کولاکوویچ: ایرانیها ملت بافرهنگی هستند
تاریخ انتشار: ۶ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۴۳۶۶۷۷
ایران اکونومیست- سرمربی سابق تیم ملی والیبال ایران گفت: مردم ایران ملتی صاحب فرهنگ هستند و دوران خاطرهانگیزی را در این کشور سپری کرده ام.
سرمربی پیشین تیم ملی والیبال در گفتوگو با سایت لهستانی sportowefakty گفت از دوران حضورش در ایران خاطرات خوبی دارد و باید از تصویر خوب مردم این کشور دفاع کند.
مصاحبه کولاکوویچ با سایت لهستانی را در زیر میخوانید:
* چه طور شد که پس از مربیگری در تیمهای ملی قدرتمندی چون صربستان و ایران تصمیم گرفتید هدایت تیمی از شهری کوچک در لهستان را بر عهده بگیرید؟
برای انجام این کار، چندین دلیل دارم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
* طرحهای بلند مدت در زاویرچه بدین معنی است که چنانچه نتایج این تیم خوب نباشد، شما برای چندین سال به حضورتان در لهستان ادامه خواهید داد؟
قرارداد فعلی من با باشگاه، دو ساله است و امیدوارم که بتوانم به طور کامل در تیم باقی بمانم. هر کجا که کار کردهام، فرض را بر این گذاشتهام که باقی عمرم هم آنجا خواهم بود. این موضوع مرا بیشتر درگیر کار خواهد کرد تا این که فکر کنم برای یک یا دو سال آنجا کار خواهم کرد و سپس به خانه بازخواهم گشت. فکر میکنم زاویرچه پروژه من برای سالهای آتی باشد.
* شما قبل از این که به عنوان مربی زاویرچه منصوب شوید، برای چند سال هدایت تیم ملی والیبال ایران را بر عهده داشتید. به این موضوع واقف هستید که بین والیبال ایران و لهستان تنش وجود دارد؟
بله این اتفاق رخ داده است؛ مردم دوست دارند این چیزها را به خاطر بیاورند و رسانهها نیز مشتاقانهتر از خود مسابقات به آن میپردازند. اما بیشتر بازیهای دو تیم، در شرایط کاملا عادی برگزار شده است.
در رقابتهای جام جهانی ۲۰۱۹، ما با نتیجه سه بر صفر برابر آنها مغلوب شدیم اما بازیکنان در پایان با یکدیگر دست دادند و همین. قبل از مسابقه با لهستان، با بازیکنان در خصوص این اختلافات صحبت کردم؛ آنها به من گفتند جای نگرانی نیست چون این موضوع مربوط به گذشته است. در واقع بزرگترین جنجال بین دو تیم ایران و لهستان، به چهار سال قبل در بازیهای المپیک ۲۰۱۶ ریو بازمیگردد. در مسابقات قهرمانی جهان ۲۰۱۸ بلغارستان، دو تیم رابطه خوبی با هم نداشتند و عصبی بودند اما نه به شدت المپیک ریو. به نظر من بازیکنان ایران در کشور شما قابل احترام هستند و لهستانیها شاید حتی آنها را خیلی دوست داشته باشند. میلاد عبادیپور شخصیت بزرگی در والیبال کشور شما محسوب میشود و محمد موسوی هم اینجا خوب بازی کرده است. پوریا فیاضی هم اینجا حضور داشته است. امیدوارم در آینده بازیکنان ایرانی بیشتری به عضویت تیمهای لهستانی درآیند.
* در ایران به شما چهطور گذشت؟
اوقات بسیار خوبی در ایران داشتم. در آنجا همکاران بسیار خوبی نیز کنارم بودند و بازیکنان، دستیاران، کادر پزشکی و سرپرست تیم بیش از آن که همکاران من باشند، عضوی از خانوادهام بودند.
در آنجا با مردمی بزرگ ملاقات کردم؛ با یک فرهنگ جدید که عادات و سبک زندگی خاص خود را داشت. مردم ایران خیلی رفتار دوستانهای دارند.
شاید در گذشته مشکلاتی بین بازیکنان لهستان و ایران وجود داشته است اما باید در مورد بازیکنان ایران نظر دیگری داشته باشید. آنها افراد خوب و ورزشکاران بزرگی هستند. به نظرم روابط بین تیمهای لهستان و ایران، بر پایه رقابت ورزشی بوده و نه اتفاقات نامطلوب غیرورزشی. زمانی که دو تیم به مصاف هم میروند، شما شاهد یک نمایش زیبا هستید.
* اما در رقابتهای لیگ ملتها که سال گذشته در ارومیه برگزار شد اتفاقاتی رخ داد؟
بله در آنجا اتفاقات عجیبی رخ داد. پس از انجام یکی از بازیها با لهستان، ما برای بازگشت به هتل با وقفهای دوساعته مواجه شدیم و به علت ازدحام جمعیت در خیابانها نتوانستیم زود به هتل برسیم. مردم جشن گرفته بودند و از پیروزی لذت میبردند و حتی به سرمربی لهستان ضربهای آرام هم زدند. این کار ممکن است برای مردم لهستان چیز عجیبی باشد اما به شما اطمینان میدهم که هیچ رفتار خصمانهای در کار نبود. مردم ایران سرشار از انرژی و حرارت هستند. این نحوه واکنش آنها به پیروزی است که خیلیها آن را دوست دارند.
* آیا شما برای رقابتهای المپیک توکیو که ایران و لهستان بار دیگر با هم روبهرو خواهند شد، برای کوبیاک توصیهای دارید؟
قصد ندارم برای او سخنرانی کنم اما فقط این را میگویم: من در ایران حضور داشتهام و با ایرانیها زندگی کردهام. میدانم آنچه که کوبیاک در مورد ایرانیها گفت، درست نیست. اگر او هم مانند من مدتی را آنجا سپری کرده بود، نظرش عوض میشد. شبیه هرجای دیگر دنیا، آنجا مردمانی بزرگ و خوب حضور دارند و البته کسانی هم هستند که شما نمیخواهید سر راهتان قرار بگیرند.
به نظر من ایرانیها میهماننوازترین مردم جهان هستند. به همین خاطر است که من ملزم هستم تا از تصویر این کشور دفاع کنم، چرا که در آنجا حس خوبی داشتم. اگر چند سال بعد کسی در مورد زاویرچه بد حرف بزند، من همین کاری را انجام می دهم که در مورد ایران انجام دادم.
این چیزی است که همه درباره آن صحبت میکنند. ایرانیها مردم بسیار شادی هستند و دوست دارند به دیگران کمک کنند، به ویژه خارجیها. در ساختمانی که من زندگی میکردم، بارها اتفاق میافتاد که یکی از همسایگان زنگ خانه مرا میزد و در حالی که یک کیسه پر از خرید در دست داشت، آن را به من میداد. میهماننوازی و کمک به دیگران، ریشه در فرهنگ ایرانیها دارد. با شناختی که از لهستانیها دارم، شما فرهنگ ایرانیها را ستایش خواهید کرد.
مهر
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: ایرانی ها رقابت ها دو تیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۴۳۶۶۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عجیبترین بخشش در خوزستان؛ مقتول، قاتلش را بخشید
یکی از روزهای خردادماه سال ۹۶ به پلیس اهواز خبر رسید که زنی که به تنهایی زندگی میکرد در خانه اش در منطقه چهارراه آبادان به قتل رسیده است. این خبر را نزدیکان این زن به پلیس خبر داده بودند. آنها بعد از آنکه او به تماسهایشان جواب نداده بود نگران شده و به خانه اش رفته و در آنجا با پیکر بیجانش روبهرو شده بودند. بر بدن مقتول چندین جای بریدگی با جسم برنده و نوک تیز به چشم میخورد.
به گزارش ایسنا، همچنین فرزندان مقتول با بررسی وضعیت او پی بردند که طلا و جواهراتی که او همیشه استفاده میکرده نیز سرقت شده است. از سویی بررسیها نشان میداد که عامل جنایت آیفون خانه را نیز احتمالا با این تصور که تصاویر او را ضبط کرده سرقت کرده است. در همین حال متخصصان پزشکی قانونی بعد از معاینه اولیه جسد اعلام کردند که به احتمال زیاد یک روز از قتل میگذرد. در این شرایط بود که پیکر مقتول به پزشکی قانونی منتقل شده و تحقیقات برای رازگشایی از این جنایت آغاز شد.
برق طلاآنطور که نزدیکان مقتول میگفتند از مدتها قبل یک نظافتچی برای تمیز کردن خانه مقتول به آنجا میرفت و روز قبل پسر نظافتچی به جای او به خانه زن تنها رفته بود. این زن آن روز در تماس با دخترش گفته بود که پسر نظافتچی که حدود ۱۸ سال داشت طوری رفتار کرده که او ترسیده است. همین اطلاعات باعث شد که نام پسر ۱۸ ساله بعنوان اولین مظنون مطرح و ساعتی بعد به اتهام قتل دستگیر شود.
متهم در همان بازجوییهای مقدماتی به قتل اعتراف کرد و گفت با انگیزه سرقت جواهرات زن تنها او را به قتل رسانده است. متهم در اعترافاتش گفت: پدرم سالها برای نظافت به آنجا میرفت. آن روز، چون کارش زیاد بود از من خواست به آنجا بروم. هنگام ورود نگاهم به جواهرات زن افتاد و وسوسه شدم. چند دقیقهای کار کردم، اما ناگهان به سوی او رفتم و بعد از قتل جواهراتش را سرقت واز آنجا فرار کردم. بعد جواهرات را به یک طلافروشی بردم تا بفروشم، اما طلافروش فاکتور خواست و فقط به من ۳ میلیون تومان داد و قرار شد بقیه پول را بعد از بردن فاکتور بدهد.
حکم قصاصمتهم به قتل در ادامه با شکایت فرزندان مقتول بعنوان اولیای دم در دادگاه کیفری یک استان خوزستان محاکمه و به قصاص محکوم شد. از آنجا که همه شواهد و مدارک در این پرونده علیه متهم بود حکم قصاص در دیوانعالی کشور نیز تایید و مقرر شد این حکم بعد از پرداخت تفاضل دیه از سوی اولیای دم، اجرا شود. بر اساس قانون زمانی که قاتل مرد و مقتول زن باشد برای اجرای حکم اولیای دم باید نیمی از دیه قاتل را به او بپردازند.
شمارش معکوس برای قصاصبا قطعی شدن حکم، همه چیز برای قصاص قاتل آماده شده بود. چند روز قبل تنها پسر مقتول برای پرداخت تفاضل دیه به دادسرا رفته بود. او قصد داشت هرطور که شده قاتل مادرش را قصاص کند و اصلا به بخشیدن او فکر نمیکرد. در دادسرا، اما اتفاقی افتاد که ناگهان ورق برگشت. او با زنی به نام مریم کارگر دستجردی که در پروندههای قتل زیادی پادرمیانی کرده و باعث سلح و سازش شده روبهرو شد. این فعال اجتماعی در حال تلاش برای صلح و سازش در پرونده دیگری بود و پسر مقتول وقتی او را دید تحت تاثیر حرفهایش قرار گرفت و ناگهان از تصمیمی که گرفته بود منصرف شد. او دادسرا را ترک کرد و چند روز بعد دوباره برگشت و این بار گفت قصد دارد قاتل را ببخشد.
چرا قاتل مادر را بخشیدممیلاد سوزنچی، فرزند مقتول درباره این تصمیم به همشهری میگوید: در این مدت برای تصمیم گیری خیلی فکر کردم، اما به نتیجهای نرسیدم. چند روز قبل بر سر مزار مادرم رفته بودم. از او خواستم نشانهای به من نشان دهد تا بهتر تصمیم بگیرم و از فشاری که تحمل میکنم نجات پیدا کنم. روزی که به دادسرا رفتم تا کار را تمام کنم با دیدن خانم دستجردی آن نشانه را حس کردم. وقتی او با من صحبت کرد آرام شدم و همان موقع تصمیم گرفتم که قاتل مادرم را برای رضای خدا ببخشم. در حقیقت مادرم خودش با نشانهای که نشانم داد خواست تا قاتلش را ببخشم. من هم کاری را کردم که او خواسته بود. حالا از تصمیمی که گرفتهام راضی هستم و احساس آرامش میکنم.