سجادیان: لاریجانی خود را پای روحانی سوزانده/اصلاحطلبان 1400 میبازند
تاریخ انتشار: ۱۴ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۱۸۰۵۲۴
صدای ایران- با عبور از فصل تابستان و ورود به فصل پائیز و زمستان، کنشها و تحرکات سیاسی و تشکیلاتی برای انتخابات 1400 بیشتر و داغتر میشود. سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری قرار است 28 خردادماه سال آینده برگزار شود و از هماکنون نامهایی از شخصیتهای هر دو جریان در فضاهای رسانهای و شبکههای اجتماعی به چشم میخورد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اصلاحطلبان که پس از اسفندماه سال 98 تمامی کرسیهای پارلمان را در تهران به رقیب سنتی خود یعنی اصولگرایان واگذار کردهاند، با ریزش سرمایه اجتماعی روبهرو هستند و عملکرد حسن روحانی رئیسجمهوری که آنان بهار سال 92 از او حمایت سیاسی کردند، به این ریزش شدت بخشیده است.
همزمان با ریزش سرمایه اجتماعی در طیف دوم خرداد یعنی همان اصلاحطلبان، انتقادات درون جریانی نیز به شدت خود رسیده است. برخی از چهرههای سیاسی اصلاحطلب، نوک انتقادات خود را متوجه محمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات کردند و در مورد محوریت بودن او در جریان اصلاحات ایجاد شک و تردید کردهاند.
محمد خاتمی در جریان یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به صورت شفاهی و کتبی از حسن روحانی حمایت کرده بود و حتی طی نامهای به محمدرضا عارف نامزد اصلاحطلب سال 92 ادامه حضور وی در میدان رقابتها به نفع حسن روحانی را منع کرده بود. زیبا کلام اخیرا گفته است که محمد خاتمی رهبر جریان اصلاحات نیست.
با سیدمرتضی سجادیان مدیر مسئول اسبق روزنامه سازندگی و عضو اسبق شورای مرکزی حزب کارگزاران در این گفتوگو تصریح کرد که تأکید همواره مقام معظم رهبری حضور حداکثری مردم در صحنههای مختلف به ویژه انتخابات است، اما من معتقدم که انتخابات 1400 با انتخاباتهای گذشته تفاوت عمدهای خواهد داشت.
او تأکید دارد که حسن روحانی نتوانسته به معنای واقعی کلمه به جامعه خدمت کند و ضعفهای عمدهای در مدیریت داشته است.
سجادیان بر این باور است که "برجام" اشتباه بزرگ و استراتژیکی بود که هم دست روحانی و هم دست اصلاحطلبان کار داده است.
برجام قرارداد بینالمللی در مورد موضوعات هستهای بین ایران و شش قدرت جهانی همچون آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه، چین به علاوه آلمان است. این قرارداد در 23 تیرماه سال 94 میان ایران و این کشورها منعقد شد و قرار شد ایران با رعایت برخی از فعالیتهای هستهای خود، تحریمهای ایالات متحده آمریکا و سازمان ملل برداشته شود.
دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا کمتر از دو سال پس از پیروزی در انتخابات آمریکا در 18 اردیبهشت 97 رسما از این معاهده خارج و دستور بازگشت تحریمهای آمریکا علیه ایران را صادر کرد.
پس از خروج آمریکا از برجام، دولت ایران معاهده را حفظ و در قالب همکاری با کشورهای اروپایی عضو، این معاهده را دنبال کرد.
سجادیان در این گفتوگو تأکید دارد که ما به اروپا "تکیه" کردیم اما غافل از اینکه منفعت اروپا به اقتصاد آمریکا گره خورده است. آنها هیچوقت آمریکا را رها نمیکنند که ما را بگیرند. «60 تریلیون دلار میزان معامله اروپا با آمریکا است، چطور روی بند پوتین اروپایی ها ایستادیم و انتظار داشتیم از ما در برجام و در مقابل آمریکا دفاع کند؟»
وی تأکید دارد: اگر دولت روحانی این را در نظر نگرفته و یا متوجه نشده عذری بدتر از گناه بوده است و اگر متوجه بودند پس به دنبال اهداف دیگری بوده است.
*آسیب برجام به نظام و مردم "حالا، حالاها" قابل جبران نیست
این فعال سیاسی اصلاحطلب میگوید: آسیبی که برجام به نظام و مردم وارد کرده حالا حالاها قابل جبران نیست؛ شک نکنید، ما تا کی می خواهیم از این اشتباهات استراتژیک داشته باشیم؟
*تیمی محکوم به شکست است که در زمین خود دفاع کند
عضو اسبق شورای مرکزی حزب کارگزاران درباره بهانه تراشی آمریکاییها از ایران جهت حضور در منطقه غرب آسیا و انتقاد یکی از دبیران کل احزاب اصلاحطلب درباره حضور ایران در سوریه، لبنان و عراق اشاره و تاکید کرد: سیاست گاها مثل زمین فوتبال است. آن تیمی محکوم به شکست است که در زمین خود دفاع کند. ما اگر در سوریه نبودیم داعش در تهران بود اگر در عراق نبودیم داعش اکنون در خوزستان بود. اگر ما در کشور های مسلمانی که به آنها ظلم میشد حضور نمییافتیم آیا تاکنون از انقلاب اسلامی چیزی مانده بود؟
اشاره سیدمرتضی سجادیان به اظهارات غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی است که اردیبهشتماه سال 96 در همایش انتخاباتی اصلاحطلبان در جمع همشهریانش در اصفهان بیان شد.
کرباسچی در ویدیویی که از این همایش منتشر شد، گفته بود: ما هم دلمان میخواهد در سوریه و لبنان و یمن صلح برقرار شود. دفاع از مظلوم بشود و شیعیان آن جا تقویت بشوند. ولی این کار فقط با پول دادن و اسلحه خریدن و کشتن و زدن درست میشود؟"
*دولت روحانی هفت سال است که اقتصاد مملکت را رها کرده است
این فعال سیاسی اصلاحطلب در بخش دیگری از این مصاحبه، به عملکرد حسن روحانی درباره اقتصاد داخل اشاره و تأکید کرد: متأسفانه شاهد این هستیم که دولت در طول این هفت سال یا با بهانه یا بیبهانه اقتصاد کشور را رها کرده است و یک عده هر جور که دوست دارند میتازند. یک عده مردم را در فشار قرار دادهاند و از همین حیث، سرمایه اصلی نظام یعنی این مردم را دلسرد میکنند.
*آقای روحانی! صداقت با مردم هم تحریم است؟
عضو اسبق حزب کارگزاران سازندگی تصریح کرد: ما قبول داریم که آمریکا ما را تحریم کرده است، اما آیا کالای داخلی هم تحریم است، مدیریت داخلی هم تحریم است، صداقت با مردم هم تحریم است؟
سجادیان میگوید که «شاید با این صحبتها، دوستان من (اصلاحطلبان) از دست من ناراحت شوند؛ اما ایرادی ندارد. بگذار ناراحت شوند، حقیقت مطلب چیز دیگری است».
وی به کنشهای سیاسی برای انتخابات 1400 نیز اشاره و در عین حال تأکید کرد که دوستداران انقلاب با یک معادله منطقی دیگر اقبالی به حضور دولت روحانی و اعوان و انصار روحانی برای حضور مجدد در قدرت ندارند.
*اصلاحطلبان مقصر شرایط فعلی کشور هستند
وی در عین حال تأکید دارد که اصلاحطلبان هم چه بخواهند چه نخواهند مقصر شرایط فعلی هستند، گفت: اصلاحطلبان در دولت آقای روحانی اعوان و انصار داشتند، خیلی از مدیران کل که مستقیماً با مردم ارتباط داشتند در دولت روحانی مسئول بودند و از همه مهمتر اصلاحطلبان دولت روحانی را حمایت کردند، پشت او محکم ایستادند و روحانی را بر روی پیشانی و چشم خود گذاشتند.
دولت روحانی، دولت "دو سر آفت" بوده/ مردم را از لحاظ اقتصادی به منفی صفر کشاندند
سجادیان در این مصاحبه میگوید که دولت روحانی، دولت "دو سر آفت" بود؛ دو سر آفت هم برای نظام هم برای مردم؛ برای مردم از این جهت که مردم را از لحاظ اقتصادی به منفی صفر سوق داد و برای نظام از این جهت که بیاعتمادی مردم را به دنبال داشت.
وی گفت: مردم یک بخشی از شرایط اقتصادی را برای تحریم میپذیرند اما بخش عدم تدبیر و ضعف مدیریت داخلی برای هیچکس قابل قبول نیست.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در این مصاحبه به برخی گمانهزنیها برای حضور علی لاریجانی در انتخابات 1400 نیز اشاره کرد.
چند روز پیش خبرگزاریها به نقل از علی لاریجانی گفته بودند که او برای حضور در قدرت به ویژه تصاحب کرسی پاستور شرط و شروطهایی همچون حمایت هر دو طیف اصلاحطلب و اصولگرا را دارد که البته یکی از نزدیکان لاریجانی در گفتوگو با فارس چنین خبری را کذب و آن را «داستانسرایی» عنوان کرد.
*لاریجانی هم خود را پای روحانی سوزاند/ او میتوانست در مجلس با روحانی همراهی نکند
سجادیان میگوید که لاریجانی هم مقبولیتی بین مردم ندارد چون بالاخره او هم در مجلس بوده، میتوانست در برخی جاها با دولت همراهی نکند و البته کرد او هم خودش را در برخی جاها بپای روحانی سوزاند. مردم به دنبال کسی هستند که به خاطر خط و خطوط سیاسی، مصلحت نظام و مردم را فدا نکند.
وی تأکید کرد: بعید میدانم که جناح مخالف اصلاحطلب (اصولگرایان) لاریجانی را حمایت کنند. هیچ عقل سیاسی این را تائید نمیکند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در عین حال معتقد است که اصلاحطلبان برای 1400 دو راه بیشتر ندارند، از شخصیتی همچون حسن روحانی به عنوان مثال علی لاریجانی که یک شخصیت غیر اصلاحطلب است حمایت کنند و یا پشت یک شخصیت سیاسی تمام اصلاحطلب بایستند.
*اصلاح طلبان 1400 را باختهاند
سجادیان تاکید دارد که اصلاحطلبان برای 1400 چه پشت یک شخصیت غیر اصلاحطلب بایستند و چه از یک شخصیت اصلاحطلب حمایت کنند، در هر دو صورت فکر نکنم از سوی مردم "اقبالی" داشته باشند. من شکست اصلاحطلبان را برای 1400 پیش بینی میکنم.
*تاکتیک اصلاحطلبی جامعهمحور یعنی "خیانت"
مدیر مسئول اسبق روزنامه سازندگی درباره تاکتیک اصلاح طلبی جامعه محور که توسط برخی از شخصیتهای اصلاح طلب به ویژه هسته سخت جریان اصلاحات مطرح میشود، گفت: میدانم که اصلاحطلبان به این مسیر نمیروند. چون اگر وارد این مسیر شوند احتمال دارد که به باتلاق به خیانت سرریز شوند.
*دوره مطالبهگری جناحهای سیاسی تمام شده/ حق مطالبهگری با مردم است/ مردم به دلیل عدم تدبیر برخی از مسئولان "زجر" میکشند
وی خطاب به همه جناحهای سیاسی گفت دوره مطالبه گری تمام شده است اجازه بدهید که مردم مطالبه گری کنند نه جناحهای سیاسی. اکنون مردم هستند که باید مطالبهگری کنند چرا که آنها هستند که تحت فشار هستند. بخشی از مردم به خاطر عدم تدبیر مسئولان زجر میکشند و آنها نیز با عملکرد خود مشکلات عدیدهای را متوجه نظام و جامعه کردند.
کارشناس مسائل سیاسی افزود: اگر واقعاً عدهای ادعا میکند که دنبالهرو نظام است و نظام برای آنها مهم است بیایند و خدمت کنند و شخص برای آنها مهم نباشد. اگر فرد کارآمدی به عرصه آمد او را حمایت و به او کمک کنند نه اینکه مثل دورههای گذشته تخریب کنند. در دورههای قبل شخصیتهای خوبی وجود داشتند که تخریب شدند.
سجادیان از عملکرد احزاب در طول 40 سال از عمر انقلاب اسلامی انتقاد و تصریح کرد: احزاب تا الان چه کار کردند؟ کدامیک از احزب سیاسی ما که خط و خطوط را برای دولت ها مشخص کردند؟ اصلاح طلبان ۳۰ الی ۴۰ حزب فعال دارند اما کدام منشور سیاسی را نوشتند و به دولت دادند و گفتند در زمان تحریم این گونه عمل کن؟
*احزاب سیاسی ایران به "شعور سیاسی" نرسیدهاند/ اصلاح طلبان در برخی برههها به دلیل فرعیات اصلیات را رها کردند/ اشتباهات استراتژیک اصلاح طلبان در عرصههای بین المللی بزرگترین آسیب را به مردم زده
وی یادآور شد: من قبلا هم گفتهام که احزاب سیاسی ما به شعور سیاسی نرسیدند. بنابراین وقتی نرسیده باشند چگونه میخواهند منشور درست کنند و یا خط و خطوط تعیین کنند؟ کدام اتاق فکر احزاب به دولت ها کمکی کردهاند؟ برخی از احزاب موسمی می آیند و مطالبهگری میکنند تا چهار نفر از اعضای خود را وارد دولت کنند ۲ الی ۳ جلسه در زمان انتخابات میگذراند و سپس تا انتخابات بعد تعطیل میشوند.
سجادیان با تاکید بر اینکه فعلاً اقبال حضور در عرصه قدرت برای اصلاح طلبان مهیّا نیست، گفت: تجربه ثابت کرده اصلاح طلبان در برخی برههها به دلیل فرعیات اصلیات را رها کردند. اشتباهات استراتژیک اصلاح طلبان در عرصه های بین المللی بزرگترین آسیب را به مردم ما زده است. پ/
منبع: صدای ایران
کلیدواژه: سجادیان کارگزاران لاریجانی روحانی انتخابات اصلاحات اصلاح طلبان هاشمی خاتمی علی لاریجانی عارف فعال سیاسی اصلاح طلب اصلاح طلبان اصلاح طلبان حزب کارگزاران هم تحریم اصلاح طلب دولت روحانی انتخابات 1400 حسن روحانی مطالبه گری یک شخصیت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت sedayiran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صدای ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۱۸۰۵۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مزیت اصلاحطلبان رو به اضمحلال؛ بالشتک ضربهگیر بین جامعه و حکومت از میان رفته
میتوان اینگونه ادعا کرد که احزاب اصلاحطلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلیشان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.
سعید حجاریان، فعال سیاسی اصلاحطلب، در یادداشتی در مشق نو نوشت:
این نوشته تلاشی است برای طرح یک مسئله، آسیبشناسی یک روند و در حد وسع ارائه چند پیشنهاد، که در نوشته دوم تقدیم خوانندگان خواهد شد. برای ورود به بحث ناگزیر از طرح یک مثال هستم. همه ما در سطوحی با مسئلهها، بحرانها و بعضاً فجایعی دست به گریبان هستیم و برای مواجهه با آنها به ابزارهایی متوسل میشویم. این ابزارها در مواقعی به حل مسئله و مدیریت بحران کمک میکنند و حتی قادر هستند از فجایع جلوگیری کنند و در برخی موارد واجد چنین کارکردی نیستند. به گمان من به سیاست نیز میتوان از این منظر نگریست؛ یعنی مسئلهها، بحرانها و فجایعی را فهرست کرد و سپس پرسید آیا ابزارها و ابتکارهای متعارف احزاب، جبههها و حتی افراد واجد کارکرد مثبتی هستند یا خیر؟
کمی به عقب برمیگردم. از بدو تأسیس جمهوری اسلامی ایران، جریانی که ابتدا بهنام چپ [خط امام] و سپس اصلاحطلب شناخته میشد، کوشید ضمن تلاش برای درک صحیح وضع موجود، به بخشی از راهحل تبدیل شود. بهعنوان نمونه در زمانیکه گروههای سیاسی- نظامی عرصه سیاست و اجتماع را تسخیر کرده بودند، این جناح تلاش کرد بر وزن سیاست بیفزاید و از نظامیگری بکاهد یا به عبارتی از عرصه عمومی اسلحهزدایی کند که حاصل این تلاش به اعلامیه ده مادهای دادستانی ختم شد. یا، در دورهای که نظام اطلاعاتی کشور بهشکل پراکنده اداره میشد و هر گروه بهصلاحدید خود نسبت به عملکردش پاسخگو بود، تلاش شد نهاد اطلاعات کشور تجمیع شود و بهعنوان یک وزارتخانه تحت اشراف قوه مقننه قرار بگیرد تا امر پاسخگویی ممکن شود.
مضاف بر اینها میبایست به بحث زمان و مکان در فقه حکومتی ارجاع داد؛ باب این امر ابتدا از سوی بنیانگذار انقلاب اسلامی و در پی سنگینی نگاه فقه سنتی بر نظام تقنینی و حل مسئله کشور گشوده شد اما بعدتر جریان روشنفکری دینی با تلاش مضاعف بر آن شد نگاه و کارکردی متفاوت به دین ببخشد و از قرائتهای تئوکراتیک و جزماندیشانه بکاهد و بر ابعاد دموکراتیک و دگرخواهانه بیفزاید. افزون بر اینها میتوان درباره آنچه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گذشت نیز، تأمل کرد؛ دولت اصلاحات توانست با ابتکاراتی پرستیژ ایران را در منطقه و جهان ارتقاء دهد و ضمناً، در بحرانهایی مانند افغانستان، ۱۱ سپتامبر و همچنین حمله نظامی به عراق جنگطلبی و تنشزایی را تعدیل کند. و، در آخر باید به انتخابات ۹۲ اشاره داشت که جریان اصلاحات بهرغم پرونده مفتوح انتخابات ۸۸ در جمیع ابعاد، به بنبستشکنی کمک کرد و در جهت کاستن از سرعت فرآیند فرسودگی کشور گام برداشت. البته همه این موارد طبعاً واجد خطاها و کاستیهایی بوده است، که فهرستکردن و نقد قاعدهمند آنها میتواند راهگشا باشد.
اینک اما بهنظر میرسد دو فاکتور مذکور، یعنی درک صحیح وضع موجود، و نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل، اگر نگوییم به بنبست رسیده، دستکم با بحران اساسی مواجه شدهاند. بحرانی که دامنگیر احزاب اصلاحطلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن میرود چون آفت بهسراغ ریشهها نیز برود.
درباره نظام ادراکی اصلاحطلبان. طی سالیان گذشته، مجموعهای از تلاشها رخ داد و کمک کرد تا اصلاحطلبان درکی نسبتاً روشن از وضع موجود یا به تعبیری «منطق موقعیت» بهدست بیاورند. این تلاشهای سه وجهی شامل ۱) فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبههای، ۲) کوششهای محققانه، و ۳) حضور مؤثر در نظام اداری کشور بوده است که امروزه هر سه وجه محل تأملاند. یعنی آنچه مزیت نسبی اصلاحطلبان- بهعنوان جریان آلترناتیو- بهشمار میرفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است. در وجه اول شاهد فقدان خلاقیت حزبی از یکسو و کاستیهای بسیار در تئوریک و پراتیک سیاستورزی حزبی هستیم. در مقابل، رقیب که اساساً تحزب را امری ثانوی و مخل نظم عمودی- دستوری در سیاست میپندارد، ضمن آنکه خود همچنان به زیست محفلی و باندی وفادار است تلاش میکند با حداکثر توان از احزاب رقیب سازمانزدایی کند.
در وجه دوم با افت قابل ملاحظه تولیدات نظری، خاصه در زمینه مسائل توسعه و علوم انسانی روبرو هستیم و گاه، تلاشهایی رهزن و تعمیمهای انحرافی را مشاهده میکنیم که نهتنها قابلیت انطباق بر شرایط کنونی ایران را ندارند بلکه مخل پروژههای اصلاحی میشوند. در سوی دیگر، جریان رقیب تلاش داشته از کلمات مشئومه و حوزههای ممنوعه از قبیل علوم انسانی، الهیات جدید و جز اینها قبحزدایی کند و بهشکل قرارگاهی بر این حوزهها متمرکز شود و آنها را تصرف کند. تعدد نشریات علوم انسانی و برنامههای سمعی- بصری وابسته به نهادهای حاکمیتی تصویری بهنسبت روشن از این وضعیت به نمایش میگذارد. البته که نگارنده معتقد است هنوز این جریان با جوششها و کوششهای تئوریک معتبر فاصلهای قابل توجه دارد. به اینها اضافه کنیم ارتقاء متوسط سواد عمومی و تسلط بر زبانهای خارجی، و همچنین امکان دسترسی به منابع آکادمیک برای کنشگران آزاد و البته ابزارهای هوش مصنوعی، که قادرند بینیاز از ایستگاههای مرسوم تغذیه فکری جناحی، خوراک فکری شهروندان منفرد را تأمین کنند. در وجه سوم با عدم حضور مؤثر اصلاحطلبان در نظام اداری کشور مواجه هستیم. این عدم حضور تا حد زیادی معلول نگاه دگرساز و غیریتستیز ساخت قدرت بوده است چنانکه میبینیم عمده تلاش جریان رقیب اصلاحطلبان بر فتح بوروکراسی و ویژهخواری، آن هم به مبتذلترین شکل آن بوده است. اما از سوی دیگر نمیتوان بر یک ضعف اساسی، یعنی عدم کادرسازی و از آن مهمتر محافظهکاری، حتی در مواجهه با اختیارات قانونی چشم بست. ضعفی که در درجه اول نظام ارتقاء جناحی- باندی و در درجه بعد انواع تبعیضهای جنسی، قومی و… را در پی داشته است. معالوصف، شاید بتوان گفت اشغال بوروکراسی و ورود به سیاهه حقوق-دستمزدِ دولت دیگر لزوماً مزیت یک جریان سیاسی آلترناتیو بهحساب نخواهد آمد.
با این اوصاف میتوان اینگونه ادعا کرد که احزاب اصلاحطلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلیشان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.
نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل. برای توضیح این سرفصل نخست میبایست تفکیکی میان سیاست پاییندستی (low politics) و سیاست بالادستی (high politics) قائل شد. اگر تا سالیان پیش میان این دو سطح از سیاست تعادلی برقرار بود، اینک بهنظر میرسد کفه سیاست بالادستی به سنگینی گرایش پیدا کرده است. بدین معنا که ساخت قدرت به ذیل اختیارات منصوص و حصری، و حتی شورایهای قانونی/فراقانونی بسنده نکرده و خود رأساً به امور پاییندستی ورود کرده است. از دیگر سو، سیاست پاییندستی بهحدی تنزل یافته است که اگر نگوییم هیچگونه امکان اثرگذاری بر آن مترتب نیست، دستکم باید بر اثرگذاریِ حداقلی آن تفاهم کنیم؛ آن هم در حد جوانان حزب رستاخیز که نهایتاً ذیل سیاست دفاع از مصرفکننده، آمار گرانفروشی و گرانفروشان را گزارش میکردند!
این وضعیت چندعاملی چرخ فعالیت کنشگران اصلاحطلب را دستخوش اختلال کرده است. به عبارتی نه ورودیها (inputs) با واقعیت همخواناند، نه نظام هنجاری با مطالبات جامعه تنظیم است، و نه با ابداعات و بضاعت کنونی راهی برای اثرگذاری باقی مانده است. برای این ادعا مثالهایی را ذکر میکنم که به نظر موجب صدمه دیدن پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان شدهاند. سابق بر این دستگاه ادراکی- تحلیلی جریان اصلاحات، حسب دریافت خود از وضع موجود از طریق ابزارهای در دسترس، به اموری به نسبت کلان واکنش نشان میداد. برای نمونه میتوان به مجموعه بیانیههای تحلیلی جبهه مشارکت ایران اسلامی اشاره داشت. بخشی از آن متون، فارغ از آنکه در یک ساعت «س» بدل به کیفرخواست شدند، ایستارهایی را فراهم آوردند که عمدتاً، گفتوگو و نقد در عرصه عمومی را بهدنبال داشتند. حال آنکه امروز با تغییر گارد حاکمیت و گذار به الگوهایی جدید و نامتعارف از جمله در:
الف. مسئله واگذاری و تخصیص منابع،
ب. مسئله خصوصیسازی،
پ. مسئله نظام دانش و طبقاتی شدن آن،
ت. مسئله کارگران و زیر ضرب رفتن آنها و فقدان توان چانهزنی مؤثر این قشر،
ث. مسائل نظام درمان و تعرفهها،
ج. مسئله شهر و الگوی دفرمه توسعه آن،
چ. مسئله تبعیض مضاعف در تحرکهای عمودی در بوروکراسی خاصه در مورد زنان و نیروهای مستقل و صاحب فکر، و…
کوششی درخور، جهت فهم مسئله و تجویز راهحل صورت نمیپذیرد یا اگر هم تلاشی صورت میگیرد، ارتباط مؤثری با جامعه هدف برقرار نمیکند. به عبارتی جریانی که سابقاً دارای تصویری کلان از نظام اداره عمومی کشور بود، اینک فاقد آن تصویر شده است. به اینها اضافه کنیم مواردی که به سیاستهای کلی نظام راجع است و اساساً باب گفتوگو دربارهشان بسته است؛ خواه بهعلت محافظهکاری، خواه بهدلیل فقدان تئوری منسجم و منطبق با واقعیت، و خواه بهسبب انذارها و محدودیتها.
این وضعیت ترسیم شده سه پیامد را بهدنبال دارد. نخست آنکه کارویژه اصلاحطلبان- که همان دیوار حائل (بالشتک ضربهگیر) میان جامعه و حکومت بود، از میان میرود. یعنی حاکمیت صرفاً خود را در برابر توده مردم میبیند و طبعاً «قهر» را بر سایر ابزارها رجحان میدهد. دوم آنکه، جامعه بهسوی نوعی خودبسندگی هدایت میشود و بیپشتوانه و بدون تئوری و پیوستگی تاریخی به وادی عمل وارد میشود و بهشکل اقتضایی عمل میکند. نام این وضعیت را میتوان «تسطیح سیاست» نهاد، بدین معنا که تصادم دولت و جامعه بهغایت افزایش پیدا میکند و مردم مستمراً متحمل هزینههای گزاف میشوند. ضربهناپذیری- یا ضربهپذیری حداقلی- مردم بهشکل تودهای در دولت اصلاحات میتواند مؤید این تحلیل و اهمیت این کارویژه اساسی باشد؛ چنانکه در تمامی ادوار دولت در جمهوری اسلامی جز دولت اصلاحات ضربهپذیری تودهای، چه برآمده از اعتراض و چه برخاسته از شورش وجود داشت و دولت نتوانست بهعنوان ضربهگیر از وارد آمدن خسارت به مردم بکاهد.
سوم آنکه متعاقب این روند نوعی تصویرسازی دفرمه به نظام تحلیلی اصلاحطلبان تحمیل میشود. نخستین مرحله این تصویرسازی، اختلال در نظام مسئلهیابی است. این اختلال، که شاید در پزشکی نیز شایع باشد، با تشخیص نادرست بیماری و تجویز نادرست دارو همراه است. مرتبط کردن سنگاندازیها در پروسههای اصلاحی، و برگشتپذیری آنها به مؤلفههایی چون «لحن»، «ادبیات تحریکآمیز» و… جزئی از این نظام اختلالی است؛ حال آنکه میتوان فهرستی از لحنهای آرام، و ادبیات غیرتحریکآمیز را بر آفتاب فکند و این فرضیه را ابطال کرد. دومین مرحله این تصویرسازی «برساختن خصم» است. چنانکه اختلال در نظام مسئلهیابی به هسته مرکزی یک تفکر بدل شود، ناخودآگاه آن تفکر به برساختن خصم رهنمون میشود. بدین معنا که آگاهانه یا از سر خطای تحلیلی صرفاً به بخشی از صحنه سیاست نور تابانده و خصمِ جدید علتالعلل مسائل معرفی میشود. حال آنکه اساساً منطق اصلاحات، نه خصمپرور است و نه حذفمحور.
در بخشهای بعدی این یادداشت، تلاش خواهم کرد به طرح پیشنهادها و تجویزهایی ناظر به آینده جریان اصلاحات بپردازم.