در پیگیری حقوقی حادثه منا، شاهد سنگاندازیهایی بودیم
تاریخ انتشار: ۵ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۴۲۵۴۰۹
به گزارش «وطن امروز»، مهرماه سال 94 بود که یک خبر غیرمنتظره جهان اسلام را عزادار کرد. هزاران تن از حجاج در سرزمین منا قربانی بیکفایتی رژیم سعودی شدند. 464 تن از حجاج قربانی در این حادثه، متعلق به ایران بودند؛ آمار فاجعهباری که بخش زیادی از هموطنانمان را که خود را برای استقبال از حجاج خود آماده میکردند، سیاهپوش کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
زهرا رکنآبادی در گفتوگو با «وطن امروز» با اشاره به اقدامات انجامشده برای پیگیری حقوقی حادثه منا اظهار داشت: بسته شدن سفارت عربستان در ایران، روند پیگیریهای حقوقی را با مشکل مواجه کرد ولی این موضوع را منتفی نکرد. یکی از راههای پیش روی ما، پیگیری شکایت در محاکم داخلی خودمان بود. همانطور که مطلع هستید در وقایع اینچنینی، محاکم محل وقوع جرم و محاکم محل اقامت قربانی، هر دو صلاحیت پیگیری شکایات را دارا هستند. وی ادامه داد: متاسفانه در این سالهایی که پیگیری حقوقی حادثه منا را از طریق محاکم داخلی پیگیری کردیم، شاهد سنگاندازیهایی بودیم که در نهایت به دلیل فشارهایی از جاهای نامشخص، پروسه پیگیری متوقف شده و وکلایی که کار را پیگیری میکردند مساله را رها کرده و دیگر ادامه ندادند.
دختر شهید رکنآبادی افزود: پیگیری مساله حقوقی حادثه منا در عربستان به مراتب سختتر از پیگیری آن در محاکم داخلی است. وکلا در داخل عربستان به سختی این پرونده را میپذیرند، از وزارت خارجه به ما اعلام کردند از کشورهای عمان و چند کشور دیگر پیگیر این بودهایم که وکلایی این پرونده را قبول کنند تا بشود آن را در داخل محاکم عربستان پیگیری کرد اما کسی حاضر به قبول این پرونده نشده است.
زهرا رکنآبادی در پاسخ به این سوال که آیا دولت انتظار شما را برای پیگیری حقوقی حادثه منا برآورده کرد یا خیر؟ گفت: قطعا انتظارات ما را برآورده نکردند. بر اساس فرمایشات حضرتآقا، مسؤولیت پیگیری این مساله با سازمان حج و زیارت و وزارت امور خارجه به صورت توامان بود اما تا امروز حتی یک دادگاه ساده در این باره برگزار نشده است.
دختر شهید رکنآبادی در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه آیا خانوادههای شهدای منا از طرف حکومت سعودی دیهای دریافت کردهاند یا خیر؟ اظهار داشت: موضوع پرداخت دیه متعلق به شهدایی بود که بر اثر سقوط جرثقیل به شهادت رسیدند. یک دادگاه صوری در این قضیه برگزار شد و شرکتی که جرثقیل متعلق به آن بود، پرداخت دیه را تقبل کرد، گویا چک دیه را هم برای این شهدا صادر کرد اما به علت تحریمها و عدم پیگیری، هنوز چک دیه این شهدا نقد نشده است. درباره شهدای حادثه منا، آلسعود هیچ مسؤولیتی را قبول نکرد و لذا اصلا بحث پرداخت دیه به خانوادههای شهدای حادثه منا نیز مطرح نشد.
زهرا رکنآبادی در ادامه با اشاره به راههای غیرحاکمیتی که برای پیگیری حادثه منا پیش روی خانوادههای قربانیان این حادثه وجود داشت، گفت: ما یک راه دیگری هم پیش رو داشتیم که از طریق شورای حقوق بشر اقدام کنیم. البته این راه یک راه حقوقی نیست، یک راه سیاسی است. به این نحو که شما به عنوان قربانی، یک فرمی را پر میکنید و از جنایتی که یک حکومت در حق شما مرتکب شده، شکایت میکنید. شورای حقوق بشر تلاش میکند با فشار بر کشوری که مورد شکایت قرار گرفته، مساله را پیگیری کند و اطلاعات لازم را از آن بگیرد. لازم است نکتهای را اضافه کنم که یکی از کلیدیترین اطلاعاتی که درباره حادثه منا وجود دارد، فیلم دوربینهای مدار بسته است. متاسفانه حکومت سعودی وجود این فیلمها را رد میکند، در حالی که آشکارا دروغ میگوید، چراکه واحدهای بزرگ مانیتورینگ در عربستان وجود دارد که قطعا از این حادثه نیز فیلمهایی را ثبت و ضبط کرده است.
دختر شهید رکنآبادی ادامه داد: مساله پیگیری حادثه منا از طریق شورای حقوق بشر، یک پیششرط داشت و آن هم اینکه درخواست پیگیری باید به صورت شخصی و فردی اعلام شود. ما به همین دلیل تصمیم گرفتیم یک NGO تاسیس کنیم و از این طریق درخواست شکایت خود را به شورای حقوق بشر اعلام کنیم اما از آن زمان تاکنون هنوز با درخواست ما برای تاسیس این NGO موافقت نکردهاند. یک بار که رد کردند و بار دوم که درخواست دادیم هنوز در حال بررسی و استعلام هستند و خبری از نتیجه آن نیست.
زهرا رکنآبادی همچنین درباره گمانهزنیهای صورتگرفته مبنی بر ترور شهید غضنفر رکنآبادی اظهار داشت: از نظر اسناد و مدارک لازم برای اثبات قضایی قتل عمد و ترور پدرم، دست ما بسته است اما ما با مسائلی مواجه شدیم که این مساله را تایید و تقویت میکند. آلسعود جسد پدر ما را در حالی به ما تحویل داد که مغز، قلب، کبد، کلیه و معده را خارج کرده بودند و همین امر باعث شده بود با کالبدشکافی نتوان علت مرگ را مشخص کرد.
دختر شهید رکنآبادی در پایان خاطرنشان کرد: ما در ماجرای حادثه منا خسارت بزرگی دادیم، پدرمان را از دست دادیم، چیزی که از دست دادیم قابل جبران نیست اما آن چیزی که بیشتر دل ما را میسوزاند این است که میتوانستیم از این خسارت استفادههای زیادی بکنیم اما این کار را نکردیم. ما میتوانستیم با پیگیری حقوقی حادثه منا از مجاری قانونی بینالمللی به عربستان فشار بیاوریم اما آنقدر منفعل عمل کردیم که اکنون عربستان در برابر ما موضع حق به جانب هم میگیرد. اگر به اندازه نصف کاری که ترکیه به خاطر قتل خاشقجی انجام داد، ما در قضیه حادثه منا انجام میدادیم، امروز عربستان اینگونه وقیحانه در برابر ما نمیایستاد.
لازم به ذکر است در سالهای گذشته همزمان با سالگرد شهادت حجاج ایرانی در منا و همچنین شهادت شهید غضنفر رکنآبادی، همایشی با عنوان «دیپلماسی مقاومت» با محوریت روش دیپلماتیک شهید غضنفر رکنآبادی که آمیزه انقلابیگری و دیپلماسی بود، برگزار میشد. در واقع این همایش یادبودی برای شهید رکنآبادی بود تا چراغ راهی باشد برای دیپلماتهای جوانی که میخواهند مسیر ایشان را در عرصه فعالیتهای بینالملل طی کنند. اما امسال به علت شرایط پیشآمده به خاطر شیوع بیماری کرونا، این همایش برگزار نشد. خانواده شهید رکنآبادی به عنوان جایگزین این همایش، روز گذشته مراسم مختصر روضه و توسلی را در جوار قبر شهید رکنآبادی و چند تن دیگر از شهدای منا در امامزاده پنج تن لویزان برگزار کردند. این مراسم که به علت شرایط خاص کرونایی به صورت عمومی برگزار نشد، شاهد حضور حجتالاسلام پناهیان و حاجحسین یکتا نیز بود.
***
به روایت برادر
روزنامه «وطن امروز» 16 مهرماه سال 95 در گفتوگویی با مرتضی رکنآبادی، برادر شهید غضنفر رکنآبادی به بررسی آخرین نتایج پیگیریهای حقوقی خانوادههای شهدای حادثه منا پرداخت. مرتضی رکنآبادی در این گفتوگو با بیان اینکه «از همان روزهای اول جنایت منا، عزم جدی در دولت برای احقاق حقوق شهدای منا ندیدیم»، اظهار داشت: آقای روحانی که دنبال بالا بردن عزت پاسپورت ایرانی بود باید بداند در گام اول عزت پاسپورت در داخل و در احترام به حقوق شهروندان رقم میخورد. 464 عزیز ما در یک جنایت به دست عمال آلسعود به شهادت رسیدند و پیگیریهای ما در حد صفر بوده و هیچ پیگیری خاصی در این زمینه نشده است و در نهایت نیز اعلام کردند از آنجا که سعودیها عضو کنوانسیونهای بینالمللی نیستند، ما نمیتوانیم هیچ پیگیریای در دادگاههای بینالمللی علیه آنها کنیم.
برادر شهید رکنآبادی همچنین اظهار داشت: رئیسجمهور تا امروز حتی یک پیام تسلیت ساده هم به ما نداده است. در این یک سال از بسیاری از خانواده شهدا دلجویی نشده است.
منبع: اکوفارس
کلیدواژه: پیگیری حقوقی حادثه منا شهید غضنفر رکن آبادی دختر شهید رکن آبادی شورای حقوق بشر رکن آبادی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ecofars.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اکوفارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۴۲۵۴۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یک مکالمه بیسیمی با عراقیها درباره صدام
چیزی طول نکشید که سروکله تانکها و نفربرهای عراقی روی جاده آسفالت پیدا شد. ما حتی با آرپیجی هم از پس آنها برنمیآمدیم؛ آرپیجی به تانکها میخورد، کمانه میکرد؛ اما بچهها ناامید نمیشدند و با نارنجک ادامه میدادند تاکمی سرعت پیشروی تانکها را بگیرند. ما باید چند روز مقاومت میکردیم تا بقیه یگانها به ما الحاق شوند و پاتک را جواب دهیم.
به گزارش ایسنا، بهرهگیری از انگیزههای دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامهریزیشده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقهای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون نبرد بیتالمقدس را نسبت به سایر نبردهای دوران ۸ سال جنگ تحمیلی متمایز میکنند و باعث میشود که نبرد بیتالمقدس و آزادی خرمشهر قله افتخارات هشت سال دفاع مقدس محسوب شود.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، مصمم است با تکیه بر آثار و اسناد موجود در این مرکز، همزمان با سالروز آغاز این عملیات غرورآفرین، جلوههای شکوه مقاومت و پایداری این حماسه عظیم را به روایت فرماندهان و رزمندگان حاضر در عملیات، در چندین شماره منتشر کند:
سردار کریم نصر اصفهانی از رزمندگان و جانبازانی است که در جریان عملیات بیتالمقدس در سال ۱۳۶۱ فرمانده گردان موسی بن جعفر (ع) لشکر ۱۴ امام حسین (ع) بوده است. وی در بخشی از جلد یک کتاب خود با عنوان «به اروند رسیدیم» به بیان خاطرات خود از این عملیات پرداخته است:
اردیبهشت بود و بهجای هوای مطبوع و نسیم دلانگیز بهاری، گرمای نزدیک چهل درجه خوزستان، خون ما را به جوش آورده بود؛ ولی شور و حال عجیبی بین همه بچهها موج میزد. همگی عزم خود را جزم کرده بودیم تا عملیات بزرگی را در تاریخ ثبت کنیم.
منطقه عمومی عملیات در میان چهار مانع طبیعی محصور بود؛ از شمال به رودخانه کرخه کور، از جنوب به رودخانه اروند، از شرق به رودخانه کارون و از غرب به هورالهویزه منتهی میشد و در نهایت به دژ مرزی میرسید.به سمت رودخانه کارون حرکت کردیم. ما تابهحال پلی با این عظمت ندیده بودیم؛ عملیات احداث آن در حد خلق یک حماسه و کار بچههای مهندسی ارتش بود.
نیروها به نوبت در صف ایستاده بودند تا از پل عبور کنند. سرپل، قبل از ورود نیروها گوسفند قربانی کردند. بچهها یکییکی از روی پل رد میشدند. پل زیر پایشان به لرزه درآمده بود و هیجان وصفناپذیری در بچهها ایجاد شده بود. امواج آب، بچهها را بدرقه میکرد و نوازش قطرات آب بر صورتشان گویا به آنها خوشامد میگفت.
غرب رودخانه کارون، روستای کفیشه قرار داشت که ساکنانش با شروع جنگ، روستا را ترک کرده بودند و تعدادی از بچههای ما مستقرشده بودند. ما بعد از عبور از کارون به آن روستا رفتیم و نماز مغرب و عشا را خواندیم و منتظر ماندیم تا دستور عملیات صادر شود.
از روستای کفیشه تا جاده آسفالت، حدود ۲۵ کیلومتر فاصله بود؛ ولی ما مجبور بودیم سه چهار کیلومتر به سمت چپ مایل شویم و دوباره برگردیم تا دشمن را دور بزنیم؛ یعنی حدود سی کیلومتر پیادهروی داشتیم.
نزدیک صبح شد و ما همچنان در مسیر بودیم. حدود نه ساعت پیاده راهرفته بودیم و رمق نداشتیم و پاهایمان داخل چکمه مورمور و سوزنی میشد. نماز صبح را همانطور چکمه پوشیده خواندیم و دوباره حرکت کردیم.
نبرد با تانکها
بین ما و یگانهای قرارگاه نصر، یک گپ افتاده بود و آنها هنوز به ما ملحق نشده بودند که خیلی خطرناک بود. دشمن متوجه حضور ما در منطقه شده بود؛ چون وقتی با دوربین نگاه کردم، دیدم حدود ۲۰۰ لاکپشت از دور دارند سمت ما میآیند و گردوخاک راه انداختهاند.
چیزی طول نکشید که سروکله تانکها و نفربرهای عراقی روی جاده آسفالت پیدا شد. ما حتی با آرپیجی هم از پس آنها برنمیآمدیم؛ آرپیجی به تانکها میخورد، کمانه میکرد؛ اما بچهها ناامید نمیشدند و با نارنجک ادامه میدادند تاکمی سرعت پیشروی تانکها را بگیرند. ما باید چند روز مقاومت میکردیم تا بقیه یگانها به ما الحاق شوند و پاتک را جواب دهیم.
همانطور که بچههای لشکر نجف اشرف که سمت چپ ما بودند بهطرف جنوب رفتند تا طرف دیگر جاده را تکمیل کنند و به یگانهای قرارگاه نصر ملحق شوند، چهار لولی عراقیها شروع به شلیک کرد. حدود دو ساعت صدای شلیک عجیبوغریب، رعب و وحشت غیرقابل وصفی در منطقه راه انداخته بود.
من تابهحال چنین چیزی ندیده بودم. تانکهای دشمن لحظهبهلحظه به ما نزدیکتر میشدند و خمپارهها و توپهایشان منطقه را دیوانهوار شخم میزدند و میخواستند ما را وادار به عقبنشینی کنند؛ اما بچهها هم کوتاه نمیآمدند. یکی از آن بچهها سید اصغر تحویلیان بود که علاوه برداشتن شجاعت، بمب انرژی و شوخطبع هم بود و لحظهای آرام و قرار نداشت. اصغر و حسن نصر اصفهانی هم پشت سنگر نشسته بودند و پاتک دشمن را پاسخ میدادند.
جلسات فرماندهی با حسین خرازی، مصطفی ردانی پور و بقیه بچهها مرتب برقرار بود تا اوضاع را بررسی و اطلاعرسانی کنیم. حسین خرازی گفت: «باید سعی کنید که امشب دو گردان تعویض بشود. گردان عباس فنایی و گردان منصور رئیسی و اگر عملی نشد؛ مجبور هستیم یکشب عملیات را عقب بیندازیم تا شما عوض شوید؛ چون دو محور است. یکی بغل جاده و یکی هم بغل این خاکریز که باید تقریباً به فاصله یک کیلومتر از خاکریز باشد. بعد هم نگاهی به من کرد و گفت آقا کریم به من اطلاع دادند که شما همعصر درگیر بودید و چند تا تانک و ماشین دشمن را زدید.»
سید حسن حسینی هرندی؛ مسئول استراق سمع در تائید حرف حسین خرازی و برای تلطیف فضا گفت: «من پشت بیسیم میشنیدم وقتیکه نیروهای ما تانکهای عراقی را زدند، عراقیها با عصبانیت میگفتند؛ اینها را بزنید. مواظب باشید. در ضمن خیلی به آنها دلداری میداد و شروع کرد به گفتن اینکه سمت چپ و راستتان را بپوشانید.»
بعد ما دیدیم؛ یک مقدار به اعصابشان مسلط شدند، بنابراین وارد کار شدیم؛ بسمالله گفتیم و او را صدا زدیم. بیسیمچی عراقی گفت: «چه کسی صدا میزند؟ گفتم میشل ابلح است که صدا میزند! آقا کفرش درآمد! یک مقدار سربهسر آنها گذاشتیم. وقتی اعصابش داغون شد، دیگر حرف نزد.»
حدود نیم ساعت یا سهربع بعد دوباره تماس گرفت و گفت: کیستی؟ گفتم: صدام حسین از کاخ ریاست جمهوری. وقتی بیسیم چی گزارش میداد تلفاتمان اینقدر است؛ میگفتم: خب فدای سر صدام! این را که میگفتم خیلی عصبانی میشد و شروع میکرد به دادوبیداد عربی. همگی خندیدیم و حسین خرازی بعد از شنیدن خاطره جالب سید حسن، نقشه منطقه عملیاتی را باز کرد و مأموریت تکتک گردانها را برای ما توضیح داد.
منبع:
مساح، مرتضی، به اروند رسیدیم (جلد ۱)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۲، صص ۱۵۷، ۱۵۸، ۱۵۹، ۱۶۱، ۱۶۲، ۱۶۳، ۱۶۴اسفالت
انتهای پیام