جزییات عملیات جاسوسی آمریکایی ها برای جذب یک دانشمند ایرانی/ روایتی دردناک از شکنجه سیروس عسگری در زندان های آمریکا
تاریخ انتشار: ۲۶ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۳۱۱۲۸۵
به گزارش جماران؛ روزنامه اعتماد در تازه ترین شماره خود روایتی از دو سال حبس و شکنجه سیروس عسگری دانشمند ایرانی و گروگان پیشین در امریکا منتشر کرده است.
در این گزارش با عنوان «قصه مردی که نمی خواست جاسوسی کند» آمده است: «نام سیروس عسگری، به عنوان یکی از گروگانهای ایرانی که سال گذشته در پی مذاکرات ایران از طریق سفارت سوییس با دولت ایالات متحده امریکا آزاد شد، کمتر شنیده شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با این حال یک خبرنگار امریکایی که در طول دوران حبس عسگری با او در تماس بود، روز سهشنبه گزارشی تفصیلی از تلاش دولت امریکا برای تبدیل دکتر عسگری به یک جاسوس را منتشر کرده است. گزارشی دردآور از حبس، شکنجه روانی و فشار بر یک شهروند ایرانی که فقط به دلیل رد پیشنهاد افبیآی برای جاسوسی از کشورش گرفتار یک شبکه قضایی کافکایی در امریکا شده است که تمام راهها را برای آزادی او بستند.
اتفاقاتی که لورا سکور، خبرنگار آزاد امریکایی در نشریه نیویورکر نوشته است، قلب هر خوانندهای را به درد میآورد. دولت امریکا در طول دو سال حبس و تحت فشار قرار دادن این دانشمند ایرانی، او را در بدترین بازداشتگاههای اداره مهاجرت نگه داشته است. تشریح شرایط نگهداری دکتر عسگری در دوران شیوع بیماری کرونا از سوی این خبرنگار نشان میدهد که دولت امریکا عامدانه قصد داشته این گروگان ایرانی را در دوران حبس دچار بیماری کند. این خبرنگار از دورانی مینویسد که دکتر عسگری در بازداشتگاه اداره مهاجرت امریکا به دلیل ایجاد لختههای خون در پایش قادر به راه رفتن نبود و مسوولان بازداشتگاه حاضر به ارایه یک ویلچر به او برای رفت و آمد نبودند.
سیروس عسگری در مصاحبه با این خبرنگار امریکا گفته است که علاقه ندارد مشکلاتی که در این دوران تحمل کرده است به یک ابزار سیاسی و امنیتی تبدیل شود، به همین دلیل از زمانی که به ایران بازگشته چندان علاقهای به مصاحبه با رسانهها نشان نداده است. دکتر سیروس عسگری برخلاف دکتر مسعود سلیمانی و دکتر مجید طاهری، دانشمند و پزشک گروگان ایرانی که سال گذشته با دو محکوم تبعه امریکا در زندانهای ایران مبادله شدند، بدون مبادله و به صورت اخراج از امریکا به ایران بازگشت.
او در تمام دوران بازداشتش تصور میکرد میتواند دستگاه قضایی امریکا را که در حال پروندهسازی و انتقامگیری از او برای نپذیرفتن پیشنهاد جاسوسی بود، شکست دهد. لورا سکور مینویسد: «عسگری به من گفت که دوست ندارد مبادله شود، دوست دارد در یک دادگاه امریکایی در مقابل یک قاضی امریکایی و یک هیات منصفه امریکایی، بیگناهیاش را ثابت کند.»
دکتر عسگری زمانی که همسرش به ایران بازگشته بود از او خواست تا با مقامهای وزارت خارجه برای آزادی او تماسی نگیرد، چرا که نمیخواهد موضوع پرونده او به مساله مبادله سیاسی تبدیل شود. با این حال بعد از ماهها تحمل درد و رنج در بازداشتگاههای امریکا و ابتلا به بیماری کووید 19 که جان سالم از آن به در برد، عاقبت همسرش در ایران به وزارت خارجه مراجعه میکند. وزارت خارجه ایران، مطابق خواست دکتر عسگری پرونده او را در قالب مبادله زندانی پیش نمیبرد، اما به عنوان پیششرط مبادله مایکل وایت، محکوم امریکایی در ایران با دکتر مجید طاهری، پزشک ایرانی ساکن امریکا، از دولت امریکا میخواهد که دکتر سیروس عسگری را به ایران باز گرداند.
داستان سیروس عسگری، مشتی نمونه خروار از برخورد دولت امریکا با شهروندانی است که فقط به دلیل ایرانی بودن مورد اخاذی، حبس، شکنجه و فشار قرار میگیرند. نویسنده این مقاله مینویسد که شخصا شش شهروند ایرانی و دوتابعیتی ایرانی - امریکایی را میشناسد که با پیشنهادهایی از سوی افبیآی برای جاسوسی از کشورشان مواجه شدهاند، هر چند برخی از این افراد بدون دردسر توانستهاند این پیشنهاد را رد کنند، اما گروهی از آنها با تهدیدهای شدید، فشار و درخواستهای مکرر و تهدید از سوی افبیآی مواجه شدهاند.
مشخص نیست این شکل از فشار و اخاذی از شهروندان ایرانی که اخیرا تعدادی از نمونههای آن علنی شده است، تا چه اندازه گسترده باشد. بسیاری از افرادی که تحت چنین فشارهایی قرار گرفتهاند، ممکن است به دلیل پذیرش پیشنهادها یا به دلیل نگرانی از تعقیب در ایران، حاضر به افشای آنچه بر آنها گذشته است، نباشند. دکتر سیروس عسگری، مسعود سلیمانی و مجید طاهری به دلیل جایگاههای آکادمیک و امتیازات اجتماعی مورد توجه دستگاه دیپلماسی قرار گرفتند و با مذاکره از زندانهای مخوف امریکایی و بند وثیقههای صدها هزار دلاری و تیغ حبسهای طویلالمدت به اتهامهای واهی رهایی پیدا کردند.
اما معلوم نیست چند شهروند ایرانی دیگر باشند که با چنین شرایطی در محبسهای ناشناخته امریکایی در حال تحمل فشارها و شکنجههایی مانند آنچه بر دکتر سیروس عسگری گذشت، باشند. به اضافه اینکه بسیاری از ایرانیان در دیگر نقاط دنیا در اردوگاههای پناهندگان و در مسیر مهاجرت به کشورهای پیشرفته، بارها و بارها ممکن است با چنین پیشنهادهایی از سوی دولتهای خارجی مواجه شوند.
آنگونه که لورا سکور توضیح میدهد، دکتر سیروس عسگری تنها کسی نیست که پلیس افبیآی برای جاسوسی از ایران به ازای دریافت پول تماس گرفته است. لورا سکور که بیش از 16 سال است در مورد وضعیت سیاسی ایران و روابط ایران و امریکا تحقیق میکند، مینویسد که اکثر ایرانیان مقیم امریکا یا اتباع ایرانی که برای سفر به امریکا میآیند با چنین پیشنهادهایی از سوی افبیآی مواجه شدهاند.
سکور مینویسد:«دستکم 6 ایرانی یا دو تابعیتی ایرانی-امریکایی برای شخص من پیشنهادهای اینچنینی را تعریف کردهاند. همه افراد هم این موضوع را به عنوان یک اتفاق وحشتناک میدانند، چراکه تماس سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی امریکا با آنها باعث میشود که وقتی به ایران بازمیگردند مورد ظن جاسوسی قرار گیرند.»
سکور مینویسد: «گروهی از این افراد ماجراهای سادهای داشتهاند، یک تماس از طرف افبیآی، یک صحبت خودمانی و مبادله کارت ویزیت و رد کردن درخواست افبیآی بدون دردسر. اما دیگرانی هم هستند که بارها و بارها از سوی ماموران با آنها تماس گرفته شده، تهدید و دچار دردسرهای حقوقی شدهاند که برای سالها آنان را گرفتار کرده است. روش برخورد افبیآی در پروندههای ضد اطلاعاتی برای جذب جاسوس درست مانند رفتار بازجویان قلدرمآب با شاهدان پروندههای قضایی است: دنبال نقاط ضعفی در پرونده آنها میگردند تا به عنوان یک اهرم فشار برای تبدیل کردن آنها به یک مخبر اطلاعاتی استفاده کنند. آنها در پرونده سوژه مورد نظرشان دنبال کوچکترین خطا در اسناد مهاجرتی یا هر گونه احتمال خطای کوچک در شکست تحریمها میگردند و برای رسیدن به اهدافشان سوژه را با کیفرخواستهای سنگین و احتمال حبسهای طویلالمدت میترسانند.»
بازداشت روی پله هواپیما
دختر کوچکتر سیروس عسگری، سارا در امریکا به دنیا آمده بود و شهروندی امریکا داشت. دو فرزند بزرگتر سیروس عسگری یعنی محمد و زهرا در امریکا تحصیل میکردند و مقیم این کشور بودند. عسگری بعد از فارغالتحصیل شدن از دانشگاه درکسل فیلادلفیا به ایران بازگشت و در دانشگاه صنعتی شریف تدریس میکرد.
بسیاری از دانشجویان او بعدها به کارشناسان و پژوهشگران ارشد در آزمایشگاههای مهم امریکا تبدیل شدند. 21 ژوئن 2017 سیروس عسگری و همسرش فاطمه سوار هواپیمایی شدند که آنها را برای دیدار با فرزندانشان به امریکا میبرد. برنامه این بود که در نیویورک به ملاقات محمد بروند و بعد به ایالت کالیفرنیا بروند تا زهرا و همسرش را ملاقات کنند. اما وقتی که در فرودگاه جیافکی نیویورک قدم روی پله هواپیما گذاشتند، دو افسر به آنها نزدیک شدند.
افسران، عسگری را از روی پلکان هواپیما به اتاقی در فرودگاه راهنمایی کردند، جایی که تعدادی از ماموران افبیآی منتظر عسگری بودند. ماموران افبیآی به عسگری خبر دادند که به دلیل اتهامهای سنگینی که در یک کیفرخواست به او وارد شده تحت بازداشت است. کیفرخواست مورد اشاره درون یک پاکت مهر و موم شده همراه ماموران بود اما به عسگری گفتند که نمیتوانند مفاد اتهاماتش را در فرودگاه برای او فاش کنند.
ماموران دو گزینه پیش روی عسگری میگذارند یا از همانجا به یک بازداشگاه منتقل شود یا اینکه تحتالحفظ با آنها به یک هتل بیاید و از محتوای دادنامهاش با خبر شود. در هتل دادنامه 12 صفحهای به عسگری ارایه شد. بر اساس این کیفرخواست، عسگری به سرقت اسرار تجاری، جعل ویزا و 11 مورد کلاهبرداری پستی متهم شده بود. برای عسگری همه این مسائل جدید بود و کل کیفرخواست را شبیه به یک رمان دلهرهآور جاسوسی میدید. اتهامات وارد شده به عسگری مربوط به سفر 4 سال پیش او به دانشگاه کیسوسترن ریزرو (Case Western Reserve University) بود که او برای 4 ماه جهت مشارکت در یک پژوهش به آنجا رفته بود. تعداد زیادی از همکاران و همکلاسیهای پیشین عسگری در این دانشگاه مشغول فعالیت بودند.
بر اساس کیفرخواست افبیآی سفر عسگری در سال 2013 با هدف «سرقت اسرار تجاری، اختراعات و داراییهای معنوی» یک کمپانی تولیدکننده شیرهای صنعتی به نفع دولت ایران بوده است. افسران افبیآی که او را در هتل همراهی میکردند به عسگری یادآوری کردند که مجازات این اتهامات میتواند سالهای طولانی حبس باشد. بر اساس کیفرخواست مذکور، شواهد جمعآوری شده از حکم استراق سمعی به دست آمده که به افبیآی اجازه داده است به تمام ایمیلهای او قبل از سفر سال 2013 در طول آن سفر و پس از آن دسترسی داشته باشد.
تمامی اتهامهایی که به عسگری وارد شده بود از نظر او بیاساس بودند. آنچه به عنوان «اسرار تجاری» در کیفرخواست به آن اشاره شده بود یک موضوع پژوهشی رایج بود که در محافل مهندسی مواد و متالورژی بسیار مورد بحث قرار میگرفت. عسگری معتقد بود که اگر دولت امریکا قصد داشته باشد به این اتهام، او را محاکمه کند هیچ بختی برای بردن در دادگاه ندارد. افسران افبیآی به عسگری میگویند:«ما تا حالا هیچ پروندهای را نباختهایم.» در برابر عسگری به آنها پاسخ میدهد:«پس این نخستین شکستتان خواهد بود.»
فاطمه، همسر سیروس عسگری بعد از این گفتوگو با ماموران افبیآی به منزل پسرش محمد میرود اما دکتر عسگری در هتل میماند تا تحتالحفظ شب را تا صبح در هتل استراحت کند. یک روز بعد در ساختمان فدرال کلیولند به او اطلاع میدهند که تا زمان رسیدگی به پروندهاش باید به زندان برود. عسگری به زندان «ندامتگاه بزرگسالان لیک کانتی» در پنسیلوانیای اوهایو اعزام میشود. زندانی برای جنایتکاران خطرناک که 72 روز آینده میزبان دکتر عسگری در یک سلول انفرادی است.
تله 5 ساله
دام بزرگی که برای استخدام دکتر سیروس عسگری به عنوان یک جاسوس پهن شده بود به 5 سال قبل بازمیگشت. به نوشته لورا سکور، این استاد دانشگاه ایرانی سال 2012 با توجه به یک سال فرصت مطالعاتی که در اختیار داشت، تصمیم میگیرد برای مدتی به امریکا برود تا در یک پست پژوهشی یا تدریس با درآمد دلاری بتواند از پس هزینههای سنگین تحصیل فرزندانش در امریکا برآید.
عسگری بعد از مدتی تلاش متوجه میشود که فرصت پژوهشی یا تدریسی برای او نیست. در نتیجه تصمیم گرفت که با ویزای غیرکاری و با هدف سر زدن به خانواده به امریکا سفر کند. مدتی از سفرش به امریکا نگذشته بود که ناگهانی متوجه میشود یک فرصت پژوهشی فوقالعاده در دانشگاه کیس برای او فراهم شده است. آرتور هیوئر، رییس وقت آزمایشگاه مواد دانشگاه کیس به دکتر عسگری اعلام میکند که میتواند در این پست کار کند فقط لازم است که تا زمان تبدیل ویزایش به ویزای کاری، کار خود را داوطلبانه انجام دهد و بعد از تبدیل ویزایش، هزینه این مدت کار را دریافت کند.
بعد از چند هفته کار در آزمایشگاه مواد دانشگاه کیس، هیوئر از عسگری میخواهد تا تعدادی از نمونههای آزمایشگاهی ارایه شده توسط یک شریک تجاری با عنوان کمپانی سوئجلاک(Swagelok) را آزمایش کند. نمونههای آزمایشی از جنس استنلس استیل بودند که به طریق ابتکاری این شرکت یعنی کربنیزه کردن سرد فولاد تولید شده بودند. عسگری 3 ماه در دانشگاه کیس مشغول کار بود تا اینکه آرتور هیوئر به او اطلاع داد هیچ شانسی برای تبدیل ویزایش به ویزای کاری وجود ندارد. عسگری به یاد میآورد که هیوئر به او گفت:«دولت ایالات متحده نسبت به فعالیتهایت در امریکا حساس شده است.» عسگری تا زمانی که جانشینی برایش در آزمایشگاه پیدا شود به فعالیتش در دانشگاه کیس وسترن ادامه داد و نهایتا به دلیل چند ماه فعالیت داوطلبانهاش مبلغی به عنوان پاداش همکاری از تنخواه در اختیار رییس آزمایشگاه دریافت کرد.
عسگری در آن موقع نمیدانست که دولت ایالات متحده امریکا در حال درست کردن یک پاپوش برای او و انداختنش به دام برای جاسوسی است. هر چند درست یک ماه بعد از پایان کارش در کیس وسترن با نخستین نشانههای تلاش برای استخدامش به عنوان جاسوس مواجه شد. ماه آوریل سال 2013 وقتی به آپارتمانش برمیگشت با یک کارت ویزیت روی در ورودی مواجه شد. فردی به نام «مامور ویژه متیو اولسون» از افبیآی برای او یک کارت ویزیت گذاشته بود تا با او تماس بگیرد. عسگری با مامور مورد نظر تماس میگیرد. مامور افبیآی همان اطراف در یک کافه با دکتر عسگری قرار میگذارد. در همین قرار مامور افبیآی نیت دولت امریکا برای به خدمت گرفتن عسگری را برای او فاش میکند. او به عسگری میگوید که آماده است 5000 دلار در اختیار او قرار دهد، اگر او آماده باشد که ورقهای را از یک فرد دیگر در کافه محل ملاقات بگیرد و امضا کند. عسگری با جدیت این پیشنهاد را رد میکند و در مدت کوتاهی به ایران بازمیگردد.
فردی که قرار بود سند را برای امضا به سیروس عسگری بدهد، مامور ویژه تیموتی باگز یکی از ماموران ضد اطلاعات افبیآی بود که حوزه تخصصیاش ایران است. باگز وقتی از یک مامور مخفی در دانشگاه کیس شنید که یک دانشمند ایرانی از دانشگاه شریف برای فرصت تحقیقاتی به این دانشگاه آمده است، حس کرد که یک فرصت خوب برایش به دست آمده تا با یک فرد ایرانی که روابط احتمالا نزدیکی با دانشمند نظامی یا هستهای ایران دارد، ارتباط برقرار کند. ویزای توریستی عسگری برای سفر به امریکا دقیقا همان نقطه ضعفی بود که باگز به عنوان اهرم فشار روی او میخواست استفاده کند.
باگز خیلی قبل از اینکه عسگری با ماموران افبیآی مواجه شود، کار خود را برای پهن کردن دام آغاز کرده بود. باگز چندین بار با آرتور هیوئر در دانشگاه کیس وسترن تماس گرفته بود. در این تماسها باگز متوجه شد که بر خلاف انتظارش هیچ یک از فعالیتهای عسگری در آزمایشگاه دانشگاه کیس نه محرمانه است و نه در حوزه اسرار تجاری. با این حال باگز عناوین ایمیلهای عسگری را بررسی کرد تا نقطه ضعفی در تماسهای او پیدا کند. به اعتقاد او تماسهای عسگری با دانشگاه کیس قبل از رسیدنش به امریکا همچنین استمرار تماسهایش با همکارانش در دانشگاه شریف «مشکوک» تلقی میشد.
باگز از یک دادگاه محلی مجوز استراق سمع و دسترسی برای بازرسی ایمیلهای عسگری میکند. او در درخواست مجوز مینویسد که تماسهای عسگری با دانشگاه شریف «که بخشی از بودجهاش توسط دولت ایران تامین میشود» شاهدی بر مظنون بودن اوست که در حال دور زدن تحریمها علیه دولت ایران باشد. این مامور افبیآی مجوز بررسی ایمیلهای عسگری را به دست میآورد و بدون اطلاع عسگری شروع به بررسی کلیه ایمیلهایش میکند. در این فرآیند مامور ضد اطلاعاتی افبیآی میتواند یک پرونده ساختگی برای عسگری درست کند. یک ایمیل از یک دانشجو که پروژهای برای فرآیند کربنیزه کردن سرد را برای صنایع پتروشیمی پیشنهاد داده است، تماسهای عسگری برای پیدا کردن کار در امریکا، کار با ویزای توریستی در دانشگاه کیس و بررسی نمونههای استنلس استیل کربنیزه شده سرد کمپانی سویجلاک به یک پرونده قضایی برای عسگری تبدیل میشود، پروندهای که بعد از رد کردن پیشنهاد افبیآی برای جاسوسی 4 سال بعد او را به زندان لیک کانتی کشاند.
دوستی خاله خرسه
تلاش عسگری برای پیدا کردن یک وکیل قابل اعتماد به جایی نمیرسد. یک وکیل در نیویورک به خانواده عسگری میگوید که در صورتی وکالت او را میپذیرد که 500 هزار دلار پیش پیش به او پرداخت شود. در نتیجه خانواده به وکلای عمومی روی میآورند. اولین وکیل سیروس عسگری، ادوارد برایان درخواست آزادی عسگری با وثیقه به دادگاه میدهد. قاضی پیشنهاد میکند که میتواند عسگری را موقتا برای مذاکره با افبیآی در یک هتل آزاد کند. عسگری نمیپذیرد و در زندان میماند. تیم افبیآی در زندان به ملاقات عسگری میآیند. ادوارد برایان به لوراسکور، نویسنده مقاله میگوید که تاکنون در طول دوران دو دههای وکالتش چنین جلسه مذاکرهای با شاکیان ندیده است.
به گفته برایان، افبیآی بخش عمده مصاحبه را به سوالاتی در مورد ایران صرف کرد. او میگوید:«آنجا بود که فهمیدم این یک پرونده ضد اطلاعاتی است که در قالب پرونده سرقت اسرار تجاری لاپوشانی شده است.» به گفته برایان از عسگری در این مصاحبه در مورد پروژههای نظامی و هستهای ایران سوال پرسیده شد و در مورد نام اساتید دانشگاه شریف که در ایمیل او پیدا کرده بودند، سوال میکردند. عسگری به هیچ یک از این سوالات جوابی نداد و در عوض داستان دوستی خالهخرسه را برای آنها تعریف کرد و در پایان گفت: «نتیجه اخلاقی این داستان این است که هیچ وقت با افراد احمق دوستی نکن! حتی اگر خیلی قدرتمند باشند.»
عسگری از نتیجه این جلسه راضی بود. تصور میکرد که برای افبیآی روشن کرده که حاضر به همکاری نیست و خط قرمزهای مشخصی دارد. دادگاه به او پیشنهاد آزادی با وثیقه میدهد و او با تامین وثیقه آزاد میشود. اما قبل از اینکه بتواند از ساختمان پلیس افبیآی در کلیولند خارج شود دوباره بازداشت میشود. این بار ماموران نیروی گمرک و مهاجرت امریکا هستند که او را بازداشت میکنند.
اتهام: ورود بدون ویزا به امریکا. زمانی که روی پله هواپیما، عسگری و همسرش را بازداشت کردند، پاسپورت عسگری را ضبط کردند. هر چند که پاسپورت او توسط افبیآی ضبط و او توسط افبیآی بازداشت شده است اما اداره مهاجرت او را بازداشت میکند. ویزای او هرگز مهر ورود به امریکا نخورده هر چند که ممکن است حتی ویزایی هم در کار نبوده باشد و مهری که روی پاسپورت او درج شده، مهر جعلی افبیآی باشد که برای به دام انداختن سوژههای خارجی از آن استفاده میکند. حالا تنها مشکل قانونی عسگری فقط کیفرخواست جعلی افبیآی در مورد سرقت اسرار تجاری نیست. او متهم به ورود غیرقانونی به خاک امریکا شده آن هم در شرایطی که تصور میکرد، سفرش را با ویزای معتبر انجام داده است.
عسگری به لورا سکور گفته است:«دوست داشتم این پرونده را در یک دادگاه امریکا در مقابل یک قاضی و یک هیات منصفه امریکایی برنده شوم، چراکه از اول هم میدانستم که هیچ کار اشتباهی نکردهام.»
حبس به قصد مرگ
بازداشت عسگری توسط اداره مهاجرت آغاز یک دوره سخت برای او بود. عسگری در دادگاه توانست بیگناهی خود را ثابت کند. وکلای او اعلام کردند که او آماده است بعد از اینکه دادگاه او را از اتهامها تبرئه کرد، داوطلبانه خود را از امریکا دیپورت کند. اما دادستانهای امریکایی زمانی که متوجه شدند هیچ شانسی برای گرفتن رای محکومیت در دادگاه علیه عسگری ندارند، اعلام کردند که تمام اتهامات را پس گرفتهاند، اما بدون اینکه به او اجازه بدهند در لحظه تبرئهاش بتواند از دادگاه خارج شود. درست در لحظه اعلام ختم دادرسی و تبرئه عسگری از اتهامات یک مامور از اداره گمرک و مهاجرت امریکا او را بازداشت کرده است.
بازداشت مجدد عسگری توسط اداره مهاجرت، آغاز یک دوره 7 ماهه از شکنجه روحی و جسمی او، برای انتقام از نپذیرفتن جاسوسی برای امریکا بود. بازداشتگاههای غیر استاندارد اداره مهاجرت که برای دوران کوتاه بازداشت پیش از دیپورت کردن مهاجران غیرقانونی به خاک امریکا تاسیس شدهاند، هفت ماه میزبان سیروس عسگری بودند. دورانی که دکتر عسگری در آن به لحاظ جسمی دچار بیماریهای متعدد شد. او که از بیماری مزمن کبدی و فشار خون بالا رنج میبرد در دوران بازداشت غیرقانونیاش دچار لختههای خون در پایش شد تا جایی که برای مدتی نمیتوانست روی پایش بایستد و مسوولان زندان حتی از دادن ویلچر به او خودداری کردند. دکتر عسگری نهایتا به دلیل شرایط وحشتناک نگهداری مهاجران در دوران شیوع بیماری کرونا در بازداشتگاه امریکا به این بیماری مبتلا شد. دولت امریکا برای مدتی ادعا میکرد که ایران حاضر به پذیرش دکتر عسگری نیست، هر چند که عسگری تاکید میکند در زمان ورود به امریکا با پاسپورت ایرانی که دو سال اعتبار داشته به این کشور وارد شده و نیازی به صدور سند جدید برای ورود او به ایران نیست.
منبع: نیویورکر
اخبار مرتبط دانشمند ایرانی زندانی شده در آمریکا کرونا گرفت بازگشت دانشمند ایرانی زندانی در آمریکا به وطن + تصاویر مسعود سلیمانی دانشمند ایرانی در بند آمریکا آزاد شد + عکس دانشمند ایرانی پس از یکسال همچنان در بند آمریکاییها ظریف: آمریکا دانشمند ایرانی را آزاد کند انتخاب دانشمند ایرانی زندانی در آمریکا به عنوان چهره تاثیر گذار حوزه بیوتکنولوژی وضعیت بلاتکلیف دانشمند ایرانی پس از ۹ ماه بازداشت در آمریکا بیتوجهی فعالان حقوق بشر و رسانهها به دانشمند ایرانی در زندان آمریکا دانشمند ایرانی گروگان دولت آمریکاست رنج دانشمند ایرانی در زندان های آمریکامنبع: جماران
کلیدواژه: سهام عدالت نقل و انتقالات لیگ برتر ویروس کرونا جاسوسی اف بی آی سيروس عسگری آزادی سيروس عسگری سيروس عسگری دانشمند ایرانی سهام عدالت نقل و انتقالات لیگ برتر ویروس کرونا امام خمینی س سید مصطفی خمینی سید احمد خمینی سید حسن خمینی انقلاب اسلامی اف بی آی برای جاسوسی دکتر سیروس عسگری سرقت اسرار تجاری ماموران اف بی آی دانشمند ایرانی دکتر عسگری اداره مهاجرت دانشگاه شریف دولت امریکا عنوان یک اف بی آی وارد شده مواجه شد اتهام ها شده اند برای او تماس ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۳۱۱۲۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عالم غرب مدرن وارد دوران بحران انحطاط خود شده است
به گزارش خبرگزاری صداوسیما ، شهریار زرشناس استاد دانشگاه و پژوهشگر فلسفه سیاسی شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ با حضور در برنامه گفتگوی ویژه شبکه خبر و ابراهیم متقی کارشناس مسائل بینالملل در ارتباط تلفنی درباره اعتراضات دانشجویان دانشگاههای آمریکا و اروپا در حمایت از غزه گفتگو کردند.
مقدمه: خیزش ضدصهیونیستی دانشجویی در آمریکا به ۶۰ دانشگاه و البته مؤسسه آموزشی در سایه خشونت کم سابقه پلیس رسیده و تاکنون دستکم ۶۰۰ دانشجو و استاد دانشگاه بازداشت شدند.
سؤال: خیزش ضدصهیونیستی در دانشگاههای آمریکا، مؤسسات آموزش عالی و حالا هم که استرالیا، آلمان، فرانسه و بسیاری کشورهای دیگر اروپایی علت این جنبش اعتراضی دانشجویان در حمایت از فلسطین و غزه چیست؟
شهریار زرشناس؛ استاد دانشگاه و پژوهشگر فلسفه سیاسی: من گمان میکنم برای بررسی این پدیده باید دو علت را، یکی علت درازمدت و یکی علت کوتاه مدت را توجه قرار دهیم. من این پدیده را صرفاً یک رویداد سیاسی که مثلاً فقط حاصل از تحریک شدن وجدان عمومی در قبال جنایات رژیم صهیونیستی باشد نمیبینم، این را فراتر میبینم، یعنی اگر بیاییم نگاه کنیم در خصوص رویدادهایی که در شاید یک دهه اخیر و کمی بیشتر رخ میدهد و بعد به آن علت درازمدت و کوتاهمدت نگاه کنیم، بیش از ۱۰ سال است که روند عمومی سیاست و آن ساختار سیاست لیبرالی که مبتنی بر اتمیسم اجتماعی و مبتنی بر یک نظام حزبی و حرکت در ذیل مفهوم جامعه مدنی بر مبنای خواستهای اجتماعی در چارچوب یک نظام پارلمانتالیستی است، بیش از ۱۰ سال است شاید حدود ۱۵ سال است که این روند جاذبه و قدرت بسیج خود را از دست داده، این حرف را من نمیزنم، فیلسوفانی مثل ژان ژاک رانسیر و بعضی از غربیها میزنند و یک دوگانهای را خود رسانههای غربی هراسان ایجاد کردند در این خصوص که میگویند پدیدهای ورای مرزهای معمول سیاست لیبرال که آنها آن را پوپولیسم مینامند، حالا من در بحثم صحبت نمیکنم چقدر درست است یا غلط است، آنها این را میگویند. یک چنین روندی شروع شده، بعد جلوتر میآییم میبینیم که در همین دو سال اخیر رویدادی مثل جنگ اوکراین را داریم و نتایجی که این جنگ ایجاد کرده، تبعاتی که دارد، تغییراتی که در ساختار نظام بینالمللی ایجاد میکند، قبلتر از آن و همچنین در ادامه آن، روی افول هژمونیک نظام جهانی و بعد آن فضای واگرایی که در رأس نظام جهانی ایجاد میشود که فرصت عجیبی دارد برای دولتهای استقلال طلب و ملتها ایجاد میکند. در ادامه آن باز دوباره میآییم جلو؛ رویداد هفت اکتبر سال گذشته، بعد رویداد عملیات ایران؛ اینها را که کنار هم نگاه میکنیم میبینیم که به تعبیر یک نویسندهای که میگفت بادها خبر از تغییر فصل میدهند، ما احساس میکنیم انگار یک اتفاقی پیش میآید که این اتفاق فراتر از صرف مرزهای سیاسی است. من حتی حرکت دانشجویان را که ما میگوییم سبقه ضدصهیونیستی، ولی روایت صهیونیستی؛ وجه اصلی هویت عالم غرب مدرن است. وقتی شما روایت صهیونیستی را مورد حمله قرار میدهید در واقع دارید وجه بنیادین هویتی عالم غرب مدرن و وجه تمدنی را دارید مورد حمله قرار میدهید.
سؤال: این را در شعارهایی که دانشجویان در این جنبش اعتراضی در دانشگاههای مختلف هم سر میدهند میتوانیم ببینیم.
زرشناس: بله، کاملاً، حتی شعار مرگ بر آمریکا، اصلاً من سویه را میخواهم بگویم، بعد ببینید دو اتفاق؛ یک اتفاق این است که ترکیب دو عامل است؛ یکی این است که عالم غرب مدرن، این یک بحث فلسفه- تاریخی است. عالم غرب مدرن از اواخر قرن نوزدهم وارد دوران بحران انحطاط خود شده، این را من نمیگویم؛ این را نیچه میگوید، با زبان دیگری توینبی میگوید، با زبان دیگری اِشپَینلِر میگوید، با یک روایتی لِوُفِر میگوید، یک روایت دیگری مارتین هایدِگِر میگوید، با یک بیان دیگری فوکو میگوید؛ این یک بحث عمومی است که عالم غرب مدرن وارد دوران بحران انحطاط خود شده، وقتی چنین اتفاقی رخ میدهد یعنی مدرنیته دارد کم کم قدرت اقناعی خود را از دست میدهد، مدرنیته دارد، از همه مهمتر وجه هژمونیک خود را از دست میدهد و این سیطره هژمونیک آن دارد خرق میشود، بعد این عامل بلندمدت است که اساساً نزدیک صد سال است که پیش میآید. علاوه بر آن یک عامل کوتاهمدت هم هست و آن این است که سیاستهای سه چهار دهه اخیر نئولیبرالی در نظام سرمایهداری بینالمللی هم در آمریکا، هم در کشورهای اروپایی و همچنین کشورهای شبه مدرن وابسته به آنها یا غیر از آن در واقع نوعی بحران اجتماعی و فرهنگی ایجاد کرده که همین مسأله هم دوباره قدرت اقناعی و جاذبه مدل گفتار مدرنیته را از بین برده یا کمرنگ کرده و نظام رسانهای اینها را هم در بسیج کردن، صورت بندی و نوعی تحمیق کردن دچار مشکل کرده است. این یک اتفاق موجب میشود که اگر تا کنون این مجموعه سیطره هژمونیک مدرنیته میتوانست نوعی وجدان تحمیق ایجاد کند، یعنی وجدان اخلاقی انسانی جامعه را تحمیق و غیرفعال کند، حالا، چون این سیطره خرق میشود این دچار روزنههایی در خود میشود، نمیگویم به طور کامل از بین رفته، دارد دچار روزنههایی میشود، بنابراین یک نوع وجدانی که تا به حال سرکوب میشد، یک نوع وجدان بیدار اجتماعی، اعتراضی کمکم دارد میدان پیدا میکند و فعال میشود. من گمان میکنم حتی اگر این بار این جنبش مهار شود و احتمال که خواهد شد، هر چند به سختی، باز هم ما شاهد نمونههایی خواهیم بود؛ حرکت و رویدادهایی که اینها مایههای دیسکورسیک و تمدنی دارند، یعنی دارند یک نوع گفتارسازی و آلترناتیوسازی میکنند، ممکن است وجه ایجابی آنها اصلاً پررنگ نباشد، چون ما در یک دوران گذار تاریخی به سر میبریم، اما نکته مهم این است که دارند حکایت میکنند که مدرنیته آن قدرت اقناعی خود را دارد از دست میدهد.
سؤال: ناظر بر تعبیری که به کار بردید، سؤال بپرسم؛ وجدان بیدار اجتماعی حالا در این رویداد را بررسی کنیم، اما نظام آمریکا تلاش میکند که صدای این وجدان بیدار اجتماعی شنیده نشود در این اجتماع ضدصهیونیستی، علت این تلاش چیست؟
زرشناس: میخواهد آن چه که رخ میدهد تحریف کند، اگر اینها بپذیرند که نوعی وجدان بیداری بلند شده که دارد خرق میکند، هرچند نه تام و تمام و تا حدودی خرق میکند سیطره هژمونی مدرنیته و عالم مدرن را؛ این یک معنا دارد و معنای آن این است که نشان میدهد مدرنیته دارد توان خود را از دست میدهد و دوران گذار و زمستانش فرارسیده. وقتی ما بحث فلسفه- تاریخی از ورود عالم غرب مدرن به دوران بحران و انحطاط میکنیم، چه میگوییم؟ میگوییم یک عالم و تمدنی دارد وارد زمستانش میشود. عوالم تاریخی و تمدنها مثل انسانها هستند، یک لحظهای به دنیا میآیند، دوران تکوین، کودکی و جوانی دارند، دوران نُضج پیدا میکنند و یک زمانی هم میرسد که در سرازیری حرکت در مسیر قهقرا قرار میگیرند. عالم غرب مدرن از منظر فلسفه- تاریخ، در رنسانس به دنیا آمده، اتفاقاً در همان رنسانس، سوداهای شدید صهیونیستی دارد. در همان رنسانس به دنبال تأسیس نظام جهانی است. وعده نظام جهانی میدهد، میخواهد آن را محقق کند با محوریت آموزههای صهیونیستی. از قرن هجدهم به بعد که دوران روشنگری است، از منظر فلسفه- تاریخ، دوران نضج اینهاست، اینها این را عملیاتی میکنند و در هیأت نظام جهانی کاملاً به وجود میآورند.
عالم غرب مدرن وارد بحران شده است
زرشناس: این نظام جهانی یک ساختاری از کشورهایی که خود را ارباب دنیا میدانند و جهان را غارت میکردند، نیروی کار مردم را استثمار میکردند، منابع طبیعی را غارت میکردند و کشورها را به بازار مصرف بدل میکردند، چنین وضعی ایجاد میکند و از اواخر قرن ۱۹، بنا بر آن چه که ما در نزد خود فیلسوفان غربی میبینیم، نیچه میگوید، ِاشپَنگلر میگوید، توینبی میگوید، فوکو میگوید، هایدگر میگوید، زیمل میگوید که این عالم غرب مدرن دارد وارد بحران خود میشود. دارد پاییز و فراتر از آن زمستانش فرارسیده. این زمستان وقتی فرامیرسد یکی از مؤلفههایش این است؛ قدرت اقناعی ضعیف میشود و چاقو دسته خود را میبرد. الان چیزی که ما میبینیم این است؛ در متن دانشگاههای آمریکا که کانون تولید دیسکورسهای تحمیقگر هستند به منظور این که مقوم تداوم حیات عالم غرب مدرن و تمدن آمریکایی ذیل این باشند، ما شاهد این هستیم که عنصر بنیادین آن که روح این عالم را دارد، روح عنصر مقوم آن است، یعنی وجه صهیونیستی مدرنیته، چون اگر راجع به مدرنیته صحبت کنیم، مدرنیته؛ سنتزی است از یونانیت و یهودیت؛ منتها یهودیت صهیونیستی. این عنصر دارد مورد حمله قرار میگیرد، این خیلی نکته مهمی است، یعنی سابقه جنبشهای دانشجویی را در امریکا و اروپا ببینید، جنبشهای دانشجویی قبلی یا وجه دیسکورسیک ندارند یا اگر دارند نهایتاً مثل مه ۱۹۶۸ به دنبال این هستند که تلقی مدرن لیبرالی از آزادی را به حوزههای بیشتری گسترش دهند که نتیجه اش شد، انقلاب جنسی دوم آمریکا و اروپا. این نتیجه جنبش ۱۹۶۸ است، این انتهای آن اعتراض است. اعتراض اجتماعی آنها هم؛ اعتراض به این است که چرا سرباز آمریکایی مثلاً در جنگ ویتنام کشته میشود؟ یعنی اعتراض به خود اصل نظام جهانی نیست، اعتراض به عناصر ساختاری و هویتی مدرنیته نیست، اینجا اعتراض؛ عنصر و رکن اصلی ساختاری هویت مدرنیته را مورد حمله قرار میدهد.
سؤال: ابراهیم متقی؛ کارشناس مسائل سیاسی و بینالملل هم به جمع ما اضافه شدند با آقای زرشناس راجع به تلاش نظام آمریکا برای این که صدای این تجمع ضد صهیونیستی شنیده نشود، صحبت میکردیم، اما در کنار آن صحبت کنیم به ورود خشونتآمیز پلیس در این سطح که میتوانیم بگوییم در جامعه نخبگانی و دانشگاهی آمریکا و اروپا، این سطح از ورود خشونتبار، کمسابقه است و در کنار آن اشارهای کنیم به اظهار نظر وزارت امورخارجه آمریکا که اشارهای نکرده به دستگیری دانشجویان و اساتید و اشاره کرده که در کشورش دموکراسی وجود دارد؟
متقی: از آقای زر شناس عزیز تشکر میکنم که نکات بسیار دقیقی را در تبیین بحران معنا در جهان غرب ارائه دادهاند این یک واقعیت جدیدی هستش که تحت تاثیر موجهای انقلاب تکنولوژیک قرار دارد وقتی که ما صحبت از جامعه شبکهای میکنیم وقتی که دگرگونیهای ابزاری و تکنولوژیک را آثارش را در محیط اجتماعی میبینیم در اون شرایط و فضا به این جمع بندی میرسیم که یک هویت جدیدی در برابر آن شکلبندیهای مسلط هنجاری در سیاست بین الملل و جامعه امریکا و جهان غرب دارد شکل میگیرد که اون فضایی هستش که حاشیه دارد یواش یواش قدرت پیدا میکند همونجوری که من حماس را و حزب الله را و گروههای مقاومت در عراق و یمن را به نوعی نشانههای ظهور حاشیه و باز تولید قدرت حاشیه میدانم طبیعی است که این وضعیت در مورد جهان غرب هم وجود دارد یعنی اینکه حاشیه هم در حاشیه نظام بین الملل معنا پیدا میکند و هم در خود جهان غرب و نظام سرمایه داری حاشیه میتواند خودش را بازتولید کند واقعیت این هستش که نیروهای اجتماعی در هر دوران تاریخی درصدد بر میآیند تا هویت خودشان را منعکس کنند، اما احتیاج به یک موضوع دارند احتیاج به یک سوژه دارند احتیاج به یک بهانه دارند برای اینکه اعتراض خودشان را نسبت به ساختار بیان بکنند و امروز من فکر میکنم در همه جهان و به ویژه در امریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی نسلکشی اسرائیل تبدیل شده به یک موضوع اعتراضی گروههای اجتماعی گروههای عدالتطلب، جوانان، دانشجویان بسیاری از این نشانهها در سال هزار و نهصد و شصت و هشت هم وجود داشت بسیاری از این نشانهها در سال هزار و نهصد و هفتاد و چهار و هفتاد و پنج در امریکا هم وجود داشت بسیاری از این نشانهها را ما در فضای جنبشهای ضد والاستریت هم میبینیم بنابراین یک نوع گرایش ضد ساختاری در خود جهان غرب وجود دارد که دارد نشان میدهد با نظم فعلی با اون اقتدار و هژمانی موجود سرمایهداری و جهان غرب هماهنگی چندانی ندارد و البته معتقد عجب ورود کند.
سوال: آقای زرشناس ما یک ورود کمسابقه پلیس را میبینیم در آمریکا ضمن اینکه این کشورها مدعیان حقوق بشر و آزادی بیان هم هستند؟
زرشناس: ببینید امریکا زمانی که بنیانگذاری شد میدانید حاصل جنگها استقلال بود که از سال هزار و هفتصد و هفتاد و شش تا هزار و هفتصد هشتاد و سه میلادی انجام شد و جنگهای استقلال که شروع شد و امریکا تاسیس شدقانون اساسی که توسط اون گروه طیفی از دولتمردان اغلب فراماسون و طرفدار سرمایه داری که اینها پدران بنیانگذار مینامند که نوشته شد یک اصل متمم یک متمم اصل اول دارد که اون متمم درو اقع تاکید بر آزادی بیان است ببینید دقت بفرمایید لیبرالیزم که ایدئولوژی محوری است که جامعه امریکا اصلاً دولت ایالات متحده آمریکا را بنیانگذاری کرد و در سه صورت مختلف لیبرال کلاسیک و لیبرالیزم حالا ارشادی و شبه سوسیال دموکراتیک و اخیراً نئو لیبرالیسم دارد اداره میکند این کشور را و جهان سرمایهداری را شعار محوری اش ادعای بحث آزادی است و اصلاً جدیدا اونچیزی را که اصل میگیرده این نگاه کنید متفکران غربی خود متفکران غربی مثل کسانی مثلاً تئودور آدورنو که کتاب دیالکتیک روشنگری را نوشتند میگفتند آن سوی عقل روشنگری آن سوی مدعاهای آزادی یعنی میگفتند روشنگری دارد میگوید خردگرایی در حالیکه یعنی مدرنیته درحالیکه بیخردی را آورده میگوید آزادی در حالی که استبداد را اعمال کرده میگوید تصویر روشن علمی از جهان درحالیکه مجموعهای از خرافههای جهان را ترویج میکند آن سوی خرد مدرن خرد ابزاری مدرن خرد سرکوبگر مدرن که خرد نیست خرد واقعی نیست آن سویش اون چیزی است که موریس بلانشو بهش میگوید اشاره به سادیسم، میگوید ذات این امر سرکوبگری و خشونت ذات مدرنیته اونچیزی که دارد مدرنیته را اداره میکند و جامعه امریکا را اینجور موارد که پیش میآید این خودش را نشان میدهد شما در مورد ورود پلیس ببینید ما تو خود ایران هم سابقه داریم در دورانی که به هر حال دولت تحت سیطره امریکا تو ایران حکومت میکرد سه بار پلیس و ارتش وارد فضای دانشگاه شدند یکی در واقع در آذر هزار و سیصد سی و دو بود یکی در بهمن هزار و سیصد چهل ارتش شرط باز فرستاد یکی هم در سیزده آبان سال پنجاه و هفت در امریکا شما نگاه بکنید این دانشجوها نه کسی را کشتند نه به کسی حمله کردند، نه سطل آشغالی سوزاندند نه شیشهای شکستند نه درختی قطع کردهاند نه با کسی دعوا کردند اینها فقط تجمع کرده بودند آن هم در درون دانشگاه چه دلیلی دارد که پلیس این شکلی ارتش این شکلی مرزها را در نوردد و وارد دانشگاه شود، آن باطن سرکوبگر استبدادی لیبرالیزم است که ویترین خودش را به آزادی میبنند.
سوال: آقای متقی الان میبینیم که پلیس در آمریکا از هر ابزاری برای سرکوب دانشجویان دارای استفاده میکند خود دانشجویان اعلام میکنند که این برخورد دولت آمریکا نشانه نبود دموکراسی و آزادی بیان در این کشور هستش ولی ما اظهار نظرهای مختلف مقامات آمریکایی از جمله وزیر امور خارجه آمریکا را که میبینیم بدون اینکه اشاره کند به هیچ دستگیری از اساتید و دانشجویان میگوید ما در کشورمان آزادی بیان داریم در کنارش رئیس مجلس به نمایندگان این کشور هشدار میدهد اگر دانشجویان تظاهرات خودشان ادامه بدهند گارد ملی را برای سرکوب اعزام میکنند؟
متقی: نگاه کنید دوتا موضوع بسیار جدی وجود دارد نکته اول اینکه هرگاه امریکاییها صحبت از دموکراسی میکنند شما بدانید این مفهوم دموکراسی در سیاست عملی یعنی خشونت هر موقع صحبت از حقوق بشر میکنند این به مفهوم کنش معطوف به جنگ است هر گاه صحبت از عدالت میکنند تلاش برای تثبیت ایجاد ساختار طبقاتی است بنابراین این واقعیت یک نوع ادبیاتی است که در ساختار سیاسی تو امریکا و جود دارد در دورانهای مختلف تاریخی هم باز تولید شده در فضای امریکا مراجع ذی قدرت در اختیار صهیونیستها است شما در نظر بگیرید هالیوود، اقتصاد، بورس، بانکداری، اتاقهای فکری که تولید اندیشه راهبردی میکنند خوب تمامی موارد و مراکز و مراجع نگاهشان یک نگاه حمایتی از اسراییل است، اسراییل در فضای نسل کشی قرار گرفته این نسل کشی اگر امریکاییها اجازه بدهند که این اندیشه ارائه بشود این اندیشه در فضای اجتماعی امریکا باز تولید بشود شما مطمئن باشید قابلیت این دیگر وجود ندارد که خواسته باشند موضوع را جمع کنند یعنی در اون شرایط یک جو ضد اسرائیل به وجود میآید که در آن جو ضداسرائیلی مجلس سنا و نمایندگان دیگر قادر نخواهند بود تا بیست و یک میلیارد دلار برای سه سال آینده هزینههای مربوط به تسهیلات و کمبود بودجه را برای اسرائیلیها تامین تحمیل کنند بنابراین پشت این خشونت یک معادله قدرت و نهادهای قدرت وجود دارد که اونها نقش نیابتی را در ارتباط با اسرائیل ایفا میکند بحثی است که دو نظریه پرداز روابط بینالملل به این موضوع اشاره داشتند.
سوال: آقای زرشناس به رسانهها اشاره کردند بر خلاف همه مقاطع زمانی مختلف که رسانهها در اختیار منافع غرب بودند در این دوره و در تجمع دانشجویی دانشگاههای آمریکا میبینیم که بازتابی از رفتارهای متناقض غرب در حقوق بشر و آزادی بیان هستند؟
زرشناس: میگویم دقیقاً به همین دلیل هست، چون عرض کردم، چون سیطره هژمونی که مدرنیته دارد خلق میشود حداقل به صورت موردی این مسئله قدرت اقناعی مدرنیته را، چون کاهش داده بنابراین نظام رسانهای هم که بر پایه این سیطره هژمونی بنا شده و مقوم آن بوده و نماینده اون بوده خوب طبیعی است که آن هم کارایی خودش را دارد از دست میدهد خیلی امر واضحی هستش یعنی ببینید آن چیزی که قوام میداد قدرت میداد و موجب میشد که نظام رسانهای بتواند عمل کند اون شرایطی بود که شرایط هژمونی بود که نظام جهانی ایجاد کرده بود و مدرنیته، چون حاکم بود و ظرفیت اقناعی داشت ساختار رسانهای اش هم میتوانست این امر را پیش میبرد همچون که ساختار سیاسی اش پیش میبرد ساختار سیاست معمولش هم چنان نظام دانشگاهی اش پیش میبرد و حوزههای دیگر، اما وقتی که کلاً مدرنیته متزلزل میشود عالم غرب مدرن وارد دوران انحطاطش می شود چیزی آن چیزی پیش میآید که خود فیلسوف فرانسوی که خودش حالا در مجموع غرب مدرن تعلق دارد و دریافته بود و میگوید سوژه متزلزل سوژه زخمی اون نامی است که بر بشر مدرن و اومانیسم گذاشته این وضع وقتی پیش میآید خوب نشان میدهد این نتیجهاش این است که با تضعیف قدرت اقناعی مدرنیته ساختار رسانهای این نظام هم قدرت اقناعی اش را از دست میدهد ضعیف میشود و از قضا سرکنجبین صفرا فزود این اینجوری میشود این علتش این هستش و ما از اینها از این به بعد بیش از اینها شاهد خواهیم بود یعنی ما از این به بعد بیش از این شاهد خواهیم بود که این سیطره هژمونی جاهای مختلف خلق خواهد شد روزنهها ایجاد خواهد شد همانگونه که در نظام جهانی فضا به سمت واگرایی رفت و فرصت برای دولتها استقلالطلب مثل دولت ایران فراهم شده فرصت برای ملتها دارد فراهم میشود همانگونه که توازن بین المللی دارد تغییر میکند که از نشانههایش همین رویداد وعده صادق و رویدادهایی نظیر این بود.