تاثیرات خودشناسي در نزد انسان
تاریخ انتشار: ۹ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۴۷۴۹۸۲
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از خبرگزاری مهر، از مسائل مهم انسان و شايد مهمترين آنها، شناخت خود انسان است. آدمي قبل از آنكه به شناخت جهان پيرامون خود و نيك و بد آن بپردازد، بايد خود را بشناسد و گنجينه هاي فطرت و نهاد خود را كشف نمايد و آنها را به كمال برساند و اميال نفساني و شهواني خود را تعديل كند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دعوت به شناخت انسان از توصيه هاي مهم پيامبران الهي، عالمان اخلاق عارفان و فيلسوفان است و انسان خود نيز اهميت آن را احساس مي كند. البته آدمي از جهات مختلف موضوع شناخت و علوم گوناگون است.
اما منظور از شناخت انسان در اين مبحث آن است كه او داراي استعدادها و نيروهايي براي فهم خود و جهان و تكامل انساني است. اگر انسان با تامل و تفكر، امكانات و استعدادهايي كه براي رشد و تكامل در او آفريده شده است بشناسد، بهتر مي تواند سرمايه هاي وجودي خود را به كمال برساند.
قرآن و روايات اسلامي، انسان را به خود شناسي دعوت مي كنند از جمله آیه 5 سوره طارق و آیه 105 سوره مائده که تاکید دارند انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است. امير المومنين علي (ع) مي فرمايد: كسي كه به خودشناسي دست يابد، به بزرگترين سعادت و كاميابي رسيده است.
بنابراين در اهميت خود شناسي جاي هيچ شك و شبهه اي نيست، اما براي روشني هر چه بيشتر رجحان و ضرورت خود شناسي مي توان به دلايل ذيل اشاره كرد.
مقدمه كمال انساني
اگر آدمي قبل از هر چيزخود را بشناسد، بهتر مي تواند از سرمايه هاي وجودي خود بهره ببرد و آنها را شكوفا سازد، زيرا نقطه آغاز همان شناخت سرمايه هاي وجودي است. او مي تواند از خود بپرسد آيا حد وجودي انسان در حد ساير حيوانات است يا قدرت تعالي و رشد و پرواز كردن دارد؟ اگر انساني كه قدرت تعالي و پرواز دارد از آن استفاده نكند و از سرمايه وجودي خود بهره نبرد، آيا شايسته مذمت نيست؟ آيا انسان غير از اين بدن مادي، حقيقت ديگري به نام روح دارد؟ اگر انسان داراي روح است نيازهاي آن چيست و چگونه بايد برآورده شود و چگونه بايد تكامل پيدا كند؟پاسخ به اين پرسشها مقدمه تكامل انساني است.
پيش درآمد جهان شناسي
شناخت جهان عبارت است از تعامل انسان با جهان خارج از خود. انسان بعد از تعامل است كه مي گويد مي بينم، مي شنوم و مي شناسم. سوال اساسي اين است كه موجودي كه از آن به "من" تعبيرمي كنيم، چه اندازه در شناخت سهم دارد؟ آيا همه سهم براي انسان است، يا سهم اساسي براي جهان خارج است و يا هر دو سهيم هستند؟ لازمه پاسخ به اين سوال، خود شناسي است. انسان ابتدا قوا و ابزارهاي شناخت خود و گستره و مرزهاي آنها را بشناسد تا بعد به شناخت جهان دست يابد. اميرالمومنين علي(ع) مي فرمايد: كسي كه خود را نمي شناسد،چگونه غير خود را تواند شناخت.
مقدمه خدا شناسي
خود شناسي را كه مقدمه خداشناسي است، مي توان از جهات گوناگوني مورد تامل قرار داد. از آنجا كه فطرت آدمي با معرفت خدا عجين است دعوت به خود شناسي در واقع دعوت به خداشناسي و ارتباط با خداست. امير المومنين علي(ع) مي فرمايد: خدايا! تو قلب ها را با محبت خود و عقل ها را با معرفت خود سرشته اي.
خود شناسي،مقدمه محبت و معرفت به خداست. وجود انسان، وجودي وابسته و ممكن الوجود است و چنين موجودي نمي تواند، آفريينده خود باشد. بنابراين، هنگامي كه آدمي به خود شناسي مي پردازد، وابستگي خود را به خدا احساس مي كند. قرآن مجيد در آیه 15 سوره فاطر مي فرمايد: اي مردم! شما به خدا نيازمنديد و خدا است كه بي نياز ستوده است.
حلال مشكلات
بسياري از مشكلات روحي و رواني و فكري و اخلاقي انسان ناشي از خود ناشناسي است. اگر آدمي حقيقت واقعي خود، هدف خلقت، رابطه خود با خدا، موقعيت خود در نظام هستي، تاثير زندگي دنيوي در آخرت، نقش اخلاق نيكو و برخورد مناسب با ديگران، سهم ثروت در كيفيت زندگي و نقش مصيبت ها و خوشي ها را در زندگي بداند بسياري از مشكلات او حل مي گردد و زندگي سعادت آميزي را براي خود رقم مي زند.
بسياري از مكاتب ساخته و پرداخته دست بشر نظير ماترياليسم، ليبراليسم، نازيسيم، تبعيض نژادي، سرمايه داري و اگزيستانسياليسم كه امروزه سرنوشت آدميان را رقم مي زنند،ريشه در عدم شناخت انسان دارند. اگر آدمي خود را به خوبي مي شناخت، ديگر گرفتار اين مكاتب نمي گشت و مي توانست در پرتو تعقل و خردورزي به آرامش راستين دست يابد كه همان انس با خدا و تبعيت از فرامين الهي است.
هدف خودشناسی چیست؟
هدف از خلقت انسان رسیدن به کمال است و این کمال در سایه خودسازی است ، یعنی انسان تا خودسازی نکند ممکن نیست به کمال حقیقی برسد، از طرفی هم خودسازی در سایه خودشناسی است ، یعنی تا انسان خودش را نشناسد نمی تواند خودسازی کند.پس کمال انسان در سایه خودشناسی اوست. برای توضیح بیشتر:
اولین گام در راه خودسازی و تهذیب نفس، خودشناسی است. تا انسان از شناخت صفات و ملکات خود غافل باشد نمی تواند به اصلاح خود بپردازد. آشنایی با صفات و استعدادها و علاقه ها و گرایش های خودآگاه و ناخودآگاه زمینه ساز قدم برداشتن در جاده سازندگی روحی و معنوی است.
چگونه امکان دارد انسان به تعالی معنوی و کمال نفسانی برسد و عیب های درونی خود را اصلاح کند و زشتی های باطنی را از چهره زیبای جان بزداید در حالی که شناخت درستی از خود ندارد؟
آیا بیمار تا متوجه بیماری خود نگردد در پی طبیب و درمان بر می آید؟
آیا مسافری که گمگشته کوه و بیابان است بدون آگاهی از گمراهی خود، از دلیل و راهنما نشان می گیرد؟
آیا انسان بی خبر از هجوم و شبیخون دشمن، هرگز در صدد دفاع از خود بر می آید؟
بدون شک پاسخ همه این پرسش ها منفی است, همان گونه آن کس که خود را نشناسد و از کاستی ها و عیب ها و آلودگی ها و نیز از سرمایه ها و نیروها و استعدادهای خود آگاه نباشد، به دنبال تهذیب نفس و بهره گیری از انفاس مسیحایی طبیبان روحانی نخواهد رفت.
رابطه میان خودشناسی و تهذیب نفس را از چند جهت می توان مورد بررسی قرار داد:
انسان با شناخت خود، مقام وجایگاه واقعی اش را در جهان آفرینش در می یابد و به کرامت و عظمت نفس خود پی می برد و خود را پرتوی از عالم ملکوت و نفحه ای از نفحات ربانی می یابد و پی می برد که این گوهر گرانبها را نباید به بهای ناچیز فروخت و به آسانی چوب حراج بر آن زد. تنها کسانی خود را آلوده رذایل نفسانی می کنند و گوهر پاک روح انسانی را به فساد و آلودگی می کشند که از عظمت آن بی خبرند. امیر مؤمنان (علیه السلام) قدر و قیمت این گوهر ارزنده را چنین بیان می کند: «إنَّهُ لَیسَ لِأنفُسِهِم ثَمَنٌ إلّا الجَنَّة, فَلَا تَتَّبِعُوهَا إلَّا بِهَا؛ جان های شما بهایی جز بهشت ندارد، پس آن را به کمتر از بهشت نفروشید.» . (دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، حکمت ۴۵۶.)
انسان با شناخت خویشتن به خطرات خواهش های افسار گسیخته و نامعقول نفس و ناسازگاری و تضاد آن با سعادت خویش پی می برد و برای رویارویی با آن آماده می شود. اگر چنین شناختی نباشد هجوم بی امان تمایلات سرکش انسان را غافلگیر کرده و توان مقابله و چاره اندیشی را از انسان سلب می کند و ضربات سنگینی از این ناحیه بر روح و شخصیت انسان وارد می شود.
شناخت نفس راه پی بردن به استعدادهای گوناگونی است که برای پیمودن راه پرفراز و نشیب پیشرفت و تعالی و کمال در وجود انسان قرار داده شده است. پس از این آگاهی انسان تشویق و ترغیب می شود که برای پرورش و شکوفایی این استعدادها بکوشد؛ گنج های گران بهای درونش را استخراج کند و گوهر خود را هویدا سازد. آن کس که با خویش بیگانه و ناآشنا است همچون ثروتمندی است که در گوشه گوشه خانه اش، گنج های باارزشی نهان است ولی چون از آن بی خبر است ممکن است از گرسنگی و تهی دستی بمیرد، در حالی که در زیر پایش گوهرهای نفیسی است که نه تنها جان او بلکه جان هزاران نفر دیگر را نجات می دهد.
هر یک از رذایل اخلاقی و نفسانی، ریشه یا ریشه هایی در عمق جان انسان دارد؛ با خودشناسی این ریشه ها شناخته می شود و درمان این امراض روحی امکان پذیر و آسان می گردد و به این ترتیب زمینه و بستر مناسبی برای تهذیب نفس فراهم می گردد.
از همه مهم تر این که خودشناسی بهترین و کوتاه ترین راه خداشناسی است و شناخت خداوند و آشنایی با صفات جلال و جمال حق، قوی ترین عامل برای زدودن زشتی ها و پستی ها از صحنه جان و آراسته شدن به کمالات نفسانی و اخلاق الهی است.انسان در اثر چنین شناختی احساس شرافت و کرامت می کند و به قداست و ارزش وجودی خود پی می برد و زیبایی های اخلاقی و فضیلت ها در نزدش معنا می یابد. در این صورت است که از یأس و ناامیدی و پوچ پنداری و بیهودگی و روزمرگی می رهد و تصویری زیبا و دلچسب و جهت دار از زندگی در روح و ذهنش نقش می بندد.
به دلیل اهمیت فراوان خودشناسی، در آثار و منابع اسلامی، بر آن تأکید ویژه ای شده است، با این که قرآن کریم همه عالم هستی را سراسر نشانه ها و آیات الهی می داند و همه حوادث و پدیده های آن را راه شناخت پرودگار عالمیان می شمارد؛ ولی توجه ویژه ای به خودشناسی دارد و برای نفس انسان حساب خاصی باز کرده است: «وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ؛ در خودتان نیز آیاتی است، آیا نمی نگرید؟»
نظر به نقش محوری خودشناسی و شناخت آیات درونی در شناخت خداوند است که قرآن مجید، فراموش کردن خداوند را مستلزم فراموش کردن و از یاد بردن نفس می داند و این را عقوبت و جزای غفلت از خدا می داند: «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ؛ مانند آنانی نباشید که خداوند را از یاد بردند، خدا هم خودشان را از یادشان برد.»
در روایات معصومین(علیهم السلام) نیز تعبیرات جالبی و شگفتی در این زمینه وجود دارد:
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) خودشناسی را راه خدا شناسی دانسته اند: «مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه».
«مَعرفة النَّفسِ أنفَعُ المَعَارف؛ خودشناسی سودمندتین شناخت هاست.»
«غَایة المَعرفَة إنَّ یَعرف المَرء نَفسَة؛ نهایت معرفت این است که انسان خود را بشناسد.»
«کُلَّما زَادَ علم الرَجُل عِنَایتة بِنَفسه وَ بَذل فِی رِیاضَتِها و صَلاحهَا جَهده[۱]؛ هر چه بر آگاهی انسان افزوده شود، توجه و اهتمامش به خود بیشتر می شود و در راه تربیت و سازندگی خود بیشتر می کوشد.»
«عَجَبتُ لِمَن نیشد ضَالَّتَه و قَد أَضَلَّ نَفسَه فَلا یَطلَبُها؛ در شگفتم از کسی که گمشده اش را می جوید ولی خود را گم کرده و آن را نمی جوید.»
احادیث فراوان دیگری در این باره که همگی از امیرمؤمنان(علیه السلام) نقل شده در کتاب ارزشمند «غرر الحکم و درر الکلم»توسط مرحوم «آمدی» جمع آوری شده است.
روش هاي خود شناسي از ديدگاه قرآن و روايات
براي موجودي كه به صورت فطري خود را دوست دارد، كاملا طبيعي است كه به خود بپردازد و درصدد شناختن كمالات خويش و رسيدن به آنها باشد. از اين رو خودشناسي، نيازي به دليلهاي پيچيده عقلي و نقلي ندارد.
خودشناسی، همان چيزي است كه «روح الهي» ناميده مي شود و با شناختن آن انسان احساس شرافت و كرامت مي كند.
*انسان داراي دو جنبه است:
* جنبة مادي كه نيازهاي جسمي انسان مانند نياز به آب، غذا، مسكن، پوشاك و غيره را شامل مي شود.
* جنبة معنوي كه نيازهاي روحي و رواني انسان مانند كسب شناخت و كمال و رشد را تشكيل مي دهد.
شناخت خداوند نیز نيازمند خودشناسي است و لازمة شكوفايي استعدادهاي انسان، شناخت خويش است. خودشناسي، رابطة انسان را با دنياي بيرون بهتر برقرار مي كند و با حواس و نيروهاي خود به شناخت بهتري از زندگي مي رسد.
خودشناسي،معنا ومفهوم آن
خودشناسي به معني اين است كه انسان مقام واقعي خويش را درك كند، بداند كه در معرفت ميتواند بر فرشتگان پيشي بگيرد، بداند كه او آزاد و مختار و مسؤول خويشتن و مسؤول افراد ديگر و مسؤول آباد كردن جهان و بهتر كردن جهان است،امانتدار الهي است، برحسب تصادف، برتري نيافته است تا استبداد بورزد و همه چيز را براي شخص خود تصاحب كند و مسؤوليت و تكليفي براي خويشتن قائل نباشد.
خودشناسي، نيازي به دليل عقلي و نقلي ندارد.
براي موجودي كه به صورت فطري خود را دوست دارد، كاملا طبيعي است كه به خود بپردازد و درصدد شناختن كمالات خويش و رسيدن به آنها باشد. از اين رو خودشناسي، نيازي به دليلهاي پيچيده عقلي و نقلي ندارد. غفلت از اين حقيقت و سرگرم شدن به چيزهايي كه در كمال و سعادت آدمي موثر نيست، امري غير طبيعي و انحرافآميز است كه بايد علتش را جستجو كرد و راه سلامت و نجات از آن را شناخت، همةتلاش هاي انساني براي تامين لذايذ و خوشي هاي وي انجام ميگيرد، پس خود شناسي انسان و كمالاتي كه ممكن است در مسير او قرار بگيرد، بر همة مسائل مقدم است. تا آنجايي كه بدون شناخت حقيقت انسان و ارزش واقعي او، ديگر بحث ها بيهوده و بي پايه است.
اهميت خودشناسي از ديدگاه قرآن و روايات:
قرآن فراموش كردن خود را نتيجة فراموش كردن خدا بر ميشمارد و ميفرمايد: «و لا تكونوا كالذين نسوالله فانساهم انفسهم» مانند كساني نباشيد كه خدا را فراموش كردند، پس خدا هم خودشان را از يادشان برد. قرآن درتلاش است كه انسان «خود» را كشف كند. اين «خود»، «خودِ» شناسنامه اي نيست كه اسمت چيست؟ اسم پدرت چيست و در چه سالي متولد شده اي؟ تابع چه كشوري هستي؟ آن «خود» همان چيزي است كه «روح الهي» ناميده مي شود و با شناختن آن «خود» است كه (انسان) احساس شرافت و كرامت مي كند و خويشتن را از تن دادن به پستيها برتر ميشمارد. (شناسايي توانايي ها و صفات مثبت خود و تلاش براي شكوفا كردن آنها براي حذف صفات بد و منفي و رسيدن به كمال) امير المومنين ـ عليه السّلام ـ نيز ميفرمايد: «در شگفتم از كسي كه خود را نميشناسد، چگونه ميتواند پروردگارش را بشناسد.» اسلام بر خلاف ساير اديان به شناخت انسان اهميت بسيار زيادي داده و وي را به شناخت سفارش كردهاست تا بتواند راه صحيح سعادت را انتخاب كند.
علامه طباطبايي (ره) ميفرمايد: «ترغيب خداوند مومنان را به ملازم بودن به خويشتن كه همان حفظ كردن راه هدايت است، ميفهماند راهي كه لازم است انسان ها بپيمايند، راه خويشتن است كه ايشان را به شناخت خداوند و سعادت حقيقي ميرساند.» خود شناسي اولين قدم در راه پيشرفت قواي بشري است، پس اگر بخواهيم از نيروي خود و فرصتهاي زندگي حداكثر استفاده را از زندگي بكنيم، لازم است قبل از هر چيز به استعدادهاي خود نظري بيافكنيم و آنها را بشناسيم. امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: «خودشناسي انسان اين است كه خويشتن را به چهار طبع و چهار ستون و چهار ركن بشناسد، چهار طبعش خون است، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايند: «با ايمانترين شما با شناختترين شماست.»
راه ها و روش هاي خود شناسي:
به نظر اسلام خود حقيقي انسان روح خداوندي است كه در بدن به امانت گذاشته شدهاست. اين روح منشاء خداوندي دارد و در قرآن كريم آمدهاست: «فاذا سويته نفخت فيه من روحي» (پس وقتي آنرا درست كرديم از روح خود در آن دميديم.) حال اين سوال مطرح ميشود كه روش شناخت اين خود حقيقي، چگونه است؟ آيا براي شناخت آن به علوم تجربي بايد مراجعه كنيم يا به علوم ديني؟ موضوع علوم تجربي مسائل مادي و طبيعي است، اما روح غير مادي و غير جسماني است، پس با علوم تجربي نميتوان خود حقيقي را شناخت، نهايتاً به اين نتيجه ميرسيم كه تنها از طريق معارف الهي ميتوان خود را شناخت. به اعتقاد علماي ديني تنها در مكتب انبياء و پيامبران است كه انسان خود را به نيكي و درستي ميتواند بشناسد. عارفان نيز معتقدند كه ميتوان از طريق انجام كارهاي شايسته و پرهيز از كارهاي زشت، آنچنانكه در مكتب انبياء آمدهاست، به شناخت خود دست يافت. عارفان خودشناسي را مهمترين و اصليترين وظيفه و رسالت تك تك، انسانها ميدانند. آنها معتقدند اگر انسان خود را آنچنانكه بايسته و شايسته است نشناسد، نميتواند «خداي» خود را نيز بشناسد و كسي كه خداي قادر متعال را نشناخت، نميتواند اين ادعا را داشته باشد كه به رسالت و وظيفة انساني خود عمل كردهاست.
تلاش براي پي بردن و اعتراف به نقص هاي خود:
يكي از عوامل خودشناسي آشنايي با نقصهاي خود است، ترس و وحشت از اعتراف به نقايص خود باعث مي شود انسان بر واقعيت دروني خود پرده افكنده و نسبت به رفع آن نكوشد. اما با تلاش و صداقت مي توان به نقص هاي دروني آگاهي يافت و نسبت به رفع آنها كمر همت بست.
اميد به خودسازي و مداومت بر آن: اگر فردي از روي علاقه و ايمان به دنبال شناخت ضعف هاي خويش باشد، با نقص هاي روحي و اخلاقي خود آشنا مي شود. اما گاه بعد از شروع به خود سازي از آنجا كه احساس موفقيت كامل نمي كند، احساس شكست و ياس كرده آنرا رها مي كند، اما با اميد به نتيجة موفقيت آميز بر تلاش خود ميافزايد و با تداوم بر رفع نقايص ميكوشد.
گاه شخصي كه گام در راه خودشناسي گذاردهاست پس از مدت زمان اندكي ممكن است دچار غرور شود و احساس كند كه به كمال لازم رسيده است، اين غرور كه به صورت فخرفروشي بر ديگران بروز مي كند، يكي از موانع خودشناسي است. شخص، لازم است غرور بي جايي را كه بدان دچار شده كنار گذاشته و با حقايق آنچنان كه هست روبرو شود. بدين صورت مي تواند يكي از حجاب هاي رودرروي خود را بردارد و به شناخت خويش به صورت درست دست يافته و آنگاه به خود سازي بپردازد.
البته روشن و واضح است كه اصل بودن خودشناسي و خودسازي بسيار مشكل است و در اين راه، به تعبير حافظ، كه ديوها و شياطين كمين كرده اند و مرتباً رهزني ميكنند:
طي اين مرحله بي همرهي خضر مكن****ظلمات هست بترس از خطر گمراهي
اگر در اين راه، راهنما نباشد تا دست انسان را بگيرد، مطمئناً راه به چاه ختم خواهد شد.
نكته: براي رسيدن به خواسته خود از توصيههاي زير كمك بگيريد.
در انتخاب دوست دقت به خرج دهيد. از مطالعة كتب اخلاقي و زندگي بزرگاني مثل شيخ رجبعلي خياط (كتاب كيمياي محبت) ، شنيدن سخنراني هاي اخلاقي مثل برنامه هاي راديو معارف، دريغ نورزيد. بعد از هر نماز مدتي در سجاده بنشينيد و نسبت به اعمال خود تفكر و تامل كنيد. در برنامة خودسازي كه پس از خودشناسي است، فردا فردا نكنيد. آري از همين حالا شروع كنيد و آهسته و پيوسته حركت كنيد.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: خودشناسی کمال انسانی جهان شناسی خداشناسی شناخت خداوند شناخت انسان تهذیب نفس اگر انسان خود شناسی شناخت خود انسان خود پی می برد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۴۷۴۹۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی: