چرا ماجرای آغداشلو جایی در رسانههای ما نداشت؟
تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۸۳۷۹۰۷
به گزارش تابناک، سامان موحدی راد در شرق نوشت: دو ماه از جنبش معروف به «من هم» ایرانی میگذرد. سلسله افشاگریهایی که در شبکههای اجتماعی درباره آزار جنسی در ایران شروع شد و همچنان هم ادامه دارد. دراینبین نامهای زیادی به میان آمد. از سلبریتیها تا چهرههای معروف شبکههای اجتماعی. بعد از این افشاگریها نیویورکتایمز سراغ یکی از چهرههای که نامش در این افشاگریهای به میان آمد رفت و با ۱۳ زن که ادعا میکردند توسط نقاش معروف ایرانی آزار دیده بودند، مصاحبه کرده بود و تلاشش برای گفتگو با آغداشلو بینتیجه مانده بود و نهایتا گزارش مفصلش را منتشر کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به نظر شما چه اتفاقی موجب میشود که به ماجرای اتهاماتی درباره چهرهای، چون آغداشلو در رسانههای ایرانی پرداخته نمیشود و کسی به سراغ مدعیان و خود آقای آغداشلو نمیرود و رسانهای از نیویورک به آن میپردازد؟ آیا پرداختن به مسئلهای درباره یک نقاش معروف هم در ایران جزء خطوط قرمز مطبوعاتی است؟
ببینید همه میدانیم که در این سالها چنان محیط رعبآوری برای همکاران من در روزنامهها و سایتها ایجاد کردهاند و آنقدر محدودیتها زیاد است که خود روزنامهنگاران داوطلبانه خودسانسوری میکنند. یعنی دنبال بسیاری از سوژههای خبری که برای مخاطبان مهم است و اغلب صدایش از رسانههای خارج از ایران بیرون میآید، نمیروند. ما در این سالها روزنامهنگارانی داشتیم که تحت تأثیر عوامل بیرونی و برونسازمانی آنقدر تحت تأثیر قرار گرفتهاند که کیفیت و مضمون و محتوای رسانهها به این روز افتاده است. چرا وقتی یک مسئول بلندپایه مملکتی از رانت استفاده میکند یا سوءاستفاده از قدرت میکند، نباید مطبوعات به آن بپردازند؟ این کار که محیط را امنتر و شفافتر میکند. متأسفانه این جدال دهههای متمادی و متوالی است. حاصلش هم همینی است که میبینید. خب اگر ما به سراغ سوژهها نرویم، مخاطب را هم از دست میدهیم. برای همین است که طی سالها روزنامهنگاران و همکاران عزیز من عادت کردهاند که به دایرههایی که ممکن است برای خودشان و رسانهشان خطرآفرین باشد، اصلا نزدیک نشوند. از آن مهمتر ناشران و مالکان رسانهها هستند. بههرحال هر مالک و صاحب رسانهای نمیخواهد شاهد مرگ رسانهاش یا دادگاه آن یا توبیخ و جریمههای خودش باشد. در نتیجه همه اینها موجب میشود که مطبوعات ما سراغ این سوژهها نروند.
ایراد کار را در کجا میبینید؟ چرا چنین اخباری در رسانههای ایران نادیده گرفته میشود؟
من اخیرا کتابی ترجمه کردم به اسم «فیچرنویسی برای روزنامهنگاران» و متوجه شدم که در غرب اصولا نابترین خبرها از همین نوع خبرهایی است که شما گفتید. یعنی اینکه فلان سلبریتی با خانوادهاش چه میکند یا تعطیلات را چگونه و در کدام هتل میگذراند. از قضا این اخبار خوانندههای فراوانی هم دارند؛ هم در فضای مجازی و هم در رسانههای بهاصطلاح میناستریم. در این کتاب نکته جالبی که در فیچرنویسی وجود داشت این بود که مهمترین گزارشها اغلب درباره گزارشهای مربوط به موضوعاتی، چون «آزار جنسی» و مسائلی مربوط به آن بود. من فکر میکنم ایراد کار در پرداختن به این سوژهها در ایران زیاد سیاسی دیدن همهچیز است. ما و جامعهمان چنان سیاسی هستیم و چنان سیاستزده هستیم که گویا قرار است نانمان را در آش سیاست بزنیم و بخوریم. از همینرو در پرداختن به چنین سوژههایی هم درگیر مسائل و ملاحظات سیاسی میشویم. درحالیکه در دنیا چنین نیست و اگر سلبریتیای به مسئلهای متهم باشد، رسانهها درباره آن تحقیق میکنند و گزارشها را منتشر میکنند و نه در پرداختن به سوژه ملاحظهای وجود دارد و نه پیگیری مداوم خبرش در رسانهها. تجربه همین رسانههای غربی نشان میدهد که اتفاقا این دست اخبار و پیگیریاش برای مخاطبان هم جذابیت دارد و روی فروش و بازدید اخبار رسانهها تأثیر میگذارد. ولی ما در ایران به این مسائل نمیپردازیم، چون همان جو سیاستزده ما را میبرد به سمت پرداختن به فجایع و حوادث و رویدادهای بزرگ؛ درحالیکه در رسانههای دنیا هر رویدادی که برای مخاطب جذاب باشد و موجب مراجعه مخاطب به رسانه شود، حتی در دو پاراگراف، پوشش داده میشود.
به نظر شما مالکان رسانهها و ناشران آنها چه میزان در تزریق این نگاه مؤثر هستند؟ به نظر شما آنها با وابستگی به یارانهها و کمکهای دولتی رسانهشان را به یک بنگاه اقتصادی صرف تبدیل نکردهاند؟
کاش نگاه ناشرن و مالکان روزنامهها فقط سودآوری رسانه باشد. این اصلا مسئله بدی نیست. یک رسانه پیش از اینکه هر نقشی داشته باشد، یک بنگاه اقتصادی است. باید درآمد داشته باشد تا بتواند سرپا بماند و کار رسانهایاش را انجام دهد. اگر غیر از این باشد آن رسانه مجبور است از نظر مالی خودش را به یک سازمان یا حزب وابسته کند. در نتیجه دیگر نمیتواند بیطرف باشد و به آن سازمان و نهاد یا حزب احساس دین میکند و بیطرفی و استقلالش را از دست میدهد. به نظر من عیب در اینجاست که در قانون کشور ما برای گرفتن امتیاز یک روزنامه یا مجله یا بنگاه رسانهای همهجور شرطی گذاشتهاند غیر از اینکه در کار روزنامهنگاری اهلیت داشته باشد. در واقع مدیران رسانهها در ایران بیشتر چهرههای سیاسی هستند. معاونان وزرای دولتهای سابق، نمایندگان مجلس سابق یا فعلی و چهرههایی از این دست هستند. اینها از جنس روزنامهنگاری نیستند و اگر زمانی رسانهشان تعطیل شد، به سراغ کار اصلی خودشان در دنیای سیاست یا اقتصاد میروند. در این میان روزنامهنگارها هستند که در صورت بستهشدن رسانهها خانهنشین میشوند. اتفاقی که سال ۷۹ رخ داد و با تعطیلی گسترده مطبوعات اکثر مدیران نشریات به کارهای قبلی خود بازگشتند و ما روزنامهنگارها بودیم که بیکار شدیم. ولی وقتی شما بهعنوان ناشر و مالک روزنامه اگر از جنس مطبوعات باشید، این تنها دارایی شماست. برای همین به هر دری میزنید تا نشریه شما چاپ شود و مقبول مخاطب هم باشد تا چرخ اقتصادی آن بچرخد. این دو نگاه مهم در این زمینه است. به همین دلیل است که آن ناشر یا مالک، چون دیدی به مسئله رسانه و آگاهیرسانی ندارد و فقط به دنبال این است که کمک دولتی رسانهاش قطع نشود و بیشتر از این چیزی نمیخواهد؛ بنابراین برایش اهمیتی ندارد که به سوژهها در چه حد و با چه جذابیتی پرداخته میشود. از بد حادثه این نگاه غالب مطبوعات ماست و رشته کار اغلب در دست کسانی است که اهلیت رسانهای ندارند.
منبع: تابناک
کلیدواژه: علائم کرونا دونالد ترامپ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا 2020 جو بایدن گروه تروریستی الاحوازیه علی اکبر قاضی زاده جنبش من هم علائم کرونا دونالد ترامپ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا 2020 جو بایدن گروه تروریستی الاحوازیه رسانه های ایران رسانه ها رسانه ای سوژه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۸۳۷۹۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تاریخ بردهداری به زبان طنز
کشور انگلیس ثروتمند نبود، فرانسه ثروتمند نبود، کشورهای اروپایی ثروتمند نبودند؛ اینها ثروت کشورهای دیگر را گرفتند.» آنچه خواندید بخشی از بیانات رهبری در باب کتاب «سرگذشت استعمار» است که بهتازگی مجموعهای نمایشی ازآن اقتباس شده و برای گروه نوجوان روی آنتن رفته است. به این بهانه نگاهی به چند و چون این کتاب و همچنین اثر اقتباس شده از آن انداختیم.برگ اول
واقعیت فانتزی
مجموعه نمایشی «هیس، هیچی نیس!» که بهتازگی روی آنتن شبکه دوی سیما رفته،ویژه مخاطبان نوجوان در مرکز سوره تولید شده است. تهیهکنندگی این اثرراحمیدرضا عطارد بهعهده دارد وکارگردانی آن را هم حسین حقانی به انجام رسانده است.دراین سریال به زبان طنز و در قالب فانتزی تاریخچه بردهداری و استعمار به تصویر کشیده شده تا مخاطبان نوجوان هم با این بخش از تاریخ جهان آشنا شوند وباسبک انتخاب شده برای روایت، زهر آن گرفته شود.زینب یزدانی،سردبیر مجموعه دراین خصوص به جامجم گفت: دوره تاریخی انتخاب شده بسیار تلخ است و به همین علت در نظر داشتیم با زبان طنز، زهرش را بگیریم تا برای این گروه سنی جذابتر شود. در این اثر ساختارشکنی کردیم که امیدوارم مخاطب بپسندد. در تیم پژوهش اطلاعاتی را که سند محکم داشت به نویسنده میدادیم اما دست او باز بود که این دادهها را در قالب نمایش بازآفرینی کند تا برای مخاطب نوجوان جذابیت داشته باشد. فکر میکنم سالهاست چنین کاری برای مخاطبان نوجوان انجام نشده بود.
برک دوم
این قصه خواندنی است
کتاب ۱۵جلدی سرگذشت استعمار که به قلم مهرداد میرکیایی نوشته شده، منبع اقتباس سریال «هیس، هیچی نیس!» قرار گرفته است. این کتاب را سوره مهر منتشر کرده و در بخشی از آن میخوانیم: در همین روزها مردی که خودش را تاجر انگلیسی معرفی میکرد همراه فردی هندی که مانند سادات دستار سبزی به سر بسته بود و ادعا میکرد نامش سید کرامتعلی است، از تبریز به سوی استرآباد به راه افتاد. این دو مسافر در میان ترکمنها از حوادثی که در قفقاز رخ داده بود، جنگهای ایران و روسیه و شکست سخت ایران صحبت میکردند. دو غریبه عجلهای برای ادامه سفر نداشتند. آنها پس از دیدار با گروهی از ترکمنها به ملاقات دستهای دیگر میرفتند و... .
برگ سوم
هر جلد، یک ماجرا
همانطور که اشاره شد، این کتاب ۱۵جلد است که در هرکدام به ترتیب میخوانیم:
سفر به آن سوی دریاها(جلد۱): در این کتاب ماجراهای سفرهای دریایی پرتغالیها و غارتهایشان شرح داده شده است.
گرگها با چشم باز میخوابند(جلد۲): دراین جلد ماجرای استعمار انگلیس برهند وچپاول ثروت هند توسط ملکه انگلیس شرح داده شده است.
شکار انسان(جلد۳): بردهداری غربیها وشکار انسانها ازقاره آفریقا در این جلد از کتاب به رشته تحریر درآمده است.
صلیب خونین (جلد۴): اروپاییها هرجا میرفتند همراهشان کشیشها را هم میبرند به این بهانه که میخواهند مسیحیت را گسترش دهند اما ... .
راهپیمایی اشکها (جلد۵): ماجرای قتل و قارت بومیان سرخپوست قاره آمریکا در این کتاب مستند شده است.
فاختهها لانه ندارند(جلد۶): درشهر ونیز که دریانوردان معروفی داشت،هرساله حاکم با دریاازدواج میکرد تاصاحب دریا شود...!
سفر الماس (جلد۷): حکایت این کتاب، حکایت الماس است و سفرهای دریایی رزمناو انگلیسی برای ملکه انگلستان.
به دنبال کادی (جلد ۸): کادی پارچهای است که با گاندی آن را نماد استقلالطلبی در هندوستان کرد و نهایتا هند را از استعمار انگلستان درآورد.
افطار در کلیسا (جلد ۹): مهدی میرکیایی دراین جلد ازکتاب سرگذشت استعمار،ماجرای خالی شدن خزانه پرازالماس وفیروزه و سنگهای قیمتی ایران را نوشته است.
گنجهای کلات (جلد۱۰): این کتاب در مورد تاریخ ایران و اشتراکش با استعمار است. ماجرای محمود افغان و شاه سلطان حسین.
جوانههای آتش (جلد ۱۱): این جلد از کتاب هم در مورد تاریخ ایران و این بار دوره قاجار و اشتراکش با استعمارگران است.
بازی بزرگ (جلد۱۲): این جلد از کتاب هم دوباره درباره تاریخ ایران و استعمار انگلستان است و جدایی بخشهایی از ایران.
ماجرا هنوز تمام نشده (جلد ۱۳): در کنار ایران معاصر،امپراتوری بزرگ دیگری هم بودبه نام عثمانی. استعمار علاوه بر ایران، تمایل نداشت عثمانی هم بزرگ باقی بماند.
فارغالتحصیل زندان (جلد ۱۴): یک روزنامهنگار که در حال ارسال اخبار هیجانانگیز از آفریقاست، به دستور پادشاه بلژیک شروع به خرید زمینهای آفریقاییها میکند. او این زمینها را به بهای اندک میخرد، آن هم سه برابر مساحت بلژیک.
ملکه تهیدست (جلد ۱۵): داستان، داستان مواجهه ناوگان دریایی قدرتمند انگلستان با چینیهاست.