Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-05-08@12:44:24 GMT

شهادت مامور کلانتری قلهک

تاریخ انتشار: ۷ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۱۱۹۹۳۳

شهادت مامور کلانتری قلهک

مامور کلانتری قلهک که دچار سوختگی ۶۰ درصد شده بود، شب گذشته به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

سرهنگ جلیل موقوفه ای - جانشین پلیس پیشگیری تهران بزرگ - افزود: چند روز پیش گذشته یکی از مأموران کلانتری قلهک برای اجرای ابلاغ قضائی و حکم خلع ید به همراه نماینده دادستان و دادورز به به آدرس مشخص در خیابان شریعتی، خیابان یخچال مراجعه کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

آدرس، خانه ای متعلق به همسر اول مرد بود اما مرد در این خانه سکونت داشت و زن طبق قانون، حکم را از مراجع قضائی گرفته بود.

وی افزود: هنگامی که مامور به همراه نماینده دادستان به محل می روند همسر زن همه موارد را می پذیرد سپس نماینده قانونی دادگستری مشغول تنظیم صورتجلسه می شود که در این حین همسرش  وارد آشپزخانه شده و یک قوطی وایتکس که محتوی تینر بود را روی خودش می ریزد و بعد کبریت را روشن می کند تا خودش را آتش بزند اما خوشبختانه مامور کلانتری به سرعت کبریت روشن را از مرد می گیرد، او را بلند می کند و برای جلوگیری از خطرات احتمالی مرد را به راهرو می برد.

موقوفه ای ادامه داد: فردی که روی خودش تینر ریخته بود اظهار می کند که از ناحیه صورت و چشم احساس سوزش بنابراین طلب آب می کند که بلافاصله مامورکلانتری از آشپزخانه یک پارچ آب برای ریختن روی صورت مرد و کاهش شدت سوزش می آورد، غافل از اینکه این مرد در جیبش فندک دارد و با روشن کردن آن خود را آتش می زند.

جانشین پلیس پیشگیری تهران بزرگ در ادامه گفت: مامور جان برکف پلیس وقتی با این صحنه مواجه می‌شود پارچ آب را روی مرد می ریزد و دوباره او را از پله ها پایین می آورد تا وارد حیاط کند و از سوختن بیشتر جلوگیری کند اما از آنجایی که لباس خودش هم آغشته به تینر شده بود دچار سوختگی شدید می شود.

وی افزود: همسایگان، نماینده دادستانی و پسر ۲۲ ساله مرد که در صحنه بودند با مشاهده این صحنه بااستفاده از شلنگ آب روی این دو نفرآب می ریزند.

موقوفه ای افزود: با حضور عوامل اورژانس و آتش نشانی در نهایت آنان به بیمارستان منتقل می شوند و مرد به علت شدت جراحات وارده فوت می کند. با حضور عوامل اورژانس و آتش نشانی در نهایت آنها به بیمارستان منتقل می شود و همسر مرد به علت شدت جراحات وارده جان می بازد.

به گزارش پایگاه خبری پلیس، جانشین پلیس پیشگیری تهران بزرگ در پایان گفت: ستوان‌دوم "پرویز کرمپور" - مأمور جان برکف  کلانتری قلهک - که دچار سوختگی شدید ۶۰ درصدی از نوع درجه ۳ از ناحیه صورت، سینه ، دست و ... شده و در بخش BICU (بخش مراقبت های ویژه سوختگی پزشکی جراحی ) بیمارستان بستری بود، شب گذشته به درجه رفیع شهادت نائل شد./ایسنا

منبع: ایران آنلاین

کلیدواژه: کلانتری قلهک

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۱۱۹۹۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نجاتم دهید، دیگر به پایان خط رسیده‌ام!

به گزارش همشهری آنلاین، زن ۲۷ ساله در حالی که بیان می‌کرد دیگر به آخر خط رسیده‌ام، اشک‌ریزان به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: آخرین فرزند خانواده‌ای ۸ نفره هستم. در یکی از شهرک‌های اطراف مشهد و در خانواده‌ای به دنیا آمدم که از نظر اجتماعی و اقتصادی وضعیت خوبی نداشتیم.

هنوز خردسال بودم که پدرم در یک سانحه رانندگی از دنیا رفت و روزهای سخت و تلخ زندگی ما شروع شد. از آن روز به بعد مادرم در زمین‌های کشاورزی کارگری می‌کرد و زمانی که خسته و کوفته به خانه می‌رسید باید امور خانه را هم انجام می‌داد.

مادرم اگرچه سعی می‌کرد چهره خود را شاد و خندان نشان دهد ولی من می‌دانستم که چه غوغایی در روح و روانش برپاست. در همین حال برادرانم ترک تحصیل کردند تا کمک‌خرج خانواده باشند ولی هرکدام از آن‌ها هم درگیر مشکلات و گرفتاری‌های شخصی خودشان شدند و مادرم همچنان کارگری می‌کرد.

من هم که به صورت مادرزادی و از ناحیه پا دچار معلولیت جسمی بودم، اعتماد به نفس پایینی داشتم و تلاش می‌کردم از چشم دوستان و نزدیکانم دور بمانم تا مورد تمسخر قرار نگیرم. این حقارت را کاملا در مدرسه با همه وجودم احساس می‌کردم و از نگاه‌های همکلاسی هایم زجر می‌کشیدم.

فرار زن جوان از دست مرد شیطان‌صفت | مرا به بیابان‌های اطراف شهر کشاند و... بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش | ۲۰ بار مچ شوهرم را با زن‌های غریبه گرفتم

با این شرایط نتوانستم ادامه تحصیل بدهم و در مقطع راهنمایی ترک تحصیل کردم. با آنکه در سن نوجوانی قرار داشتم و در رویاها و آرزوهای خودم به سر می‌بردم، راهی بازار کار شدم تا حداقل مخارج خودم را تامین کنم. این‌گونه بود که در یک لباس‌فروشی در اطراف میدان ۱۷ شهریور مشهد کاری پیدا کردم و به عنوان فروشنده مشغول کار شدم.

هنوز ۲ ماه از آغاز کارم نمی‌گذشت که با آرمان آشنا شدم. وقتی دیدم پسری نسبت به من مهر می‌ورزد و جملات زیبای عاشقانه بر زبان می‌راند، شیفته او شدم چراکه محبت‌ را در او جستجو می‌کردم و به چیز دیگری نمی‌اندیشیدم. وقتی دیدم او به من که دختری معلولم توجه می‌کند، همه وجودم لبریز از عاطفه شد.

چند سال بود که با آرمان ارتباط داشتم و بیشتر روزها را با او درپارک‌ها و سینماها قرار می‌گذاشتم. وقتی خانواده آرمان در جریان این عشق خیابانی قرار گرفتند، او را از خانه طرد کردند. آرمان هم که در یک فروشگاه شاگرد بود، خانه کوچکی را در حاشیه شهر اجاره کرد و ما با همه مخالفت‌ها با یکدیگر ازدواج کردیم. اگرچه نتوانستم مانند خیلی از دختران لباس عروسی بر تن کنم و با جشن و شادی پا به خانه بخت بگذارم، اما همین که ازدواج کرده بودم از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجیدم.

صاحبکارم چون به بهانه‌های مختلف به فروشگاه نمی‌رفتم، مرا اخراج کرد و من برای کمک به مخارج زندگی امور مربوط به نظافت ساختمان‌ها را انجام می‌دادم.

آرمان که مصرف تفریحی مواد مخدر و سیگار را از همان اوایل جوانی شروع کرده بود، خیلی زود و بر اثر معاشرت با دوستان ناباب در حاشیه شهر به یک معتاد حرفه‌ای تبدیل شد و مرا هم آلوده کرد. با آنکه پسرم تازه به دنیا آمده بود، هر چه دو نفری کار می‌کردیم باز هم نمی‌توانستیم هزینه‌های اعتیادمان را تامین کنیم.

وقتی به چشمان زیبای فرزندم نگاه می‌کردم از خودم متنفر می‌شدم که چرا نباید غذای مناسبی بخورم و فرزندم را این‌گونه ضعیف نبینم. خیلی دلم به حال نوزاد شیرخواره‌ام می‌سوخت به همین دلیل بارها تصمیم گرفتم از چنگ این هیولای سفید (شیشه) فرارکنم ولی مانند کبوتری خانگی دوباره بر بام مواد افیونی لانه می‌ساختم و روزهای نکبت‌بار را تکرار می‌کردم و نابودی آینده‌ام را به چشم می‌دیدم. این بود که به کلانتری آمدم تا شاید راهی برای نجات خودم بیابم.

با دستور ویژه سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفای مشهد) راهکارهای قانونی و اقدامات روان‎شناختی برای نجات زن جوان از منجلاب اعتیاد در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.

کد خبر 850279 منبع: خراسان برچسب‌ها خبر مهم اعتیاد - مواد مخدر خانواده حوادث ایران

دیگر خبرها

  • نجاتم دهید، دیگر به پایان خط رسیده‌ام!
  • پیام تسلیت آیت الله نورمفیدی در پی شهادت مامور گلستانی فراجا
  • کلانتری: دانشجویان هسته‌های مقاومت را در بطن آمریکا شکل دادند + فیلم
  • روایت مشکل‌تراشی بی‌سابقه برای پزشکان زن؛ کمر شلوارت را پایین‌تر بکش!
  • یک مامور پلیس در این استان به شهادت رسید/ عکس
  • شهادت مامور پلیس در درگیری با قاچاقچیان
  • سارقی با پابند الکترونیکی حین دزدی دستگیر شد
  • سارق میلیاردی طلاجات در باقرشهر دستگیر شد
  • دستگیری سارق اماکن خصوصی در اردبیل 
  • اراذل و اوباش قمه به‌دست در تبریز زمینگیر شدند