهنگ طنین اندازِ مقاومتِ فکر و اندیشه و فرهنگ را می‌نواخت که این خود درس عبرتی برای دوستان و رشک حریفان و رقیبان بود.


آری آیت‌الله تسخیری ، با عشق وارادتش به پیامبر گرامی و خاندان عصمت وطهارت، «زبان گویای اسلام و تشیع»، «زَین»ی برای مکتب امام صادق(ع) بود.

ارتحال جانسوز و غم‌بارش، مصداق واقعی «ثلمه»‌ای است که به فرموده آن امام همام اگر با مرگ عالمی در اسلام حادث شود، «لایسدها شیئ» بود.
روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: آيت الله تسخيري آیت الله تسخیری شرکت می کردند اندیشه ها کنفرانس ها جهان اسلام بین الملل مجمع فقه اهل بیت سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۱۰۹۳۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...

مرتضی مطهری یک شخصیت تمام نشدنی در گذر زمان است و تا امروز معادلی که جامعیت او را داشته باشد بر افکار عموم و خصوص رخ نکشیده!

من اولین بار نامش را از پدرم شنیدم که با او از سالهای درسهای فقه واصول امام خمینی آشنا بود و در دهه چهل متواضعانه گاه بیگاهی درتهران پای سخنرانی آن بزرگوار حاضر میشد و به یاد دارم مرا که در سن کودکی بودم به سالن سخنرانی او بُرد تا حضرت مطهری را ببینم.

ارتباط مرموزی بین من و استاد مطهری ایجاد شده بود تا سال ۶۰ که با کتاب داستان و راستان او آشنا شدم و در سال های بعد در حد توان ناچیز فکری خود با دیگر آثار استاد شهید آشنا شدم و یک به یک نوشته هایش را غذای مغز و روح خویش نمودم و این سفره فکری و اطعام معرفتی تا امروز ادامه داشته و دارد و خلاصه؛ "با مطهری زندگی میکنم" و حاضر به جایگزین کردن دیگری و دیگران بجای او نیستم چون تا کنون جایگزینی برای مطهری -خداراشاهدمیگیرم- که پیدا نکرده ام!

مطهری که من شناختم با توجه در آمیختگی بیش از سی ساله افکارم با آثارش، کلید شخصیتش؛ در "فهم عمیق او از دین ، و درک درست جامعه ، و عرضه خوبِ یافته هایش" است.

توضیح این ادعا چنین است؛

۱ - شهید استاد مطهری یک شخصیتِ جامعِ علمی بودکه دگراندیشان را تحمل میکرد. او گذشته از اینکه یک فیلسوف بود و فلسفه را هضم کرده بود، در فقه یک فقیه بود، و مهمتر ؛ با آثار نویسندگان دنیای خود ، حتا با دگر اندیشان آشنا بود ودر مواجه با نام یک نویسنده غربی و یا دگراندیش حیرت زده نمیشد.

این جمله شگفت آور که هیچ گاه عملی نشد ، از اوست؛ " می‌باید دانشکده الهیات به هر قیمتی شده فردی مارکسییسم رادر این دانشکده دعوت کندتامسائل مارکسیسم را تدریس کند. بعد ما هم می‌آئیم و حرف‌هایمان ‌را می‌زنیم. هیچ کس هم مجبور نیست‌ منطق ما را بپذیرد."

و میگفت: "من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است وآزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه روشن و صریح با آنها."

۲ - آیت الله مطهری به عمقِ "دین" سفرِ علمی کرد. عمقِ دین بمعنای فهم و اجتهاد در فقه نیست .

اجازه دهید سخنی از استادبزرگوارم آیت الله وحید خراسانی که در درس داشتند تقدیم کنم که فرمودند: "تفقه در دین ؛ متفاوت از تفقه در ابواب فقه، طهارت تا دیات است ، این یک قسمت از دین است نه تمام دین؛ بعض الشیء لیس بالشیء»

در مورد "فقه مطهری" دامنه سخن وسیع است. خلاصه آن این است که او میگفت : "تمام مطالب دو جلد کفایه الاصول را در مشت دارم" ، و در درسهای عمومی آیت الله بروجردی و درسهای خصوصی امام خمینی توانست به رتبه بالای "اجتهاد" برسد و فقیه شود،  ولی نه یک فقیه متعارف مانند دیگران که حداکثر یک حاشیه بر "عروةالوثقی" و یا "مکاسب شیخ انصاری" اضافه کند، بلکه وی فقیهی بود که باید تفقه او درچگونه باز کردنِ گره های کور را از زندگی فردی و اجتماعی مسلمین دیدکه درآثارش مانند؛ کتاب "حجاب" و نیز "نظام حقوق زن" و یا "اسلام و مقتضیات زمان" رصد کرد. او از خاستگاه فقه سنتی با بازاندیشانه، پیوند بین نص و زندگی را رقم زد.

۳ - استادمطهری از تحجر فاصله داشت.

اوتوانست بااین روش درست مراجعه به متون اصیل دینی وعدم دخالت حب و بغض ها، از تحجر و دگم اندیشی وسنت گرایی های نامعقول دور شود.

آقای مطهری بر بافت فرسوده؛ بنایِ فقه و فلسفه و تفسیر بنا نکرد. استاد عزیز آیت الله جوادی در درس میفرمود: "در تمام رشته ‌ها ما تا نقشه جامع علم آن رشته را نداشته باشیم، هر فتوایی که در درون آن بدهیم به صورت بافت فرسوده است؛ مثل کسی که شهر را بخواهد اداره کند، تا نقشه جامع شهر را نداشته باشد، هرگونه ساخت و سازی داشته باشد طولی نمی‌کشد که بافت فرسوده می‌شود." مطهری نقشه جامع "شهرعلم" را داشت.

مطهری عزیز، در حد میسور بین علم و دین را آشتی میداد و عامل همبستگی عالمان و دانشمندان بود. علوم انسانی و تجربی را احترام میگذاشت همانطور که علوم اسلامی را ارج مینهاد تاجاییکه واجب علی کل مسلم  را به تمام علوم بشری سرایت میداد ودر عین اینکه به آداب و فرهنگ و دانش خودی باور داشت، اما هیچ گاه این باور باعث تمسخر و یا بی اعتنایی به ره آور غرب نمیشد. اوهیچ گاه شبهه وشبهه دار را رمیِ به بی دینی نمیکرد و هیچ گاه در مثل تریبون دینی نمازجمعه آنان راتهدید به ارهاب -ترور- نمیکرد.

امروز؛ مادربرابر دوگانگی سازی بین دین و هرچیزی که نیاز بشر است قرار گرفته ایم! مانند علم ویا فلسفه ویا بهداشت ویا تکنولوژی ودانش درغرب .. و نیزازسوی دیگر مواجه با تغییر در مفاهیم بدیهی مانند؛عدالت،عصمت،قدرت و.. هستیم‌!

بگمانم؛اگر مطهری ومبارزه اوباتحجر ادامه داشت، شرائط متفاوتی داشتیم.

۴ - آیت الله مطهری از محو شدنِ در شخصیتها بر حذر  بود و شخصیت پرست نبود. او نه وابسته به فرد، و نه وابسته به هیچ تشکیلات سیاسی و غیر سیاسی بود. او درعین اینکه به امام خمینی عشق داشت و از بردن نام او اشک می ریخت و وابسته عاطفی و تحصیلی به او بود اما وابسته فکری نبود که سرسپرده باشد، مطهری نه تنها خود اهل دست بوسی و پا بوسی نبود ، بلکه ؛ بسی پهلوانانه بر سرسپردگی ، چاکری ، تعصب و اطاعت بی چون و چرا  ، چنان تیغ نقد میکشید که آه از دل مریدبازان به آسمان بلند می شد.

او در نقدِ عالمانه ی دو بخش کوشا بود ، یعنی ؛ نقد "ارباب قدرت"  و نقد "ارباب دیانت".

استاد شهید مطهری چه زیبا گفت: "مقام حکومت، ملازم با مقام قدسی نیست و هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام، من مانند عوام فکر نمی‌کنم که هر که در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان است و مصون از خطا و گناه و فسق است."

۵ - استاد مطهری در پیدایش انقلاب بهمراه همراه امام خمینی نقش موثر یک مجاهد و نیز یک ایدئولوگ را داشت ، اما این ، باعث نمیشد که چشم بر حقائق و یا نارسائی ها و یا حقوق مردم ببند و مدافه جریان حاکمیت باشد.

او چنین میگفت :

"این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ خواهد ماند و به شرطی تداوم پیدا خواهد کرد، که قطعاً مسیر عدالت خواهی را برای همیشه ادامه بدهد. یعنی دولت‌های آینده واقعاً و کلاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکاف‌های طبقاتی اقدام کنند. تبعیض‌ها را واقعاً از میان بردارند .. من تأکید می‌کنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد."

استاد مطهری دم از معنویت بدون عدالت نمیزد چون بر این اندیشه بود که ؛ "نبود عدالت در جامعه؛ پایه معنویت را متزلزل خواهد کرد و چون باعث محرومیت‌ میشود ، محرومیت عامل ایجاد عقده‌های روانی است و عقده‌های روانی تولید انفجار خواهد کرد!"

شهید مطهری برای حق به هرگونه رفتار ناروایی که با متن دین و حقوق مردم در تضاد بود را ممنوع میدانست ، چون بر این باور بود: «برای حق باید از حق استفاده کرد و اگر من بدانم که با یک دروغ، امشب همه گناهکارانِ شما توبه میکنند و نمازِ شب خوان میشوند، اسلام به من اجازه چنین کار [دروغی] را نمیدهد.»

بعد از ملاحظه مطالب پنج گانه تقدیم شده ، آیا به نظر شما "مطهریِ امام خمینی" تکرار شد؟

 

دیگر خبرها

  • امام خمینی (ره) به اسلام و مسلمانان شخصیت بخشید
  • دنیای امروز نظاره‌گر پیاده شدن اسلام ناب محمدی در دانشگاه‌های غرب است
  • اندیشه‌های قرآنی رهبر معظم انقلاب تبیین و نشر داده شود
  • ۲۳۳ پایان‌نامه مرتبط با کنگره اندیشه‌های قرآنی آیت الله خامنه‌ای در حال تدوین است
  • آیت الله مطهری مسایل مربوط به حجاب را عالمانه بیان می کرد
  • اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...
  • مطهری امام
  • مناظره در باره نقش مردم در حکومت در دیدگاه های آیت الله مصباح یزدی و آیت الله مرتضی مطهری
  • همایش عقیدتی سیاسی سپاه روح‌الله استان مرکزی
  • شهید مطهری مجاهد عرصه‌ جهاد تبیین بود