نگهداری بیش از ۸۰۰ سگ در مرکز حیوانات زاگرس
تاریخ انتشار: ۲۶ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۳۱۴۷۷۹
به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از کرمانشاه؛ شیلان لرستانی موسس و مدیر پناهگاه حیوانات "زاگرس" با اشاره به راه اندازی این مرکز از سال ۱۳۹۴ گفت : این مرکز در زمینی که شهرداری واگذار کرده راه اندازی شده و هدف از تاسیس آن کمک به شهرداری در ساماندهی سگهای بی سرپرست و رهاشده در شهر است.
او تعداد سگهای ورودی این مرکز در مدت فعالیت آن را بیش از پنج هزار قلاده عنوان کرد و گفت : هم اکنون از این تعداد ۸۰۰ سگ در مرکز نگهداری میشوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او افزود: مابقی سگها یا به صاحبان جدید واگذار شده و یا بر اثر شدت ضربات ناشی از تصادف یا ضربه که قبل از ورود به مرکز داشته اند، مرده اند.
لرستانی ادامه داد: همه سگهایی که در تصادفات آسیب دیده و یا بیمار هستند به این مرکز منتقل میشوند، اما واقعا نمیتوان برای برخی از آنها کاری کرد و تعدادی از آنها بر اثر شدت ضربات یا پیشرفت بیماری میمیرند.
موسس و مدیر پناهگاه حیوانات "زاگرس" در خصوص واگذاری این حیوانات به صاحبان جدید گفت: این واگذاری که برای سگ نگهبان، یا سگ گله و ... بصورت رایگان و تنها با انجام شرط و شروطی است، از جمله اینکه از سگ خوب نگهداری شود، آب و غذای کافی به او بدهند، اجازه سرکشی مرتب به حیوان را داشته باشیم و در صورت نیاز نداشتن به حیوان آن را به مرکز برگردانند.
لرستانی با بیان اینکه افراد میتوانند هر حیوان رها شدهای در شهر را به این مرکز تحویل دهند، گفت: عمده حیوانات نگهداری شده در مرکز سگ هستند، اما چند قلاده گربه هم در مرکز نگهداری میشوند و سایر حیوانات حتی حیوانات وحشی هم اگر تحویل شوند با هماهنگی محیط زیست به دامان طبیعت بر میگردانیم.
او افزود: تحویل حیوانات به مرکز رایگان بوده و این حیوانات در کنار نگهداری در مرکز تحت مراقبت و درمان هم قرار میگیرند.
لرستانی با اشاره به عقیم سازی و انگل زدایی سگ در بدو ورود به مرکز ادامه داد: این کار بهترین شیوه برای جلوگیری از ازدیاد جمعیت این حیوانات است که در تمام دنیا اجرا میشود.
او افزود: عقیم سازی در کنار کنترل جمعیت این حیوانات، به سلامت آنها هم کمک میکند و طول عمر آنها را به طور متوسط دو سال افزایش میدهد.
مدیر پناهگاه حیوانات زاگرس هزینه ماهانه نگهداری از این حیوانات را ۲۰ میلیون تومان اعلام و گفت: بخشی از این هزینههای توسط کمکهای مردمی و بخشی توسط شهرداری و برخی دستگاههای دیگر تامین میشود.
او افزود: به طور مثال آبِ مجموعه توسط شهرداری بصورت رایگان تامین شده، همچنین واکسن این حیوانات توسط دامپزشکی بصورت رایگان در اختیار مرکز قرار میگیرد.
لرستانی با اشاره به مشکلات اخیر پناهگاه حیوانات زاگرس گفت: خوشبختانه شهردار فعلی کرمانشاه به موقع ورود کرده و پناهگاهی که قرار بود از ما گرفته شود دوباره پس داده شده، علاوه بر شهردار از مردمی که برای حمایت از ما مقابل شورای شهر و شهرداری تجمع کرده بودند هم قدردانی میکنم.
او افزود: خوشبختانه شهردار فعلی کرمانشاه درک خوبی از مشکلات ما داشته و قولهایی هم برای کمک به مجموعه دادهاند.
لرستانی گفت: یکی از مشکلات فعلی مجموعه مشکلات کف آن است که به دنبال بارندگی بخشهایی از آن عملا غیرقابل استفاده میشود و از شهردار کرمانشاه تقاضا داریم پیش از فصل بارندگی در این خصوص پناهگاه را یاری کرده تا کف سازی آن انجام شود.
لرستانی گفت: افراد برای تحویل حیوانات رها شده به پناهگاه حیوانات زاگرس میتوانند با شماره ۱۹۷ شهرداری یا شماره تماس ۰۹۳۰۰۵۶۴۲۶۲ تماس بگیرند، همچنین افراد برای دریافت رایگان حیوانات از این مرکز هم میتوانند با همین شماره تماس حاصل کنند .
انتهای پیام/د
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: پناهگاه حیات وحش پناهگاه حیوانات قلاده سگ سگ های ولگرد پناهگاه حیوانات حیوانات زاگرس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۳۱۴۷۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
میترسم جنگ تمام شود و این زندگی ادامه داشته باشد!
من «ربا» هستم. تا حالا پنج بار در جنگ آواره شدهام. از «بیت حانون» تا «تل الزعتر» تا اردوگاه «جبالیا» و بعد «دیر البلح» که دو بار آنجا جابهجا شدیم. آخرین بار هم «رفح». - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «ربا حسان» از زنان مقاوم فلسطینی است که از اوضاع و آنچه امروز در غزه می گذرد نوشته است. او می گوید چند بار دیگر آواره گی از سرزمینش را تجربه کرده اما این بار از تجربه آخر خود که توسط اسماء خواجه زاده به فارسی ترجمه شده، چنین روایت می کند:
من «ربا» هستم. تا حالا پنج بار در جنگ آواره شدهام. از «بیت حانون» تا «تل الزعتر» تا اردوگاه «جبالیا» و بعد «دیر البلح» که دو بار آنجا جابهجا شدیم. آخرین بار هم «رفح».
من با هربار آوارگی مقداری از اشتیاقم به زندگی را از دست میدادم. از جمع کردن خودم در مکانها خسته شدم. یادم میآید در دیر البلح، وقتی داشتیم جابهجا میشدیم وسط راه ایستادم؛ دلم میخواست به طرف خانه خودمان بروم نه به سمت پناهگاه. مرگ برایم اهمیتی ندارد. آیا زندگی ارزش اینهمه ماجرا برای نجات پیدا کردن را دارد؟ در ذهنم جمله مولایمان علی تکرار میشد: «این دنیای شما نزد من از آب بینی بز بیارزشتر است.»
درخواست عربستان بر ایجاد گذرگاه امن برای کمک به غزهجنگ اینجا، یک جنگ نیست بلکه چندین جنگ است. جنگهای آب و غذا و جابهجایی و حتی سرما. بدنم را به غذای کم عادت داده بودم و حتی اگر در روز یک لقمه غذا میخوردم تأثیری روی من نداشت اما سختترین موضوع، کمبود آب بود. روزی که با هشت نفر از اعضای خانوادهام به جبالیا آواره شدیم، باید فقط دو لیتر آب استفاده میکردیم!
این دو لیتر آب هم برای نوشیدن بود هم رفتن به توالت. من روزی یک بار آب میخوردم تا مجبور نباشم بروم توالت، و سهمم از آب نوشیدنی را برای وضو نگه میداشتم، که آن را هم بعدها تیمم میکردم.
ما در جنگ همهچیز را بازیافت میکنیم. مثلا تفالۀ قهوه را نگه میداریم و مقداری آب به آن اضافه میکنیم و میگذاریم دو روز بماند و تخمیر شود. بعد دوباره آن را میجوشانیم و میخوریم. آبِ شستن لباسها و مایع ظرفشویی را نگه میداریم تا دوباره در توالت ـ خدا عزتتان بدهد ـ
استفاده کنیم. پاکتهای پنیر و لیوانهای مقوایی را نگه میداریم تا بسوزانیم و رویش آتشش غذا درست کنیم. بطریهای شامپو و صابون را نگه میداریم تا داخلشان آب بریزیم و به جای شلنگ استفاده کنیم. یا از بقچه لباسها به جای متکا و از در مربا به جای بشقاب استفاده میکنیم. پردۀ درمانگاه را بهعنوان روانداز استفاده کردیم و بعدا وقتی به ما روانداز دادند از پرده ها، خیمه درست کردیم.
دنیا اینگونه و به بیرحمانهترین شکل ممکن زهد را به ما یاد داد.
کمدی سیاه در جنگ؟ چقدر پیش میآید که به یک دلیل هم میخندم و هم گریه میکنم. در ابتدای بحران آب در شمال، خیلی گریه کردم. مادرم با لبخندی بر لب گفت اشکهایم برای شستن صورتم بس است و باید آب را برای کار دیگری استفاده کنم. خندیدم. یا بعدتر وقتی داخل اتاق معلمان مدرسۀ ابتدایی وابسته به آژانس «غوث» زیر تخته سیاه میخوابیدم گریه کردم. بالای سرم ابری بزرگ و پنبهای از سقف آویزان بود که رنگش خاکستری شده بود. یک نخ آبی هم از آن آویزان بود انگار که از ابر باران میبارید.
من هربار میخواستم بخوابم به آن زل میزدم و از سادگی این ایده میخندیدم اما یک لحظه بعد وقتی یادم میآمد به چه دلیل اینجا خوابیدهام میزدم زیر گریه. یا یک روز وقتی عمهام برای دیدن ما به پناهگاه آمد، برای برادرزادهام که نوزاد بود پوشک آورده بود. مادرم به او گفت این پوشکها برای برادرزادهام کوچک است اما اشکال ندارد چون ما دخترها میتوانیم از آن به جای نوار بهداشتی استفاده کنیم. و به این شکل هرچیزی باعث خندهام میشد، همان به گریهام میانداخت.
چه پناهگاه چه مدرسه جاهایی بودند پر از خفت و تحقیر. در روز چهار نان پیتا میان ما تقسیم میکردند. نصف نان برای یک نفر و هر نان هم به اندازه یک کف دست! بعدتر ما از نانواییها نان میخریدیم تا اینکه آنها هم بسته شد. بعد با مصیبت آرد خریدیم و در تنور گلی نان درست کردیم.
یک نمونه تحقیر را برایتان بگویم؛ رفتن به توالت. داخل مدرسه نه تا توالت بود با هزاران آواره، و صفی طولانی برای قضای حاجت درست میشد. من اول مجبور بودم هیچچیز نخورم تا مجبور نباشم داخل صف بایستم یا در حیاط مدرسه جلوی همه راه بروم. از اینکه با آن وضعیت اهانتبارم آنجا بودم خجالت میکشیدم. برای همین از برخورد با مردم و حتی دیدن خودم در آینه پرهیز میکردم.
یک بار به من اصرار کردند به بیمارستان اماراتی نزدیک پناهگاه بروم و آنجا حمام کنم. اولش قبول نکردم. چون نمیتوانستم قبول کنم با این وضعیت پایم را بیرون بگذارم و در خیابان راه بروم اما آخرش رفتم. من تنها کسی نبودم که میخواست حمام کند. در هر اتاق حداقل ده نفر منتظر نوبتشان بودند تا حمام کنند و مسئولان هم از یک اتاق دنبالمان میآمدند و از آنجا بیرونمان میکردند و به اتاق دیگر میفرستادند. برایم تحقیرآمیز بود. به شکل بیسابقهای گریه کردم و به حمام و آب و جنگ لعنت فرستادم و بدون اینکه دوش بگیرم برگشتم. از نظر روحی خیلی برایم سنگین بود.
در پناهگاه یک بار یکی از همکلاسیهای دانشگاهم را دیدم. از زمان فارغ التحصیلی در سال 2019 این اولین باری بود که میدیدمش. خودم را از نگاهش میدزدیدم چون خجالت میکشیدم و امیدوار بودم او مرا ندیده باشد. صبح روز بعد در راه دستشویی از دور دیدمش که کنار در ایستاده. نمیتوانم دربارۀ واکنشم توضیحی بدهم اما از دور برایش دست تکان دادم. مرا ندیده بود و من همچنان دست تکان میدادم تا به او رسیدم. سلام کردم و عمدا خیلی حرف زدم چون میخواستم به او و خودم ثابت کنم از این وضعیت تحقیرآمیز شرمسار نیستم در حالیکه در واقع تا سرحد مرگ شرمسار بودم. شاید هم دیدن یک چهرۀ آشنا در این وضعیت باعث میشد حس کنیم کمی تسلی پیدا کردهایم! نمیدانم.
با گذر زمان به پناهگاه عادت کردیم. وضعیت آب بهتر شد و ما روی آتش غذا درست میکردیم. حتی من مرفه شده بودم و صبحها زود بیدار میشدم تا خودم تنهایی آتش روشن کنم و روی آن چای یا قهوه بگذارم. بعد یک مودم خریدیم و اشتراک اینترنت گرفتیم. حالا هروقت تشنهام میشود آب میخورم و هروقت خواستم توالت میروم و دیگر به مردم داخل حیاط و اینکه چقدر داخل صف منتظر خواهم شد، اهمیتی نمیدهم.
همینطور برای پوستم کرم خریدم تا مثل قبل به خودم توجه کنم و چند کتاب هم گرفتهام تا اینجا بخوانم با اینحال خسته و ترسیدهام. میترسم از اینکه این، زندگیام بشود. میترسم جنگ تمام شود و این زندگی ادامه داشته باشد!
انتهای پیام/