Web Analytics Made Easy - Statcounter

رویداد۲۴  رویداد غمبار کربلا، رویدادى تاریخ ساز است که اشعه هاى تابناک آن فراتر از زمان و مکان، مرز‌ها را در نوردیده و رنگ جاودانگى به خود گرفته است. در این میان سخنان امام حسین (ع) از زمانی که در مدینه حضور داشتند تا لحظه شهادت در کربلا برای دیروز، امروز و آیندگان سراسر درس و آموزه بوده و هست.

در ادامه به سخنان حضرت پیش از شهادت و برخی از اتفاقات در عاشورا اشاره می‌شود: بامداد روز دهم در آن روز و در سرزمین کربلا، تقسیمات سپاه دشمن بدین ترتیب بود: تمیم و همدان با حرّبن یزید ریاحی یربوعی (از بنی تمیم) کِنده و ربیعه با قیس بن اشعث کِندی، مذحج و بنی اسد با عبدالرحمن بن ابی سُبره جُعفی (از تیره مذحج) و مردم مدینه با عبدالله بن زهیر ازدی همراه بودند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!
عمربن سعد فرماندهی سواره نظام را به عزره بن قیس احمسی و پیاده نظام را به دست شبث بن رِبعی ریاحی (از تمیم) سپرد، عمرو بن حجّاج زبیدی را بر قسمت راست لشکر و شمربن ذی الجوشن کلابی را بر قسمت چپ لشکر گمارد و پرچم را به دست غلام خود، ذوید داد. عمربن سعد پس از خواندن نماز صبح، با یاران خود روانه شد.بیشتر بخوانید: بین الحرمین و ضریح امام حسین (ع) در صبح عاشورای امسال +فیلماز امام سجاد (ع) نقل است که فرمود: هنگامی که امام حسین (ع) آماده شدن لشکریان را دید، دست به دعا برداشت و گفت: «اللَّهُمَّ انت ثقتی فِی کل کرب، ورجائی فِی کل شده، وانت لی فِی کل امر نزل بی ثقه وعده، کم من هم یضعف فِیهِ الفؤاد، وتقل فِیهِ الحیله، ویخذل فِیهِ الصدیق، ویشمت فِیهِ العدو، انزلته بک، وشکوته الیک، رغبه منی الیک عمن سواک، ففرجته وکشفته، فانت، ولی کل نعمه، وصاحب کل حسنه، ومنتهی کل رغبه؛ خداوندا، تو تکیه گاه من در تمام مشکلات، و امید. من در همه سختی‌ها و پناهگاه و پشتیبان من در برابر رخداد‌های ناگوار هستی. چه بسا مشکلی پیش آید که انسان در حل آن ناتوان است و چاره‌ای نمی‌یابد، دوست، رهایش می‌کند و دشمن شماتتش می‌نماید. من آن را در پیشگاه تو می‌آورم و به نزد تو شکایت می‌کنم؛ چرا که از غیر تو روی گردانم. تو گشایش می‌دهی و مشکل را برطرف می‌سازی. تویی ولیّ همه نعمت‌ها و صاحب نمام حسنات و سرانجام تمام آرزوها.»

امام حسین (ع) دستور داد تا در خندقی که پشت سر خویش کنده بودند، آتش برافروزند. شمر بن ذی الجوشن کلابی با پوشش رزمی کامل اسب خویش را تازاند و به اردوگاه امام (ع) نزدیک شد، در آنجا آتش برافروخته را که دید، بازگشت و با صدایی بلند گفت: «حسین! به پیشواز آتش دنیا پیش از آتش رستاخیز رفتی!» امام (ع) از یاران خود پرسید: «گویا شمربن ذی الجوشن است؟» گفتند: «خداوند نگهدار تو باد! آری، خود اوست.» آنگاه امام (ع) پاسخ وی را چنین داد: «ای فرزند زن بز چتران، تو بدان سزاوارتری!» مسلم بن عوسجه به حضرت گفت: یابن رسول الله، جانم به فدایت، اجازه دهی او را با تیر بزنم، چرا که این فاسق متکبر در تیررس من است. فرمود: «تیر مینداز، نمی‌خواهم آغازگر جنگ باشم.» امام حسین (ع) در حالی نماز صبح را به جماعت خواند که سی و دو نفر سواره و چهل نفر پیاده نظام داشت.

پس از نماز پرچم را به برادرش عباس داد و سمت راست لشکر را به زهیر بن قین بجلی و سمت چپ لشکر را به حبیب بن مظاهر اسدی سپرد. خطبه آغازین امام حسین (ع) امام حسین (ع) که دید لشکریان به نزدیکی آن‌ها آمدند، شترش را خواست و بر آن سوار شد و آنگاه با برادرش عباس و پسرش علی اکبر نزدیک آنان رفت و با صدایی بلند به آنان فرمود: «ای مردم، سخنانم را بشنوید و در پیکار با من شتاب مکنید تا شما را آنگونه که حق شما بر من است، پند دهم و دلیل آمدنم به سوی شما را توضیح دهم. پس چنانچه دلیل مرا پذیرفتید و سخنم را تصدیق کردید و منصفانه داوری کنید، سعادت را از آن خود نموده اید و دیگر جایی برای جنگ با من باقی نمی‌ماند؛ اما اگر دلیل مرا نپذیرید و منصفانه داوری نکنید «فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَشُرَکَاءَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّهً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَلَا تُنْظِرُونِ»، «إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَـزَّلَ الْکِتَابَ وَهُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ» پس در کارتان با شریکان خود همداستان شوید تا کارتان بر شما پو شیده نباشد، سپس درباره من تصمیم بگیرید و مهلتم مدهید. به درستی که سرپرست من همان خدایی است که قرآن را فرو فرستاده و او دوستدار صالحان است.

از آنجا که امام (ع) این سخنان را با صدای بلند فرمود، بیشتر مردم از جمله خواهران و دخترانش آن را شنیدند و صدایشان به گریه بلند شد و به گوش امام (ع) رسید؛ به همین دلیل به برادر و فرزند خویش رو کرد و فرمود: «بروید آنان را آرام کنید. به جانم سوگند پس از این بسیار خواهند گریست.» آن دو نفر رفتند و زنان حرم را آرام نمودند. آنگاه امام (ع) حمد و سپاس خدا را به جای آورد و ذکر خدا را آن گونه که شایسته است، بر زبان آورد، سپس بر محمد (ص)، فرشتگان و دیگر پیامبران درود فرستاد و فرمود:

به نسب و ریشه من بنگرید که من کیستم؟ آنگاه به خود آیید و بپرسید آیا کشتن و بی حرمتی نمودن به من بر شما جایز است؟ آیا من فرزند دختر پیامبر شما و فرزند وصی و پسرعمویش نیستم؟ همو که اولین مسلمان و اولین کسی است که پیامبر را درباره آنچه از جانب پروردگار خویش آورده است، تصدیق کرد؟ آیا حمزه سیدالشهدا عموی پدر من نیست؟ آیا جعفر طیّار، شهیدی که با دو بال پرواز می‌کند، عموی من نیست؟ آیا این سخن پیامبر (ص) که در میان شما شایع است به گوشتان نرسیده که درباره من و برادرم فرمود: «هذانِ سیّدا شباب اهل الجنّه: این دو تن سرور جوانان اهل بهشت هستند»؟ پس یا کلام مرا تصدیق می‌کنید که حق است، و به خدا سوگند من هرگز از روی عمد دروغ نگفته ام، از همان آغاز از زمانی که دانستم خداوند گوینده آن را نکوهش کرده، ضررش را به خود او باز می‌گرداند، … یا این سخن مرا راست نمی‌دانید، که در آن صورت در میان شما هستند کسانی که چنانچه از ایشان بپرسید، پاسخ شما را خواهند داد. از جابر بن عبدالله انصاری بپرسید یا از ابوسعید خدری یا از سهل بن سعد ساعدی یا از زید بن ارقم و یا از انس بن مالک؛ شما را خواهند که که این سخن را از رسول خدا (ص) درباره من و برادرم شنیده اند. حال این سخن، شما را باز نمی‌دارد که خون مرا نریزید؟!

شمر که نزدیک امام (ع) بود، از آن ترسید که سپاهان تحت تأثیر کلام حضرت قرار گیرند، پس سخنان او را قطع کرد و گفت: «هر کس این کلام تو را گوش کند، از جمله کسانی است که خداوند را بر لب پرتگاه می‌پرستد.» با این کلام چنین وانمود کرد که منظور امام (ع) را نفهمیده است. به همین دلیل بود که حبیب بن مظاهر اسدی پاسخ او را داد: «من شهادت می‌دهم، تو راست می‌گویی که منظور او را درنمی یابی؛ چرا که خداوند بر دلت مهر زده است.» سپس امام (ع) فرمود:

«اگر به این سخن پیامبر درباره من و برادرم شک دارید، آیا به آنچه عیان است، شک دارید؟! من فرزند دختر پیامبرتان نیستم؟! به خدا قسم در بین تمام شرق و غرب غیر از من کسی فرزند دختر پیامبر نیست، نه از میان شما و نه از میان غیر شما؛ تنها فرزند دختر پیامبر تان من هستم. به من بگویید: به چه دلیل برای کشتنم آمدید؟ کسی را از شما کشته ام؟ یا مالی را ضایع کرده ام؟ یا به قصاص جراحتی که وارد ساخته ام، از من طلبکارید؟!»

همه در سکوت فرو رفتند و احدی پاسخ نداد. امام حسین (ع) سران آن‌ها را دید که در پیشاپیش لکر ایستاده اند و به سخنانش گوش می‌دهند. شبث بن ربعی یربوعی تمیمی، حجّار بن ابجر عجلی، قیس بن اشعث کندی و زید بن حارث شیبانی از جمله کسانی بودند که برای حضرت نامه نوشتند و از او خواستند تا نزدشان برود. امام (ع) که آن‌ها را به خوبی می‌شناخت، با صدایی بلند مورد خطابشان قرار داد و فرمود:

آیا شما به من نامه ننوشتید که «درخت‌های ما میوه داده، منطقه سرسبز شده و آب برکه‌ها بالا آمده است، و تو به سمت سپاهی می‌آیی که آماده و گوش به فرمان توست، پس به سوی ما بیا»؟!

آن‌ها که می‌کوشیدند خود را پنهان سازند، این سخنان را انکار کردند و گفتند: «ما نامه ننوشتیم!» حضرت فرمود: «سبحان الله! آری به خدا قسم، چنین کردید.» آنگاه رو به مردم کرد و فرمود:‌ای مردم! اگر از آمدنم ناخشنودید، بگذارید از اینجا به جایگاه امنی از زمین برای خود بروم.»

قیس بن اشعث به حضرت گفت: «چرا به فرمان عموزاده هایت تسلیم نمی‌شوی؟ آنان بر خلاف میل تو رفتار نمی‌کنند و امر ناپسندی از جانب آن‌ها به تو نمی‌رسد!» امام حسین (ع) این شخص را به خوبی می‌شناخت و با خبر برد که برادرش محمد بن اشعث مانند این سخن را به مسلم بن عقیل گفته بود، به همین دلیل به وی فرمود:

تو برادرِ برادرت (محمد) هستی؛ می‌خواهی بنی هاشم بیش از خون مسلم بن عقیل را از تو بخواهند؟ نه به خدا قسم، هرگز خود را با خواری تسلیم شما نمی‌کنم و مانند بردگان، اقرار به بردگی نخواهم کرد. بندگان خدا «إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ»، «إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِ مُتَکَبِّرٍ لاَ یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسَابِ «پناه می‌برم به پروردگار خویش و شما از هر انسان متکبری که ایمان به روز قیامت نداشته باشد.

پس از آن، امام حسین (ع) به اردوگاه خویش بازگشت و از شتر پیاده شد و به عُقبه بن سمعان فرمود: آن را (در جای خود) ببند.» او نیز چنین کرد.

با این سخنان امام (ع) حجت را بر آنان تمام کرد مبنی بر اینکه او مانند بردگان اقرار به بردگی نمی‌کند و خود را با خواری به کسی که متکبر است و به روز قیامت ایمان ندارد، تسلیم نمی‌سازد، بلکه او به دعوت آن‌ها آمده و به همین دلیل باید رهایش سازند تا از اینجا به جایی دیگر که برایش امن است برود.

او امان را به گونه‌ای خواست که مخل امنیت آن‌ها نیز نباشد. آری، امام (ع) این مطلب را برای اتمام حجت فرمود، در حالی که خود می‌دانست آنان به سلامت رهایش نمی‌سازند؛ زیرا پیش از این به او خبر (شهادتش) داده شده بود و همان گونه که گذشت، خود حضرت این مطلب را فرموده بود.

پس از سخنرانی اصحاب و یاران امام حسین (ع)، اقامه نماز ظهر سه حمله آغاز شد و اصحاب و یاران حضرت از بنی هاشمیان و غیر بنی هاشمیان یک به یک به شهادت رسیدند. شهادت امام حسین (ع) هنگامی که حضرت مشاهده کرد تنها سه یا چهار نفر از مردان باقی مانده اند، شلواری کهنه که کسی بدان طمع نکند، خواست و قسمت‌هایی از آن را پاره کرد تا پس از کشته شدن، آن را به غنیمت نبرند. آنگاه به سوی لشکریان دشمن آمد و در دفاع از خود برای آنان سخنانی فرمود، در حالی که آن سه تن باقی مانده، خود را سپر ایشان قرار دادند تا سرانجام کشته شدند.

امام (ع) تنها ماند در حالی که سر و بدنش سخت مجروح شده بود؛ اما باز هم شمشیر می‌زد و لشکریان را از چپ و راست پراکنده می‌ساخت. مالک بن النُسیر کندی به وی تاخت و با شمشیر به سرش ضربتی زد که بُرنس او را شکافت و سرش را خونین ساخت (به حدی که همان کلاهخود پر از خون شد) امام (ع) به وی فرمود: «امیدوارم از این (برنس) هیچ سودی به تو نرسد و خداوند تو را با ستمکاران محشور فرماید!» آنگاه آن را به کناری انداخت و سرپوشی دیگر خواست و آن را بر سر گذاشت و عمامه‌ای از خز سیاه بر آن نهاد.

او پیراهن یا قبایی از جنس خز به رنگ وسمه بر تن داشت، (ظاهراً منظور گوینده لباسی بی ارزش است؛ چرا که با ماده‌ای گیاهی به نام وسمه رنگین شده بود) و با وجود این همه زخم، دلاورانه می‌جنگید مراقب تیر و نیزه‌های دشمن بود و از هر شکافی برای حمله به دشمن استفاده می‌کرد و بر لشکریان می‌تاخت.

در حالی که خانواده امام حسین (ع) در خیمه بودند، شمربن ذی الجوشن ضبابی (از تیره بنی کلاب) با ده نفر از ولگردان و فرومایگان کوفه به سوی خیمه یورش بردند، به گونه‌ای که میان حضرت و خیمه مورد نظر همچون دیواری شدند. امام (ع) با صدایی بلند به آنان فرمود:

«ویلکم! إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا فی امر دنیاکم أَحْرَاراً ذوی احساب. امنعوا رَحلی و اهلی من طغامکم و جُهّالکم: وای بر شما! اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی‌ترسید، پس در دنیای خود آزاده و با کرامت باشید. نامردان و سفیهان را از خانواده و بارگاه من باز دارید!»

شمر در پاسخ گفت: «ای پسر فاطمه! حال که خود چنین می‌خواهی، باکی نیست.» آنگاه با این ده نفر به سوی امام (ع) حمله کرد. امام نیز با دلاوری از هر سو که بر آن‌ها می‌تاخت، پراکنده می‌شدند؟

ابومخنف به نقل از عبدالله بن عمار بارقی همدانی آورده است: هم از چپ و راست بر امام (ع) حمله بردند، ایشان نیز بر آنان می‌تاخت و همگی را از اطراف خود می‌پراکند. به خدا سوگند من تا به آن روز شکسته دلی مانند وی را ندیده بودم که فرزندان و خاندان و یارانش را از دست داده باشد، اما چنین دلاورانه، با قلبی توانا و بازویی توانمند بجنگد! به خدا همانند او را نه پیش از وی دیدم و نه پس از او؛ سپاهیان همانند گوسفندانی که به گرگ بدان‌ها حمله برده باشد، از اطرافش می‌گریختند.

عمر بن سعد جلو آمد، زینب – خواهر حسین بن علی و دختر فاطمه – نیز بیرون آمد و او را (که به هنگام سکونت در کوفه می‌شناخت) صدا زند و گفت: «عمر بن سعد، ایقتل ابوعبدالله و انت تنظر الیه: اباعبدالله کشته می‌شود و تو تماشا می‌کنی؟» عمر بن سعد در حالی که می‌گریست، از وی رو برگرداند و به خیمه خویش بازگشت. در این حال امام (ع) بر لشکریان تاخت و با صدایی بلند به آنان گفت: «آیا برای کشتن من چنین شتابانید؟! به خدا سوگند قتل هیچ بنده‌ای پس از من، غضب خدا را بیش از این برنخواهد انگیخت! به خدا قسم، امید آن دارم که خداوند مرا کرامت بخشد و شما را خوار گرداند، سپس به گونه‌ای از شما انتقام گیرد که خود ندانید. به خدا قسم با کشتن من، خداوند میانتان دشمنی خواهد انداخت، به طوری که خون یکدیگر را خواهید ریخت و تا زمانی که عذاب را بر شما دو چندان نکند، رهایتان نمی‌سازد.»

شمر بن ذی الجوشن با شماری از ولگردان فرومایه از جمله سنان بن انس نخعی (از بنی همدان)، خَولی بن یزید اصبحی (از بنی کنده)، صالح بن وهب زنی، قشعم بن عرو جعفی و عبدالرحن جعفی (از بنی همدان) سوی امام (ع) آمدند و همراهان را تشویق کرد تا او را محاصره کنند. عبدالله بن الحسن بن على که کودکی بیش نبود، با دیدن این منظره، شتابان از میان زنان بیرون آمد و سوی عمویش حسین (ع) دوید. زینب به سرعت آمد تا جلوی او را بگیرد و امام (ع) که ناظر آن دو بود، بانگ زد: «خواهرام جلوی او را بگیر» زینب که خواست چنین کند، عبدالله به او گفت به خدا از عمویم جدا نمی‌شوم.

سپس در مقابل خواست عمه اش سرسختانه مقاومت نمود و خود را به عمو رساند.

بحربن کعب تمیمی شمشیرش را بالا برد تا بر تن امام (ع) بزند که عبدالله فریاد زد: «ای پسر زن بدسرشت، می‌خواهی عمویم را بکشی؟» آنگاه دست خود را سپر قرار داد تا جلوی ضربه را بگیرد و به همین دلیل شمشیر به دستش خورد به گونه‌ای که تنها به پوست آویزان ماند، کودک فریاد زد: «یا امتاه: مادر به فریادم برس!» امام حسین (ع) او را در آغوش گرفت و به سینه چسباند و فرمود: یا ابن اخی، اصبر علی ما نزل بک و احتسب فی ذلک الخیر؛ فان الله یلحقک با بائک الصالحین…‌ای برادر زاده، بر آنچه برایت پیش آمده، صبوری کن و گمان نیکو ببر؛ زیرا خدا تو را به پدران صالحت ملحق خواهد نمود و به رسول الله، علی ابن ابی طالب، حمزه، جعفر و حسن بن علی که درود خدا بر آنان باد.

آنگاه دست خود را بالا برد و گفت: «أَللّهُمَّ أَمْسِکْ عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماءِ وَامْنَعْهُمْ بَرَکاتِ الاْرْضِ، أللّهُمَّ فإنْ مَتَّعْتَهُمْ إلى حین فَفَرِّقْهُمْ فِرَقاً وَاجْعَلْهُمْ طرائِقَ قِدَداً، وَلا تُرْضِ عَنهُمُ الْوُلاهَ أبَداً فَإنَّهُمْ دَعُونا لِیَنصُرُونا فَعَدَوْا عَلَیْنا فَقَتَلُونا؛ خداوندا، آنان را از نزولات آسمان و برکات زمین بی نصیب گردان! خداوندا، اگر آنان را تا مدتی مهلت دادی، میانشان تفرقه انداز و به دست‌های متفرق و متعدد بدل کن، هیچ حاکمی را از آنان خرسند مساز؛ چرا که ما را دعوت کردند تا یاری مان کنند، اما در مقابل ما ایستادند و ما را به قتل رساندند.»

امام حسین (ع) مدت زمان زیادی را در این حالت گذراند. آن‌ها می‌توانستند او را زودتر بکشند، اما هرکدام می‌خواستند کس دیگری این کار را بکند. مدتی از روز بدین ترتیب گذشت و هرگاه شخصی برای کشتن او پیش می‌رفت، زودت پشیمان می‌شد و باز می‌گشت؛ زیرا نمی‌خواست بار گناه قتل او را به دوش بکشد.

شمر در میان لشکریان فریاد برآورد: «وای بر شما، منتظر چه هستید؟! مادرتان به عزایتان بنشیند، او را بکشید.»

لشکریان از هر سو بر حضرت حمله کردند: زُرعه بن شریک تمیمی دو ضرب بر ایشان زد که یکی به شانه چپ حضرت خورد و دیگری به گردنش اصابت نمود و بر اثر این ضربات، امام (ع) شروع به نالیدن نمود و سر خود را خم کرد.

سپس سنان بن انس نخعی (که فرد عاقلی نبود)، با نیزه بر ایشان ضربتی زد که حضرت به زمین افتاد، آنگاه سنان از اسب پایین آمد و سر امام حسین (ع) را جدا نمود و به خَولی بن یزید اصبحی تحویل داد و گفت: «این را نزد امیر عمربن سعد ببر»


منبع: شفقنا لینک کوتاه: کپی در کلیپ بورد کپی لینک برچسب ها: رویداد24 ، محرم ، عاشورا سرگرمی

منبع: رویداد24

کلیدواژه: رویداد24 محرم عاشورا فرزند دختر پیامبر صدایی بلند بن ذی الجوشن همین دلیل خدا قسم گونه ای امام حسین درباره من بن اشعث بر شما بن سعد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۱۳۲۵۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پلیس مفتخر به حمایت مردم فهیم و انقلابی است

فرمانده فراجا گفت: امروز پلیس ما مفتخر به حمایت مردم فهیم و انقلابی است که با جوششی وصف ناپذیر به دنبال احیای دین خودشان هستند.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، سرتیپ احمدرضا رادان روز پنجشنبه _سیزدهم اردیبهشت_ در اجتماع مردم اصفهان در حمایت از طرح عفاف و حجاب ضمن عرض ارادت به خانواده شهدا و جانبازان اظهار کرد: امروز در یکی از مقدس ترین نقاط اصفهان عزیز یعنی در کنار مزار شهدای دفاع مقدس، شهدای حریم، حرم و امنیت و سلامت هستیم، و طرح نور تکلیفی الهی قانونی و شرعی در جهت انجام حکمی الهی و شرعی و قانونی افتخار پلیس شما شد تا به اجرا در بیاید.

وی افزود: قصه پر غصه حیا و عفت و حجاب و عفاف مسئله دیروز و امروز نیست بلکه از زمانی که دشمنان تلاش کردند تا به ساحت مقدس حضرت زهرا جسارت کنند در حقیقت نقشه شوم برای حجاب و عفاف پایه ریزی شد و از زمانی که حضرت زینب برای رسیدن به پیکر مطهر برادر رنج کشید و تلاش کردند چادر از سر دختران کاروان بردارند این قصه شروع شده است.

فرمانده فراجا ادامه داد: کم توجهی است اگر تصور کنیم قصه حجاب امروز شروع شده است، به گوش باشیم که دشمن دقیقاً در برابر همه دین ما قرار گرفته تا بتواند همه کید، مکر و حیله خود را به عرصه بیاورد و به منصه ظهور برساند، این نکته فقط از این نیست که دختری از روی غفلت و از روی جهل و فهمیدن نافهمی دشمن حجابی از سر بردارد، که اگر این بود رفع آن شاید بسیار ساده میبود، بلکه اساساً از همان زمان دو جبهه در برابر هم قرار گرفتند، جبهه اسلام در یک طرف به معنی واقعی همه اسلام و جبهه کفر به معنی واقعی همه کفر.

رادان تصریح کرد: در یک طرف زیبایی، معنویت، اخلاق، عشق و کرامت و از سوی دیگر انواع زشتی ها منتها با آرایشی مردم فریب قرار دارد. رویایی این دو جبهه در جنگ سخت و در دوران دفاع مقدس از سیستان تا کردستان به نمایش گذاشته شد اما پیروزی با لشکر اسلام بود و دلیل شکست کفر وجود مادران، خواهران و فرزندانی بود که پشت جبهه ها با کلام، ایثار و پشتیبانی های مادی و معنوی و رزمنده پروری حمایت می‌کردند.

وی بیان کرد: اگر چنین خواهران و مادرانی نبودند ما این رزمندگان را نداشتیم و دشمن همانجا متوجه شد اگر این قدرت را زمین بزند دیگر به جنگی نیاز ندارد. در فتنه های مختلف دیدید وقتی مردم پا به رکاب و پشت سر ولی‌فقیه در میدان آمدند دشمن خاکریز ها را از دست داد و مردم دین خدا را ثابت کردند، آنجا نیز دشمن فهمید اصل مترقی دین و حجاب و عفاف اصلی است که نمی‌تواند مقابل آن مقاومت کند و به همین دلیل با حجاب و عفاف به عنوان یک اصل تمدن ساز مخالفت کرد و نقشه های شوم خود را شروع کرد.

فرمانده فراجا عنوان کرد: عنصر کلیدی دشمن برای فتح همه خاکریز های ما، طراحی نقشه های شوم برای اصل مترقی و بنیان دار حجاب و عفاف برای خواهران و مادران شد. رضاشاه را چه کسی آماده کرد تا حجاب از سر زنان ما بردارد؟ آیا غیر از جبهه کفر و اروپایی ها کسی بود تا آن شخص قلدر نادان را در برابر مردم خود قرار دهد؟ آن روز سرباز بی جیره و مواجب و نوکر اروپایی ها رضاشاه نفهم کج فهم بود زیرا فهمیدند تا زمانی که مردم ایران مستحضر به نور حضرت زهرا، حضرت زینب و حضرت معصومه هستند این مردم را کسی نمی‌تواند شکست دهد.

رادان اظهار کرد: اولین قدم دشمن برای اینکه نقشه خود را عملی کنند این بود که تحریف واقعیت را شروع کنند، تحریف واقعیت میتواند آنچنان در ذهن ها متجلی شود که حتی خود شخص احساس نکند اشکالی هست و این تحریف را با نشان دادن غیرواقعی بعضی از زشتی ها انجام میدهد و حتی برخی مسئولین گرفتار آن میشوند.

وی افزود: مثلاً در یک فیلم میبینیم یک زن محجبه منشأ همه زشتی ها و خلاف هاست و این تحریف غلط و غیرواقعی از واقعیتی است که طبق برنامه پیش میرود، پس بدانید برنامه برای اینکه بتوانند مردم ما را به استحاله فرهنگی و دینی بکشانند وجود دارد، ابتدا شک و تردید و تحریف واقعیت انجام می‌گیرد و بعد تغییر شکل میگیرد و این فرایندی آرام و زمان بر است و باعث میشود در نهایت به خود بیایی و ببینی که نسبت به زشتی ها بی تفاوت شده ای.

فرمانده فراجا ادامه داد: وقتی که حیا و عفت که بال اساسی دین و انقلاب است، از زنان گرفته شود، غیرت از مردان گرفته میشود و مرد ما به بی حجابی و بی حیایی عادت می‌کند و وقتی این بال آسیب دید یعنی استحاله پیش آمده است.

رادان اظهار کرد: اما دشمن در محاسبات خود مردم ما را در نظر نداشت و امروز پلیس ما مفتخر به حمایت مردم فهیم و انقلابی است که با جوششی وصف ناپذیر به دنبال احیای دین خودشان هستند.

وی افزود: در جنگ اگر مردم، بسیج مردمی، جهاد سازندگی، طلبه های مجاهد و مردم داوطلب نبودند پیروزی ما قطعی نبود، اینجا دشمنان متوجه شدند نظام جمهوری اسلامی متکی به مردم است، در فتنه ۸۸ نیز آفرینش ۹ دی توسط مردم انقلابی متدین در خط ولایت فقیه فتنه را خنثی کرد، به همین دلیل با برنامه ریزی وارد شدند تا ذهن مردم را دچار انحراف کند.

فرمانده فراجا ادامه داد: مردم اصفهان شناسنامه مشخص دارند و به تعبیر حضرت آقا اصفهان شهر انقلاب، دین، ولایت، خدمت، کار و تربیت نیروی انسانی است، نیروی انسانی همچون حاج احمد کاظمی و شهید زاهدی که با خون خود وعده صادق یعنی به خاک کشاندن عظمت پوشالی صهیونیست ها را ثابت کرد، شهدایی که اینجا خفته اند همه نیروی انسانی این شهر هستند و مردم امروز نشان دادند اگر عده ای در برابر نقشه دشمن سنگر خالی کردند، زنان و مردان غیور ما در سنگر هستند تا از دین خود دفاع کنند و از بچه هایی که فریب خوردند دفاع میکنند تا به آغوش جامعه بازگردانند، مردم اصفهان چنین مردمی هستند که مایه افتخار ما هستند.

رادان تصریح کرد: چنانچه این مردم نبودند روزهای گذشته حتماً سنگرها گرفته میشد. من و شما باید به مسئولین عزیزی که پشت طرح نور هستند، افتخار کنیم، چراکه امروز رییس جمهوری انقلابی و پیرو ولی فقیه داریم که برایش تکلیف مهم است و مستحضر به وجود رییس قوه قضاییه ای هستیم که پای طرح نور مردانه ایستاده است، تعدادی از نمایندگان مجلس که تعدادی از آنان از نمایندگان اصفهان هستند نیز پشت ما بودند و آقایان بانکی، حاجی، نقدعلی و دیگر بزرگواران از نمایندگان شهر شما بودند که جانانه در این زمینه حمایت و اقدام کردند.

وی افزود: ما در سال گذشته در مأموریت مختلف برای حراست از دین، مرزها، عفاف و حجاب و مردم عزیز کشور بالغ بر ۹۳ شهید تقدیم کردیم و در همین رابطه در سال ۱۴۰۳ تاکنون ۱۶ شهید داده‌ایم.

فرمانده فراجا تاکید کرد: ما با شهیدان دفاع مقدس و همه شهدا عهد می‌بندیم که مدافع خون آنان باشیم و مسیر طرح نور را باهم، برای پاسداشت از دختران و مادران عزیز میهن ادامه می‌دهیم تا دختران و مادران آینده ما بتوانند رزمنده پرور و شهید پرور باشند.

رادان در انتها با اشاره به موج اعتراضات دانشجویان غربی گفت: باید بپرسیم از شعار زن زندگی آزادی در فرانسه و آمریکا چه خبر؟ این وقایع اخیر در آمریکاو کشورهای اروپایی در سرکوب معترضان نشانه ای بود که بفهمیم این شعارها چیزی جز فریب نیست چراکه آنها آزادی را به سبک خود تعریف میکنند و ما نیز آزادی را به سبک مکتب و شهیدان خود تعریف میکنیم و ما نیز آزادی را برای احیای دین و برای حضوری برابر قرار داده ایم.

کد خبر 750153

دیگر خبرها

  • وداع با پیکر ۲ شهید گمنام در حرم حضرت معصومه(س)
  • فیلم | ورود پیکر مطهر دو شهید گمنام به کرمان
  • پلیس مفتخر به حمایت مردم فهیم و انقلابی است
  • برگزاری محفل شعر گویشی شاعران بختیاری در دزفول
  • مراسم دسته روی شهادت امام جعفر صادق (ع)در مازندران برگزار می شود
  • شهید حسین اسکندرلو را بیشتر بشناسیم
  • حال و هوای مرقد مطهر حضرت عباس(ع) در کربلا
  • برگزاری آیین سوگواری شهادت امام صادق‌(ع) در باغ موزه انقلاب
  • ساخت ۴ شبستان جدید در طرح توسعه حرم امام حسین (ع)
  • حرکت دسته عزاداری در روز شهادت امام جعفر صادق (ع) در تهران برگزار می شود