صلح امام حسن یک انقلاب است/عدهای اموی عمل میکنند
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۶۶۷۵۶۰
به گزارش خبرگزاری فارس در کرج، بامطالعه گزیده گفتار پیش رو که مشتمل بر سه سخنرانی از آیتالله حسینی همدانی در خطبههای نماز جمعه سالهای ۹۵ و ۹۸ و خطبه مکتوب سال ۹۹ است، فهمی عمیق از صلح امام حسن (علیهالسلام) بنا بر تحلیل معظّمٌله به دست میآید.
عوامل صلح امام حسن علیهالسلام
۱- خیانت فرماندهان و نزدیکان
دوران امامت حضرت از جهات مختلف سخت بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دو عامل اصلی برای صلح امام حسن علیهالسلام وجود داشت. البته عواملی بود که اینها مهمتر است. یکی از مهمترین علتها یاری نکردن فرماندهان و سرلشکرها و سپاهیان حضرت بود. دنبال نکردند و کار را نپذیرفتند. اسامی آنها هست. تخلفاتی که انجام دادند. هر شب امام کسی را بهعنوان فرمانده معرفی میکرد. مردم صبح برای نماز که میآمدند میدیدند یکی دیگر جایش آمده است. میپرسیدند چه شد؟ میگفتند به لشکر معاویه پیوست. با مثلاً هزار سکه. بعضیها با هزار سکه و یک زن.
سپاه معاویه یکدست بود. بسیار خونریز و جرّار بود؛ اما سپاه حضرت آن نظم لازم را نداشت. سپاه امام از بین اقوام مختلفی بودند که بعد از رسول خدا جمع شده بودند. چهار خلیفه را دیده بودند. در زمان حکومت خلیفه پنجم بسر میبردند. امام حسن خلیفه پنجم بود. همان مردمی که جرئت کرده بودند سه خلیفه از چهار خلیفه را بکشند، اینها در سپاه امام حاضر بودند. در سپاه امام حضور داشتند و از جیره و مواجب امام بهره میبردند. از امکانات و تجهیزات لشکر امام استفاده میکردند ولی در مواقع خطیر و حساس به فکر و سلیقه خودشان عمل میکردند. آنجایی که باید کار میکردند و گوش به فرمانده میدادند، از فرماندهی کل قوا پیروی نمیکردند. همانطور که در عصر امام علی علیهالسلام همینطور بود. آن حضرت را در لحظات حساس و سرنوشتساز تنها میگذاشتند.
چنین مردمی و چنین سپاهی تحمل خواستهها و آرمانهای بلند امام حسن مجتبی علیهالسلام را نداشتند و او را در مقابل سپاه عظیم و یکپارچه و خونریز و خونخوار و جرار معاویه تنها گذاشتند؛ و بسیاری از سربازان و رزمجویان و فرماندهان و سرلشکرها به سپاه شام پیوستند و خیلیها هم که سپاه طرفین را قبول نکردند، رفتند مشغول کار دیگری شدند. عدهای هم مشغول یاغیگری شدند؛ یعنی نه به اینها پیوستند نه به آنها. گردنهگیر شدند و غارتگر شدند. یک عده کمی از سپاه حضرت ثابتقدم ماندند و بر بیعت خودشان با امام مستقیم ماندند. امام در ضمن خطبهای اینگونه فرمودند: «اگر یار و یاوری مییافتم حکومت را به معاویه واگذار نمیکردم؛ زیرا حکومت بر بنیامیه حرام است». این نظر امام بوده.
امام حسن مجتبی حکومت را بر بنیامیه حرام میدانست. البته مشکل فقط این نبود. بلکه امام را عدهای از اطرافیان خودش که خوارج بودند احاطه کرده بودند. منافقین احاطه کرده بودند. حضرت احساس ناامنی میکرد. احساس خطر میکرد. کسانی که محافظ امام بودند و اطراف امام بودند کسانی که خیلی نزدیک بودند خوردن غذای حضرت را و نزدیک شدن افراد را کنترل میکردند. این کسانی که نزدیک بودند -خوارج- همان کسانی بودند که جنگ نهروان را به علیبنابیطالب تحمیل کردند و خود علیبنابیطالب را هم در مسجد کوفه به شهادت رساندند. حالا اینها آمدند جزء خواص و نزدیکان امام حسن مجتبی قرار گرفتند. اینها در سپاه امام حضور داشتند. شروع میکردند به شایعه درست کردن. شروع میکردند به دروغپراکنی و شایعهسازی برعلیه امام و اطرافیان امام. یک وضعیت اسفباری را داشتند.
اینیک قسمت است که فرماندهی که بخواهد قیام کند و یک حرکت اصلاحی انجام دهد و در مقابل دشمن بخواهد بایستد، اولین کار اعتماد به اطرافیانش است. اعتماد به لشکرش است. به آنکسانی است که میخواهند در میدان مبارزه اهل جنگ باشند و بایستند. بجنگند و دفاع کنند. در یک چنین فضایی ببینید امام علیهالسلام وضعیتش چگونه بود. اطرافیان و آنها که نزدیک بودند خوارج بودند و شایعه درست کن و دروغپراکن و دو به هم زن بودند. یکذره جلوتر میرفتیم سرباز و لشگر و سپاه که به دشمن پیوسته بودند یا دل در گروی دشمن داشتند، یک چراغ سبز اگر به آنها نشان داده میشد همه آنها در آن مسیر میرفتند. این از طرف سیستم دفاعی.
۲- همراهی نکردن مردم عافیتطلب
مشکل دومی که مهم بود احساس خستگی مردم بود. اگر از خواص و درجهیکها فاصله بگیریم حالا امام میخواهد یک حرکتی را انجام دهد. بنایش بر توده مردم است. میخواهد از مردم استفاده کند. در همین انقلاب اسلامی حضرت امام رضوانالله علیه، تمام قدرت و ویژگیاش این بود که از مردم استفاده کرد و مردم را وارد صحنه کرد. شخصیت امام و قدرت رهبری امام در همینجا بود. مرحوم حضرت آیتاللهالعظمی بروجردی شخصیت علمی قوی بود، به او هم امام میگفتند. قدیمیها یادشان شاید باشد به او میگفتند آقا حسین امام.
ارتحال او شاید ۴۰ یا ۵۰ روز نزدیک یک سال مردم نذری و خرجی میدادند. در کتب ثبتشده و آنکسانی که ما با آنها ارتباط داشتیم گفتند. شخصیت بزرگی بود شاه هم از او میترسید. بهمحض اینکه شاه میخواست دستور خلاف قاعدهای را تنظیم کند آقای بروجردی پیغام میفرستادند که اگر یک چنین کاری را بکنید من از کشور میروم. او هم از ترس اینکه آقای بروجردی و مرجعیت از ایران خارج نشود کارش را انجام نمیداد. آقای بروجردی که از دنیا رفتند آن لوایح و انقلاب سفید را و مسائل اینگونه به وجود آمد؛ اما فرق بین امام و آقای بروجردی در اینجا بود تا کوچکترین تکانی شاه میخورد امام میگفت شاه باید از این مملکت برود. قدرت رهبری افراد با همدیگر در اینجور موارد معلوم میشود. به آقای بروجردی میگفتند چرا! میگفت شاه از ما میترسد. از ترس اینکه من نروم گوش به حرف من میدهد. میگفتند چرا مردم را وارد صحنه نمیآورید؟ میگفت امکان دارد بگویم مردم نیایند. آن خوفی که از من دارد بریزد؛ اما امام از همان اول اعتماد به مردم کردند. مردم را درصحنه آوردند و دیدید که کاری شد کارستان.
حالا امام معصوم علیهالسلام در آن وضعیت مردم از جنگ خسته بودند. توده مردم اینطور بودند. چند جنگ داخلی را پشت سر گذاشته بودند. خسارات مالی و جانی به آنها رسیده بود. رغبت چندانی به ادامه جنگ با شامیان نداشتند. شامیها هم جنگ روانی راه انداخته بودند که خیلی قوی بود. عدهای از شیعیان مخلص و جوانان فداکار دور امام بودند. بقیه در لاک عافیتطلبی خودشان را فرورفته بودند و وضع موجود را پذیرفته بودند.
۳- وقتی تنها شد صلحنامه را امضا کرد
در یک چنین فضایی امام دستور جهاد داد. مدتها اطرافیان امام کارکردند. ۴۰ هزار نفر را جمع کردند. کوفهای که با یک اشاره ۱۰۰ هزار نفر جمع میشد بهزحمت شدند ۴۰ هزار نفر. ایران بود. حجاز بود. یمن بود. اطراف خلیجفارس بودند. همه اینها کسانی بودند که وقتی فراخوانده میشدند میآمدند اما هیچکدام از اینها حاضر به جمع شدن نبودند. لذا وقتی پیشنهاد صلح دادهشده همگی مردم پذیرفتند
امام حسن مجتبی سلاماللهعلیه در ضمن خطبهای پیشنهاد معاویه را به لشکر و مردم رساند. فرمود «أَلَا وَ إِنَّ مُعَاوِیَهَ دَعَانَا إِلَی اَمْرٍ لَیْسَ فِیهِ عِزٌّ وَ لَا نِصْفَهٌ» مردم بدانید که معاویه به ما پیشنهادی داده است که در این پیشنهاد نه عزت است نه انصاف. اگر دارای روحیه شهادتطلبی هستید درخواستش را رد کنیم و دست به شمشیر ببریم. تا خدای سبحان میان ما حکم کند. ولی اگر زندگی دنیا را میطلبید خواستهاش را اجابت کرده و رضایت شما را فراهم کنم.
وقتی کلام امام به اینجا رسید جالب است «فَنَادَاهُ اَلنَّاسُ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ: اَلْبَقِیَّهَ اَلْبَقِیَّهَ» وقتی صحبت امام به اینجا رسید که فرمود مردم اینطور شده بگویید من چکار کنم؟ اهل شمشیر و مبارزه هستید یا اهل صلح؟ مردم صدایشان از هر طرف بلند شد که ما زندگی دنیا را میخواهیم «اَلْبَقِیَّهَ اَلْبَقِیَّهَ» وقتی وضعیت اینطور شد و مردم اینگونه پاسخ دادند صلح را بر امام تحمیل کردند و پسازآنکه امام از این مردم جدا شد «فَلَمّا اَفرَدوه أَمضَی الصُّلح» وقتیکه تنها شد رفت و صلحنامه را امضا کرد. البته متن صلحنامه خودش انقلابی است که فرصت بیان نیست.
این فضای آن زمان بود من سعی کردم در این چند دقیقه فضایی که در زمان صلح امام حسن و وضعیت مردم و فرماندهان دوگروهی که نقش اساسی در جامعه دارند برای اینکه فرمانده کل قوا اقدام لازمی را انجام دهد برای شما تبیین کنم که هم فرماندهان لشکر اسلام هم مردم، دیگر همراه امام نبودند. امام تنها بود. تنهاترین سردار نامی که گذاشته بودند قشنگ بود.
ازآنجاییکه تاریخ عبرتآموز است و ما باید درس بگیریم و عبرت بگیریم این را نقل میکنم تا روشنتر شویم. اگرچه در آن زمانی که این قضیه اتفاق افتاد یعنی سال گذشته ماه مبارک رمضان من یک اشارهای کردم به این نکته اما چون وضعیت کشور جور خاصی بود اینطور تحلیل نکردم. خیلی دردآور است که عدهای در کشور ما در جریان مسائل هستهای در همین ماه رمضان در سال گذشته گفتند ما در دوران صلح امام حسن قرارگرفتهایم و چارهای نداریم جز قبول برجام. آیا واقعاً فرماندهان سپاه و ارتش اینگونه هستند که ما الآن گفتیم؟ فرماندهان ارتش، فرماندهان سپاه، مثل فرماندهان سپاه امام حسن بودند؟ مردم ما در این زمان مثل مردم زمان امام حسن بودند که ناچار باشیم صلح را بپذیریم؟ اینهمانی است که چند روز قبل در دیدار مسئولان نظام رهبر معظم انقلاب فرمودند که عدهای در هر دو طرف مبالغه میکنند.
باید واقعبین بود و از همه جهات مسائل را بررسی کرد. نتیجه واقعبین نبودن میشود خسارتهای غیرقابلجبران و یا دادن هزینههای گزاف. سه سال کشور معطل شد. همه اقتصاد و مسائل دیگر از آب خوردن ما و وضعیت هوا و نمیدانم خیلی از امور دیگر به این امر گره خورد. داشتههایی که با خوندل و دادن شهیدان بزرگواری از دانشمندان را واگذار کردیم؛ اما آنچه را که خواستیم به دست نیاوردیم. هنوز هم به دست نیاوردهایم و آمریکای خبیث و پلید قطعاً به آن تعهداتی که کرده است عمل نخواهد کرد.
در سال ۷۹ رهبر معظم انقلاب بیانی دارند من بیان ایشان را میخوانم. اگر گوش به جلودار، اگر گوش به فرمانده، اگر گوش به رهبر در جامعه داده نشود بلاهایی که در تاریخ بر سر امتهای گذشته آمده به وجود خواهد آمد. آقا چه فرمودند؟ «من به شما عرض کنم که امروز دشمن قادر نیست به برکت ملت هوشیاری مثل ملت ایران، به برکت افکار برانگیختهای مثل افکار ملت ایران، به برکت انقلاب بزرگی مثل انقلاب اسلامی ایران، نه آمریکا و نه بزرگتر از آمریکا اگر در قدرتهای مادی باشد، قادر نیستند حادثهای مثل حادثه صلح امام حسن را بر دنیای اسلام تحمیل کنند. اینجا اگر دشمن زیاد فشار بیاورد حادثه کربلا اتفاق خواهد افتاد. من خدا را شکر میکنم که ملت ما بیدار و مسئولان ما بر گرد محور دین و اسلام متفق الکلمه هستند». این بیان ایشان است.
این بیان و حمایت مردم و آن فرماندهان لشکر و فرماندهان سپاه و ارتش. باید خیلی مسئولین دیگر مواظب باشند که در نحوه عملکردشان و در ادامه این مسائل خداینکرده عملشان عمل مطابق با شأن نباشد. ما اینجا در این روز جمعه ماه رمضان در مصلای کرج عرض میکنیم: رهبرا تاآخریننفس برای مبارزه با دشمن، با استکبار و با آمریکای جنایتپیشه و اذناب داخلی و خارجیاش لحظهای کوتاهی نخواهیم کرد.
خطبههای نماز جمعه کرج
۹۵/۰۳/۲۸
مذاکره برای بقای شیعه/ در مذاکرات امروز از تاریخ امام مجتبی درس بگیریم
تاریخ امام حسن بسیار مهم است و برای امروز ما درسآموز است. در همین روزهایی که الآن داریم زندگی میکنیم تاریخ امام حسن برای ما خیلی مهم است. اگر تاریخ را خوب نگاه کنید و کرده باشید میبینید که بعد از شهادت امیرالمؤمنین و آغاز امامت امام مجتبی علیهالسلام یک عده دوباره سرکار آمدند. آنکسانی که علی بن ابیطالب آنها را سرکوب کرده بود آمدند دور معاویه جمع شدند و یک جبههای تشکیل دادند در مقابل امام مجتبی علیهالسلام تا نظام سیاسی و اقتصادی را به دست بگیرند و با کنترل اقتصاد و سیاست نظام ارزشی و فرهنگی را هم در دست بگیرند و استحاله کنند و مردم را بهنظام جاهلی گذشته برگردانند. کما اینکه این کار از یکزمانی شروعشده بود و وقتی به زمان امام حسین علیهالسلام رسید حسین سلاماللهعلیه وقتی قیام کردند گفتند میخواهند سیره جدم را دوباره احیا کنم؛ یعنی به فاصله ۴۰/۵۰ سال اینها توانستند چنین تغییری را در نظام اسلامی و انقلاب اسلامی پیغمبر به وجود بیاورند.
کار امام مجتبی در این دوران بسیار سخت است. هم باید شیعه را مدیریت کند، هم دین را حفظ کند، هم معارف اسلامی را در جامعه گسترش بدهد، هم در مقابل منافقان و طاغوتیان که قصد از بین بردن نظام اسلامی رادارند بایستد. به دلایل متعددی اقدام به مبارزه مسلحانه و درگیری با معاویه جواب نداد و جواب هم نمیداد. حضرت اقدام هم کردند و آن اقدامشان بیشتر برای اتمامحجت بود که بعضیها بعداً نگویند اگر میجنگیدی ما کمکت میکردیم و پیروز میشدیم.
از طرف دیگر ضعف نفسانی اطرافیان، بیتقوایی و وادادگی، دنیادوستی، نگاه سازشکارانه داشتن به قدرت دروغین معاویه که برای او نامه تسلیم مینوشتند و تقاضای مذاکره میکردند از او درخواست میکردند و میگفتند تو حاضر باش ما هم حاضر هستیم. بعضاً نقاط ضعف سیستم مدیریتی امام حسن را به دشمن اطلاع میدادند. همان کارهایی که در زمان ما انجام شد. گفتند اگر میخواهید بر جمهوری اسلامی موفق شوید تحریم اقتصادی کنید. در فتنه ۸۸ یک عده این کار را کردند. نتیجهاش تنها گذاشتن امام شد.
در تاریخ خواندهاید که اطرافیان امام چگونه بودند. یک شخصیت ویژه به نام عبیدالله بن عباس که فرمانده لشکر حضرت بود روی او خیلی حساب میشد با ۱۲٬۰۰۰ نفر و ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ درهم به سپاه معاویه پیوست. بالاخره کار را بهجایی رساندند که حضرت بهناچار وارد مذاکره شد و صلح را برای بقای شیعه و روشنگریهای بعدی پذیرفتند؛ اما امام دائماً تذکر میدادند که بدانید معاویه به تعهداتش عمل نخواهد کرد.
در یک بیانی به این تعبیر فرمودند به خدا قسم اگر من تسلیم شوم این مسئله تمام نخواهد شد و به من خواهند گفت دین جدت را کنار بگذار. درست مثل الآن آن است. اینکه گفتم خیلی شبیه است توجه کنید الآن میگویند برجام. برجام را قبول کردیم میگویند موشک. موشک را قبول کردیم حقوق بشر. حقوق بشر را قبول کردیم ولایتفقیه. همینطور خیلی شبیه این دوران است.
یک عده هم به امام فشار میآوردند که تسلیم شویم. معاویه پایبند به تعهداتش است. امضای او معتبر است. با تعبیرات امروز دارم بیان میکنم. اتفاقاً امام مجبور به صلح شد که آن صلحنامه خودش مفصل است که چگونه عمل شد. بلافاصله بعدازاینکه صلحنامه امضا شد معاویه صلحنامه را پاره کرد و زیر پایش انداخت. به مفاد آن متعهد نماند. همه آن چیزهایی که امام حسن مجتبی پیشبینی میکرد هم اتفاق افتاد. آیا نباید از تاریخ درس بگیریم؟
وقتی کار در اختیار افراد متدین و متعهد و باانگیزه انقلابی و مؤمن به اهداف بلند انقلاب نباشد رهبر و فرمانده امام مجتبی هم باشد نتیجهاش عزت سوزی خواهد بود. کار سخت میشود. در این فضا که افراد همکاری نمیکنند انقلابیون یا شهید شدند یا خانهنشین شدند. عدهای لیبرال ترسو و منفعتطلب که ارزشی برای مردم قائل نیستند کار را به دست گرفتند، آیا تقصیر را باید به گردن امام انداخت؟ و بگوییم که امام جامعه مقصر است و چرا اقدام ندارد؟ زبان به یاوهگویی دراز کنند. به امام توهین کنند. کما اینکه کردند و او را مذل المؤمنین گفتند. سجاده از زیر پای امام مجتبی کشیدند. همان کسانی که پشت سرش نماز میخواندند یا مذل المومنین به او گفتند. خنجر بهپای مبارکش زدند. خمیه اش را غارت کردند. گفتند تقصیر توست. آن مقدماتی را که عرض کردم ببینید کار به کجا کشیده میشود.
عدهای اموی عمل میکنند
این دوره که ما در آن هستیم عدهای روش کارشان اموی است. با سخنرانی و رسانه و غوغا سالاری و فضای مجازی در مردم این باور را به وجود آوردند که اگر با کدخدا مذاکره کنیم و ارتباط داشته باشیم مشکلات اقتصادی حل میشود. رهبری هشدار دادند و کجی مسیر را و غیرقابلاعتماد بودن دشمن را تذکر دادند و دعوت به عبرت گرفتن از تاریخ کردند و بالاخره با شرایطی که همه میدانید و مطرح کردند و دیگران هم توجه نکردند به آن شرایط که عملیاتی شود و خطوط قرمزی که مطرح بود آنها را هم رد کردند اجازه فرمودند که بالاخره مذاکره صورت بگیرد و چیزهایی امضا شود؛ که اگر این کار صورت نمیگرفت و اجازه نمیدادند قطعاً یک عده سروصدا راه میانداختند و به خیمه امام حمله میکردند و سجاده از زیر پایش میکشیدند که ما میخواستیم مشکلات مردم را حل کنیم شما نگذاشتید.
رهبری پذیرفتند تا اتمامحجت بشود و چهره دشمن برای همه کاملاً آشکار شود که شد؛ و امروز میبینیم که حتی بعضیها که دفاع میکردند دیگر دفاعی ندارند؛ اما برای فهمیدن اینکه چه جریانی پیش روی ما بود میبینید که چه خسارتی به جامعه و اقتصاد زده شد که جبران آن طول میکشد؛ و متأسفانه هنوز هم عدهای با روشن شدن اینهمه دشمنی باز بر طبل مذاکره با شیطان این شیطان خبیث و دوستی با دشمن عنود و لجوج میکوبند. این حرفها تکرار اشتباه دوران امام حسن است که عدهای میگفتند اگر تسلیم شویم دشمن دست از دشمنیاش میکشد و مشکلات اقتصادی ما حل میشود و سختی معیشت ما درست میشود و رفاه و گشایش در امور میآید.
تاریخ را خوب بخوانید
امام حسن علیهالسلام تعبیراتی دارند فرمودند: من میتوانم بروم به عبادتم مشغول بشوم این راحتترین کاری است که میتوانم انجام بدهم اما نمیروم زیرا از الآن دارم فرزندان شمارا میبینم که مثل گداها صفکشیدهاند درب خانه فرزندان این دشمنان از آنها آب و غذا گدایی میکنند و آنها حتی به فرزندان شما آب و غذا هم نخواهند داد.
ببینید در تحریمها چگونه برخورد میکنند. دارو را از مردم منع میکنند. مواد حیاتی را اجازه نمیدهند. درست در همان دورانی که خیلی چیزهای دیگر را اجازه میدادند دارو را اجازه نمیدادند. مواد اولیه را اجازه نمیدادند. بروید تاریخ را بخوانید اما درست بخوانید. نگویید که امام حسن مذاکره کرد ما هم میخواهیم مذاکره کنیم. امام حسین مذاکره کرد ما هم میخواهیم مذاکره کنیم.
یک عده لیبرال ازخدابیخبر کجفهم گنگ، کاری کردند که اگر کسی شعارهای اول انقلاب را هم بخواهد تکرار کند، از استکبارستیزی و مستضعفین بگوید، مخالف با تجملات و تشریفات باشد، بخواهد جلوی خسارت به بیتالمال را بگیرد، جلوی زراندوزیها را بگیرد و تذکر بدهد و روشنگری کند، متهم به تندروی و داغی و افراطی میشود. میگویند اهل تعامل نیست. تعامل باکی؟ تعامل با چی؟ تعامل سر چی؟ میدانید بابیان این آقایان امام حسین علیهالسلام تندرو است. افراطی است. چون با بودن اینهمه مسلمان و پیرو اهلبیت که صدها هزار نفر بودند در زمان امام حسین ع چرا تعداد یاران امام حسین آنقدر محدود بود؟ چون تندروی داشت. والا باید جمعیت زیادی دور خودش جمع میکرد.
خیلیها باید دنبال امام راه میافتادند اما چون حرکت امام حسین مشخص بود انقلاب بود و بوی خون میداد و بوی تغییر میداد بوی مبارزه با خیلی از آن چیزهایی که عوضشده بود از زمان پیغمبر را میداد همانهایی که نجومی بگیرانی بودند که مزه دنیا زیر دندانهایشان خوش آمده بود و همانهایی که دنبال آقایی و آقازادگی و مرید بازی و این مزخرفات بودند به نصیحت کردن و راه درست به امام نشان دادن پرداختند. گفتند حسین جان نرو میکشند. زن و بچهات را اسیر میکنند. فقط تعداد کمی حضرت را تبعیت کردند. البته واقعه کربلا اسلام را تا قیامت زنده نگهداشته و خواهد داشت.
الحمدالله مردم ما درصحنه حضور دارند و تا وقتیکه مردم درصحنه هستند بزرگترین قدرت دنیا در اختیار مردم است. ما از امروز بااینهمه نهی صریح رهبر معظم انقلاب و تأکید دلسوزان نظام و انقلاب هم اصرار و پافشاری بر ارتباط گرفتن با استکبار و شیطان بزرگ را خیانت به ملت و ضربه بهنظام اسلامی میدانیم. از مسئولین میخواهیم در عرصه بینالمللی و دیپلماسی برای رسیدن به آنچه به مصلحت ملت است حکمت و عزت و اقتدار را از دست ندهند.
خطبههای نماز جمعه کرج
۹۸/۰۲/۲۷
صلح امام حسن یک انقلاب است / آقایانی که در مسند اجراء قرار میگیرند بهجای نظریهپردازی به کار برای مردم بپردازند
امروز بنا بر قولی شهادت سبط اکبر رسول خدا، کریم اهلبیت امام مجتبی علیهالسلام هم هست. زمانی که امام حسن علیهالسلام بعد از شهادت پدر بزرگوارش مسئولیت هدایت و امامت جامعه را به عهده گرفتند، جهان اسلام موقعیت خاصی داشت که در جریانات بعدی نقش داشت و تأثیرگذار بود و باید تحلیل دقیق داشت که کتب مفصلی دراینباره نوشتهشده است.
بررسی مبارزه و مجاهده امام مجتبی برای برقراری نظام اسلامی، حفظ و هدایت شیعه، با همه مصائبی که تحمل کرد و در این راه به شهادت رسید بحث مفصل و عبرتآموزی است. مساله صلح امام از مسائلی است که از اهمیت بالائی برخوردار است و فقط یک صلحنامه در شرایط جنگی که عدهای فکر میکنند نیست. یک انقلاب است. دقت در مفاد آن پر از درس است برای حکمرانان. متأسفانه با این موضوع گاهی خیلی سطحی و عوامانه برخورد میشود و بعضی برای توجیه عمل غلط خود تاریخ را تحریف میکنند. چند سال قبل رئیسجمهور به همین مساله اشاره کردند و ما هم نکاتی را توضیح دادیم. اخیراً هم باز مطلبی گفتند که باعث تأسف است.
مکرر عرض شد آقایانی که در مسند اجراء قرار میگیرند بهجای نظریهپردازی به کار برای مردم بپردازند. اگر فکری دارند و اهل تفکرند به فکر راه چاره برای رفع مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم باشند نه اینکه با تحریم هراسی و اینکه به فلان قرارداد بپیوندیم یا نپیوندیم کذا و کذا میشود، منفعلانه مقدمات سازش جدیدی را فراهم کنند. آقایانی که از تاریخ برای عملکرد خود شاهد میآورند باید زوایای مختلف را خوب بررسی کنند.
امام حسن علیهالسلام با روم و کشور خارجی در آن زمان جنگ نداشت که آنها مثلاً محاصره اقتصادی و تحریم کرده باشند و وضعیت جوری شده باشد که چارهای جز مذاکره با بیگانگان و درنهایت تنظیم صلحنامه شده باشد و بعد بیاید بگوید برای نجات امت از کشتار و قتلعام مثلاً صلح کردیم. جنگ امام حسن با معاویه جنگ داخلی بود. حضرت با یک شروری که قسمتی از کشور اسلامی را در اختیار گرفته بود و با عده و عدهای که داشت قصد براندازی و ضربه زدن به اصل اسلام را داشت و منافع مسلمین را هدر میداد و برای سرکوب آنها هم احتیاج به نیروی مسلحی داشت که تحت فرمان نبودند و سران خائن و وابسته داشت اقدام به صلح کرد.
وضعیت امروز ما مثل زمان امام حسن است؟ اقتدار و صلابت نیروی نظامی و فرماندهان غیور و شجاع ما آنگونهاند؟ حمایت مردم از انقلاب اسلامی طوری است که نظام را وادار به صلح با خائنین به خودش بکنند؟ این را همه بدانند که به فضل و مدد الهی و حمایت مردمی و اقتدار و عزتمندی نیروهای مسلح و رهبریهای امام المسلمین از طرف هیچ بیگانهای صلحی به ما تحمیل نخواهد شد. از امام جامعه یاد بگیریم که چگونه محکم و استوار باوجود همه سختیها و کمبودهایی که بیگانگان برای ما درست کردهاند، روح حماسه و عزتمندی را در افراد بیدار میکنند و تشویق میکنند که نباید در مقابل دشمن کوتاه آمد.
سی و سومین خطبه مکتوب جمعه
۹۹/۰۷/۲۵
منبع: فارس
کلیدواژه: امام صلح انقلاب نماز جمعه امام حسن علیه السلام مجتبی علیه السلام فرماندهان سپاه امام حسن مجتبی انقلاب اسلامی آقای بروجردی صلح امام حسن نظام اسلامی امام مجتبی سپاه امام زمان امام امام حسین عده ای هزار نفر صلح نامه آن زمان ه مردم یک عده ما درس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۶۶۷۵۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شلیک به مغز انقلاب اسلامی
«... مَثَل شهید مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن در پرتو افکندن است، تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده، بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند. آری شهداء شمع محفل بشریتند، سوختند و محفل بشریت را روشن کردند...»
به گزارش ایسنا، کیهان در سالروز شهادت شهید مرتضی مطهری نوشت: «... مَثَل شهید مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن در پرتو افکندن است، تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده، بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند. آری شهداء شمع محفل بشریتند، سوختند و محفل بشریت را روشن کردند...»
این جملات بخشی از یک سخنرانی استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری است در شب عاشورای سال ۱۳۹۳ قمری که در مسجد جامع نارمک تهران ایراد شد.
و به راستی که استاد شهید در همیشه زندگیش همچون شمع بود، سوخت و قطره قطره آب شد تا محفلهای خاموش استعمار زده را روشن سازد، خفتگان را از خواب طولانی بیدار کند و به وعده صبح ظهور آنها را به حرکت و جنبش درآورد.
استاد با کلاسها و مجالس سخنرانیاش، با کتابها و مقالاتش و با بحثها و روشنگریهایش در دانشگاه و حوزه و انجمنهای پزشکان و مهندسین و مساجد مختلف، نقشی اساسی در پدید آوردن یک زیرساخت عمیق ایدئولوژیک و تربیت و پرورش صدها و هزاران مسلمان آگاه مبارز برای نهضت امام و انقلاب اسلامی داشت. خودش میگفت: «.... این بنده از حدود... ۱۳۳۲ شمسی که قلم به دسـت گرفته، مقاله یا کتاب نوشتهام، تنها چیزی که در همه نوشتههایم آن را هدف قرار دادهام حل مشکلات و پاسخگویی به سؤالاتی است که در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است. نوشتههای این بنده، برخی فلسفی، برخی اجتماعی، برخی اخلاقی، برخی فقهی و برخی تاریخی است. با اینکه موضوعات این نوشتهها کاملا با یکدیگر مغایر است، هدف کلی از همه اینها یک چیز بوده و بس.»۱
معلم ایدئولوژی انقلاب
از این رو میتوان اسـتاد شهید مطهری را معلم ایدئولوژی انقلاب برای جوانان و سایر مردم دانست. تعداد ۱۰۵۲ نوار کاسـت باقیمانده از سخنرانیهای استاد در مساجد و حسینیهها همچون حسینیه ارشاد (که خود، پایهگذارش بود) و مساجد الجواد و جاوید و هدایت و... و کلاسهای دانشگاه و جلسات هفتگی در مراکز علمی، ۶۴ عنوان کتاب در معرفی ابعاد مختلف اسلام که بعضا دو جلدی و سه جلدی هستند، مقالات ارزشمند و مستدل در نشریات علمی و آکادمیک و... از جمله جهاد علمی استاد شهید مطهری بود که طی سالهای حیات پربرکتش و از طریق همان کتابها و فایلهای صوتی سخنرانی تا به امروز استمرار داشته است.
جهاد انقلابی در کنار جهاد علمی
هوشمندی استاد مطهری آنجا بود که در کنار این جهاد علمی گسترده، همواره در سطوح بالای نهضت امام و انقلاب فعالیت داشـت اما کمتر کسی از آن آگاه بود. چنانکه بسیاری از انقلابیون تصور میکردند استاد مطهری تنها به تدریس و سخنرانی و کلاسهای دانشگاه سرگرم است و به اصطلاح کاری با سیاست ندارد.
شـاید تا سالها بعد، هیچ کس متوجه نشـد، مرتضی مطهری آرام و سر به کار درس و دانشگاه، عضو شورای روحانیت هیئتهای مؤتلفه اسلامی بود و از سال ۱۳۴۷ وکیل تامالاختیار امام تبعیدی امت در ایران و رابط اصلی ایشان با مردم شد.
چنانکه حجتالاسلام شهید دکتر باهنر درباره ایشان گفته است: «... من برای بعضی برادران و خواهرانی که ممکن است درست از حضور ایشان در صحنه مبارزه اطلاع نداشته باشند، این را عرض کنم؛ دقیقاً در تنظیم اعلامیههای ده سال قبل و پانزده سال قبل، در تفسیر آثار امام که از نجف میرسید، در تهیه بعضی از پیامهای مخفیانهای که بعدها مردم نمیدانستند که از کجا این پیامهای مبارزاتی صادر شد و ظاهراً تصور نمیکردند که مثلاً مرحوم مطهری این طور حضور داشته باشد، اینها پشت پرده توسط ایشان تهیه و به افرادی داده میشد، یا در تنظیم راهپیماییها، در انتخاب به عنوان اولین عضو شورای انقلاب که توسط امام بزرگوار انتخاب شد و تماس با نجف و تماس با پاریس...»۲
اگرچـه در برخی موارد هم، اسـتاد مطهری، این فعالیتها (همچون کمک به فلسـطینیها) را علنی کرد تا حدی که شـک و تردیدهای سـاواک در مورد ابعاد مبارزاتیاش به یقین مبدل گشـت. چنانکه در اسـناد متعددی از سـاواک به این ابعاد اشاره شـده و اینکه در موارد بسیار تحت نظر قرار داشت، اغلب سخنرانیها و کتابهایش به عنوان مدرکی در جهت مخالفت با رژیم پهلوی و طرفداریاش از امام تلقی گردید، ممنوع المنبر و ممنوع التدریس شد، چندین بار دستگیر شد و به زندان رفت و عاقبت، از سوی ساواک صلاحیتش برای ادامه تدریس در دانشگاه رد شد.
دفاع علنی از فلسطین
در تنها موردی که استاد مطهری، مبارزهاش را علنی ساخت، دفاع از فلسطین و مبارزه با اسرائیل بود. شهید مطهری در عاشورای ۱۳۴۸ و در اوج نفوذ صهیونیستها و عوامل اسرائیل در ارکان رژیم شاه، درباره فلسطین سخنرانی کرد و گفت:
«... واللهِ و باللهِ ما در برابر این قضیه مسئولیم. به خدا قسم مسئولیت داریم. به خدا قسم ما غافل هستیم. واللهِ قضیهای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است، این قضیه است...»
استاد مطهری در همان شرایط برای حمایت از مبارزان فلسطینی به همراه علامه طباطبایی و آیتالله زنجانی، حساب ویژهای باز نمود که مورد هجوم ساواک قرار گرفت و همه فعالیتهایش در دانشگاه و همچنین سخنرانی در مساجد و محافل دانشگاهی زیر ذرهبین و تعقیب و مراقبت دقیق ساواک قرار گرفت.
به دنبال همین موضعگیریها بود که سخنرانیهای استاد مطهری، مساجدی مانند هدایت و جاوید و الجواد را به کانون نهضت امام تبدیل نمود و همین امر موجب تعطیلی آن مراکز از سوی ساواک و دستگیری مجدد استاد گردید که این بار وی را مدتی در بازداشت انفرادی نگه داشتند. با تعطیلی مسجد جاوید در آذرماه ۱۳۵۳، استاد مطهری نیز تا زمان پیروزی انقلاب ممنوع المنبر شد. سرانجام امریه ساواک در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۵۴، ظاهرا به تمامی فعالیتهای استاد مطهری خاتمه داد.
اوج نهضت امام و نقش محوری استاد
در سـالهایی که نهضت امام اوج میگرفت و مردم مسـلمان و جوانان و دانشجویان بر اثر روشنگریها و آموزشهای امثال استاد مطهری با اهداف و آرمانهای اسلام و نهضت آشنایی پیدا میکردند، ایشان به همراه روحانیون مبارزی مانند دکتر بهشتی، جامعه روحانیت مبارز را سازماندهی کرد که در واقع هدایتگر مبارزات و اعتصابات و تظاهرات سالهای ۵۶ و ۵۷ در داخل کشور محسوب میشد.
اعتماد امام به اسـتاد مطهری آنچنان بود که در اوج نهضت، تشکیل شورای انقلاب اسلامی و انتخاب اعضا و همچنین ریاست آن را برعهده استاد گذاردند که تا پیروزی کامل انقلاب و پس از آن تا استقرار نظام جدید، نهضت و کشور را مدیریت کند.
اما استاد مطهری در ساعت ۲۳ یازدهمین روز از اردیبهشت ۱۳۵۸ در حالی که فقط دو ماه و ۲۰ روز از پیروزی انقلاب میگذشت، با گلولهای از اسلحه استعمار و به دست خوارج روزگار بر خاک افتاد.
احسان طبری (یکی از چند نظریه پرداز بلندآوازه مارکسیسم، از اعضای مرکزی حزب منحله توده و عضو برجسته آکادمی علمی شوروی) بارها و به مناسبتهای مختلف از استاد شهید مرتضی مطهری یاد کرد و با قاطعیت گفت که ترور ایشان نمیتواند کار یک گروه نظیر گروه فرقان باشـد. طبری به جدمعتقد بود (و برای این اعتقاد خود نیز دلایل و شـواهد فراوانی میآورد) که ترور استاد مطهری، طرح و برنامه سـازمان سیا و موساد بوده و صرفا با هدف خشک کردن یکی از چشمههای جوشان معارف اسلامی صورت پذیرفته است.۳
اسناد تکان دهنده لانه جاسوسی آمریکا
طرفه آنکه پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، از این مرکز شیطانی، اسنادی به دست آمد که نظر فوق را تایید کرده و حکایت از حضور مستقیم کانونهای استعماری و امپریالیستی در پشت صحنه ترور استاد مطهری داشت.
یکی از دانشـجویانی که در زمان تسـخیر لانه جاسوسی حضور داشت، در مورد وابستگی گروه فرقان به آمریکا در کتابش نوشت:
«...تکان دهندهترین اسناد درباره گروهی به نام فرقان بود. مردم معتقد بودند که گروه فرقان را عناصر خارجی حمایت و هدایت میکنند. اسنادی که در سفارت به دست آمد، درستی گمان مردم را ثابت کرد. این اسناد نشان میداد آمریکا از طریق اشخاص ثالث با گروه فرقان تماس گرفته بود.»۴
یکی از آن اسـناد که در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۵۸ افشا گردید، دلالت کافی بر ارتباط وثیق دستگاه سیاست خارجی آمریکا با این گروه داشت:
«محرمانه
از سفارت آمریکا در تهران به وزارت امور خارجه و فوری
یکی از دوستان قدیمی دفتر سیاسی که یک طلبه قدیمی است و سال گذشته مرکز بحثهای ایدئولوژیک برای شاگردانش بود... (میگوید) یازده نفر از شاگردان قدیمی این شخص عضو گروه فرقان در تهران هستند... یکی از اعضای فرقان افتخار میکرد که آنها در نظر دارند خرابکاری را با ترور هفتهای یک روحانی شروع کنند و تا رسیدن به موفقیت ادامه دهند... منبع بیان داشت اعضای گروه فرقان که با آنها در تماس است توجهشان را به اهداف داخلی معطوف کردهاند...»
پیوند و ارتباط گروه فرقان با سفارت آمریکا از طریق «ویکتور تام ست» برقرار میشد که از فعالان جاسوسی در ایران بود و در آن زمان یکی از حلقههای ارتباط سیا و آمریکا با گروه فرقان به شمار میرفت.۵
ساعت ۲ نیمه شب ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۸، در حالی که دو، سه ساعتی از شهادت استاد مطهری میگذشت، مثل همیشه، ساعت کوکی اتاقش به صدا درآمد تا استاد را مانند هر شب برای نماز و تهجّد بیدار کند، غافل از آنکه دیگر روح مرتضی مطهری خود به پرواز درآمده بود تا بر ِدوست.
انتهای پیام