صدور تمدن نوین اسلامی و سقوط ژاندارم خلیجفارس
تاریخ انتشار: ۱۸ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۲۲۵۳۳۶
آمریکا که زمانی لقب ژاندارم خلیجفارس را با خود یدک میکشید، با صدور تمدن نوین اسلامی دوران افول و سقوط خود را میگذراند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری آنا، اگر به تاریخچه صدر اسلام مراجعه کنیم، درخواهیم یافت تقابل تمدن اسلامی برابر شرک، جهل و کفر از همان زمان صدر اسلام عزیز وجود داشته و ادامه دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بیشتر بخوانید:
ماجرای آخرین خداحافظی دختر شهید مغنیه با سردار سلیمانی
ما طبق روایات معتقدیم برتری اسلام که با تعبیر «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه»، مطرحشده، دال بر این است که تمدن الهی از زمان آدم(ع) تا خاتم(ص) استمرار و ادامه دارد.
مقام معظم رهبری در سال 1398 در جمع موکبداران عراقی فرمودند: «امروز هدف هر مسلمان باید ایجاد تمدن اسلامی نوین باشد؛ ما امروز این را میخواهیم. ملتهای اسلامی ظرفیتهای عظیمی دارند که اگر از این ظرفیتها استفاده شود، امت اسلامی به اوج عزت خواهد رسید؛ ما باید به این بیندیشیم، به این فکر کنیم؛ ایجاد تمدن عظیم اسلامی، هدف نهایی ماست».
تمدن اسلامی در قرن بیستم چهره واقعی آمریکا را در منطقه برملا کرد و سبب شد صدور انقلاب اسلامی در کشورهایی همچون الجزایر، فلسطین، تونس، عراق، عربستان سعودی، مصر، فیلیپین، بحرین و برخی کشورهای دیگر, یخ جنبشهای انقلابی را ذوب کند.
حجتالاسلام و المسلمین حسن مسلمی، معاون فرهنگی سابق نماینده مقام معظم رهبری در سوریه
«زبیگنیف برژینسکی»، مشاور امنیت ملی دولت جیمی کارتر، رئیسجمهور اسبق آمریکا که دوره حضورش در دولت آمریکا با انقلاب اسلامی ایران همزمانشده بود، اعتراف کرده بود که : موج بنیادگرایی اسلامی بیشازحد مغلوب کننده بود و خطر مستمری برای منافع ما در منطقه و حیات جهان غرب به شمار میرود.
یکی از پسلرزههای انقلاب اسلامی به جریان افتادن حرکتهایی بود که علیه صدام بود و در عراق شعار مخالفت سر دادند و اقدام کردند. همچنین تسخیر مسجدالحرام در سال 1408 هجری قمری، جهاد مسلمانان در افغانستان علیه ارتش سرخ شوروی، ترور انور سادات در مصر، مقاومت جنوب لبنان در برابر رژیم غاصب صهیونیستی نشان میدهند که انقلاب اسلامی از همان ابتدا تأثیر خود را بر شروع افول آمریکا و نظام لیبرال سرمایهداری گذاشته است.
توافق ننگین انور سادات در کمپ دیوید
در مطالعاتی که بهتازگی در آمریکا انجام شد، حدود 14 میلیون مقاله برای جستجوی فروپاشی آمریکا بهدست آمد که بیشترش آثار اندیشمندان آمریکایی است؛ جالب این است که 70 درصد آنها دلیل فروپاشی آمریکا را انقلاب اسلامی میدانند.
قیام حضرت امام حسین(ع) برای احیای تمدن اسلامی در برابر ظلم و دیکتاتوری آن زمان بود و اربعین، نماد تجمع میلیونی نشان از این دارد که انقلاب اسلامی تأثیر بینالمللی خود را گذاشته و مردم آزادیخواه دنیا دنبال عدالت عمومی هستند. جالب این است که کشور آمریکا چندی قبل حدود 500 نفر از دانشجویان را برای تحقیق در موضوع اربعین به عراق فرستاده بود تا مطالعهای عمیق در این زمینه انجام دهند.
در ایران اسلامی 17 هزار شهید ترور دادهایم که همه به خاطر ندای اسلام، انسانیت، وجدان و عدالت اجتماعی در عالم جانشان را فدا کرده بودند. دشمن از این ترسید و حتی متفکران انگلیسی مدعی هستند همه تمدنهای زندگی بشر از بین رفتهاند و تنها، تمدن اسلامی باقیمانده است.
مقام معظم رهبری (حفظه الله) در بخشی از فرمایشاتشان تصریح کردند: «اسرائیل 25 سال آینده را نخواهد دید. همچنین ایشان فرمودند آمریکا در برابر انقلاب اسلامی بهزانو خواهد افتاد». اینها همه دال بر افول آمریکا، افول نظام سرمایهداری و از بین رفتن صهیونیسم است.
آمریکا از اوایل انقلاب لقب «ژاندارم خلیجفارس» را یدک میکشید. از سال 1980 توطئهای علیه ایران آغاز شد و نتیجه آن برخلاف تصوراتشان خطر سقوط لیبرال دموکراسی را بهدنبال داشت. ازجمله توطئهها میتوان حمایت از صدام، آل سعود و حسنی مبارک را بیان کرد که آنها را علیه ایران تحریک کردند، ولی با موج بیداری اسلامی مواجه شدند.
ازجمله دیکتاتورهایی که با آمریکا همراهی میکردند: پینوشه در شیلی و انور سادات در مصر بودند. انور سادات که یک سال قبل از انقلاب اسلامی پیمان کمپ دیوید را امضا کرد. در سال 1357 انقلاب اسلامی معادلات غرب و آمریکا را بر هم زد، زیرا با اهدافی همچون استکبارستیزی و سیاست نه شرقی نه غربی حرکت کرد. ازجمله بزرگترین دستاوردهای انقلاب اسلامی صدور اندیشه و معنویات انقلاب اسلامی به منطقه و جهان و تبدیلشدن به مرکز بیداری اسلامی است.
انقلاب اسلامی بهمثابه زلزلهای ویرانگر جهان غرب را دگرگون کرد.
از دهه 1960 تا 1970 دوقطبی استکباری غرب و آمریکا علیه نهضت دفاع از ملت و جنبشهای رهاییبخش نشان داد صهیونیسم و نظام استکباری در حال انحطاط و سرنگونی هستند. بهطور خلاصه میتوان آثار و نتیجه انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی بر افول آمریکا را در موارد زیر بیان کرد:
1. انقلاب اسلامی سرمایهای عظیم در راستای بسیج تودهها با هدف ساقط کردن نظامهای سلطه به وجود آورد.
2. الگو قرار گرفتن عملی که دیکتاتورهای وابسته به آمریکا و غرب را از تخت سلطه به زیر کشید.
3. پیروزی زمانی بهدست آمد که امید مسلمانان به ایجاد جامعه اسلامی زنده شد.
4. پس از شکست اعراب در سالهای 1967 و 1973 و اشغال بیتالمقدس بهعنوان کانون کشمکش مسلمانان و صهیونیستها، اشغال خاک کشورهای اردن، سوریه و مصر شکستی برای مسلمانان محسوب میشد، اما انقلاب اسلامی معادلات منطقه را برهم زد.
با صدور اندیشه و تفکر تمدن اسلامی، تمدن تحمیلی غرب و آمریکا به زیر کشیده شد؛ زمانی دشمنی با انقلاب را شروع کردند که خود را درخطر سقوط دیدند. هویت اسلامی-ایرانی عامل بقا و پویایی نظام است و انقلاب اسلامی مفهوم عدالت اجتماعی را در دنیای معاصر مطرح کرد.
انقلاب اسلامی در بیداری ملتها که ریشه در باورهای قلبی مردم دارد، متجلی است و میتوان گفت رمز تأثیر انقلاب اسلامی، تبعیت از ولایتفقیه و مرجعیت و نیز وحدت کلمه است که هویت مسلمانان را در جهان احیا کرد.
* معاون فرهنگی سابق نماینده مقام معظم رهبری در سوریه
انتهای پیام/4106/4033/
منبع: آنا
کلیدواژه: انقلاب اسلامی تمدن نوین اسلامی هژمونی آمریکا انقلاب اسلامی مقام معظم رهبری تمدن اسلامی انور سادات
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۲۲۵۳۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جعل نام خلیجفارس کار انگلیسیهاست
بیبیسی، نخستین رسانهای بود که در جهان نام مجعول «خلیج عربی» را سر زبان اعراب انداخت.
به گزارش مشرق، بیبیسی، نخستین رسانهای بود که در جهان نام مجعول «خلیج عربی» را سر زبان اعراب انداخت.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا هم نخستین رئیسجمهور این کشور بود که در طول تاریخ به نقشه و اسناد بیاعتنا شد و این نام جعلی را بر زبان آورد.
انگلیس در کنار گسترش پان عربیسم این موضوع را مطرح کرد؛ بنابراین، ما در عین حال که باید به حفظ تمامیت ارضی خودمان و حفظ منافع و مرزهایمان که مسئلهای انکارناپذیر است، در عمل و زبان تأکید کنیم، باید بدانیم که این حرکت از ناحیه استعمار است.
ما حاضر نیستیم سر سوزنی از مسائلی مانند نام واقعی و قدیمی خلیجفارس و مرزهای خود بگذریم. اینها خلاصهای بود تا به مناسبت روز خلیجفارس(دهم اردیبهشت) روزنامه همشهری با قاسم تبریزی درباره همه جوانب نام مجعول «خلیج عربی» به جای «خلیجفارس» به گفتوگو بنشیند که در ادامه می خوانید.
نخستین کسی که نام مجعول «خلیج عربی» را بهکار برد، چهکسی یا چه رسانهای بود؟
رسانه انگلیسی بیبیسی بود. جمال عبدالناصر در سالهای ۱۳۳۹و ۱۳۴۰با شاه درگیر شد و در مسئله پان عربیسم این موضوع را مطرح کرد، اما پیش از او انگلیسیها این نام را بهکار بردند.
انگیزه بیبیسی برای این مناقشه چه بود؟
درگیری بین ایران و کشورهای حاشیه خلیجفارس؛ چراکه به مرور زمان آمریکاییها به ایران مسلط شده بودند، اما کشورهای حاشیه خلیجفارس هنوز مستعمره انگلیس بودند. این اختلاف، اساسی بود و طراحیاش توسط حرکت استعمار شکل گرفت تا حرکتی حساب شده به شمار رود که آثار بلندمدت هم دارد.
ما ایرانیها برای حفظ منافع ملیمان در این بین چه کار میتوانیم انجام دهیم؟
اول عمومیت بخشیدن به نقشه ایران و خلیجفارس است. نقشههای ما مربوط به سال ۱۶۰۰میلادی است. از نظر تاریخی هم که مشخص است. دوم اینکه باید حرکت استعمار در منطقه را شناخت؛ چراکه انگلیسیها قریب به ۲۰۰سال قبل به منطقه آمدند و شروع به نفوذ و برنامهریزی کردند. حتی کوچ خاندانهایی از شبهجزیره نجد و حجاز به جزایر خلیجفارس جزو برنامههای مدون و از پیش تعیین شده آنان بود.
به تعبیری میتوان روی همین برداشت عنوان کرد کسانی که امروز در بحرین حاکم هستند، اصلا بحرینی نیستند. اتفاقاً در آن منطقه بهطور مثال همه شیعه بودند و اینگونه طیفهای خوارج یا سنی متحجر را وارد بحرین و خلیجفارس کردند و در بحرین حاکمیت را بهتدریج به آنها سپردند. خلاصه برنامهریزیهای حساب شده طی این ۲۰۰سال که از سوی دیگرو برخلاف حرکت های آنها به انقلاب اسلامی منتج شد را در منطقه بهوجود آوردند.
جمهوری اسلامی ایران با گذشت ۴۵سال از انقلاب اسلامی، چه شیوهای را در قبال این سیاست موذیانه اتخاذ کرده است؟
جمهوری اسلامی ایران به نام خلیجفارس تأکید داشته و دارد. عموما شورای کشورهای خلیج را آمریکاییها پس از انقلاب اداره کردند. آمریکاییها هم پس از انگلیسیها و بعد از انقلاب در دایره ایرانهراسی به این سیاست دامن زدند، اما ایران همچنان بر حق حاکمیت خودش و نام خلیجفارس مصرانه تأکید دارد.
شما اشراف کاملی بر تاریخ پهلوی اول و دوم دارید. رژیم شاه در حوزه خلیجفارس و نامگذاری مجعول خلیج عربی چه سیاستی را دنبال میکرد؟
آنها بهدلیل سلطه انگلیس و آمریکا بیتفاوت از اصل موضوع میگذشتند و شاید در مواردی روی نام تکیه میکردند.
نمونه بارز این مصداق در چه موردی بهطور بارز خودش را نشان میدهد؟
در مورد بحرین. نامهای سال ۱۳۴۵داریوش همایون به هویدا مینویسد که اصلا بحرین چه ارتباطی به ما دارد؟! ما آنجا نه منافعی داریم و نه آنجا ارزشی برای ما دارد. او در آن نامه مینویسد که آنجا مشتی عرب هستند که گرایش به فارسی هم ندارند. این اتفاق درست ۳سال قبل از آن رخ داد که بحرین را جدا کردند. از سالهای ۱۳۴۵هم مذاکرات پنهانی بین آمریکاییها و انگلیسیها با ایران انجام شد و اسنادش موجود است.
اسدالله علم در خاطراتش بارها اشاره میکند که ما درباره بحرین مذاکره کردیم، اما هیچکس نمیگوید که چه اقدامی صورت گرفت. نهایتاً آخرین تیر خلاص را اردشیر زاهدی که خودش از اعضای سازمان سیا بود، بر پیکر ایران وارد کرد و بحرین از ایران جدا شد. کشورهای دیگر هم اسنادی از دوره رضاشاه و محمدرضاشاه در اختیار دارند که مرتباً رضاشاه به حضور انگلیسیها در بحرین اعتراض میکند.
مردم بحرین که آنجا استان چهاردهم ما محسوب میشد، برای سفر کردن به شیراز و بوشهر، به اصرار و ابرام انگلیسیها مجبور بودند گذرنامه بگیرند! اسناد این بخش در مجله مطالعات تاریخی موجود است. حکومت پهلوی بیتوجه به این ارتباطات بود و در بهترین حالت فقط اعتراض میکرد. از نظر سیاسی هم به خصوص از دوره سلطه آمریکا بر ایران، شاه و ساواک از نظر سیاسی علیه عراق، مصر و سوریه موضع میگرفتند.
بیشتر اقدامات رژیم پهلوی دوم هم حراست از کارهای آمریکا و انگلیس است. نقش سناتور مسعودی هم که در مواردی سندی وجود دارد که او هم رشوههایی دریافت میکرد، روشن است.
سیاست رژیم شاه در قبال خلیجفارس به همینها خلاصه میشد؟
حاکمیت پهلوی در دوران رضاشاه ذیل سیاست جاری انگلیس در منطقه بود. در دوره محمدرضا خصوصاً پس از کودتای ۲۸مرداد، باز ذیل سیاست جاری آمریکا قرار داریم؛ پس نخست، سیاست آمریکا، خطمشی تعیین میکند. دولت برای آنها چنان بیاهمیت بود که وقتی در مجلس مطرح کردند چرا بحرین جدا شد، هویدا گفت: دختری بود که به خانه شوهر رفت! این گزارش به خودی خود سندی است که چاپ شده و وقیحانهتر از این نمی توان درباره بحرین نظر داد. آنها هیچیک، آن قیود را نداشتند و نمیپذیرفتند. کما اینکه در عهدنامه سعدآباد همینطور است. او بخشی را به کمال آتاتورک بخشید. به معنای واقعی کلمه ذیل سیاست کشورهای خارجی حرکت میکردیم و خودمان را در سایه و آینه آنها میدیدیم و به جای میآوردیم و خبری از استقلال نبود. حال، قاجار مستقل بود اما بیعرضه و بیلیاقتیاش را در همه امور نشان میداد. شاه در مورد خلیج فارس هیچ تقیدی حس نمیکرد.
چرا؟
چون خودشان توسط استعمار در رأس کار بودند و باید در سایه اهداف آنها حرکت میکردند.
ترامپ ظاهراً نخستین رئیسجمهور آمریکاست که نام خلیجفارس را در گفتارش به خلیج عربی تغییر داد. نظرتان درباره او و موضعش چیست؟ چون به هر حال همه روسای جمهور آمریکا قبل از او دستکم در گفتار رعایت کردهاند که برای ذکر نام خلیجفارس به نقشهها و اسناد قدیمی پایبند باشند. نظر و موضع شخصیتان درباره جهتگیری او چگونه است؟
به قول خود آمریکاییها، او که قدری از نظر عقل کم دارد و دیوانه است. حال نمیخواهم آن عبارت زشت را بهکار ببرم، اما رؤسای جمهور آمریکا چه جمهوریخواه و چه دمکرات، براساس منافع ملی و موقعیت جهانیشان سخن میگویند.
پس نباید چندان از سخن آنها ناراحت شد؛ چراکه دیکتهای است که خود حاکمیت به آنها میگوید. آنها مجری و بازیگر عرصه سیاست البته در سطح کلان هستند. از ۱۳۲۰تا به امروز ما وقتی این ۸۰سال را رصد میکنیم، علیه منافع و اقتدار یا استقلال ملی ما تفاوتی بین جمهوریخواهان و دمکراتها وجود ندارد.
مطالبی که مطرح میشد، سیاست جاری آنهاست؛ حال میخواهد جیمی کارتر باشد یا کندی که خودش را بهعنوان مدافع صلح جهانی مطرح میکرد یا نیکسون بهگونهای دیگر.
آنها تفاوتی ندارند و عمدتاً چیزی مطرح نمیکنند که به منافع و موقعیتشان آسیب بزند؛ لذا در مسائلی مانند خلیجفارس با هم مشترکاند؛ بنابراین توصیه میکنم که اتفاقاً خیلی عادی به آن مسائل بنگریم؛ چراکه همان حرفها را دیگران در آمریکا بهگونهای دیگر زدهاند؛ مثلا کارتر مطرح کرد که ما در منطقه منافع داریم و امام(ره) از ابتدا با همان یک جمله کارتر برخورد کرده و فرمودند: آنها چه حقی دارند که در خلیجفارس منافع داشته باشند؟! هر یک با ادبیاتی میگویند اما عمدتا منافع اصلیشان را درنظر میگیرند.
بهعنوان مورخ و تاریخدان میخواهم نظر شما را در اینباره بدانم که چرا برخی خوانندگان خارج از کشور (لسآنجلسیها) و مشخصا کسی که ترانهای با نام خلیج همیشگی فارس داشت، بهرغم موضعگیریهای سیاسی در زمینههای دیگر، جرأت خواندن ترانه خودش را در کشورهای حاشیه خلیجفارس ندارد. او اتفاقاً میگوید من آدمی سیاسی نیستم، اما بهخودش اجازه میدهد که درباره سیاستهای خرد و کلان اظهارنظر کند. چرا چنین جمع اضدادی وجود دارد؟
اینها ۳دستهاند؛ یک دسته رجال سیاسی، درباری و نظامی حکومت پهلویاند. آنها با همان ایدئولوژی شاهنشاهی ابراز نظر و تصمیمگیری میکنند و خطمشیشان همین است.
دستهای دیگر، تحصیلکردگان غرب هستند که نسل دومشان مثل ولیرضا نصر یا هوشنگ امیراحمدی مستقیم یا غیرمستقیم مشاور کاخسفیدند. اینها براساس منافع آمریکا صحبت میکنند.
دسته سوم آدمهای عادی را دربرمیگیرند؛ کسانی که پیش از انقلاب یا پس از انقلاب اینجا کبابی یا مغازه داشتند یا به نوعی تجارت یا معاش میکردند. آنها تعلقاتی نسبت به ایران و جامعه و فرهنگ و مردم ایران دارند، اما در مسائل سیاسی کمو بیش تحتتأثیر رسانههای غربی هستند. در خاطراتشان هم این مهم عیان است.
خوانندهای از این دست در کدام دسته جای میگیرد؟
لاجرم در دسته سوم. همه فعالیتشان بستگی به روحیه خودشان و جو حاکم کشوری دارد که در آنجا مقیم هستند.
دانش سیاسی این عده را در بستر تاریخی چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسفانه دانش سیاسی لازم را هم ندارند و بیشتر از روی احساسات واکنش نشان میدهند.
تکلیف ما امروز با موضوع نامگذاری خلیجفارس و خلیج عربی چیست؟
این موضوع ابزاری است تا ما را آزار دهند. گاه ذهن ما را از مسئله اصلی دور میکنند و گاه نزدیک! در اینکه خلیجفارس مربوط به تاریخ چند هزار ساله ایران است، هیچ شکی نیست؛ حتی تا عربستان و یمن جزو خاک ما بوده است. اینجا یک مسئله تاریخی مطرح است و دیگری جغرافیای تاریخی. آنچه حداقل برایمان باقی مانده، باید حافظش باشیم؛ آن هم بهگونهای که کوچکترین خدشهای به آن وارد نشود، اما در عین حال بازی استعمار را نباید فراموش کرد؛ یعنی وقتی او میگوید خلیج فارس یا خلیج عربی، در هر دو حال میخواهد ما را با کویت، کشورهای منطقه و کل جهان عرب دربیندازد.
در عین حال که خلیجفارس جزو مسلمات غیر قابل انکار ماست و این منطقه متعلق به ما بوده و هست؛ گرچه امروز دیگر درباره بحرین ادعای مالکیت نمیکنیم و پذیرفتهایم که در گذشته و در زمان شاه آنجا کشور شده و اروپاییها خیانت کرده اند، اما بحرین را محترم میشماریم. اینها جملگی جمع اضداد نیست، بلکه همانگونه که آن کشور برای ما محترم است، حفظ و حراست مرزهای ما در شمال، جنوب و شرق و غرب محفوظ خواهد بود. در عین حال نغمههای استعمار برای جدایی و اختلاف موضوعی دیگر است.
خلیج فارس خانه ما است
رهبر معظم انقلاب:اینکه امروز شما میبینید دشمنان حرفهای بزرگتر از دهان خودشان میزنند، همهاش قابل پاسخگویی است از سوی ملّت ایران. مینشینند طرّاحی میکنند که ایران باید در خلیجفارس رزمایش نظامی نداشته باشد؛ چه غلطهای عجیبغریبی! او از آن طرف دنیا میآید اینجا رزمایش راه میاندازد؛ شما اینجا چهکار میکنید؟ خب بروید در همان خلیج خوکها؛(۱۰) بروید آنجاها و هرجا میخواهید رزمایش [کنید]. در خلیجفارس شما چهکار میکنید؟ خلیجفارس خانهی ما است. خلیجفارس جای حضور ملّت بزرگ ایران است؛ ساحل خلیجفارس بهاضافهی سواحل زیادی از دریای عمّان، متعلّق به این ملّت است؛ باید حضور داشته باشد، باید رزمایش کند، باید اظهار قدرت بکند. ما ملّتی هستیم با تاریخ، قدرتمند.
بیانات رهبری در دیدار معلمان و فرهنگیان بیانات رهبری در دیدار معلمان و فرهنگیان- ۱۳ /۱۳۹۵/۰۲