Web Analytics Made Easy - Statcounter

 یکی از روز‌های ابتدایی سال جاری، شهروندانی که با خودرو از کنار آجرپزخانه‌های حاشیه پایتخت عبور می‌کردند، متوجه شدند جسد مردی کنار جاده افتاده است. آن‌ها پلیس را باخبر کردند و با حضور مأموران در محل، جسد به پزشکی قانونی منتقل شد. از ظاهر جنازه مشخص بود او قربانی کینه عمیقی شده و به قتل رسیده است؛ چرا‌که ضرباتی متعدد و کاری بر بدن او وارد شده بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در‌حالی‌که مأموران به‌دنبال کشف هویت مقتول بودند، یک کارت شناسایی نزدیک جسد پیدا کردند و سراغ خانواده این فرد رفتند. در این مرحله مشخص شد جسد متعلق به مردی به نام میثم است که به‌عنوان پیک‌موتوری کار می‌کرد. همسر میثم گفت: جسد متعلق به شوهر من است. همسرم روز‌ها در پیک موتوری کار می‌کرد و شب‌ها هم در یک خوابگاه دخترانه نگهبان بود و خیلی کم به خانه می‌آمد. من دیروز (روز حادثه) با او چند بار تماس گرفتم، اما جواب نداد. فکر می‌کردم گرفتار است که جواب نداده است. شوهرم با یک مرد قرار داشت، ولی نمی‌دانم این قرار برای چه بود. مأموران در بررسی زندگی شخصی میثم و همسرش مینا، متوجه شدند آن‌ها رابطه سردی با هم داشتند و میثم به همین دلیل خیلی کم به خانه می‌رفت. همچنین متوجه شدند مینا از مدتی قبل با مردی به‌نام شهرام ارتباط برقرار کرده و با او تماس تلفنی داشته است. پلیس سراغ مردی رفت که با مینا رابطه داشت. این مرد بعد از بازجویی‌های فنی، به قتل اعتراف کرد و گفت: من و مینا نقشه قتل را طراحی کردیم. 

او به من گفت شوهرش را دوست ندارد و قرار شد با شوهرش تماس بگیرد و به او بگوید باید بسته‌ای را از منطقه آجرپزی به جایی ببرد، من هم در آنجا کمین کنم و میثم را بکشم. وقتی مینا با شوهرش تماس نگرفت، خودم این کار را کردم و وقتی او را به منطقه آجرپزی کشاندم، به اتفاق یکی از دوستانم او را کشتیم. در گام بعدی تحقیقات، زن جوان مورد بازجویی قرار گرفت. او گفت: حرف‌های شهرام درست نیست، البته من با او رابطه داشتم، اما در قتل شوهرم نقشی نداشتم. این زن گفت: من در یک گروه بازاریابی هرمی فعالیت می‌کردم و هرچه بیشتر مشتری جذب می‌کردم، درآمد بیشتری به دست می‌آوردم. در صفحه اینستاگرامم بازاریابی می‌کردم و این‌طور بود که با شهرام آشنا شدم. بعد از مدتی چت‌کردن شهرام به من ابراز علاقه کرد و بعد هم ارتباط ما به هم نزدیک‌تر شد. چون من بیشتر روز‌ها در خانه تنها بودم، به‌راحتی می‌توانستم با شهرام در ارتباط باشم تا اینکه شهرام متوجه شد من شوهر دارم. او به من گفت برایم اهمیتی ندارد که شوهر داری و من می‌خواهم با تو ازدواج کنم. روز حادثه هم او خودش با شوهر من تماس گرفت و قرار گذاشت و من از نیت او خبر نداشتم. پلیس همچنین امید، دیگر متهم پرونده را که با شهرام در این قتل همدستی کرده بود، بازداشت کرد. سپس هر سه متهم در دادسرا حاضر شدند. شهرام، متهم ردیف اول گفت: مینا به من نگفته بود شوهر دارد، به همین خاطر هم من به او دل بستم و حتی او را به خانواده‌ام معرفی کردم و همه در جریان رابطه ما بودند؛ چون من در این رابطه جدی بودم. وقتی مینا دید همه‌چیز جدی شده، به من گفت متأهل است. از همان موقع بود که همه‌چیز خراب شد. نقشه قتل را هم مینا طراحی کرد. او به من گفت شوهرش اعتیاد دارد و او را خیلی اذیت می‌کند. با اینکه من هم به گل اعتیاد داشتم، اما به مینا گفته بودم هر طوری شده است مواد را کنار می‌گذارم و هر کاری بتوانم برای زندگی‌ام می‌کنم. وقتی مینا به من گفت شوهر دارد، باز هم نتوانستم او را ترک کنم. به من پیشنهاد داد شوهرش را بکشیم تا بتوانیم با هم ازدواج کنیم و من هم قبول کردم. موضوع را به دوستم امید گفتم و با هم به محل قتل رفتیم. مینا گفت با شوهرش تماس بگیریم و بگوییم بسته‌ای را باید از آجرپزخانه به جایی ببرد و من هم قبول کردم.

بعد هم وقتی همدیگر را دیدیم، میثم را با ضربات چاقو به قتل رساندم. ابتدا قصد داشتم میثم را وادار کنم مینا را طلاق دهد، اما درگیری بین ما بالا گرفت و قتل اتفاق افتاد. متهم گفت: وقتی با میثم روبه‌رو شدم، به دروغ به او گفتم مأمور پلیس هستم و با مینا نسبت دارم و از او خواستم که مینا را طلاق بدهد تا اتفاق بدی بین ما نیفتند. میثم عصبانی شد و با هم درگیر شدیم و قتل رخ داد. من و امید هر دو گل مصرف کرده بودیم و به همین علت هم دست به قتل زدیم و به خاطر کاری که کردیم، پشیمان هستیم. وقتی مینا در مقام آخرین دفاع قرار گرفت، گفت: من گفته‌های شهرام را قبول ندارم، البته می‌پذیرم با او در فضای مجازی ارتباط داشتم، اما اینکه نقشه قتل را طراحی کردم دروغ است. من این کار را نکردم و شهرام دروغ می‌گوید. امید نیز اتهام را قبول کرد و گفت: من برای کمک به شهرام قبول کردم همراه او بروم، البته شهرام به من نگفته بود قصد قتل دارد. فکر می‌کردم مسئله گوشمالی‌دادن است.

در‌نهایت این پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهمان به‌زودی در شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه می‌روند.

منبع: پارسینه

کلیدواژه: قتل رابطه نامشروع پارسی خبر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۵۸۰۷۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پسر نابغه ایرانی می خواست فضانورد شود و با سفینه به کره ماه سفر کند اما سارق شد | پایان سرقت های سارق نابغه!

همشهری آنلاین - الهه فراهانی: چندی قبل ماموران پلیس اعضای باندی را در پایتخت دستگیر کردند که به صورت سریالی، خودرو سرقت می کردند.

یکی از اعضای این گروه، دختری ۲۰ ساله به نام نیلوفر بود که در بازجویی ها اعتراف کرد علاوه بر همکاری با این باند، چند وقتی است که با پسرموردعلاقه اش نیز سرقت می کند.

با اعتراف نیلوفر، پسر مورد علاقه وی که مجرمی سابقه دار بود دستگیر شد و هر دو در بازجویی ها به سرقت های سریالی در پایتخت اعتراف کردند. تحقیقات از این دو نفر برای کشف جرایم احتمالی دیگر ادامه دارد.

می خواستم فضانورد شوم اما تبدیل به سارق شدم

میثم متولد سال ۷۴ است. او پیش از این به جرم موبایل قاپی دستگیر شده و یک هفته پس از آزادی، مجددا سرقت هایش را از سر گرفته است. اینبار اما شگردش را به سرقت ماشین تغییر داده است. میثم می گوید یک نابغه است که مواد مخدر زندگیش را تباه کرد و موجب شد تبدیل به سارق شود. گفت و گو با این سارق نابغه که به دستور دختر مورد علاقه اش سرقت می کرد را در ادامه می خوانید.

پرونده ات نشان می دهد که سابقه داری.

یکبار به جرم گوشی قاپی دستگیر شده ام، الان هم به جرم سرقت خودرو و لوازم خودرو.

چه شد که تبدیل به سارق شدی؟

مواد مخدر و رفیق ناباب. این دو دست در دست هم دادند و موجب شدند که سر از دنیای تبهکاران دربیاورم. من زندگی بدی نداشتم، درس خوانده ام و می خواستم به رویاهای بزرگم برسم. خانواده بدی هم ندارم، وضع مالی مان نسبتا خوب است. اما خود کرده را تدبیر نیست چرا که با دستان خودم زندگیم را تباه کردم.

چقدر درس خوانده ای؟

فوق دیپلم ریاضی محض دارم. شاید باور نکنید اما همه مرا نابغه می دانند. از کودکی مسائل ریاضی را حل می کردم و حتی مسلط به زبان انگلیسی بودم. خیلی باهوش بودم و همه فامیل می گفتند آینده میثم روشن است و به جاهای خوبی می رسد اما خب حالا اینجا هستم و دستبند اتهام در دستانم.

تصورت این است که اعتیاد زندگیت را تباه کرد، چرا ترکش نکردی؟

تلاش کردم اما نشد.

چه موادی مصرف می کنی؟

شیشه می کشیدم اما این اواخر دختر موردعلاقه ام از من خواست تا ماده مخدر جدید کمیکال را مصرف کنیم. از خانواده ماری جوانا است و باعث ایجاد توهم شدید می شود. دلم می خواست فضانورد شوم و با سفینه به کره ماه سفر کنم؟ شاید برایتان عجیب باشد و باور نکنید اما به خاطر هوش بالایم همه می گفتند موفق خواهی شد. اطلاعاتم نسبت به فضا خیلی زیاد است و اگر پایم به دنیای مجرمان و اعتیاد کشیده نمی شد، شاید الان ایران نبودم و انتخاب می شدم برای رفتن به فضا.

با چه شگردی سرقت می کنی؟

من قبلا موبایل قاپی می کردم. بعد از آزادی، دختر موردعلاقه ام به من گفت بیا برویم سرقت ماشین انجام دهیم. خودش با یک گروه کار می کرد و می گفت راه و روش سرقت ماشین را از آنها یاد گرفته است. او به من آموزش داد و وقتی اولین بار توانستم ماشین سرقت کنم، خوشم آمد و ادامه اش دادم.

چه خودرویی سرقت می کردید؟

از پژو و پراید گرفته تا ال ۹۰ و مزدا ۳.

با ماشین های سرقتی چه می کردی؟

چند روزی زیر پایم بود و با آن می رفتم سراغ سرقت های بعدی. سپس تحویل دختر موردعلاقه ام می دادم تا آن را در خیابان رها کند. اما الان متوجه شدم که او ماشین ها را به سردسته باندی که با آن کار می کرد می فروخت تا او با شیوه سند نمره آن را بفروشد و سهمش را بگیرد.

با دختر موردعلاقه ات چطور آشنا شدی؟

در خیابان با او آشنا شدم. ماشینش پنچر شده بود، کمکش کردم و همان روز آشنایی ما شکل گرفت. بعد متوجه شدیم هر دویمان معتادیم و سارق. همین وجه اشتراک باعث ایجاد علاقه میان ما شد اما حالا هر دو دستگیر شده ایم.

کد خبر 849148 برچسب‌ها خبر مهم سارق - سرقت فراجا حوادث ایران

دیگر خبرها

  • خوابگردهایی که مزدوری پیشه کردند
  • قانون اختصاص خودرو داخلی به ایثارگران دوباره تمدید شد
  • طلاق از شوهر به‌خاطر خیلی خوب‌بودن!
  • اولین واکنش رسمی به خرید پرسپولیس توسط بانک شهر
  • ماجرای جالب شاعر شدن شهرام شکیبا + فیلم
  • پسر نابغه ایرانی که به دستور دوست دخترش دست به سرقت می‌زد!
  • پسر نابغه ایرانی می خواست فضانورد شود و با سفینه به کره ماه سفر کند اما سارق شد | پایان سرقت های سارق نابغه!
  • پایان سرقت های سارق نابغه | پسر نابغه می خواست فضانورد شود و با سفینه به کره ماه سفر کند اما...
  • داوران در صدور حکم صبوری و طمانینه پیشه کنند
  • فیلم/ مرثیه‌سرایی میثم مطیعی در ‌روز شهادت امام صادق(ع)