ناگفتههای خلبان ایرانی از اقدام عجیب برادر صدام!
تاریخ انتشار: ۸ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۴۵۹۳۴۵
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، امیر سرتیپ خلبان آزاده محمدصدیق قادری که مدت ۱۰ سال از زندگی خود را در اسارت رژیم بعث عراق گذرانده است در خاطراتی از دفاع مقدس میگوید:سلولهای اسارت پر از نور خدا و معنویت بود. در سختترین شرایط به سر میبردیم و هر چه میخواستیم در راه سربلندی وطن و رضایت خدا بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بیشتربخوانید
صدام با ۳ جمله خطاب به شهید لشکری قصد فریب جهان را داشت/ با استخاره وارد ارتش شدمکار ارتش و سایر رزمندگان فقط جنگیدن نیست بلکه برخی از رزمندگان شهید میشوند یا جانباز و عدهای هم صبر اسارت را به جان میخرند. این وظیفه ما است که هر آنچه را دیده و شنیدهایم در راستای انتقال تجربه به نسل جوانمان بگوییم.
روز ۲۳ شهریورماه ۱۳۵۹ باید برای تسویه حساب اقدام میکردم چون دیگر اجازه ادامه خدمت در ارتش را نداشتم و به نوعی اخراج شده بودم. جنگ آغاز شد و من برای حضور در عملیاتهای هوایی مجدد به پرواز درآمدم تا اینکه در یکی از ماموریتها، هواپیمایم مورد اصابت قرار گرفت و سقوط کرد. از هواپیما بیرون پریدم و در پی آن ۲۳ استخوان بدنم هنگام خروج از هواپیما و آمدن روی زمین شکست. در ابتدا بعثیها میخواستند من را با طناب چترم به دار بیاویزند. شدت جراحت بدنم به قدری زیاد بود که حدود هفت سال، نیمه فلج بودم.
امیر سرتیپ خلبان آزاده محمدصدیق قادریستون پنجم آمار و اطلاعات من را به دشمن داده بود و آنها از پیشینه کاری من اطلاع داشتند. برای همین تمرکز و توجه خاصی به من میکردند. در بازجویی اول خودم را به بیهوشی زدم چرا که میخواستند به مقدسات و نظام فحش و ناسزا بگویم تا اینکه یک روز در حالیکه اغلب قسمتهای بدنم در گچ بود با برانکارد از سلول استخبارات به بیرون بردند و به سالنی بسیار بزرگ منتقل کردند. در آنجا دو اسیر ایرانی که در گوشه اتاق سرشان پایین بود حضور داشتند و در انتهای سالن در روبروی من یک مرد موفرفری قرار داشت که بعدا متوجه شدم برزان تکریتی برادر ناتنی صدام است.
صدام و برزان تکریتییک نگهبان درشت اندام که چشمهایش بسیار قرمز بود در کنارم ایستاد. دستگاههای ضبط رادیویی و تلویزیونی هم در آن سالن به چشم میخورد. وقتی چشمم به غولی که کنارم ایستاده بود افتاد ناخواسته خندهام گرفت چرا که کف دست او به طور غیرطبیعی بزرگ بود. آن زمان هر دو دست من را عمل کرده بودند و پلاتین گذاشته بودند. آنها متنی را روبروی من قرار دادند که پر از فحش و بد و بیراه بود و تاکید کردند که اگر این متن را نخوانم هر دو دستم را مجدد خواهند شکست. به متن نگاهی کردم و بعد آن را کنار گذاشتم و گفتم:« من ستوان قادری بچه سنندج، ایرانیِ ایرانیِ «کُرد» هستم و مردهام و زندگی ندارم. »
دوباره گفتند که باید متنی را نوشتهایم بخوانی. برزان تکریتی به آن مردی که شبیه غول بود اشاره کرد. او یکی از دستهایش را روی بازویم قرار داد و فشار کوچکی آورد. مجددا دستم شکست. اشکم درآمد. باز هم تکرار کردند که باید همان فحشها را بدهم اما شرافت خلبانیام اجازه چنین کاری را نمیداد و باید مرگی سربلند میداشتم. آنها تصویری را از جیب لباسم بیرون آورده بودند که همسر و فرزندم در آن بودند. میخواستند من را تطمیع کنند. گفتند که اگر این متن را بخوانی به اروپا میروی و ترتیب حضور خانوادهات را هم میدهیم اما گفتم: اینها را نمیشناسم و تمامی آنها برای من مردهاند.» و دوباره همان صحبتهای قبلی را بیان کردم.
برادر ناتنی صدام از آن سوی سالن برخواست و به سمت من آمد. سرم را بوسید. شاید اگر در آن لحظه دِشنه در سرم فرو میکردند برایم قابل تحملتر بود. بعد گفت: «آرزو میکردم یک افسر ما در ایران مثل تو باشد.» و پس از بازجویی در نامهای نوشت که تا وقتی در استخبارات است دیگر کسی نباید از این خلبان ایرانی بازجویی کند و همینطور هم شد. پس از آن به سلولی منتقل شدم. آن دو اسیر دیگر که موهای کوتاهی داشتند هم به آنجا آمدند. هر دو با شوق شروع به تعریف و تمجید از من کردند که شما سرباز اسلام هستید و ما را سربلند کردید. با آنها رفتار خوبی نکردم و حتی به آنها بد و بیراه گفتم و یادآور شدم که استخبارات عراق چیزی از من نتوانست بیرون بکشد و حالا شما میخواهید به عنوان جاسوس از در دوستی من را تخلیه اطلاعاتی کنید.
این ماجرا گذشت تا اینکه چندین سال بعد در اردوگاه اسیری سمت من آمد. خودش را معرفی کرد و گفت که همان روز شاهد شکنجه و صحبتهایم با برزان تکریتی بوده است. من او را نمیشناختم. این آزاده مرحوم حجت الاسلام ابوترابی فرد بود و تازه به جایگاهی که در میان آزادگان داشت پی بردم. پس از آزادی در دیداری که با مقام معظم رهبری داشتم مرحوم ابوترابی فرد ماجرای من را برای ایشان روایت کرد.
منبع: ایسنا
انتهای پیام
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: جنگ تحمیلی دفاع مقدس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۴۵۹۳۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تجلیل از استادان خلبان پایگاه آموزشی هوانیروز اصفهان
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما ، مرکز اصفهان ؛ فرمانده هوانیروز ارتش در این مراسم به نقش مهم این پایگاه در تربیت نیروهای متخصص خلبانی و فنی اشاره کرد و گفت؛ سالانه براساس نیاز نیروهای مسلح خلبانهایی در ردههای مختلف اموزشهای لازم را فرا میگیرند.
امیر خاموشی از سطح آمادگی بالای کامل نیروی هوانیروز در مقابله با هر گونه تهدیدی خبر داد و افزود؛ امروز با بکارگیری تجهیرات پیشرفته آموزشی مانند انواع شبیه سازها موفق به تربیت خلبانهای ماهر در هر ردهای از نیروهای مسلح شده ایم.