چوب حراج بر سینماها
تاریخ انتشار: ۲۳ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۲۸۱۵۴۵
همشهری آنلاین_زینب زینال زاده: آن سالها خبری از تلویزیون و سی. دی و اینترنت و در یک کلام پیشرفت تکنولوژی نبود و مردم برای تماشای فیلم مورد علاقهشان به سینماها میرفتند. علاوه بر تماشای فیلم، سینماها محل برگزاری رویدادهای فرهنگی بود و دورهمیهای دوستانه هم در سینماها برگزار میشد. امروز سینما به یک نوستالژی تبدیل شده و هر وقت نامی از یک سینما برده میشود، با عبارت «یادش به خیر! » مواجه میشویم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با کمی جستوجو در تهران میتوان سینماهای زیادی را یافت که حالشان بد است و هر روز هم اوضاعشان وخیمتر میشود. برخی به انباری تبدیل شدهاند، تعدادی به کارگاه تولیدی و بعضی هم بلااستفاده رها شدهاند. خلاصه هرکدام داستان غمانگیزی دارند که تورق دفتر خاطراتشان چیز جز غم و اندوه ندارد. در این میان هستند افرادی که با کمی خلاقیت سعی کردهاند هم چراغ سالنهای سینما روشن بماند، هم از قبال آن اندک درآمدی داشته باشند. سینما فرخ نمونهای از بهرهبرداری درست در شرایط کنونی است.
سینما فرخ تنها سینمای آپاراتی است که در میدان قزوین همچنان به کارش ادامه میدهد. این سینما سال ۱۳۳۷ بهعنوان تماشاخانه به بهرهبرداری رسید، اما دیری نگذشت که به دلیل استقبال خوب مردم به سینما تبدیل شد. قدیمیها این سینما را خوب به یاد دارند و این بنا برای خیلیها نوستالژی است و امروز وقتی از کنارش میگذرند از روزهای گذشته که با دوستان برای تماشای فیلم به این سینما میآمدند، یاد میکنند. چراغ سینما فرخ هرچند مانند گذشته پرنور نیست، اما مانند سینماهای تعطیلشده خاموش هم نشده است و هنوز هم در کورسوی نورش تماشاچیان که البته افراد خاص هستند، روی صندلیهای قدیمی و فرسوده که پاره و نخنما شدهاند، مینشینند و چشم به پرده نقرهای میدوزند.
رنگ در و دیوار سینما رفته است و هر جا که نگاه میکنید آثار ترکخوردگی دیده میشود. مشتریهای این سینما افراد خاص هستند. کسانی که با پرداخت ۱۰ تا ۱۵ هزار تومان میتوانند ۲ سئانس یک فیلم را تماشا کنند. علاوه بر کسانی که برای تجدید خاطره سری به این سینما میزنند، افرادی که خانه و کاشانه ندارند، ترجیح میدهند برای ساعاتی به دور از محیط شلوغ خیابان هم فیلم ببینند و هم روی صندلیها لم بدهند و چرت بزنند.
سینما فرخ از سینماهای بسیار قدیمی است که به گفته برخی از تهرانشناسان میتوان از آن بهعنوان شناسنامه تهران یاد کرد. حال چنین فضای باارزش و بااصالتی را چگونه میتوان تخریب کرد و از بین برد؟ مالکان سینما هرچند وضعیت کسبوکار را رضایتبخش نمیدانند، اما به این بنا و تاریخ آن تعلق خاطر دارند و تلاش میکنند چراغ آن روشن بماند. تلاش این مالکان قطعاً نیازمند حمایت متولیان است تا نام یک سینمای دیگر در لیست بناهای رهاشده و خطرآفرین تهران ثبت نشود. کاری که مالکان سینما فرخ انجام میدهند، میتواند الگویی باشد برای بازگرداندن سینماها به زندگی و حفظ و نگهداشت آنها.
خرید هویت یک شهر چند؟
تراژدی سینماهای تهران تمامی ندارد و گویا برای همه آنها یک سرنوشت تلخ و شوم رقم خورده است. هنوز در شوک فروش سینما رادیوسیتی هستیم که بنر زردرنگی روی تابلوی سینما شهر قشنگ نصب میشود، بنری با مضمون فروش سینما و شمارهای که برای هماهنگی ذکر شده است.
سال ۱۳۳۲ سینما شهر قشنگ در خیابان ولیعصر(عج)، ابتدای خیابان جمهوری، توسط برادران «مولن روژ» افتتاح شد و چند سال بعد «محمدکریم ارباب» سینما را خرید و مالک آن شد. سال ۱۳۵۴ هم «رضا حجت» سینما را از ارباب به مبلغ ۷ میلیون تومان میخرد. از آن سال تاکنون خانواده حجت مالک سینما هستند. به گفته
«فرحناز حجت» دختر مرحوم حجت، پدرش زمانی که سینما را خرید کاربری تجاری داشت، اما سال ۱۳۶۲ کاربری فرهنگی برای سینماها تعریف میشود و محدودیتهایی برای این املاک ایجاد میشود.
در سالهایی که هنوز خبری از کپیهای غیرقانونی نبود، مردم برای تماشای فیلم بلیت میخریدند و در سینماها باز بود و برای تماشای فیلم روی پرده نقرهای لحظهشماری میکردند و ساعتها در صف میایستادند. کمکم زندگی ماشینی چهره دیگر خود را نشان داد و اینترنت و فضای مجازی زمینه را برای کپیهای غیرقانونی فراهم کرد و سالنهای سینما کارکردشان را از دست دادند و چراغهایشان یکی یکی خاموش شد. مردم به جای آمدن به سینما ترجیح دادند در خانه بنشینند و از قاب تلویزیون فیلمهای اکرانشده را تماشا کنند. این سرنوشت شوم در دهه ۸۰ برای سینما شهر قشنگ هم رقم خورد. همین موضوع بازار سینماداران را کساد کرد و وقتی دخل و خرج با هم جور نشد، درهای سینماها را یکی پس از دیگری بستند.
مرحوم حجت هم وقتی دید باز بودن سینما عایدی جز ضرر و زیان ندارد، درهایش را بست. بیش از ۱۰ سال سینما شهر قشنگ تعطیل شد و در سکوت و تاریکی فرو رفت. پس از درگذشت رضا حجت، مالک سینما، وراث دو دو تا چهارتا کردند و چارهای جز فروش برایشان باقی نماند. کار را به یکی از افراد مورد اعتماد سپردند و او هم بنری همراه با تلفن تماس روی سردر سینما، درست جایی که یک روز نام شهر قشنگ در آن میدرخشید، نصب کرد.
مباشر خانواده حجت در گفتوگوی تلفنی میگوید: «نه تنها سینما شهر قشنگ بلکه بهطور کلی وضعیت سینماهای تهران چندان خوب نیست.»
این فرد مطلع که نخواست نامش فاش شود، در ادامه عنوان میکند: «سینما شهر قشنگ ۴ وارث دارد که تمایلی به نگهداری و مرمت و بهرهبرداری دوباره از آن ندارند.»
این فرد در میان صحبتهایش به موضوع تغییر کاربری سینما هم اشاره میکند و وقتی سؤال میکنیم در شرایطی که اوضاع فرهنگی خوب نیست چه کسی حاضر میشود این ملک را که کاربری فرهنگی دارد، خریداری کند، میگوید: «خریداران سینماهای فرسوده قطعاً افراد خاصی هستند که میتوانند از طریق رایزنی با مدیران شهری کاربریهای دیگری برای چنین فضاهایی تعریف کنند. کسی که تمایل به خرید سینما دارد حتماً مکلف به مرمت و بازسازی و بازگشایی مجدد آن نیست. میتواند برای طبقات آن کاربریهای متفاوتی پیشبینی کند که البته در این کاربری فرهنگی یک طبقه میتواند کافه کتاب و گالری هم باشد.»
تملک چنین فضاهایی توسط شهرداری و تبدیل آنها به فضاهای فرهنگی و ورزشی بهترین راهکار است، اما گویا به دلیل نبود اعتبار کافی، شهرداری تمایل و توانایی تملک سینما شهر قشنگ را ندارد. مباشر خانواده حجت میگوید: «شهرداری پیشنهاد تهاتر داده است، اما وراث این پیشنهاد را قبول ندارند و برای فروش آن مصمم هستند.»
اگر متولیان فرهنگی و شهری دست به دست هم بدهند، در قالب یک کار مشارکتی قطعاً میتوان از فضاهای فرهنگی استفاده درستتر و بهینهتر کرد. در مورد سینما شهر قشنگ هم همین مشارکت میتواند کارساز باشد. به جای اینکه دست روی دست گذاشت و تماشاچی تخریب و فروریختن این بنای قدیمی بود، میتوان با یک همکاری دوجانبه آن را دوباره احیا کرد. زیرزمین سینما را میتوان به پارکینگ عمومی که در موقعیت جغرافیایی فعلی بسیار لازم و ضروری است، اختصاص داد و سالن سینما را مرمت کرد و به اجرای نمایش و تئاتر اختصاص داد. با همین کارهای ساده از یک سو میتوان ساختمانهایی را که بخشی از هویت تهران هستند، حفظ کرد و از سوی دیگر از فضاهای فرهنگی حراست میشود.
عاقبت مبهم سینما رادیوسیتیاواخر سال گذشته بود که فروش سینما رادیوسیتی رسانهای شد. این خبر فعالان عرصه فرهنگ و هنر بهویژه علاقهمندان به هنر هفتم را شوکه کرد. سینما رادیوسیتی از جمله سینماهای قدیمی تهران است که در سال ۱۳۳۷ توسط استاد «حیدر غیابی» ساخته شده و یک شاهکار معماری محسوب میشود. این ساختمان دوطبقه با حدود ۱۲۳۰مترمربع مساحت دهه ۳۰ از بناهای زیبای تهران محسوب میشد. چراغهای نئون قرمز سینما در دل تاریکی مانند ستاره میدرخشید و روزانه ۱۴۰۰ نفر برای تماشای فیلم مقابل سینما ساعتها در صف میایستادند. سینمایی که روزی روی پرده نقرهایاش فیلمهایی چون «گوهرفروشان مهتاب»، «بربادرفته»، «ویولونزن روی بام» و «شهرستان رینتری» نمایش داده میشد، حالا به ساختمانی فرسوده و دودگرفته تبدیل شده که امکان دارد هرلحظه فروبریزد و به تلی از خاک تبدیل شود.
رادیوسیتی پس از پیروزی انقلاب به بنیاد شهید و امور ایثارگران واگذار و سال ۱۳۹۶ ثبت میراث فرهنگی شد. از همان سال هم درهایش بسته شد و بلااستفاده ماند. هیچ خبری از این سینما نبود تا اینکه بهمن سال گذشته یکبار دیگر نام سینما رادیوسیتی در رسانهها همراه با یک خبر ناحوشایند منتشر شد که انتقاداتی به همراه داشت: واگذاری رادیوسیتی. براساس گفتههای «احمد قاصداشرفی»، رئیس انجمن سینماداران، سینماها کاربری فرهنگی دارند و نمیتوان کاربری دیگری برای آنها تعریف کرد. همین اظهار نظر کافی بود تا یکبار دیگر علاقهمندان به هنر هفتم برای روشن شدن چراغ سینما رادیوسیتی امیدوار شوند. برای تأیید اظهارنظر اشرفی و کسب اطلاعات بیشتر سراغ «هادی احمدی» مدیر دفتر حفظ و احیای بناها، بافتها و محوطههای تاریخی، میرویم. او در ابتدای صحبتهایش تخریب سینما را شایعه میداند و میگوید: «سینما فروخته شده است، اما قرار نیست تخریب شود و برج یا آسمانخراشی به جای آن ساخته شود. این ملک ثبت میراث فرهنگی است.» این جمله شاید اندکی نگرانیها را کاهش دهد، اما طی سالهای اخیر شاهد فرویختن املاکی بودیم که ثبت ملی و میراث فرهنگی شده بودند. بنابراین از احمدی میخواهیم به این عبارت اکتفا نکند و در مورد نحوه واگذاری و فروش سینما رادیوسیتی توضیح دهد که او میگوید: «ثبت میراث فرهنگی و ملی شدن سدی در برابر فروش ملک نیست. این دو هیچ منافاتی با هم ندارند. البته فروش املاک ثبتشده با ضوابط و مقررات انجام میشود که این ضوابط در فروش رادیوسیتی هم رعایت شده است.»
او به مفاد قرارداد فروش هم اشاره و عنوان میکند: «در مفاد قرارداد ذکر شده که مالک حق تخریب ندارد و پس از بازسازی میتواند در چهارچوب قوانین کاربری که برایش تعریف شده است، از آن استفاده کند.» پس از انعقاد قرارداد همه منتظر بودند تا شاهکار معماری ابتدای کوچه گیلان جان دوباره بگیرد، اما...
عمد یا غیرعمد؟
بیش از ۵ ماه از فروش این ملک میگذرد و هر روز آثار تخریب آن نمایانتر و بیشتر میشود. ترکهای روی دیوار و باز شدن جدار آجرها به وضوح دیده میشوند. وضعیت استقامت این بنا به گونهای است که به گفته «احسان یلوه» شهردار ناحیه یک منطقه ۶ نام رادیوسیتی در لیست بناهای ناایمن و خطرساز شهرداری منطقه ۶ ثبت شده است. دیری نمیپاید که در چشم برهم زدنی این شاهکار معماری تهران بر اثر یک حادثه مترقبه یا غیرمترقبه با خاک یکسان شود. اتفاقی که در مفاد قرارداد فروش چیزی در مورد آن قید نشده است و قطعاً مالکان هم پاسخی نخواهند داشت. آیا خرید سینما رادیوسیتی و رها کردن آن عمدی است؟ باز هم دیری نمیپاید که در جستوجوی پاسخ این پرسش، خبر تخریب این شاهکار معماری استاد غیابی منتشر شود و پس از چند روز در سکوت آسمانخراشی قد بکشد و غبار فراموشی نام و خاطرات سینما رادیوسیتی را بپوشاند.
منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: فرهنگ همشهری محله هنر سینمای ایران پایتخت برای تماشای فیلم سینما رادیوسیتی شاهکار معماری کاربری فرهنگی میراث فرهنگی فروش سینما سینما فرخ تبدیل شد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۲۸۱۵۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فیلمی که دیوار میان پایتخت و شهرستان را از بین برد
فیلم «آپاراتچی» مصداقی از پرداختن به سینمای مردمی است که در چهلودومین جشنواره فیلم فجر با استقبال مخاطبان مواجه شد و توانست سیمرغ بلورین و جایزه ویژه کارگردانی بخش نگاه نو را از هیئت داوران دریافت کند؛ از مهمترین ویژگیهای این فیلم روایتی است که فضای خارج از پایتخت ارائه میشود.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، «من فقط یک فیلمسازم و تمام زندگیام سینماست. سینما شغل من نیست، عشق منه.» اینها سخنان جلیل رشیدی است، شخصیت اول فیلم آپاراتچی، که برگرفته از شخصیت جلیل طائفی، یک عاشق سینما در دهه ۶۰ است؛ جلیل اگر چه شغلش نقاشی است، اما عشقش فیلمسازی است و حاضر است سختیهایش را هم به جان بخرد؛ فیلم آپاراتچی روایتگر دلبستگیهای یک نقاشِ ساختمانِ عاشقِ سینما است که با اشتیاق تمام به تولید چند فیلم کوتاه موفق شده و در آرزوی ساختن نخستین فیلم سینمایی خودش است؛ به طور کلی در این فیلم با یک اثر درباره سینما و برای سینما روبهرو هستیم.
مسئله آپاراتچی مسئله سینما، مسئله بقا یا از میان رفتن سینما است، مسئله فیلم آپاراتچی به ظاهر محدود به یک دوره زمانی خاص و در عمل مربوط به همیشه تاریخ در این مرز پرگهر است و بر این اساس علی طاهرفر کارگردان فیلم آپاراتچی در گفتوگو با خبرنگار ایمنا با بیان اینکه دو رویکرد اساسی در درونمایه فیلم آپاراتچی وجود دارد، اظهار میکند: رویکرد اول فیلم آپاراتچی هنر مردمی است و رویکرد دوم آن روایت دهه ۶۰، زیست و فرهنگ مردم تبریز در این دهه است که میتوان گفت در دل همین هنر مردمی ادای دین به سینما نیز موضوعی نهفته است.
وی ادامه میدهد: موقعیت فیلم در ادای دین به سینما جزو موقعیتهای نمایشی است که بیشتر کارگردانان دوست دارند در آن یک تجربه داشته باشند چراکه یک عمر پشت دوربین به تجربه نشستند و میخواهند همین تجربیات را جلوی دوربین ببرند.
کارگردان فیلم آپاراتچی با اشاره به اینکه همانند کشورهای دیگر نمایندگان زیادی برای فیلم در سینما ایران داریم و این موضوع یک دغدغه فرهنگی برای سینماگران محسوب میشود، تصریح میکند: گاهی اوقات در دل فیلمها بسیاری از حقایق سینما ظهور و بروز پیدا میکند، به طوری که گاهی لحظات شیرینی را رقم میزند و گاهی نیز حقایق تلخی در آن هست که نکات گفته نشده سینما را بیان میکند؛ در همین راستا این اتفاقات دست به دست هم دادند که من با رغبت به سمت آپاراتچی بیایم.
در «آپاراتچی»، تلاش برای ارائه هنر مردمی بودوی با اشاره به موضوع ادای دین به سینما میافزاید: وقتی که با یک موضوع خاص مواجه هستیم مخاطبان آن خاص خواهند بود و عام نیستند در همین راستا تلاش کردیم هنر مردمی را ارائه دهیم که مخاطب عام داشته باشد.
طاهرفر میگوید: دغدغه ما این بود که فیلمی با شاخصهها و مولفههایی را تولید کنیم که مخاطب عام را جذب کند تا افراد علاوه بر اینکه لحظات شاد، مفرح، شیرین و گاهی کمدی را مشاهده میکنند، هنگام خروج از سینما یک ارزش افزوده فرهنگی نیز به همراه داشته باشند چراکه مخاطب در سبد فرهنگی خود یک فیلمی را انتخاب و هزینه اقتصادی کرده است در همین راستا حق دارد هنگام خروج از سینما حداقل از نظر مضمونی یک تعالی را در خود احساس کند.
وی در خصوص برخوردهای مردمی نسبت به فیلم نیز اظهار میکند: هنگامی که در عرصهی غوغا سالاری فیلمهای کمدی و گیشه پسند قدم میگذارید کار دشوار میشود اما به لطف خدا در هر کدام از مولفههایی که بیان شد بازخوردهایی با تراز بالا و پایین از سوی مخاطبین دریافت کردیم که این بازخوردهای خوب انگیزه مضاعفی را برای ادامه دادن در این مسیر به ما داده است.
کارگردان فیلم آپاراتچی با بیان اینکه امیدوارم روزگاری به این نتیجه نرسیم که باید در بستر طنز چیزی را تعریف کنیم تا مخاطب به سینما بیاید، ادامه میدهد: ما باید در لایههای بیرونی، درونی، فرامتن و زیر متن یک مفهومی را بگنجانیم تا مردم به بهانه کمدی بودن فیلم بیایند و آن مورد را نیز دریافت کنند؛ از این رو امیدوارم روزی فرا برسد که ما در حوزه فیلمهای غیر کمدی به جایگاهی برسیم که فیلم ما جزو انتخاب اول تماشاچیها باشد.
وی تصریح میکند: طی سالهای اخیر اتفاقاتی رخ داده که سلیقه مخاطبین را بر مدار برخی کارهای ناصواب فرهنگی بناگذاری کردیم و این اتفاقی نامبارک و راه انحطاط سینمایی ما است، از این رو باید توجه داشت که معمولاً وقتی چنین اتفاقی میافتد هم سرمایهگذاران و هم تهیه کنندگان و به تبع آن در یک دراز مدت یا میان مدت کارگردانان و نویسندگان نیز به آن سمت خواهند رفت و صرفاً بر مبنای رسالت خود عمل نمیکنند؛ در همین راستا امیدوارم روز فرا برسد که با حمایت سازمان سینمایی و جریان سینمایی کشور شاهده آفرینش آثاری بهتر باشیم.
تنوع ژانرهای جشنواره فجر، از مهمترین نکات آن بودطاهرفر میافزاید: جشنواره فیلم فجر امسال از همان انتخاب فیلمها برای بخش نگاه نو و سیمرغ، طبقه بندی که اتفاق افتاد و جواب نهایی که برگزار کنندگان آن مبنی بر تکمیل جدول فیلمها دادند که در وسط جشنواره نیز خیلی از منتقدین و کارشناسان عنوان کردند که عدالت سینمایی رعایت نشده، با فراز و نشیب زیادی همراه بود؛ در همین راستا باید گفت که حواشی جشنواره زیاد بود اما مهمترین حسن آن وجود تنوع موضوعی قابل قبول سینمای اجتماعی، کمدی، سیاسی، ورزشی و حتی کودک و نوجوان بود.
وی با بیان اینکه ما گاهی اوقات مصلحت را فدای حقیقت میکنیم، میگوید: بسیاری از فیلمسازان دیگری بودند که باید در بخش سودای سیمرغ حضور پیدا میکردند، همه عواملشان به چالش کشیده میشدند و یک رقابت پایا پای میداشتند اما این اتفاق نیفتاد؛ از این رو یقین دارم که سال بعد سازمان سینمایی یک تدبیری برای این موضوع خواهد داشت.
کارگردان فیلم آپاراتچی اظهار میکند: باید اعتراف کنم لطف خدا و شهدا بود که در اولین حضور و اولین فیلمم در بخش مسابقه رفتیم و سیمرغ نیز گرفتیم؛ همچنین خیلی خوشحالم که فیلمی با موضوع دهه ۶۰، جنگ، ترور، شهادت، نماز جمعه و هنر مردمی ساختیم.
وی با بیان اینکه دیوار بزرگ و حائلی که برای تولید فیلم میان شهرستان و پایتخت بود در حال کوتاه شدن است، ادامه میدهد: اتفاق بدی است که فیلمسازان شهرستانی بعد از یک، دو و حتی سه دهه بعد فضا برایشان فراهم شود تا فیلم بسازند، چراکه این باعث میشود خیلی از انرژیها، پتانسیلها و استعدادهایی که در شهرستانها داریم رو به نابودی برود و گاهی نیز فنا میشوند؛ به طوری که شخص یا مسیر خود را عوض میکند و قلم و دوربین را زمین میگذارند یا امیدی به این سینما نخواهد داشت.
طاهرفر تصریح میکند: با رویکردهای امسال جشنواره فیلم فجر به آینده امیدوار شدم و امیدوارم که سازمان سینمایی سوره، فارابی و سازمان سینمایی در ادامه نیز اتفاقات خوبی را رقم بزنند.
تصویر، هنری اثرگذار استعلیرضا استادی بازیگر فیلم آپاراتچی نیز در گفتوگو با ایمنا با بیان اینکه از حضور خود در خانواده فیلم آپاراتچی خرسند هستم، اظهار میکند: هر هنرمندی دغدغه این را دارد که متفاوتتر از قبل باشد، در همین راستا این پروژه برای من یکی از بارزترین موارد بود و زمانی که کار پیشنهاد شد، کلیت فیلم را خواندم و با توجه به اینکه فیلمی روایی و روایتگر بخشی از هنر سینما بود با افتخار نقش پیشنهاد شده را قبول کردم.
وی ادامه میدهد: در بازخوردها بیان شد که آپاراتچی فیلم کمدی شریفی است که میشود آن را با خانواده دید، نمیگویم فیلمهای دیگر خالی از شرافت بوده اما این فیلم با توجه به تحقیق و پژوهشی که آقای طاهرفر انجام دادند در این زمینه به طبع خود را نشان داده است چرا که وقتی یک کار خروجی یک تفکر و پژوهش باشد و درست چیده شود خروجی آن استقبال خوب مردم خواهد بود؛ از این رو فیلم خوب اقبال شده و نشان میدهد که فیلمساز توانسته کار خود را به درستی انجام دهد.
بازیگر فیلم آپاراتچی تصریح میکند: جشنواره چکیده و نتیجه کارهای تولید شده یک الی دو ساله هنرمندان است و در فیلم هنرمندان نیز میتوانیم بازخورد شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و… را مشاهده کنیم.
وی افزود: هویت یک ملت در آثار هنریشان دیده میشود به همین خاطر من تمام کارهای تولید شده را خالی از این بحث نمیبینم و به مرزبندی شهرستانی و مرکزی زیاد قائل نیستم چراکه هر هنرمندی اگر کار قابل اعتنا برای تولید داشته باشد میتواند حرفی نیز برای گفتن داشته باشد؛ در همین راستا فیلم آپاراتچی هم از آن دسته کارهایی است که فیلمساز توانسته به نحو احسن کار خود را انجام دهد.
استادی میگوید: ساخت فیلمهایی همچون آپاراتچی میتواند بر فرهنگ یک کشور اثرگذار باشد چرا که اکنون یکی از هنرهای ارتباطی و تأثیرگذار، هنر تصویر است و باید بیشتر به آن اهمیت داده شود.
وی اظهار میکند: به وفور سوژههایی همچون آپاراتچی در کشور و جامعه ما اتفاق افتاده است؛ در همین راستا پرداختن به شخصیتهای هنری، قهرمانی، فرهنگی و… در قالب سینما، تلویزیون و مواردی از این دست میتواند بر افق فرهنگی و هنری کشور مؤثر باشد.
به گزارش ایمنا، آپاراتچی تازهترین روایت سینما از سینما است که میتوان آن را ادای دینی به این حوزه دانست اما آنچه این فیلم را از دیگر آثار مشابه در این زمینه متمایز میکند، پرداختن به سینمای مردمی است و تقابل آشکاری که این نوع از سینما با دو جریان تحجر و شبه روشنفکری دارد؛ فیلم سینمایی آپاراتچی در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر با استقبال مخاطبان مواجه شد و توانست سیمرغ بلورین و جایزه ویژه کارگردانی بخش نگاه نو را از هیئت داوران دریافت کند و در این راستا باید به این نکته توجه داشت آپاراتچی سعی داشته عموم مردم را به فیلم جذب کند و در این مسیر به موفقیت نیز دست یافته است.
کد خبر 748562