Web Analytics Made Easy - Statcounter

رویداد۲۴  وبسایت تاریخی «مریپ» (Merip) نوشت: در اوایل سال ۱۹۸۸، شاهد تظاهرات گسترده سیاسی و درگیری‌های قومی بین جمهوری‌های جنوبی شوروی یعنی ارمنستان و آذربایجان بودیم. برگزاری مجدد تظاهرات و درگیری‌های خیابانی در اواسط ماه مه منجر به برکناری سران حزب کمونیست در هر دو جمهوری شد. در آن مقطع جو استورک در مورد پیشینه این درگیری‌ها با رونالد گریگور سانی مدرس تاریخ شوروی و ارمنستان در دانشگاه میشیگان، گفتگو کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


 متن این مصاحبه که در ۱۹۸۸ انجام شده، در ادامه می‌آید:

اوایل سال جاری بود که درگیری بین ارامنه شوروی و آذربایجانی‌ها درگرفت، شما این درگیری را چگونه تشریح می‌کنید؟

منطقه قفقاز مدتهاست صحنه درگیری‌های جدی اجتماعی، مذهبی و قومی بوده است. در قرون وسطی، قبل از مهاجرت مردم ترکیه از آسیای مرکزی، این منطقه یعنی شرق قفقاز به آلبانی قفقاز معروف بود. این نام البته هیچ ارتباطی با آلبانیای بالکان ندارد و افراد ساکن مردمی مسیحی کاملاً نزدیک به ارامنه بودند. هنگامی که ورود ترکان سلجوقی در قرن یازدهم آغاز شد، آلبانیایی‌ها در منطقه کوهستانی قره باغ تا ارمنستان تاریخی عمدتاً مسیحی باقی ماندند و سرانجام با ارامنه ادغام شدند. آلبانیایی‌های دشت شرقی منتهی به دریای خزر با جمعیت ترکی مخلوط شده و سرانجام مسلمان شدند.بیشتر بخوانید: تاریخ مناقشه قره باغ/ جنگ ارمنستان و آذربایجان چگونه آغاز شد (فیلم)قره باغ در حقیقت مرز بین این دو قوم است. در قرن هجدهم، قره باغ و شرق قفقاز یعنی آذربایجان امروزی تحت حاکمیت پارسیان بود، اما روسای مستقل ارمنی در قره باغ و اطراف آن نوعی گرایش روسی ایجاد کرده بودند. آن‌ها همراه با عناصر کلیسای ارمنستان می‌خواستند با پیوند با تزار مسیحی در شمال، ارمنستان را آزاد کنند.

در اوایل قرن نوزدهم روس‌ها این منطقه را ضمیمه خاک خود کردند. وقتی آن‌ها منطقه را به استان‌های مختلف تقسیم می‌کردند، منطقه قره‌باغ را به دشت‌های شرقی ابتدا استان خزر و بعداً استان الیزاتپول متصل کردند و از لحاظ اداری قره باغ را جدا از استان ایروان قرار دادند، ایروانی که بعداً به مرکز ارمنستان شوروی تبدیل شد.

اکثر ارمنی‌ها، گرجی‌ها و آذری‌ها دهقان بودند، اما به هر حال تمایزاتی میان آن‌ها دیده می‌شد. از نظر گرجی‌ها طبقه مسلط اشراف محلی بودند که سرانجام خود را با اشراف روسی شناختند و به عنوان سربازان و مدیران به درجات عالی رسیدند. از نظر ارامنه طبقه پیشرو بازرگان و صنعتگران بورژوازی شهری بودند که سرانجام بر اقتصاد بازار در حال توسعه در قفقاز مسلط می‌شدند. باکو که در اواخر سال ۱۹۱۸ به پایتختی آذربایجان مستقل انتخاب شد، یک طبقه متوسط ​​در حال رشد ارمنی را که با دولت روسیه همکاری می‌کردند در خود جای داده بود. این در حالی بود که در حومه شرق قفقاز جمعیت بسیار زیادی از مسلمانان ترک زبان زندگی می‌کردند. روس‌ها از آن‌ها به عنوان تارتار یاد می‌کردند، اما ما اکنون آن‌ها را آذری می‌دانیم، مردمی که با زبان و فرهنگ خاص خود کاملا متمایز از ارامنه هستند.

ساختار جمعیتی این منطقه چگونه بود؟

در کل اولین گروه ساکن قفقاز آذری‌ها هستند و پس از آن‌ها ارامنه و سپس گرجی‌ها در رده‌های بعدی قرار می‌گیرند. آذری‌ها تا زمان انقلاب روسیه حضور چندانی در جوامع شهری نداشتند و زمانی هم که وارد جوامع شهری شدند همیشه جزو طبقات پایین بودند. کارگران آذری در صنعت نفت کمترین رتبه‌های کارگران میدانی غیر ماهر را داشتند.

با وقوع انقلاب ۱۹۰۵ شاهد درگیری‌های بسیار خونین و جدی بین آذری‌ها و ارمنی‌ها بودیم، درگیری‌هایی که ناشی از تفاوت اجتماعی-فرهنگی ناشی می‌شود.

تأثیر انقلاب بلشویکی بر روابط ارامنه و آذری‌ها چه بود؟

ترک‌های عثمانی در فوریه و مارس ۱۹۱۸ با هدف رسیدن به باکو به قفقاز حمله کردند. باکو خود توسط شوروی تحت سلطه بلشویک‌ها اداره می‌شد و در مارس ۱۹۱۸ درگیری بین شوروی و آذری‌های محلی درگرفت. ارمنی‌ها به رهبری حزب داشناک از شوروی حمایت کردند و به شکل خونینی این انقلاب قوم آذری را سرکوب کردند. این مبارزات سیاسی و طبقاتی خیلی زود رنگ و بوی قومیتی به خود گرفت. آذری‌ها البته طرفدار ترک‌ها بودند، در حالی که ارامنه مسیحی روابط دوستانه‌ای با روسیه داشتند. در سپتامبر ۱۹۱۸، ارتش ترکیه باکو را تسخیر کرد و آذری‌ها با قتل عام حدود ۲۰ هزار ارمنی، انتقام روز‌های مارس را از ارامنه گرفتند. خاطرات این دو مردمان یعنی ارمنی‌ها و آذری‌ها در طول دوره اتحاد جماهیر شوروی باقی مانده و عاملی برای آخرین تحولات امروز است.

آذری‌ها که در دوره تزاری هنوز به عنوان یک ملیت مطرح نشده بودند، در دوره اتحاد جماهیر شوروی با انجام یک سری اقدامات فرهنگی و ایجاد اپرا، ایستگاه‌های رادیویی، تئاتر و ... به ملیتی منسجم و آگاه تبدیل شدند. علی‌رغم دیدگاه معمول غربی‌ها مبنی بر اینکه سیاست اتحاد جماهیر شوروی یکپارچه سازی و روسی سازی است، حداقل در قفقاز شوروی روند دقیقاً برعکس، به سمت تحکیم قومیت‌های مختلف پیش رفته است. دوره اتحاد جماهیر شوروی یک ملت سازی بوده و در واقع ملتی را در آذربایجان ایجاد کرده که یکی از آن‌ها از لحاظ تاریخی وجود نداشته است.

استراتژی پشت سیاست ملت سازی آذری چیست؟

لنین به ضرورت سازش با آرمان‌های قومی ملیت‌های غیر روسی حساس بود. وی معتقد بود که سرانجام با توسعه اقتصادی بر ملی گرایی غلبه خواهد کرد. استالین که خودش اصالتا گرجی بود نسبت به این موارد حساسیت کمتری داشت. وی راهی بسیار موثر برای حفظ یک امپراتوری ایجاد کرد و با همکاری نخبگان قومیت‌های مختلف آن‌ها را مطیع مسکو ساخت. با مرگ استالین در سال ۱۹۵۳، ملت‌های بسیار منسجم و خودآگاه در قفقاز تشکیل شده بودند. برای آذری ها، ملت سازی آن‌ها به معنای فرسایش تدریجی حضور ارمنستان در جمهوری آن‌ها بود. در دهه ۱۹۲۰ کمونیست‌های برجسته ارمنستان و روسیه هنوز در آذربایجان حکومت می‌کردند و در دهه ۱۹۴۰ بود که خود آذری‌ها قدرت را به دست گرفتند.

با این حال یک ناهنجاری بزرگ در زمینه محاصره قره باغ که ۸۰ درصد آن ارمنی‌نشین است، وجود دارد. ارمنیان در قره‌باغ توسط حزب کمونیست حاکم آذربایجان مورد تبعیض واقع شده و توسعه فرهنگی آن‌ها به عنوان ملت ارمنی توسط باکو محدود شد.

چرا قره باغ توسط روس‌ها به عنوان بخشی از خاک ارمنستان لحاظ نشد؟

سوال خیلی خوبی است. درست پس از الحاق آذربایجان در آوریل ۱۹۲۰، کمونیست‌های محلی آذری اعلام کردند که قره باغ به جمهوری ارمنستان شوروی ملحق خواهد شد، اما از آنجا که ارمنستان بسیار فقیر بود و در سال ۱۹۲۰ ارامنه آواره شده توسط عثمانی‌ها به آنجا پناه برده بودند، قره باغ در آذربایجان وضعیت بهتری پیدا می‌کرد. بنابر این الحاق قره باغ به آذربایجان اگرچه توجیه قومی یا فرهنگی نداشت، اما از نقطه نظر اقتصادی منطقی بود.

آیا مدتهاست که این موضوع مورد اختلاف بوده است؟

ارامنه در سال ۱۹۶۴، از خروشچف خواستند که به شکل علنی قره باغ را در اختیار آن‌ها قرار دهد و البته هیچ پاسخی از وی دریافت نکردند. چندین بار در دوره برژنف، به ویژه در سال ۱۹۷۷ در جریان بحث‌های قانون اساسی جدید، این درخواست دوباره از طریق نامه، مقاله و دادخواست دوباره مطرح شد که البته باز هم ارامنه هیچ پاسخی از مسکو نگرفتند.

چرا آذربایجانی‌ها در برابر الحاق قره باغ به ارامنه مقاومت می‌کنند؟

فکر می‌کنم علت اصلی آن جنبه میهن پرستانه موضوع باشد. قره باغ از نظر اقتصادی برای آذری‌ها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار نیست، اما حدود ۲۰-۲۵ درصد از جمعیت قره باغ را اهالی آذری زبان تشکیل می‌دهند. هنوز هم صد‌ها هزار ارمنی در بسیاری از مناطق آذربایجان زندگی می‌کنند و آذری‌ها به طور کلی فکر می‌کنند ارمنی‌ها دسترسی بیشتری به حزب مرکزی و رسانه‌ها دارند در نتیجه یک نوع احساس حقارت تاریخی هنوز در میان بسیاری از آن‌ها حکم‌فرما است.

چه چیزی باعث تظاهرات و درگیری در ماه فوریه شد؟

سال گذشته، در سال ۱۹۸۷، دوباره دادخواست‌هایی تازه از جانب ارامنه مطرح شد. ارمنی‌ها احساس کردند که با آغاز اصلاحات سیاسی گورباچوف می‌توان این خواسته‌ها را با قوت بیشتری مطرح کرد. آنچه در این سال در قره باغ اتفاق افتاد در تاریخ شوروی بی سابقه بوده است.

هنگامی که تظاهرات در قره‌باغ آغاز شد، همزمان تظاهرات مسالمت آمیز و عظیم ارامنه در ایروان، پایتخت ارمنستان نیز برگزار گردید، در جریان این تجمعات صد‌ها هزار نفر توسط یک کمیته کوچک سازمان یافته در آن شرکت کردند. سپس حزب کمونیست قره‌باغ رأی به پیوستن به ارمنستان داد. بدیهی است که این اقدامات مدیون سیاست‌های اصلاحات گورباچوف بود. ارمنیان در ایروان حتی حزب کمونیست محلی را مجبور کردند تا از کمیته مرکزی در مسکو درخواست کند تا موضوع الحاق قره باغ به ارمنستان بررسی شود. منبع: انتخاب لینک کوتاه: کپی در کلیپ بورد کپی لینک خبر های مرتبط

منبع: رویداد24

کلیدواژه: رویداد24 قره باغ شوروی آیت الله سیستانی اتحاد جماهیر شوروی حزب کمونیست قره باغ قره باغ قره باغ درگیری ها آذری ها ارمنی ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۵۶۴۱۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پایان پوتین؟!

برخی معتقدند مانند اتحاد جماهیر شوروی، رئیس‌جمهور فعلی روسیه هم شکننده است. اما آن‌ها خیلی چیزها را نادیده می‌انگارند.

به گزارش خبرآنلاین، پیتر روتلند در تحلیلی برای ریسپانسیبل استیت کرفت وابسته به «اندیشکده کوئینسی» نوشت: ماکسیم ساموروکوف از مرکز کارنگی اخیرا مقاله‌ای را باعنوان «رژیم شکننده پوتین» در فارن افرز منتشر کرده است. او نوشته مانند آنچه در گذشته برای شوروی اتفاق افتاد، سیستم پوتین هم همیشه درحال فروپاشی است.

این استدلال بر اساس یک قیاس تاریخی شکل گرفته است. طبق این قیاس نظام شوروی، قوی و تغییرناپذیر به نظر می‌رسید و عملاً هیچکس فروپاشی آن را پیش‌بینی نمی‌کرد. اما در نهایت شوروی فروپاشید. به همین‌ترتیب، سیستم پوتین در حال‌حاضر قدرتمند و مقاوم به نظر می‌رسد و کمتر کسی می‌تواند فروپاشی آن را تصور کند. اما در نهایت این سیستم هم مانند شوروی، دچار فروپاشی خواهد شد.

مشخص است که چرا این استدلال برای فارن‌افرز دارای جذابیت است. پندار آرزومندانه همیشه مخاطب را جذب می‌کند. مردم دوست دارند آنچه را که می‌خواهند بشنوند را به آن‌ها بگویند. بدون هیچ چشم‌اندازی برای یک ضدحمله موفق در اوکراین، محتمل‌ترین سناریویی که باعث می‌شود کی‌یف در جنگ پیروز شود، فروپاشی رژیم پوتین در روسیه است.

قیاس‌های تاریخی می‌توانند جذاب؛ اما گمراه کننده باشند. چرا که ممکن است توجه ما را بر شباهت‌های سطحی متمرکز کنند، در حالی که تفاوت‌های ساختاری را نادیده می‌گیرند. چندین دلیل مهم وجود دارد که مشخص می‌کند نظام پوتین در مکان بسیار متفاوتی با اتحاد جماهیر شوروی در دوره پرسترویکا قرار دارد.

اول اینکه میخائیل گورباچف تنها شش سال در روسیه قدرت را به دست داشت و هرگز نتوانست کنترل موثری بر حلقه داخلی رهبران شوروی داشته یا تغییری در بروکراسی ایجاد کند. در نتیجه او نتوانست ابتکارات سیاسی خود را اجرایی کند و ناچار شد تصمیمات رادیکال‌تری را اتخاذ کند که کل سیستم را بی‌ثبات می‌کرد.

در مقابل پوتین پس از به قدرت رسیدن در سال دو هزار خیلی سریع بر نخبگان رقیب کنترل پیدا کرده و مکانیسم قدرت عمودی را احیا کرد. او ۲۴ سال است که در قدرت بوده و اکثر تحلیل‌گران موافقند که پایه‌های اصلی رژیم او آنقدر قوی است که احتمالا حتی از مرگ بنیان‌گذار خود هم جان سالم به‌در می‌برد.

مسائل دوم این است: یکی از عوامل مهم در فروپاشی اتحادجماهیرشوروی این واقعیت بود که این کشور در یک جنگ در افغانستان بود و قابلیت پیروز بیرون آمدن از آن را نداشت. بنابراین اتحادجماهیر شوروی مجبور شد که با غرب وارد مذاکره شود. روسیه در حال جنگ در اوکراین است که هنوز اطمینان دارد که می‌تواند در آن پیروز شود.

مورد سوم اینکه اتحادجماهیر شوروی ورشکسته شده بود، کسری تجاری داشت و از خارج پول قرض می‌گرفت. در مقابل با وجود تحریم‌های غرب، روسیه در سال گذشته ۵۰ میلیارد دلار مازاد تجاری داشته است. اقتصاد برنامه‌ریزی شده شوروی سفت و سخت و ویران‌کننده بود و دولت در گودالی از یارانه‌های دولتی فرو رفته بود. روسیه کنونی دارای یک اقتصاد سرمایه‌داری پویا است که به‌خوبی در اقتصاد جهانی در اقتصاد جهانی ادغام شده و کارآفرینان مهارت خوبی در دور زدن تحریم‌های غرب دارند.

نکته چهارم این است که اتحاد جماهیر شوروی، فدراسیونی بود که تنها ۵۲ درصد از جمعیت آن را روس‌ها تشکیل می‌دادند. اما روسیه پوتین یک کشور متمرکزتر است که ۸۲ درصد از جمعیت آن را روس‌ها تشکیل می‌دهند. مسلما برای روسیه احتمال شورش اسلام‌گرایان در قفقاز شمالی یک چالش امنیتی بالقوه است. اما منطقی که رمضان قدیروف رهبر چچن را تبدیل به یک رعیت وفادار برای مسکو کرده، در موارد دیگر هم صدق می‌کند. بر اساس این منطق بهتر است از جریان یارانه‌ای که از مسکو می‌رسد لذت ببرید و لامبورگینی سوار شوید تا اینکه گروزنی یکبار دیگر به تلی از آوار تبدیل شود. چچنی‌ها از جنگ‌های اول و دوم درس گرفته‌اند که استقلال‌طلبی ارزش تلاش را ندارد. هیچ‌یک از جمهوری‌های دیگر در فدراسیون روسیه هم علاقه‌ای به آغاز جنگ با مسکو ندارند.

حمله ۲۲ مارس ۲۰۲۴ به تالار شهر کراوکس، نه تنها یادآور این موضوع بود که اسلام‌گرایی افراطی همچنان یک تهدید امنیتی برای روسیه است بلکه نشاندهنده شکست اطلاعاتی گسترده سرویس‌های اطلاعاتی این کشور بود. ایالات‌متحده از قبل به آن‌ها هشدار داده بود که چنین حمله‌ای در راه است. آن‌ها باید نگهبانان مسلح را در تمام سالن‌های کنسرت در مسکو مستقر می‌کردند. بااین‌حال، حملاتی مانند کراوکس باعث تغییر رژیم در روسیه نمی‌شود. تروریست‌ها نه از قفقاز شمالی، بلکه از تاجیکستان آمده بودند. این نشان می‌دهد که هشت میلیون کارگر مهاجر از آسیای مرکزی یک خطر امنیتی بالقوه برای روسیه است. اما ارزش آن‌ها در اقتصاد روسیه که با مشکل نیروی کار کم مواجه است، حداقل در حال‌حاضر از چالش‌های امنیتی که ایجاد می‌کنند بیشتر است.

شورش واگنر در ژوئن ۲۰۲۳ یک تحول خارق‌العاده بود و جدی‌ترین تهدید برای ثبات رژیم پوتین از زمان تأسیس آن در سال دو هزار به حساب می‌آمد. ما هرگز نمی‌دانیم اگر یوگنی پریگوژین به عقب نرفته بود، چه رخ می‌داد. او به نیروهای خود دستور داده بود تا به سمت مسکو پیشروی کنند. اما آنچه می‌دانیم این است که قیام یا شورش واگنر در نهایت شکست خورد. پریگوژین مرده و به خاک سپرده شده و ثبات رژیم به سرعت برقرار شده است.

اجازه دادن به گروه واگنر برای توسعه و قدرت پیدا کردن تا جایی که بتواند آن شورش را به راه بیندازد، یک اشتباه جدی از سوی پوتین، پس از تصمیم او برای آغاز تهاجم تمام عیار به اوکراین بود. اما این یک اتفاق دور از ذهن باقی می‌ماند و نمی‌تواند به عنوان پایه‌ای برای سیاست ایالات متحده عمل کند.

برای پیروز شدن در دیپلماسی و جنگ نیاز به ارزیابی واقع‌بینانه از نقاط قوت و ضعف دشمن است. فروپاشی ناگهانی اتحاد جماهیر شوروی به ما یادآوری می‌کند که انتظار چیزهای غیرمنتظره را داشته باشیم. اما پوتین و رئیس جمهور چین شی جین پینگ از اشتباهات گورباچف درس خود را گرفته‌اند. واشنگتن نباید سیاست روسیه خود را با این فرض بسازد که صاعقه دو بار به یک مکان برخورد می‌کند.

دیگر خبرها

  • (تصاویر) «قبرستان ممنوعه تهران» کجاست و مدیریت آن با کیست؟
  • (تصاویر) «قبرستان ممنوعه تهران» کجاست و مدیریت آن با چه کسانی است؟
  • پایان پوتین؟!
  • (ویدئو) اتفاقی عجیب برای یک رخت‌آویز
  • (ویدئو) چه اتفاقی برای نتانیاهو خواهد افتاد؟
  • ارامنه معترض به مرزبندی جدید ارمنستان و آذربایجان، بزرگراهی را مسدود کردند
  • علی‌اف: صلح در قفقاز جنوبی تنها از طریق عادی‌سازی روابط باکو-ایروان حاصل می‌شود
  • مذاکرات دوجانبه صلح جمهوری آذربایجان و ارمنستان در آلماتی
  • (تصاویر) حذف نمادهای دوران شوروی در اوکراین
  • علی اف: تحدید مرزهای جمهوری آذربایجان و ارمنستان آغاز شده