خودشیفتگی؛ اختلال فراگیر دنیای امروز
تاریخ انتشار: ۵ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۷۶۳۰۴۵
ایران اکونومیست-افراد خودشیفته دارای دو ویژگی اخلاقی خودبزرگ بینی و بی علاقگی به دنیای بیرون از خودشان هستند.
خودشیفتگی، یکی از ویژگیهای اخلاقی است که هر موجود زندهای تا حدی از آن برخوردار است که در برخی از افراد به صورت هذیان زدگی بروز میکند؛ به طوری که این بیماران، دو ویژگی اصلی دارند که یکی خودبزرگ بینی و دیگری، بی علاقگی به دنیای بیرون از خودشان است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خودشیفتگی و خود بزرگ بینی، فی نفسه پدیده جدیدی نیست و در حقیقت، وضعیتی که پیشتر وجود داشته است را تشدید و تظاهر آن را آشکارتر میکند که در این راستا میتوان به این ویژگی افراد خودشیفته اشاره کرد که آنها به انسانها و اشیای پیرامون خود هیچ گونه علاقهای نشان نمیدهند و برخی از روانشناسان و روانکاوان، بر این باور هستند که به دلیل همین بی علاقگی هاست که این بیماران حاضر نیستند تحت تاثیر روانکاوی قرار بگیرند و تلاش هم برای درمان آنها بی ثمر میماند.
این یک واقعیت است که تعامل و ارتباط برقرار کردن با افراد خودشیفته بسیار دشوار است. چرا که برخی از آن ها، از تاثیر کلام و رفتارشان بر دیگران آگاهی کامل ندارند و عدهای از افراد خودشیفته هم هستند که از رفتار و اعمالشان، به طور دقیق اطلاع دارند و در حقیقت میدانند که میخواهند چه کاری انجام دهند و با بروز رفتار و اعمال خود باعث عصبی شدن اطرافیانشان میشوند و استرس آنها را افزایش میدهند.
تعامل با افراد خودشیفته، بخشی از زندگی روزمره و واقعیتی است، ما هر روز در جامعه و محیط کار با چنین افرادی روبرو میشویم و گریزی از آن نیست. چرا که گاهی افراد مجبور هستند برای حفظ زندگی و شغل خود، این افراد را تحمل کنند هرچند که این کار برای آنها زجرآور باشد.
افراد خودشیفته، عاشق خودشان هستند و در دنیای خود غرق شده اند و به انجام کارهایی میپردازند که گاهی عجیب است. این افراد اگرچه در درون، خود را با دیگران مقایسه میکنند، اما اجازه نمیدهند این مقایسه کردن، در دنیای واقعی، خود را نشان دهند که این موضوع ناشی از اختلالهای شدید بالینی افراد خودشیفته است و این طرز رفتار و بیان آنها باعث رنجش خاطر اطرافیانشان میشود.
افراد خودشیفته همیشه به دنبال تایید دیگران هستند تا جایی که "روی بامیستر"، روانشناس اجتماعی، بر این باور است که برای افراد خودشیفته مهم نیست که مورد دوست داشتن قرار بگیرند. زیرا تنها چیزی که برای آنها اهمیت دارد این است که همیشه تحسین شوند؛ به طوری که حتی حاضر هستند دوست داشته شدن را به خاطر دریافت تایید و تمجید از طرف دیگران قربانی کنند.
افراد خودشیفته از اعتماد به نفس بالایی برخوردارهستند و همیشه دوست دارند مرکز توجه باشند که همین موضوع باعث شده است افراد چاپلوس زیادی دور و بر آنها باشد و آنها با چرب زبانیهای خود فقط به تعریف و تمجید فرد خودشیفته بپردازند و از این طریق، هر دو طرف به مقاصد اصلی خود دست پیدا کنند.
یکی از نکتههای شایان ذکر در خصوص افراد خودشیفته این است که اغلب آنها تمایلی ندارند که تحت درمان قرار بگیرند و علت هم این است که نمیخواهند از دنیای خیالی و مطلوبی که برای خود ساخته اند خارج شوند و این افراد، شاید تا مدتی محبوب باشند، اما این محبوبیت کوتاه مدت است.
برخی از روانشناسها بر این باور هستند که احساس ندامت و پشیمانی در افراد خودشیفته بسیار کم است تا جایی که اغلب آن ها، حتی اگر بلایی سرشان بیاید و خودشان نیز بلایی سر دیگران بیاورند به هیچ عنوان پشیمان نمیشوند و در این خصوص هم، هیچ گونه احساس گناهی نمیکنند.
باشگاه خبرنگاران جوان
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: افراد خودشیفته
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۷۶۳۰۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مهمترین مانع اجرای عدالت، دنیاطلبی و دنیاگرایی است
خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه-مصطفی شاکری گرکانی: تحقق عدالت، آرمانی است که سابقهای به قدمت عمر بشر دارد و از سپیده دم آفرینش، بشر این عنصر حیاتی را به عنوان یک گرایش باطنی شناخته، به آن روی آورده، درصدد دستیابی به آن تلاش کرده و آن را مبنای قوانین و قضاوت قرار داده است. به واقع که هیچ چیز به اندازه پایمال شدن حق ضعیف و مظلوم برای فطرت بشر زجرآور و نفرت انگیز نیست و هیچ چیز به اندازه بی عدالتی، کینه و دشمنی را در قلبها پدید نمیآورد. وقتی به تاریخ مینگریم، علت بسیاری از دگرگونی ها، فقدان عدالت اجتماعی در جامعه بوده است و به همین رو تمام مصلحان بشری و انسانهای آزاده تاریخ با اندیشه و شعار عدالت، حرکتهای اصلاحی خود را آغاز نموده و یکی از اهداف اصلی انقلاب و تحرکات اجتماعی خود را رفع تبعیض و برقراری عدالت اجتماعی قرار داده اند. انسانهایی که مخاطب این حکیمان و مصلحان واقع شده اند، در واقع تشنگان عدالت بودند که سراپاگوش به فرمان و چشم به راه تحقق این بالاترین فضیلت انسانی و گمشده فطرت خود بوده اند.
فراتر از این، عدالت آرمانی دینی و الهی است که تمام پیامبران برای تحقق آن رسالت یافته و بسیاری نیز در راه عدالت جان خود را فدا کردهاند. از منظر دین اسلام، قوام حقیقت حیات انسانی به اصل عدالت است و دادگری همانند اصل توحید ریشه در نظام تکوین دارد. بر این اساس پیامبر اکرم (ع) فرمودند: «بِالْعدْلِ قامتِ السّماواتُ و الارْض» یعنی آسمانها و زمین، با عدالت، پا برجا میمانند. بنابراین نادیده انگاشتن قسط و عدل، نه تنها با طبیعت بشر مخالفت و مغایرت دارد، بلکه مخالفت با نظام طبیعت است و در مقابل، اهتمام به آن هماهنگی با نظام هستی است.
اندیشه در حقیقت و ماهیت عدل و عدالت ما را به این نکته واقف میسازد که عدل دارای جاذبهای فطری است و نزد وجدان عمومی بشریت، ارزش گرانقدر دارد زیرا در سایه عدل، هر کسی به حق خویش میرسد، تعدّی و تجاوز از جامعه رخت بر میبندد و امنیت و آرامش بر همه جا حاکم میشود. به همین جهت مردم، بیعدالتی را نکوهش میکنند و عدالت را میستایند. این نکته مورد تأیید و توجه پیشوایان دین نیز قرار گرفته است. امام صادق (ع) درباره این حقیقت که بیعدالتی عیب و عدالت خوشایند همگان است فرموده است: «از خداوند پروا کنید و به عدالت رفتار کنید، چرا که شما به قومی که عدالت نکند خرده میگیرید». به همین سبب است که از آغاز زندگی بشر، همواره ظلم و بی عدالتی روح بشر را آزرده و او را تشنه جهانی عاری از هر تبعیض و تعدی ساخته است. در طول تاریخ، همه افراد و اقشار و جوامع اعم از کوچک و بزرگ، مؤمن و کافر، مرد و زن، حتی ستمکار و ستمدیده، دانا و نادان خواهان اجرای عدالت، این صفت انسانی بوده و از نقض آن متنفر بوده و میباشند.
بر این اساس با اندک تأملی در کلمات و بیانات امیرالمومنین (ع) به روشنی این نکته به دست میآید که مساله «عدالت و حکومت»، جایگاه خاص و اهمیت ویژهای نزد آن امام بزرگوار داشته است. این دو مقوله به حدی مهم است که اگر تمام تلاشها و مجاهدات علی (ع) را در راه تحقق آن بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم. در همین رابطه و با محوریت نشان دادن ارزش و اهمیت عدالت در حکمرانی بر پایه اندیشه علوی (ع) با حجتالاسلام و المسلمین نجف لکزایی استاد تمام گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم و رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفتوگو کردیم که حاصل آن را در ادامه میخوانید؛
* عدالت در اندیشه امیرالمومنین (ع) یک فضیلتی است که اگر حکومت آن را داشته باشد برایش یک امتیاز و ارزش محسوب میشود یا اصلاً اساس و ارزش حکومت به برقراری عدالت است و حکومتی که در راه عدالت گام ننهد فاقد ارزش ذاتی است؟
در نهجالبلاغه و سیره عملی امیرالمومنین (ع) به عدالت توجه بسیار زیادی شده به گونهای که جرج جرداق مسیحی اسم کتابش را این گذاشته که امام علی (ع) صدای عدالت انسانی است. همچنین گفته شده «قتل فی محراب عبادته لشده عدله» یعنی ایشان به خاطر شدت عملش نسبت به عدالت به شهادت رسید لذا در جای جای نهجالبلاغه میتوانیم فرمایشات حضرت درباره عدالت را ببینیم ولی من به یک موردش اشاره میکنم و آن نامه ۳۱ نهجالبلاغه است. امام علی (ع) نامه ۳۱ را برای امام حسن مجتبی (ع) نوشتند و چون این نامه از منظر یک پدر برای تمام فرزندان معنوی آن حضرت نوشته شده است با این تعبیر شروع میشود که «من الوالد الی المولود» یعنی نامه پدری به فرزند. اگر ما خودمان را فرزند معنوی آن حضرت میدانیم مخاطب این نامه هستیم.
*نامه ۳۱ نهجالبلاغه عدالت را چگونه معرفی میکند؟
آنجا حضرت یکسری سیاستهای کلان و راهبردهای کلان را ابلاغ فرمودند از جمله اینکه میفرمایند فرزندم تو خودت را در ارتباط با دیگران میزان قرار بده، هرچه برای خودت میپسندی برای دیگران هم بپسند. بعد یکسری مصادیق را ذکر کردند مثلاً فرمودند اگر دوست نداری به تو ظلم شود به دیگران هم ظلم نکن، اگر دوست داری به تو احسان شود به دیگران احسان کن و همینطور موارد دیگری را برشمردند. به همین خاطر عدالت در اندیشه امام علی (ع) یک میزان کلیدی و اساسی و مهم است که مبنای تنظیم روابط ما با دیگران، روابط ما با خودمان، روابط ما با محیط زیست و روابطمان با خدای متعال است.
خدای متعال در ارتباط با ما به عدالت عمل میکند، ما هم در ارتباط با خودمان و دیگران و خدا و طبیعت باید به عدالت رفتار کنیم. در حدیث نبوی میخوانیم که با عدالت است که آسمانها و زمین بر پا شده است. در قرآن کریم خداوند به پیامبر (ص) دستور میدهد «قل امر ربی بالقسط» یعنی بگو پروردگار من مرا فرمان داده به قسط عمل کنم. باز در سوره حدید میفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» یعنی ما پیامبران را به سوی مردم فرستادیم تا آنها مردم را تربیت کنند، تزکیه کنند و مردم بر پادارنده قسط شوند. از این جهت امیرالمومنین (ع) به عنوان تربیت شده رسول اکرم (ص) کسی است که همان مسیر را دنبال میکند و همچون رسول مکرم اسلام بر پا دارنده عدل و قسط است. لذا اگر ما عدالت را در ردیف فضائل هم ذکر کنیم بالاترین فضائل است و اگر به عنوان رکن در نظر بگیریم میبینیم عدل در اندیشه و مذهب امامیه جز اصول مذهب و جز ارکان تلقی شده است بنابراین از هر منظری نگاه کنیم، چه از منظر فقهی، چه از منظر اخلاقی، چه از منظر اعتقادی، چه از منظر فلسفی و … میبینیم عدالت عنصر کلیدی است و باید مورد توجه رهبران و کارگزاران حکومتی و آحاد مردم قرار بگیرد.
*همه مردم به ارزش و اهمیت مساله عدالت اقرار دارند ولی میبینیم جوامع بشری و حکومتها در محقق کردن عدالت با مشکلاتی روبرو هستند. به نظر شما مهمترین موانعی که نمیگذارد مساله عدالت در یک جامعه محقق شود با توجه به منویات حضرت امیر (ع)، چیست؟
امیرالمومنین (ع) مهمترین مانع اجرای عدالت را در همین نامه ۳۱ دنیاطلبی و دنیاگرایی میداند. حضرت میفرماید آنچه باعث شده انسانها از صراط مستقیم عدالت منحرف شوند و به ظلم دست بزنند این است که فکر میکنند برای دنیا آفریده شدند در حالی که آن حضرت میفرمایند فرزندم بدان که تو برای آخرت آفریده شدی. دنیا قرار است مقدمهای باشد و مزرعهای باشد که ما از زندگی کوتاهی که در دنیا داریم برای آخرت خودمان زاد و توشه برداریم و اگر هر کسی اندکی تأملی در زندگی خودش و زندگی امروز در دنیا بکند، اهمیت این فرمایش امیرالمومنین (ع) را متوجه میشود که واقعاً هر جا ظلم و بیعدالتی صورت میگیرد ناشی از این است که آن افراد خیال میکنند برای دنیا آمدند و بعد از دنیا آخرتی نیست و الا اگر انسانها به یاد مرگ باشند یاد آخرت و قیامت باشند متوجه میشوند اصالت را باید به آخرت بدهند. قاعدتاً کسی که یاد مرگ و قیامت هست دست به ظلم نمیزند چون میداند یک ایستگاهی هست که باید در آنجا پاسخگو باشد.
*گاهی بین عدالت و مسائل دیگری تزاحم برقرار میشود؛ مثل تزاحم بین برقراری عدالت و رعایت مصلحت. به نظر شما در این موارد باید جانب کدام را گرفت و کدام اهمیت بیشتری دارد؟
ببینید، مصلحت یعنی عدالت. اصلاً مصلحت جایی مطرح میشود که اگر ما به یک قانونی یا دستوری عمل کنیم موجب ظلم میشود لذا میگوئیم مصلحت ایجاب میکند آن کار را انجام ندهیم. در اینجا تمرین و امتحان مصلحت باید با مساله عدالت انجام شود؛ یعنی هر جا میگوئیم مصلحت اقتضا میکند باید بتوانیم به جایش کلمه عدالت را بگذاریم و بگوییم عدالت اقتضا میکند. لذا نمیشود مصلحت مخالف عدالت باشد چون فرض ما فرض تزاحمات است یعنی دو چیز با هم متزاحم میشوند و ما آنی که عادلانهتر است را بر آنی که مطابق عدالت نیست اولویت میدهیم. بنابراین هر جا گفتند مصلحت ایجاب میکند، شما باید به جایش کلمه عدالت را بگذارید. اگر باز هم جمله شما درست بود، آن از نظر اسلام مورد قبول است ولی اگر جمله درست نبود آن مطلب مورد قبول اسلام نیست. در واقع مصلحت نیامده است که منافع را توجیه کند و الا منتهی به ظلم میشود.
کد خبر 6086156