فردای بی فروغ
تاریخ انتشار: ۱۳ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۱۶۹۱۴۰
گروه فرهنگی روزنامه ایران با دعوت از نویسندگان جوان در نظر دارد نسبت به انتشار آثار برگزیده مخاطبان خود در روزهای پنجشنبه اقدام کند. با تأکید بر مطالعه تجربیات موفق نویسندگان ایرانی و غیرایرانی و مهارتافزاییهای علمی و عملی و جدی گرفتن حوزه تولید ادبی از علاقهمندان دعوت بهعمل میآید آثار خود را به نشانی روزنامه ارسال کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آثار منتخب به امید تشویق و ترغیب نویسندگان در روزنامه منتشر خواهد شد. تلاش خواهیم کرد امکان نقد و بررسی آثار منتشرشده را به گونهای فراهم کنیم که به آگاهی بیشتر مخاطبان و کشف پدیدههای داستانی منتهی شود.
ساعت از ده شب گذشته بود. داخل کافی شاپ برعکس روزهایش خلوت بود. روی صندلی نشستم. از پنجره نگاهم به خیابان خلوت افتاد. باد پاییزی شاخههای درختها را از یک سمت به سمت دیگر تکان میداد. در پالتویم فرو رفتم. چشم از بیرون گرفتم و به میز چوبی قهوهای رنگ روبهرویم خیره شدم.
قهوه...
سرم را از پالتو در آوردم. دستهای یخزدهام را دور فنجان قهوه حلقه زدم. روی صندلی مقابلم نشست و به چشمهای عسلیاش نگاه کردم. خسته و درمانده بود. آهی کشیدم و به فنجان قهوهام نگاهی انداختم.
منتظرم.
بی حال و خسته بود. باانگشتهای ظریفش روی میز ضرب گرفت. یک قلپ قهوه خوردم و نگاهش کردم. ریش هایش در آمده بود. نفسی کشیدم و گفتم:
انسان جایز الخطاست...
با نگاهش سکوت کردم. چشم از چشم هایش گرفتم و به خیابان ُزل زدم.
- جواب سردرگمیام نبود.
حق داشت.
- جواب علامتسؤال ذهنم رو بده...
از ضرب گرفتن دست کشید. شال گردن سفید و مشکیاش را از دور گردنش برداشت و روی میز گذاشت.
- از این به بعد، به حرف هات نمیتونم اعتماد کنم.
قطره اشک گرمی روی صورتم جاری شد. ای کاش، آن روز با دوستم این شرط مسخره و بیمعنی را نمیگذاشتم. لبم را گزیدم و گفتم:
- یه لنز سبز ناقابل بود.
- سه سال، شب و روز پنهانش کردی.
با سر ناخنم اشک گوشه چشمم را پاک کردم. بغضم را فرو دادم. لعن ونفرین به دوست نابابم دادم و گفتم:
- کارم بیدلیل بود.
به چشمهایم ُزل زد. سکوتش را دوست نداشتم. چشمهایم را از چشمهای نجیبش گرفتم و به قهوه تیرهام نگاه کردم. ای کاش، زمان به عقب بر میگشت و روز اول حقیقت را میگفتم. ای کاش، شرط نمیبستم که در پنهانکاری موفق و بینظیرم.
- بهتره بریم.
سرم را در پالتویم فرو بردم و با چشمهای قرمزم به دنبالش راه افتادم. ای کاش، فردا نمیآمد.
نگاهی دیگر
«فردای بیفروغ» با تأکید نویسنده بر همخوانی حال و احوال شخصیتهای داستان با محیط اتفاق آغاز میشود و در ادامه با توصیف موقعیت و حالات شخصیتها تلاش میکند گره داستان را در نقطهای بگشاید که مخاطب به اندازه کافی برای دانستنش انتظار کشیده باشد. «فرشته شهاب» به گواه همین داستان در ایستگاه «تجربهاندوزی» است و برای رسیدن به مقصد باید دانستهتر و آزمودهتر بنویسد. داستان اگر با گفتوگوهای درونی شخصیت اصلی و کنش پنهان فرد با خویش و تعمیم آن به دیگران شکل میگرفت میتوانست آن چه از آن به عنوان «تعلیق» یاد میشود را مؤثرتر ابراز نماید. تعجیل نویسنده در خاتمه دادن به داستان و تعیین تکلیف موضوع بهخوبی مشهود است و همین باعث شده است که با طرح فضایی گذرا و کماثر که به خوبی نتوانسته است در زبان به کار گرفته شده و توصیفات سطحی به نمایش گذاشته شود، مخاطب را شگفتزده نماید. نکته دیگری که باید مد نظر نویسنده جوان قرار بگیرد عبور از انشانویسیهای مدرسهای است. مخاطب اثر او باید مو به مو وضعیت درونی و بیرونی شخصیتها و موقعیتها را درک کند و صرفاً اشاره به مصادیق کلیشهای نمیتواند هدایتگر مخاطب باشد. عواطف در متن داستانی باید بر اساس ضرورت قصه و انتقال وضعیت وارد شود و خرج بیهوده آن میتواند در ساختار داستانی اختلال ایجاد کند. «ای کاش شرط نمیبستم، زمان به عقب برمیگشت و روز اول حقیقت را میگفتم»/ «ای کاش فردا نمیآمد»/ لعن و نفرین به دوست نابابم دادم» میتواند نمونههایی از این وضعیت ناپایدار باشد. این داستان میتوانست کوتاهتر از آن چه ارائه شده است باشد و نویسنده میتوانست با شراکت دادن مخاطب در صحنههای پیدا و پنهان متن، بسیاری از توصیفات و گزارشهای خود را حذف نماید.
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۱۶۹۱۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
وقتی سرگرمی، قربانی بزرگ شعار دادن میشود /چرا «نون خ» در فصل پنجم مورد استقبال قرار نگرفت؟
بخشی از کیفیت متوسط نون خ در فصل پنجم فدای شعارهای گنجانده شده در فیلمنامه شد و تا به صورت نمادین شاهد آثاری باشیم که سرگرمی را قربانی شعار میکند.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق- دنبالهسازی سریالهای موفق به تاسی از فصلبندی مجموعههای غربی، در چند سال اخیر، در سیما و شبکه نمایش خانگی باب شده است. برخلاف مجموعههای غربی که فصل سوم یک سریال با کیفیتتر از فصل اول آن است، مهمترین ویژگی ساخت سریالهای چند فصلی در ایران این است که با افزایش فصلها با یک ریزش مخاطب و افت کیفی و دراماتیک مواجه خواهیم بود.
دنباله سازی در حوزه سریال، در دورهای که تلویزیون مخاطب استانداردی داشت، تبدیل به رویه شد. با ریزش مخاطبان جعبه جادو در سالهای اخیر، ساخت سریالهای چند فصلی مجموعههایی نظیر زیرخاکی و نون خ به نتایج معکوسی منجر شد.
دست کم در دوسال گذشته هیچ کدام از مجموعههای سیما بازتابی اجتماعی و رسانهای میان مخاطبانش نداشته (نمود مرجع شبکههای اجتماعی است) و پخش متوالی دو سریال «زیرخاکی» و «نون خ» آخرین تیرهایی بود که در خشاب جعبه جادو قرار گرفت، اما شلیک این دو سریال به صورت متناوب نشان داد که هر دو سریال آثار مشقی و شکست خورده هستند. این شکستهای متوالی باید مورد توجه تصمیمسازان قرار گیرد و این مهم برایشان آشکار شود که حتی ساخت احتمالی پایتخت با انواع خبرسازی در جذب مخاطب تاثیری نخواهد داشت.
با تقارن نوروز و ماه مبارک رمضان، سیمای ملی تلاش کرد با ادامه مجموعههایی که دستاوردهای ظاهری آنان به قبل از دوران تحول بازمیگردد، فاصله خود را با مخاطبان کمتر کند.
بر اساس این سیاست فصل چهارم «زیرخاکی» روی آنتن رفت و نکته جالب اینجاست که همزمان با پخش این مجموعه برنامه گفتوگو محور «زندگی پس از زندگی» بر اساس نظرسنجیهای منتشر شده از مخاطبان بیشتری برخودار بود.
همین سنجش آمار رسمی که توسط سازمان صدا و سیما منتشر شده نشان میدهد، پروژه افزایش فصول سریالها در شرایط کنونی، یک پروژه شکست خورده است.این سریال برخلاف فصلهای قبلی با واکنش مثبت چندانی از سوی رسانه و واکنش درخوری در بین مردم و فضای مجازی مواجه نشد.
با این حال انتظار میرفت این شکست، با پخش سریال نونخ جبران شود که عملا «نون خ» کیفیت کمتری نسبت به فصل چهارم زیر خاکی داشت .
در فصل پنجم «نون خ» دیگر ظرافتهای گذشته در شخصیت پردازی مشهود نبود. نویسنده در نگارش فیلمنامه دچار یک سردرگمی محسوس بود و نتوانست همچون فصل اول و دوم روایتی پیوسته خلق کند.
فصل پنجم نون خ از فصل سوم آن ضعیفتر بود، چون سازندگان تصمیم داشتند، موقعیتی مشابه پایتخت 3 را در قالب سریال دیگری خلق کنند. به این ترتیب نون خ هویت مستقل خود را از دست داد و عملا از حیث دراماتیک به قهقرا رفت. عدم نبود یک قصه یکپارچه با برجسته شدن تیپ های تکراری سریال و کنایهها و شوخیهای بارها تکرار شده، به ساختار این مجموعه لطمات فراوانی زد.
تیپهایی نظیر ادریس (سیروس سپهری)، روناک (با بازی صهبا شرافتی)، عمو کاووس (با بازی ماشاالله وروایی)، سلمان (با ایفای نقش کاظم نوربخش) و روژان (با بازی هدیه بازوند) هم کارکرد کلیشهای در فصل پنجم سریال داشتند.
محمود گبرلو منتقد سینما و مجری سابق برنامه هفت درباره اشکالات اشاره شده در صفحه اینستاگرام خود نوشت : چون مخاطب با نونخ از سال های گذشته ارتباط برقرار کرده، قصه را بیشتر به خاطر شخصیتها دنبال می کند. گرههای متعدد برای کشش بیشتر فیلمنامه باید وجود داشته باشد تا تماشاگر برای دنبال کردن قصه انگیزه پیدا کند. ولی گرههای فصل ۵ سطحی و دم دستی هستند.
در فصل پنجم ازدواج سلمان و شیرین، میتوانست یک اتفاق ویژه جذاب در متن سریال باشد اما مشخص نیست چرا این رویداد به خرده روایت جذابی تبدیل نشد. تنها عنصر جذابیت سریال در فصلهای متوالی این مجموعه تعارض و تقابل میان این دو شخصیت بود و ازدواج آنان منجر به از میان رفتن یکی از مایههای اصلی دراماتیک سریال شد.
قصد سازندگان بر اساس شعارهای تحول گرایان این بود که یک ایران زیبا را به تصویر بکشند اما به محض اینکه جهت سریال مسیر کرمان را با گرافیک خاصی به تصویر کشید، مسافران همران نورالدین خانزاده سروکارشان به یک طبیب معتاد به تریاک افتاد.
هر چند نمایش این وضعیت و کاراکتر طبیب، توام با کمی پردهپوشی بود، اما این بخش از سریال با اشاره به کرمان و نشان دادن یک پزشک معتاد توهینی زیرپوستی محسوب میشود.
در بخشی دیگر روایت سریال وارد شهر چابهار شد و در متن سریال تصویری وارونه از اقوام ساکن در این استان را به نمایش گذاشت. این بخش از سریال با اعتراض شدید مردم سیستان و بلوچستان در فضای مجازی مواجه شد، تا افتتاحیه رسانه ملی در سال 1403 با حاشیههایی مواجه شود.
کیفیت فصل پنجم این سریال از تمامی فصلهای آن پایینتر بود و ساختار شعار زده سریال، پس از نجات کولبران نشان میداد که سازندگان سعی کردهاند برای خوشایند تحولخواهان در سیما سریالی را تولید کنند تا حجم بالایی از شعار در متن آن در قالب مونولوگ نمود داشته باشد. بخشی از کیفیت متوسط نون خ فدای همین شعارها شد و تا به صورت نمادین شاهد آثاری باشیم که سرگرمی، قربانی شعار میشود.