Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری برنا»
2024-04-27@01:59:09 GMT

آیا واقعا آخرالزمانی نزدیک است؟

تاریخ انتشار: ۱ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۳۸۷۵۸۰

آیا واقعا آخرالزمانی نزدیک است؟

اگرچه در طول تاریخ باورهای آخرالزمانی درباره‌ی پایان جهان موضوع گمان‌پردازی‌های مذهبی بوده است، هم‌اکنون هر روز بیش از پیش در بین برخی از سرشناس‌ترین دانشمندان به این مسئله پرداخته می‌شود. با توجه به اینکه علم [مدرن] نه مبتنی بر ایمان و مکاشفات فردی، که مبتنی بر مشاهده‌ و اسناد تجربی است، این نکته یک واقعیت نگران‌کننده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ شاید در این میان برجسته‌ترین چهره که نگاهی نگران به آینده‌ی بشریت دارد «استفن هاوکینگ» است. سال گذشته، او در مقاله‌ای در گاردین نوشت:

هم‌اکنون، بیش از هر زمان دیگر در تاریخ ما، نسل بشر نیاز دارد که دست همکاری به یکدیگر بدهد. ما با چالش‌های محیط زیستی هول‌ناکی روبرو هستیم: گرم شدن آب و هوا، تولید غذا، ازدیاد جمعیت، کشتار دیگر گونه‌های جانوری، بیماری‌های همه‌گیر، اسیدی شدن دریاها. اینها همگی در کنار هم، به ما یادآوری می‌کند که ما در خطرناک‌ترین لحظه از تاریخ بشریت قرار داریم. ما حالا فناوری لازم را در اختیار داریم که سیاره‌ی محل زندگی‌مان را نابود کنیم، اما این توانایی را در خود نپرورده‌ایم که از این نابودی اجتناب کنیم.

در این گفته‌ها حتی یک نکته هم وجود ندارد که نادقیق یا اغراق‌آمیز باشد. مثلا، این نکته را در نظر بگیرید که ۱۷ سالی که از سال ۲۰۰۰ تاکنون گذشته است گرم‌ترین ۱۷ سال تاریخ بوده است، فقط با یک استثنا (یعنی سال ۱۹۹۸)، و سال ۲۰۱۶ هم گرم‌ترین سال کل تاریخ بوده است. اگرچه سال ۲۰۱۷ احتمالا رکورد سال پیش را نخواهد شکست، اداره‌ی هواشناسی بریتانیا پیش‌بینی می‌کند امسال «در بین گرم‌ترین سال‌های کل تاریخ ثبت خواهد شد». پژوهشگران ضمنا تاکید می‌کنند که فرصت برای یک اقدام معنی‌دار در قبال گرم شدن هوا هر روز پیش از پیش محدود و محدودتر می‌شود. همانطور که نویسندگان یک مقاله‌ی علمی می‌گویند:

طی چند دهه‌ی آینده فرصتی بسیار محدود وجود خواهد داشت تا جلوی تغییرات آب و هوایی گسترده و بالقوه فاجعه‌آمیز گرفته شود، و تاثیر این تغییرات بسی طولانی‌تر از کل تاریخ تمدن بشری تاکنون خواهد بود. تصمیماتی که در جریان این فرصت محدود اتخاذ می‌شود احتمالا منجر به تغییراتی در سیستم آب و هوایی کره‌ی زمین خواهد شد که مقیاسش به جای طول عمر‌های بشری یک مقیاس هزار ساله خواهد بود، و به همراهش برخی پیامدهای اجتماعی-اقتصادی و بوم‌شناختی خواهد آمد که ریسک‌ها و آسیب‌های معطوف به جامعه و اکوسیستم‌ها را تشدید می‌کند و طی هزاران سال آینده تکثیر هم خواهد شد.

به علاوه، مطالعات نشان می‌دهد تمدن بشری طی ۵۰ سال آینده مجبور است به میزانی بیش از تمام تاریخ بشری غذا تولید کند… این مسئله تا حدی به خاطر مشکل ادامه‌دار ازدیاد جمعیت است، چه اینکه سازمان «پیو» پیش‌بینی می‌کند تا پیش از پایان سال ۲۰۵۰ تقریبا ۹٫۳ میلیارد نفر روی کره‌ی زمین زندگی خواهند کرد. طبق گزارش «سیار‌ه‌ی زندگی ۲۰۱۶»، بشریت برای حفظ نرخ فعلی (ازدیاد-)مصرف نیاز به ۱٫۶ برابر ظرفیت فعلی کره‌ی زمین خواهد داشت؛ به عبارت دیگر، چنانچه در قبال فرسایش منابع طبیعی تغییرات جدی ایجاد نشود، طبیعت ناگزیر است که حیات به شکل فعلی‌اش را پایان دهد.

در همین راستا، دانشمندان عمدتا بر سر این نکته توافق دارند که فعالیت‌ بشری، زیست‌سپهر را به سمت ششمین رخداد انقراض جمعی در تمام ۴٫۵ میلیارد سال تاریخ کره‌ی زمین سوق داده است. گویا حتی در خوش‌بینانه‌ترین فرضیه‌ها درباره‌ی نرخ فعلی انقراض گونه‌ها هم چنین چیزی به چشم می‌خورد، که نشان می‌دهد جریان فعلی انقراض چه بسا ۱۰هزار بار سریع‌تر از نرخ نرمال انقراض رخ دهد. دیگر مطالعات نشان داده است که، برای مثال، بین سال‌های ۱۹۷۰ و ۲۰۱۲ جمعیت جهانی مهره‌داران وحشی – یعنی پستان‌داران، پرندگان، خزندگان، ماهی‌ها، و دوزیست‌ها – به میزان سرسام‌آور ۵۸ درصد کاهش یافته است. زیست‌سپهر بی‌وقفه در حال پوسیدن است، و تقصیر را باید بر گردن اقدامات احمقانه‌ی ما انداخت.

در مورد بیماری‌ها، استفاده‌ی بیش از حد از آنتی‌بیوتیک‌ها در بین دام‌ها و انسان‌ها، حالا باعث شده است میکروب‌های مقاوم در مقابل آنتی‌بیوتیک به یکی از نگرانی‌های فزاینده‌ی پژوهش‌گران تبدیل شود. این باکتری‌های بسیار مقاوم شدیدا در مقابل مسیرهای درمانی معمول پایدار هستند، و همین حالا هم سالانه ۲ میلیون نفر بر اثر این نوع میکروب‌ها بیمار شوند.

شاید در این مورد بزرگترین خطر این است که، به قول «براین کومبز» «آنتی‌بیوتیک‌ها بنیاد پزشکی مدرن هستند. شیمی‌درمانی سرطان‌ها، پیوند اعضا، جراحی‌ها، و زایمان همگی برای جلوگیری از عفونت وابسته به آنتی‌بیوتیک‌ها هستند. اگر نتوانید به آنها رسیدگی کنید، آنگاه تمام پیشرفت‌های پنجاه سال اخیر را از دست می‌دهیم». در واقع، به همین دلیل است که «مارگارت چان» دبیر کل «سازمان سلامت جهانی» می‌گوید «مقاومت در مقابل آنتی‌بیوتیک‌ها خطری بنیادین را متوجه سلامت، توسعه، و امنیت انسانی کرده است».

از آن بدتر اینکه، متخصصان مدعی‌اند خطر شیوع یک بیماری فراگیر در سطح جهانی رو به افزایش است. دلیلش، تا حدی، بخاطر رشد کلان‌شهرهاست. طبق تخمین یکی از گزارش‌های سازمان ملل، «تا پیش از پایان سال ۲۰۵۰، ۶۶ درصد از جمعیت جهانی در مراکز شهری زندگی خواهند کرد.» مجاورت نزدیک‌تر مردم انتشار عناصر بیماری‌زا را بسی آسان‌تر خواهد کرد، و نیازی به ذکر این نکته نیست که میکروب‌های مرگ‌بار می‌توانند با سرعت یک جت از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر حرکت کنند. به علاوه، تغییرات آب و هوایی باعث تولید موج‌های گرما و رخدادهای سیل‌آور خواهد شد که طبعا «مجال بیشتری برای شیوع بیماری‌های آب‌آورد همچون وبا و شیوع ناقل‌های بیماری‌زا همچون پشه‌ها در مناطق جدید خواهد شد». به همین دلیل است که برخی پژوهش‌گران حوزه‌ی سلامت می‌گویند «ما بیش از هر زمان دیگر در معرض خطر شیوع گسترده و جهانی بیماری‌های همه‌گیر هستیم» و «نمونه‌ی بعدی چنین فاجعه‌ای به احتمال زیاد یک سورپرایز خواهد بود».

دست آخر اینکه، اسیدی شدن دریاهای دنیا فاجعه‌ای است که به ندرت توجه بایسته به خود جلب می‌کند. آنچه هم‌اکنون در حال وقوع است این است که دریاها دی‌اکسید کربن را از اتمسفر جذب می‌کنند، و این باعث می‌شود سطح pH این آب‌ها کاهش بیابد. یک پیامد، تخریب آب‌سنگ‌های مرجانی از طریق فرایندی است که اسمش را «رنگ‌زدایی» گذاشته‌اند. امروزه، نزدیک به ۶۰ درصد از صخره‌های مرجانی در خطر رنگ‌زدایی قرار دارند، و حدود ۱۰ درصد از آن همین حالا در شهرهای متروک زیر آب پخش شده است.

با این وجود، آنچه نگران‌کننده‌تر است این واقعیت است که نرخ اسیدی شدن دریاها امروز سریعتر از نرخ رخداد مشابه در جریان انقراض جمعی پرمیان-تریاسیک است. آن رخداد را «مرگ بزرگ» نامیده‌اند چون ویرانگرترین انقراض جمعی در تاریخ کره‌ی زمین بوده است، و باعث شد حدود ۹۵ درصد از تمام گونه‌ها غزل خداحافظی را بخوانند. همانطور که «اریک هند» روزنامه‌نگار حوزه‌ی علم اشاره می‌کند، در حالی که در جریان «مرگ بزرگ» هر سال ۲٫۴ میلیارد تن کربن به اتمسفر تزریق می‌شد، هم‌اکنون جامعه‌ی صنعتی معاصر سالانه نزدیک به ۱۰ میلیارد تن کربن وارد اتمسفر می‌کند. بنابراین، ششمین انقراض جمعی که پیش‌تر به آن اشاره شد، و به آن انقراض «آنتروپوسین» هم می‌گویند، ممکن است حتی وخیم‌تر از انقراض پرمیان-تریاسیک از کار در بیاید.

پس هشدار هولناک «هاوکینگ» که می‌گوید ما در خطرناک‌ترین دوره از تاریخ گونه‌ی انسانی به سر می‌بریم کاملا ریشه‌دار است. در واقع، ملاحظاتی از این دست باعث شده است تعدادی از دیگر دانشمندان برجسته به این نتیجه برسند که فروپاشی جامعه‌ی جهانی ممکن است در آینده‌ای قابل پیش‌بینی رخ دهد. مثلا، «فراک فنر» میکروبیولوژیست فقید که فعالیت‌هایش در حوزه‌ی ویروس‌شناسی در ریشه‌کنی مرض آبله نقش داشت، در سال ۲۰۱۰ پیش‌بینی کرد که «انسان‌ها طی ۱۰۰ سال آینده منقرض خواهند شد، و علتش هم ازدیاد جمعیت، تخریب محیط زیستی، و تغییرات آب و هوایی خواهد بود». نمونه‌ی مشابه مربوط به «نیل دیو» بیولوژیست کانادایی است که گفت بود «اگر نسل پس از او شاهد انقراض بشریت باشد باعث تعجب او نخواهد بود». و «گای مک‌فرسون» بوم‌شناس مشهور مدعی است بشریت تا پیش از پایان سال ۲۰۲۶ در مسیر انقراض به پرنده‌ی «دودو» خواهد پیوست. (نکته‌ی مثبتش اینکه شاید دیگر نیاز نباشد که نگران برنامه‌های دولت برای بازنشستگی باشید).

بولتن دانشمندان اتمی هم اخیرا عقربه‌ی دقیقه‌شمار «ساعت رستاخیز» را ۳۰ ثانیه به نیمه‌شب، یا به زمان نابودی، نزدیک کرد، و دلیلش هم پیش از هر چیز بخاطر حضور دانلد ترامپ رییس‌جمهور آمریکا و سونامی عقل‌ستیزانه‌ای بود که او را وارد کاخ سفید کرد. همانطور که «لارنس کراوس» و «دیوید تیتلی» در یادداشتی در نیویورک تایمز نوشتند:

ایالات متحده حالا رییس‌جمهوری دارد که در هر دو زمینه[ی جلوگیری از تکثیر تسلیحات هسته‌ای و حل معضلات آب و هوایی] وعده داده است جلوی پیشرفت کارها را بگیرد. بولتن دانشمندان اتمی هیچ‌گاه پیش از این تصمیم نگرفته است که ساعت رستاخیز را بخاطر اظهارات یک شخص واحد جلو ببرد. اما وقتی آن شخص رییس‌جمهور جدید ایالات متحده است، کلماتش اهمیت پیدا می‌کند.

ساعت رستاخیز، که حالا دو و نیم دقیقه پیش از نیمه‌شب را نشان می‌دهد، پس از ۱۹۵۳ که آمریکا و اتحاد شوروی هر دو بمب‌های هیدروژنی منفجر کردند هم‌اکنون در نزدیک‌ترین زمان به نیمه‌شب قرار دارد.

اما تاکنون نسبت به این خطرات بی‌اعتنا بوده‌ایم، خطراتی که موجودیت ما را تهدید می‌کند و بسیاری از دانشمندان برجسته‌ی حوزه‌ی ریسک معتقدند جدی‌ترین خطرات هستند، خصوصا خطراتی که با فناوری‌های نوظهور همچون بیوتکنولوژی، بیولوژی ترکیبی، نانوتکنولوژی، و هوش مصنوعی مرتبط است. به طور کلی، این تکنولوژی‌ها نه تنها با یک نرخ تصاعدی قدرتشان بیشتر می‌شود، بلکه هر روز بیش از پیش در دسترس گروه‌های کوچک و حتی افراد دارای اختلالات روانی قرار می‌گیرد. نتیجه این است که تعداد فزاینده‌ای از افراد به این امکان مجهز می‌شوند که تمدن را نابود کنند. فاجعه‌ی کابوس‌گونه‌ی زیر را در نظر بگیرید که «استوارت راسل» دانشمند علوم کامپیوتری احتمالش را مطرح کرده است:

یک کوادکوپتر بسیار بسیار کوچک، به قطر یک اینچ، می‌تواند یک خرج منفجره‌ی یک یا دو گرمی حمل کند. این کوادکوپترها را می‌توانید به یکی از تولیدکنندگان پهپاد در چین سفارش دهید. می‌توانید کد را به گونه‌ای برنامه‌ریزی کنید که بگوید: «اینها هزاران عکس از انواع چیزهایی است که می‌خواهم هدف بگیرم». یک خرج زره‌-شکاف یک-گرمی می‌تواند در سر یک انسان سوراخی ایجاد کند. شما می‌توانید نزدیک به سه میلیون از این پهپادهای کوچک را در یک نیم-تریلی جا دهید. می‌توانید با سه کامیون  در بزرگراه بین ایالتی شماره ۹۵ برانید و با در اختیار داشتن ۱۰ میلیون پهپاد به نیویورک سیتی حمله کنید. لازم نیست خیلی موثر باشند، فقط کافی است ۵ تا ۱۰ درصد از آنها هدف را بیابند.

راسل می‌افزاید «تولیدکنندگانی خواهند بود که میلیون‌ها عدد از این دست تسلیحات را تولید می‌کنند و مردم هم می‌توانند این تسلیحات را درست مثل تفنگ خریداری کنند، فقط فرقش این است که یک میلیون تفنگ ارزشی ندارد مگر اینکه یک میلیون سرباز در اختیار داشته باشید». او در پایان می‌نویسد که «شما فقط به سه نفر نیاز دارید» که کدهای کامپیوتری مربوط به این پهپادها را بنویسند و آنها را به کار اندازند.

مقیاس این سناریو را می‌توان به دلخواه افزایش داد تا، فرضا، ۵۰۰ میلیون پهپاد مسلح را در بر بگیرد که در چند صد کامیون کوچک جا گرفته‌اند و در نقاط استراتژیک در سراسر دنیا مستقر شده‌اند. نتیجه می‌تواند یک فاجعه‌ی جهانی باشد که تمدن را به زانو درآورد؛ تاثیر چنین فاجعه‌ای هیچ کمتر از یک حمله‌ی تروریستی هسته‌ای یا یک بیماری همه‌گیر مهندسی شده نخواهد بود که ممکن است زندگی مدرن را شدیدا مختل کند. همانطور که «بنجامین ویتس» و «گابریلا بلوم» در کتابشان «آینده‌ی خشونت» می‌نویسند، ما به سوی دورانی از قابلیت‌های تهاجمی گسترده پیش می‌رویم که تاکنون گونه‌ی انسانی هیچ گاه شبیه آن را رویاروی خود ندیده است.

اما، چگونه اشخاصی ممکن است واقعا قصد چنین کاری داشته باشند؟ متاسفانه، انواع فراوانی از افراد هستند که چنانچه امکانش را داشته باشند ممکن است با رغبت دست به کار نابودی بشریت شوند. فهرست اینگونه افراد عبارت است از تروریست‌های آخرالزمان‌گرا، جنایتکاران جامعه‌ستیز، روان‌پریش‌ها، انسان‌گریزها، اکو-تروریست‌ها، اکو-آنارشیست‌ها، فناوری‌هراسان خشن، پیشرفت‌گریزهای ستیزه‌جو، و حتی «افراد اخلاق‌گرا» که به دلایل اخلاقی معتقدند رنج بشری آنقدر زیاد است که بهتر است اصلا بشری روی کره‌ی زمین وجود نداشته باشد. با توجه به روندهای فناورانه‌ی دوگانه‌ای که بالاتر به آن اشاره شد، در سالهای باقیمانده‌ی قرن حاضر احتمالا یک شخص یا یک گروه به تنهایی می‌تواند به طور خودسرانه و برای همیشه به تجربه‌ی تمدن پایان دهد.

ملاحظاتی از این دست باعث شده است دانشمندان ریسک‌سنج – که برخی‌شان در بهترین دانشگاه‌های دنیا تدریس می‌کنند – احتمالات بسیار بالایی را برای وقوع فاجعه‌ی جهانی در آینده پیش‌بینی کنند. مثلا، «جان لزلی» فیلسوف مدعی است بشریت در پنج قرن آینده با ۳۰ درصد احتمال انقراض روبرو است. از آن بدبینانه‌تر، یک پیمایش «غیر رسمی» است که در بین متخصصان حاضر در یکی از کنفرانس‌های موسسه‌ی آینده‌ی بشریت در دانشگاه آکسفورد به عمل آمده است و احتمال انقراض بشریت تا پیش از سال ۲۱۰۰ را ۱۹ درصد بیان می‌کند. و لرد «مارتین ریس» از بنیان‌گذاران مرکز مطالعه‌ی خطرات وجودی در دانشگاه کمبریج، مدعی است تمدن برای ادامه‌ی زندگی تا قرن آینده یک شانس ۵۰-۵۰ دارد.

اگر این اعداد و ارقام را در کنار هم مد نظر قرار دهیم، معنایش این است که احتمال اینکه یک انسان آمریکایی عادی شاهد انفجار تمدن باشد ۴ هزار بار بیشتر از احتمال مرگ او در یک «تصادف مسافرتی هوایی یا فضایی» است. طبق بهترین تخمین‌های ما، کودکی که امروز به دنیا می‌آید به احتمال زیاد آنقدر زنده می‌ماند که فروپاشی تمدن را به چشم خود ببیند.

اگر به بحث دین بازگردیم، می‌بینیم که نظرسنجی‌های اخیر نشان می‌دهد سهم زیادی از افراد مذهبی معتقدند پایان جهان نزدیک است. مثلا، پیمایشی که در سال ۲۰۱۰ صورت گرفت نشان داد ۴۱ درصد از مسیحیان در آمریکا معتقدند تا پیش از پایان سال ۲۰۵۰ مسیح یا «قطعا» یا «احتمالا» باز خواهد گشت. بطور مشابه، ۸۳ درصد از مسلمانان در افغانستان و ۷۲ درصد از مسلمانان در عراق معتقدند «مهدی» که شخصیت آخرالزمانی اسلام است تا قبل از پایان عمرشان ظهور خواهد کرد.

از یک منظر، افراد مذهبی و دانشمندان با هم توافق دارند: ما در لحظه‌ای منحصر به فرد از تاریخ بشری قرار داریم، لحظه‌ای که آبستن یک احتمال فوق‌العاده بالا برای وقوع فاجعه است. تفاوت بین این دو گروه این است که برای مذهبی‌ها، آن سوی آخرالزمان یک آرمان‌شهر قرار دارد، حال آنکه برای دانشمندان، چیزی جز سیاهی نخواهد بود. در واقع، شاید هیچ کدام از خطرات پیشاروی ما – از تغییرات آب و هوایی گرفته تا ششمین انقراض جمعی، از تروریسم آخرالزمانی گرفته تا یک گروگان‌گیری ما فوق بشری – نباشد که قابل اجتناب نباشد. اما بدون یک اقدام جمعی هماهنگ برای احتراز از فاجعه، آینده ممکن است به سیاهی همان کابوس‌آبادی باشد نویسندگان داستان‌های علمی-تخیلی تصویر کرده‌اند.

منبع: خبرگزاری برنا

کلیدواژه: آخرالزمان نابودی جهان تا پیش از پایان سال تغییرات آب و هوایی آنتی بیوتیک ها انقراض جمعی نشان می دهد کره ی زمین بیماری ها خواهد شد هم اکنون پیش بینی باعث شد آینده ی حوزه ی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۳۸۷۵۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عمو کاووس نون خ چگونه بازیگر شد؟!

یکی از نقاط عطف مجموعه «نون‌خ» در همه فصل‌ها حضور شخصیتی به نام عموکاووس با بازی ماشاءا... وروایی است که به‌نوعی بزرگ روستاست و اهالی به او احترام می‌گذارند. این شخصیت در سری جدید سریال که این شب‌ها روی آنتن است، با سایر هم‌محله‌ای‌هایش همراه و همسفر شده و در سفر به چابهار ماجراجویی‌ها و اظهارنظرات خودش را دارد.

او با آن گویش شیرین کردی موقعیت‌های کمدی خوبی را در سریال خلق می‌کند. گرچه در این سری کاراکتر وحید با او شوخی‌های بیشتری دارد و مدام سر‌به‌سر او می‌گذارد و همین کل‌کل‌هایی که با هم دارند، باعث شده تا به شیرینی و نمک این کاراکتر اضافه شود. وروایی سال‌های بسیاری است که در حوزه بازیگری فعالیت می‌کند و اغلب فعالیت‌هایش در صداوسیمای استان کرمانشاه بوده است، اما با بازی در نون‌خ مورد توجه مخاطبان بسیاری قرار گرفت و به یکی از شخصیت‌های دوست‌داشتنی سریال تبدیل شد. همان‌طور که گفته شد از سوی دیگر مقابل این شخصیت، وحید با بازی سیدحسین موسوی قرار دارد که بده‌بستان‌های کلامی نمکی با همدیگر دارند. هر یک از این شخصیت‌ها، از یک نسل هستند و زوج کمدی خوبی را شکل دادند. گفت‌وگویی با این دو بازیگر داشتیم که در ادامه می‌خوانید. 

آقای وروایی، شما از هنرمندان باسابقه و باتجربه عرصه بازیگری هستید، اما به یکباره با سریال نون‌خ به شهرت و محبوبیت رسیدید. فکر می‌کنید این سریال چه ویژگی‌ای داشت که باعث شد بازیگرانش این همه دیده شوند و مورد توجه قرار گیرند؟

فصل اول سریال نون‌خ تقریبا از شش سال پیش آغاز شد و پایه‌گذار آن آقای سعید آقاخانی، آقای فرجی به‌عنوان تهیه‌کننده و امیر وفایی نازنین به‌عنوان نویسنده این سریال بودند. چون من نظامی بازنشسته هم هستم از سال ۱۳۶۱ در رادیو و تلویزیون کرمانشاه جذب شدم. خاطرم می‌آید در سال‌های بسیار دور در فیلم «فاتحین صحرا» باید یگان چتربازی می‌آمدند و کار پرش‌های هوایی را انجام می‌دادند و من هم یکی از کسانی بودم که انتخاب شدم. بعد از انقلاب از سال ۱۳۶۱ در تلویزیون جذب شدم و در مرکز خودمان کار‌های بسیار فاخری را می‌ساختیم و آنها را به شبکه‌های مختلف می‌سپردیم. مثلا مجموعه مستندی به نام «کرمانشاه در جنگ» را برای مرکز کرمانشاه ساختیم و شبکه‌های گوناگون هم آن را پخش کردند. در مستندی به نام «در مسیر سیمره» که رودخانه عظیمی است که به کرخه ریخته می‌شود، تمام روستا‌هایی را که در حاشیه این رودخانه بود، به تصویر کشیدیم و به تمام زمینه‌های فعالیت آنها از دیرباز پرداختیم و به یاد دارم که هر چهار شبکه این سریال را پخش کردند.

چطور شد سر از نون‌خ درآوردید؟ با آقای آقاخانی دوستی و آشنایی قدیمی داشتید؟

چهار، پنج سال پیش دوستان من سیروس میمنت و مصطفی تنابنده نازنین، برای گرفتن تست بازیگری به کرمانشاه آمده بودند. این موضوع به گوشم رسید. من رفته بودم که دوستم را ببینم و به پیشنهاد خودشان تست دادم و انتخاب شدم تا هفته بعد به تهران بیایم. به تهران آمدم و شخصیت به دل سعید آقاخانی نازنین به عنوان کارگردان این کار نشست. البته هفت، هشت نفر دیگر هم برای نقش کاووس آمده بودند، اما شاید من تنها کسی بودم که توانستم منویات ایشان را در مورد عمو کاووس که جویا بود، اجابت کنم. بعد از آن سال با کمک خود ایشان و تجربیاتی که از بزرگان این قبایل و روستا‌ها داشتم سعی کردم به همه اینها بپردازم و واقعا جا دارد از امیر وفایی عزیز بگویم که احساس می‌کنم منطقه غرب را به‌خوبی می‌شناسد. ایشان بعضی از اصطلاحات را که من فقط از بزرگان خودم مثلا از پدربزرگم شنیده بودم مثل مردآزما، گرین گوش و دوالپا که از اصطلاحات و افسانه‌های کردی هستند، برای من به صورت تصویری نوشته بود. اطلاعات عمومی او بسیار قوی و میزان مطالعه‌اش بسیار زیاد است و همه این ارزش‌های فرهنگی، قصه‌ها، روایت‌ها و داستان‌گونه‌ها را در ذهن داشت و در فیلمنامه‌اش آورده بود و ما از گویش این کار نهایت استفاده را بردیم. سعید آقاخانی هم که خود دستی بر آتش دارد، سربلند است و خودش کرد و از جنس ماست. به همین دلیل تسلط زیادی روی این فرهنگ و زبان دارد.
 
فکر می‌کنید سعید آقاخانی به‌واسطه شناختی که از این قوم دارد، توانسته به‌خوبی کرد‌ها را به‌واسطه این سریال به مخاطب معرفی کند؟

سریال‌هایی که راجع به قومیت‌ها ساخته می‌شوند معمولا روی لبه تیغ هستند. دیده‌ایم که خیلی‌ها در این مسائل زخمی شده‌اند، اما سعید آقاخانی به پاس هوشیاری، توانایی و قابلیت و توجه ویژه‌ای که به این مسائل دارد، نگذاشته است صدمه‌ای به سریال وارد شود. خدا را شکر برای پنجمین سال است که ما به دل بیننده‌های جان نشسته‌ایم. امروز وقتی از خانه بیرون می‌آیم شاید حداقل ۶۰ ــ ۵۰ خانواده فرهیخته از دیار خودم یا از کردستان عزیز، لرستان و از ایلامی‌هایی که همه خودشان از جنس ما، قصه‌گو و روایت‌گوی دیار ما هستند جلوی مرا می‌گیرند و عکس‌هایی به یادگار با کاووس دارند که به آن علاقه‌مندند و خوشحالند که او شخصیت بزرگ روستایی است که حرفی برای گفتن دارد.
 
کلیت سریال چقدر توانسته در این پنج فصل، این اقلیم را بیشتر به مردم بشناساند و باور‌ها و تصورات غلط را که برای عده‌ای به وجود آمده از بین ببرد و تصویر زیباتری از استان، فرهنگ و آداب و رسوم آن به مخاطب ارائه کند؟

طی چهار سال گذشته نوشته‌های سعید آقاخانی و در کنار او امیر وفایی، حول محور مسأله کرد بود و این کرد حرف و حدیث‌های زیادی برای دیده شدن با خود دارد؛ مسائل زندگی، روزگار، دامداری، باغداری و حتی سیاست‌شان. امروز شورا‌ها بر یک‌سری از مسائل روستا‌ها تأثیر بسیاری می‌گذارند و باید این توانایی و قابلیت را داشته باشند که روستای‌شان را هرچه جذاب‌تر، فرهیخته‌تر و دیدنی‌تر کنند تا جزو میراث‌های فرهنگی قرار بگیرند و توریسم محور باشند. این دو عزیز واقعا توانسته‌اند اینها را به اثبات برسانند. ما به روستا‌هایی رفتیم و آنها را به تصویر کشیدیم که برای مخاطبان جالب بود. مثلا خیلی‌ها از من می‌پرسند دره اژد‌ها در دیار شماست؟ هیچ کجای عالم چنین جایی را ندارد. وقتی پالنگان را خصوصا در روز‌هایی که دف‌زنان بر فراز پشت بام‌ها نوروزخوانی می‌کنند می‌بینید، شاید چنان توریسم محور شده باشد که سالانه ده‌ها هزار نفر برای دیدن چنین جاذبه معماری به آنجا بیایند. حتی معماری پلکانی خانه‌های پالنگان واقعا در هیچ کجا نمونه‌ای ندارد و صد‌ها نمونه از این زیبایی‌ها در دیارمان نهفته است. روی هم رفته اینها فقط توسط سریال نون‌خ شناخته شده است.

خودتان چقدر تاثیر این سریال را در جذب گردشگر دیده‌اید؟

تازه فقط در شات هوایی در تیتراژ نقاطی مثل بیستون، آناهیتا، گور دخمه‌های بهرام گور، طاق بستان و هورامانات خودمان را معرفی کردیم. سعید عزیز توانسته همه اینها را نشان دهد و امیر وفایی به آنها اشاره‌ای داشته باشد. امسال سیستان‌وبلوچستان عزیز و سربلند را هم داشتیم. ما به خاطر بازی در این سریال در آنجا مستقر شدیم و سختی آب و هوایی و سختی کار بسیاری داشتیم.
 
اتفاقا می‌خواستم بدانم کار در چابهار چطور بود؟ این‌که شما از غرب با آن آب‌وهوای سرد به سمت جنوب کشور که هوای گرم و شرجی دارد، رفتید که باید تجربه جالبی برای‌تان باشد؟ 

من ساکن کرمانشاهم یعنی از غرب به شرق رفتیم و دمای بالای ۶۵ درجه را متحمل می‌شدیم. بعضی مواقع بچه‌ها آنجا آسیب می‌دیدند. پشه‌هایی بود که به گریمور ما آزار رسانده بود و یک هفته به تهران آمد و بستری شد و دوباره به ما پیوست. اتفاقاتی هر از چند گاه برای بچه‌ها می‌افتاد و از درمانگاه‌های آنجا سر در می‌آوردند. هم آقای فرجی از تهران دکتر آورده بود و هم یک تیم پزشکی محلی داشتیم که شبانه‌روز در هتل ما مستقر بودند تا در صورت نیاز، دارو و درمان در اختیار بچه‌ها قرار دهند و سلامت آنها را برای روز‌های کاری حفظ کنند. با این حال ما واقعا از کار لذت بردیم. در مجموع هدف این بود که ما سیستان‌وبلوچستان و چابهار را با همه عظمت‌هایش و کرمان را با تمام زیبایی‌هایش تا حد توان و بضاعت به تصویر بکشیم و اینها از نگاه آقای امیر وفایی و سعید آقاخانی نشأت می‌گیرد. من در استان پهناوری هستم و در گردشی که در ایام عید در چهار استان هم زبان اطراف؛ یعنی ایلام، کردستان، لرستان و همدان داشتم، همه بالاترین میزان پذیرش را به سریال نون‌خ داده بودند و به حقیقت می‌گویم حرفی برای گفتن داشت. جای خالی خیلی از کار‌هایی که باید انجام بگیرد را پر کرد، دیده شد و تلویزیون به خود بالید که سریالی را ساخته که به نبوغ بالایی رسیده، می‌تواند تداوم داشته باشد و بینندگان جان هم لذت ببرند.

در فصل جدید، این سفر جاده‌ای باعث شد که کرمانی‌ها و سیستان‌و‌بلوچستانی‌ها و اتحاد اقوام و ارتباط خوب آن دو قوم با هم و مهمان‌نوازی آنها را ببینیم. می‌شود گفت همه اینها جزو نکات مثبت سریال هستند.

واقعا در آنجا پیرزن و پیرمرد‌هایی که سن بالایی داشتند، نون‌خ را از خودشان می‌دانستند، یعنی می‌گفتند ما چنین آدم‌هایی را سال‌های سال در کنار خودمان داشته‌ایم، ولی امروز شما آنها را زنده کرده‌اید و ما چقدر ذوق‌زده شدیم و احساس خوبی داریم! فرهنگ مهمان‌نوازی، فرهنگ غنی آداب و رسوم آنها از پوشش و خورد‌وخوراک گرفته تا برخورد شعورمندانه و پر از معرفت‌شان همه و همه چیز‌هایی است که به نظرم رسید. من به بچه‌های خودم هم می‌گویم اگر هر ایرانی یک‌بار به چابهار نرود عمرش را باخته است. باید برود و کوه‌های مریخی را ببیند و این‌که خداوند عظمت خود را در کجا پیاده کرده است.
 
فکر می‌کنم بازی در فصل پنجم این سریال برای خودتان هم تجربه جالب و جدیدی بود. این طور نیست؟

بله. اگر سال‌های آینده کاری انجام شود و به این قومیت‌ها بپردازند، هم بیننده راضی است و هم بازیگرانی که در کنار سعید آقاخانی عزیز یکدست شده‌اند می‌توانند این فرهنگ‌ها را یکی پس از دیگری با دل و جان به سمع و نظر بیننده‌های عزیزشان برسانند.
 
اتفاقا تجربه پایتخت، نون‌خ و سریال‌هایی از این دست ثابت کرده که مردم به تماشای مجموعه‌ای که درباره اقوام مختلف ساخته می‌شود، بیشتر علاقه دارند.

دقیقا همین‌طور است. وقتی مردم را می‌بینیم و با آنها برخورد داریم، در اولین جمله به ما می‌گویند از این سریال‌ها زیاد بسازید. انتظار دارند ما در ارتباطی که با دکتر جبلی داریم به ایشان بگوییم از این کار‌ها بیشتر ساخته شود تا ایران را بهتر بشناسیم و به آن ببالیم. اصلا فکر کرده‌ایم چرا بچه‌ها را که به خارج از کشور می‌فرستند، سرخورده می‌شوند و بعد با دست خالی برمی‌گردند؟ بگذارید با این سریال‌ها ایران‌شناسی خوبی داشته باشیم. ایران ما این‌قدر جاذبه‌ها و فرهنگ‌های زیبا در درون خود دارد که واقعا می‌گویم، ما هیچ کاری هنوز برایش نکرده‌ایم. ما ابتدایی‌ترین قدم را به همت آقای فرجی، امیر وفایی نازنین و سعید آقاخانی برداشتیم و ان‌شاء‌ا... این امکان فراهم شودکه بتوانیم قومیت‌ها و سرزمین‌های دیگری را توسط سریال خودمان به مخاطبان بشناسانیم.
 
در سری جدید سریال شاهد هستیم که وحید کمی بیشتر سر‌به‌سر عموکاووس می‌گذارد، اما در مصاحبه‌ای که با ایشان داشتم، گفتند وحید با این‌که خیلی شوخی و شیطنت و عموکاووس را اذیت می‌کند، در مواردی سعی دارد احترام او را نگه دارد. می‌توان گفت همین احترام به بزرگ‌تر جزو ویژگی‌های این سریال است.

بله، اجازه دهید یک خاطره شیرین برای‌تان بگویم. آقای فرجی ما را به مشهد دعوت کرده بود و یک شب که به زیارت رفته بودیم، به علت شلوغی حرم از هم جدا شدیم و بعد هرچه حسین عزیز را صدا زدم، او را پیدا نکردم. دیدم با حال بدی، غمگین روی تخته‌سنگی نشسته و وقتی به‌اصرار جویا شدم، گفت چهار نفر یقه او را گرفته و گفته‌اند برای ما اصلا مهم نیست که این سریال است. این پیرمرد همشهری ماست و اگر او را اذیت کنی تو را به شهرمان می‌بریم تا مثل نمد با چوب بزنیمت (می‌خندد). تا این حد روی کاووس تعصب دارند. لازم است از حسین نازنین برای اخلاق خوبش تشکر ویژه‌ای داشته باشم که بسیار جوان مؤدب، محجوب و دوست‌داشتنی است و این‌قدر برای من عزیز و محترم است که دوست دارم با او رفت‌وآمد داشته باشم.
 
ارتباط آدم‌ها با هم در این سریال ارتباط خاصی است که دیده شد. صرف‌نظر از فیلم‌ها و سریال‌های‌مان، در ارتباطات واقعی رفت‌وآمد خانواده‌ها و همسایه‌ها با هم کمتر شده است، اما در این سریال آنها هوای یکدیگر را دارند و با هم در سفری همراه شده‌اند که سعی می‌کنند در مشکلات کنار هم باشند. این اتفاق خوب چقدر می‌تواند برای مخاطبان الگوی مناسبی باشد؟
واقعا زندگی ما در گذشته همین‌طور بود. در دوران کودکی وقتی به خانه می‌آمدم، می‌دیدم ۱۰ خانواده نشسته اند که همه را می‌شناختم و نسبت‌های‌شان را می‌دانستم. همه اینها مهمان دست اول ما بودند. یعنی جدا از خواهر‌ها و برادرها، این مهمان‌ها ارج و قرب بسیاری نزد خانواده‌های ما داشتند. یک چراغ زنبوری داشتیم که هر شب آن را به دستم می‌دادند و به خانه یکی از فامیل می‌رفتیم. من به‌عنوان گزارشگر تلویزیون کرمانشاه در کردستان خانواده‌های مرزنشینی را می‌دیدم که شب‌ها به روستا‌های آن طرف مرز عراق می‌رفتند، سر می‌زدند و از هم احوالپرسی و فرزندان‌شان باهم ازدواج می‌کردند و در شادی‌های هم شرکت داشتند. قوم‌های ما واقعا این‌طور بودند. یا مثلا ما برای یک عروسی به شیراز رفتیم و آن عظمت شیراز را دیدیم. باید به این مسائل که دارد به فراموشی سپرده می‌شود بیشتر پرداخت. 
 
از ارتباط خود با بازیگران دیگر سریال بگویید. فیلمبرداری که تمام می‌شود، چقدر حال همدیگر را جویا می‌شوید؟

شاید بتوانم بگویم ما با بچه‌هایی که در کنار هم هستیم، یک خانواده بسیار مهربان، عزیز و دوست داشتنی شده‌ایم. یعنی اگر هر روز احوال حمید آذرنگ نازنین، سعید آقاخانی و کاظم نوربخش را نپرسم، بدحال می‌شوم. همه با هم تا شروع بعدی در ارتباط هستیم، چون من در این سریال دوست‌های خوبی پیدا کرده‌ام. شاید برای‌تان جالب باشد بدانید بعد از سفری که به چابهار داشتیم از عید که کارمان تمام شده تا به حال ده‌ها تلفن از آن سرزمین داشته‌ام که با من تماس گرفته‌اند و دوست شده‌اند و من هم آنها را به‌عنوان یک دوست پذیرفته‌ام و اگر روزی بخواهم با خانواده به آنجا بروم به خانه همین دوستانی که در چابهار، زاهدان و کرمان پیدا کرده‌ام خواهم رفت. اینها بسیار جای شکرگزاری داردکه هم خودش حامل پیام است و هم خودمان در این گردش‌ها دوستان خوب و صمیمی پیدا کرده‌ایم.
 
معمولا مردم وقتی شما را می‌بینند، درباره عمو کاووس چه می‌گویند و نظرشان درباره شخصیت او چیست؟

شخصیت کاووس بزرگ آبادی و رئیس شوراست و حکم حکومتی دارد و شخصیت‌هایی مثل نوری و دیگران از رفتار و گفتار کاووس دفاع می‌کنند و به همین دلیل، هم و غم مسائل را دارد. مثلا دو سال پیش به موضوع فرزندآوری اشاره داشت و می‌گفت دخترهای‌مان را به بالادستی و آن سوی مرز ندهیم. دختران مال ایران هستند و در این سرزمین و این روستا باید زاد و ولد و فرزندآوری شکل بگیرد. من شخصیت کاووس را دوست دارم و فکر می‌کنم به دل بیننده هم نشسته است. 
 
یکی از نکات جالب عمو کاووس این است که با وجود این‌که بزرگ روستاست، اما بسیار به‌روز است و با جوان‌ها هم ارتباط خوبی دارد. همه این موارد در فیلمنامه لحاظ شده بود یا ایده‌هایی است که شما به نویسنده و کارگردان دادید؟

واقعا دلسوزی عمو کاووس این توانایی را به او می‌بخشد. حتی وقتی دریکی دو فصل قبلی به خاطر مشکلات چشمی که داشت به اشتباه جاناتان، گاو سلمان را کشت، اسب خود را به جای آن به او داد. این اهمیت، همدلی ومهربانی کاووس بی‌تردید به دل همه نشسته است، البته این موارد در فیلمنامه بوداما خب ماهم به‌عنوان بازیگر ایده‌هایی درکار داریم که به کارگردان و نویسنده ارائه می‌دهیم.

منبع: جام جم

tags # نون خ سایر اخبار آیا قدرت‌های فوق‌بشری واقعیت دارند؟ چطور انسان به این قدرت‌ می‌رسد؟ بعد از فضا چه چیزی وجود دارد، جهان کجا تمام می‌شود؟! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟ فضانوردان چگونه در فضا دستشویی می‌کنند؟ | سرنوشت مدفوع انسان در فضا چه می‌شود؟

دیگر خبرها

  • راه اندازی مرکز آنژیوگرافی ملایر در آینده‌ای نزدیک
  • راه اندازی مرکز آنژیوگرافی ملایر در آینده ای نزدیک
  • به صدا درآمدن زنگ خطر انقراض ۵۰ گونه گیاه دارویی وخوراکی درآذربایجان غربی
  • صحنه‌ای وهمناک درانگلیس مدل فیلم‌های آخرالزمانی
  • ببینید | ️جبلی: در آینده نزدیک تکلیف حق پخش ورزش مشخص خواهد شد‌
  • عمو کاووس نون خ چگونه بازیگر شد؟!
  • وضعیت آخرالزمانی دانشگاه‌های آمریکا +عکس و فیلم
  • جبلی: در آینده نزدیک تکلیف حق پخش ورزش مشخص خواهد شد +فیلم
  • رفع فیلتر گوگل پلی در آینده نزدیک !
  • احداث کتابخانه در10 شهر استان در آینده ای نزدیک