چه کسی محکوم است؟
تاریخ انتشار: ۱۳ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۵۲۵۵۱۳
آفتابنیوز :
اگرچه روحانی و دولتش اصلاحطلب نبوده و نیستند اما حامیان اصولگرایان و رسانههایشان در شبکههای اجتماعی مدعیاند مسئولیت اوضاع اقتصادی سیاسی فعلی با اصلاحطلبان و کسانی است که به روحانی رأی دادهاند. این در حالی است که همینها هیچوقت مسئولیت کارنامه رئیس دولت دهمی را که از بطن اصولگرایی برخاست نپذیرفتند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آنان با تأکید بر اینکه رئیس دولت دهم از اول هم اصولگرا نبود یا رودرروی اصولگرایان ایستاد، اقداماتش را سوا کردند و هرچه را به نفعشان بود، در کارنامه اصولگراییاش و هرچه نبود را به پای خودش و حلقه یارانش نوشتند. حتی بعدا مدعی شدند که از وقتی او رفتارهای به قول خودشان اصلاحطلبان را پیشه کرد و حلقه انحرافیاش را ساخت، با او از در دشمنی درآمدند. همینها که شمشیر را بعدا برای رئیس دولت دهم از رو کشیدند، برای کسانی که به روحانی رأی دادهاند یا اصلاحطلبان حتی حق انتقاد هم قائل نیستند!
این در حالی است که حجم انتقادات اصولگرایان از دولت رئیس دولت دهم که حامی سفتوسخت او در هر دو انتخابات 84 و 88 بودند، در دو سال پایانی حضورش در پاستور به اندازهای رسید که گاه تا پای انکار حمایت خود در سال 84 نیز پیش میرفتند. در این میان اما بودند اصولگرایانی که از همسلکانشان خواستند بابت حمایت خود از رئیس دولت دهم از مردم عذرخواهی کنند یا اذعان کردند رئیس دولت دهم اصولگرایی بوده که هزینهاش برای اصولگرایان منجر به انتخاب حسن روحانی شده است.
خیلیها مانند توکلی نیز بر این اعتقاد بودند که رئیس دولت دهم در ابتدا با تابلوی اصولگرایی وارد شد اما خیلی زود راهش را جدا کرد و نشان داد اصولگرا نیست. حالا همین اصولگرایان در همین حد انتقاد هم برای رأیدهندگان به روحانیای که از ابتدا همگان اذعان کردند اصلاحطلب نبوده، قائل نیستند. این در حالی است که اصلاحطلبان به قول موسویلاری نه هیچوقت قبای امام زمان تن روحانی کردند، نه تهمانده آب لیوانش را خوردند، نه هاله نور دور سرش دیدند و در روزگاری که بیشترین انتقاد را به او دارند هم قرار نیست او را انحرافی بخوانند! روز گذشته محمد مهاجری، تحلیلگر مسائل سیاسی، با اشاره به اینکه تا چه میزان افکار عمومی از اصلاحطلبان میپذیرند که آنها نقش کمی در دولت و مشکلات کشور داشتهاند، اظهار کرد: «هرقدر که جامعه اعلام برائت اصولگرایان از رئیس دولت دهم را پذیرفت، به همان میزان هم از اصلاحطلبان میپذیرند که در عملکرد دولت روحانی نقش نداشتهاند. البته قبول دارم رئیس دولت دهم و روحانی از بدنه رأی و جناح حامی خود فاصله گرفتند، ولی افکار عمومی این را نمیپذیرد که جناحی از تصمیم سیاسی خود عقبنشینی کند. بهلحاظ اخلاقی هم جالب نیست که جناحی از فردی حمایت کند اما بعد بگوید حمایتی نداشتهام. اصولگرایان از رئیس دولت دهم حمایت کردند؛ اما وقتی به زعم خود دیدند که او دیگر رسم اصولگرایی ندارد، از او فاصله گرفتند و اصلاحطلبان هم نسبت به روحانی همین کار را کردند. در زمان دولت دوم خاتمی هم عدهای از اصلاحطلبان از او فاصله گرفته و از مرگ اصلاحات گفتند. در دولت هاشمی هم کسانی که شعار میدادند مخالف هاشمی دشمن پیغمبر است، وقتی احساس کردند شرایط بر وفق مرادشان نیست، گفتند که ما نبودیم که از هاشمی حمایت کردیم».
مهاجری در پایان با بیان اینکه افکار عمومی این برائتها را باور نمیکند، تصریح کرد: دلیل اینکه عدهای از رئیسجمهور میبُرند این است که فرایند انتخاب فرد بهعنوان نامزد انتخابات ریاستجمهوری، حزبی نیست. در انتخابات حزبی وقتی کاندیدای حزب در انتخابات رأی آورد، آن حزب مسئول عملکرد رئیسجمهور منتخب میشود. در ایران چون این فرایند وجود ندارد، بعد مدتی «مننبودمهای» حامیان رئیسجمهور شروع شده و این افراد مسئولیت خود را نمیپذیرند. البته اینها در نظر افکار عمومی دعواهای بیهوده است و مردم این افراد را بهعنوان افرادی میشناسند که مسئولیت نپذیرفته و در انتخابات بعدی دنبال جمعکردن رأی برای افراد دیگری هستند. چند روز پیش محمود واعظی، مسئول دفتر روحانی که تاب انتقاد اصلاحطلبان از دولت روحانی را ندارد، گفته بود: «در میان اصلاحطلبان یک نظر خاص وجود ندارد و دیدگاهها متفاوت است. از اصلاحطلبان وزیر و استاندار در دولت وجود دارد و اگر آنها منتقد هستند، به رفقای خودشان هم انتقاد باید بکنند، ولی حداقل مراعات حال رفقای خود را بکنند». علی شکوریراد، دبیر کل حزب اتحاد ملت، در واکنش او گفته بود: «آقای واعظی آدرس غلط ندهید. فرافکنی نکنید. نبض دولت دست شماست و شما اصلاحطلب نیستید. شما مراعات حامیان اصلاحطلب دولت را نکردید و به سلیقه خودتان مدیران ارشد را در دولت و بدنه آن چیدید و بین رئیسجمهور و حامیانش حائل شدید. بد عمل کردید و حالا «همان کشته خویش بدروید». او قبلا هم گفته بود: «در واقع در دوره دوم آقای روحانی، سر اصلاحطلبها به سنگ خورد و دچار سرخوردگی شدند و همین باعث شد این بحثها پیش بیاید؛ اما آیا اصلاحطلبها اشتباه کردند؟
من معتقدم در هر دو دوره، حمایت از روحانی درست بود؛ هم در سال ۹۲ که تدبیر بسیار جالبی به کار بردند و بابت آن مدال تدبیر میگیرند و بار دوم هم به دلیل اینکه خطا نکرده و از آقای روحانی عبور نکردند. اما برآوردشان اشتباه بود که آقای روحانی انتظارات ذهنی آنها را پاسخ خواهد داد».
مسئولیت شورای نگهبان
سال 92 که عارف و روحانی هم در میان نامزدهای تأییدصلاحیتشده آمدند، عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان، در یک مصاحبه عمدا چیزی را فاش کرد که فکر نمیکرد زمانی ممکن است بابت آن خودش را شماتت کند. آن زمان با هدف اینکه تصورات را درباره آیتالله جنتی اصلاح کند، گفت دو نفر رأی لازم را در شورای نگهبان نداشتند و با پادرمیانی یک نفر تأیید صلاحیت شدند. کدخدایی نام آیتالله جنتی را بر زبان آورد. تیتر آن روز «شرق» از گفتوگو با کدخدایی این بود: «تأیید صلاحیت روحانی و عارف با وساطت آیتالله جنتی». وقتی بههمینراحتی خیلی از چهرههای سیاسی میتوانند پشت در تأیید صلاحیت شورای نگهبان بمانند و از فیلتر آن رد شوند، اینکه جریانی یا مردمی را بابت رأیدادن به یکی از گزینههای تأییدصلاحیتشده شورای نگهبان مقصر بدانیم، مطایبهای رندانه بیشتر نیست.
احمد زیدآبادی درباره ماجرای مسئولیتپذیری در ارتباط با کارنامه دولتها به همین نقش شورای نگهبان اشاره کرده است. او چندی قبل در یادداشتی درباره مسئولیت کارنامه روحانی نوشته بود: «جدای از بحثهای مربوط به مسئولیت کلی نظام سیاسی در برابر مشکلات وضع موجود، به نظر من بیش از اصلاحطلبان، شورای نگهبانِ مورد حمایت بیچونوچرایِ اصولگرایان، مسئول کارنامه حسن روحانی است! همه میدانیم که انتخابات ریاستجمهوری در ایران شبیه هیچ کشور دیگری نیست و امکان رقابت در این انتخاب برای هر صاحبِ فکر و تخصص و توانایی وجود ندارد. به عبارت روشنتر، در جمهوری اسلامی فقط کسانی میتوانند در رقابت بر سر پست ریاستجمهوری شرکت کنند که شورای نگهبان شرایط خاصی را در وجود آنها احراز کند! بنابراین، نهاد احراز کننده شرایط ریاستجمهوری، بهطور طبیعی مسئول اصلی عملکرد هر رئیسجمهوری در ایران به شمار میرود. ممکن است اعضای شورای نگهبان استدلال کنند که آنها که از دل آدمها خبر ندارند بلکه به شرایط ظاهری و اظهارنظرهای رسمی نامزدها تکیه میکنند و از این جهت مسئولیتی در برابر عملکرد رؤسای جمهور ندارند. در این صورت همین تفسیر برای حامیان و رأیدهندگان هم قابل تعمیم است. آنها هم به شعارها و شبهبرنامهها و رفتارها نگاه کردند و رأی دادند. در واقع بین گزینههای موجود با بررسیها و رجوع به عقل جمعی و فردی به فردی رأی دادند که به نظرشان بهتر از دیگران میتوانست کشور را اداره کند یا حداقل سلیقه سیاسی، فرهنگی و اقتصادیاش به آنها قطعا نه کاملا بلکه بیش از دیگران نزدیک بود. ماجرا این است که حداقل در دو مورد رئیسجمهوری مناقشهبرانگیز اخیر که سطح پشیمانی و مسئولیتگریزی در قبال آنها و مورد پرسش قراردادن حامیان و رأیدهندگانشان قابل قیاس با پیشینیان نیست، حامیان بابت چیزی شماتت میشوند که مسئولیتی در قبال آنچه بعدا رخ داد، نداشتهاند».
منبع: روزنامه شرقمنبع: آفتاب
کلیدواژه: اصولگرایان اصلاح طلبان دولت روحانی اصلاح طلبان رئیس دولت دهم شورای نگهبان تأیید صلاحیت ریاست جمهوری افکار عمومی رئیس جمهور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۵۲۵۵۱۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مرغ آمریکاییها غاز است!
از دید غربزدگان، دستگیری و ضرب و جرح دانشجویان، چون در خاک آمریکا و اروپا انجام میشود مصداق امنیتسازی و ایجاد ثبات و یکدستی مواضع است و باید به آن احترام گذاشت! - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، محمدحسین مهدویزادگان در یادداشتی نوشت: دستگیری 900 دانشجو در دانشگاههای کالیفرنیا و تگزاس، ورود پلیس ضدشورش به حریم دانشگاهها با اجازه رسمی از نهادهای قانونی قدرت در آمریکا، ضرب و جرح شدید دانشجویان توسط پلیس فدرال و وعدههای انتخاباتی نامزدهای 2 حزب دموکرات و جمهوریخواه (بایدن و ترامپ) مبنی بر اخراج دانشجویان معترض به رژیم صهیونیستی از دانشگاهها و حتی در صورت امکان خاک آمریکا، جملگی تبدیل به تیتر رسانههای غربی شدهاند. از سوی دیگر، تعمیم اعتراضات دانشجویی ضدصهیونیستی در آمریکا به کشورهای اروپایی، منجر به آن شده تا پلیس و نهادهای امنیتی کشورهای انگلیس، آلمان، فرانسه، ایتالیا، سوئد، فنلاند و دانمارک نیز مواضع مشابهی علیه دانشجویان منتقد نسلکشی صهیونیستها در غزه مطرح کرده و با وعده سختترین مجازاتها به خیال خود از وقوع این اعتراضات پیشگیری کنند!
1- اگر چه تونل وحشت نهادهای سیاسی و امنیتی غرب برای دانشجویان نتوانسته آنها را از مسیر انسانیت و غیرت منحرف کند اما سکوت برخی جریانات سیاسی در داخل کشورمان در قبال آنچه در آمریکا و اروپا میگذرد، جای بسی تأمل و البته شرم دارد!
در جریان اغتشاشات سالهای 78 و 88 و حتی در بحبوحه زمانی فتنهای که سال 1401 با محوریت و مدیریت پشت پرده فمینیستهای دوآتشه جریانات ضدانقلاب و برانداز داخلی و خارجنشین شکل گرفت، برخی احزاب اصلاحطلب و در راس آنها حزب اتحاد ملت به رهبری آذر منصوری (رئیس خودخوانده جبهه اصلاحات) بدترین و سختترین مواضع ممکن را در اتهامزنی به نظام جمهوری اسلامی و ساختار حقوقی و امنیتی جاری در آن اتخاذ کرده و از همافزایی با جریانهای ضدانقلاب مانند سلطنتطلبان و منافقین تروریست ابایی نداشتند. آنها مدعی بودند به قداست حریم دانشگاه اعتقاد عمیق دارند و دانشجو آزاد است هر گونه میخواهد رفتار کرده و شعار دهد و کسی نیز نباید جلودار آن باشد. در این مجال قصد نقد این رویکرد و تفکر را نداریم اما سوال اساسی این است: اگر دانشگاه دارای چنین قداست ذاتی و حریم محکمی است، چرا هماکنون از اردوگاههای رسانهای روشنفکر و غربزده داخلی صدایی در حمایت از دانشجویان آمریکایی و اروپایی مخالف نسلکشی کودکان فلسطینی مشاهده نمیشود؟!
2- صورتمساله مشخص است: از دید این غربزدگان، دستگیری و ضرب و جرح دانشجویان، چون در خاک آمریکا و اروپا انجام میشود مصداق امنیتسازی و ایجاد ثبات و یکدستی مواضع است و باید به آن احترام گذاشت(!) به نظر میرسد خط قرمز اصلاحطلبان نه آزادی است، نه دانشگاه، نه آزادی بیان، بلکه این قداست(!) آمریکاست که خط قرمز آنها در تحلیلها و گفتارهای رسانهای و حزبی محسوب میشود! سکوت بسیاری از احزاب اصلاحطلب در قبال اعتراضات غیرتمندانه دانشجویان آمریکایی و اروپایی، جلوهای از بدیهیات حاکم بر تفکر و مانیفست حزبی و دستورالعمل سیاسی این گروههاست. در اینجا ما با نوعی پارادوکس مدیریت شده مواجه هستیم که در آن رفتارها و ارزشها اصالت نداشته و این ساختارها هستند که حسن یا قبح یک رفتار یا گفتار را تعیین میکنند. گویا نظریه «ساختار - بازیگر» که توسط کنت والتز بر مبنای نگاه نئورئالیستی وضع شده، تبدیل به یک الگوی ثابت ذهنی و تحلیلی در میان اصلاحطلبان و حامیان فتنه شده است! جایی که ساختار نسبت به بازیگران اصالت داشته و بازیگرانی که نخواهند در قالب آن بگنجند، جایی در آن ندارند.
آنگونه که اصلاحطلبان تندرو و روشنفکران غربزده نسبت به ساختار جاری قدرت در غرب ارزش و احترام قائل هستند، خود شهروندان و حتی برخی سیاستمداران غربی نیستند! پلیس فدرال و دیوان عالی آمریکا، در این نگاه مسموم دارای ارزش هستند زیرا متعلق به ساختار قدرت در غرب هستند؛ آنها میتوانند هزاران دانشجو را سرکوب کرده و آنها را تا آنجا که میتوانند ضرب و جرح کنند و بعد هم با تحسین مدعیان آزادی بیان و حقوق بشر روبهرو شوند. این همان سیکل معیوبی است که ورودی و خروجی آن هر 2 بر اساس «غربپرستی» به جای «بها دادن به اصالتها و ارزشها» در آمریکا و اروپا شکل گرفته و البته، از سوی جریانات واداده داخلی نیز مورد کرنش و احترام واقع میشود.
منبع: وطن امروز
انتهای پیام/