افشاگری نویسنده انگلیسی از کارنامه ضد فلسطینی شاهزاده آشوب در عربستان
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۶۶۷۱۶۶
یک نویسنده انگلیسی در مقالهای با اشاره به اقدامات ضد فلسطینی بندر بن سلطان در عربستان و تحت حمایت آمریکا، وی را شاهزاده آشوب خواند.
به گزارش مشرق به نقل از الخلیج الجدید، «دیوید هرست» روزنامه نگار انگلیسی نوشت که «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا پیروزی خود را در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا کمرنگ میداند و به نظر میرسد که پیشرفت «جو بایدن» نامزد دموکرات انتخابات ریاست جمهوری به واقعیتی تغییر ناپذیر تبدیل شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به نظر می رسد اوضاع ریاض و ابوظبی کاملا بحرانی است، اما «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی از اوضاع کنونی آزرده نیست. وی سرباز قدیمی است که با چهار رئیس جمهور آمریکا هم عصر بوده که دو نفر از آنها دموکرات بودند. نتانیاهو میداند که شرایط در واشنگتن چگونه است، زیرا او مردی است که در تمام دوره ها در آمریکا حضور داشته و حتی از شستن لباس هایش در کاخ سفید دریغ نکرده است.
بعد از اینکه رژیم صهیونیستی و امارات در پانزدهم ماه گذشته میلادی در کاخ سفید توافقنامه عادی سازی را امضا کردند و پس از تصویب این توافقنامه توسط کابینه این رژیم نوبت به مهر تایید کنست(پارلمان) بر این توافقنامه رسید. این توافقنامه با ۸۰ رای موافق در مقابل ۱۳ رای مخالف تصویب شد. بنیامین نتانیاهو در جریان ارائه این توافقنامه به اعضای کنست به منظور رایگیری شدیدا به فلسطینیها تاخت و مدعی شد: همیشه اعتقاد داشتم صلح واقعی تنها از موضع قدرت حاصل میشود نه از موضع ضعف. همچنین وی افزود من هنوز معتقدم که فلسطینیان به زودی آگاه خواهند شد.
اما «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی و «محمد بن زاید» ولیعهد ابوظبی شرایط نتانیاهو را ندارند و این دو نفر که قصد سلطه بر جهان عرب دارند، نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برایشان حائز اهمیت است.
میلیاردها دلار سرمایه گذاری بن سلمان و بن زاید در دوره ریاست جمهوری ترامپ در آمریکا، که در آستانه از دست دادن آنها هستند، کمترین مشکلات آنها است. چالش های بزرگی در برابر بسیاری از برنامههای این دو کشور از جمله به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر صهیونیستی وجود دارد.
هنوز خبری از عادی سازی روابط سودان، عمان و کویت با رژیم صهیونیستی منتشر نشده است و تاکنون دو دولت حقیر از کشورهای خلیج فارس از جمله امارات و بحرین توافقنامه سازش را با رژیم صهیونیستی امضا کرده اند.
اما در فلسطین اشغالی امکان تغییر «محمود عباس» رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین وجود دارد و واشنگتن قصد جایگزین کردن «محمد دحلان» به جای محمود عباس را دارد و بن زاید معتقد است که مقاومت باید از معادله رهبران فلسطینی حذف شود.
ظهور بندر بن سلطان در صحنه
هفته گذشته اظهاراتی در شبکه العربیه از شاهزاده با سابقه سعودی علیه رهبران فلسطینی که عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی را رد کردند، منتشر شد که وی اظهارات رهبران فلسطینی را کودکانه و سخیف وصف کرد. حملههای تند شاهزاده سعودی در تلاش برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی عرب و ایجاد بستری برای عادی سازی روابط ریاض با رژیم صهیونیستی مطرح شده است.
این شاهزاده سعودی «بندر بن سلطان» بود که بیش از ۳۷ سال را در دیپلماسی سعودی گذراند و به مدت ۲۲ سال سفیر عربستان در واشنگتن بود.
اظهارات او بدون پایه و اساس بود همانطور که وی ادعا کرد : من فکر می کنم ما در عربستان سعودی بر اساس حسن نیت خود عمل می کنیم. ما همیشه در کنار آنها (فلسطینی ها) بوده ایم. هر زمان که آنها از ما مشاوره و کمک بخواهند، بدون اینکه منتظر چیزی در ازای آنها باشیم، این خواستهها را فراهم می کنیم، اما آنها کمک میگیرند و توصیه ها را نادیده میگیرند.
بندر گفت: زمان آن فرا رسیده که عربستان سعودی راه خود و منافع ملی خود را دنبال کند. این اظهارات واکنش گسترده ای را در جهان عرب ایجاد کرد.
همچنین وی هر جنگ آمریکایی یا معامله کثیفی که خود شخصا در آن مشارکت داشته را، برای همه تداعی کرد. این شاهزاده سعودی ۲۲ سال از زندگی خود را وقف واشنگتن کرد که در پرونده «ایران کنترا»، معامله «الیمامه» (بزرگترین قرارداد مخفی تسلیحاتی عربستان و انگلیس) و اولین جنگ خلیج فارس حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و در نهایت جنگ در سوریه مشارکت داشت. در جنگ اول خلیج فارس، بندر بسیار به آمریکایی ها نزدیک بود. به گفته «برنت اسکوکرافت» مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا، بندر یک عضو واقعی شورای امنیت ملی بود.
«جرج دبلیو بوش» رئیس جمهور اسبق آمریکا قبل از آغاز جنگ در سال ۲۰۰۳، برنامه های حمله آمریکا به عراق را با بندر در میان گذاشت. همچنین بندر در سوریه، به عنوان رئیس اطلاعات عربستان سعودی، ۱۲۰۰ زندانی را با حکم اعدام، آزاد کرد، آنها را آموزش داد و به جنگ در سوریه فرستاد. بندر در پشت تمام معاملات پنهانی عربستان سعودی علیه کشورهای عربی برادر نقش مهمی داشت، چهره ای همچنان در معاملات کثیف آمریکایی پدیدار میشد و از تمام اقدامات خود شرمسار و پشیمان نمی شد.
به بندر بن سلطان هر سه ماه ۳۰ میلیون پوند به مدت حداقل ۱۰ سال به عنوان بخشی از کمیسیونهای معاملات تسلیحاتی الیمامه پرداخت میشد.
دفتر مبارزه با جنایات جدی انگلیس می خواست اتهاماتی علیه بندر بن سلطان وارد کند؛ اما «تونی بلر» نخست وزیر وقت انگلیس تحقیقات را به دلیل منافع ملی به حالت تعلیق درآورد.
شاهزاده آشوبگر، اتهامات احتمالی را به سخره گرفت و فساد خود را اینگونه تشریح کرد: در ۳۰ سال گذشته، ما یک برنامه توسعه نزدیک به ۴۰۰ میلیارد دلاری را اجرا کرده ایم. به کل کشور نگاه کنید. کجا بود و اکنون کجاست؟
وی افزود : من مطمئن هستم که وقتی به تغییرات کشور نگاه می کنید، خواهید گفت، توسعه کشور با کمتر از ۳۵۰ میلیارد دلار امکان پذیر نبود و اگر به من بگویید که ساخت کل کشور ۳۵۰ میلیارد از ۴۰۰ میلیارد هزینه شده و ۵۰ میلیارد دلار به سرقت رفته است؟ به شما می گویم بله، اما من آمادگی مجدد این کار را در هر زمانی دارم. اما مهمتر اینکه، شما کی هستید که در این مورد به من چیزی بگویید؟ من رسوایی هایی را در اینجا یا انگلیس یا اروپا می بینم. آیا باید به شما در مورد آنها خبر دهم؟
بندر در طول زندگی خود به یک اصل پایبند بود: او بنده مطیعی برای ارباب خود بود و مهم نیست که این سرور کیست. ممکن است پادشاه عربستان سعودی، یا رئیس جمهور ایالات متحده، یا هر دو باشد. اما از سیاستها، جنگ ها و مداخلات که او به شکل گیری آن کمک کرد، چه بهرهای میبرد؟
طمع ورزی عربستان در فلسطین
اگر بندربن سلطان از فلسطینیان شکایت دارد که آنچه را عربستان سعودی به آنها توصیه می کند اجرا نمی کنند، پس عربستان دقیقاً چه پیشنهادی به فلسطین ارائه می دهد؟
دو طرح صلح سعودی برای فلسطینیان مطرح شد، ابتکار عمل پادشاه «فهد» در سال ۱۹۸۱ و ابتکار پادشاه «عبدالله» برای صلح در سال ۲۰۰۲. این طرح هدف خاصی را برای سعودیها به دنبال داشت و هرگز برای دستیابی به یک توافق عادلانه برای فلسطینی ها تلاش نکردند.
ابتکار پادشاه فهد به درخواست «جیمی کارتر»، رئیس جمهور اسبق ایالات متحده انجام شد از خلال پذیرش دو قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل به عنوان چارچوبی برای حل و فصل درگیری فلسطینی-صهیونیستی بود.
این طرح پس از حمله اسرائیل به لبنان، محاصره بیروت و اخراج سازمان آزادیبخش فلسطین از آنجا، در اجلاس اعراب در ۹ سپتامبر ۱۹۸۲ به تصویب رسید. در این نشست برای نخستین بار، طرح صلحی جمعی با اسرائیل از جانب شاهزاده فهد مطرح شد که با مخالفت حافظ اسد مواجه شد و اجلاس سریعا پایان یافت. اسرائیل نیز آن را تلاشی برای نابودی خود دانست.
به همین ترتیب، ابتکار صلح عربی در سال ۲۰۰۲ باعث شد خشم آمریکا را پس از حملات ۱۱ سپتامبر که شهروندان سعودی در آن دخیل بودند، از بین ببرد.
انگیزه هر دو ابتکار عمل جلب رضایت افکار عمومی عرب همراه با ادامه فشار به رهبران فلسطین برای تسلیم بود که این دو ابتکار عمل اجرا نشد.
عربستان به دنبال ایجاد هرج و مرج و فتنه
سیاست خارجی عربستان هیچگاه به دنبال حل مشکلات منطقه نبوده و بندر بن سلطان نیز در طول فعالیت های دیپلماتیک خود تنها به دنبال محافظت از نظام آل سعود بوده است.
عربستان برای حفظ اعتبار و ثروت خاندان آل سعود تا آنجا که ممکن است به همپیمانان نیز خیانت خواهد کرد و این اقدام را از خلال ایجاد هرج و مرج و فتنه نیز انجام خواهد داد.
شاهزاده بندر بن سلطان با مراکز فرماندهی مخالفان مسلح سوریه، کاخ الیزه، کاخ کرملین و دولت های دیگر کشورها برای اجرای اولویت نخست سیاست خارجی عربستان یعنی براندازی نظام سوریه در ارتباط بود.
هدف عربستان بردن یا باختن نبود، بلکه بیشتر به دنبال ایجاد هرج و مرج و آشفتگی در منطقه بود.
شاخص سالانه نظرات عرب، که توسط موسسه دوحه منتشر شد، نشان داد که تنها ۶ درصد از سعودی ها با توافق نامه به رسمیت شناختن رژیم اسرائیل موافقت می کنند. انستیتوی واشنگتن نیز ارقام مشابهی را ذکر کرد که دریافت امروز تنها ۹٪ از سعودی ها با عادی سازی روابط موافقند و آنها کسانی هستند که می خواهند با صهیونیست ها ارتباط تجاری یا ورزشی به صورت مجاز برقرار کنند.
عربستان یک سریال تاریخی با محوریت فلسطین از شبکه سعودی ام بی سی را حذف کرد. این اقدام شبکه ام بی سی با هدف کنار گذاشتن مسئله فلسطین و حوادث دوران نکبت انجام می شود که یکی از خطرناک ترین جنایات تاریخ است. سریال «التغریبة الفلسطینیة» یک سریال خوب و باارزش درباره مرحله مهمی از تاریخ فلسطین به شمار می رود. این اقدام خشم بسیاری را برانگیخت که عربستان مجددا مجبور به پخش آن شد.
بندر بن سلطان از نظر شغلی و شخصیتی، آشوبگر دو دهه گذشته است. وی فردی معتاد به الکل است که برای خدمت به سرور جدیدش (محمد بن سلمان) به خانواده خود از جمله عمویش شاهزاده احمد و بسیاری از پسرعموهایش خیانت کرده است. دختر و پسر بندر بن سلطان سمتهای برجسته ای را در لندن و واشنگتن برعهده دارند. بدین ترتیب نبود افرادی مانند بندر بن سلطان باعث بهبود اوضاع خاورمیانه خواهد شد.
منبع: تسنیممنبع: مشرق
کلیدواژه: کرونا اعتراضات آمریکا قره باغ بن سلمان محمد بن سلمان عربستان ریاض انتخابات ریاست جمهوری آمریکا رژیم صهیونیستی عادی سازی روابط عربستان سعودی رهبران فلسطین بندر بن سلطان ریاست جمهوری رئیس جمهور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۶۶۷۱۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای یک مناسبت جدید و مهم در تقویم عربستان
سلطان العمر پژوهشگر مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه هاروارد در نشریه «نیو لاینز» نوشت: ۲۲ فوریه مصادف بود با پنجمین سالگرد یک مناسبت جدید در عربستان سعودی تحت عنوان روز تاسیس که طی سالهای اخیر در تقویم این کشور گنجانده شده است. این مناسبت که بر اساس حکم پادشاه عربستان در سال ۲۰۱۹ ایجاد شد، گرامیداشت «آغاز سلطنت امام محمد بن سعود و تاسیس اولین دولت سعودی» در سال ۱۷۲۷ است.
به گزارش انتخاب، بر خلاف روز ملی عربستان، که در آن ایده سیاسی اتحاد و تشکیل دولت معاصر عربستان در سال ۱۹۳۲ جشن گرفته میشود، روز تاسیس ۲ کارکرد اصلی دارد: گرامیداشت یک افسانه سیاسی و پاک کردن یک افسانه دیگر. این روز بزرگداشت این روایت تاریخی است که دولت معاصر سعودی سومین دولت در طی ۳ قرن متوالی در شبه جزیره عربستان است. این مناسبت همچنین این روایت سیاسی را که اولین دولت سعودی پس از انعقاد پیمانی بین محمدبن عبدالوهاب، موسس جنبش وهابی و محمد بن سعود در ۱۷۴۴ تشکیل شد رد میکند. با انتخاب سال ۱۷۲۷ به عنوان سال آغازین اولین دولت سعودی به جای سال ۱۷۴۴، روز تاسیس به دنبال جایگزین ساختن وهابیت در روایت سیاسی سعودی است.
برای بسیاری از متخصصان و تحلیلگران عربستان، زدودن روایت وهابی یک اقدام عمیق و رادیکال تلقی میشود. نگاه پذیرفته شده قبلی این بود که از ۱۷۴۴، دولت سعودی همواره به عنوان تنها محافظ و گسترش دهنده وهابیت برای خود مشروعیت قائل بوده و اینکه اقتدار سیاسی در عربستان سعودی بین خانواده سلطنتی آل سعودی و نخبگان مذهبی وهابی تقسیم شده است. بر اساس این نگاه، با کنار گذاشتن وهابیت، دولت سعودی یک منبع اصلی مشروعیت را از دست میدهد و به شرکت تاریخی خود با نظام مذهبی پایان میدهد.
اما نگاهی دقیقتر به نحوه تاسیس دولت معاصر سعودی نشان میدهد که این داستان که دولت سعودی با اتکا به وهابیت به خود مشروعیت بخشیده، گزارهای نادرست است. پادشاهی سعودی نه از طریق وهابیت بلکه با تکیه بر یک سنت هنجاری ترکیبی که شامل دو عنصر عربیت و سلفی گری بود مشروعیت یافته است.
اولین گام در فهم نحوه مشروعیت یافتن دولت معاصر سعودی در طی دوره تشکیل این است که به این نکته واقف باشیم که نخبگان حاکم آن دولت در آن دوران مردانی از آخرین نسل عربهای عثمانی بوده اند. این نسل به گفته ویلیام کلیولند، بین سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۸۹۰ متولد شده بود و اعضای آن در دوران اواخر امپراطوری عثمانی آموزش دیده و صاحب مشاغل گوناگون شده و برای آینده برنامه ریزی کرده بودند.
با پایان جنگ جهانی اول، امپراطوری عثمانی از هم پاشید و بسیاری از اعضای این نسل نقشی محوری در تاسیس خاورمیانه پساعثمانی ایفا کردند. در مورد عربستان، این نسل نه تنها شامل بسیاری از مشاوران، بروکراتها و روشنفکران مصری، سوری و سایر ملل عرب بود که در تاسیس دولت سعودی ایفای نقش کردند، بلکه خود موسس رژیم یعنی عبدالعزیز آل سعود نیز از این نسل بود. عبدالعزیز در اولین مصاحبه خود با روزنامه الدستور چاپ بصره در سال ۱۹۱۳، خود را یک "عرب عثمانی" توصیف میکند که خود را متعهد به انجام هر کاری برای «صیانت از وطن عثمانی در شبه جزیره عربستان» میداند. وی این مصاحبه را برای توجیه بیرون راندن پادگانهای عثمانی از دو واحه استراتژیک در شرق عربستان یعنی الاحصی و القطیف و متقاعد کردن نخبگان حاکم عثمانی در بغداد و استانبول به اینکه اقدامات وی نباید به عنوان اقداماتی جدایی طلبانه قلمداد شود، انجام داد.
این تلقی از عبدالعزیز به عنوان عضوی از آخرین نسل عربهای عثمانی به نحو قابل توجهی با نگاههای آلترناتیو دیگر که در سالهای اخیر مورد استناد قرار گرفته و وی را رهبری وهابی یا یک عنصر امپراطوری بریتانیا توصیف میکند متفاوت است. آلترناتیو اول (رهبر وهابی) وی را از نسل و زمان خود جدا میسازد و عبدالعزیز را به یک گذشته افسانهای وهابی پیوند میزند که اغلب بدون در نظر گرفتن بستر زمانی خود مورد تفسیر و استناد قرار گرفته است. آلترناتیو دوم (عامل بریتانیا) عاملیت شخص عبدالعزیز را رد میکند و سه دهه پویایی سیاسی و رویدادهای تاریخی در شبه جزیره عربستان را که با ایجاد حکومت معاصر سعودی به اوج خود رسید، به یک طرح انگلیسی صرف تقلیل میدهد.
در اوایل قرن بیستم میلادی، واژه "سلفی گری" همچون امروز معادل واژه وهابی گری نبود. در آن دوران، این کلمه به یک جنبش اصلاحگری اسلامی اشاره داشت که به گفته هنری لائوزیر، «به دنبال آشتی دادن اسلام با ایده آلهای اجتماعی، سیاسی و روشنفکری عصر روشنگری بود.» این جنبش در اواخر قرن نوزدهم ظهور و بروز یافت و روشنفکران اصلی آن افرادی، چون جمال الدین افغانی، محمد عبدو و رشید رضا بودند. این جنبش انتقاداتی را بر آن دسته از رفتارها و اعتقادات مسلمانان که تناسبی با جهان مدرن نداشتند، مطرح میکرد.
بعد از جنگ جهانی اول، بسیاری از اعضای جنبش سلفی گری شروع به حمایت از پروژه سعودی کردند، زیرا آن را تنها امید باقی مانده برای یک ایجاد یک دولت مستقل عربی پس از تحمیل نظام قیمومیت بر بسیاری از سرزمینهای عرب پسا عثمانی میدانستند. به عنوان مثال، رشید رضا، اصلاحگرای شناخته شده اسلامی، مجله خود المنار را که در جهان اسلام به شدت صاحب نفوذ بود، به جبههای برای ترویج و مشروعیت بخشی به دولت جدید سعودی بر اساس اصول سلفی گری تبدیل کرد.
سایر سلفیها نیز تصمیم به مهاجرت برای ساخت دولت جدید سعودی گرفتند. یکی از آنها محمد بهجت البیتر، اصلاح طلب سوری بود که نقش برجستهای در امر آموزش در عربستان سعودی ایفا کرد. آنگونه که دیوید کومینز، مورخ غربی مینویسد، سلفیها همچنین نقش مهمی در تفسیر ایدئولوژی وهابی به عنوان بخشی از سلفی گری و جنبش ناسیونالیستی متعهد به پیشرفت در شبه جزیره عربستان ایفا کردند.
آنچه از همه این روایتهای تاریخی برداشت میشود این است که دولت سعودی به عنوان دولتی وهابی که ادامه و دنباله قرارداد خیالی بین خاندان آل سعود و یک خانواده مذهبی باشد، تاسیس نشد. این رژیم به عنوان یک پادشاهی عرب با تاکید جدی بر سلفیت مدرن تاسیس شد. فهم این مسئله از اهمیت روز تاسیس و گسست آن با روایت سیاسی وهابی نمیکاهد، اما توجه ما را به دو نکته جلب میکند: اول اینکه روایت وهابی از از ساخت قدرت توسط موسس عربستان سعودی معاصر مورد استناد قرار نگرفته است. دوم اینکه استفاده از روایت وهابی به عنوان ابزار مشروعیت بخشی یک پدیده جدید است که با به قدرت رسیدن ملک فیصل رواج یافت. تاسیس دولت سعودی نتیجه مستقیم تلاقی نیروهای تاریخی بود که رویکرد سعودی به سیاست و دولت سازی را تغییر داد.