Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آنا»
2024-05-07@23:01:19 GMT

طبابت؛ پیشه خانوادگی «خاندان بُخْتیشُوع»

تاریخ انتشار: ۷ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۱۱۴۴۶۷

طبابت؛ پیشه خانوادگی «خاندان بُخْتیشُوع»

آل بُختیشوع نامی است که به خاندانی از پزشکان مسیحی نسطوری اطلاق شده است که از قرن دوم تا پنجم هجری قمری در جندی‌شاپور (خوزستان) می‌زیستند.

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آناـ بارها شنیده‌ایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی می‌انجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرن‌ها پیش خشت‌به‌خشت این بنای سترگ را روی هم گذاشته‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با شما مخاطب گرامی قراری گذاشته‌ایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان می‌دهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشاره‌ای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.

برای خوشه‌چینی از این خرمن دانش و فرهنگ،از جلد اول کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علی‌اکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره برده‌ایم.

آل بُختیشوع نامی است که به خاندانی از پزشکان مسیحی نسطوری اطلاق شده است که از قرن دوم تا پنجم هجری قمری در جندی‌شاپور (خوزستان) می‌زیستند.

قدما بختیشوع را واژه‌ای مرکب از دو کلمه بُخت (در پهلوی به معنای رهایی‌یافته) و یَشُوع (عیسی مسیح) دانسته‌اند که جمعاً «نجات‌داده مسیح» معنی می‌دهد.

از خاندان بختیشوع اطبای بزرگی برخاستند. جد این خاندان، جبرائیل، طبیبِ انوشیروان و دُرسْتبَد (رئیس کل پزشکان) ایران بود و مجمع پزشکی بزرگی را اداره کرد که در سال بیستم سلطنت انوشیروان برگزار شد. برای این خاندان تبارنامه‌ای آورده شده که این تبارنامه لااقل تا عبیدالله اول معتبهر است. بنابر این تبارنامه، افراد این خاندان عبارت‌اند از: بختیشوع (اول)، جبرائیل (اول)، جرحیس، بختیشوع (دوم)، جبرائیل (دتوم)، بختیشوع (سوم)، عبیدالله (اول)، جبرائیل (سوم)، عبیدالله (دوم). از نخستین و دومین پزشک این سلسله هیچ اطلاعی در دست نیست و شهرت خاندان با نفر سوم آغاز می‌شود.

مهم‌ترین افراد این خاندان بدین قرارند:

1. جُرجیس (جورجیس) فرزند جبرائیل (متوفی پس از 152ق/769م)

جرجیس رئیس پزشکان جندی‌شاپور بود که شهرت فراوانی یافت. در سال 148ق/765م منصور، خلیفه عباسی به بیماری معده دچار شد و او را از جندی‌شاپور به بغداد فراخواند، جرجیس نیز ناچار به همراه دو شاگردش ابراهیم و عیسی بن شَهلافا به بغداد رفت و منصور را مداوا کرد. پس از آن، منصور به او که مردی باوقار و زبان‌آور و عالم بود، محبت کرد و خلعت بخشید و او را به ریاست پزشکان پایتخت برگزید. در حدود 151ق، وقتی منصور پی برد جرجیس به آیین نصرانی سخت پای‌بند است و بیش از یک همسر برنمی‌گزیند، از او خواست به معالجه زنان حرم نیز بپردازد. جرجیس در 152ق/769م، بیمار شد و در پی کسب موافقت خلیفه به زادگاه خود بازگشت. شاید پس از این تاریخ هم جرجیس چند سالی زنده بوده است؛ زیرا در غیاب او شاگردش ابن شهلافا، مدتی پزشک دربار عباسی بود تا اینکه فسادش آشکار شد و خلیفه وی را تبعید کرد. آنگاه پیکی از جانب منصور نزد جرجیس آمد و جرجیس به علت ضعف شدید، شاگرد دیگرش ابراهیم را به دربار فرستاد.

جرجیس زبان‌های یونانی، پهلوی، سریانی و عربی را می‌دانست و برای منصور چندین کتاب طبی از زبان یونانی به عربی ترجمه کرد. کتاب معروف او کُنّاش نام دارد که به سریانی نوشته شده است. این کتاب را بعدها حُنین بن اسحاق از سریانی به عربی ترجمه کرد.

2. بختیشوع دوم فرزند جُرجیس (متوفای حدود 185ق/801م)

زمانی که پدر بختیشوع، به بغداد، نزد خلیفه منصور رفت، اداره بیمارستان جندی‌شاپور را به فرزندش سپرد. بختیشوع دوم را یک بار در زمان خلافت مهدی (حکومت: 158-169ق) که پسر خلیفه، هادی، بیمار شده بود به بغداد خواندند؛ ولی به سبب دشمنی طبیب دربار با وی، نتوانست در آنجا بماند. بار دیگر در سال 171ق/787م زمانی که هارون‌الرشید به سردرد دچار شده بود به بغداد رفت و او را مداوا کرد و به ریاست اطبا منصوب شد. گفته شده است که وقتی بختیشوع به خدمت هارون‌الرشید رسید وی را به زبان عربی و فارسی دعا کرد. خلیفه از وزیر خود یحیی برمکی خواست که مهارت بختیشوع را در طب بیازماید. بنا به دستور یحیی، پزشکان معروف بغداد چون ابوقریش عیسی و عبدالله طیفوری و داوود بن سرابیون، بختیشوع را آزمودند و چون از وسعت اطلاعات او آگاهی یافتند، ابوقریش به هارون گفت میان ما کسی نیست که بتواند با این مرد بحث کند چون او و پدرش از فیلسوفان‌اند.

3. جبرائیل دوم فرزند بختیشوع دوم فرزند جرجیس (متوفی 213ق/828م)

مشهورترین فرد این خاندان است. در 175ق/791م، بختیشوع به فرمان هارون به معالجه جعفر برمکی پرداخت. پس از آن جعفر از وی خواست تا پزشک خاص او باشد و بختیشوع فرزند خود، جبرائیل را معرفی کرد. او پس از 175ق به بغداد آمد و مقامی والا یافت. از علل شهرت جبرائیل آن بود که هارون کنیزی داشت که بر اثر گرفتگی عضلانی قادر به حرکته دادن بازوان نبود و پزشکان در معالجه او درماندند تا اینکه هارون از جعفر چاره خواست و او جبرائیل را به خلیفه معرفی کرد و جبرائیل با وارد کردن شوک عصبی او را معالجه کرد. از آن پس، جبرائیل با عزت بسیار و دارایی فراوان در دربار هارون زیست. وی در زمان هارون، به عللی نامعلوم چند بار نیز به حبس افتاد ولی باز او را بخشیدند. جبرائیل پس از مرگ هارون، در زمان خلافت امین نیز گرامی و محترم بود و معروف است که امین بدون اجازه او غذا نمی‌خورد. با قتل امین و روی کار آمدن مأمون، وی بر جبرائیل خشم گرفت و او را به زندان انداخت تا اینکه به شفاعت حسن بن سهل از زندان آزاد شد.

در 210ق، مأمون به بیماری سختی دچار شد که پزشکان دربار از معالج آن عاجز ماندند و ناچار دوباره جبرائیل به دربار خوانده شد و او را معالجه کرد. از این به بعد، مأمون به شایستگی وی را نواخت. در 213ق، جبرائیل بیمار شد و نتوانست به همراه مأمون به سفر آسیای صغیر برود؛ بنابراین پسر وی، بختیشوعسوم به همراه مأمون رفت. در غیاب مأمون، جبرائیل درگذشت و با احترام فراوان به خاک سپرده شد. مقدار دارایی جبرائیل در هنگام مرگ بسیار شگفت‌انگیز است. نویسندگان دارایی او را در حدود89 میلیون درهم ثبت کرده‌اند.

آثاری به جبرائیل منسوب است؛ از جمله رساله‌ای در باب المطعم و المشرب برای مأمون؛ المدخل الی صناعة المنطق؛ کتابی درباره الباه؛ رسالة‌مختصرة‌فی الطب؛ و کتاب صناعة‌البخور.

4. بختیشوع سوم فرزند جبرائیل دوم (متوفی صفر 256ق/ژانویه 870م)

بعد از جبرائیل، پسرش بختیشوع جای او را گرفت. در 213ق/828م به بغداد نزد مأمون رفت و وی را در سفر آسیای صغیر همراهی کرد. پس از مأمون در زمان خلافت واثق، ثروت و شهرت فراوانی کسب کرد تا حدی که موجب حسادت برخی از بزرگان دربار شد؛ از جمله ابن زَیّات وزیر (متوفی 233ق) و ابن ابی داود قاضی (متوفی 240ق). به سبب دشمنی آنان بود که خلیفه او را به جندی‌شاپور تبعید کرد و اموالش مصادره شد. بعدها واثق بر اثر بیماری شدید او را به بغداد فراخواند؛ ولی خلیفه قبل از رسیدن بختیشوع وفات یافت. او در عهد متوکل (حکومت: 232-247ق) باز به مقام سابق رسید. گفته شده است که ثروت او به حدی بود که حتی خود خلیفه متوکل نیز به او حسادت می‌ورزید و گویا به همین علت دست‌کم دو بار اموال او را ضبط و او را به بغداد و بصره تبعید کردند.

احتمالاً نخستین تبعید او در 244ق رخ داد که وی جشنی بزرگ برای پذیرایی خلیفه در خانه خود برپا کرده بود و بار دوم، در آخرین سال خلافت متوکل، گویا به سبب آگاهی احتمالی بختیشوع از توطئه قتل خلیفه، فرمان تبعید او صادر شد. سرانجام، در زمان خلافت مستعین (حکومت 248-252ق)، دوباره به دربار خوانده شد. با این همه، عصر متوکل روزگار زرین زندگی بختیشوع بود. بختیشوع نزد این خلیفه و جانشینانش، معتز (متوفی 252ق) و المهتدی (متوفی 256ق)، با نهایت عزت و احترام زندگی کرد و در صفر 256، چند ماه قبل از به قتل رسیدن خلیفه مهتدی، درگذشت.

آثاری به وی نسبت داده‌اند از جمله: رساله تدبیر البدن که در پاسخ مأمون نگاشته شده؛ نصائح الرهبان فی الادویة المرکبة؛ علم الازمان و الابدان؛ رساله مخفیات الرموز فی الطب؛ نبذة فی الطب.

5. عبیدالله اول فرزند جبرائیل دوم

عبیدالله آخرین شخص معتبر از این خاندان است و تبارنامه این خاندان از این پس چندان معتمد نیست. عبیدالله در دربار خلیفه مقتدر بود و گفته‌اند جبرائیل سوم از اوست. در منابع به دو پزشک مشهور دیگر به نام‌های یوحنا بن بختیشوع و بختیشوع بن یوحنا اشاره شده است که تعلق آنها به خاندان مذکور مسلم نیست. با این‌حال این افراد را برخی منابع در زمره خاندان بختیشوع ذکر کرده‌اند.

6. یوحنا (یحیی) فرزند بختیشوع

بنا به گفته ابن ابی اصیبعه وی طبیب موفق، پسر متوکل بوده است. کتابی به نام فی ما یحتاج الیه الطبیب من علم النجوم تألیف اوست.

7. بختیشوع فرزند یوحنا (یحیی)

بنا به گفته ابن ابی اصیبعه وی ابتدا در خدمت مقتدر (حکومت: 296-320ق) بود و سپس به خدمت الراضی (حکومت: 322-329ق) درآمد و از طبیبان بزرگ دربار شد. او در ذی‌الحجه 329ق درگذشت.

8. جبرائیل فرزند عبیدالله اول فرزند بختیشوع (متوفی 396ق)

پس از درگذشت عبیدالله، خلیفه اموال او را مصادره کرد و جبرائیل به همراه خواهر و مادرش به عُکبَرا رفت. در آن شهر مادرش با مردی طبیب ازدواج کرد؛ اما پس از چندی درگذشت. بعد از آن، جبرائیل به بغداد رفت و نزد تَرْمره پزشک و یوسف واسطی درس خواند و در بیمارستان کار کرد. گویا در آن روزگار (بعد از 334ق/946م و فتح بغداد به دست معزالدوله دیلمی) سفیری از کرمان هدایایی برای معزالدوله آورد و با جبرائیل آشنا شد. روزی سفیر یاد شده از جبرائیل خواهش کرد او را فصد (حجامت) کند. سپس، از او خواست که همراهانش را نیز معاینه کند. سفیر کنیزی داشت که به او بسیار علاقه‌مند بود و کنیز مدت‌ها خون‌ریزی داشت و اطبای عراق و کرمان نتوانسته بودند او را معالجه کنند، جبرائیل او را معاینه کرد و معجونی برایش ساخت. بعد از 40 روز کنیز شفا یافت.

جبرائیل به سبب این معالجات هدایای فراوانی از آن سفیر دریافت کرد. پس از آن، چون دید که در فارس و کرمان شهرتی کسب کرده است، در آغاز حکومت عضدالدوله (حکومت 338-372ق) به شیراز رفت. در آن زمان جبرائیل رساله‌ای در مورد عصب چشم نوشته بود که به عضدالدوله دیلمی تقدیم کرد و نزد عضدالدوله مقامی بالا یافت. در 357ق، یکی از نزدیکان عضدالدوله بیمار شد و عضدالدوله، جبرائیل را به عیادت او فرستاد، جبرائیل او را مداوا کرد و انعام فراوانی گرفت.

در 364ق جبرائیل به همراه عضدالدوله به بغداد رفت و در بیمارستانی که عضدالدوله در آنجا بنا کرده بود مشغول کار شد تا آنکه صاحب بن عَبّاد بیمار شد و از عضدالدوله تقاضای طبیب کرد و عضدالدوله، جبرائیل را به سبب اینکه فارسی می‌دانست به ری اعزام کرد. در ری، جبرائیل از مناظره‌ای که صاحب ترتیب داده بود سربلند بیرون آمد. جبرائیل به درخواست صاحب بن عبّاد، کناشی در «معالجه تمام اعضای بدن» نگاشت و به او تقدیم کرد. پس از آن به بغداد بازگشت. پس از مدتی خسروشاه، امیر دیلم بیمار شد و از صاحب خواست جبرائیل را به معالجه او بفرستد و جبرائیل نزد خسروشاه رفت. خسروشاه از جبرائیل خواست که مقاله‌ای در مورد این نوع بیماری بنویسد و جبرائیل رساله ألَمُ الدِّماغ بِمشارَکَةِ فَم المعدة و الحجابِ الفاصل را تألیف کرد. پس از آن جبرائیل به خواهش صاحب بن عبّاد مقاله‌ای در باب اینکه «خون افضل اسطقسات بدن» است نوشت. همچنین وی در بغداد (پس از 372ق/982م، تاریخ مرگ عضدالدوله) کناش بزرگ خود را به پایان رساند و آن را به نام صاحب، الکافی نامید. همچنین جبرائیل کتابی نیز به نام المطابقه بین قول الانبیاء و الفلاسفه تألیف کرد و مقاله‌ای نیز به نام «الرد علی الیهود» نگاشت. بعد از آن، جبرائیل سفرهایی به بیت‌المقدس، دمشق، ری و موصل کرد. سرانجام در حدود 393ق به دعوت مُمَهِدالدوله ابومنصور به مَیّافارِقین رفت و پس از سه سال اقامت در آنجا، در 396ق/1003م در 85 سالگی درگذشت.

9. ابوسعید عبیدالله فرزند جبرائیل (متوفی پس از 450ق)

او آخرین طبیب مشهور این خاندان است. اطلاعات اندکی درباره او داریم. با ابن بُطلان دوست بود. مصنفات بسیاری نوشت که در دست است. برخی از آثارش عبارت‌اند از: مقالة فی الاختلاف بین الالبان (مقاله‌ای در زمینه اختلاف بین شیرها)؛ مناقب الاطباء (کتبی در شرح حال اطباء)؛ الروضة الطبیة؛ التواصل الی حفظ التناسل؛ رسالة الطهارة و وجوبها در پاسخ به سؤال استاد ابوطاهر بن عبدالباقی؛ رساله فی بیان وجودب حرکة النفس؛ نوادر المسائل؛ ‌تذکرة الحاضر و زادالمسافر؛ الخاص فی علم الخواص؛ کتاب طبایع الحیوان و خواصها و منافع اعضائها.

انتهای پیام/4104/

منبع: آنا

کلیدواژه: انتشارات امیرکبیر دکتر علی اکبر ولایتی تقویم تاریخ بغداد رفت زمان خلافت جندی شاپور بیمار شد خاندان ب مقاله ای پس از آن

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۱۱۴۴۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اعترافات تکان‌دهنده همسرکُش‌ها / ۳ جنایت خانوادگی در ۲۴ ساعت

آفتاب‌‌نیوز :

۳ جنایت وحشتناک خانوادگی در حالی طی ۲۴ ساعت در مشهد رخ داد که ۲ نوجوان دوقلو هم به شدت مجروح شدند و همسرکش‌ها نیز در اعترافاتی تکان‌دهنده به تشریح زوایای مختلف این جنایت‌ها پرداختند.

روابط سرد عاطفی به جنایت انجامید

اولین ماجرای وحشتناک همسرکُشی بامداد چهاردهم اردیبهشت هنگامی فاش شد که مردی با پلیس ۱۱۰ تماس گرفت و از مرگ همسرش پس از درگیری خانوادگی خبر داد. طولی نکشید که خودروهای پلیس وارد خیابان مهدی آباد ۳۰ در شهرک شهید رجایی شدند و با حفظ صحنه جنایت، مرد تبعه خارجی (افغانستانی) را در حالی به مقر انتظامی انتقال دادند که قاضی ویژه قتل عمد مشهد دستورهای محرمانه‌ای را برای بررسی مقدماتی صادر کرد و خود نیز عازم شهرک شهید رجایی(قلعه ساختمان) شد.

دقایقی بعد گروه تخصصی کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد نیز به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد) نیز به محل جنایت رسیدند و بدین ترتیب تحقیقات می‌دانی قاضی «دکتر صادق صفری» برای بررسی زوایای پنهان این جنایت وحشتناک در حالی ادامه یافت که در ساعت ۲ بامداد تعداد زیادی از اهالی محل نیز در اطراف منزل محل وقوع قتل تجمع کرده بودند. به همین خاطر با دستور مقام قضایی، تدابیر خاصی برای امنیت محل به اجرا درآمد و جسد نیز به پزشکی قانونی منتقل شد.

از سوی دیگر (متهم افغانستانی) تحت الحفظ کارآگاهان به صحنه جنایت انتقال یافت و در حضور قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد به تشریح این جنایت هولناک پرداخت. متهم این پرونده جنایی که حدود ۳۷ سال دارد، در اعترافاتی تکان‌دهنده به مقام قضایی گفت: قبلا با همسر و ۲ فرزندم در قزوین زندگی می‌کردیم اما اختلافات خانوادگی بین ما شروع شد و همسرم سرناسازگاری با من گذاشت. این بود که به پیشنهاد همسرم به مشهد آمدیم و در محله مهدی‌آباد ساکن شدیم. این اختلافات خانوادگی تا حدی پیش رفت که من دچار سوءظن شدم و به همین خاطر روابط عاطفی سردی بین ما به وجود آمد.

متهم همسرکشی در حالی که سعی می‌کرد همه این حوادث تلخ را به مشکل مغزی گره بزند، در ادامه اعترافاتش گفت: من مشکل مغزی دارم. به همین دلیل به همسرم گفتم با من بد صحبت نکن چون این حرف‌ها به درون قلبم می‌رود و سپس به مغزم می‌زند! ولی او توجهی به من نمی‌کرد و مرا از خودش می‌راند تا اینکه امشب باز هم به خاطر همان روابط سرد عاطف، به من کم‌محلی کرد. من هم که به شدت عصبانی شده بودم گلویش را با دستم فشار دادم و زمانی که بی‌جان شد با پلیس ۱۱۰ تماس گرفتم، اما افسر انتظامی گفت شاید هنوز همسرت زنده باشد. این بود که به اورژانس ۱۱۵ هم زنگ زدم و دقایقی بعد توسط نیروهای انتظامی دستگیر شدم.

در پی اعترافات صریح مرد افغانستانی که همسر ۲۵ ساله‌اش را خفه کرده بود، قاضی ویژه قتل عمد از او خواست چگونگی قتل همسرش را به طور عملی روی عروسک خرسی صورتی رنگ فرزندش اجرا کند. او نیز روی کف اتاق دراز کشید و گلوی عروسک را با دستانش فشرد که همه آن‌ها طبق نظر پزشکی قانونی با واقعیت‌های صحنه قتل مطابقت داشت.

پس از بررسی ابعاد مختلف این جنایت، متهم به قتل با دستور قضایی به دایره قتل عمد پلیس آگاهی منتقل شد تا تحقیقات بیشتری در این باره صورت گیرد.

اتهام قتل عمد برای زن صیغه‌ای

در حالی که هنوز ماجرای همسرکشی مرد افغانستانی ادامه داشت، حدود ساعت ۱۵ بعدازظهر چهاردهم اردیبهشت زنی با اورژانس ۱۱۵ مشهد تماس گرفت و مدعی شد همسرش با ضربه چاقو مجروح شده است اما وقتی امدادگران اورژانس به محل حادثه واقع در خیابان کشاورز ۵ رسیدند، با جسد مردی حدود ۳۳ ساله روبه‌رو شدند که بر اثر وارد آمدن تیغه چاقو به قفسه سینه به قتل رسیده بود. بنابراین طولی نکشید که نیروهای انتظامی در جریان قتل قرار گرفتند و مراتب را به قاضی ویژه پرونده‌های جنایی مشهد اطلاع دادند.

دقایقی بعد، با حضور قاضی دکتر صادق صفری در محل وقوع حادثه، تحقیقات گسترده قضایی در حالی آغاز شد که گروه تخصصی کارآگاهان پلیس آگاهی نیز وی را همراهی می‌کردند. جسد مربوط به مردی به نام «علی‌اصغر-ر» بود که در پذیرایی طبقه دوم ساختمان و کنار پنجره مشرف به خیابان افتاده بود. در همین حال همسر صیغه‌ای مقتول که مدعی بود باردار است درباره این جنایت هولناک به مقام قضایی گفت: حدود ساعت ۱۴:۳۰ بود که شوهرم با همین وضعیت از بیرون وارد خانه شد و در حالی که به من می‌گفت «کمکم کن» عقب‌عقب رفت و کف پذیرایی افتاد. او بیرون از منزل درگیر شده بود و من اطلاعی از این ماجرا نداشتم!

این زن جوان در حالی خود را بی‌خبر از ماجرای درگیری همسرش نشان داد که اظهارات او برای قاضی ویژه قتل عمد باورپذیر نبود چراکه درپی این ادعاها، قاضی صفری دستور بررسی‌های دقیق درباره وجود لکه‌های خون روی پله‌ها و حتی کفش‌های مقتول را نیز صادر کرده بود و کارآگاهان نیز با بررسی‌های دقیق هیچ نشانه‌ای از وقوع جنایت در خارج از منزل را پیدا نکردند. این بود که «فاطمه-د» زیر رگبار سوالات انحرافی و تخصصی قرار گرفت.

او در اثنای اظهاراتش به اختلافات شدید خانوادگی اشاره کرد و گفت: مقتول شوهر صیغه‌ای من است. او دیشب از شمال کشور به منزل آمد و چنین تصور کرد که فردی به غیر از من داخل خانه است به همین خاطر درگیری بین ما شروع شد و او با لگد در ورودی منزل را شکست که آثار آن هنوز هم وجود دارد. من هم با کلانتری محل تماس گرفتم که آن‌ها به منزل آمدند و این حوادث را صورت جلسه کردند. امروز ظهر هم وقتی از بیرون منزل به خانه بازگشت، زخمی بود و به من گفت «کمکم کن!»

در حالی که زن جوان همچنان ادعای خود را تکرار می‌کرد، ناگهان قاضی ویژه قتل عمد از وی درباره جراحت‌های روی دستش پرسید که متهم با نگرانی و اضطراب گفت: این زخم‌ها مربوط به درگیری شب گذشته با شوهرم است. من از او باردارم و دلیلی ندارد که دروغ بگویم.

در پی ادعاهای این زن جوان، قاضی صفری اتهام قتل عمد شوهرش را به وی تفهیم کرد و بدین ترتیب او در اختیار کاراگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت تا بررسی‌های بیشتری در این باره صورت گیرد.

قتل همسر با ۲۴ ضربه چاقو

زوایای ۲ ماجرای وحشتناک همسرکشی در حالی زیر ذره‌بین تحقیقات قضایی قرار داشت که ناگهان صدای زنگ تلفن در بامداد پانزدهم اردیبهشت نیز خواب را از چشمان قاضی ویژه قتل عمد مشهد ربود. خبر همسرکشی دلهره آور سومین ماجرای همسرکشی طی ۲۴ ساعت گذشته بود که مقام قضایی را به خیابان شهید چراغچی ۵ کشاند. اما این حادثه زمانی وحشتناک‌تر شد که سرگرد سید قطبی (رئیس تجسس کلانتری خواجه ربیع) از وخامت حال نوجوان دوقلو نیز خبر داد که هدف ضربات هولناک چاقو قرار گرفته بودند. به همین دلیل سومین ماجرای همسرکشی اهمیت ویژه‌ای یافت چراکه هر لحظه احتمال داشت خبر تلخ دیگری در بی‌سیم‌های پلیس به گوش برسد.

طولی نکشید که با حضور قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد در محل وقوع جنایت تحقیقات درباره این حادثه وحشتناک وارد مرحله جدیدی شد چراکه «الهه» (زن ۳۰ ساله) با ۲۴ ضربه چاقو به قتل رسیده بود و دختر و پسر دوقلو (خواهر و برادر مقتول) نیز در بیمارستان شهید هاشمی‌نژاد بستری شده بودند.

پیگیری‌های قضایی نشان داد «الناز» (دختر۱۶ ساله) به خاطر وضعیت وخیمی که داشت به اتاق عمل انتقال یافته و زیر عمل جراحی قرار گرفته است، اما وضعیت «الیاس» کمی بهتر از خواهر دوقلویش بود. در همین حال متهم به قتل که با حضور به‌موقع گروه کارآگاهان و نیروهای تجسس کلانتری خواجه ربیع اطراف منزل پدرش دستگیر شده بود، مورد بازجویی تخصصی قرار گرفت و به قاضی دکتر صادق صفری گفت: سال ۹۳ با همسرم ازدواج کردم. البته قبل از او همسر دیگری هم داشتم. اوایل ارتباط دو همسرم با یکدیگر بسیار خوب بود و من هم ۲۲ سال کارمند یکی از موسسات مالی اعتباری بودم که اکنون نیز فعالیت دارد ولی بعداز آنجا بیرون آمدم.

وی افزود: در این شرایط اختلافات بین همسرانم نیز آغاز شد و به حدی رسید که به ناچار همسر اولم را طلاق دادم. او از همان ابتدا مخالف ازدواج مجدد من بود ولی من توجهی نمی‌کردم تا اینکه مدتی بعد به همسرم سوءظن پیدا کردم و با آنکه مسیر قانونی را در پیش می‌گرفتم ولی باز رضایت می‌دادم و پرونده مختومه می‌شد.

خلاصه این اختلافات به جایی رسید که همسرم از حدود ۱۰ روز قبل با حالت قهر منزل را ترک کرد و به خانه پدرش رفت و در همین حال هم اصرار به طلاق داشت. امشب هم وقتی او را با آرایش غلیظ دیدم، با او تماس گرفتم ولی مانند همیشه ماجرا را انکار کرد و مرا برای دعوا فراخواند. من که برای گفتگو با همسرم به منزل پدرش رفته بودم، ناگهان به خاطر پاسخ‌های سربالای او عصبانی شدم و چاقو را بیرون کشیدم. در حالی که ضرباتی را بر پیکر همسرم وارد می‌کردم، خواهر و بردارش جلو آمدند که آن‌ها را هم با چاقو زدم.

تحقیقات افسران دایره تجسس که با نظارت مستقیم سرهنگ روح ا... شجاعی (رئیس کلانتری خواجه ربیع) و با دستورهای محرمانه مقام قضایی ادامه داشت، بیانگر آن بود که زوج مذکور دختر ۷ ساله‌ای دارند و «رضا-ب» (متهم) قبل از دستگیری قصد خودکشی داشت که با حضور به موقع نیروهای انتظامی این تصمیم وی نافرجام ماند.

منبع: روزنامه خراسان

دیگر خبرها

  • قتل فرزند کوچک‌تر جلوی چشم مادر!/ عکس
  • دستگیری مردی که دایی و خاله‌اش را کشت
  • خوابگردهایی که مزدوری پیشه کردند
  • استقبال از «گارفیلد» در اولین هفته فروش/ یک فیلم خانوادگی
  • خلیفه کل ارامنه آذربایجان اهانت به قرآن کریم را محکوم کرد
  • خلیفه ارامنه آذربایجان اهانت به قرآن کریم را محکوم کرد
  • خلیفه‌ کل ارامنه آذربایجان اهانت به قرآن کریم را محکوم کرد
  • دیدنی‌های رایگان دبی؛ معرفی تفریحات رایگان دبی
  • اعترافات تکان‌دهنده؛ ۳ جنایت خانوادگی در ۲۴ ساعت
  • اعترافات تکان‌دهنده همسرکُش‌ها / ۳ جنایت خانوادگی در ۲۴ ساعت