Web Analytics Made Easy - Statcounter

همه چیز با یک عنوان شروع شد، عنوان تازه باب شده‌ای که در خود حب و بغض ها و واکنش های زیادی دارد؛ عنوانی که ورای آنچه در دل خود نهفته دارد، واکنش برمی انگیزد و توجه جلب می کند: عنوانی به نام آقازاده. وقتی بحث سریالی تازه ساخته شده به نویسندگی حامد عنقا در شبکه خانگی مطرح شد، بیش از هر چیز عنوان آن سوال و چالش برانگیز بود و شاید همین عنوان در بادی امر و زمانی که هنوز چیزی از داستان منتشر نشده بود، توجهاتی را به خود جلب کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پس از شروع پخش و فروش آنلاین و نسخ فیزیکی در هفته‌های اخیر آقازاده به یکی از سریال‌های مورد توجه بدل شد که به سرعت موافقان و منتقدانی را مانند تمام این سبک ساخته‌ها پیدا کرد. موافقانی که از اهمیت بحث پرداختن به مفاسد اقتصادی دفاع کرده و نیاز جامعه به مطرح کردن این واقعیات مگو در دل جامعه را حیاتی می دانستند تا منتقدانی که از انتخاب بازیگران و کیفیت بازی تا سرمایه گذاری و تبلیغات فیلم در سطح شهر و حتی کلیشه‌های مطرح شده در سریال را هدف گرفته و محتوای آن را بیش از پرداختن به آقازادگی، روایتی ساده انگارانه قلمداد می کردند.

مطرح کردن سبک زندگی نخبگان سیاسی و فرزندانشان که در سال‌های اخیر سواستفاده آنان از رانت های شغل پدر با کنایه آقازادگی به یکی از گلایه های مهم مردمی بدل شده است، داستان محوری سریال آقازاده است که در دل خود اشاراتی به موضوعات کمتر مطرح شده ای دارد که برای مخاطب تازگی و خاصیت دنبال کردن دارند؛ البته رویدادهایی چون حراج تهران و پشت پرده های آن که پیشتر خود به یکی از سوژه‌های پرحاشیه فضای هنر ایران مدرن تبدیل شده بود و ... دیگر مورادی هستند که سریال آقازاده پیشگام عنوان کردن آنان شده و از این رهگذر توجهات متعددی را به خود معطوف داشته است.

خبرنگار فرهنگی ایرنا بعد از دردسترس قرار گرفتن حدود ۱۵ قسمت از سریال آقازاده در یک روز پاییزی و در دفتر حامد عنقا، طراح، نویسنده و تهیه‌کنند این سریال با وی در مورد شخصیت‌های مثبت و منفی، چالش های داستان و صحنه هایی که به حواشی رسانه‌ای منجر شد و .. گفت وگو کرده است که بخش نخست آن می‌خوانید.

به نظر می‌رسد تمرکز و پرداخت نسبت به شخصیت‌های منفی داستان پررنگ‌تر بوده است و شخصیت‌های مثبت به‌ نوعی در سایه قرار دارند؛ آیا واقعا شخصیت‌های منفی محوریت قصه بوده‌اند و شخصیت‌های مثبت صرفاً برای تکمیل این قصه اضافه‌شده اند؟

این‌طور نبوده که روی کاراکترهای منفی پرداخت زیادی صورت گرفته باشد. البته نباید فراموش کنیم امروز که دراین‌باره صحبت می‌کنیم، هنوز در نیمه داستان هستیم. ولی این هم واقعیتی است که در دل درام‌های این‌چنینی همیشه چون بعد منفی داستان قصه را شروع می‌کند، به‌واسطه انرژی درونی شخصیت ممکن است بیشتر به چشم بیایند.

شخصیت کلیشه‌ای و غیرکلیشه‌ای نداریم

این را قبول دارید که شخصیت‌های مثبت داستان، سبک زندگی و فضای ذهنی‌شان نوعی از کلیشه‌بودن را بازتاب می‌دهند؟

از من به‌عنوان روزنامه‌نگار بازنشسته و یک درام‌نویس در آستانهٔ بازنشستگی بپذیرید شخصیت کلیشه‌ای و غیرکلیشه‌ای نداریم. تنها وقتی کار به انتها می‌رسد، می‌شود گفت کاراکتری بر اساس کنش و واکنش‌هایش کلیشه بود یا رفتارهایی کرد که برای ما در آن جایگاه خاص، قابل‌تصور نبود؛ بدیهی است که چون سابقه ذهنی و تصویری شما (مخاطب نوعی) بر اساس برخی آثاری است که قبلاً به‌عنوان سریال دیده‌اید (مخصوصاً شخصیت‌هایی که در تلویزیون تکرار شده‌اند)، به‌محض دیدن آن شاخصه‌ها در یک کاراکتر احساس کلیشه‌ای بودن می‌کنید.

مثلاً می‌گویند شخصیت حاج رضا و شریفه و حامد یا نوع پوشش و خانه آن‌ها و ... کلیشه است؛ درصورتی‌که این‌ها خصوصیت و ویژگی است. ولی کلیشه به این معناست که کاراکتری در آن جغرافیا همان واکنشی را نسبت به موقعیت بروز دهد که شما از کاراکترهای مشابه اش که پیش‌تر دیده‌اید، انتظار دارید.

از بزرگ‌ترین نقدهایی که هنوز به ما می‌شود، این است که چطور ممکن است کاراکتر حاج رضا یا حامد، چنین دختری را (وقتی می‌فهمند چنین سابقه‌ای دارد) به‌راحتی به‌ عنوان عروس خود می‌پذیرند؟ پسری متدین که در خانواده‌ای مؤمن و متدین بزرگ‌شده، با پدرش به مسجد می‌رود، مادرش چادری است، چطور دختری را که می‌فهمد قبلاً چه بدکاره‌ای بوده است، به‌راحتی به‌ عنوان همسرش می‌پذیرد؟ این‌ها و کنش‌هایی که در نیمه دوم داستان تا انتها از این کاراکترها می‌بینیم، تکلیفمان را درباره گزاره کلیشه‌ای بودن یا نبودن مشخص خواهد کرد.

این را برای دفاع نگفتم، بلکه برای داشتن تحلیل درستی از ماجرا عرض کردم؛ وگرنه بقیه‌اش قلاب‌ها و ترفندهایی است برای این‌که تماشاگر را به هر دلیلی به واکنش بیندازید یا علاقه‌مند به ادامه داستان کنید.

این‌که بازیگران سریال قبلی (پدر) را با همان سبک زندگی و حتی اسامی وارد داستان جدید کرده‌اید، اگرچه در مصاحبه‌هایتان فرموده‌اید که برای پذیرش سریع‌تر مخاطب است اما فکر نمی‌کنید این نوعی ساده‌سازی است که جذابیت کشف شخصیت را از مخاطب می‌گیرد؟

قطعاً به این فکر کرده‌ایم که پس از حاشیه‌های سریال پدر استفاده دوباره از سینا مهراد، آن‌هم در نقشی به نام حامد چگونه خواهد شد و این از سر ندانستن نبوده است. این عادت من است از قلب یخی تا امروز. زمانی درامی را که روایت می‌کنیم بر اساس لایه‌های مختلف شخصیتی است؛ مانند انقلاب زیبا که کاراکتر آتیلا پسیانی در یک نمودار سینوسی تعریف می‌شد و جایی باید احساس می‌کردید تواب است و جای دیگر نفوذی؛ اما بعضی کاراکترهایی که وقایع قصه را پیش می‌برند، انتخاب ما هستند، ممکن است با این انتخاب موافق نباشید اما ما آگاهانه به‌جای این‌که شما را درگیر لایه‌های مختلف شخصیت کنیم، درگیر وقایع و واکنش‌هایی که این دو طرف خیر و شر به هم می‌دهند می‌کنیم. این مواجهه می‌تواند یک ریسک باشد ولی این ریسک برای خودمان جذاب است.

نمی‌خواستیم درام فربه باشد

اگر این لایه‌ها باشند، تقابل جذاب‌تر نخواهد شد؟

ممکن است و این نکته از فرط تکرار، گویی یک اصل است ولی در «آقازاده» نه. اینجا فکر می‌کنم شاید چنین چیزی فقط قصه را فربه‌تر می‌کند، درحالی‌که ما می‌خواهیم مخاطب دوست داشته باشد قصه را دنبال کند.

امروز در شرایطی درباره آقازاده صحبت می‌کنیم که سطح میزان مخاطب آن را می‌دانیم (چه موافق و چه مخالف)؛ می‌دانیم این ترفند و انتخاب، به‌هرحال با تلقی و تجربه و فهم بنده از مخاطب (ممکن است ناقص باشد و دفاعی از این بابت نداشته باشم) جواب داده است؛ فهم کلی من روزی که درام را شروع می‌کردم، این بود که اگر این کار را می‌کردیم، شاید درام فربه‌تر و چاق‌تر می‌شد و این چاقی باعث می‌شد مدت زیادی طول بکشد مخاطب با شخصیت‌های داستان همراه شود. در اینجا و مخصوصاً در روایت غیرخطی و پیچیده قسمت‌های اولیه که به مخاطب نشان می‌دهید، مخاطب بیشتر درگیر تشخیص وقایع است و تلاش می‌کند پازل را در ذهنش بچیند و جاهای خالی را پر کند، ممکن است نتیجه معکوس دهد. این‌ها تحلیل‌های شروع کار است و باقی‌اش به روند کار و کار کارگردان و دیگر چیزها وابسته.

این اولین همکاری شما با امیر آقایی است؟

در ساخت سریال اولین همکاری ما بود.

بازی دو آقازاده اینجا مقابل هم ضعف دارد و هم‌وزن نیستند؛ از سویی امیر آقایی را داریم که بازیگر توانمندی است که به نقش و آن اثر اعتبار می‌دهد اما از سوی دیگر سینا مهراد است که در انتقال حس، بیان دیالوگ‌ها و حتی بازی در برخی صحنه‌ها فاجعه است.

اجازه دهید این حرف را به‌ عنوان کسی که این موضوع را این‌گونه نقد کند که فاجعه است، نپذیرم. نظر شما را به‌عنوان مخاطب کمی جدی‌تر که در این حوزه قلم می‌زند، می‌پذیرم ولی باید مقیاسی برای این فاجعه بودن و نبودن که می‌گویید وجود داشته باشد..

هر دو کاراکتر جوان از مولفه‌های جذب سریال هستند

مثال‌های متعددی را می‌توان در این مورد برشمرد.

مثال در این سکانس‌ها تعریف نمی‌شود؛ بلکه بین سنتزی است که بین این تز و آنتی‌تز برقرار است؛ یعنی بین این کاراکتر و همراهی مخاطب و واکنش مخاطب به آن تعریف می‌شود؛ مثلا این‌طور باید بگوییم که می‌بینید همه شهر درباره کیفیت خوب بازی امیر آقایی حرف می‌زنند اما نسبت به سینا مهراد واکنش بدی دارند؟ ما این را نمی‌بینیم. چون این‌گونه نیست. مشاهده ما می‌گوید اتفاقاً هر دو کاراکتر جوان یعنی راضیه و حامد از بالاترین مؤلفه‌های جذب مخاطب سریال هستند.

میزان محبوبیت سینا مهراد و واکنشی که دارد می‌گیرد از مخاطب جدی سریال است که او را دنبال می‌کند وگرنه امروز شاید شرایط سریال شکل دیگری بود.

یعنی قبول ندارید بازی سینا مهراد در مقابل امیر آقایی به‌عنوان دو آقازاده مثبت و منفی داستان و تقابلی که قرار داده ید، همخوانی خوبی ندارند؟

اصلاً مگر قرار بوده است این همخوانی وجود داشته باشد؟

بله، چون بازیگران نقش مقابل باید حداقلی از تناسب را داشته باشند.

این حرف از کجا می‌آید؟ بالاخره هر شخصیت و بازیگر به ‌واسطه توقع و شرایطی که برایش طراحی‌شده است، کارش را انجام می‌دهد. چه کسی گفته است که آقازاده فقط باید بر اساس تضاد آنتاگونیستی و پروتوگانیستی پیش برود؟ حتماً در هدایت بازیگر توسط کارگردان نکات دیگری هم مدنظر بوده است.

سؤال من این است وقتی یک بازیگر با وزن کیفی مثلاً ۱۰۰ را در این‌سوی داستان قرار داده‌اید، چرا سوی دیگر یک بازیگر با وزن مثلاً ۵۰ گذاشته‌اید؟

این‌ها هر دو ۱۰۰ هستند. به جهت تعریفی که کارگردان از کاراکترهایشان دارد. فکر می‌کنید سینا مهراد بلد نیست داد بزند یا اکت بیشتری داشته باشد و در سکانس‌هایش مدل دیگری بازی کند؟ او دارد بر اساس طراحی‌ که برای نقشش شده است، بازی می‌کند. البته این حرف را قبول دارم که تجربه، موقعیت و کارنامه بازیگری امیر آقایی به‌ عنوان یک بازیگر پر سابقه با سینامهراد به ‌عنوان جوانی که تازه به این کار آمده، قطعاً یکی نیست، کما اینکه کارنامه امیر آقایی و جمشید هاشم‌پور هم با هم یکی نیست.

بله وزن کارنامۀ جمشید هاشم‌پور و امیر آقایی یکی نیست چون جایگاهشان در سریال یکی نیست؛ اما بحث بر سر هم‌وزن نبودن شخصیت‌های نماینده تقابل نیروی خوب و بد داستان و دو آقازاده‌ای است که شما داستان را بر اساس آن‌ها روایت می‌کنید.

این تعریفی است که شما دارید و نه تعریفی که لزوماً بنده به‌ عنوان نویسنده در ابتدا داشته‌ام. قصۀ ما، قصۀ تقابل حامد و نیما نیست و قصه‌ای خوشه‌ای و پرماجراست که اتفاقاً قرار نیست این دو زورشان یکی باشد. دوست داشتیم در پاتکس خودمان بگوییم که شخصیت‌های مثبت ما در امروز جامعه، آدم‌هایی هستند که صدایشان کمتر شنیده می‌شود و در ظاهر به نظر می‌رسد ضعف دارند یا حتی مظلومیت؛ و دیگر مانند دهه شصت و هفتاد نیستند. امروز صدای امثال نیما بحری قدرتمندتر شده است و زورشان بیشتر؛ اتفاقاً دنبال این بودیم که در صحنه‌هایی مانند جایی که نیما عکس‌های زن حامد را نشانش می‌دهد، این کاراکتر را در مظلومیت ببینید. ممکن است اسم این را ضعف بگذارید ولی این ضعف لازمۀ شخصیت است. ما دنبال این بودیم وگرنه می‌شد هزار گزینه به‌جای سینا مهراد در مقابل امیر آقایی قرار داد؛ فکر می‌کنید نمی‌شد آدمی دیگر، مثلاً کامبیز دیرباز را در نقش حامد در مقابل امیر آقایی قرار داد؟ حتماً دنبال هدف مهم‌تری هستی؛ مهم‌تر از اینکه دو بازیگر آیا هم‌وزن هستند یا نه. بازیگرها و هزار چیز دیگر لوازمی هستند برای آنکه بتوانی موضوعت را به مخاطب منتقل کنی.

نمی‌گویم این انتخاب یک نتیجه‌گیری درست بوده اما حاصل ساعت‌ها حرف زدن بین من، بهرنگ توفیقی و ده دوست دیگر ازجمله مهدی سلطانی و امین تارخ و آدم‌های باتجربه این حوزه بوده که در روزهای اول به ما اضافه شدند. برای من به‌عنوان نویسنده تأثیری که می‌خواهم در کف خیابان بگذارم، مهم‌تر از احسنت شنیدن از دوستان متخصصی مثل شماست.

اینجا باید انتخاب کرد و دید می‌خواهیم به چه چیزی بها بدهیم؟ به آنچه خودمان دوست داریم بشنویم (همان احسنت گفتن‌ها) و باید برایش باج بدهیم و متعاقباً تأثیری که می‌خواهیم به‌ واسطه حرفمان در کف خیابان بگذاریم را از دست بدهیم؟ اینجا باید به یکی غلبه کرد و این چیزی بود که پس از ساعت‌ها حرف زدن به آن رسیدیم. شاید روزی که داشتیم با بهرنگ توفیقی بازیگران را انتخاب می‌کردیم نظرمان با شما یکی بود اما پس از مشورت به نتیجه فعلی رسیدیم.

فکر نمی‌کنید نظر متخصصان می‌تواند آن کیفیت نظر مخاطب را هم بالاتر ببرد؟ یعنی لزوماً این‌ها دو موضوع متقابل نیستند که بخواهید بین آن‌ها انتخاب کنید.

متقابل نیستند. ولی این حرف‌ها در لحظه تصمیم‌گیری است که خود را نشان می‌دهد و البته توجه به چند فاکتور دیگر که ممکن است شما از بیرون درست نتوانید ببینید.

سکانس صیغه را برای واکنش‌گرفتن نگذاشته بودیم

در داستان صیغه، محتوا و شکل مطرح کردن این موضوعات می‌تواند حواشی‌ای (مثبت یا منفی) را برای دیده شدن کار رقم بزند. هدف شما همین بود؟ 

به نظر شما اگر این کار قبل از این حاشیه‌ها مورد استقبال مخاطب واقع نشده بود، می‌توانست چنین موجی ایجاد کند؟ 

می‌توانست. 

شک دارم. زیرا می‌توانم چند کار دیگر مثال بزنم که در این دوران پخش‌شده و از این سکانس‌ها در آن بوده اما حتی اسمشان هم شنیده نشده است؛  ولی به‌هرحال این هم نظری است. 

زمانی که این سکانس را در کار قراردادید، تصور نمی‌کردید می‌تواند چنین حواشی‌ را ایجاد کند که به کار توجه (مثبت یا منفی) شود؟

به جهت قصه‌ای که نوشته بودیم و روایت و پیشبرد درامی که در داستان داشتیم این سکانس کاملاً درست بود؛ حداقل شمایی که کار را دیده‌اید با کسی که یک سکانس دودقیقه‌ای دیده است، تفاوت دارید و می‌دانید پس‌وپیش آنچه بوده. می‌دانید آن‌ها دختر و پسری هستند که قرار است ازدواج کنند و هفته دیگر عروسی‌شان است و مادرش این پسر را فرستاده و ولی وقتی سکانس را در تدوین دیدم، فکر می‌کردم سکانسی می‌شود که واکنش برمی‌انگیزد.

پس می‌دانستید که حاشیه‌هایی را ایجاد می‌کند؟

خیر. یک‌زمان هست که در سریال پدر سکانس از پنجره پریدن را تعمداً می‌گذاریم که واکنش بگیریم؛ چون در قسمت‌های شروع داستان است؛ اما اینجا این سکانس را برای واکنش گرفتن نگذاشته بودیم. کما اینکه سکانس آقای تارخ و هاشم‌پور را هم که دیدیم (دیالوگی که حاج رضا می‌گوید که صبح یک حرفی می‌زنید و اینجا چیز دیگری می‌گویید) احساس می‌کردیم واکنش می‌دهد.

آن سکانس (آش و شکلات) چون جاذبه‌های اجتماعی دارد به چشم می‌آید ولی به این معنی که آن را در سریال بگذاریم که حاشیه و توجه بگیریم نبوده است؛ یعنی اصلاً در این کار نیازی نیست.

وقتی سکانسی برای ایجاد حاشیه باشد، نباید برداشتن آن خللی در قصه وارد کند، درصورتی‌که برداشتن این سکانس اتفاقاتی را در داستان ما رقم می‌زد؛ یعنی عشق این دو و آب شدن یخ آن‌ها باهم و این‌که بعداً یخ حامد باز می‌شود و این کاشت محبتی درون او اتفاق می‌افتد که حتی وقتی در مشهد راضیه همه‌چیز را به او می‌گوید باز حاضر می‌شود از همه‌چیز بگذرد در همین سکانس رخ می‌دهد. بدون این سکانس و اتفاقی که در آن می‌افتد همه‌چیز در رابطه راضیه و حامد بسیار خشک و مهندسی‌شده می‌شد. ضمن اینکه از این تمیزتر و باحیاتر نمی‌شد این موضوع را مطرح کرد. فیلمی مانند شوکران هم در زمان خودش این موضوع را مطرح کرد و واکنش‌های خاص خودش را هم داشت یا فیلم فی المدت المعلوم در سال‌های اخیر؛ طی سال‌های گذشته در فیلم‌های دیگری هم این موضوع به‌کرات گنجانده شده است.

پایان بخش اول...

برچسب‌ها امین تارخ شبکه نمایش خانگی سینا مهراد حامد عنقا نیکی کریمی کامبیز دیرباز امیر آقایی آقازاده وی او دی سازمان هنری رسانه ای اوج مبارزه با فساد اقتصادی لعیا زنگنه امین حیایی

منبع: ایرنا

کلیدواژه: امین تارخ شبکه نمایش خانگی سینا مهراد حامد عنقا نیکی کریمی کامبیز دیرباز امیر آقایی آقازاده وی او دی سازمان هنری رسانه ای اوج مبارزه با فساد اقتصادی لعیا زنگنه امین حیایی امین تارخ شبکه نمایش خانگی سینا مهراد حامد عنقا نیکی کریمی کامبیز دیرباز امیر آقایی آقازاده وی او دی سازمان هنری رسانه ای اوج مبارزه با فساد اقتصادی لعیا زنگنه امین حیایی اخبار کنکور شخصیت های مثبت سینا مهراد امیر آقایی یکی نیست کلیشه ای همه چیز بر اساس

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۶۲۰۳۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شوخی داریم، بی‌احترامی نه!

سریال‌هایی که راجع به قومیت‌ها ساخته می‌شوند معمولا روی لبه تیغ هستند. دیده‌ایم که خیلی‌ها در این مسائل زخمی شده‌اند اما سعید آقاخانی به پاس هوشیاری، توانایی و قابلیت و توجه ویژه‌ای که به این مسائل دارد، نگذاشته است صدمه‌ای به سریال وارد شود.

 به گزارش ایسنا، به نقل از جام جم،یکی از نقاط عطف مجموعه «نون‌خ» در همه فصل‌ها حضور شخصیتی به نام عموکاووس با بازی ماشاءالله وروایی است که به‌نوعی بزرگ روستاست و اهالی به او احترام می‌گذارند. این شخصیت در سری جدید سریال که این شب‌ها روی آنتن است، با سایر هم‌محله‌ای‌هایش همراه و همسفر شده و در سفر به چابهار ماجراجویی‌ها و اظهارنظرات خودش را دارد.

او با آن گویش شیرین کردی موقعیت‌های کمدی خوبی را در سریال خلق می‌کند. گرچه در این سری کاراکتر وحید با او شوخی‌های بیشتری دارد و مدام سربه‌سر او می‌گذارد و همین کل‌کل‌هایی که با هم دارند، باعث شده تا به شیرینی و نمک این کاراکتر اضافه شود. وروایی سال‌های بسیاری است که در حوزه بازیگری فعالیت می‌کند و اغلب فعالیت‌هایش در صداوسیمای استان کرمانشاه بوده است اما با بازی در نون‌خ مورد توجه مخاطبان بسیاری قرار گرفت و به یکی از شخصیت‌های دوست‌داشتنی سریال تبدیل شد. همان‌طور که گفته شد از سوی دیگر مقابل این شخصیت، وحید با بازی سیدحسین موسوی قرار دارد که بده‌بستان‌های کلامی نمکی با همدیگر دارند. هر یک از این شخصیت‌ها، از یک نسل هستند و زوج کمدی خوبی را شکل دادند. گفت‌وگویی با این دو بازیگر داشتیم که در ادامه می‌خوانید. 

 آقای وروایی، شما از هنرمندان باسابقه و باتجربه عرصه بازیگری هستید اما به یکباره با سریال نون‌خ به شهرت و محبوبیت رسیدید. فکر می‌کنید این سریال چه ویژگی‌ای داشت که باعث شد بازیگرانش این همه دیده شوند و مورد توجه قرار گیرند؟
فصل اول سریال نون‌خ تقریبا از شش سال پیش آغاز شد و پایه‌گذار آن آقای سعید آقاخانی، آقای فرجی به‌عنوان تهیه‌کننده و امیر وفایی نازنین به‌عنوان نویسنده این سریال بودند. چون من نظامی بازنشسته هم هستم از سال ۱۳۶۱ در رادیو و تلویزیون کرمانشاه جذب شدم. خاطرم می‌آید در سال‌های بسیار دور در فیلم «فاتحین صحرا» باید یگان چتربازی می‌آمدند و کار پرش‌های هوایی را انجام می‌دادند و من هم یکی از کسانی بودم که انتخاب شدم.بعد از انقلاب از سال ۱۳۶۱ در تلویزیون جذب شدم و در مرکز خودمان کارهای بسیار فاخری را می‌ساختیم و آنها را به شبکه‌های مختلف می‌سپردیم. مثلا مجموعه مستندی به نام «کرمانشاه در جنگ» را برای مرکز کرمانشاه ساختیم و شبکه‌های گوناگون هم آن را پخش کردند. در مستندی به نام «در مسیر سیمره» که رودخانه عظیمی است که به کرخه ریخته می‌شود، تمام روستاهایی را که در حاشیه این رودخانه بود، به تصویر کشیدیم و به تمام زمینه‌های فعالیت آنها از دیرباز پرداختیم و به یاد دارم که هر چهار شبکه این سریال را پخش کردند.
 
چطور شد سر از نون‌خ درآوردید؟ با آقای آقاخانی دوستی و آشنایی قدیمی داشتید؟

چهار، پنج سال پیش دوستان من سیروس میمنت و مصطفی تنابنده نازنین، برای گرفتن تست بازیگری به کرمانشاه آمده بودند. این موضوع به گوشم رسید. من رفته بودم که دوستم را ببینم و به پیشنهاد خودشان تست دادم و انتخاب شدم تا هفته بعد به تهران بیایم. به تهران آمدم و شخصیت به دل سعید آقاخانی نازنین به عنوان کارگردان این کار نشست. البته هفت، هشت نفر دیگر هم برای نقش کاووس آمده بودند اما شاید من تنها کسی بودم که توانستم منویات ایشان را در مورد عمو کاووس که جویا بود، اجابت کنم. بعد از آن سال با کمک خود ایشان و تجربیاتی که از بزرگان این قبایل و روستاها داشتم سعی کردم به همه اینها بپردازم و واقعا جا دارد از امیر وفایی عزیز بگویم که احساس می‌کنم منطقه غرب را به‌خوبی می‌شناسد. ایشان بعضی از اصطلاحات را که من فقط از بزرگان خودم مثلا از پدربزرگم شنیده بودم مثل مردآزما، گرین گوش و دوالپا که از اصطلاحات و افسانه‌های کردی هستند، برای من به صورت تصویری نوشته بود. اطلاعات عمومی او بسیار قوی و میزان مطالعه‌اش بسیار زیاد است و همه این ارزش‌های فرهنگی، قصه‌ها، روایت‌ها و داستان‌گونه‌ها را در ذهن داشت و در فیلمنامه‌اش آورده بود و ما از گویش این کار نهایت استفاده را بردیم. سعید آقاخانی هم که خود دستی بر آتش دارد، سربلند است و خودش کرد و از جنس ماست. به همین دلیل تسلط زیادی روی این فرهنگ و زبان دارد.
 
فکر می‌کنید سعید آقاخانی به‌واسطه شناختی که از این قوم دارد، توانسته به‌خوبی کردها را به‌واسطه این سریال به مخاطب معرفی کند؟
سریال‌هایی که راجع به قومیت‌ها ساخته می‌شوند معمولا روی لبه تیغ هستند. دیده‌ایم که خیلی‌ها در این مسائل زخمی شده‌اند اما سعید آقاخانی به پاس هوشیاری، توانایی و قابلیت و توجه ویژه‌ای که به این مسائل دارد، نگذاشته است صدمه‌ای به سریال وارد شود. خدا را شکر برای پنجمین سال است که ما به دل بیننده‌های جان نشسته‌ایم. امروز وقتی از خانه بیرون می‌آیم شاید حداقل ۶۰ ــ ۵۰ خانواده فرهیخته از دیار خودم یا از کردستان عزیز، لرستان و از ایلامی‌هایی که همه خودشان از جنس ما، قصه‌گو و روایت‌گوی دیار ما هستند جلوی مرا می‌گیرند و عکس‌هایی به یادگار با کاووس دارند که به آن علاقه‌مندند و خوشحالند که او شخصیت بزرگ روستایی است که حرفی برای گفتن دارد.
 
کلیت سریال چقدر توانسته در این پنج فصل، این اقلیم را بیشتر به مردم بشناساند و باورها و تصورات غلط را که برای عده‌ای به وجود آمده از بین ببرد و تصویر زیباتری از استان، فرهنگ و آداب و رسوم آن به مخاطب ارائه کند؟
طی چهار سال گذشته نوشته‌های سعید آقاخانی و در کنار او امیر وفایی، حول محور مسأله کرد بود و این کرد حرف و حدیث‌های زیادی برای دیده شدن با خود دارد؛ مسائل زندگی، روزگار، دامداری، باغداری و حتی سیاست‌شان. امروز شوراها بر یک‌سری از مسائل روستاها تأثیر بسیاری می‌گذارند و باید این توانایی و قابلیت را داشته باشند که روستای‌شان را هرچه جذاب‌تر، فرهیخته‌تر و دیدنی‌تر کنند تا جزو میراث‌های فرهنگی قرار بگیرند و توریسم محور باشند. این دو عزیز واقعا توانسته‌اند اینها را به اثبات برسانند. ما به روستاهایی رفتیم و آنها را به تصویر کشیدیم که برای مخاطبان جالب بود. مثلا خیلی‌ها از من می‌پرسند دره اژدها در دیار شماست؟ هیچ کجای عالم چنین جایی را ندارد. وقتی پالنگان را خصوصا در روزهایی که دف‌زنان بر فراز پشت بام‌ها نوروزخوانی می‌کنند می‌بینید، شاید چنان توریسم محور شده باشد که سالانه ده‌ها هزار نفر برای دیدن چنین جاذبه معماری به آنجا بیایند. حتی معماری پلکانی خانه‌های پالنگان واقعا در هیچ کجا نمونه‌ای ندارد و صدها نمونه از این زیبایی‌ها در دیارمان نهفته است. روی هم رفته اینها فقط توسط سریال نون‌خ شناخته شده است.
 
خودتان چقدر تاثیر این سریال را در جذب گردشگر دیده‌اید؟
تازه فقط در شات هوایی در تیتراژ نقاطی مثل بیستون، آناهیتا، گور دخمه‌های بهرام گور، طاق بستان و هورامانات خودمان را معرفی کردیم. سعید عزیز توانسته همه اینها را نشان دهد و امیر وفایی به آنها اشاره‌ای داشته باشد. امسال سیستان‌وبلوچستان عزیز و سربلند را هم داشتیم. ما به خاطر بازی در این سریال در آنجا مستقر شدیم و سختی آب و هوایی و سختی کار بسیاری داشتیم.
 
اتفاقا می‌خواستم بدانم کار در چابهار چطور بود؟ این‌که شما از غرب با آن آب‌وهوای سرد به سمت جنوب کشور که هوای گرم و شرجی دارد، رفتید که باید تجربه جالبی برای‌تان باشد؟ 
من ساکن کرمانشاهم یعنی از غرب به شرق رفتیم و دمای بالای ۶۵ درجه را متحمل می‌شدیم. بعضی مواقع بچه‌ها آنجا آسیب می‌دیدند. پشه‌هایی بود که به گریمور ما آزار رسانده بود و یک هفته به تهران آمد و بستری شد و دوباره به ما پیوست. اتفاقاتی هر از چند گاه برای بچه‌ها می‌افتاد و از درمانگاه‌های آنجا سر در می‌آوردند. هم آقای فرجی از تهران دکتر آورده بود و هم یک تیم پزشکی محلی داشتیم که شبانه‌روز در هتل ما مستقر بودند تا در صورت نیاز، دارو و درمان در اختیار بچه‌ها قرار دهند و سلامت آنها را برای روزهای کاری حفظ کنند. با این حال ما واقعا از کار لذت بردیم. در مجموع هدف این بود که ما سیستان‌وبلوچستان و چابهار را با همه عظمت‌هایش و کرمان را با تمام زیبایی‌هایش تا حد توان و بضاعت به تصویر بکشیم و اینها از نگاه آقای امیر وفایی و سعید آقاخانی نشأت می‌گیرد. من در استان پهناوری هستم و در گردشی که در ایام عید در چهار استان هم زبان اطراف؛ یعنی ایلام، کردستان، لرستان و همدان داشتم، همه بالاترین میزان پذیرش را به سریال نون‌خ داده بودند و به حقیقت می‌گویم حرفی برای گفتن داشت. جای خالی خیلی از کارهایی که باید انجام بگیرد را پر کرد، دیده شد و تلویزیون به خود بالید که سریالی را ساخته که به نبوغ بالایی رسیده، می‌تواند تداوم داشته باشد و بینندگان جان هم لذت ببرند.
 
در فصل جدید، این سفر جاده‌ای باعث شد که کرمانی‌ها و سیستان‌وبلوچستانی‌ها و اتحاد اقوام و ارتباط خوب آن دو قوم با هم و مهمان‌نوازی آنها را ببینیم. می‌شود گفت همه اینها جزو نکات مثبت سریال هستند.
واقعا در آنجا پیرزن و پیرمردهایی که سن بالایی داشتند، نون‌خ را از خودشان می‌دانستند، یعنی می‌گفتند ما چنین آدم‌هایی را سال‌های سال در کنار خودمان داشته‌ایم، ولی امروز شما آنها را زنده کرده‌اید و ما چقدر ذوق‌زده شدیم و احساس خوبی داریم! فرهنگ مهمان‌نوازی، فرهنگ غنی آداب و رسوم آنها از پوشش و خوردوخوراک گرفته تا برخورد شعورمندانه و پر از معرفت‌شان همه و همه چیزهایی است که به نظرم رسید. من به بچه‌های خودم هم می‌گویم اگر هر ایرانی یک‌بار به چابهار نرود عمرش را باخته است. باید برود و کوه‌های مریخی را ببیند و این‌که خداوند عظمت خود را در کجا پیاده کرده است.
 
فکر می‌کنم بازی در فصل پنجم این سریال برای خودتان هم تجربه جالب و جدیدی بود. این طور نیست؟
بله. اگر سال‌های آینده کاری انجام شود و به این قومیت‌ها بپردازند، هم بیننده راضی است و هم بازیگرانی که در کنار سعید آقاخانی عزیز یکدست شده‌اند می‌توانند این فرهنگ‌ها را یکی پس از دیگری با دل و جان به سمع و نظر بیننده‌های عزیزشان برسانند.
 
اتفاقا تجربه پایتخت، نون‌خ و سریال‌هایی از این دست ثابت کرده که مردم به تماشای مجموعه‌ای که درباره اقوام مختلف ساخته می‌شود، بیشتر علاقه دارند.
دقیقا همین‌طور است. وقتی مردم را می‌بینیم و با آنها برخورد داریم، در اولین جمله به ما می‌گویند از این سریال‌ها زیاد بسازید. انتظار دارند ما در ارتباطی که با دکتر جبلی داریم به ایشان بگوییم از این کارها بیشتر ساخته شود تا ایران را بهتر بشناسیم و به آن ببالیم. اصلا فکر کرده‌ایم چرا بچه‌ها را که به خارج از کشور می‌فرستند، سرخورده می‌شوند و بعد با دست خالی برمی‌گردند؟ بگذارید با این سریال‌ها ایران‌شناسی خوبی داشته باشیم. ایران ما این‌قدر جاذبه‌ها و فرهنگ‌های زیبا در درون خود دارد که واقعا می‌گویم، ما هیچ کاری هنوز برایش نکرده‌ایم. ما ابتدایی‌ترین قدم را به همت آقای فرجی، امیر وفایی نازنین و سعید آقاخانی برداشتیم و ان‌شاء‌اللهاین امکان فراهم شودکه بتوانیم قومیت‌ها و سرزمین‌های دیگری را توسط سریال خودمان به مخاطبان بشناسانیم.
 
در سری جدید سریال شاهد هستیم که وحید کمی بیشتر سربه‌سر عموکاووس می‌گذارد اما در مصاحبه‌ای که با ایشان داشتم، گفتند وحید با این‌که خیلی شوخی و شیطنت و عموکاووس را اذیت می‌کند، در مواردی سعی دارد احترام او را نگه دارد. می‌توان گفت همین احترام به بزرگ‌تر جزو ویژگی‌های این سریال است.
 بله، اجازه دهید یک خاطره شیرین برای‌تان بگویم. آقای فرجی ما را به مشهد دعوت کرده بود و یک شب که به زیارت رفته بودیم، به علت شلوغی حرم از هم جدا شدیم و بعد هرچه حسین عزیز را صدا زدم، او را پیدا نکردم. دیدم با حال بدی، غمگین روی تخته‌سنگی نشسته و وقتی به‌اصرار جویا شدم، گفت چهار نفر یقه او را گرفته و گفته‌اند برای ما اصلا مهم نیست که این سریال است. این پیرمرد همشهری ماست و اگر او را اذیت کنی تو را به شهرمان می‌بریم تا مثل نمد با چوب بزنیمت (می‌خندد). تا این حد روی کاووس تعصب دارند. لازم است از حسین نازنین برای اخلاق خوبش تشکر ویژه‌ای داشته باشم که بسیار جوان مؤدب، محجوب و دوست‌داشتنی است و این‌قدر برای من عزیز و محترم است که دوست دارم با او رفت‌وآمد داشته باشم.
 
ارتباط آدم‌ها با هم در این سریال ارتباط خاصی است که دیده شد. صرف‌نظر از فیلم‌ها و سریال‌های‌مان، در ارتباطات واقعی رفت‌وآمد خانواده‌ها و همسایه‌ها با هم کمتر شده است اما در این سریال آنها هوای یکدیگر را دارند و با هم در سفری همراه شده‌اند که سعی می‌کنند در مشکلات کنار هم باشند. این اتفاق خوب چقدر می‌تواند برای مخاطبان الگوی مناسبی باشد؟
واقعا زندگی ما در گذشته همین‌طور بود. در دوران کودکی وقتی به خانه می‌آمدم، می‌دیدم ۱۰ خانواده نشسته اند که همه را می‌شناختم و نسبت‌های‌شان را می‌دانستم. همه اینها مهمان دست اول ما بودند. یعنی جدا از خواهرها و برادرها، این مهمان‌ها ارج و قرب بسیاری نزد خانواده‌های ما داشتند. یک چراغ زنبوری داشتیم که هر شب آن را به دستم می‌دادند و به خانه یکی از فامیل می‌رفتیم. من به‌عنوان گزارشگر تلویزیون کرمانشاه در کردستان خانواده‌های مرزنشینی را می‌دیدم که شب‌ها به روستاهای آن طرف مرز عراق می‌رفتند، سر می‌زدند و از هم احوالپرسی  و فرزندان‌شان باهم ازدواج می‌کردند و در شادی‌های هم شرکت داشتند. قوم‌های ما واقعا این‌طور بودند. یا مثلا ما برای یک عروسی به شیراز رفتیم و آن عظمت شیراز را دیدیم. باید به این مسائل که دارد به فراموشی سپرده می‌شود بیشتر پرداخت. 
 
از ارتباط خود با بازیگران دیگر سریال بگویید. فیلمبرداری که تمام می‌شود، چقدر حال همدیگر را جویا می‌شوید؟

شاید بتوانم بگویم ما با بچه‌هایی که در کنار هم هستیم، یک خانواده بسیار مهربان، عزیز و دوست داشتنی شده‌ایم. یعنی اگر هر روز احوال حمید آذرنگ نازنین، سعید آقاخانی و کاظم نوربخش را نپرسم، بدحال می‌شوم. همه با هم تا شروع بعدی در ارتباط هستیم، چون من در این سریال دوست‌های خوبی پیدا کرده‌ام. شاید برای‌تان جالب باشد بدانید بعد از سفری که به چابهار داشتیم از عید که کارمان تمام شده تا به حال ده‌ها تلفن از آن سرزمین داشته‌ام که با من تماس گرفته‌اند و دوست شده‌اند و من هم آنها را به‌عنوان یک دوست پذیرفته‌ام و اگر روزی بخواهم با خانواده به آنجا بروم به خانه همین دوستانی که در چابهار، زاهدان و کرمان پیدا کرده‌ام خواهم رفت. اینها بسیار جای شکرگزاری داردکه هم خودش حامل پیام است و هم خودمان در این گردش‌ها دوستان خوب و صمیمی پیدا کرده‌ایم.
 
معمولا مردم وقتی شما را می‌بینند، درباره عمو کاووس چه می‌گویند و نظرشان درباره شخصیت او چیست؟
شخصیت کاووس بزرگ آبادی و رئیس شوراست و حکم حکومتی دارد و شخصیت‌هایی مثل نوری و دیگران از رفتار و گفتار کاووس دفاع می‌کنند و به همین دلیل، هم و غم مسائل را دارد. مثلا دو سال پیش به موضوع فرزندآوری اشاره داشت و می‌گفت دخترهای‌مان را به بالادستی و آن سوی مرز ندهیم. دختران مال ایران هستند و در این سرزمین و این روستا باید زاد و ولد و فرزندآوری شکل بگیرد. من شخصیت کاووس را دوست دارم و فکر می‌کنم به دل بیننده هم نشسته است. 
 
یکی از نکات جالب عمو کاووس این است که با وجود این‌که بزرگ روستاست اما بسیار به‌روز است و با جوان‌ها هم ارتباط خوبی دارد. همه این موارد در فیلمنامه لحاظ شده بود یا ایده‌هایی است که شما به نویسنده و کارگردان دادید؟
واقعا دلسوزی عمو کاووس این توانایی را به او می‌بخشد. حتی وقتی دریکی دو فصل قبلی به خاطر مشکلات چشمی که داشت به اشتباه جاناتان،گاو سلمان را کشت،اسب خود را به جای آن به او داد.این اهمیت،همدلی ومهربانی کاووس بی‌تردید به دل همه نشسته است،البته این موارد در فیلمنامه بوداما خب ماهم به‌عنوان بازیگر ایده‌هایی درکار داریم که به کارگردان و نویسنده ارائه  می‌دهیم.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • داستان تیتراژ سریال دلیران تنگستان
  • «پدر قهوه»، سریال جدید مهران مدیری در شبکه نمایش خانگی
  • مردمی که تلویزیون نمی‌بینند و سریال‌هایی که دیده نمی‌شود!
  • مردمی که تلویزیون نمی‌بینند و سریال هایی که دیده نمی‌شود!
  • اجرای نمایش تشریفات ساده در تماشاخانه ماه در اصفهان
  • اجرای نمایش تشریفات ساده در تماشاخانه ماه در عمارت سعدی اصفهان
  • عمو کاووس نون خ چگونه بازیگر شد؟!
  • مخاطب ۶۹.۲درصدی ثمره تحو ل رسانه ملی
  • شوخی داریم، بی‌احترامی نه!
  • گزارش تصویری | قاب‌های ماندگار