Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «همشهری آنلاین»
2024-05-03@03:46:48 GMT

آن روی سکه هرنـدی

تاریخ انتشار: ۱۶ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۲۰۲۸۱۲

آن روی سکه هرنـدی

همشهری آنلاین_فاطمه عسگری‌نیا: آن وقت است که می‌بینید مردمان باصفا و مهربانش در کوچه‌پسکوچه‌های قدیمی‌ هنوز با همان فرهنگ قدیمی ‌همسایگی در کنار هم زندگی می‌کنند. در این نقطه از این شهر بزرگ همه از حال هم باخبرند و می‌کوشند محله را از گزند هجمه‌ها و سیاه‌نمایی‌ها در امان نگه دارند. آنها برای اثبات این موضوع بیکار ننشسته‌اند، آستین‌ها را بالا زده و خودشان برای تغییر تابلوی محله دست‌به‌کار شده‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مصداق عینی این سخن هم فعالیت کانون منتظران اباصالح المهدی(عج) است؛ مجموعه‌ای که سکانش در دست یکی از بانوان محله است و توانسته این مرکز را به «پایگاه محبت» در دل هرندی تبدیل کند.  

در میانه کوچه «باغ انگوری» که یکی از کوچه‌های دراز محله هرندی است، خانه‌ای کوچک و باصفا دیده می‌شود که سردرش به نام کانون منتظران اباصالح المهدی(عج) زینت یافته است، متراژش حدودا ۸۰‌متر است، اما واردش که می‌شوی انگار بهشت زیر پایت است. راهروی کوچک ورودی در هر سو با پرچم‌های سبز منقش به «یا ابالفضل(ع)» و «یا زهرا(س)» زینت یافته است. اتاق پذیرایی از مهمانان محله در طبقه اول است. دور تا دور اتاق را کتیبه‌های سیاه محرم پوشانده است، مبلمان اتاق هماهنگ نیست، اما هرکدام بوی همراهی و همدلی می‌دهد. فرش‌های کهنه و نخ‌نمایش گرچه چشمنوازی نمی‌کند، اما در میانه این خانه زیبایی‌شان دو چندان شده است.  
همین‌طور که محو تماشای در و دیوار خانه شده‌ایم، صدای مهربان و گرفته بانویی ما را به خود می‌آورد که می‌گوید: «مامان جان، هر آنچه در این خانه است متعلق به اهالی محله است. از مبل‌های رنگارنگی که دور تا دور اتاق چیده شده تا میز و یخچال و... و.» اشاره‌ای هم به کتیبه‌های نشسته بر دیوار می‌کند و می‌گوید: «کتیبه‌ها هم متناسب با حال و هوای هر ماه تغییر می‌کند.» بانوان محله با کودکان قدونیم‌قدشان در کانون رفت‌وآمد می‌کنند. گاهی سنگ صبور هم می‌شوند، گاهی کنار یکدیگر چای قند پهلویی می‌خورند وگاه با مشارکت در امور مربوط به محله، آقایی را همراهی می‌کنند. شرط شروع سخن با خانم آقایی خوردن یکی از همان چای‌های قند پهلوی خوش آب و رنگ است که به دست یکی از بانوان سالخورده محل ریخته می‌شود.  
آنقدر به محله و همسایه‌هایش تعلق خاطر دارد که در ابتدا گمان می‌کنیدزاده همین محله است، اما او اصالتا کاشانی است و ۲۲ سالی می‌شود که به خاطر شرایط‌کاری همسرش همراه با ۳ فرزندشان پایتخت‌نشین شده‌اند: «سال نخست که به تهران آمده بودیم در محله قیام ساکن بودیم. بعد از یک سال به سمت هرندی آمدیم و بعد از ۲ دهه حاضر نیستم این محله را با هیچ‌کدام از محله‌های تهران عوض کنم. برای حرف‌هایش دلیل هم دارد. از صفا و صمیمیت و مهربانی اهالی برایمان می‌گوید، از راه و رسم همسایه‌داری مردمش و از بوی خوش زندگی در کوچه‌پسکوچه‌های هرندی. او می‌گوید: «هرندی ما با هرندی که در رسانه‌ها از آن سخن می‌گویند، زمین تا آسمان فرق دارد.» 

هرندی تنها نیست

این بانوی فعال اجتماعی در محله هرندی با اظهار تأسف از برچسب‌هایی که تا به امروز بر پیشانی هرندی زده‌اند، می‌گوید: «دردی که در هرندی بزرگش کردند، امروز گریبان کل شهر را گرفته است. با این تفاوت که جوانان هرندی شاید از روی فقر آلوده اعتیاد باشند، اما بچه‌های محله‌های بالای شهر از روی خوشی و جیب پر پول. معضلی که امروز به خاطر آن هرندی را شهره عام و خاص کرده‌اند، در همه محله‌ها و مناطق شهر تهران دیده می‌شود، اما فقط هجمه‌ها روی هرندی است. اما هرندی تنها نیست! ‌»
علت اصلی شروع فعالیت‌هایش در محله هرندی هم فریاد این تفاوت‌هاست. آقایی می‌گوید: «به واسطه فعالیت‌های‌ ترویج دینی و اجتماعی همراه یکی از دوستان در جلسات شهرداری حضور داشتیم. وقتی در این جلسه دیدم همه مسئولان صرفاً بر نقاط ضعف هرندی تمرکز کرده‌اند و از زنان هرندی به‌عنوان یک زنان آسیب‌دیده و درگیر مشکلات اجتماعی یاد می‌کنند، تصمیم گرفتم با کمک اهالی محله چهره واقعی هرندی و زنان توانمند هرندی را به همه نشان دهیم.»
او با اشاره به حضور مردم متدین، اصیل و با فرهنگ در محله هرندی می‌گوید: «آنقدر معضل اعتیاد، زنان آسیب‌دیده اجتماعی، خانه‌های پلاک قرمز و... را در این محله پررنگ کرده‌اند که کسی نمی‌داند در این محله زنان کارآفرین زندگی می‌کنند، دانش‌آموزان مدرسه البرز حضور دارند، دانشجویان نخبه در بهترین دانشگاه‌های تهران تحصیل می‌کنند و در این محله هنوز همسایه حواسش به همسایه است که کسی شب، گرسنه نخوابد.» حرف‌هایش بوی واقعیت می‌دهد. کافی است کمی‌ گوش تیز کنید تا ملودی زندگی را از قیژ قیژ چرخ خیاطی زنان محله با جان و دل بشنوید.  

کانون‌های فرهنگی و اجتماعی

فعالیت‌های مردمی ‌محله هرندی اکنون در ۴ کانون دنبال می‌شود، آقایی می‌گوید: «کانون محمدیه، کانون وام، کانون پسران (۸ تا ۱۸ ساله‌ها)، کانون اشتغال و کانون بهبودیافته‌ها یا خانه‌راهی ۴ کانونی هستند که در راستای توانمندسازی اهالی هرندی مشغول به کارند.»
او می‌گوید: «پسربچه‌های محله تا قبل از ۹ سالگی در کانون منتظران اباصالح المهدی(عج) کنار مادران و خواهران در کلاس‌های آموزشی، فرهنگی و تفریحی حضور دارند و بعد از آن راهی کانون پسران می‌شوند و در فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی و ورزشی آن مشارکت دارند.» در کانون «بهبود یافته‌ها» ی محله هم معتادان بهبودیافته حضور دارند؛ کسانی که داوطلبانه برای ترک اعتیاد قدم جلو گذاشته‌اند و بعد از بهبودی به راحتی می‌توانند با استفاده از تسهیلات بانکی و بسترهای شغلی فراهم‌شده توسط بنیاد برکت کسب‌وکاری برای خود فراهم کنند. آقایی در این‌باره می‌گوید: «تعداد زیادی از کارگاه‌های اشتغال ما امروز در اختیار همین بهبودیافته‌هاست.» 

بالغ بر ۴۰۰ خانوار تحت پوشش داریم

سال ۹۲ که گروه منتظران اباصالح المهدی در دل محله هرندی به وجود می‌آید تنها ۷ خانواده نیازمند تحت پوشش این گروه قرار می‌گیرند، اما امروز بالغ بر ۴۰۰ خانوار از حمایت‌های مالی، فرهنگی، اجتماعی و خدماتی آن بهره‌مند می‌شوند. آقایی می‌گوید: «هرچه بر این جمعیت افزوده می‌شود، همبستگی محله بیشتر می‌شود. خیلی از این خانواده‌ها توسط همسایه‌های خود معرفی شده‌اند.»
او می‌گوید: «در محله هرندی از هر قوم و قبیله‌ای که فکرش را بکنید، حضور دارند و همین مسئله باعث شده تا این محله برنامه توسعه ویژه خود راطلب کند و نسخه محله‌ها و مناطق دیگر به درد این محله نمی‌خورد. شاید علت اصلی شکست اغلب طرح‌های توسعه اجتماعی، فرهنگی و... در محله هرندی همین است. فقط مردم محله می‌دانند چه می‌خواهند.»

صد فرزند دارم

خانم آقایی روی شناسنامه کاغذی و رسمی ‌فقط ۳ فرزند پسر دارد، اما روی شناسنامه قلبش صاحب ۱۰۰ فرزند دیگر هم هست: ۷۰ دختر و ۳۰ پسر. او می‌خندد و در این‌باره می‌گوید: «اجابت خواسته‌های این ۱۰۰ نفر به پسران خودم ارجحیت دارد. چون معتقدم این بچه‌ها کسی جز ما را ندارند و اگر خواسته‌هایشان در این خانه که حکم پایگاه محبت محله را دارد، مهیا نشود شاید به جای دیگری پناه ببرند.»
او می‌گوید همه اهالی حواسشان به بچه‌های محل هست و سعی می‌کنند آنها را از آسیب‌ها دور نگه دارند. بچه‌های محله امروز پا به پای کانون پسران و دختران و مادران، خواهران و برادران بزرگ‌تر خود در امور اداره محله مشارکت دارند و برای پیشرفت محله تلاش می‌کنند. خانم آقایی می‌گوید: «بیشتر این بچه‌ها همان کودکان توانمندی هستند که سرچهارراه‌ها کار می‌کنند تا کمک خرج خانواده باشند، اما جامعه از آنها به‌عنوان کودک‌کار یاد می‌کند و با این الفاظ چهره بدی از این بچه‌ها به تصویر می‌کشند.» به گفته آقایی بچه‌های کار همان مردان کوچک این سرزمینند که به جای ماهی خوردن ماهی گرفتن را یاد می‌گیرند تا مستقل باشند. او می‌گوید: «فرهنگ استادـ شاگردی ریشه در گذشته ما دارد و باید سعی کنیم این فرهنگ را احیا کنیم تا فرزندانمان در آینده با مشکل بیکاری و بی‌هنری مواجه نشوند.»آقایی تأکید می‌کند: «ما معتقدیم فعالیت‌های اقتصادی کودکان در کنار تحصیل نه تنها نقطه ضعف بچه‌های هرندی نیست که موجب موفقیت آنها در آینده است.»

تأمین جهیزیه و سیسمونی برای دختران محل

در محله هرندی هیچ عروسی به خانه بخت نمی‌رود مگر با دعای خیر همه اهالی. آقایی می‌گوید: «در کانون منتظران اباصالح المهدی(عج) حواسمان به نوعروسان محله است و اجازه نمی‌دهیم پدر و مادری شرمنده فرزندش شود. کافی است باد به گوش اهالی برساند که عروسی نیازمند جهیزیه است، همه دست به دست هم می‌دهند تا با دل خوش راهی خانه بخت شود.»
بعد از عروسی هم نوعروسان باز از حمایت‌های این مجموعه بهره‌مند می‌شوند، از تکمیل سیسمونی گرفته تا تهیه شیر خشک و پوشک. آقایی با بیان این مطلب می‌گوید: «همه این خدمات با همراهی و همکاری خیّران در محله صورت می‌گیرد.»

اشتغال و کارآفرینی زنان

تمرکز کانون منتظران اباصالح المهدی(عج) بر توانمندسازی بانوان محله است. به همین دلیل، تمام برنامه‌های این مجموعه حول زنان می‌چرخد، از برگزاری مراسم مذهبی ویژه بانوان گرفته تا کارآفرینی و استعدادیابی در بین این قشر.» آقایی می‌گوید: «ما فعالیت‌های اجتماعی خود را برای بانوان در محله هرندی از سال ۹۲ شروع کردیم از فعالیت در بوستان خواجو و شرکت در کلاس‌های حافظ‌خوانی تا ادامه این فعالیت‌ها در درمانگاه اباصالح. درواقع در این درمانگاه بود که توانستیم با برگزاری دوره‌های آموزشی هنری برای بانوان شرایط اشتغال را برای آنها در محله فراهم کنیم.»
او گرچه این روزها بخش مهمی از اهدافش بر توانمندسازی زنان محله خلاصه شده، اما شرطش برای تمام بانوان حفظ بنیان‌های خانواده است و می‌گوید: «با برگزاری دوره‌های آموزشی مهارت‌های زندگی به بانوان تأکید داریم که حفظ بنیان خانواده از اصول مهم ماست و زنان باید در هر شرایطی برای این مهم بکوشند.»
آقایی برای اینکه حرف و عملش یکی باشد کارگاه‌های خانگی تولیدی را در محله راه انداخته و می‌گوید: «هر خانه یک کارگاه شعار ماست و معتقدیم در این شرایط هم چرخ اقتصاد خانه می‌چرخد هم بنیان خانواده حفظ می‌شود.»

این جا حالمان خوب است

بخش قابل توجهی از فعالیت‌های اقتصادی بانوان محله هرندی در چارچوب خانه‌های کوچکشان خلاصه می‌شود، اما در مجموعه کانون منتظران اباصالح المهدی(عج) هم تعدادی از این کارگاه‌ها مشغول کارند از کارگاه نقاشی گرفته تا کارگاه خیاطی و کیف‌دوزی.  
«زهره عبادی» یکی از بانوانی است که این روزها در کارگاه خیاطی مشغول است. درست است تنها ۶ ماه از پیوستنش به این گروه می‌گذرد، اما می‌گوید: «حال دل همه‌مان خوب است. دیگر از آن گوشه‌گیری زنان محله خبری نیست. اینجا هرکسی حالش بد باشد به کانون منتظران اباصالح(عج) سر می‌زند، کمی ‌درددل می‌کند، کمی‌ کار می‌کند و سرزنده و شاداب به خانه برمی‌گردد.»
او با بیان اینکه در این مرکز زنان محله هرندی برای حل مشکلات روحی، عاطفی، اقتصادی و خانوادگی یک مأمن و همراهانی از جنس خود دارند، ادامه می‌دهد: «در کارگاه ما علاقه‌مندان به خیاطی آموزش می‌بینند و بعد از آموزش می‌توانند با اخذ وام و خرید چرخ خیاطی به درآمدزایی در خانه بپردازند.»
  «زهره بافندگان» هم از اهالی این محله است. او مسئول فعالیت‌های فرهنگی و تفریحی در کانون و معتقد است زنان و دختران محله هرندی پیش از فعالیت این مرکز بیشتر در خانه بودند، اما امروز ما شاهد زنانی فعال، پویا، شاد و توانمند هستیم؛ بانوانی که توانایی‌های زیادی داشتند و فقط کسی را می‌خواستند که دستشان را بگیرد و باورشان کنند.»
او ادامه می‌دهد: «چهره بدی از زنان محله هرندی تا به امروز ترسیم کرده‌اند. در حالی که این تصاویر با واقعیت زنان محله ما فرق می‌کند. ما از گذشته تا به امروز شاهد حضور زنان شجاع، توانمند و هنرمند در محله بوده‌ایم. چه مادران شهید این محله که الگوی ما بودند، چه دختران و زنان جوان امروز که هرکدام در خانه‌های کوچکشان یک کارگاه تولیدی به راه انداخته‌اند.»
جوان‌های محله هم از این کارگاه‌ها بی‌نصیب نیستند. «عاطفه جمالی» دختر ۲۳ ساله محله یکی از این جوان‌هاست که امروز با قلم‌مو و رنگ‌های زیبا خالق تابلوهای چشمنوازی در کانون است. او امروز با تکیه بر هنر نقاشی که دارد با آموزش بچه‌های خردسال محله درآمد اندکی برای خود کسب می‌کند. او می‌گوید: «کار در خیریه منتظران اباصالح(عج) کار برای خداست و من خوشحالم که نخستین کار خود را در چنین مجموعه‌ای آغاز کردم.»
پشت‌بام مجموعه هم در اختیار زهرا خانم روحی است. او در این فضا کارگاه تولید کیف‌های چرمی‌ دست‌دوز را به راه انداخته است. زهرا می‌گوید: «وقتی چند سال قبل دوره‌های آموزشی کیف‌سازی چرم را در درمانگاه محل می‌دیدم، باورم نمی‌شد روزی با این هنر یک کارگاه تولیدی راه‌اندازی کنم و علاوه بر خودم برای بانوان دیگر نیز شغلی دست و پا کنم.»
زهرا برای کار در این کارگاه دغدغه‌ای ندارد، چراکه هم محیط زنانه و راحت است، هم می‌تواند دختر کوچکش را هر روز با خود همراه بیاورد. او می‌گوید: «خیلی از بانوان محله ما در سایه فعالیت این مرکز توانمند شده‌اند و از این توانمندی امروز در مسیر بهبود شرایط زندگی‌شان استفاده می‌کنند.»

کد خبر 546400 برچسب‌ها همشهری محله منطقه ۱۲ هنر پایتخت ماه محرم

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: همشهری محله منطقه ۱۲ هنر پایتخت ماه محرم محله هرندی آقایی می گوید بانوان محله بچه های محل بانوان محل حضور دارند او می گوید فعالیت ها کارگاه ها زنان محله محله ها شده اند بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۲۰۲۸۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

گربۀ محله مهم است

   عصر ایران؛ جمشید گیل - به تازگی یادداشتی در سایت عصر ایران به قلم جناب مهدی مالمیر منتشر شد با این تیتر: «آدم گرسنه اولویت دارد یا گربۀ محل؟!» (پنج‌شنبه، 6 اردیبهشت). تیتر یادداشت به خوبی گویای حرف نویسنده است. یعنی گربۀ محل اولویت ندارد. واژۀ "اولویت" در واقع مستمسکی است برای نفی حقوق حیوانات یا نفی نیکوکاری در حق حیوانات یا حیوان‌نوازی.

  نویسنده در یادداشتش نوشته که در پارکی در مرکز شهر، زوجی را دیده که "بسیار محترم به نظر می‌رسیدند" ولی از کنار مردی که "از وجناتش مشهود بود که از شمار کارتون‌خواب‌های شهر است"، اما به گربه‌ای که در آن نزدیکی بود، "چندین قطعه گوشت مرغ" دادند و گربه هم "با ولع مشغول بلعیدن قطعه‌های گوشت مرغ شد!"

  از ابتدا تا انتهای یادداشت جناب مالمیر داد می‌زند که او با غذا دادن به حیوانات مشکل دارد. اگر هم از سایر حیوانات نامی نمی‌برد و سوزنش گیر کرده است روی گربه‌های بیچارۀ شهر، دلیلش این است که سایر حیوانات تبدیل به "حیوانات شهری" نشده‌اند و مردم را در حال غذا دادن به آن‌ها نمی‌بیند.

  حیوان‌ستیزیِ نویسندۀ این یادداشتِ عجیب، البته دامن انسان‌ها را هم می‌گیرد. مثلا آن زوج تا وقتی که به آن گربه غذا نداده بودند "محترم به نظر می‌رسیدند"! این جمله معنایش این است که بعد از غذا دادن به گربه، معلوم شد که آن زوج محترم نیستند!

   سستی استدلال‌ها و لحن تمسخرآمیز آقای مالمیر، بعید است که هیچ یک از حامیان گربه‌ها را از کردۀ خود پشیمان کند. یعنی تقریبا با اطمینان می‌توان گفت که یادداشت مذکور، کنش کسی را مطابق بینش جناب مالمیر نخواهد کرد. با این حال ذکر چند نکته در نقد این یادداشت عجیب، ضروری است.

  یکم. کسانی که به گربه‌ها و سایر حیوانات شهر غذا می‌دهند یا آن‌ها را در صورت بیماری و آسیب‌دیدگی به بیمارستان می‌برند، مشغول انجام "کار داوطلبانه" هستند. کسی نمی‌تواند به دیگران بگوید «داوطلب انجام کاری شوید که من خوش دارم»!

  خوشبختانه غذا دادن به گربه‌های گرسنۀ شهر، که گاهی دو تا سه روز غذای درخوری نمی‌خورند، هنوز جرم‌انگاری نشده. تعداد حامیان گربه‌ها در سراسر شهر تهران (و سایر شهرها) آن قدرها زیاد نیست. ولی تعداد کسانی که مثل جناب مالمیر معتقدند آدم گرسنه به گربۀ محل اولویت دارد، خوشبختانه بسیار زیاد است.

  بنابراین این افراد هم می‌توانند مثل حامیان گربه‌ها آستین همت بالا بزنند و "کاری بکنند". اینکه بی‌عمل بنشینند و صرفا مشغول تحقیر و تمسخر حامیان گربه‌ها شوند، دردی از آدم‌های گرسنه دوا نمی‌شود.

  در حقیقت حرف افرادی نظیر آقای مالمیر این است که حامیان گربه‌ها باید با پول خودشان، کاری را انجام دهند که ما خوش داریم! البته همین تجویز هم نه از سر دلسوزی برای "آدم گرسنه"، بلکه محصول نفرت از "گربۀ محل" است.

  آدم‌های بی‌عمل معمولا اهل ایراد گرفتن به "اهل عمل" هستند. یعنی اگر از همین فردا دیگر هیچ کسی به گربه‌های شهر غذا ندهد و غذارسانی به افراد بی‌خانمان و کارتن‌خواب و ... باب شود، عده‌ای آدم بی‌عمل به همین کار هم ایراد می‌گیرند. مثلا می‌گویند چرا یک مشت گدای تنبل را که معلوم نیست چطور زندگی کرده‌اند که کارشان به بی‌خانمانی و کارتن‌خوابی کشیده، عادت می‌دهید به "غذا خوردن در ازای کار نکردن"؟ عیب‌جو همیشه چیزی برای گفتن و کوفتن بر سر این و آن پیدا می‌کند.

  دوم. آقای مالمیر نوشته است:

   «تبعات غذا دادن به حیوانات غیر خانگی بسیار جدی است. دخالت در گردش طبیعی زیستی حیوانات و کمک به زاد و ولد بی‌رویۀ گربه‌ها و سگ‌های خیابانی پیامدهای بسیار قابل ملاحظه برای شهرها در پی دارد. ازدیاد بی رویه این حیوانات برای شهرهای ما که از نظر معماری و خیابان‌کشی جایی برای حیوانات خیابانی در نظر نگرفته است می‌تواند مشکلات چندی به بار آورد. تصادف این حیوانات با خودروها می‌تواند صحنه‌های دلخراشی به ویژه برای کودکان پدید آورد. آلودگی صوتی تولید شده از سوی این حیوانات در برخی از فصل‌های سال نیز بسیار جدی است به خصوص در شهرهای ما که از نظر آلودگی صوتی هیچ چیزی کم ندارد!»

  واقعیت این است که رشد شهرنشینی در زندگی بشر متمدن، بالاترین مصداق "دخالت در گردش زیستی حیوانات" بوده. قسمت عمدۀ محدوده‌ای که امروز شهر تهران محسوب می‌شود، دویست یا صد سال قبل "بخشی از طبیعت" بود. در آن دوران سگ‌ها و گربه‌ها در واقع داشتند در طبیعت زندگی می‌کردند ولی ما به تدریج "طبیعت آن‌ها" را به "شهر خودمان" بدل کردیم.

  پس وقتی آقای مالمیر روی نیمکت پارک لاله لم داده و نگران است مبادا گربه‌ای زیر "ماشین" برود و صحنۀ دلخراشی برای کودکان پدید آید، یا در خانه‌اش مشغول تماشای تلویزیون یا چک کردن تلگرامش است، در واقع از آسایشی بهره‌مند است که با دخالت در زندگی طبیعی و گردش زیستی حیوانات پدید آمده.

  از نظر میلیون‌ها مالمیری که در این کشور زندگی می‌کنند، چنین دخالتی اگر به سود انسان باشد، اشکالی ندارد ولی اگر به سود گربه‌ها و سگ‌ها باشد، روا نیست! مبنای این حرف صرفا "قدرت" است. یعنی ما آدم‌ها قدرت بیشتری نسبت به حیوانات داریم؛ بنابراین باید فقط به فکر منافع "خودمان" باشیم! در حالی که نقطۀ عزیمت "اخلاق" چیزی نیست جز "عبور از خود به دیگری".

   اگر شهرنشینی لازم است (که لازم است)، و اگر شهرنشینی نشانۀ رشد تمدن است (که هست)، و اگر انسان متمدن اخلاقی‌تر از انسان نامتمدن است (که چنین است)، پس چرا گربه‌ها و سگ‌ها نباید از برکات تمدن انسانی ما بهره‌مند شوند؟ ولو در حد چند لقمه و گاهی هم خدمات پزشکی.

  عقیم کردن گربه‌ها و ساختن پناهگاه‌های متعدد برای آن‌ها، البته ضرورت دارد و اقداماتی خردمندانه است؛ ولی اینکه دغدغۀ حیواناتی را نداشته باشیم که به ناچار در شهرهایی زندگی می‌کنند که ساختۀ ما آدم‌ها هستند، نشانۀ نوعی درخودماندگی یا اوتیسم گروهی است. یعنی ما آدم‌ها چنان در نژاد و نوع خودمان گیر کرده‌ایم که نمی‌توانیم درد و رنج حیواناتی را که قبلا شهرنشین نبودند و به دست ما شهرنشین شدند، درک کنیم.

  از نشانه‌های این درخودماندگیِ گروهی، این جملۀ آقای مالمیر است: «تصادف این حیوانات با خودروها می‌تواند صحنه‌های دلخراشی به ویژه برای کودکان پدید آورد. آلودگی صوتی تولید شده از سوی این حیوانات در برخی از فصل‌های سال نیز بسیار جدی است به خصوص در شهرهای ما که از نظر آلودگی صوتی هیچ چیزی کم ندارد!»

ی  عنی تصادف گربه‌ها با خودروها، از این حیث اهمیت دارد که ممکن است دختر یا پسر آقای مالمیر با صحنۀ دلخراشی مواجه شود وگرنه جان و حق حیات آن گربه چندان هم مهم نیست. کاملا پیداست که مهدی مالمیر نمی‌تواند فراتر از "منافع انسان‌ها" به "مصائب زندگی گربه‌ها" بنگرد و بیاندیشد.

  او هر روزِ سال، آلودگی هوای تهران و آلودگی صوتی این شهر را تحمل می‌کند ولی حاضر نیست صدای نالۀ جفت‌خواهی گربه‌ها را در روزهای کم‌شماری از سال تحمل کند. این نگاه خودخواهانه، برخلاف ظاهر انسان‌گرایانه‌اش، عمیقا هم غیرانسانی است؛ چراکه انسان را در حد سگ و گرگ و شغال تنزل می‌دهد.

  در محیطی که گربه‌ها زندگی می‌کنند، اگر سر و کلۀ تعداد زیادی سگ و گرگ و شغال و روباه پیدا شود، اولین کار این حیوانات تازه‌وارد، گرفتن قمروی زیستی از گربه‌های نگون‌بخت است. برای دستۀ سگ‌ها یا گرگ‌ها، حق حیات گربه‌ها اهمیتی ندارد.

  البته بر سگ و گرگ عیبی نیست. آن‌ها صرفا بر حسب طبیعت خودشان عمل می‌کنند. ولی انسان موجودی است که می‌تواند با "فرهنگ" از طبیعت خودش فراتر رود و کارهایی را انجام دهد (یا انجام ندهد) که به حکم "طبیعت" باید انجام نمی‌داد (یا انجام می‌داد).    

  اساسا "تمدن" یعنی مهار "طبیعت". همین شهرنشینی با مهار طبیعت در زندگی بشر فراگیر شده. وگرنه انسان هنوز در غار زندگی می‌کرد. مهار سیل و زلزله، مصادیقی از مهار طبیعت‌اند. شکل‌گیری تمدن یا پر و بال گرفتن آن نیز بدون عبور از "وضع طبیعی" میسر نبود.

  خلاصه اینکه، ما انسان‌ها نباید در برابر سگ‌ها و گربه‌ها مثل سگ و گربه رفتار کنیم! اومانیسم را نباید با اگوئیسم (خودگرایی) -یکسان گرفت! انسان موجودی است که توان "فراتر رفتن از خودش" را دارد و دقیقا به همین علت جایگاه ویژه‌ای بر این سیاره بر این خاک پیدا کرده.

  اما این جایگاه ویژه مجوز بی رحمی در حق حیوانات نیست بلکه برعکس، در مجموع باید به سود "دیگران" (یعنی حیوانات) هم تمام شود. تجویز رفتار بیرحمانه با حیوانات، در واقع انسانیت‌زدایی از انسان است.

 دقیقا به همین دلیل امروزه پروژۀ تولید گوشت مصنوعی در دستور کار نهادهای علمی جوامع متمدن‌تر قرار گرفته است؛ چراکه تولید گوشت مصنوعی، از درد و رنج عظیمی که ما انسان‌ها بر حیوانات تحمیل کرده‌ایم می‌کاهد.

  جک لندن در رمان درخشان سپید دندان، دربارۀ وایدن اسکات که آخرین صاحب سگ-گرگی به نام سپید دندان بود، در توضبح رفتار مهربانانه و مسئولانۀ اسکات با آن سگ باهوش و مصیبت‌کشیده، نوشته است:

  «وایدن اسکات وقت خود را صرف این کرده بود که حیثیت سپیددندان را بازگرداند و یا به عبارت بهتر آبروی انسانیت را از گناهی که نسبت به آن حیوان کرده بود به جوی رفته باز آرد. این مسئله برای وایدن اسکات امری وجدانی بود؛ دِین شرافت بود؛ دِینی که انسان به حیوان داشت و باید ادا می‌شد.»

  سپیددندان درواقع نماد تمامی حیواناتی است که در طول تاریخ از دست ما انسان‌ها درد و رنج زیادی را تحمل کردند و به سختی زیستند و مظلومانه مردند یا کشته شدند. ما به حیوانات بدهکاریم و به قول جک لندن، باید در پی "اعادۀ حیثیت از نژاد بشر" باشیم.

  نظرات آقای مالمیر در خدمت تداوم حیوان‌ستیزی یا بیرحمی تاریخی ما نسبت به حیوانات است. چنین نظراتی قطعا آبروی انسانیت را به جوی رفته بازنمی‌آرد. فضیلت در ترک خودخواهی است نه در خودپرستیِ فردی یا گروهی. به قول شاملو: انسان دشواریِ وظیفه است.

    

 

 

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: پیامبر اسلام گربه‌ها را دوست می‌داشت اول لب بود که دندان آمد/ آدم گرسنه اولویت دارد یا گربه محل؟! شهرداری تهران و سگ‌ها و گربه‌ها

دیگر خبرها

  • اجرای عملیات آسفالت‌ریزی در محله ۳۸ منظریه
  • ۲۵۰۰ یادواره محله و خانه محور برای شهدای استان برگزار می شود
  • ۲۵۰۰ یادواره محله محور و خانه محور برای شهدای استان برگزار می شود
  • ۲۵۰۰ یادواره محله‌محور و خانه‌محور در کهگیلویه و بویراحمد برگزار می‌شود
  • طرح همیاران آرامش اجتماعی فراجا در محله‌های قزوین
  • گربۀ محله مهم است
  • آتش‌بازی پرسپوليس دردسرساز شد
  • ۳ رمان نوجوان تألیفی پیشنهاد خرید هادی خورشاهیان از نمایشگاه
  • آموزش یک جامعه با اخلاق از خانه و خانواده آغاز می‌شود
  • با یک میلیارد تومان در کجای تهران می‌توان خانه خرید؟/ جدول قیمت