فیلم تکاندهنده از قتل عام زوج جوان و بیتای ۸ ساله در باغ ورامین + فیلم
تاریخ انتشار: ۱۳ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۵۲۱۸۶۹
یک سال و نیم قبل بود که دختر هشت ساله به همراه پدر و نامادری اش در یک باغ گوجه سبز در کلاته ورامین به طرز فجیعی به قتل رسیدند. قاتل که تحت تاثیر توهم ناشی از مصرف مواد مخدر، جنایت را رقم زده بود با رای دادگاه به قصاص محکوم شد و با تائید دیوانعالی کشور این حکم در یک قدمی اجرا قرار دارد. در این گزارش ناگفتههایی از این جنایت هولناک را میخوانید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
قدم به قدم منطقه کلاته ورامین باغهای سرسبز جا خوش کرده اند. باغهایی شبیه بهشت ....
اما یکی از آنها اردیبهشت سال ۹۸ تبدیل شد به جهنم یک جنایت هولناک.
جنایتی که در آن سه نفر قربانی یک قاتل بی رحم شدند؛ بیتا، پدر و نامادری اش.
از آن موقع تا به حال التهاب این جنایت خونین هنوز هم در بین مردم کلاته داغ است.
هنوز هم مردم روزی را که ماموران پلیس سه جسد دفن شده در باغ را از دل خاک بیرون کشیدند، در یاد دارند.
آخرین دیدار با بیتا
حرف که میزند، صدایش نمیلرزد. یک زخم عمیق کهنه روی دلش هست که خودش میگوید این زخم هیچ وقت خوب نمیشود.
مادر بیتا هنوز هم که هنوز است از تصور لحظهای که قاتل دستانش را روی صورت نحیف بیتای او گذاشت و با بی رحمی تیزی را زیر گلوی دخترک گذاشت و گلویش را برید؛ گر میگیرد.
حالا که نزدیک یک سال و نیم از آن فاجعه دردناک میگذرد، از دخترش که حرف میزند صدایش نمیلرزد، اما چشم هایشتر میشود.
«وقتی متهم را در دادسرا دیدم به دستانش خیره شده بودم. دستان زمخت و بزرگی داشت. تصور میکردم با همین دستانش دهان دخترکم را گرفته بوده تا صدایش درنیاید.»
گریه اش شدت میگیرد و نفس عمیقی میکشد و میگوید: «مدتی قبل با پدر بیتا متارکه کرده بودم. سرپرستی بیتا به عهده پدرش بود. روزهای تعطیل و آخر هفتهها او را به خانه خودم میآوردم. آن روز هم که برای آخرین بار او را دیدم تعطیلی نیمه شعبان بود. نزدیک غروب بیتا را در میدان الغدیر کلاته به نامادری اش سپردم. چون فردای آن روز باید به مدرسه میرفت، برای رساندن او به پدر و نامادری اش عجله داشتم.»
مادر بیتا هنوز هم تمام جزئیات آخرین روزی را که دخترش را دید در یاد دارد. حتی یاد دارد که ماشین خود را در کدام نقطه از میدان الغدیر کلاته پارک کرد؛ و به خوبی در یاد دارد که چند دست لباس بیتا همراه او بود: «بیتا عادت داشت تند تند لباس عوض کند. برای همین هر وقت پیش من میآمد چند دست لبای با خود میآورد. آن روز لباس هایش را در یک کیسه گذاشتم و به نامادری اش، سحر دادم. او را بوسیدم و سوار ماشین سحر شد و از من دور شد.»
آن بوسه، آخرین بوسهای بود که مادر بیتا بر گونه دخترکش نشاند. بعد از آن بیتا و نامادری اش به سمت قتلگاه خونین قاتل بی رحم روانه شدند.
روزی که دخترم گم شد
فردای آن روز بود که بیتا و پدر و نامادری اش به طرز مرموزی غیبشان زد. مادر بیتا که سمیه لطفی نام دارد در مورد روز گم شدن دخترش میگوید: «صبح روز بعد مادربزرگ بیتا با من تماس گرفت و گفت که از آنها بی خبر است. با مدرسه بیتا تماس گرفتم و فهمیدم که او مدرسه نرفته است. از همان لحظه بود که خواب و خوراک بر من حرام شد. سریع ماجرای مفقود شدن دخترم را به پلیس اطلاع دادم. اما خودم هم به کمک خانواده ام دنبال بیتا میگشتیم.»
اولین سرنخ، ماشین پدر بیتا
سمیه لطفی در ادامه میگوید: «اطراف جایی را که بیتا را به سحر تحویل داده بودم میگشتیم. آن منطقه پر از باغ است. همینطور که گشت میزدیم، یکدفعه در یک کوچه باغ باریک ماشین پدر بیتا را دیدم. لباسهای بیتا که در ماشین بود، در یک تپه نزدیک ماشین پخش و پلا شده بود. لباسهای دخترکم را بغل گرفته بودم وهای های گریه میکردم. لبایها هنوز عطر تن بیتایم را داشت. اما بی خبری از او داشت دیوانه ام میکرد. با دست و پای لرزان اطراف را میگشتم. حتی بوتههای خار را هم بلند میکردم و زیر آن را نگاه میکردم. دلم میخواست ردی از بیتا پیدا کنم، اما از تصور اینکه نکند زیر یکی از آن بوتهها یا لابلای علفهای انبوه جسد دخترم را ببینم داشتم دیوانه میشدم.»
سر همان کوچهای که سمیه و همسرش ابراهیم، ماشین پدربیتا به نام دانیال را پیدا کردند میایستیم.
سمیه نگاه میکند و اشک میریزد. با انگشت دور تا دور آن کوچه را نشانمان میدهد و میگوید که همه آن منطقه را وجب به وجب به دنبال جگر گوشه اش گشته بوده. میگوید که آن هفت شبانه روز تا پیدا شدن بیتا برایش ۱۰ سال گذشته بوده است.
خبرهای مضطرب کننده از گوشه و کنار، تصور عذاب کشیدن دخترش و فکر اینکه چه بلایی سر طفل معصومش آمده بود، او را تا سر حد جنون میبرد.
بی خبری از فرزندش دنیا را برایش جهنم کرده بود و چه فکرهایی که به سرش نزده بود.
کاغذ کوچکی که دور آن چسب کاری شده از کیفش بیرون میآورد و میگوید: «موهای بیتا را در این کاغذ پیچیده ام.»
من هم به عنوان یک مادر قلبم فشرده میشود. به کاغذ خیره مانده ام و اشکم سرازیر میشود. میگوید: «روز آخر وقتی میخواستم او را از خانه بیرون ببرم، اول موهایش را شانه زدم. وقتی بیتا گم شد، موهایش را از لابه لای شانه جدا کردم و در این کاغذ پیچیدم. فکر میکردم اگر جسدش را آتش زده باشند شاید این موها برای شناسایی جسد کمکمان کند.»
کف دستش را میکشد روی صورت خیسش و میگوید: «یک سیب نیمه خورده هم روی کانتر آشپزخانه جا گذاشته بود. آن را هم برداشتم و در فریزر گذاشتم. میخواستم از بچه ام یادگاری داشته باشم.»
سه جسد در باغ گوجه سبز
یک هفته از گم شدن بیتا میگذشت. یک هفتهای پر از دلهره و اضطراب. تا اینکه ساعت هفت صبح هفتمین روز اقوام سمیه به او خبر دادند که در یک باغ گوجه سبز در کلاته سه جسد پیدا شده است.
سمیه حال خودش را نمیفهمید. دست و پایش را گم کرده بود. قلبش در گلویش میتپید انگار.
«باغی که میگفتند اجساد در آنها پیدا شده، نزدیک همان جایی بود که آخرین بار بیتا را به سحر تحویل دادم. به همراه همسرم سریع خودمان را به آنجا رساندیم. خیابان غلغله بود و ماموران پلیس اجازه نمیدادند کسی وارد کوچه شود.»
جسدها در دل خاک، وسط باغ دفن شده بودند. قاتل رد و نشان آن را به پلیس داده بود و بعد از کشف اجساد هویت آن محرز شد.
خودمان را به باغی میرسانیم که جنایت خونین در ان رخ داده است. مادر بیتا از لای در آنجا را نگاه میکند. فکر اینکه دخترش در آخرین نفسهای خود بی پناه در این باغ جیغ میکشیده است، یک بار دیگر اشکش را در میآورد. تصور اینکه بیتا کشته شدن دانیال و سحر را به چشم خود دیده باشد برایش دردآور است.
انگیزه قتل چه بود؟
ماموران پلیس بعد از یک هفته تحقیق، توانستند قاتل را بازداشت کنند و او در همان برخورد اولیه با ماموران به اتهام خود اعتراف کرد.
قاتل که صاحب باغ گوجه سبز بود با دانیال، پدر بیتا رفاقت داشت. شب حادثه بیتا و پدر و نامادری اش مهمان او در باغش بودند.
قاتل بعد از مصرف مواد مخدر با توهم اینکه دانیال به او مظنون است، با او درگیر شده بود. حتی در آن درگیری دانیال او را زخمی هم کرده بود.
اما سرانجام قاتل، دانیال را با ضربات چاقو از پا درآورده بود.
همان موقع سحر از راه رسیده و شوهرش را غرق در خون کف باغ دیده بود. متهم برای خاموش ماندن راز جنایت هولناکش، سحر و بیتا را هم با بریدن گلوی آنها به قتل رساند و هر سه جسد را در همان باغ دفن کرد.
متهم بعد از اعترافات هولناک به جنایت سیاه خود با رای دادگاه به سه بار قصاص محکوم شد و حکم صادر شده به تائید دیوانعالی کشور رسید.
قاتل در دادگاه سعی داشت با حاشیه سازی از گردن گرفتن مجازات خود شانه خالی کند. او برخلاف اظهارات قبلی خود، سناریوی تازهای مطرح کرد و گفت:دانیال و همسرش سعی داشتند با همدستی هم اموال من را سرقت کنند و من در دفاع از خود دست به قتل آنها زدم.
اما وقتی قاضی از او خواست در مورد دلیل کشتن بیتا توضیح دهد، متهم از دلیل آوردن عاجز ماند. همین کافی بود که مشخص شود ادعاهای دیگر او در دادگاه هم کذب محض بوده است.
دنیای بدون بیتا
از جلوی مدرسه بیتا رد میشویم. همان جایی که روزگاری دست دوستانش را میگرفت و صدای خنده و بازی و کودکانه اش در آنجا میپیچید.
بعد سر مزار او میرویم. دور عکسش روی سنگ آرامستان گل میچینیم.
از مادرش میپرسم دنیای بدون بیتا چه دنیایی است؟
میگوید: «دالان تنگ و تاریکی است که انتهای آن مشخص نیست. روزهایم را میگذرانم به امید روزی که در دنیایی دیگر بتوانم طفل معصوم بی گناهم را که بی رحمانه و مظلوم کشته شد در آغوش بگیرم.»
خانه مادر بیتا پر از عکس و یاد بیتاست. در خانه شان هیچ حرفی جز بیتا رد و بدل نمیشود.
بیتا فلان لباس را میپوشید، فلان غذا را دوست داشت؛ اگر زنده بود الان کلاس چندم بود.
روزگار خانواده بیتا حالا در همینها خلاصه میشود و هنوز هم داغ جنایت کلاته در باور مردم ورامین نمیگنجد. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی
منبع: پارسینه
کلیدواژه: سلاخی کودک ورامین پارسی خبر پدر و نامادری اش مادر بیتا پدر بیتا باغ گوجه هنوز هم آن روز سه جسد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۵۲۱۸۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حوزه انتخابیه ورامین، پیشوا و قرچک
علی خزایی
حسین نوشآبادی
کد خبر 6094949