مدایح نبوی در مثنوی معنوی
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۶۵۷۰۷۰
ایسنا/اصفهان حبّ مولانا نسبت به پیامبر غیرقابل انکار است و شیوهای که آن شاعر عارف برای پرداختن به امتیازات رسول اسلام پیشه کرده، سراسر درس.
در یکی از روایتهای مربوط به دیدار شمس و مولانا؛ دیداری که سرنوشت ادبیات و عرفان ایران را تغییر میدهد و ابعادی فرازمانی و فرامرزی پیدا میکند، آمده است که روزی مولانا سوار بر استری از بازار عبور میکرده که شمس، افسار استر را میگیرد و میگوید: «سؤالی دارم».
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مولانا جواب میدهد: «بایزید اگر سلطان شد بهواسطۀ این بود که تاج پیروی از پیامبر بر سرنهاده بود» و شمس در ادامه میپرسد: پس چرا پیامبر گفت: «ما عرفناک حق معرفتک» اما بایزید گفت: «سبحانی ما اعظم شأنی؟»
با شنیدن این سخن، هوش از سر مولانا میرود و وقتی که برمیگردد پاسخ میدهد: «چون پیامبر، ظرفیتی عظیم داشت اما ظرف ظرفیت بایزید کوچک بود و بهمحض دریافت کوچکترین تجلی پر شد.» این بار، هوش از سر شمس میرود و این مقدمهای میشود برای شیفتگی این دو شخصیت بر یکدیگر. بعدازاین دیدار است که مولانا، به قولی سه ماه و به قولی چهل یا چهار روز، به حجرۀ شمس میرود و آنها در میبندند و از عالم معنی سخن میگویند. سپس، شاگردان مولانا میبینند که استادشان در برابر شمس تعظیم کرده، به او استاد میگوید، دیگر سراغ درس و منبر نمیرود و همان واقعه که رد پای پیامبر نیز در آن است، از جلالالدین محمد بلخی، مولانا میسازد.
به بهانه رحلت رسول اکرم (ص) از رضا روحانی، دانشیار رشتۀ زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه کاشان خواستهایم تا از مدایح نبوی در مثنوی معنوی بگوید. مشروح گفتوگوی ایسنا را با او که مدرس مثنویست، در ادامه میخوانید.
مدح پیامبر و ابراز علاقه به آن حضرت، در مثنوی مولانا برخلاف دیوان سایر شاعران، در ابتدا و مقدمات و تحمیدیۀ اثر نمیآید، بلکه پری و پراکندگی آن را در جایجای مثنوی میتوان دید. حال با توجه به ابیات او، کدام صفت و یا ویژگی اخلاقی پیامبر (ص) بیش از همه او را مفتون خود کرده و این حبّ قلبی را موجب شده است؟
اولاً تشکر میکنم که به بنده افتخار دادید، بهنوعی درباره حضرت رسول اکرم (ص) که جان جانان عالم است سخن بگویم و چون خود را لایق این مقام نمیبینم (و نمیبینیم)، به مناسبت سالگرد رحلت آسمانی و وصال روز آن حضرت با حضرت رب الارباب، این موضوع را از زبان یکی از عاشقان و مداحان مقامات آن حضرت، یعنی جناب مولوی پیجویی میکنم.
ثانیاً به تعبیر زیبای صاحب مثنوی باید گفت که: «مادح خورشید مداح خود است/که دو چشمم روشن و نامرمد است»
یعنی هر کس اعتراف به وجود و عظمت و فواید و عنایات خورشید برای خود و دیگران بکند، در واقع به مدح خود پرداخته و روشنی و بینایی و بیعیبی چشمان خود را جلوهگر ساخته است. حال اشاره به مقامات دوجهانی حضرت رسول اکرم (ص) نیز بیشتر از آن که تعریف از آن جناب باشد، تعریف از خود، از حیث قدرت و وسعت دید و دریافت در حقیقتبینی و اعتراف به آن است؛ پیامبری که به تعبیر قرآن کریم داعی حق و سراج و چراغ منیر الهی است (وَ داعِیاً إِلَی اللّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً) و خداوند، خورشید را در چند جای قرآن «سراج» نامیده است. ازاینرو، وصف خورشیدی از وصفهای الهی آن جناب است که اتفاقاً موردتوجه مولوی در مثنوی و دیوان هم هست.
و البته در تعبیر مولوی، همه انبیا - و اولیای حقیقی- حکم آفتاب را دارند: «تا برآمد آفتاب انبیا/گفت ای غش دور شو صافی بیا» اما «والضحی» و سوگند به آن، حاکی از ضمیر نورانی حضرت مصطفاست که حقیقت آفتاب و منیر (نور دهنده) به همه قمرها و خورشیدهای دیگر است و نام احمد، هم ازاینرو، نام و معرّف حقیقت حال و کار همۀ انبیا الهی است که از حقیقت نوری و مأموریت هدایتگری او حکایتها دارد:
«زان سبب فرمود یزدان والضحی/والضحی نور ضمیر مصطفی»
پس وصف خورشیدی و نوربخشی و هدایتگری الهی آن حضرت، مورد عنایت و توجه ویژۀ صاحب مثنوی است اما وصف مهمتری که آن جناب دارد، مقام عاشقی و معشوقی اوست که در لقب «حبیبالله» بودن ایشان جمع شده است. مولوی راز خلقت افلاک را در همین مقام وصال حضرت مصطفی با معشوقِ مطلق و پاک معرفی میکند و در این وصف، هم چهرۀ عاشقی و هم چهرۀ معشوقی، هر دو جمع شده و آن حضرت معدن این عشق حقیقی و الهی است:
«بین که لولاک ما خلقت چه گفت/کانِ عشق است احمد مختار»
و هم ازاینروست که بر سایر پیامبران تخصیص و تعظیم یافته است:
«عشق بشکافد فلک را صد شکاف/عشق لرزاند زمین را از گزاف
با محمد بود عشق پاک جفت/بهر عشق او را خدا لولاک گفت
منتهی در عشق چون او بود فرد/پس مر او را ز انبیا تخصیص کرد
گر نبودی بهر عشق پاک را/کی وجودی دادمی افلاک را»
و این قصۀ عشق و حبّ دوطرفۀ آن سری دراز دارد؛ چنانکه مولوی نیز پیشۀ مردی و پهلوانی در عشق را در همراهی با آن انسان محبوب و آن پهلوان مطلق عشق معرفی میکند و در دیوان گوید:
«پیشه مردی ز حق آموختیم/پهلوان عشق و یار احمدیم»
علاوه بر آن، موضوع صدق و آزادی بخشی معنوی و... نیز در کنار سایر خلقیات پرجاذبۀ حضرت، موردتوجه مولوی است که امروزه نیز همچنان پرجاذبه و خواستنی است:
«صدق احمد بر جمال ماه زد/بلک بر خورشید رخشان راه زد»
و: «چون به آزادی نبوت هادی است/مؤمنان را ز انبیا آزادی است»
به نظر شما منظور اصلی مولانا از بیت «نام احمد نام جمله انبیاست/چونکه صد آمد، نود هم پیش ماست» چیست؟
با توضیحات قبلی قدری به این سؤال پاسخدادهشده است. توضیح بیشتر اینکه همۀ پیامبران نور واحدند و به علت اشتراک در مبدأ و مقصد و محتوای کار و نیز، مأموریت مشترک در تبلیغ رسالات، نورها و چراغهای مختلف از یک نور و یک حقیقتاند و به تعبیر او «نور دیگر نیست دیگر شد سراج»، (و بنده در مقالی دیگر به این موضوع یعنی اتحاد انبیا پرداختهام، در مقالی با نام «زمینهها و انگیزههای اتحاد انبیا در مثنوی»، که در مجله مطالعات عرفانی چاپشده است.)
بااینحال، چراغ و سراجهای نور، در رتبه و وظیفه و شدت نورانیت در یک مقام و مرتبه نیستند، همچنان که خود مولوی گفته است: «نور را در مرتبه ترتیبهاست»... و نور حضرت رسالت پناهی هم نور کامل و متصلی است که خود نور دهنده به سایر انبیا _و اولیای الهی_ است و باز به تعبیر قرآن حضرت نبی (ص) سراج منیر، یعنی چراغ نور دهنده است نه مستنیر و نورگیرنده.
در تعبیر دیگر، سایر انبیا و اولیا و... مثل ماه از نور جمال و کمال حضرت پیغمبر خاتم، استضائه و استناره میکنند؛ یعنی طلب نور میکنند. تعبیر مولوی هم در همین راستا و همین معناست که حضرت رسول خاتم، آن انسان و عدد جامع و کاملی است که علاوه بر اینکه مظهر تمام نمای اسما و صفات حقتعالی است، جامع جمیع مقامات انبیا هم هست؛ ازاینرو، اشاره به نام آن حضرت، اشاره به نام و مقام همۀ انبیای پیشین از حضرت آدم تا حضرت عیسی علیهماالسلام است و مولانا خود چنین توضیح میدهد:
«خطبۀ شاهان بگردد و آن کیا/جز کیا و خطبههای انبیا
زانک بوش پادشاهان از هواست/بارنامهی انبیا از کبریاست
از درمها نام شاهان برکنند/نام احمد تا ابد برمیزنند
نام احمد نام جمله انبیاست/چونک صد آمد نود هم پیش ماست»
پس آن خدایی که به قول مولوی «نه به حاجت، بل به فضل و کبریا»ی خود انبیا و نایبانی را برای هدایت بشر فرستاده «چون خدا اندر نیاید در عیان/نایب حقاند این پیغمبران» و به هریک نیز مأموریت و مرتبه و وظیفۀ مخصوص نیز عطا کرده است، همگی در زیر لوا و پرچم حضرت خاتم الرسل بوده و خواهند بود:
«مصطفی زین گفت که آدم و انبیا/خلف من باشند در زیر لوا»
هرچند که باز به تفسیر صاحب مثنوی: «چون که با حق میبرد جمله یکیست»
مولانا برای بیان احادیث پیامبر از چه زبانی استفاده میکند که حتی مخاطب ناآشنا با دین را نیز با خود همراه میکند؟
شیوۀ مولوی در سراسر مثنوی، چنانکه مشهور است، استفاده از زبان تمثیل و سادهسازی و هنرنماییهای روایی و غیر روایی است. او هم به داستانهای زندگی پیامبر ص بهطور مستقیم اشاره میکند و از آنها درسهای اخلاقی و عرفانی میگیرد و هم برای تأیید و تقویت اندیشههای عرفانی بدانها استناد میکند و استمساک میجوید و هم در مواردی، به تفسیر احادیث، و نیز سیره و سنت، به کمک تمثیلهای دیگر اقدام میکند، بنابراین او غالباً از احادیث، بهصورت خشک و قراردادی و مستقیم، استفاده نمیکند، بلکه آن را با تمثیلات و تشبیهات و خیالبندیهای همراه میکند که برای عموم مخاطبان جذابیت و مقبولیت داشته باشد و مثلاً در شرح حدیث میگوید:
«بهر شرح این حدیث مصطفی/داستانی بشنو ای یار صفا»
و از این راه، سخن خود را برای مخاطب جذاب و دلنشین میسازد و در نهایت و باطن، روح مخاطب خود را با روح آن حضرت و حقیقت کلام ایشان پیوند میزند.
به کوتاهی بفرمایید که وظیفۀ امروزی ما در قبال پیامبر (ص) و نشر حقایق متعالی دینی چیست؟ آیا الگوی مولوی کارآمد است؟
چنانکه تجربه و تاریخ و شواهد و قراین روزگار و آمار به ما نشان میدهد، امروزه نیز گسترش دین احمدی بیش از سایر ادیان است... و این نیست جز نیاز معنوی بشر به پیامهای ناب و صاف و تحریفنشدۀ آسمانی و تبلیغ و گسترش و جذابیت بخشی به آن پیامها، و این کار از راه هنرها، مثل شعر و تصویر و فیلم و نمایشهای جذاب بهتر صورت میگیرد؛ هرچند اخلاق و رفتار و گفتار ناب نبوی، و کمال و غنای پیام و پیامبری او که بهصورت بکر و بینظیر در قرآن کریم جلوهگر شده، خودبهخود زیبا و هنری و جذاب است اما تدابیر هنری_تبلیغی جدید نیز به اقتضای زمان و مکان و مخاطب، و شرایط جدید رسانهای و اطلاعرسانی روزآمد، از وظایف متولیان فرهنگی و دینی میتواند بود که هم بتوانند تشنگی مخاطبان را با سرچشمههای ناب حقیقت، فرونشانند و هم سرابها و آبنماها را معرفی نمایند.
بله، مولوی و عطار و سنایی و حافظ و دیگر شاعران و اندیشمندان هنرمند ما در گذشته، به سعی جمیل خود گامهای بزرگی در این راه برداشتهاند، ما نیز با نشر هنرمندانۀ اخلاق خوش محمدی ( ص) که دل همۀ خوبان حقیقتجو و همه همسنخان او را ربوده، میتوانیم نوری نوین در مردم امروز جهان بتابانیم و از راه زیبایی و دلبری معنوی، به کاروان هدایت و سعادت بشری کمک برسانیم و خود نیز در صورت جهد و توفیق بدانان بپیوندیم، چراکه طبق بیان و تعبیر زیبا و تمثیلی مولوی، یکی از جاذبههای دعوت انبیا آن است که ایشان از نوع و جنس بشرند و این همانندی جنسی و بشری، میتواند از لوازم کشش و نهایتاً هدایت و نجات نوع بشر در پرتگاهها و مهالک روزگار باشد:
«زان بود جنس بشر پیغمبران/تا به جنسیت رهند از ناودان
پس بشر فرمود خود را مثلکم/تا به جنس آیید و کم گردید گم
زان که جنسیت عجایب جاذبیست/جاذبش جنس است، هر جا طالبیست»
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری مثنوی معنوی رحلت پیامبر ص حضرت محمد ص زبان وادبیات فارسی عرفان مولانا نام احمد آن حضرت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۶۵۷۰۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
برای تماشای بازیگران ترکیهای یا قصۀ شمس و مولانا؟
عصر ایران؛ رضا صائمی- نمیتوان دلبستۀ هنر و ادبیات ایرانزمین بود و به تماشای فیلم «مست عشق» وسوسه نشد. قصۀ رابطۀ شمس و مولانا آنقدر حیرتانگیز و پر رمز و راز و پرکشش است که تماشای «مست عشق» به قصد رمزگشایی آن میتواند هر علاقهمند به عرفان را به سالنهای سینما بکشاند.
با این حال وقتی به تماشای فیلم به سینمای آزادی رفته بودم، از پچپچ و واکنشهای برخی از تماشاگران اطرافم دریافتم گویی برخی بیشتر برای تماشای بازیگران ترکیهای به تماشای فیلم آمده بودند و با دیدن آنان بر پرده سینما یا کنار بازیگران ایرانی فیلم به وجد آمده و درباره حضور آنها در فلان سریال ترکی حرف میزدند.
البته یکی از عناصر و عوامل مهم جذب مخاطب و رونق گیشه و فروش هر فیلم، حضور ستارگان سینمایی و بازیگران محبوب در آن اثر است. چنانکه برای بسیاری از مخاطبان حضور شهاب حسینی و پارسا پیروزفر در این فیلم و همبازی شدن آنها یکی از انگیزههای مهم تماشای فیلم است و این فیالذات چیز بدی نیست و البته حضور یک ستاره سینمایی خارجی هم میتواند به همین اندازه جاذبه داشته باشد اما اینکه برخی از تماشاگران ایرانی تنها به حضور بازیگران ترکیهای در فیلم بیش از قصه آن توجه کنند عجیب است. آن هم قصۀ دو تن از مفاخر و مشاهیر ایرانی که حیرتانگیزترین شخصیتها در تاریخ و ادبیات کهن فارسیاند.
به گمانم آنچه در فیلم «مست عشق» بیش از بازیگران آن چه ترکیهای و چه ایرانی مهم است خود شخصیتهای اصلی قصهاند یعنی شمش و مولانا. شخصیتهایی که دراماتیک و سینمایی نیستند بلکه واقعیاند. شخصیتهایی که باید قدر ببینند و بر صدر نشینند.
اساسا فیلمی از جنس «مست عشق» ساخته شد تا دو تن از مهمترین شخصیتهای تاریخ ادبیات ما به مردم معرفی شود. شخصیتی که آوازهشان جهانی شده و در وطن خودمان کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. اینکه حضور بازیگران ترکیهای و حتی ایرانی تنها انگیزه تماشای «مست عشق» باشد ضد فیلم است.
فیلمی که از زبان شمس و مولانا بر خودشناسی تاکید میورزد تا بتوان از ظواهر دنیوی عبور کرد و به درک باطن جهان و جان خویش رسید. البته فیلم این ظرفیت ذائقهپذیری را در خود دارد و تماشای بابصیرت آن میتواند به تماشاگر کمک کند تا از ظاهر پرستی عبور کند.
با این همه چنان که اشاره شد این واقعیت غیر قابل انکار است که کثیری از تماشاگران ایرانی به شوق تماشای بازیگران ترکیهای به دیدن «مست عشق» میروند و این در حالی است که «بنسو سورال» یکی از بازیگران ترکیهای این فیلم گفته است حضور در این فیلم و حسن فتحی او را متحول کرده و بعد از این در هر نقشی بازی نمیکند.
ضمن اینکه از حیث بازیگری، بازیگران ما در سطح بالاتری قرار دارند و تماشاییترند. گرچه مهمترین مولفه و عنصر جذابیت و تماشایی بودن «مست عشق» نه بازیگران آن که دو شخصیت اصلی و واقعی آن یعنی شمس و مولاناست.
هیچ مایه و سرمایه ای برای تبلیغ«مست عشق» به اندازه خود این شخصیت نیست و کاش هر فیلمی را به تناسب جایگاه سوژهاش به تماشا بنشینیم نه چیدمان و ترکیب بازیگرانش. نمایش تصویری قصه شمس و مولانا کافی است تا از تماشای «مست عشق» سرمست شویم.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: «مست عشق» نیامده رکورد فروش روز اول سینمای ایران را شکست