تدوین طرح جدید برای ریشه کنی کوله بری در مرزها
تاریخ انتشار: ۹ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۸۰۷۳۵۲
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران ؛ علی مویدی رییس ستاد مبارزه با قاچاق کالا وارز، در تشریح جزئیات طرح ساماندهی واردات کالا به صورت ملوانی و کوله بری، اظهار کرد: به لحاظ اینکه در گذشته ضوابط و مقررات متعددی در موضوع تجارت مرزی داشتیم، که تبدیل به اصطلاحات غلط کوله بری ته لنجی که به دور از شان مرزنشینان است شده
او افزود: جلسه ای به منظور جمع بندی به منظور اشتغال پایدار برای مرزنشینان و معیشت آنها و ساماندهی استثنائات و معافیتهای مرزی برای مرز نشینان تشکیل شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز ادامه داد: در این جلسه به جمع بندی های جدیدی رسیدیم تا با برنامه های مدون، بتوانیم به هزینه کرد درستی برای صفر تا صد تجارت برون مرزی مرزنشینان بپردازیم. باید برای تحقق آن، تکمیل بخشی از زیرساختهای توسعهای مرزنشینان را به دنبال داشته باشد.
او ادامه داد: اگر این طرح به زودی تصویب و ابلاغ شود پدیده زشت کوله بری را شاهد نخواهیم بود. طرحهای قبلی کوتاه مدت و بسیاری از مقررات شاید مشکلات عمیق مرزنشینان را برطرف نمیکرد. در مقررات جدید به ابعاد و زوایای نیازهای مرزنشینان و تکریم آنها توجه شده است. تلاش کردیم منافع این تجارت مرزی به خود مدیران مرزی و مردم مرزنشینان و ذی نفعان برگردد.
مویدی با اشاره به برآورد زمانی اجرای این طرح هم تصریح کرد: تلاش میکنیم طرح زودتر تصویب شود، ما پیشنهاد دهنده هستیم و پیگیری که توسط ستاد باید انجام بگیرد تلاش میکنیم، برای رفع مشکلات موجود در این مناطق این طرح تصویب شود.
در این زمینه بخوانید:
کاهش محدودیت تجاری مرزنشینان تصویب قانون ضدقاچاق پس از ۷ سال معطلی
رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا وارز بیان کرد: موضوع اصلی تجارت ملوانی یک فعالیت تجاری اقتصادی است که تبدیل به فرصتی برای زیرساخت مرزنشینان در نظر گرفته میشود. فرد به تنهایی مطرح نیست مجموعه مرزنشینان در این ذینفع هستند و دستگاههای دولتی در خدمت به مرزنشینان و تجارت آنها نقش دارند. قطعا برای ساماندهی و نظم بخشی این طرح ساماندهی عملیاتی خواهد شد و هویت قاچاقچی و مزنشینان تفکیک خواهد شد.
پربیننده ترین عطش خرید عراقیها از بازار ایران گلفروشیها پرپر شدند گرمای امسال سهبرابر گرانتر شد فعالیت کدام شغلها از فردا ممنوع است؟ تامین ۲۰قلم کالا در طرح توزیع اقلام اساسی/ شارژ کارت سرپرستان خانوارها هر ۲ماه یکبارمنبع: اقتصاد آنلاین
کلیدواژه: قاچاق قاچاق کالا و ارز واردات کالا ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز مرز نشینان کوله بری قیمت طلا قیمت لوازم خانگی سهام عدالت کوله بری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.eghtesadonline.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اقتصاد آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۸۰۷۳۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
درمورد زنان چند بار دست در حفره حجاب کردند و گزیده شدند، اما باز هم تکرار میکنند!
عباس عبدی در اعتماد نوشت: چرا عدهای با علوم اجتماعی و انسانی به شدت دشمن هستند؟ گروهی که در مرحله بعد نیز به شیوههای گوناگون با دانش پزشکی مخالفت میکنند. ریشه این مخالفت را باید در الزامات عقلانیت جدید و ترس سنتگرایان و به طور مشخص مستبدان و یا بنیادگرایان با این عقلانیت جستوجو کرد. ریاضیات و فیزیک کمتر دچار این وضعیت بودهاند. بشر از روزی که به مفهوم عدد پی برده دو به علاوه دو را چهار میداند و مخالفت با این گزاره ممکن نیست، یا آن اندازه به دور از عقل سلیم است که محلی برای مخالفت باقی نمیگذارد. ولی ماجرای جامعهشناسی و علوم اجتماعی و انسانی و تا حدی پزشکی متفاوت است.
جامعهشناسی یکی از جدیدترین علوم است و اگر بخواهیم خیلی ساده و فشرده تعریف کنیم، بر این فرض استوار است که ریشه پدیدههای اجتماعی در دنیای انسانی ما قرار دارد و به جای آنکه پدیدههای اجتماعی را به چیزهایی مثل خشم خدایان اسطورهای یا طبیعت نسبت بدهد، ریشهها و علل را در مناسبات میان انسانها جستوجو میکند. بر این اساس، جامعهشناسان معتقدند که جامعه در طول زمان و به تدریج و بر اثر کنشهای متقابل انسانی شکل میگیرد یا به عبارت سادهتر، مجموعه انسانها با هم جامعه را میسازند.
این فرض یا ایده معنایش این است که جامعه چنان نرم و شکلپذیر نیست که کسی یا کسانی بتوانند مثل موم هر جور که میخواهند آن را شکل بدهند. جامعهشناسی نشان میدهد که بسیاری از خواستها و ذهنیتهای صاحبان قدرت تحققپذیر نیست؛ و چه بسا نتایج مترتب بر اعمال و رفتار آنان چیزی مغایر با اهداف مورد نظرشان شود. از این منظر علوم اجتماعی برای آنان در نقش جام جهانبین است در حالی که آنان هیچ علاقهای به دیدن واقعیات این جام ندارند و به صورت پیشفرض آنها را انکار میکنند.
جامعهشناسی چه پیامی دارد که تا این اندازه مورد نفرت و خشم چنین افراد و گروههایی است؟ به نظرم از میان همه پیامها دو جنبه از همه مهمتر است. یکی نگرش تاریخی و دیگری قائل بودن اعتبار برای عینیت اجتماعی و استقلال نسبی آن از ارادههای فردی و حتی اثرگذاری و جهتدهی آن بر اراده است.
نگرش تاریخی یعنی اینکه پدیدههای اجتماعی در زمان شکل میگیرند، رفتهرفته جا میافتند و در طول زمان تغییر میکنند و در نهایت هم در زمانی مقرر نیز کاملا دگرگون میشوند و از میان میروند. این نگرش میگوید پدیدههای اجتماعی ازلی و ابدی نیستند. عقاید مردم، سبک زندگی آنها، سلیقهها و گرایشها و بسیاری از چیزها همواره در حال تغییر است و کسی یا کسانی نمیتوانند یک قاعده تعیین کرده و از همگان بخواهند که بر اساس آن عمل کنند.
مثل اینکه قاعدهای بگذارند که همه باید یک نوع غذا بخورند. در جهان قدیم علوم اجتماعی به معنایی که امروز میشناسیم، چندان اهمیت نداشت. زیرا برای تبیین پدیدههای اجتماعی به تقدیر یا خواست خدایان و مانند آن متوسل میشدند. مثلا درباره فقر معتقد بودند که این سرشت خلقت و طبیعت است که برای گروهی از مردم فقر را رقم زده و برای گروهی دیگر موقعیت بالا را. به تعبیر حافظ «بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی/ خون خوریگر طلب روزی ننهاده کنی…»
در چنین جامعههایی تحولات بسیار آهسته و بطئی بود. تحرک اجتماعی، روابط میان فرهنگها و ساکنان مناطق گوناگون خیلی کم بود. بنا بر این کمتر عاملی در جامعه بود که در کوتاه یا حتی میانمدت دچار تحولات ریشهای شود و اساسا پرسشی هم درباره تغییر پیش نمیآمد و اگر هم بود به تقدیر و سرنوشت و اموری از این نوع نسبت داده میشد. در حالی که در چند سده اخیر در اروپا و در ۱۵۰ سال اخیر در ایران تغییرات بسیار گسترده و تند بوده است.
کافی است تصویری چند بعدی از ایران در ۱۵۰.۱۰۰ و حتی ۵۰ سال پیش داشته باشیم و با تصویر مشابه امروز مقایسه کنیم، خواهیم دید که در چهار جهان به نسبت متفاوت قرار داریم. این واقعیت حتی در طول یک نسل نیز مشهود است. ما از چند دهه پیش، از یک جامعه روستایی با اقتصاد کشاورزی و خانوادههای گسترده، افرادی کمسواد و بیسواد در فضایی غیرارتباطی وارد عصر صنعتی، شهری با خانوادههای هستهای یا تکعضوی، فناوری دیجیتال، مردم تحصیلکرده و با ارتباطات گسترده شدهایم. طبیعی است که هضم این حد از تغییرات برای خیلیها سخت است.
یکی از نزدیکان از عذابهایی که مادر پیرش میکشید تعریف میکند که با دیدن بیتوجهی نوهها به دین و نیز پوشیدن شلوارک و تاپ دختران در خانه جلوی برادران خودش چنان حرص و جوش میخورد که حد ندارد. یا از سفر رفتن آنان با دوستانشان، یا شادیها و زندگی آنان را نمیتواند درک کند و تعابیری دیگر از آنها در ذهن دارد. یا دیر ازدواج کردن یا اصلا ازدواج نکردن که مطلقا قابل فهم برای او نیست.
خوب این مادربزرگ دوستداشتنی کار چندانی نمیتواند انجام بدهد، ولی حکومتها و صاحبان قدرت که نتوانند این تحولات را هضم و درک کنند و بخواهند مانع از تغییرات شوند یا حتی تغییراتی را برخلاف خواست عمومی ایجاد کنند، دچار شکستهای فاحش میشوند، در حالی که دانش جامعهشناسی میتواند آنان را از این خبطهای سیاستی دور دارد.
یکی از جالبترین نمونههای آن اقدامات رضاشاه در مخالفت با حجاب و برداشتن آن از سر زنان بود. او به خیال یا ادعای خود میخواست جامعه را پیشرفته کند، لذا محصول تحولات جامعه مدرن که مشارکت زنان بود را با ریشه آن - که تحولات اقتصادی و اجتماعی است - اشتباه گرفت و جابهجا کرده و در سال ۱۳۱۴، اقدام به کشف حجاب اجباری کرد. در شرایطی که ایران هنوز در دوره اربابرعیتی و خانخانی بود. غالب اقتصاد آن معیشتی و کشاورزی بود، طوایف هنوز یکهتاز بودند.
بیسوادی بالای ۸۰ درصد بود. بیسوادی زنان احتمالا بالای ۹۵ درصد بود، اشتغال صنعتی و اداری در حداقلهای قابل تصور بود، شهرنشینی زیر ۲۵ درصد بود، نرخزاد و ولد و نیز مرگ و میر بسیار بالا بود و هیچ نشانهای از شاخصهای جامعه مدرن در حد متعارف دیده نمیشد. او در چنین شرایطی مدعی آزاد کردن زنان بود!
در حالی که مردانش آزاد نبودند و در همان زمان نزدیکترین همراهان سیاسی خود را یکی پس از دیگری در زندان میکشت یا بیرون از زندان مجبور به خودکشی میشدند. این سیاست به نحو دیگری نیز در حکومت محمدرضا پهلوی نیز ادامه یافت و نتیجه همه اینها را در جریان انقلاب دیدند و جالب اینکه در هر دو مورد سیاستمداران فهمیدهای بودند که آنها را از این رفتارها منع میکردند.
اکنون نیز با مشکل مشابهی مواجه شدهایم؛ قانون فرزندآوری رویه دیگری از همین بیتوجهی و دشمنی با علوم اجتماعی است. قانونی که با صرف هزینههای سرسامآور نهتنها به اهداف تعیین شده، نرسید که نتایج آن کاملا هم معکوس بوده که در یادداشت جداگانهای با ریز جزییات اشاره کردهام.
مورد مهمتر که هزینههای مادی، روانی، اجتماعی و سیاسی آن بسیار بیشتر است، نحوه مواجهه با مساله پوشش زنان است. تا حالا چند بار دست در این حفره کرده و گزیده شدهاند و همچنان هم در حال تکرار آن هستند. توجه ندارند که نتایج منفی این سیاستها بسیار زیانبار است. میخواهید بدانید که نتیجه چه خواهد شد؟
توماس پیکتی در کتاب «تاریخ کوتاه برابری» با تحلیلی دقیق از بیتوجهی بلشویکها در تقدیس روابط قدرت و یقین آنان به دانستن حقیقت؛ سرنوشت این حکومت را که مهد سوسیالیسم و منع مالکیت خصوصی و مظهر برابری بود را در پایان عمر ۷۳ سالهاش چنین ترسیم میکند: «روسیه در سده بیستم به کشوری بدل شد که مالکیت خصوصی را کاملا لغو کرده بود، [ولي] در آغاز سده بیست و یکم به پایتخت جهانی الیگارشیها و نبود شفافیت مالی و بهشتهای مالیاتی تبدیل شد.»
اگر در سال ۱۹۲۰ و یا حتی ۱۹۴۵ پس از تبدیل شدن اتحاد جماهیر شوروی به یکی از دو قطب جهان، کسی میگفت که فقط ۴۵ سال دیگر لازم است تا جامعهای به نسبت مذهبی، همراه با سرمایهداری لجامگسیخته را در مناطق شوروی شاهد باشیم، اصحاب قدرت مسخره میکردند؛ ولی بودند کسانی که ادامه آن روند رسمی حکومت کمونیستی را غیرممکن میدانستند. امروز نه فقط یک الیگارشی فاسد سرمایهداری در آنجا هست، بلکه افراطیترین مذهبیهای جهان نیز در گوشه و کنار آن امپراتوری عجیب ریشه دوانده و حتی خودشان را هم از تبعات فاجعهبار این افراطگری بینصیب نگذاشتهاند.
کشورهای کمونیستی میخواستند جامعهای بسازند که همه انسانها مطابق با قاعدهای که حکومت میگوید فکر و تحلیل کنند، غذا بخورند، لباس بپوشند، یکسان ببینند و… حتی برای اینکه چه کسی با چه کسی ازدواج کند از حزب کمونیست مجوز بگیرند. اسلاونکا دراکولیچ نویسنده و متفکر کروات در کتاب «کمونیسم رفت و ما ماندیم و حتی خندیدیم» مینویسد: «اگر زنی لباس زیبا میپوشید عنصر مشکوکی به حساب میآمد که گاهی حتی لازم بود دربارهاش تحقیق شود.
اعضای حزب کمونیست در یوگسلاوی تا سالها بعد از جنگ هم اگر میخواستند با زنی ازدواج کنند که ظاهر مشکوکش به وضوح بر اصل و نسب «بورژوایی» او دلالت میکرد، میبایست رسما از حزب درخواست مجوز میکردند». (ص ۴۹)
امروز نه از یوگسلاوی نشانی مانده و نه از آن حزب کمونیست صادرکننده مجوز ازدواج؛ چنان که از شوروی و حزب کمونیستش هم نشانی نمانده، اما جامعهای بسیار متفاوت به جا مانده است. البته یک چیز دیگر هم به جا مانده و آن قضاوتی است که درباره آن سیاستها ابراز میشود. قضاوتی همراه با خوارشماری و نفرتی که در مورد این رفتارها و آن ایدهها وجود دارد.
بیتوجهی به رویکردهای جامعهشناسانه هزینه سنگینی است که پرداخت خواهد شد. فریب کلاهبرداران گندمنمای جو فروش را نخورید.